شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۵
نقش زنان در انقلاب اسلامي ايران
حاشيه ها و متن ها
010017.jpg
محمدرضا ارشاد - فروزان آصف نخعي
از جمله ويژگي هاي برجسته انقلاب اسلامي، حضور گسترده اقشار و طبقات مختلف اجتماعي در آن بود. امري كه به طرز بي سابقه اي در حضور زنان تبلور مي يافت. انقلاب اسلامي در تحليل ميشل فوكو، انقلابي برخاسته از مطالبات احزاب سياسي نبود، اگرچه نمي توان نقش آنان را در انقلاب انكار كرد. اما طرفه آن بود كه اين بار قدرت از پنهاني ترين لايه هاي اجتماع مي جوشيد . قبل از آن چنين مشاركتي حداقل از نگاه جنسيتي، تابو محسوب مي شد. نخستين بار اين تابو به وسيله امام خميني با دعوت از همه اقشار براي مشاركت در صحنه تظاهرات ازجمله زنان شكسته شد. اين كه حد و حدود مشاركت زنان در اين صحنه تا چه اندازه بايد مي بود، از برخي مراجع وقت استفتا شد. بسياري بر اين امر تاكيد داشتند كه اين حضور مشروط به اجازه شوهر براي مشاركت در صحنه انقلاب است. اما اين امام(ره) بود كه به انتخاب زنان در اين صحنه توجه كرده و اين امر را به آگاهي و انتخاب خود آنان واگذار كرد.
اگر بخواهيم از منظر جنسيتي به تحليل اين نوع مشاركت بنشينيم، بايد به عمق مطالبات و خواسته هاي اجتماعي اي كه حول اهداف انقلاب تنيده شده بود بپردازيم، با نگاهي به شعارهاي انقلاب و تحليل محتواي آنها در مي يابيم كه اين شعارها از خاستگاهي فرا جنسيتي برخوردار بودند. به نظر مي رسد اين شيوه انتخاب خودجوش شعارها از سوي زنان و مردان ايران، حكايت از عمق توجه آنان به مسئله اصلي داشت و برخلاف انقلاب فرانسه كه بر عنصر برادري تاكيد مي كرد، به طرز هوشيارانه اي از آن پرهيز كرد. در حقيقت شعار برادري انقلاب فرانسه، تنها شهروند مرد و آن هم مرد سفيد پوست غربي و صاحب سرمايه را واجد حقوق مدني مي دانست. فانون در يكي از خاطرات خود به تفاوت سياه پوستان و سفيد پوستان در احراز امتيازات اجتماعي اشاره مي كند و مي گويد: روزي در يكي از خيابان هاي ليون قدم مي زدم. كودكي را ديدم كه به همراه مادرش به من اشاره مي كرد وبا حالتي غريب رو به مادرش كرد و گفت: نگاه كن يك سياه پوست!! فانون اين رفتار را به مثابه كوچك شمرده شدنش توسط فرهنگ مسلط بر فرانسه مي دانست. در حقيقت اين كودك نيست كه فانون را مورد تحقير قرار مي داد، بلكه اين جامعه فرانسه است كه با او به طرز غيربرادرانه اي سخن مي گفت. البته اگر چه بعدها در اعلاميه حقوق بشرـ كه منشا فرانسوي داردـ از اين مسئله ساختار زدايي شد. در اعلاميه حقوق بشر تاكيد براين است كه نوع انسان فارغ از جنس، قوم، نژاد، رنگ و مذهب، آزاد است.
دريدا دركتاب سياست دوستي ، اين ايده بنيادين (برادري) انقلاب فرانسه را كه به نحوي در دموكراسي هاي امروز ين نهفته است به پرسش مي گيرد و دموكراسي برخاسته از چنين ايده اي را ناقص مي داند. او معتقد بود كه اين مفهوم بايد ساختار شكني شود. به عبارت ديگر به نظر مي رسد دريدا اين نكته را از نظر دور نداشته كه گويي در انقلاب فرانسه و رمان برجسته ويكتور هوگو كه حاوي بخشي از اين رخداد بزرگ است، زنان جز نقش قرباني، عامليتي را بر عهده ندارند. اما در انقلاب اكتبر 1917 روسيه، زناني برجسته چون روزا لوگزامبورگ و كروبسكايا (همسرلنين) نقش مهمي ايفا كردند. مهم تر از اين موضوع ، خيل زنان به ستوه آمده از ستم تزاري است كه نماد بزرگ آن در رمان مادر ماكسيم گوركي متبلور مي شود. هرچند در دوره تثبيت انقلاب روسيه، زنان آن جايگاه شايسته را احراز نكردند. اين امر در انقلاب آمريكا به گونه اي ديگر رقم خورد. ساختار جمعيتي اين كشور متشكل از نيروهاي مهاجر انگليسي، فرانسوي، بريتانيايي، كانادايي و... بود، اين امر زنان را وامي داشت كه مسئوليت هاي بيشتري را در زمينه اداره امور جامعه ازجمله مشاركت در شوراهاي روستايي و... عهده دار شوند.چنين شرايطي به شكل گيري موج اول فمينيسم در غرب انجاميد . ولستون كرافت و ديگران كار را به جايي رساندند كه جنبش حقوق كارگران زن در مواجهه با كارفرمايان، منجر به كشته شدن تعداد زيادي از زنان در آتش خصومت كارخانه داران آمريكايي شد. با اين همه مشاركت زنان در انقلاب ايران با توجه به بسترهاي فرهنگي و اجتماعي، از نوعي ديگر بود. هر چند زنان زيادي در جنبش چپ ايران در زندان ها كشته شدند، اما بستر مناسب مشاركت زنان، الگوي مذهبي صحنه كربلا بود؛ صحنه اي كه براساس آن زينب(س) ابتدا شرط زوجيت خود را براساس همراهي با نهضت برادرش قرار داد. با فرارسيدن شرايط خطير، شرط ضمن عقد، او را راهي صحنه كربلا كرد. صحنه اي كه اگر زينب (س) در آن حضور نداشت، مي توانست ماجراي شكست ظاهري نظامي امام حسين (ع) و يارانش را در هاله اي از ابهام قرار دهد. به واقع زينب(س) با حركت خويش، تفسير ديگري از واقعه كربلا ارائه كرد. تاثير خطابه هاي زينب(س) در مجلس يزيد تا بدان پايه بود كه هنوز وي از مجلس خليفه (يزيد) قدم بيرون ننهاده بود، يزيد احساس ناكامي كرد، به طوري كه دكتر عايشه بنت الشاطي در كتاب بانوي كربلا از قول طبري وابن اثير نقل مي كند كه يزيد به حالت پشيماني مي گفت: چه مي شد من قدري تحمل مي كردم و به حسين آن چه مي خواست مي دادم. ازاين رو زينب(س) نماد مبارزه در راه احقاق حق در طول تاريخ اسلام ، و شكست ظاهري نهضت كربلا نيز در انقلاب اسلامي ايران، به پيروزي خون بر شمشير معروف شد.
زمينه تاريخي حركت انقلاب اسلامي ايران، با رهبري مرجعيت شيعه منجر به آن شد تا زنان كه همواره در مراسم عزاداري  حماسه عاشورا، ستون ثابت آن بودند، حركت اخير را، به عنوان يك حركت خودي تلقي كرده و با اطمينان خاطر در آن وارد شوند، با همه مخاطراتي كه در انتظار آنان بود. در اين عرصه مردان نيز كه همواره قدرت خود را وامدار پيام رسان كربلا مي دانستند، خود را قانع مي ساختند كه زنان و دختران آنان از زنان، كودكان،  و دختران فرزند پيامبر در صحنه عاشورا برتر نبوده و با آرامش خاطر، خود نيز پابه پاي زنان در صحنه انقلاب حضور مي يافتند. در اين صحنه، اساسا پيشتازي، از آن زنان بود؛ زيرا آن كه قادر بود انقلاب حسين(ع)را به ثمر بنشاند كسي نبود جز زينب(س).
اين رهيافت فكري  قادر بود زنان را از مشاركت هاي تصنعي بر حذر بدارد. اين نكته را نبايد از ياد برد كه مشاركت گسترده مردم از جمله زنان در روند انقلاب اسلامي ايران، با هوشياري رهبر انقلاب،  به اين برداشت تاريخي پيوند خورده بود كه نظام شاهنشاهي، عين دستگاه بني اميه است و لذا ساقط كردن آن ضرورتي تام يافته بود. اين تشبيه تاريخي به كمك رهبري انقلاب آمد و مردم كه خاطره اي دور و در عين حال دردناك از واقعه قيام عاشورا داشتند اينك خود را در مقابل نظامي مي ديدند كه جز يزيدي برآن نامي نمي توانستند بگذارند. مردان اين ديار هنوز از خاطر نبرده بودند كه رضا خان چگونه براي كشف حجاب، به زور متوسل شده و به بهانه پيشرفت چگونه بر آنان ستم روا داشته است. علاوه براين تحليل، اين سخن رهبر انقلاب ايران كه مرد از دامن زن به معراج مي رود را مي توان به ريشه هاي تاريخي نگرش اسلام ايراني ارجاع داد. اسلامي كه در آن زن و سمبل والاي آن يعني، حضرت فاطمه زهرا(س) كانون زايش رستگاري بشريت و ايجاد عدالت جهاني به شمار مي رود؛ امري كه براي هيچ مردي اين گونه روايت نشده است. اين زايش، در استمرار امانت خداوندي از پيامبر، تا قيام مهدي(عج) تبلور مي يابد. تبلوري كه ناشي از فرزندان بانوي جهان اسلام است. بي ترديد، اين تصوير تاريخي به ياري زن ايراني به منظور رهايي از ستم و تعصب آمد؛ چرا كه او مي پنداشت كه با مشاركتش مي تواند جريان تاريخ را به سمت عدالت جهاني فرا برد.
در اين جا از منظر فرهنگي، تمايز ميان فرهنگ انقلاب ايران مبني بر پرهيز از شعار برادري انقلاب فرانسه كاملا آشكار مي شود. به اين معني كه با درنگي در شعارهاي اصلي انقلاب مانند استقلال و آزادي مي توان اين برداشت را به منصه ظهور رساند كه زن ايراني در مهمترين تصميم گيري هاي تاريخي نسبت به سرنوشتش، بي تفاوت نبوده، و آن را شامل استقلال فردي در حوزه خصوصي، سياسي و اجتماعي نيز مي بيند. آن چنان كه اين نقش را به تبعيت از الگوهاي مذهبي، براي خود در انقلاب، بازسازي، و آن را به مرحله اجرا درآورد. در اين جا بود كه سوژه زن ايراني مسلمان ، شكل گرفت و خواستار شنيده شدن كلامش در پويه تاريخ شد. گفتمان زنانه، در اين جا نه در ضديت با حركت كلي انقلاب، بلكه دقيقا، از در همنوايي و پيشبرد اهداف و آرمان هاي انقلاب است. در حقيقت زنان همان نقشي را براي خود در جامعه قايل شدند كه مردان براي خود قايل بودند. اين يعني برابري در اهداف، و آرمان هاي انقلابي كه در وراي مسايل تقابل هاي رايج جنسيتي حاكم بر جهان كنوني حركت مي كرد. اين سخن در خود واجد يك پيش فرض اساسي و بنيادين است و آن اين كه برادري، بنيان و شالوده نظام حقيقي آينده انقلاب نبوده مايل است با ساختار شكني الگوهاي رايج مردسالار و حتي نگرش هاي فمينيستي، الگوي ديگري از روابط اجتماعي عادلانه ميان انسان ها را به تماشا بنشيند؛ روابطي كه تقليل پذير به روابط كالايي عصر حاضر كه در شي گونگي عنصر ضعيف اعم از زن و مرد، كارگر، كودك متبلور مي شود، نبوده و خواهان گسترش قلمروهاي روابط انساني در حوزه خانواده، سياست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد است.
در جنگ 8 ساله عراق عليه ايران، اين خواست به گونه اي ديگر تجلي يافت. به اين گونه كه زنان در حوزه هاي لجستيك جنگ،  نقش عظيمي در مقاومت در برابر دشمن عهده دار شدند. اين نقش در فيلم باشو غريبه كوچك بهرام بيضايي كاملا هويداست. بهرام بيضايي در اين فيلم چهره زني را به تصوير مي كشد كه شيردلانه، در غياب همسرش كه به جنگ رفته، به تنهايي، مزرعه و خانه را به عنوان كانون خانواده به درستي اداره مي كند. اين اداره تنها در حوزه معيشت نيست بلكه نايي(ناهيد) پذيراي غريبه اي كوچك به نام باشوي عرب است كه دست روزگار او را از پدر و مادر و خانه و كاشانه اش دور ساخته و او را به دامن نايي افكنده است.
اكنون نايي براي اين غريبه كوچك نه تنها يك مادر است، بلكه در حكم يك مادر فرهنگي نيز ظاهر مي شود. او در زمان بيماري باشو، مراسم محلي اعراب خوزستان در فصل برداشت خرما را اجرا مي كند. بي ترديد همه آن چه گفته شد دستاورد كوچكي است كه براي تبيين پي آمد هاي آن نيازمند پژوهش هاي جامعه شناختي، انسان شناختي و... است.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
ايران
سياست
شهرآرا
موسيقي
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |