چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۵
به مناسبت ميلاد باسعادت امام محمد باقر(ع)
امامِ دانش و بينش
امام باقر(ع) با برگزاري جلسات بحث و گفت و گو با دانشمندان گوناگون و حتي مخالفان خود، به بسط علوم اسلامي مي پرداختند
010278.jpg
مهمترين حركت امام باقر(ع) در عصرخود تاسيس فرهنگ مكتوبي است كه جلوه هاي آن در دانشگاه امام صادق (ع) و آثار علمي متعدد قرن هاي بعدي اسلام نمودار مي شود
گروه انديشه: الگوهاي جاودان، همواره با يك ويژگي عمده قابل شناسايي اند. آنان تاريخ را به پيش  مي برند و آن را وسيله اي براي درس آموزي آيندگان قرار مي دهند. اين موضوع در سلوك ديني امام باقر (ع) چگونه قابل توضيح است؟ آيا مي توان ايشان را موسس و بنيانگذار دوره اي جديد در تاريخ علم و جهان اسلام دانست؟ مقاله زير سعي دارد به اين سؤالات پاسخ بدهد.
***
در باب لقب آن حضرت (باقر) گفته اند كه وي علوم زمانه خود را مي شكافت و باز مي كرد. در لسان العرب آمده است: او را باقر مي خواندند؛ چرا كه علم را مي شكافت و به اصل آن پي مي برد و فروع علم را از آن استنباط مي كرد و دامنه علوم را مي شكافت و وسعت مي داد. شيخ صدوق در علل الشرايع نيز به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از جابر جعفي پرسيدم: چرا به امام پنجم، باقر مي گفتند؟ گفت: چون علم را مي شكافت و اسرار آن را آشكار مي كرد.
به هر روي ، آنچه مشخص است، اين است كه امام باقر(ع) به علم آموزي و گسترش دانش توجه بسياري مي كردند. در واقع، مي توان ايشان را بنيانگذار جنبش فرهنگي جهان اسلام دانست. در همين راستا، ايشان به تربيت شاگرداني چون: محمدبن مسلم، زراره بن اعين، ابوبصير و بريد بن معاويه همت گماشتند؛ شاگرداني كه به تعبير امام صادق (ع) مكتب احاديث وي (امام باقر) را زنده كردند. در همين زمينه مي توان از شاگردان ديگري چون جابر بن يزيد جعفي، ابان بن تغلب، كيان سجستاني، حمران بن اعين،  سدير صيرفي، ابوصباح كناني، عبدالله بن ابي يعفور كه هر كدام محدثي بزرگ بودند و در نقل وگسترش احاديث منقول از
امام محمد باقر (ع) نقش بسزايي داشتند، نام برد. از ديگر تلاش هاي ارزنده امام باقر (ع)، تبيين مسائل كلامي و معارف ديني بود. در زمان حضرت، بحث هاي كلامي خوارج، رواج يافته بود و امام (ع) با شرح بسياري از خطبه هاي حضرت علي (ع) در زمينه هاي توحيد و صفات الهي به بسط معارف اسلامي مي پرداخت. نيز حضرت، مناظرات گوناگوني با دانشمندان عصر خويش داشت و در آنها به طرح بحث هاي ديني مي پرداختند.
اين روش (مناظره) از جمله نيكوترين روش هايي بود كه مي توانست به پيدايي و گسترش علم در جامعه اسلامي آن سامان ياري رساند.
مناظره، گفت و شنودي است ميان دو عالم با دو ديدگاه كاملا متفاوت. اين گفت و شنود، چيزي جز توجه و احترام به نظر ديگري و قايل  شدن به حق سخن گفتن براي ديگران نبود.
آنگونه كه خود حضرت در اين باره مي فرمودند: عالمان بايد براي شنيدن نسبت به گفتن حريص تر باشند. آنها علاوه بر هنر خوب حرف زدن، بايد خوب شنيدن را نيز در خود تقويت كنند. يا هنگامي كه نزد دانشمندي نشستي به شنيدن حريص تر از گفتن باش و نيكو شنيدن را بياموز، همانگونه كه نيكو گفتن را مي آموزي و سخن هيچ كس را قطع مكن.
به همين دليل، ايشان با برگزاري جلسات بحث و گفت و گو با دانشمندان گوناگون و حتي مخالفان خود، به بسط علوم اسلامي مي پرداخت. اين شيوه اي بود كه بعدها به فرزند آن حضرت؛ يعني امام صادق (ع) منتقل شد و ايشان (امام صادق) با برگزاري نشست هايي با فرقه ها و گروه هاي مختلف اسلامي و ديني به نقد و بررسي انديشه ها همت مي گماشتند.
به عبارت ديگر امام باقر (ع) نه تنها بنيانگذار شيوه جديد تفكر در جهان اسلام است،  بلكه دوره اي جديد را در تاريخ اسلام رقم مي زند. ويژگي هاي اين تاريخ به طور خلاصه عبارتند از:
۱ - ارائه طرحي براي گسترش دانش و علوم مختلف
۲ - تدوين ديالوگ ويژه عصر براي اين منظور
۳ - ارائه روشي نظام مند و عقلاني براي تبيين و توضيح علوم و معارف ديني. تا آن جا كه ايشان معتقد بودند روش شيعه نه روش افراطيون (يعني غلات شيعه) و نه تفريط گرايان
( ظاهرگرايان)، بلكه روشي است ميانه روانه. نقل است كه ايشان در اعتراض به سخنان غلوآميز برخي فرقه ها، درباره جايگاه و مقام معنوي خاندان پيامبر، از آن ها خرافه زدايي كرده و مطرح مي كردند كه درباره ما چيزي مي گويند كه ما نيستيم. علاوه بر آن ايشان با جمع آوري احاديث ثقه، به دنبال آن بودند كه روش فهم احاديث را در متن، به صحابه و ديگر دانشمندان عصر بياموزند. بدين معني كه ايشان خود را در بستر و متن تحولات زمانه خويش  قرار مي دادند و تلاش فراواني مبذول مي كردند تا حقيقت را به ديگران بياموزند.
۴ - ايشان تلاش مي كردند حقيقت متن، در شيوه تعامل با مخالفان براي آنان آشكار و روشن شود.
۵ - مهمترين حركت ايشان در اين عصر تاسيس فرهنگ مكتوبي است كه جلوه هاي آن در دانشگاه امام صادق (ع) و آثار علمي متعدد قرن هاي بعدي اسلام نمودار مي شود. اين تعبير كه رسانه اي شدن مفاهيم منجر به مهاجرت آن مي شود، مي تواند در توضيح حركت امام باقر (ع) و تلاش ايشان جهت ايجاد فرهنگ مكتوب و استفاده از كتاب كه امروزه به عنوان يك رسانه نيز تلقي مي شود، كارساز
افتد.
۶ - ارائه بنياني منسجم براي بسترسازي جهت پژوهش هاي علمي آينده. در همين زمينه  مي توان به حركت پرشور قرن هاي دوم و سوم اسلامي كه به قول شهيد مطهري تا قرن هفتم ادامه داشت، اشاره كرد. اين دوران شكوهمند اسلامي كه به نهضت ترجمه مشهور شد، چيزي نبود جز گردآوري دانشمندان مختلف از اقصي نقاط جهان با فرهنگ و اعتقادات مختلف در كنار هم.
۷ - قلمروزدايي از رشد علم و دانش. تا قبل از امام باقر (ع)، حوزه علم، در نظام خلفاي بني اميه تا اندازه زيادي وابسته به دربار بود. نبايد فراموش كرد كه خلفاي بني اميه سعي داشتند نهضت علم گرايي را، در قالب علوم حكومتي بدون پرداختن به مسائل مردم، عمده كرده و نخبگان عصر را در آن چارچوب هدايت كند. اما شيوه علمي
امام باقر (ع) كه برخلاف اين جريان ره مي سپرد، عبارت بود از تقويت بنيه هاي علمي تمام امت اسلامي.
۸ - به دنبال قلمروزدايي و تقويت بنيه علمي در حوزه علمي، پايه هاي رشد نهضت ترجمه نيز فراهم شد. به نحوي افراد از همه نقاط جهان اسلام، اعم از علماي صابئي، نصراني، يهودي، مسلمان و زرتشتي گرد آمدند و بعدها نظاميه بغداد را با هزاران جلد كتاب ، مركز دانش اندوزي خود قرار دادند.
۹ - اين ويژگي ها باعث مي شد تا جهان علم با حقيقت از منظر ديگري مواجه شود. اما پرسش بنيادين اين است كه حقيقت زمانه امام باقر (ع) چه بود؟ و ايشان چگونه به دريافت آن نايل شدند؟
توضيح آنكه اگر زمان پيامبر(ص)، دوره نهضت جهاني اسلام است، زمان خلفا و علي (ع) دوره تثبيت و استقرار نظام اسلامي است، در دوره حسنين (ع) با هرج و مرج، صلح اعتراض آميز و در نهايت قيام خونين مواجه ايم، در زمان امام سجاد(ع) كه دوره گذار از مصيبت هاي تاريخي است، و سخن امامان معصوم(ع) بيان دردها در قالب ادعيه است، به دوره اي وارد مي شويم كه انسجام بخشي و مكتوب سازي دستاوردهاي اسلام، مهمترين رسالت
امام باقر (ع) محسوب مي شود.حركت امام باقر (ع) واجد مؤلفه حقيقت طلبي اي بود كه در درون خود از طريق مواجهه علمي به اثبات حقانيتي مي پرداخت كه تاكنون ناديده انگاشته شده بود. حقانيتي كه پس از عبور از گردنه هاي معرفت  شناختي نياز به بازنگري و ارائه حقايق دروني خود داشت.

منابع: 1 - اصول كافي، ج۱ / 2 - بحارالانوار-ج۷۰-علامه مجلسي‎/ 3 -سيره چهارده معصوم- محمدي اشتهاردي

نگاه
تلفيق علم و عمل
سجاد نوروزي
ائمه شيعه (ع)، جداي از آنكه ماهيت رهبري فكري جامعه را كه برآمده از نقش الهي و تفويض ولايت قدسي بر آنها بود، داشتند، تواماً مبارزه سياسي را براي زدودن آنچه كه در مسير تخالف با ذات دين و سيره و سنت رسول الله(ص) بود وجهه همت خويش مي ساختند. در اين ميان، امام محمد باقر (ع)، جداي از آنكه هر دو وجه آنچه را كه گفته شد دارا بودند، صبغه علمي اي در سيره و روش ايشان نهفته بود كه از جهات گوناگوني قابل اشاره و بحث است.تلفيق بينش علمي با مبارزه سياسي مستمر در سيره اين امام همام، نشانگر وجود يك قانون بنيادين در تفكر شيعي است. در تفكر شيعي پراگماتيزم كوركورانه و صلاح انديشانه همان قدر مذموم است كه علم منفك شده از ساحت عمل ناپسند مي نمايد. في الواقع در تفكر آل بيت رسول الله (ص)، آنكه از علمش انتفاع براي خلق حادث نشود و آنكه عملش عاري از گستره تفكر استعلايي و حق محور باشد هرگز شايستگي متصف شدن به عنوان مومن را ندارد.
در روش و منش امام باقر (ع) نيز همين امر نهفته است، از علم ايشان خلق متنعم مي شد و عملشان نيز مابه ازاي عيني همان علم بود. اينچنين بود كه مبارزه سياسي اهل بيت(ع) و شخص امام باقر(ع) تلفيقي از علم و عمل بود كه كمتر در مبارزات عاري از تفكرات ديني ديده شده است.
تفكرات غيرديني كه منشاء مبارزه سياسي شدند، كمتر در ساحت عمل دست نخورده باقي ماندند و اسير در اقتضائات تاريخي- اجتماعي، گاه عمل منبعث شده از آنان، در تباين تام با منبع نظري اي بود كه به عنوان راهنما و منشور شناخته مي شد.اما آنچه كه امام باقر (ع) به ما مي آموزد همانا، لحاظ علم در پراتيك سياسي و منفصل نبودن آن از علم است.
بلاترديد، آن علمي كه امام باقر (ع) مبلغ و شارح آن بود، هنگامي كه در حيطه عمل خود را نشان داد، به خوبي ذات دين را آشكار مي ساخت. ذاتي كه متضمن اصل گرفتن حق و نه مصلحت سنجي شبهه ناك و حتي خود را به ورطه مهلكه در انداختن است و مبارزه سياسي اي را سامان مي بخشد كه حق مستتر در آن، قابليت اثبات شدن با علم قدسي را دارد. اين حق طلبي برآمده از حقانيت آن علم قدسي است كه فارغ از شرالامور حادثاتها را الخير في ما وقع ، حق را بنياد ارزشگذاري ديني، اجتماعي و سياسي مي سازد كه وجه مميزه تفكر اسلامي اصيل و شيعي از هر سنخ جهت گيري غيراستعلايي و مصلحت محور است. مفهوم حق با علم قدسي تئوريزه مي شود و با عمل برآمده از آن اثبات مي شود تا جاء الحق و زهق الباطل .

انديشه
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |