چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۵
گزارش همايش حكمت و بازانديشي سنت نبوي
پيامبر( ص) به دقيقه اكنون
010557.jpg
عكس ها: جواد گلزار
محمد رضا ارشاد
آغاز اسفندماه (اول و دوم اسفند) برابر بود با برگزاري همايش علمي حكمت و بازانديشي سنت نبوي كه به همت موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و جهاد دانشگاهي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران در تالار فردوسي اين دانشكده برپا شد. در اين همايش استادان برجسته اي از رشته هاي مختلف علوم انساني، به بررسي ابعاد گوناگون سنت نبوي پرداختند. مطلب حاضر گزارشي است از چكيده برخي سخنراني هاي اين همايش كه از پي مي خوانيد:
***
010521.jpg
حقيقت محمديه
دكتر علي شيخ الاسلامي؛ رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني، نخستين سخنران همايش، در آغاز با خواندن شعر:
همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد
تا كه زند بوسه بر نعال محمد
گفت : وقتي كه از رابطه حادث و قديم بحث مي كنيم و هنگامي كه از قاعده الواحد لايصدر عنه الا الواحد بحث مي كنيم، وقتي كه از اعيان ثابته در محضر خدا سخن مي گوييم و عين ثابت انسان كامل را موثق ترين ساحت ها در علم الهي مي شناسيم و وقتي به معناي خاتميت پيامبر (ص) در مقام تشريع مي انديشيم، وقتي در آيات شريفه اي از قبيل وما ارسلناك الا رحمه للعالمين و انا ارسلناك شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الي الله باذنه و سراجاً منيراً تامل مي كنيم، هنگامي كه روايت نحن السابقون الله قولاً را معنا مي كنيم و وقتي كه به حديث عرفاني كنت نبياً و آدم بين الماء والطين فكر مي كنيم و هنگامي كه به حديث شريف آدم و من دونه تحت لوايي مي رسيم، وقتي كه رفتار رسول خدا را در نشان دادن سابقه و لاحقه خود بررسي مي كنيم و دو انگشت مباركش را به هم مي چسباند و مي فرمود كه: من و قيامت مثل اين دو انگشت به هم گره خورده ايم و آنگاه كه بحث انسان كامل را در عرفان با آن محوريت و وسعت، مورد توجه قرار مي دهيم، پي مي بريم كه بايد ميان صانع و صنع، واسطه فيضي در كار باشد كه نظام هستي را از اين سو به خداوند مهربان گره زند و از اين سو، رحمت رحمانيه را به موجودات برساند. اين حلقه پيوندي كه در بيكراني - به گفته ابن عربي- متصف به صفت وجود است، يعني تا هر كجا ذهن انساني توانايي دارد، مي توان به بيكراني اين حقيقت انديشيد. اين بيكراني وجود كه واسطه ميان خدا و خلق است، و در واقع موثر در انسجام بخشي هستي است، در عرفان به حقيقت محمديه ، وجود منبسط ، حق مخلوق به   و گاهي مقام مشيت تعبير مي شود. دكتر شيخ الاسلامي با اشاره به تفاوت ميان خاتَميت و خاتِميت و معنايي كه از آنها برمي آيد، افزود: ختم   گاهي عرضي است و گاهي طولي. خاتم الانبيا(ص) به نص صريح قرآن خاتم النبيين است. در خاتم پايان بخشي هدايت خداوند به وسيله پيامبر اكرم(ص) اعلام مي شود، به بيان ديگر پيامبر (ص)، پايان بخش نبوت در وجهه تشريعي آن است، نه در جنبه انبايي آن . نبوت انبايي هنوز باقي است. با توجه به همين مسئله، رسول خدا(ص) را خاتم مي ناميم، اما در قرآن، علاوه بر خاتِميت بر خاتَميت پيامبر (ص) نيز تاكيد دارد. خاتَم يعني جامع مراتب. به بياني هر مراتبي كه پيامبران گذشته داشته اند، از خاتَم نشأت مي گيرد و به وي منتهي مي شود. بنابراين اگر محوري را فرض كنيم كه در سابقه آن تاريخ نبوت، و در لاحقه آن ولايت و امامت باشد، محوريت از آنِ پيامبر(ص) است:بنابراين هم سابقه نبوت و هم لاحقه آن در شأنيت خاتم خلاصه مي شود.
010533.jpg
ابديت پيامبر (ص) و كرانمندي ما
دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني با موضوع تفاوت ميان سنت انديشي و بنيادگرايي سخنران ديگري بود كه به ايراد سخنراني پرداخت. او ابتدا با خواندن شعر معروف سعدي درباره پيامبر (ص):
بلغ العلي بكماله كشف الدجي بجماله
حسنت جميع خصاله صلوا  عليه و آله
اشاره كرد : اگر در اين شعر سعدي توجه كنيم، مي توانيم بپرسيم كه مرجع ضمير ه در كماله كدام است؟ آيا حضرت ختمي مرتبت به واسطه كمالي كه داشت به مقام خدا رسيد يا كمال، او را به مقام علو رسانيد؟ يا خود به كمال علو رسيد؟ به عبارتي كمال علو يا علو كمال ؟ پيامبر (ص) هم در علو كمال است و هم كمال علو است. اين سّر خاتميت است. آنگاه دكتر ديناني با بيان اينكه معجزه حضرت عيسي(ع) زنده كردن مردگان بود و اين، با تعبير قرآن كه مي فرمايد: فتمثل لها بشراً سوياً ؛ متناسب است. پس، مسيح تمثل خداوند است نه تجسد خداوند- آن گونه كه مسيحيان ابراز مي دارند- اظهار داشت: اگر بخواهيم چنين صفتي براي پيامبر (ص) بيابيم، شايد بتوانيم از قرآن كريم مدد بگيريم كه مي فرمايد: تنزيل من رب العالمين . حضرت ختمي مرتبت تنزيل است. قرآن تجسد پيامبر (ص) است. او قرآن ناطق است. در واقع، تمام حقيقت، مطابق با ذائقه ما تنزل پيدا كرده است . پس، معجزه پيامبر اكرم (ص) كلام است. با آمدن كلام ، باب تفكر گشوده مي شود. پيامبر (ص)، باب تفكر را براي ما باز كرده است. زنده كردن مرده خيلي مجال تفكر نمي دهد. مطالب اين كلام را بايد به درستي فهميد. از آغاز اسلام تاكنون در اين راه جهد و تلاش هاي زيادي شده است. بنابراين، اين مسئله امروزه بر گردن ما مسئوليت بزرگي مي نهد. به اين معنا كه بايد در راه فهم درست و دقيق اين كلام كوشش كنيم.
آنگاه دكتر ديناني در بحث از زمان و ابديت از نظرگاه فلسفي و نسبت ميان آن دو اشاره داشت: نسبت ميان زمان و ابديت نسبت پدر و فرزندي است. به همين قياس، نيز پيامبر(ص) در مرتبه ابديت و ما در زمان قرار داريم. امروزه پرسش اساسي اين است كه چگونه، هم زمان خود را بشناسيم و هم با ابديت (محمد(ص)) نسبت برقرار سازيم؟ چگونه مي توانيم، در عين اينكه همراه با تحولات و تغييرات عصر
خود حركت مي كنيم، آن حقيقت ابدي را در زندگي خود ساري و جاري سازيم؟
010527.jpg
پيامبر (ص) و يك اصل مدرن حقوقي
دكتر مصطفي محقق داماد ، كه عنوان سخنراني خود را با عنوان اصل وفاي به عهد در سنت نبوي برگزيده بود، با اشاره به اصل وفاي به عهد به عنوان يكي از مهمترين اصول فقه عملي براي زندگاني بيان داشت: اين اصل (وفاي به عهد) بنيان تفكر حقوقي امروز را تشكيل مي دهد. در اغلب نظام هاي حقوقي، حاكميت اراده به عنوان اصول مبنايي در انعقاد قراردادها پذيرفته شده است. در حقوق اسلامي به اين مسئله توجه شده است كه  آيا مردم فقط بر اموالشان تسلط دارند يا بر خودشان نيز (تسلط) دارند؟ محقق اصفهاني، صاحب حاشيه بر كفايه تعبير بسيار جالبي در اين باره دارد كه در مقام مقايسه و همتايي با انديشه حقوقي امروز است. او با استفاده از آيات قرآن بر اين نظر است كه خداوند است كه اين ولايت را به انسان داده است. هيچكس نمي تواند از بيرون بر وي (انسان) ولايت داشته باشد. او (محقق اصفهاني) مي گويد: اين ولايت به يك نفر داده شده بود كه پايان پذيرفت (مقصود به پيامبر است). بنابراين نبي اولي به ولايت بر مومنان است و پس از وي فقط آدمي بر خودش ولايت دارد.او در ادامه مي گويد كه بر اساس اين ولايت، آدمي هرگونه قراردادي را به شرط اينكه عقلايي باشد و با شريعت متضاد نباشد، مي تواند منعقد كند. اين قرارداد هم، بنابر اصل وفاي به عهد
لازم  الاجراست.
دكتر محقق داماد با تصريح به اينكه در نظام هاي عرفي، نيروي الزام آور قرارداد، از بيرون است، افزود: سنت نبوي و قرآن ريشه اين الزام را در ايمان دانسته است: يا ايهاالذين آمنو افوا بالعقود. پس ايمان، بنيان وفاي به عهد است. ان العهد كان مسئولاً ؛ در واقع سائل عهد خداوند است. قرآن از مسئوليت مدني حرف نمي زند، از مسئوليت ايماني مي گويد. اصل وفاي به عهد در سنت نبوي يكي از مهمترين اركان فقه اسلامي است. تا آنجا كه فهميده ايم، اين اصل، حاكم بر تمام اصول ديگر است. پيامبر (ص) نيز در طول عمر مباركشان قراردادهاي زيادي بستند و بر همه آنها وفادار بودند. مثلا در صلح حديبيه كه مي خواستند از مدينه به حج بروند، پيامبر (ص) با مشركان قراردادي بستند مبني بر آنكه ما به حج نمي آييم و در عوض شما هم مسلمانان را آزار ندهيد. اين قرارداد آن قدر ظريف است كه به نظرم نقطه عطف تحول تمدن اسلامي به شمار مي آيد. پس مي بينيم كه اصل وفاي به عهد بر حج واجب غلبه كرد. دكتر محقق در پايان سخنرانيش عنوان كرد: در تاريخ مي خوانيم كه پيامبر (ص) پاي قراردادهايش ايستاد. ما امروزه نيز، اگر تعهد مي كنيم كه مثلا فلان كار را نكنيم، آيا اين، خلاف شرع است؟ براي نمونه تعهد كنيم كه محاكمات قضايي را براساس كنوانسيون هاي بين المللي دو مرحله اي كنيم، با توجه به سنت نبوي وفاداري به عهد مي توانيم به همه كنوانسيون هاي بين المللي بپيونديم.
010524.jpg
فهم پيامبر (ص)
استاد مولوي عبدالرحمن، امام جمعه چابهار و مدرس مدارس اسلامي كه با عنوان پيامبر (ص) در آينه آيات و روايات سخنان خود را آغاز كرد، گفت: در سراسر قرآن، از پيامبر (ص) سخن گفته مي شود. در اولين سوره قرآن؛ يعني الحمد خداوند به زبان بندگان مي گويد: اهدنا الصراط المستقيم. گفته شده كه مقصود از صراط مستقيم پيامبر (ص) است. بنابراين از همين نخستين سوره قرآن ماموريت مي يابيم كه به وجود پيامبر (ص) تاسي جوييم. خبر صادق تنها منبعي است كه ما بايد بدان تكيه كنيم. خبر صادق هم چيزي جز سنت نبوي كه از وحي گرفته شده است، نيست.
وي در ادامه با اشاره به آيه لقد مَنّ الله علي المومنين اذا بعث فيهم رسولاً من انفسهم يتلوا عليهم آياتنا و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه ، تصريح كرد: خداوند در هيچ جا جز در قرآن، اظهار امتنان و منت به چيزي جز بعثت پيامبر (ص) نكرده است. نيز در اين آيه مشاهده مي كنيم كه تخليه مقدم بر تحليه است. بنابراين، پيامبر (ص) مزكي و مجلي است. هر كس، كوچكترين نسبتي با اين وجود پيدا كند، تزكيه مي شود. و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين ، وجود پيامبر (ص) براي همه عوالم، رحمت بوده است. انا ارسلناك شاهداً و نذيراً . بر طبق اين آيه، الگو بودن پيامبر (ص) ثابت مي شود. از اين رو، قرآن را هم بايد با فهم پيامبر (ص) و با تاسي به سنت وي درك كنيم.
010530.jpg
چهار مواجهه با سنت نبوي
دكتر محسن كديور سخنران بعدي بود كه با عنوان مواجهه سنتي، سنت گرايانه، بنيادگرايانه و نوانديشانه با سنت نبوي به ايراد سخنراني پرداخت. او در آغاز با اشاره به اينكه سنت نبوي يكي از مهمترين اركان مسلماني است و در واقع فصل مشترك ما مسلمانان است، گفت: چهار رويكرد در قرن اخير با سنت نبوي مي توان سراغ گرفت . از اين چهار رويكرد يكي مربوط به گذشته است؛ اما سه تاي ديگر كاملا جديد و مربوط به دوران معاصرند:1- رويكرد سنتي كه متعلق به گذشته است 2- رويكرد سنت گرايانه 3- رويكرد بنيادگرايانه 4- رويكرد نوانديشانه. من در اينجا، بدون آنكه بر هيچكدام از آنها تاكيدي داشته باشم، صرفاً به توضيح هر كدام قناعت مي كنم. آنگاه او به شرح و بررسي هر كدام از رويكردهاي نام برده پرداخت و گفت: در رويكرد سنتي، مراد رويكرد گذشتگان در زمان حال است، نه رويكرد گذشتگان درباره گذشتگان. به فرض، من از رويكرد غزالي مي توانم در عصر خودش دفاع كنم، اما اگر كسي خواست در قرن پانزدهم يا امروزه به شيوه غزالي بينديشد و با سنت پيامبر(ص)
آن گونه مواجه شود، اين را، مواجهه سنتي مي گوييم. غلبه قطعي در اين نوع رويكرد، با سنت فقهي است. لذا، وقتي مي گوييم، مواجهه سنتي؛ يعني مواجهه فقيهانه يا متشرعانه. در اين مواجهه آياتي كه غالباً بدان ها استناد مي شود، از نوع اطيعو الله و اطيعوالرسول است. مواجهه سنتي، از ميان عناويني كه براي رسول الله، مي پسندد، عنوان رسول شارع است. اين رويكرد، بيش از آنكه درگير معنا و هدف باشد، بر صورت تاكيد دارد. رويكرد دوم كه بسيار متاخر است، سنت گرايانه است. سنت گرايان، مدرنيته را درك كرده اند. اما منتقد آن هستند. آنچه كه از مواجهه سنت گرايانه با سنت نبوي به دست مي آوريم، برجستگي بعد عرفاني در آن است. جانمايه سخن سنت گرايان مسلمان، تداوم ولايت الهي پس از رسول الله است. مراد از ولايت حكومت نيست، بلكه رابطه معنوي ميان انسان هاي كامل و خداوند است. اين گروه، به آياتي كه به بحث از ولايت مي پردازند توجه دارند: النبي اولي بالمومنين من انفسهم. اگر بخواهيم براي پيامبر (ص) در اين رويكرد، عنواني برگزينيم، رسول سالك را مي توان نام برد.
دكتر كديور در ادامه به توضيح دو رويكرد متاخر ديگر پرداخت و اظهار داشت: رويكرد بنيادگرايانه، مواجهه سوم با سنت نبوي است. تاكيد بنيادگرايان بيشتر بر اسلام مدينه است تا اسلام مكه چرا كه اسلام مدينه، اسلام حكومت و قدرت است. لذا آنها به تاسيس حكومت پيامبر نظر دارند. بنيادگرايان معتقدند كه به طرق گوناگون مي توان ديگران را به اسلام درآورد و چون اسلام حق است، از وسايل مختلف حتي توسل به خشونت مي توان براي اين منظور سود برد. در اين رويكرد، بر آياتي از قرآن كه بر قتال و كشتار مشركان و كفار دلالت دارد، تاكيد مي شود: و قاتلوا ائمه الكفر . لقبي كه اينان براي پيامبر (ص) انتخاب مي كنند، رسول حاكم است؛ اما چهارمين مواجهه با سنت نبوي كه از همه جوانتر و غيرمنضبط تر است و نياز به تحقيق زيادي دارد، مواجهه نوانديشانه است.در اين رويكرد، پيامبر (ص) آمده تا حيات دوباره به ما ببخشد. البته اين حيات دوباره، نه زندگي دنيوي و ظاهري، بلكه حيات طيبه واقعي است. اين مواجهه معتقد است كه آنچه از سنت نبوي در دست است، آكنده از گوهرهاي قابل استخراج است. در كنار اين گوهرها، بسياري مطالب هست كه يا به نادرست نقل شده و يا اگر به درست نقل شده، مختص به شرايط زماني و مكاني است. بنابراين بايد به پالايش در سنت دست زد. در اين مواجهه، تاكيد بر اختياري بودن پذيرش اسلام است و همه بايد با دل آن را بپذيرند. لذا، مي توان اين مواجهه را، مواجهه اي معنوي با سنت پيامبر (ص) دانست. نوانديشان از ميان عناويني كه براي پيامبر (ص) در نظر مي گيرند، بر عنوان رسول محيي تاكيد مي كنند. براي همين منظور در اين رويكرد، اين آيه زيبنده ترين آيه است: يا ايهاالذين آمنوا استجيبوالله و للرسول، اذا دعاكم لما يحييكم .

نگاه امروز
بازشناسي؟
سيد باقر ميرعبداللهي
بازشناسي سنت نبوي براستي چه معنايي دارد؟ اين مفهوم آن قدر جديد، سهمگين و پر طمطراق هست كه انتظار دريافت پاسخي براي آن فقط از يك همايش ناموجه به نظر برسد. در اين مختصر مي كوشم بر نكته اي تأكيد كنم كه گويا در هر رويكرد نوانديشانه به دين مصداق دارد: پرهيز از افراط و تفريط و پاسداشت خلوص دين. رويكرد نوانديشانه به دين همواره با دو قطب مخالف و يا به قولي با دو آفت روبرو بوده است: تحجر و نفي مطلق سنت. تحجر زماني پديد مي آيد كه آموزه هاي ديني از مناسبت هاي تاريخي و منابع وجودي شان جداگانه لحاظ شوند. تحجر انديش شكل بيروني و تاريخي آن آموزه ها را تابوي خود مي داند و هيچ نوع نگاه معرفت شناسانه به آنها را برنمي تابد. پس از رحلت پيامبر(ص) و قرارگرفتن اسلام در دوره جديدي از روندهاي حكومت، نوعي اشعري گرايي افراطي زمينه ساز اكتفا به ظواهر آيات در فهم دين شد. در همين دوره عقل ستيز، ائمه شيعه(ع)در پناه مفهوم عقل، كه با قياس و استحسان، مرزي قاطع مي يافت، زمينه اي را فراهم آوردند تا در دوره هاي بعد، فقيهان و اصوليان شيعه در سايه قواعد كلي استنباط بتوانند ميان صورت هاي تاريخي سيال و صور ثابت، مرزهايي قائل شوند.
در سوي ديگر اين افراط، گروهي از روشنفكران ايستاده اند. تاريخ را كه ببينيم، درمي يابيم كه اينان گاه مجال اصلاح ديني را چنان فراخ مي ديدند كه تلاششان- اگرچه گاه پيشرفت هايي بركت زا را پديد مي آورد- ولي در واقع در زمره كساني بودند كه از ديوار موانع موجود بالا مي رفتند و از بام
فرو مي افتادند. ماجراي عبرت آموز برخي رويكردهاي نوين در تفسير قرآن از اين قبيل است. در اين رويكرد، شور و غيرت اصلاح ديني و نيز توجه مبارزه جويانه و ايدئولوژيك و اين كه بايد براي عقب ماندگي امت اسلامي علاجي عاجل انديشيد، موجب شد كه انواع و اقسام آرا مثلا به نام تفسير علمي قرآن امكان بروز يابد. تاريخ تطور انديشه هاي اين گروه نشان مي دهد كه هر اتفاقي كه قرار است روزآمدي و كارآمدي اين سنت را نشان دهد، بايد در قلمرو همين سنت بيفتد. تركيب آموزه هاي ثابت و متحول با روشي معين- كه همان اجتهاد است- پيشنهاد فقه شيعي است. اين نوع از روش فهم دين مبتني بر برخي مباني قطعي است، و اين نه با عقلانيت انتقادي سر سازگازي دارد و نه با التقاط بسته بندي شده كساني كه دين را نه يك بنياد معرفتي مبتني بر حق، بلكه مبتني بر شناخت دين براساس توجه صرف به آموزه هاي بيروني مي دانند. بنابراين، سنت را چه به معناي قول و فعل و تقرير نبوي (به عنوان يكي از ادله اربعه) در نظر بگيريم و چه به معاني ديگر، آن چه در اين بازشناسي مهم است، اين است كه محصول تلاش معرفت شناسانه ما بايد نقطه عزيمت خود را از ياد نبرد: سنت به مثابه نصي كه همچنان بر قاطعيت و خلوص پيشين خود اصرار مي ورزد.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
علم
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |