سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۵
گفت وگو با فلوريان دونرسمارك، كارگردان زندگي ديگران،برنده اسكار بهترين فيلم خارجي
روايتي از بلوك شرق
010758.jpg
همه از مدت ها قبل اسكار بهترين فيلم  خارجي را براي بازگشت آلمادوآر،كنار گذاشته بودند اما اين زندگي ديگران بود كه توجه اعضاي آكادمي را به خود جلب كرد
زندگي ديگران تازه ترين ساخته فلوريان هنكل فون دونر سمارك كارگردان آلماني است كه موفق شد جايزه اسكار بهترين فيلم خارجي را در اسكار 2007 بدست آورد. اين فيلم پيش از اين نيز جوايز معتبر بين المللي را در جشنواره هاي مختلف دريافت كرده بود و به عنوان بهترين فيلم اروپايي در مراسم اسكار اروپايي نيز انتخاب شده بود.داستان اين تريلر سياسي در سال 1984- پنج سال قبل از سقوط ديوار برلين و اتحاد دو آلمان- در برلين شرقي مي گذرد و قهرمان آن شخصيتي به نام گرد وايزلر (با بازي اولريخ موهه) است كه وظيفه جاسوسي در مورد زندگي يك زوج هنرمند گئورگ دريمان (با بازي سباستين كخ) و كريستا ماريا سيلند(با بازي مارتينا لاك) را دارد.
ترجمه اميررضا نوري زاده
پره مير‎/ ايندي واير فوريه 2007
اين پروژه چگونه شكل گرفت و آيا براساس تجربيات شخصي ساخته شد؟
-در طول سالهاي گذشته دو نكته بود كه مرا به ساخت اين فيلم ترغيب مي كرد. يكي از آنها مربوط به خاطرات فراوان من از سفرهايم به برلين شرقي و آلمان شرقي بود. هشت، نه ساله بودم كه همراه با والدينم به آنجا سفر كرديم و با وجود سن اندكم به خوبي مي توانستم وحشت را در چهره بزرگسالان احساس كنم.
والدينم متولد آلمان شرقي بودند و به همين خاطر به شدت توسط پليس كنترل مي شدند. دوستان ما در آلمان شرقي هم سعي مي كردند حتي الامكان از صحبت با ما در مكان هاي عمومي خودداري كنند و اين تجارب باعث شد تا تصوير روشني از شرايط آن دوره داشته باشم.
از سوي ديگر تصويري را در مدرسه فيلم سازي ديده بودم كه هرگز نمي توانستم آن را فراموش كنم و آن مديوم شات از مردي بود كه در يك اتاق خالي نشسته بود و مشغول شنيدن موسيقي با هدفون بود. من اين تصوير را مبدل به شخصيت اصلي فيلم خودم گرد وايزلر كردم.
به نظر مي رسد شما تحقيقات زيادي براي اين فيلم انجام داديد؟
- تحقيقاتم حدود چهار سال طول كشيد و من به مكانهايي رفتم كه هنوز مي شد روح گذشته را در آنها احساس كرد. يكي از اين مكانها وزارتخانه سابق امنيت در آلمان شرقي در خيابان نورمانن برلين بود. مقر اصلي پليس مخفي آلمان در اينجا واقع شده بود. به عقيده من مكانهاي مختلف مي توانند احساسات را در خود براي مدتهاي طولاني نگاه دارند و اين ديدارها به مراتب سودمندتر از مطالعه چندين كتاب بود. از سوي ديگر من گفت وگو هاي زيادي با شاهدان عيني داشتم، از ولفگانگ اشميت رئيس گروهي موسوم به HAXX كه وظيفه مديريت جاسوسان مخفي اين وزارتخانه را بر عهده داشت تا افرادي كه در طول چندين دهه بازداشت شده بودند، همچنين براي اين فيلم از مشاوره چند مرد مطلع از جمله پروفسور مانفرد ويلكه (مدير كميته تحقيق پيرامون حزب اتحاد سوسياليستي آلمان شرقي) و جان درايزلمن مدير تحقيقات پيرامون وزارت امنيت آلمان شرقي استفاده كردم.
البته من در خلال اين تحقيقات داستانهاي ضد و نقيض بسياري را شنيدم، اما در نهايت با جمع بندي آنها به نتايج جديدي رسيدم. گذشته از اين اكثر هنرپيشه هاي فيلم هم تجاربي از شرايط زندگي در آلمان شرقي داشتند و اين تجارب را به فيلم منتقل كردند. براي مثال اورين موهه كه نقش گرد وايزلر را ايفا مي كند پس از سقوط ديوار برلين متوجه شد كه از قربانيان سازمان امنيت آلمان شرقي بود و از اوايل دهه 1980 توسط همسرش مراقبت مي شده است. همسر او كه يكي از مشهورترين هنرپيشه هاي آلمان شرقي بوده، علاوه بر وايزلر، فعاليت هاي چند هنرمند ديگر را هم گزارش مي داده است. البته او پس از افشاي اين موضوع منكر قضيه شد، در حالي كه اسناد 254صفحه اي نشان مي داد كه او حدود 10سال مخبر سازمان امنيت بوده است!
همچنين توماس تيم كه نقش وزير امنيت آلمان شرقي را ايفا مي كند، در دهه 1980 آلمان شرقي را ترك كرد ولي اين اقدام با دشواري فراوان انجام شد.
اما اين فيلم باعث دشواري هاي فراواني براي پدر چارلي  هانبر، يكي از بازيگران ما شد.
او همراه پدرش در مراسم افتتاحيه فيلم حاضر شد و زماني كه عكس هاي اين مراسم در مطبوعات چاپ شد، تعدادي او را به عنوان مامور سابق امنيتي شناسايي كردند و در واقع راز پدرش پس از 20 سال فاش شد و او ناچار شد تا شخصاً از تمام قربانيان فعاليت هاي مخفي اش در ظرف 20 سال عذرخواهي كند.
آيا براي خلق شخصيت ها از الگوهاي واقعي استفاده كرديد؟
- بله اكثر آنها از زندگي واقعي افراد در آلمان شرقي الگوبرداري شدند، تا جايي كه برخي از آنها از سوي ساكنان آلمان شرقي سابق به عنوان شخصيت هاي حقيقي تلقي شدند! 
فيلمبرداري در لوكيشن هاي آلمان شرقي سابق چگونه بود؟
- من تا جايي كه امكان داشت از لوكيشن هاي اوريژينال استفاده كردم كه از جمله آنها مقرهاي پليس مخفي آلمان شرقي بود و ما حتي موفق شديم از مبلمان و اثاثيه اين مقرها استفاده كنيم. اين امتياز باعث شد تا فضاي اين محلي كه سكانس مربوط به بازجويي اولريخ تاكه (در نقش آنتون گروتبينر) در آن فيلمبرداري شد، تقريباً  مشابه شرايط آن در 20 سال قبل باشد. ما اولين گروهي بوديم كه اجازه استفاده از اين مركز را داشتيم. علاوه بر اين در آنجا يك آرشيو بزرگ مكانيكي بود كه هنوز به همان شكل حفظ شده بود و ما از آن استفاده كرديم.
در مورد طراحي صدا و صحنه چه ابداعاتي داشتيد؟
- براي حفظ فضاي برلين شرقي، تصميم گرفتيم تا صدا را به صورت آنالوگ ضبط كنيم.
همچنين ما مي دانستيم كه در آلمان شرقي سابق به مراتب رنگ سبز به چشم مي خورد تا رنگ آبي، به همين دليل تصميم گرفتيم تا اين نكته را در طراحي صحنه رعايت كنيم. خيابانهاي آلمان شرقي در اغلب ساعات روز خالي بودند و در فيلم ما هم به همين شكل هستند.
چگونه موفق شديد گابريل يارد را براي تنظيم موسيقي فيلم به كار بگيريد؟
- اين كار مستلزم گذشت زمان بود. من آخرين پروژه ام در مدرسه فيلم سازي را راجع به فيلم آقاي ريپلي با استعداد نوشتم و هميشه اين احساس را داشتم كه از طريق موسيقي توانستم اين فيلم را درك كنم. من چند نامه براي يارد فرستادم تا اين كه در نهايت او را راضي به ملاقات كردم. او فرانسوي زبان است و ما به ناچار ترجمه اي از فيلمنامه  را در اختيارش گذاشتيم و چند جلسه هم درباره آن در لندن و پاريس صحبت كرديم. يارد بخش عمده موسيقي اش را براساس فيلمنامه مي نويسد و براي مثال قطعه سونات براي مرد خوب را قبل از شروع فيلمبرداري ساخته بود. موسيقي فيلم در پراگ و با همكاري اركستر سمفوني پراگ ضبط شد.
به نظر مي رسد شما براي توزيع اين فيلم دچار مشكلاتي شده بوديد!
- تقريباً  تمام توزيع كنندگان آلماني فيلمنامه را با وجود حضور هنرپيشگان مشهور رد كردند. به عقيده آنها فيلمنامه بيش از حد تيره و روشنفكرانه بود و در كشوري كه فيلمهاي كمدي با اقبال خوبي در گيشه مواجه مي شوند، توزيع فيلمي كه از لنين، برشت و بتهوون مي گويد، ريسك بزرگي بود. آنها حتي از اعطاي تضمين 30هزار دلاري براي فيلم خودداري كردند و من به ناچار فيلمبرداري را بدون توزيع   كننده به پايان بردم. اما هنوز شرايط بدتري در انتظار ما بود. يكي از حاميان مالي ما در آخرين لحظات از تصميمش منصرف شد و تا پايان فيلمبرداري حدود 250 هزار يورو از بودجه عقب بوديم. من سعي كرده بودم در خلال فيلمبرداري اين مشكل را برطرف كنم، ولي تلاش من بي ثمر بود و چون فيلم ما توزيع كننده اي نداشت كه اين اختلاف حساب را از بين ببرد، تهيه كننده به من گفت كه بايد مدت زمان فيلم را به 90 دقيقه كاهش دهم، چون براي تدوين و كار صدابرداري فيلم نمي توانستيم هزينه كنيم. من به ظاهر با پيشنهاد آنها موافقت كردم و كار تدوين را در دفتر كارم در برلين شروع كردم و شش ماه مشغول تدوين بودم تا در نهايت نسخه اي 137 دقيقه اي را آماده كردم و اميدوار بودم كه لااقل اين نسخه بتواند توزيع كنندگان را راضي به پرداخت اين مبلغ و حمايت مالي از فيلم كند. اما در اكران آزمايشي فيلم هم اميدهايم بر باد رفت و همه آنها فيلم را جدي و نامناسب براي سينماروهاي آلماني ارزيابي كردند. من به ناچار از دوستان و آشنايانم خواستم تا در صورت امكان 180 هزار يورو به من قرض دهند كه البته درخواست غيرمنطقي بود، از طرفي تهيه كنندگان تنها دو قسط از هزينه ضبط موسيقي در پراگ را پرداخت كرده بودند و براي عدم بوجود آمدن شرايط وخيم تر گابريل يارد شخصاً  قسط سوم را پرداخت كرد و قسط چهارم را هم من پرداخت كردم. اما در نهايت شركت بونئاريستا  آلمان توزيع فيلم را برعهده گرفت و فيلم تبديل به چهارمين فيلم پرفروش آلماني زبان سال با حضور 7/1 ميليون تماشاچي در سينماها شد!
فيلم ها و ژانرهاي مورد علاقه شما چيست؟
- من ژانر خاصي را به عنوان ژانر مورد علاقه ام معرفي نمي كنم و در بين فيلمها آنچه در زير نهفته است (رابرت زمه كيس) جن گير (ويليام فريدكين) جري مگواير (كمرون كرو) تغيير چهره (جان وو) و Midnight Run (مارتين برست) را دوست دارم.
پروژه بعدي شما چيست؟
- طبيعي است كه پس از موفقيت هاي اخير پروژه هاي زيادي به من پيشنهاد مي شود ولي نبايد فراموش كنيم فيلمسازي پروسه زمان بري است. نگارش فيلمنامه حدود 15 ماه زمان مي خواهد و مراحل توليد و پس توليد فيلم نيز حدود يك سال و نيم به طول مي انجامد و تقريباً  يك سال هم صرف بازاريابي فيلم در سطح جهان مي شود، از اين رو بايد موضوعي را انتخاب كنم كه ارزش اين همه زمان را داشته باشد!

چشم انداز
خانه شيشه اي
گروه ادب و هنر - موضوع تفتيش عقايد و حريم خصوصي آدم ها، گاهي اوقات به موقعيت هايي مي انجامد كه با وجود هولناكي، طنزآميز هم هستند. اتفاقي كه در زندگي ديگران هم رخ داده است.
در جايي كه به قول درك كلي، همه وظيفه دارند از همه چيز زندگي ديگران سر در بياورند. با اين وضعيت طبيعي است كه گرد وايزلر كه افسري امنيتي است به تكاپو در زندگي گئورگ دريمان بپردازد. هر چند در ادامه ماجراها شكل پيچيده اي را به خود مي گيرند و خود وايزلر هم گرفتار مي شود.
در فيلمي كه ديالوگ در آن بسيار پررنگ است، اين روابط پيچيده ميان كاراكترهاست كه ماجراها را پيش مي برد نه حوادث.
كارگردان زندگي ديگران كه فيلمنامه فيلم را هم خود نوشته است، همه آدم ها را قرباني سيستم مي بيند. سيستمي كه در آن فرديت و حريم خصوصي آدم ها معنايي ندارد و در نهايت حتي به وفاداران خود هم رحم نمي كند.
تريلرهاي سياسي الگوهاي آشنايي دارند كه زندگي ديگران  از آنها تبعيت نمي كند. به همين خاطر است كه حادثه در فيلم نقش چنداني ندارد.
در حالي كه خيلي ها تصور مي كردند بازگشت ساخته آلمادوآر برنده اسكار بهترين فيلم خارجي مي شود، اعضاي آكادمي زندگي ديگران را ترجيح دادند. شايد اگر اين اتفاق در ابتداي دهه 90 رخ مي داد، مي شد آن را به حساب سياسي كاري اسكار گذاشت ولي در شرايط فعلي به نظر مي رسد كه اعضاي آكادمي بيش از هر چيز به لحاظ حسي با اين فيلم آلماني درگير شده اند و اين كاري است كه زندگي ديگران از همان دقايق اول با تماشاگر مي كند.
با توجه به اين كه اين فيلم اولين ساخته سازنده اش است بايد نام فلوريان هنكل فون دونرسمارك را به خاطر سپرد و چشم انتظار آثار بعدي اش ماند.

سينما
اجتماعي
انديشه
علم
كتاب
شهرآرا
هنر
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سينما  |  علم  |  كتاب  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |