خبر يك حادثه هنري در تهران آخر هفته گذشته در همشهري منتشر شد؛ كشف بيش از 260 تابلوي نقاشي معاصر ايران كه بسياري از نقاشان و كارشناسان هنري از يافتن آنها نااميد شده بودند. اين كشف بزرگ، در بخش آگهي روزنامه ايران به چاپ رسيد؛ آن هم در يك آگهي مزايده مربوط به وزارت صنايع!
جاي تعجب نيست، حادثه ساده تر از آنچه كه فكرش را مي كنيد رخ داده است.
سهيلا نياكان
آگهي روز شنبه پنجم اسفند روزنامه ايران آغاز جست وجوي همشهري براي يافتن اين گنجينه بزرگ هنر معاصر ايران بود.
آگهي به اين صورت چاپ شده بود:
آگهي مزايده و فروش تابلو- شركت ساختماني و خدمات نوساز در نظر دارد تعدادي از تابلوهاي نفيس نگارگري خود را كه اثر هنرمندان معاصر (سهراب سپهري، آيدين آغداشلو، وزيري و...) مي باشد، از طريق مزايده عمومي به فروش برساند. علاقه مندان مي توانند پس از درج آگهي تا 15/12/85 نسبت به بازديد و كسب اطلاعات بيشتر و همچنين دريافت برگ شرايط مزايده به نشاني تهران، شهرك غرب[..... ] مراجعه يا با شماره تلفن [....]تماس حاصل نمايند.
عجيب بود ولي مزايده كنندگان بدون هيچ پنهان كاري، آدرس و شماره خود را هم ذكر كرده بودند. در حراج كريستي دوبي يك كارشناس هنري مي گفت حالا كه حراج آثار هنري به ايران نزديك شده، رونقي در خريد و فروش اين آثار به وجود مي آيد. اما كسي فكر نمي كند تابلوهاي گمشده سهراب سپهري و وزيريان جزء اموال يك سازمان صنعتي بوده و حالا براي آنها جنبه تجارتي پيدا كرده و با برپايي يك مزايده عمومي مي خواهند به نوعي حراج كريستي ايراني براي دلالان آثار هنري مهيا كنند.
براي چند و چون ماجرا راهي به جز حضور در محل درج آگهي نبود. اما برخلاف تصور كه حضور در مكاني هنري يا فضايي شبيه گالري را تداعي مي كرد، با بازديدكنندگان كاملاً اداري برخورد مي شد.
تابلوها در طبقه هشتم قرار داشتند و محل فروش، با يك برگ كاغذ A5 مشخص مي شد: به نمايشگاه فروش آثار نگارگري خوش آمديد براي كاركنان شركت، خرابي آسانسور مهيج تر از حضور آن همه اثر هنري بود و كارمندان آنجا از رفت و آمد غريبه ها به راحتي، ناراحتي خود را بروز مي دادند.
در چند قدمي آنها تابلوهايي بود كه نقاشان زيادي پيش از اين با حسرت از گم شدن آنها ياد مي كردند.
محمد ميرزايي مديرعامل شركت ساختمان و خدمات نوساز از سير تا پياز ماجراي تابلوها و مزايده را بدون هيچ پرده پوشي براي خبرنگار همشهري بازگو كرد تا تريبوني عمومي تر براي فروش آثار هنري خود، دست و پا كند. او گفت: هدف ما اين بود كه آثاري را كه از قبل از انقلاب توسط شركت خريداري و گردآوري شده است از طريق فروش آنها در معرض ديد عموم و علاقه مندان هنر قرار دهيم.
ميرزايي مدام بر اين نكته تأكيد مي كرد كه آنها به دنبال پول نيستند. او ادامه داد: اين آثار تا پيش از اين در ساختماني كه متعلق به شركت نوساز بوده، نگهداري مي شد. محل ساختمان در ميدان فردوسي است كه به وزارت آموزش و پرورش فروخته شده است. براي مزايده آثار از اين ساختمان جمع آوري شده و به ساختمان جديد شركت نوساز منتقل گرديد.
اما اين آثار بسيار با ارزش چگونه در اين مدت نگهداري مي شدند. ميرزايي در اين باره پاسخ داد:
بيش از 260 تابلو حدود 28 سال تحت نظر كارشناسان و مرمت گران آثار هنري
حفظ و نگهداري شده اند.
اما در انبار يا در معرض ديد عمومي و اصلاً چرا مرمت؟ اما ميرزايي در مقابل پاسخ به اين پرسش جوري ديگر به ماجرا نگاه مي كند و مي گويد: تاكنون چنين مزايده عمومي آثار هنري در هيچ يك از سيستم هاي اداري و دولتي ديده نشده است. هرچند اين آثار خوب نگهداري شده اند، اما به نظر ما متعلق به مقطعي از فرهنگ و هنر سرزمين ما هستند كه ما مي خواهيم از طريق مزايده عمومي وارد جامعه شوند تا مورد مشاهده همگان قرار گيرند.
اما مسلم ترين وجه يك مزايده حضور دلالان براي تملك آن است. ميرزايي هم مي گويد: تاكنون برخي افراد به ما مراجعه كرده اند و حاضرند قيمت هاي بالايي بابت خريد تابلوها بپردازند. ولي ما گفتيم شرايط بايد به گونه اي باشد كه همه بتوانند بيايند و از نزديك اين آثار را ببينند.اما ظاهراً مزايده روش مناسبي براي نمايش اين آثار هنري نيست. اما ميرزايي راه حل ديگري نمي داند و اضافه مي كند: به هر حال شركت تمايل داشت اين آثار در موزه هنرهاي معاصر به نمايش درآيند. اما ما مجبور شديم تا فرصت برابري براي بازديد همگان قايل باشيم و باز تأكيد مي كند كه هدف آنها پول نيست.
ميرزايي بر نكته اي ديگر نيز اصرار دارد و آن قانوني بودن مزايده است. بله، كاملاً درست حدس زديد قرار است در اين جا يك مزايده جريان داشته باشد نه يك نمايشگاه هنري. يعني يك سازمان دولتي طي آگهي رسمي مي خواهد مازاد اموال خود را به فروش برساند. اما آيا اين تابلوها جزء اموال دولت و يا حتي اين شركت محسوب مي شوند؟
ميرزايي ادعا مي كند حدود 40 سال پيش، شركت ساختمان و خدمات نوساز مستقيماً از هنرمندان و در زمان هاي مختلف اقدام به خريد آثارشان كرده است و اين آثار در همان ساختمان قبلي شركت نوساز (ميدان فردوسي) به منظور تزيين ديوارها و فضاهاي داخل ساختمان و مديران استفاده مي شد. ميرزايي توضيح مي دهد شركت ساختمان و خدمات نوساز، زيرمجموعه سازمان گسترش و نوسازي صنايع وابسته به وزارت صنايع كشور است. يعني تابلوها با دو واسطه به وزارت صنايع و دولت تعلق دارد و عليرغم ادعاي مكرر آقاي ميرزايي، طبق قانون تجارت، مزايده اموال به منظور معامله از طريق آگهي رسمي و عمومي براي فروش قانوني اموال دولتي صورت مي گيرد و جابجايي پول در آن نقش مهمي دارد. آيا برگزاركنندگان مزايده هدفي غير از معامله و دادوستد مالي دارند؟
|
|
آيدين آغداشلو كه تعدادي از آثارش در اين مزايده به فروش گذاشته شده مي گويد: خاطرم هست قبل از انقلاب، جواني علاقه مند به آثار هنري كه تحصيلاتش را خارج از كشور گذرانده بود، چنين مجموعه اي را فراهم كرد. فكر مي كنم اين قضيه حداكثر بين سال هاي 1350 تا 1357 رخ داد. كاملاً روشن است كه اين سرمايه دار آثار هنرمندان نقاش معاصر ايران را با علاقه و طي چند سال پشت سر هم خريد و براي همه جالب بود كه يك جوان با چنين علاقه اي به جمع آوري آثار هنرمندان مي پردازد. پس از انقلاب، قاعدتاً اين اموال مصادره شده اند. تا جايي كه من به ياد دارم او اين مجموعه را براي گروه صنعتي بهشهر خريداري كرد؛ ولي با هزينه شخصي خود. آثار را هم در ساختمان همين شركت بهشهر كه در خيابان فردوسي بود، نگهداري مي كرد و به نمايش مي گذاشت. آن زمان، اولين باري بود كه يك شركت خصوصي، يك مجموعه از اين نوع تابلوها را خريداري مي كرد. بعدها همه ما نقاشاني كه آثارمان توسط اين سرمايه دار خريداري شده بود، رد تابلوهايمان را گم كرديم و نمي دانستيم به دست چه كسي افتاده است.واضح است كه اين مجموعه خصوصي مصادره شده است. از دو حالت هم خارج نيست؛ يا مثل بعضي آثار مصادره شده اي كه صاحبان شان اثبات مي كنند با پول شخصي خريداري شده اند، به آنها بازگردانده مي شود؛ از جمله اين كه بنياد مستضعفان براساس حكم دادگاه انقلاب اسلامي بعد از اثبات بي گناهي صاحبان اموال، مايملك عده اي را به آنها برگردانده است. يا اين اتفاق نمي افتد. يعني يا صاحب اثر حضور ندارد و يا ادعايي ندارد كه آن وقت آثار، جزء اموال دولتي محسوب مي شود و فروش آنها بايد شامل ضوابطي باشد كه در قانون پيش بيني شده است. اين، شكل رايج قضيه است. حال اگر آن اداره يا نهادي كه به جاي خريد و حمايت، آثار را به حراج گذاشته و به پولش نظري ندارد و مي خواهد آثار در جاي درست شان قرار گيرند، مطابق همين قانون مي تواند اين مجموعه را به موزه هنرهاي معاصر واگذار كند؛ البته اگر قرار نباشد به صاحب اصلي اش بازگردانده شود.
اما مهمتر از مالكيت اين آثار بحث فروش آنهاست. طبق قوانين جديد، اين تابلوها به مردم تعلق دارند و هيچ نهاد دولتي حق معامله يا مزايده آنها را ندارد، چرا كه طبق آيين نامه اموال تاريخي، فرهنگي و هنري در اختيار دستگاه هاي اجرايي مصوبه هيأت دولت به تاريخ 1382 كه در محل اسناد رسمي سازمان ميراث فرهنگي موجود است و براي كليه نهادهاي دولتي و وابسته لازم الاجرا است؛ در اين آيين نامه رسمي به طور مشخص تأكيد شده كه صاحبان اصلي اين تابلوها نه وزارت صنايع، نه آن سرمايه دار و نه هيچ شخصيت حقيقي و حقوقي است، بلكه مردم ايران هستند كه بايد امكاني براي آنها فراهم شود تا در مكاني فرهنگي و در شأن آثار به نمايش درآمده و در فضايي عاري از هرگونه شبهه اقتصادي و تجاري از اين آثار منحصر به فرد بهره مند شوند. شايسته بود مديران وزارت صنايع قبل از هر اقدامي از خود نقاشان و كارشناسان هنري و فرهنگي مشاوره اي مي گرفتند كه به چه طريقي هم فعاليتي فرهنگي و ماندگار انجام دهند و هم هزينه نگهداري اين آثار به حداقل رسيده و مردم به يك انتقال معنوي دست يابند. اما در اين ميان سكوت مسئولان فرهنگي كه در روزهاي پيش در همشهري به آن پرداختيم همچنان آزاردهنده است. امروز آخرين فرصت مزايده است و اكنون همه نهادهاي فرهنگي و هنري از وقوع چنين پيشامدي با خبر شده اند، اما نتيجه چيست؟ گرچه در اين ميان نهادهاي دولتي و نيمه دولتي و حتي اشخاص حقيقي از جمله خواهر مرحوم سپهري درگير حقوقي اين ماجرا شده اند اما آينده همه چيز را مشخص مي كند.