دوشنبه ۲۵ دي ۱۳۸۵
نگاهي به مهمترين نظريه آنتوني گيدنز ؛جامعه شناس انگليسي
آرزوي بازسازي
جامعه شناسي درباره كليت اشيا از پيش داده شده نيست . كليت اشيا به وسيله تلاش فعالانه سوژه ها ساخته مي  شود
009000.jpg
سينا كلهر
آرزوي گيدنز اين است كه نظريه اجتماعي را از نو بازسازي كند و فهم ما را از توسعه و خط سير مدرنيته مورد تجديد نظر قرار دهد. در هر حال روشن نيست كه آيا نظريه هاي او تاثير مفيدي بر تحقيق اجتماعي داشته است. نظريه هاي او به خاطر فقدان طرح هاي مفهومي و دلالت هاي تجربي مورد انتقاد قرار گرفته است.
گيدنز، نويسنده بيش از 34 كتاب و 200 مقاله، مصاحبه ها و مقالاتش درباره مسائل متنوعي در حيطه علوم اجتماعي است. او تفاسيري بر مكاتب و چهره هاي اصلي جامعه شناسي نوشته و از پارادايم هاي جامعه شناختي بسياري هم در سطح خرد و هم در سطح كلان جامعه شناسي استفاده كرده است. نوشته هاي او شامل مسائل انتزاعي و متاتئوريك و كتاب هاي ملموس براي دانشجويان است. سرانجام او به خاطر رهيافت بين رشته اي اش مشهور است: او نه تنها در توسعه جامعه شناسي تعابيري دارد، بلكه در انسان شناسي،  روانشناسي،  فلسفه،  تاريخ،  زبان شناسي،  اقتصاد و كار اجتماعي و اخيرا علوم سياسي نيز اين گونه است. در بررسي كارها و افكار او ممكن است بخش اعظم زندگي كاري او را تركيبي بزرگ از نظريه اجتماعي ببينيم.
ماهيت جامعه شناسي
جامعه شناسان زيادي با اين پرسش مواجهه بوده اند كه ماهيت جامعه شناسي چيست؟ ماكس وبر، اميل دوركيم و جورج زيمل تنها معدودي از اين افراد هستند. قبل از سال 1976 بسياري از نوشته هاي گيدنز تفسيري انتقادي از نويسندگان، مكاتب و سنت هاي بزرگ بود. او با كاركرد گرايي حاكم
( كه تالكت پارسونز نماينده آن بود) مخالفت كرد و بر تكامل گرايي و ماترياليسم تاريخي نقد نوشت. در سرمايه داري و نظريه اجتماعي مدرن(1971)،  او كار وبر، دوركيم و ماركس را مورد بررسي قرار داد و بر اين استدلال پاي فشرد كه آنها علي رغم رهيافت هاي متفاوتشان به پيوند ميان سرمايه داري و زندگي اجتماعي علاقه مند بودند. گيدنز تاكيد داشت كه بر ساخت اجتماعي قدرت، مدرنيته و نهادها، جامعه شناسي را به عنوان مطالعه نهادهاي اجتماعي كه از طريق دگرگوني هاي صنعتي دو سه قرن گذشته به وجود آمده است تعريف كند.
در قواعد جديد روش جامعه شناختي(1976)  ( كه عنوان آن به قواعد روش جامعه شناسي دور كيم(1895) اشاره دارد) ، گيدنز تلاش مي  كند تا توضيح دهد جامعه شناسي بايد چگونه عمل كند و شكافي طولاني ميان نظريه پردازاني كه مطالعات سطح كلان زندگي اجتماعي را مقدم مي  دانستند و آنهايي كه بر مطالعات سطح خرد يعني اين امر را كه زندگي روزمره براي افراد چه معنايي دارد، تاكيد داشتند مورد بررسي قرار مي  دهد. در قواعد جديد... او خاطر نشان مي  كند كه رهيافت كاركرد گرايانه كه توسط دوركيم معرفي شد، با جامعه همچون واقعيتي في نفسه و نه قابل تقليل به افراد برخورد مي كند. او پارادايم اثبات گرايانه جامعه شناختي دوركيم را كه تلاش مي  كند قوانيني را بشناسد كه مي  تواند بدون توجه به معاني كه توسط عاملان فردي در جامعه فهميده مي  شود، پيش بيني كند جامعه چگونه عمل خواهد كرد رد مي  كند. او دوركيم را در مقابل رهيافت وبر- جامعه شناسي تفسيري- قرار مي  دهد. جامعه شناسي كه بر فهم عامل و انگيزه هاي افراد متمركز مي  شود. گيدنز به وبر نزديك تر است تا دوركيم، اما در تحليل هاي خودش او هر دو رهيافت را رد مي  كند،  چرا كه معتقد است همان طور كه نبايد جامعه را واقعيت جمعي دانست، در همان حال نبايد افراد را همچون واحد تحليل محوري دانست. جامعه شناسان بر خلاف دانشمندان طبيعي،  مجبورند جهان اجتماعي را كه قبلا به وسيله كنشگران ساكن آن تفسير شده است، تفسير كنند. بنابراين بر طبق ديدگاه گيدنز، ما در اينجا با دوآليسم ساختار مواجهيم. مقصود او از اين اصطلاح اين است كه عمل اجتماعي،  كه واحد اساسي تحقيق است،  هم داراي جزء ساختاري است و هم عامليت. محيط ساختاري رفتارهاي افراد را محدود مي سازد، اما همچنين آن را ممكن مي  سازد. او همچنين وجود چرخه اجتماعي خاصي را متذكر مي  شود: به محض اين كه مفاهيم جامعه شناختي شكل گرفتند، آنها به جهان زندگي روزمره وارد شده و نحوه فكر كردن افراد را تغيير مي  دهند. از آنجايي كه عاملان اجتماعي بر جريان فعاليت ها و شرايط ساختاري جاري تامل كرده و نظارت دارند،  كنش هايشان را با فهم خود تطبيق مي  دهند. در نتيجه، معرفت علمي اجتماعي واقعا فعاليت هاي انساني را تغيير خواهد داد. گيدنز اين رابطه دو طرفه، تفسيري و ديالكتيكي بين معرفت علمي اجتماعي و اعمال انساني را هرمنوتيك مضاعف مي  خواند.گيدنز همچنين بر اهميت قدرت كه ابزاري براي اهداف است و در كنش هاي هر فردي حضور دارد،  تاكيد مي  كند. قدرت،  ظرفيت قابل انتقال افراد براي تغيير جهان مادي و اجتماعي به وسيله معرفت و زمان- مكان شكل مي  گيرد.
در قواعد جديد... گيدنز مي  نويسد:جامعه شناسي درباره كليت اشياء از پيش داده شده نيست، كليت اشياء به وسيله فعاليت فعالانه سوژه ها ساخته مي  شود.بنابراين توليد و
باز توليد جامعه عملكرد ماهرانه اعضاي جامعه است.
قلمرو عامليت انساني محدود است. انسان ها جامعه را توليد مي  كنند، اما آنها به عنوان عاملاني كه به لحاظ تاريخي تعيين شده اند عمل مي  كنند نه تحت شرايطي كه خود انتخاب مي  كنند.ساختارها بايد نه تنها به عنوان محدود سازنده هاي عامليت انساني بلكه همچنين به عنوان توانا كننده ها، مفهوم بندي شود.
فرآيندهاي ساختار بندي شامل اثر متقابل معاني، هنجارها و قدرت است.ناظران اجتماعي نمي توانند زندگي اجتماعي را همچون پديده اي، مستقل از دانش خود درباره آن، به عنوان منبعي كه به وسيله آن جهان اجتماعي را همچون موضوعي براي تحقيق در نظر مي  گيرند، مشاهده كنند.غرق شدن در زندگي، تنها و ضروري ترين راهي است كه يك ناظر مي  تواند چنان خصايصي را ايجاد كند . بنابراين مفاهيم جامعه شناسي از هرمنوتيك مضاعف پيروي مي  كند. در مجموع، وظايف اوليه تحليل جامعه شناختي عبارت است از: (1) تفسير هرمنوتيكي اشكال متعدد زندگي درون فرازبان هاي توصيفي علوم اجتماعي؛ (2) تبيين توليد و باز توليد جامعه به عنوان برآيند انجام شده عامل انساني.
ساختاربندي
دانشمندان اجتماعي عموما متفق القولند كه هيچ يك از جامعه شناسان اوليه( ماركس، وبر، دوركيم،  زيمل) شيوه هاي رضايت بخشي براي ارتباط تحليل خرد و كلان يا عامليت و ساختار ارائه نكردند. در سال 1976 بود كه گيدنز تحليل هستي شناختي خود را در قواعد جديد... منتشر ساخت. اين ديدگاه نقش گيدنز را در اين بحث برجسته ساخت. گيدنز توسعه اين خط فكري را در مسائل اصلي نظريه جامعه شناسي (1979) و تاسيس جامعه(1984) ادامه داد.
نظريه ساختاربندي گيدنز اين پرسش را بررسي مي  كند كه آيا اين افراد هستند كه واقعيت اجتماعي را شكل مي  دهند يا نيروهاي اجتماعي. او از اتخاذ موضع افراطي پرهيز مي  كند و بر اين باور است كه اگرچه مردم در انتخاب اعمالشان كاملا آزاد نيستند و دانش آنها محدود است، با اين وجود آنها عاملاني هستند كه ساختار اجتماعي را باز توليد مي  كنند و تغييرات اجتماعي را به وجود مي  آورند. انديشه او در فلسفه شاعر مدرنيست، والاس استيونس، انعكاس يافته است كه مي  گويد: ما در تنش بين شكلي اي كه به دليل تاثير جهان بر ما ايجاد مي  شود و ايده هاي نظمي كه تخيل ما بر جهان اعمال مي  كند،  زندگي مي  كنيم.
گيدنز معتقد است كه ارتباط ميان ساختار و عامليت عنصر بنيادي نظريه اجتماعي است، ساختار و عامليت دوآليسمي هستند كه جدا از يكديگر قابل درك نيستند. استدلال اصلي او در بيان او يعني دوگانگي ساختار قراردارد. در سطح اساسي اين به اين معني است كه افراد جامعه را مي  سازند اما در همان حال به وسيله جامعه محدود مي  شوند. عمل و ساختار نمي توانند جدا از هم تحليل شوند.
همان طور كه ساختارها از طريق اعمال ايجاد شده  حفظ مي  شوند و تغيير مي  كنند، اعمال نيز تنها از طريق پيش زمينه ساختاري شكل معناداري به خود مي  گيرند. مسير عليت در دو سمت حركت مي  كند و تعيين اين كه چه چيز، چه چيزي را تغيير مي  دهد،  غير ممكن مي  سازد. خود گيدنز در اين باره (در قواعد روش جديد...) مي  نويسد: ساختارهاي اجتماعي هم به وسيله عاملان انساني ساخته مي  شوند و در همان حال وسيله اين ساخته شدن هستند. در اين ارتباط او ساختارها را به عنوان تركيبي از قواعد و منابعي كه اعمال انساني را در بر مي  گيرند، تعريف مي  كند.
قواعد اعمال را محدود مي  سازند اما منابع آن را ممكن مي  سازند. او همچنين ميان سيستم ها و ساختارها تمايز قايل مي  شود. سيستم ها خواص ساختاري دارند اما خودشان ساختار نيستند. او در مقاله خود تحت عنوان
كاركرد گرايي(1976) مي  نويسد كه: بررسي ساختار بندي نظام اجتماعي، بررسي شيوه هايي است كه سيستم از طريق كاربرد قواعد و منابع سازنده، در كنش هاي متقابل اجتماعي توليد و باز توليد مي  شود. اين فرآيند نظام هاي (باز) توليدكننده ساختارها،  ساختاربندي ناميده مي  شود. نظام ها در اينجا براي گيدنز به معناي فعاليت هاي واقع شده عاملان انساني و
الگومندي روابط اجتماعي در گذر زمان و مكان است.
بنابراين ساختارها مجموعه اي از قواعد و منابع هستند كه كنشگران فردي در اعمالي كه نظام هاي اجتماعي را باز توليد مي  كند، از آن كمك مي  گيرند. (علوم سياسي،  جامعه شناسي و نظريه اجتماعي) و نظام هاي مجموعه ها و قواعد سازنده، كه بر روشن ساختن نظام هاي اجتماعي دلالت دارند، اساسا بيرون از زمان و خارج از مكان وجود دارند.

نگاه
راه سوم در اتاق فكر
گروه انديشه: آنتوني گيدنز - متولد 18 ژانويه 1938- جامعه شناس انگليسي، به دليل نظريه ساختاربندي و ديدگاه كل گرايانه اش درباره جوامع مدرن، مشهور شده است. او را يكي از چهره هاي برجسته رشته جامعه شناسي در دوران مدرن مي  دانند كه حداقل 34 كتاب دارد كه به 29 زبان ترجمه شده است. او را بعد از جان مينارد كينز؛ بنيانگذار اقتصاد كلان، مشهورترين عالم اجتماعي انگلستان توصيف كرده اند.
گيدنز در ادمونتون لندن در خانواده اي طبقه متوسط به دنيا آمد و بزرگ شد. او فرزند يك دفتردار اداره راه و ترابري لندن بود و اولين عضو خانواده اش بود كه به دانشگاه رفت. اولين مدرك دانشگاهي اش را در سال 1959 از دانشگاه هال گرفت و مدرك ارشدش را از مدرسه اقتصادي لندن اخذ كرد و سپس مدرك دكترايش را از دانشگاه كمبريج در سال 1974 گرفت. در سال 1961 شروع به كار در دانشگاه ليسستر كرد،  جايي كه او روانشناسي اجتماعي را آموخت.وي سال هاي زيادي در كمبريج كار كرد و در سال 1987 به سمت پرفسور تمامي، ارتقا يافت. او يكي از بنيادگذاران انتشارات polity است(1985) كه يكي از ناشران اصلي جهاني علوم اجتماعي است. از 1997 تا 2003 او مدير مدرسه اقتصادي لندن و يكي از اعضاي شوراي مشورتي موسسه اي براي تحقيق در سياست عمومي است. رهيافت سياسي راه سوم گيدنز مورد توجه رهبران سياسي جهان بود. او در بحث هاي سياسي انگليس مشاركت مي  كند، از حزب كارگر با حضور در رسانه ها و نوشتن مقالاتي (كه اكثر آنها در
new stateman چاپ مي  شود) حمايت مي  كند. او يكي از شركت كنندگان منظم در تحقيق و فعاليت هاي پيشروانه اتاق فكر policy network است. او در سال 2004 مقام اشرافي بارون گيدنز را از ساف گيت در London Borough of Enfield دريافت كرده و اكنون در مجلس اعيان براي حزب كارگر حضور دارد.
در زندگي آكادميك او، سه مرحله قابل ذكر را مي  توان برشمرد: مرحله نخست، شامل نگاهي نو به جامعه شناسي، ارائه فهمي نظري و روش شناختي از رشته جامعه شناسي بر مبناي باز تفسير انتقادي جامعه شناسان كلاسيك است. مهم ترين تاليفات وي در اين حوزه عبارت است از سرمايه داري و نظريه اجتماعي مدرن(1971) و قواعد جديد روش جامعه شناختي(1976). در مرحله دوم، گيدنز نظريه ساختار بندي را توسعه داد كه شامل تحليل عامليت و ساختار بود كه هيچ يك بر ديگري مقدم نيست. كارهاي او در اين دوره مثل مسايل اصلي در نظريه اجتماعي(1979) و تاسيس جامعه(1984) براي او در زمينه جامعه شناختي شهرت جهاني به همراه آورد. علايق مرحله اخير او مدرنيته، جهاني شدن و سياست به خصوص تاثير مدرنيته بر زندگي شخصي و اجتماعي است.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
علم
شهرآرا
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |