پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۵
هفت سين رمزآلود
هفت عددي است مقدس كه روشني هفت سين نوروز را معنا مي بخشد
011088.jpg
نوروز جشني است به درازي تاريخ تمدن بشري كه توانسته از گذشته هاي بسيار دور با كوله باري از نماد و رمز و راز به حيات خود ادامه داده و خود را به امروز برساند و حتي در لابه لاي هياهوي سرسام آور زندگي شهرنشيني و ماشيني اين ايام كه در آن، هر آنچه متعلق به گذشته است محكوم به فراموشي است، دوام آورده و تجلي گاه فرهنگ كهن ايران زمين و ايفا كننده كاركردهايي بس مهم باشد.
مراسم استقبال از نوروز، بسيار پيش از فرا رسيدن سال نو آغاز مي شود و انگيزه هاي ديني و ملي، دست به دست هم داده و به گونه اي زيبا، انتظار نوروز را با مراسم و جشن هاي متنوع و وسيع، درهم و همراه نموده است. آنچه امروزه به عنوان عيد نوروز برگزار مي گردد جشني است به ظاهر دو هفته اي كه از اول فروردين ماه شروع شده و تا سيزدهمين روز فروردين به طول مي انجامد. در حالي كه، دامنه مراسم و جشن هاي آن، بسيار وسيع تر از 13 روز است. صداي پاي نوروز را دست كم از دو سه هفته قبل از نوروز، مي توان شنيد. چهارشنبه سوري، خانه تكاني، خريد وسايل نو و جايگزيني با وسايل كهنه خانه، تدارك لباس نو و وسايل هفت سين، سبزه كاشتن و زيارت اهل قبور همه بخشي و مقدمه اي بر جشن نوروز مي باشد كه قبل از شروع سال نو برگزار مي گردد. و حتي اگر به گذشته بازگرديم و آيين هاي فراموش شده اي همچون عمو نوروز، حاجي فيروز، پنجه مسترقه و كوسه نشيني و مير نوروز و... را نيز به آن بيافزاييم، مطمئناً متوجه خواهيم شد كه نوروز بسيار گسترده تر از آن چيزي است كه امروزه وجود دارد.عيد نوروز، با چيدن سفره هفت سين نوروزي كه رازآلوده ترين سنت نوروزي است آغاز گرديده و با ديد و بازديد و تبريكات و پيشكش هدايا ادامه يافته و به سيزده بدر خاتمه مي يابد.
آمنه حسن زاده
از مهمترين سنت هاي نوروزي، خواني است كه در سرتاسر ايران زمين، با اشكال گوناگون، گسترده مي شود و هر كدام از اشيا نهاده بر آن نشانه اي از زندگي و بازتاب بينشي است كه انسان ايراني از محيط خود دارد. اين خوان كه اصالتش به هفت سين آن مي باشد در تمام شهرها و روستاهاي ايراني از ساعت ها قبل از حلول سال نو گسترده شده و معمولاً تا پايان جشن نوروز ميهمان خانه ها مي باشد.
شايد به جرأت بتوان گفت كه در بين سلسله آيين هاي نوروزي، هفت سين راز آلوده ترين و فلسفي ترين سنتي است كه در پس هر سين ش، رازها و معرفت ها نهفته است. ولي به نظر مي رسد آن را نيز بي توجه به فلسفه وجودش، به مانند بسياري از رسوم كهن، با اطمينان به اعمال و اقوال آبا و اجدادمان، و فقط با اين توجيه كه حضور هفت سين ، خوش يمن و نبودش بد شگون است، اجرايش مي كنيم. هفت سين بخش لاينفك نوروز است كه با يكديگر پيوند ناگسستني دارند. همه به نوعي هفت سين را مي ستايند و نسبت به آن ارادت مي ورزند: از مدت ها قبل در تب و تاب تدارك وسايل سفره هفت سين مي افتند: سبزه مي نشانند، ماهي قرمز به تنگ كرده و تهيه سمنو و سنجد و سيب و سكه و چندين سين ديگر را جز واجبات امور قرار مي دهند و آنها را ساعتي قبل از شروع سال جديد در سفره اي كه آئينه و كتاب مقدس و شمع فروزان، صدرنشين آن هستند، با وسواسي خاص، مي چينند و حول آن را خوش يمن ترين مكان برا ي شروع سال جديد مي دانند.
هفت عددي است معروف، كه از ديرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده، اغلب در امور ايزدي و نيك و گاه در امور اهريمني و شر به كار مي رفته است. وجود عواملي مانند تعداد سياره هاي مكشوف جهان باستان و همچنين رنگ هاي اصلي، مؤيد رجحان و جنبه ماوراء طبيعي اين عدد گرديده است. و اين امر در فرهنگ مردم ايران نيز مانند بسياري از فرهنگ هاي جهان به طور برجسته اي نمايان است، به طوري كه در طول تاريخ ايران(چه پيش از اسلام و چه بعد از آن) در اعتقادات، باورداشت ها، مراسم و آيين ها، ادبيات و حتي صحبت هاي روزمره و عاميانه مردم و... شاهد حضور و نقش عدد هفت هستيم.
تا آنجا كه مي توان گفت، ارزش و اهميت اين عدد باعث گرديده تا بسياري از مليت ها و پيروان اديان گوناگون، آداب و رسوم خود را بر پايه هفت  پي ريزي كرده و مدار بسياري از اعمال و آيين هاي ديني و ملي شان را نظير سفره هفت سين بر اساس اين عدد قرار دهند.
بسياري در خصوص وجه تسميه هفت سين خوان نوروزي، آن را اشاره اي بر هفت فرشته كيش زرتشتي مي دانند كه در نزد ايرانيان بسيار ارجمند و والا مي باشد و هر يك از سين هاي خوان هفت سين را نماينده يكي از اين فرشته ها مي دانند و مي گويند: هر يك از آن هفت خواني را كه ايرانيان به هنگام نوروز مي چيدند، نماينده يكي از اين هفت سپنتا(مشه سپنته‎/ امشاسبند) است و چون تلفظ سپنتا دشوار بوده، تنها به گفتن هفت سين بسنده كرده و رفته رفته هفت سين را در يك خوان گرد آوردند.
به نظر دكتر مهرداد بهار، آيين هفت سين در ارتباط با تقدس هفت ستاره مؤثر، بوده است. چرا كه در گذشته گمان بر اين بوده كه اگر كسي هر هفت را در اختيار داشته باشد، نظر لطف هر هفت  ستاره را به خود جلب كرده و خوشبخت مي شود.
ولي در برخي نوشته ها از سفره هفت چين سخن رفته و در توجيه آن، اظهار مي دارند كه در روزگاري ساسانيان، قاب هاي منقوش، زيبا و گرانبهايي از جنس كائولين به ايران آورده مي شد، كه بعدها به نام كشوري كه از آن مي آمد، چيني ناميده شد و در تغيير گويش به صورت سيني / صيني رواج پيدا كرد. در اين دوران براي چيدن خوان نوروزي از همين ظروف منقوش بهره مي گرفتند. هفت ظرف از اين ظرف ها را به نيت هفت امشاسپند، پر از نقل و قند و شيريني مي كردند و بر سر خوان هاي نوروزي مي گذاشتند و از اين رو خوان نوروزي به نام هفت سيني نام گرفت كه بعدها با حذف ي نسبت، همان هفت سين امروزي شد. همچنان كه در بين كويرنشينان روستاهاي يزد و خور مصطلح است كه وقتي مي خواهند در ديد و بازديد پذيرايي كنند، مي گويند: .... سيني آوريم.
ولي نظريه اي با رد اين مسئله، با تأكيد بر اين موضوع كه ايرانيان باستان تماس چنداني با چين نداشتند، معتقد است كه هفت چين همان هفت سين است و تضادي بين اين دو وجود ندارد و منظور از هفت چين به دو معناي آن باز مي گردد: يكي اين كه هفت چيزي كه بايد بر سفره چيده شود. و ديگر به معني هفت گونه چيزي كه از درخت چيده شده باشد(هفت روييدني از كشتزار چيده شده). حتي بعضي سير تغيير چين به سين را اين گونه توجيه مي كنند كه در ايران باستان، به هنگام نوروز و فرود آمدن فروهرها از آسمان، ايرانيان هفت سفره (هفت خوان) مي چيدند و اين واژه نخست هفت چين بوده و پس از حمله تازيان، چون تازيان حرف(چ) را نمي توانستند بگويند آن را هفت سين گفتند.
و نظر جالبي كه در حاشيه اين مطلب مي آيد اين است كه هفت را فراتر از معناي عددي اش مي دانند و با در نظر گرفتن معنايي از هفت در فرهنگ ادبيات شفاهي و محاورات عاميانه مردم ايران كه به معناي بسيار متداول مي باشد، معتقدند هفت چين  به معناي بسيار بچين است.
گروهي ديگر مي گويند هفت سين در آغاز هفت شين بوده است و با قائل بودن قدمتي كهن براي آن، معتقدند در زمان ساسانيان، سفره هفت شين رواج داشته است. و رودكي سمرقندي اين هفت شين را چنين توصيف كرده است:
عيد نوروزي، مردم ايران
مي نهادند از زمان كيان
شهد و شير و شراب و شكر ناب
شمع و شمشاد و شايه اندر
كه با آمدن اسلام و تغيير برخي آواها در گفتار و معتقدات ديني مردم ايران، به هفت سين تبديل گرديده است. هر چند گروهي نيز با آوردن ادله هايي اين نظريه را رد مي كنند.
همچنين بنا به اسناد تاريخي، يكي از اشكال هفت سين ، هفت قل بوده. نقل است در زمان صفويه، بنا بر معتقدات مذهبي خود، سيني هفت قل مي ساختند و بر روي آن هفت آيه از قرآن كريم را كه با كلمه قل آغاز مي شد، كنده كاري مي كردند.
علاوه بر آن، برخي از هفت ميم نيز سخن به ميان مي آورند و حتي امروز در برخي از روستاهاي فارس و خراسان سفره اي با هفت جز كه با ميم شروع مي شود وجود دارد: مدني(ليمو شيرين)، مرغ، ماهي، ميگو، مسقطي، ماست و مويز.
ولي آنچه امروزه كه در خوان نوروزي، با وجود تفاوت هاي مختصري(بر اساس ويژگي هاي اجتماعي، فرهنگي و اقليمي مناطق) به نام هفت سين متداول مي باشد، همان سفره هفت سيني است كه هفت چيز با مطلع س (سنجد، سيب، سبزه، سمنو، سير، سركه و سماق) هسته اصلي آن را تشكيل مي دهد و خير و بركت و زيبايي آن با حضور كتاب مقدس (مسلمانان: قرآن و زرتشتيان: كتاب اوستا)، گلاب، اسپند، سكه، آئينه، شمع، تخم مرغ هاي منقوش و جام آبي كه ماهي سرخي ميهمان آن است، مضاعف مي شود. جزء به جزء آرايه هاي اين سفره كه بازتاب ذوق اصيل ايراني است، محتوايي بس زيباتر از ظاهرش دارد.
هفت سين حامل معنا و مفهومي رمزگونه و تمثيلي از بينش و آرزوهاي مردم ايران است. بهترين جاي خانه، مكان گستراندن بساط هفت سين است.در رضاييه و اطراف آن، در هر خانه اي يك اتاق را به نوروز اختصاص مي دهند و مراسم سال نو را در آنجا برگزار مي كنند. در گوشه اي از اتاق وسايل چاي خوردن مي گذارند و روي سفره اي كه وسط اتاق پهن مي كنند سنجد، كشمش، نخودچي، پسته، شيريني، سبزي، آينه، آب، گلاب،  نقل،  حلوا، خرما و ميوه مي گذارند و در بالاي سفره قرآن گذاشته مي شود.
در بيجار، به گذاشتن شيريني، ميوه و تخم مرغ رنگ كرده بسنده مي كنند كه اين تخم مرغ رنگ كرده جزء اصلي خوان هاي نوروزي كردستان است و به عنوان هديه نيز به كودكان داده مي شود و مقداري از غذايي را كه از شب پيش مانده در سفره مي گذارند تا وقت مردم در روز عيد به پختن غذا تلف نشود.
خراساني ها در سفره شان دو لاله يا چراغ و يا شمع افروخته و قرآن، آينه و كمي گندم مي گذارند و تخم مرغي روي آينه قرار مي دهند. ظرفي از عسل و يك نان سنگك هم در گوشه ديگر سفره قرار دارد. سيني هفت سين را در وسط سفره مي نهند. چند شاخه سبزي، يك نارنج، سبزه و يك بشقاب سبزي پلو و ماهي نيز در كنار سفره مي گذارند.
در شيراز علاوه بر هفت سين، گذاشتن هفت ميم نيز در سفره معمول مي باشد و كنگر ماست، عسل، خرما، كره، پنير، كاهو، تخم مرغ رنگي و... نيز از ديگر چيزهاي حاضر در اين خوان مي باشد در گذشته رسم بوده كه از يكي دو هفته به نوروز مانده، اسفندفروشان دوره گرد با طبق هاي پر از اسفند رنگ شده، در محله ها به راه مي افتادند. هر خانواده مقداري اسفند، يا به اصطلاح شيرازي بو خوش ، از اسفندفروش مي خريد و با آن سفره نوروزي خود را مي آراست.در برخي مناطق، بويژه در گذشته، در سفره نوروز خوراكي هايي چون ماست دست نخورده، برنج سفيد (پخته و گاه خام)، گوشت و غذاهاي ديگري كه نشاني از بركت و وفور نعمت و محصول داشت، مي گذاشتند. در كنار اين غذاها، نمادهاي ديگري مانند آينه، تخم مرغ، سمنو، سبزه، شيريني و آب چهل ياسين مي گذارند؛ يعني تركيبي از بركت و باروري.
گذشته از اينها، با مطالعه فرهنگ عامه و اعتقادات عاميانه مردم ايران، به رفتارها، اعتقادات و باورهاي گسترده اي در خصوص نوروز، تحويل سال و سفره هفت سين بر مي خوريم كه تجلي گاه جايگاه نوروز در بين مردم مي باشند. به عنوان مثال:
- برخي، پول در دست داشتن را هنگام تحويل سال، خوش يمن مي دانند.
- اگر كسي در موقع تحويل در خانه خود نباشد تا سال ديگر از خانه اش آواره خواهد بود.
- كسي كه در هنگام تحويل سال و روز نوروز، لباس نو بپوشد، تمام سال از كارش خرسند خواهد بود.
- موقع سال تحويل، از اندوه و غم بايد فرار كرد تا تمام سال از او غم و اندوه دور شود.
- روز نوروز دارو خوردن بديمن است.
- هر كس كه در اين روز شادي و خرمي بكند تا سال ديگر به او خوش خواهد گذشت.
- در برخي شهرها و روستاها رسم است موقع تحويل سال، كسي كه گرم مزاج است يك انگشت به ماست زده و در دهان مي گذارد و كساني كه سرد مزاج اند يك انگشت شيره مي خورند تا به اعتدال روي نهند. (در آثار الباقيه نقل است كه هر كس در بامداد نوروز، پيش از آنكه سخن گويد، شكر بچشد و با روغن زيتون تن خود را چرب كند، در همه سال از بلاها سالم خواهد ماند.)
- در شهر دليجان در روز سوم آش موسوم به آش سوم مي پزند تا سر رشته امورات زندگي را تا پايان سال در دست داشته باشند.
011118.jpg
- خراساني ها يك كوزه نو بر سفره مي گذارند و نارنجي در دهانه آن قرار مي دهند كه پس از تحويل سال ليواني از آن بياشامند و معتقدند كه اگر كسي به هنگام تحويل سال عسل، عرق بيدمشك، يا آبگوشت جوجه خروس بخورد، سلامت خواهد بود و مزاجش معتدل مي شود. همچنين اعتقاد دارد خوردن سنجد باعث مي شود تا آخر سال گزندي بر ايشان وارد نشود.
- در شاهرود، پيش از تحويل سال، يكي از فرزندان خوش قدم خانواده با كوزه اي سبز از خانه بيرون مي رود و كوزه را پر از آب مي كند و در لحظه تحويل سال به خانه بازمي گردد كه قدمش براي اهل خانه گرامي بوده و همه به او عيدي مي دهند.
- در برخي خانواده هاي فردوس خراسان رسم است بعد از تحويل سال به صحرا مي روند و يك دسته علف مي آورند و به قفل يا زنجير در خانه مي بندند. با اين نيت كه تا آخر سال در آن خانه صفا و خرمي باشد.
- در مازندران در گذشته(و امروزه به صورت پراكنده) رسم بوده كه بعد از تحويل سال، كسي به عنوان مادرمه انتخاب مي گرديد. وي با مجمعي كه در آن قرآن، آيينه، آب، سبزه و شاخه هاي سبز جوان قرار داشت، وارد خانه مي شد، چهار گوشه اتاق ها را آب مي پاشيد، قرآن را كنار سفره هفت سين مي گذاشت و شاخه هاي سبز (درخت آلوچه) را به اين نيت كه سال سرسبز و خوش و خرمي براي خانواده باشد، جلوي در اتاق آويزان مي كرد و يا روي طاقچه اتاق مي گذاشت.
- قديمي  ها بر اين اعتقادند كه در موقع تحويل سال، زن ها بايد سنجاق زيرگلويشان باشد وگرنه رشته كارهايشان گسسته مي شود.
- علامت تحويل، تكان خوردن برگ سبز روي آب و يا چرخيدن تخم مرغ روي آينه است.
- باوري اسطوره اي مي گويد: در ميان درياي بيكران، يك ماهي شناور است كه گاوي را بر پشت دارد و زمين بر شاخ گاو نهاده است. به هنگام تحويل سال گاو زمين را از يك شاخ به شاخ ديگر مي اندازد و همين موجب مي شود كه زمين لرزشي كرده و تخم مرغي كه روي آينه گذاشته اند يا برگ سبز و نارنجي كه در كاسه آب انداخته اند، مي چرخد و ماهي كه در آب است به طور عمود، بي حركت مي شود.
- شمعي كه به نيت سلامتي افراد خانواده و روشنايي بخشي زندگي بر آنها افروخته است، بايد تا آخر بسوزد و نبايد به آن فوت كرد چون كه عمر را كوتاه مي كند و در صورت اجبار مي توانند با دو برگ سبز آن را خاموش كنند. در شيراز با اين اعتقاد، اگر مي خواستند شمع را خاموش كنند اين كار را با نقل و يا مسقطي انجام مي دهند.
- سمنويي را كه براي سفره هفت سين تهيه مي گردد، غذايي مقدس دانسته و معتقدند نبايد موقع آماده كردن، كسي بدون وضو حضور داشته باشد. در برخي مناطق رسم است پس از پختن، سمنو را يك شب مي گذارند بماند تا حضرت فاطمه(س) نقش پنجه خود را بر آن اندازد و سمنو را متبرك كند.

پاتك آجيلي
فاطمه مشهدي رستم
بله، بالاخره نوروز پيروز مبارك فرخنده 1386، از راه رسيد و در رحمت ديد و بازديد را براي قوم و خويش، و دوست و آشنا، باز كرد كه البته و شايد هم صد تا البته، خيلي هم خوب است! يعني خوب كه چه عرض كنيم، بفرماييد عالي! فقط بگويي- نگويي، اين وسط- مسط ها يك چيز- ميزهايي، همچين، يك جورهايي ممكن- موم كن است بشريزاد، يعني آدميزاد را قلقلك- ملقلك بدهد! چيز- ميزي مثل شبيخون يا يورش يا حمله يا تهاجم، كه البته همه اينها از نوع و نژاد شكم- مكمي، خواهند بود! اين است كه توجه- موجه به يك سري مسائل سوق الجيشي، كه خاص مناطق حاره و استوايي و سردسير و خلاصه از اين طور حرف هاي قلمبه- سلمبه جغرافيايي و تاريخي و فرهنگي مي باشد، بسيار مهم و اساسي است. ضمناً ده چشمي مراقب بودن و يا به قول خودماني، پاييدن و زاغ زدن دقيق بسيار زياد، ضروري خواهد بود! اين چيز حياتي و مهم كه جيب يا كيف هر يك از بنده و شما را ممكن است تهديد- مهديد نمايد، چيز- ميزي نيست جز خرج و خروج هايي كه در بالاترين پله نردبان هاي اسكناسي نوروزي قرار گرفته است! بنابراين مي طلبد كه در اين نوروز پيروز مبارك فرخنده، تذكراتي چند در باب ماوقع و چگونگي نگهداري از سور و سات آبرويي نمايشي و همين طور، حفظ مرز شكمي يادآور شويم! يعني اينكه به شبيخون زنان، يورش آوران، حمله كنندگان و بالاخره متهاجمان به سور و سات خون جگري بفهمانيم كه موضوع از چه قرار است! حالا اگر راه افتخارآميز ارائه اين خدمات صادقانه را ندانيد و يا درس آن را جايي نخوانده باشيد، به شرط آنكه نگوييد ما پولكي- مولكي هستيم، مي توانيد با پرداخت فقط چند عدد كاغذ آبي رنگ تا نشده به عنوان عيدي يا حق تست اين راه، يا هر چيزي كه اصلاً به ما چه مربوط، خودتان هر اسمي مي خواهيد روي آن بگذاريد، بگذاريد. بروشور جا زده شده در اين صفحه را به عنوان راهنما بچينيد و تا سيزده يا سي روز در جيب بغل، يا كيف دستي، يا روي قلبتان نگهداري كنيد تا در وقت لزوم، نگاه- مگاهي روي آن بيندازيد! و اين، همان راهكار اساسي است كه بايد به كار بنديد!
خب، حالا بگوييد ببينيم، آيا انسان روداري هستيد يا نه؟ اصلاً، مي دانيد رو به چه چيزي مي گويند؟ رو، همان چيز اساسي و موفقيت آور همه جانبه اي است كه اگر كسي آن را نداشته باشد و يا تمرين آن را نكند، و به اهميت و نقش آن در زندگي و خاصه در مواقع ضروري و شروع نوروز پيروز مبارك فرخنده، واقف و آگاه نباشد، بايد به حالش گريه كرد! د. چرا گريه تان گرفت؟!! خب، خوشحاليم كه به اين زودي همه چيز را درك كرديد! درباره خودتان هم كه ما، بارها گريسته ايم، البته نگران نباشيد!
اين راهنما شما را نجات خواهد داد! حالا بگوييد چه مي گفتيم؟ آها، مي گفتيم شايد شما هم انسان روداري نباشيد بنابراين، خيلي طبيعي است كه نتوانيد در مقابل دوستدارانتان، ببخشيد، منظور دوستداران سور و ساتتان، به دفاع بپردازيد، پس مي توانيد براي هر چه زيباتركردن، فرهنگي تركردن، كلاس بالاتر رفتاركردن، ادب و احترام بيشتر كردن، محيط و جمع را با ذوق تر كردن و خلاصه، هر چه تر- تر است، دست به يك ابتكار شاعرانه مخصوص نوروزي پيروزي مبارك فرخنده اي بزنيد! به اين ترتيب كه براي جلوگيري از ضرر، كه هر وقت جلويش گرفته شود منفعت است، هر جلسه از ديد و بازديد را تبديل به يك جلسه شاعرانه بفرماييد! ابزار مورد استفاده و لازم اين جلسه را هم طريق همان قراردادي كه با شما و كاغذهاي تانخورده  آبي رنگ امضاء كرديم، مي دهيم خدمتتان تا با آن خدمت ديگران برسيد! خب، حالا مجسم كنيد همه دور هم جمع هستيد و قصد و غرض و مرض حمله به سوروسات عيدانه شما دارد در مغز خيلي هاي آن جمع طراحي مي شود! و البته شما هم اين مسئله را كشف كرده ايد. بسيار بجاست كه عمليات دفاع غير مستقيم را قبل از يورش آنان و خسارت هايشان شروع كنيد. خيلي قاطع از جا بلند شويد و خطاب به مهمانانتان بگوييد:
الا اي نازنين مهمان عيد ما
مبادا در بري از زير ديد ما!
در اينجا حتماً حتماً همه، با دهانشان يك ملچ- ملوچ ناقص، شبيه سكته ناقص راه خواهند انداخت! و بعد اخم خواهند كرد! اما شما محل نگذاريد و ادامه دهيد:
براي آنكه با چنگول و يا دندان
هوس تو ناكني ناگه بر اين قندان!
اگر ملاحظه فرموديد هنوز از رو نرفته اند و شما هم از بابت رو، داريد كم مي آوريد و الان است كه دستشان به سور و سات آبرو راه اندازي شما تجاوز كند، فوري لنگه كفشي، كفگير ملاقه اي، خلاصه يك چيز به درد خوري برداريد و راست بايستيد و سينه را جلو دهيد و بخوانيد:
به اينها داده ام من اسكناس نو
نگاه چپ نكن بر آبرو و اعتبارم تو!
خب، در اينجا ممكن است يك وقتي اين اهالي يورشي- تهاجمي- حمله اي، خودشان را به كوچه بين المللي علي چپ بزنند! در اين صورت با عجله يك دستمال برداريد و در حالي كه خودتان را به ناراحتي مي زنيد، ژست گريستن با رعايت هق هق، بگيريد و بگوييد:
من اين را با جگرخوني فراهم كرده ام آخر
ندارم خوش كه بيهوده بگويم هي برايت شعر!
چنانچه باز هم ديديد، نزديك است از آنها عقب بمانيد، مي توانيد يك دندان قروچه حسابي برويد و به ياد دق دلي ها و ناراحتي هايتان بيفتيد و در حالي كه شعر را پشت سر هم يا قاطي- پاطي دكلمه آن هم از نوع خشن اش، مي كنيد! يقه تك تك ميهمانان را بدون احتساب سن و سال و موقعيت و سياهي- سفيدي مو، بگيريد و به طرف در كوچه و خود كوچه بكشانيد. البته در اول و وسط و آخر شعر هم براي تنوع بيشتر اين هشدار را با صداي بلند و محكم فرياد كنيد.

جشني به بلنداي تاريخ
011115.jpg
در تاريخ كشور باستاني و متمدن ايران، روزهاي خاصي وجود دارد كه يادآور حكايت ها و وقايعي مهم و تأثيرگذار است به حدي كه هيچ گاه در فراز و نشيب تاريخ فراموش نشده و با گذشت زمان به افسانه ها و اسطوره هاي جاودانه مبدل شده است و نمايانگر فرهنگ غني و كهن ايرانيان است. نمونه بارز آن جشن بزرگ نوروز است كه گردش روزگار نتوانسته اندكي از ارزش و اعتبار آن بكاهد. يكي شدن آغاز نوروز و فصل زيباي بهار و تجديد حيات طبيعت، شكوه و جلوه خاصي به اين عيد بخشيده است.
هما آقا جعفري
درباره فلسفه و علل پيدايش جشن نوروز نظرات متفاوتي وجود دارد كه برخي از اين نظرات در اينجا آمده است.با توجه به روايت هاي افسانه اي اسطوره اي ايران آغاز پيدايش اين جشن را به جمشيد، چهارمين پادشاه پيشدادي ايران نسبت داده اند. قدمت اين اسطوره به عصر هند و ايراني مي رسد.
در اوستا، كهن ترين كتاب ايرانيان به جمشيد يم Yima اشاره شده است.
در اين روايت؛ جم، داراي فره ايزدي بوده كه به فرمان اهورامزد به جنگ با اهريمن پرداخته كه موجب خشكسالي و قحطي و نابودي خير و بركت شده بود. با نابودي اهريمن وي بار ديگر شادماني و خرمي و خير و بركت را به مردم ارزاني داشته و هر درختي كه خشك شده بود سبز شد و مردم آن روز را نوروز يا روز نوين خواندند و همگي به فرخندگي چنين روزي در تشتي جو كاشتند و اين رسم براي ايرانيان جاودانه شد.
برخي گفته اند جمشيد كه به زبان فارسي جم و به زبان عربي منوشخ ناميده مي شد در جهان سير مي كرد، هنگامي كه به آذربايجان رسيد، با تاج و تختي مرصع بر بلنداي نقطه اي در مشرق جاي گرفت و روشنايي آن تاج و تخت در هنگام طلوع خورشيد مردمان را خيره كرد و آن روز را روز نو خواندند و جشن گرفتند و لفظ شيد كه در پهلوي به معناي شعاع است بر نام وي افزودند و پادشاه را جمشيد ناميدند و رسم نوروز جاودانه و پايدار شد.همچنين گفته اند: خداوند در اولين روز از ماه فروردين كار خلقت انسان و ساير مخلوقات را به پايان رساند و آدمي براي سپاسگزاري و قدرداني از خداوند و نعمت هاي وي، به نيايش و شادماني پرداخت.يكي ديگر از فلسفه هاي جشن نوروز را نزول فروهر هاي (Farvahar) (1) درگذشتگان به زمين در روز اول فروردين دانسته اند. در اوستا آمده است كه فروهرهاي درگذشتگان پاك در اول فروردين براي احوالپرسي از اقوام خود به زمين مي آيند و با ديدن مسرت و شادماني بازماندگان از اهورامزدا براي آنان طلب خير و رحمت مي كنند و بازماندگان پيش از آمدن فروهرها به نظافت و خانه تكاني منزل پرداخته و آماده پذيرايي از آنان مي شوند و كلمه فروردين يعني ماهي كه متعلق به فروهران است.
از برپايي مراسم و آيين هاي نوروزي در دوران هخامنشي اطلاع  دقيقي در دست نيست و تنها برخي از پژوهشگران چون فيلندر معتقدند كه حجاري ها و سنگ نگاره هاي باقي مانده از دوران هخامنشي نشان دهنده مراسم نوروزي در تخت جمشيد است. اين آثار نمايشي از تقديم هدايا از جانب اقوام و ملل تابع هخامنشيان به حضور پادشاه است.
از چگونگي برگزاري نوروز در روزگار اشكانيان آثاري در دست نيست.شادروان پور داوود مي نويسد:
هر چند اشكانيان، ايراني نژاد و زرتشتي كيش بودند ولي تسلط 80 ساله يونانيان موجب شد كه آنان در باب آداب و رسوم ايراني بي قيد شوند و شايد در پايان دوره حكومت 476 ساله دوباره مليت ايران قوت گرفت. (2)
در دوران ساساني، مراسم نوروز را بين شش تا سي روز برگزار مي كردند و روز ششم فروردين يا نوروز بزرگ را خرداد روز مي ناميدند و اين روز را متعلق به فرشته مقدس خرداد مي دانستند. پيروان آيين مزديسنا همچنين معتقد بودند كه زرتشت (650 سال پيش از ميلاد مسيح) در اين روز متولد شده و در همين روز مقدس با خداوند به راز و نياز پرداخته است و اين روز براي ايرانيان محترم و مقدس شمرده مي شد.
پادشاهان ساساني نيز در دربارهاي خود آيين هاي نوروز را با شكوه  خاصي برگزار مي كردند و شاه پنج روز اول يا نوروز عامه بار عام مي داد و به رفع حاجت هاي مردم مي پرداخت، سپس نوروز خاصه يا نوروز بزرگ را كه از روز ششم فروردين آغاز مي شد به خود و نزديكانش اختصاص داده و به جشن و شادماني مي پرداختند و نواهاي خاص نوروز در اين ايام در دربار پادشاه نواخته مي شد.از رسوم رايج اين روزگار آن بود كه مردم در بامداد نوروز به يكديگر آب مي پاشيدند و شكر هديه مي دادند.دلبستگي  ايرانيان به سنت هاي گذشته خود موجب شد كه نوروز كه سمبلي از عظمت و شكوه آنان بود، در سراسر دوران اسلامي، حتي در دوران خلفايي كه اعتنايي به اين رسومات نداشتند، برپا شود و آشنايي و آگاهي فرمانروايان اموي و عباسي از آيين  هديه دادن به حاكمان دليلي براي گرايش فرمانروايان عرب به برگزاري نوروز شد. با كاهش قدرت و نفوذ عرب ها بر دولت هاي ايراني و ايجاد حكومت هاي مستقل چون صفاريان و سامانيان و تعلق خاطر پادشاهان ايراني نژاد به اجراي رسومات ايراني، موجب احياي نوروز و برگزاري باشكوه اين جشن شد. ابوالفضل بيهقي نيز در قسمت هاي مختلف تاريخ خود اشاراتي به دادن هديه در نوروز مهرگان كرده است كه نشان دهنده تداوم رسومات نوروزي در دوره غزنويان مي باشد.با روي كار آمدن حكومت صفوي و رسميت يافتن مذهب تشيع، برخي از آداب اسلامي با آيين هاي نوروزي درآميخت و تلاش عالمان شيعه در جمع آوري احاديث و روايات معصومين در رابطه با نوروز، بر رونق بيشتر اين جشن افزود.براي مثال در حديثي از علامه محمدباقر مجلسي به نقل از امام جعفر صادق(ع) آمده است كه امام صادق(ع) نوروز را روزي فرخنده و خجسته و روزي كه در آن آدم آفريده شده معرفي مي كند.(3)

پي نوشت ها:
۱) فروهر: طبق مندرجات اوستا فروهر نيرويي است كه اهورامزدا براي نگهداري آفريدگان نيك ايزدي از آسمان فرو فرستاده و نيرويي است كه سراسر آفرينش نيك از پرتو آن پايدار است(دهخدا)
۲) به نقل از زكايي پرويز- نوروز تاريخچه و مرجع شناسي- صفحه 7
۳) به نقل از بلوكباشي علي- نوروز جشن نوزايي آفرينش- صفحه 33

نگاه
فرار از دست ميهمانان نوروزي!
چون هدف ما، ارائه نوش دارو، بعد از مرگ... مرگ كي؟... به ما چه مربوط! پس بي مقدمه!...
اگر نگران شب عيد هستيد و يا ديگر روزهاي نوروز...
اگر نگران حمله احتمالي فك و فاميل ها هستيد و هيچ جوري حال پذيرايي از آنها را نداريد؟ اگر دنبال راه چاره، براي گير نيفتادن در دام تلفن هاي پشت سرهم دوست و آشنا هستيد!
اگر دايم خالي مي بنديد و فعلاً هم همه جا شايع كرده ايد كه تعطيلات نوروز، به سفر دور دنيا مي رويد! اگر براي شب عيد، يار ديروز و مادر بچه هاي امروز از شما چغندر پخته خواسته است! اگر شام شب عيد و شب هاي ديگرتان، فقط به اندازه نصف شكم تان است!
اگر شاهكار كرده ايد و نيم كيلو شيريني، دويست و پنجاه گرم آجيل و دو- سه دانه ميوه تهيه  كرده ايد!
اگر به جاي ماهي سفيد آنچناني و يا ماهي دودي آنچناني تر، چند دانه  ماهي ساردين خريده  ايد!
اگر پلوي شب عيدتان، از برنج قاطي- پاطي و خرده، پخته و شفته شده است!
اگر ابروهاي عيال به جاي بازي الاكلنگ، درهم قفل شده است!
اگر پس از چند سال جان كندن به افتخار بي افتخار بازنشستگي نائل آمده ايد!
اگر نگران اگرها هستيد و ممكن است از ناراحتي ها غمباد، گلويتان را ور قلمباند!
اگر فكر مي كنيد نكند يك وقت، بر اثر فشار بعضي چيزها، زبان دشمن و بدخواهانم، لال، بتركيد و تا مرز، بود- بود، حالا نبود، برويد و بالاخره اين كه اگر، حسرت و چكنم چكنم، شيرمرغ تا شير شتر داشتن بعضي ها، نوروزتان را به جاي پيروز، تبديل به آن يكي موضوع مي كند! بهتر است در صدد راه حل برآييد و مانند جوكي ها عمل كنيد! حالا آن هم نشد مي توانيد با يك تمركز سيزده الي سي روزه، و با تلفيق و تكرار، به خودتان بقبولانيد و بگوييد كه فرد بسيار بلند طبع، وارسته و بي اعتنايي هستيد كه به هيچ چيز، نياز نداريد و اساساً هميشه به مسايل مادي پوزخند مي زنيد! لابد مي پرسيد چه طور؟ ما مي گوييم هيچ  طور! چون فقط كافي است دستورالعمل زير، يا شايد هم ذيل را بخوانيد!
به همراه خانواده، دمر بخوابيد روي زمين و شكم تان را بچسبانيد روي آن! بعد گوش هاي يكديگر را بكشيد و به هوا لگد بزنيد! و در همين حال، گردنتان را يك وري كرده و به سمت در خانه و خاصه زنگ آن، خيره شويد. اين نحوه تمركز قدرت برق را در سيستم مربوط به زنگ، مختل كرده و خلاصه در نااميدي، بسي اميد است! يعني در صورت آمدن مهمان و فشردن و چلاندن پشت سرهم زنگ توسط وي، (به صورت انفرادي يا حتي گروهي) ديگر اعصاب نازنين شما خط خطي نخواهد شد! حتي اگر اين نازنين ها، اكتفا به زنگ نكردند و با كليد و انگشتر پنجه بوكسي و يا مشت و لگد، به جان در خانه شما افتادند، باز مي توانيد با تكرار همين عمل، تمركز مجددي كنيد تا روي مهمان يا مهمانان كم بشود و عطاي منزل شما را به لقاي جاي ديگري ببخشند! ضمناً به ياد داشته باشيد كه بايد حواس خود را شش دانگ به تلفن تان هم بدهيد. چون اصولاً بعضي از مهمانان ذبل و رند و تله اندازند و خانه اي را كه قرار است به عنوان عيدديدني انتخاب كنند همه جوره و همه گانه، تحت نظر دارند. به خصوص تلفن آن را ، بنابر اين مصلحت آن است كه ضمن خريد يك دستگاه منشي تلفني اضافه به عنوان زاپاس، براي روز مبادا، شاسي منشي تلفن تان را از اولين روز عيد، به مدت يك ماه تمام بزنيد و آن را روشن نگه داريد. ولي اگر موفق به خريد چنين تلفني نشديد، غصه نخوريد. چون مي توانيد در طرحي ابتكاري، خود منشي تلفن تان شويد! اين كار، دو فايده بسيار مهم دارد.
۱ - بدون هيچ گونه هزينه گزاف و بيهوده بازيگري و گويندگي را آموخته ايد!
۲ - بدون تحمل هزينه براي خريد تلفن منشي دار (ميد- اين- چاينا)، صاحب اين تلفن شده ايد!
چگونه بازيگر نقش منشي تلفني بشويم؟ يكي از افراد خانواده، ترجيحاً كسي كه از بقيه ادبياتي تر و صدايش يك جوري تر است! حالا نوار را در جاي مخصوص قرار دهيد و ضبط را مقابل خود بگذاريد. آن چند كيلو اسفنج را گوله كنيد و جلوي دماغ و دهانتان نگه داريد تا صداي نفس- نفس زدنتان در نوار، مشخص نشود. راستي، فاصله مناسب دهانتان را هم با ضبط براي جلوگيري از پت زدن! حفظ كنيد. حالا يك نفس عميق بكشيد و شاسي ضبط را بزنيد و خيلي خيلي با كلاس و طبيعي بگوييد. دورود و صد دورود و هزار دورود، برآستان يگانه دوست. عرض عذر و سپاس برتو باد. پس از صداي سوت و يا شايد هم بوق و خلاصه هركدام بهتر بود، ترنم كن و پيامت را بگو، كه حوصله ام سر رفت!

پنجره
پنج قلوهاي فروشي
ساعتي با پدر و مادر پنج قلوها پيش از آغاز سال نو
011112.jpg
سهيلا بيگلر خاني
اثري از آن پدر خندان نيست. مي گويد: بنويسيد، مي خواهم براي فروش پنج قلوها آگهي بدهم. آن ها را مي فروشم، چون ديگر توان تامين مخارج شان را ندارم. از همان روزهاي نخست، براي تأمين هزينه بچه ها از تمام آشنايان خود قرض كرده بود.
اكبر ناديان را نخستين بار هفته اي پس از تولد پنج قلو هايش ديدم. در خانه 20 و چند متري اجاره اي! آن روزها هر كلامي كه مي گفت، خنده اي چاشني آن مي كرد. اكنون حدود يك ماه از تولد بچه ها مي گذرد. دو تا از بچه ها، 10 روزي است كه مرخص شده اند و دوتاي ديگر يكي دو روز. هزينه مراقبت پزشكي بچه ها براي اكبر كه يك مسافركش است، قابل تصور نيست. يكي از بچه ها هنوز بستري است. اگر خوش شانس باشند شايد، نوروز او را به خانه بياورند.
هزينه اي براي نپرداختن
كوچولوها از آن همان نخستين روزهاي موجوديت، پنج برابر كودكان ديگر خرج روي دست پدر گذاشته اند. اكبر، انگار كه بارداري را پا به پاي اكرم گذرانده باشد مي گويد: قبل از زايمان بايد هر دو هفته يك بار خانمم را براي سونوگرافي به بيمارستان مي بردم. اواخر آ ن قدر سنگين شده بود كه حتي توان بلند شدن نداشت. چون بچه ها چند تخمكي بودند، هر كدام يك كيسه آب داشتند. بچه ها اين اواخر حتي جاي چرخيدن نداشتند. به خاطرهمين 10 هفته زودتر يعني 30 هفتگي همسرم سزارين شد. هزينه درمان و مراقبت از اكرم از موارد عادي بيشتر بود. مثلا هر سونوگرافي، 20 هزار تومان خرج داشت. چون پنج قلواند.
پس از تولد نيز، هزينه بيمارستان پنج قلوها حكايتي پرماجرا داشت.
مجبورم آمپول هايي برايشان بخرم كه هركدام حدود 200 هزار تومان قيمت دارند. زايمان چون در بيمارستان دولتي بود، هزينه چنداني نداشت.
يكي از بچه ها بيمارستان علي اصغر(ع) بستري بود؛ همان كه ترخيصش با مشكل مواجه شد. اكبر پول براي ترخيص او نداشت و ناگزير دست به دامان كميته امداد شد: كميته بعد از يك هفته دوندگي، پنجاه هزار تومان به من داد. اين پول، خرج همان يك هفته بيشتر ماندن بچه شد .
روزهاي خوب
اكرم، مادر پنج قلوهاي تهراني، 21 ساله است و اكبر 30 ساله. يك سال و سه چهار ماه قبل، ازدواج كرده اند و حاصل نخستين بارداري مادر پنج فرزند سالم است. هرچند اغلب اين گونه بارداري ها ناشي از اعمال روش هاي درمان ناباروري است، اما در مورد اكرم نه دارويي بوده و نه دخالتي. وقتي اكرم براي نخستين بار سونوگرافي شد، پدر و مادر فهميدند، پنج مهمان در راه دارند.
دكتر كه سونوگرافي مي كرد، گفت يكي ديگه هم هست. گفتم خدايا شكر. گفت صبر كن انگار سه تا جنين است. گفتم خدايا شكر. گفت نه مثل اين كه يكي ديگه هم اين طرفه. گفتم خدايا شكر. گفت پنج تا، پنج قلواند. گفتم خدايا شكر! دكتر بگرد شايد يكي ديگه هم پيدا كني!
نخستين روزهاي تولد پنج قلوها، روزهايي كه پدر خندان بود و مادر شاد، آن ها را در خانه كوچك شان در محله شادآباد حوالي جاده ساوه ديدم. زيرزمين يك خانه 3 طبقه. پدر هنوز ذوق زده بود. مي گفت: خدا را شكر پنج تا با هم داده. حاضرم صبح تا شب كار كنم؛ حتي شب ها هم كار كنم تا مخارج آن ها را تامين كنم. همان زمان هم نگران جا دادن پنج فرزندش در خانه كوچك اجاره اي بود. يك هال كوچك و يك آشپزخانه اپن، تمام فضاي خانه اكرم و اكبر است. فكر كنيد، پنج بچه، فقط اگر بخواهند كنار هم بخوابند، جا كم مي آوريم. مهمان كه هيچ، خودم هم بايد بروم توي حياط بخوابم. براي خودمان كافي بود. حداقل دو سال مي توانستيم راحت آن جا زندگي كنيم. از آن گذشته، به هفت نفر هم كي خانه مي دهد. بچه ها در بيمارستان امام خميني متولد شدند. با اين همه، در سه بيمارستان متفاوت بستري شدند. بيمارستان علي اصغر، مركز طبي كودكان و بيمارستان بهرامي. هنوز آن يكي كه بيمارستان بهرامي است، مرخص نشده و اين يعني سفر از غربي ترين نقطه شهر به شرقي ترين نقطه آن براي ديدن فرزند.
مصايب مادر 21 ساله
اكرم بهتر است. روزهاي نخست زايمان، آن قدر ورم داشت كه به سختي مي توانست روي پا بايستد، چه رسد به رفتن بيمارستان و ديدن بچه ها. اين شد كه ديدار مادر با بچه ها تا آمدن بچه ها به خانه به تعويق افتاد. بچه ها نارس اند؛ مثل هر نوزاد چندقلوي ديگر. هم زودتر به دنيا آمده اند و هم كم وزن اند؛ بين يك تا يك كيلو و 200 گرم. امير محمد، امير حسين، ابوالفضل، نازنين فاطمه و اليا ، سه برادر و دو خواهر ناديان هستند. پدر گفته بود، يكي را به خاطر اين كه در روز سوم عاشورا به دنيا آمده اند، ابوالفضل نام مي گذارد.
وقتي به دنيا آمدند، خيلي ابوالفضل (ع) را صدا كردم. نوزاد را در آمبولانسي كه چندان گرم نبود، جابه جا كردند. خدا آن ها را برايمان نگه داشت.
زايمان هم چندان ساده نبود. با آن كه پدر از چهار ماه قبل وقت گرفته و هماهنگ كرده بود، بيمارستان امام به سختي اكرم را پذيرفت: مي گفتند، امكانات لازم را ندارند و نمي توانند تضمين دهند، بچه ها به سلامت به دنيا بيايند. اول از ما خواستند، تعهدنامه اي پر كنيم و مسؤوليت جان بچه ها را خودمان به عهده بگيريم. وقتي نپذيرفتيم، طوماري امضا كردند كه به ما گفته اند بيمارستان امكانات لازم را براي پذيرش همسرم ندارد و ما نپذيرفته ايم. بعد از تولد هم، تخت كافي نداشتند و هر كدام از بچه ها در يك بيمارستان بستري شدند. بيمارستان امام، مركز طبي كودكان، بيمارستان بهرامي و بيمارستان علي اصغر. همين ماجرا، اكبر را وادار كرد گاهي در يك روز چند بار فاصله بيمارستان ها را طي كند تا داروها به موقع به بچه ها برسد. از انتهاي بلوار كشاورز به ظفر و از ظفر به خيابان دماوند، انتهاي تهران پارس. ماجرا با ترخيص بچه ها ساده تر نشد. شير خوردن آن ها، عوض كردن شان، خواباندن شان و ... پدر و مادر اكبر و اكرم هر دو ساكن شهرستان اند؛ اين يعني كسي براي كمك كردن به اين مادر 21 ساله در كنارشان نيست، به جز خواهر اكبر و خواهر اكرم. خواهر اكرم خود دوقلويي يك ساله دارد. يك پسر و يك دختر. پرستاري از آن ها وقتي براي كمك به خواهر باقي نمي گذارد. بچه ها نارس اند و گاهي خوراندن سي و پنج سي سي شير براي آن ها، بيش از يك ساعت طول مي كشد.مادر 21 ساله هم به اندازه كافي با تجربه و كارآزموده نيست. نوزادان هنوز كم وزن تر از آن هستند كه مادر به راحتي آن ها را در آغوش گيرد: فعلا كه خواهرم به ما كمك مي كند، اما او هم كار و زندگي دارد و نمي تواند تمام وقت خود را صرف من و همسرم كند. اكرم اما، هنوز سرخوش پنج فرزندش است. ميان فاميل او چندقلو زايي ارث است، اما فقط اكرم پنج قلو دارد.
يك آگهي فروش فوق العاده
به اكبر گفته بودند، بهزيستي و كميته امداد اين موارد را زير پوشش مي گيرد. با راهنمايي مددكاران بيمارستان به دفتر رياست جمهوري كميته امداد و مجلس نامه نوشته تا شايد براي اداره زندگي بچه ها به او كمك كنند. در اين مدت پي گيري كرده، اما پاسخي نشنيده. روزهاي نخست، بسيار اميدوار بود و وقتي سخن از هزينه نگه داري بچه ها سخن به ميان مي آمد، با آرامش مي گفت: خدا بزرگه.
اكبر نه شغل دايمي دارد و نه بيمه است. از زمان بارداري همسرش، تقريبا بيكار است. اين چند ماه، اميد را در پدر خشكانده، آن قدر كه مي گويد: چهار تاي آن ها را مي فروشم. مي خواهم يك آگهي بزرگ براي آن ها در روزنامه چاپ كنم. شايد با پول آن قرض هايم را پرداخت كنم.
آخرين شماره همشهري خانواده

اجتماعي
انديشه
سينما
علم
فرهنگ
شهرآرا
موسيقي
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سينما  |  علم  |  فرهنگ   |  شهرآرا  |  موسيقي  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |