سه شنبه ۳ تير ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۸۶ - jun . 24, 2003
نشانه اي شهري از گذشته هاي تهران
000840.jpg
ماندانا يزدان شناس
مطابق اسناد تصويري موجود، مي توان ادعا كرد يكي از متمايزترين نمادهاي شهري در محدوده مركزي تهران مجسمه واقع در ميدان حرّ ( باغشاه سابق) است. بدنه سيماني آن در عين سادگي، هنرمندانه طراحي شده است
ميدانها فضاهاي باز وسيعي هستند شامل محدوده اي كمابيش معين، كه غالباً در محل تقاطع و ندرتاً در كناره راهها قرار دارند. هر چند امروزه بيشتر ميدانهاي شهري، صرفاً كاركرد ارتباطي دارند، اما از قديم در همه شهرها ميدانهايي با كاركردهاي تجاري، حكومتي و نظامي وجود داشته اند كه اساساً به همين منظور طراحي مي شدند. همچنين در بافت قديم شهرها، محلات مختلف، داراي مركز محله اي بوده اند كه در برخي موارد، نوع ديگري از ميدان  را به نام ميدانهاي محله اي يا ميدانچه شامل مي شدند.
تخريب عمده بافتهاي قديمي در دهه هاي اخير، قدم برداشتن در راه توسعه و تجهيز، تكامل و تحول و خلاصه مدرنيزاسيون شهر، تأسيسات شهري و زندگي اجتماعي، سبب تغييرات كالبدي و كاركردي ميدانها و تبديل بيشتر گذرگاه ها به معابر ماشين رو شده است. شهري كه ديروز مشهورترين ميدانهاي آن ميدان مال فروش ها، ميدان كاه فروشها، سبزه ميدان، ميدان ارك و ميدان مشق بود، اكنون داراي ميدانهايي است كه شايد تنها وظيفه اتصال راهها به هم ايفا را مي كنند و غالباً چندان تفاوت ماهوي با يك تقاطع عادي ندارند، به خصوص آن دسته از ميدانهايي كه در سالهاي اخير به واسطه خطوط ويژه اتوبوسراني و تغيير در سير گردش و حركت اتومبيل ها، با برچيده شدن فضا و عناصر ميانشان، رسماً به يك تقاطع رايج شهري تبديل شده اند. ميدانهاي حسن آباد و مخبرالدوله تهران نمونه هاي آشنايي از اين دسته اند. بديهي است ميدانهايي كه در محل تلاقي  راههاي متعددتري واقع شده اند، موقعيتي جداگانه دارند. گذشته از مسائل پيچيده، مهم و كاملاً كارشناسانه ترافيكي كه در اين مختصر مجال بحث درباره آن نيست، مي توان گفت امروزه نقش مهم ميدانها در بيشتر شهرها، شاخص نمودن برخي نقاط در بافت شهر و تنوع بخشيدن به كيفيت راههاست. به عبارتي وجود ميدانها، يكي از دلايل اوليه در تمايز شهرهاست.
طراحي بخش مركزي ميدان، وجه مهمي از طراحي يك ميدان مطلوب شهري است. اين عنصر عمودي مياني در ميدانهاي خوب، كاملاً شاخص و «فراخواننده» به نظر مي رسد؛ در حالي كه احساس مي شود با كششي قوي كل فضاي اطراف را حمايت مي كند. نصب تنديس و مجسمه نمادين در مركز ميدانها، اجراي آبنما و فواره، گلكاري و چمنكاري و گهگاه كاشت درختان بلندي مثل كاج كه به دليل شكل و قامت خاص، با وجود انبوهي، مانع ديد نيستند(ميدان پاستور و ميدان قزوين تهران)، اقداماتي در جهت هويت و شخصيت بيشتر بخشيدن به هر يك از اين فضاهاي شهري و نيز تقويت اثرات بصري در ميان شهروندان است؛ كه در ايران با شروع مدرنيزاسيون در اوايل دوران پهلوي آغاز مي شود.
در زمينه طراحي اين گونه فضاها، آنچه بيشتر در آن سالها رايج بوده، برافراشتن مجسمه هاي عظيم بر پايه ها و ستون هاي بلند در مركز ميدانهاست كه اغلب با نمادي از شوكت و اقتدار بوده اند يا بياني سمبليك از رويدادي تاريخي و يا چهره و پيكره مشاهير؛ آنچه مهم است اين كه اين عناصر شهري داراي خاصيت خوب «مطلقاً اشتباه نشدني» بوده اند و علاوه بر آن از مسافتهاي دور، با تمام وجود خودنمايي مي كرده اند؛ بدين جهت كه عامل «مقياس»، بيش و پيش از هر چيز مورد توجه معماران و صنعتگران آن دوران بوده است. از «طراحان شهري» صحبتي به ميان نمي آوريم، چون در آن سالها وظيفه اين قشر را عمدتاً معماران تحصيلكرده ايراني و خارجي يا تحصيل نكردگاني كه گاه در زمره  برترين سازندگان شهر و منظر به شمار مي آمدند به دوش مي كشيدند.
مقياس، نسبت سنجيده اي است كه بين تمام اندازه هاي عنصر مياني ميدان، پهنه ميدان، حصار پيرامون ميدان و عمق و پهناي خيابانهاي منتهي به آن برقرار است. اهميت اين تناسبات به اندازه اي است كه تاكنون تئوريهاي متعدد براي آن ارائه شده است. در اين تئوريها ارتباط بين ارتفاع مؤثر ساختمانهاي پيرامون و پهناي ميدان بسيار بحراني و قابل انتقاد معرفي شده اند. احساس فشار و در تنگنا بودن در ميان ساختمانهاي با بلندي زياد و احساس در معرض ديد واقع شدن و آسيب پذيري در ميدانهاي شامل ساختمانهاي خيلي كوتاه، احساسهاي همگاني ظريفي هستند كه بايد به دقت در طراحي مكانهاي مطلوب شهري، مورد توجه قرار گيرند. اين رابطه مهم، به ارائه اعداد و ارقامي منجر مي شود از جمله، نسبت ارتفاع ساختمانهاي پيرامون به پهناي ميدان، برابر يك به سه، يك به چهار و دست كم يك به شش. براي اين نسبت ها كه تماماً بر اساس زواياي مختلف ديد ناظر تعيين شده اند، موضوعات مهمي مد نظر بوده است، از قبيل قابل رويت بودن جزئيات ساختمانها، رويت بيش از يك ساختمان در يك ديد، مشاهده نشدن موضوعات وراي اين حصار و....
به اين ترتيب خواهيم ديد ميداني همچون ميدان فردوسي كه زمان احداث، يكي از مطلوب ترين ميدانهاي تهران محسوب مي شد، امروزه بي توجه به همه اصول طراحي شهري به ميداني مبدل شده با ساختمانهاي كاملاً ناهماهنگ و فاقد هويت، با ارتفاعهاي كاملاً متفاوت، حصاري شامل در يكسوي زمين خالي و در سوي مقابل برجي به ارتفاع دوازده طبقه!
و اما در زمينه بخش مياني ميدان، اگر بپذيريم استفاده بجا از عناصر براي آفرينش احجام گويا و متناسب، رعايت مقياس، حفظ تسلط بر محيط، ارتباط داشتن با قدرت تجسم و تخيل، همگي لازمه طراحي ميدان، به عنوان يكي از مهمترين فضاهاي شهري هستند، اين نتيجه به دست خواهد آمد كه حوضهاي تخت و مسطح بافواره هاي كاملا همسان، نامناسب ترين نوع طراحي براي ميدان خواهد بود؛ پيداست كه ايجاد تنوع در فرم اين سطوح، يا تنها از آسمان قابل رويت است يا در اماكني كه به منظور گردش پياده  طراحي شده اند قابل لمس است. به جر أت مي توان گفت شهروندي مثلاً با ديدن تصاوير هوايي از ميدانهاي فردوسي يا ولي عصر، به راحتي محل را شناسايي كند.
ميدان باغشاه(حر فعلي) مثالي است از ميدانهاي خوب تهران كه البته بار تاريخي اش بر ارزش آن مي افزايد. گرچه بدنه استوانه اي شكلي كه مجسمه معروف بر آن استوار است، در طول زمان دستخوش تغييرات نازل و مبتذل شده است. اما همچنان با قدرت و صلابت بر پيرامون خود مسلط است و از مسافتهاي دور از خيابانهاي شمالي و جنوبي، شرقي و غرب خودنمايي مي كند. چنانچه مي دانيم خيابان «سپه» (امام خميني)، از اولين خيابانهايي است كه در تهران در زمان رضاشاه رونق يافت. اين محور به صورت سنگفرش، البته از دوران ناصري وجود داشته است و به واسطه مريضخانه بزرگي كه در آن بوده، مطابق نقشه سال ۱۳۰۹ هـ.ق با نام خيابان «مريضخانه» شناخته مي شود. اين خيابان كه از سمت غرب به باغشاه منتهي مي شده، از خيابانهاي پرجمعيت تهران بوده است. اما ذكر اين نكته جالب است كه موقعيت و شكل ظاهري اين ميدان با گذشته، بسيار متفاوت است. محدوده وسيع سمت جنوب غربي كه هم اكنون «پادگان حر» نام دارد. به علاوه محدوده شمال غربي كه ساختمان مدرسه نظام در آن واقع است، مجموعاً باغ وسيع مشجري بوده كه از دوران ناصري باغشاه خوانده مي شده است؛ اين باغ با آغاز دوره پهلوي، به عنوان يكي از مراكز مهم نظامي از سوي رضاشاه انتخاب مي شود. نقل است اين مجسمه كه به شكل مرد نيرومندي در حال غلبه بر تمساحي قوي پيكر است، در سالهاي ۰۴-۱۳۰۳ ش در ميدان جلوي ورودي باغشاه به عنوان «يادگار كودتاي سوم اسفند ۱۲۹۹ ش» نصب مي شود(هر چند به طور عام مي  توان آن را در هر زمانه اي نماد پيروزي دانست). شيرهاي خشمگين به هم پيوسته با زنجيرهاي قطور در مقابل آن، بي ترديد سمبل حفاظت و امنيت اند كه احتمالاً در ادامه تحولات ميدان برچيده مي شوند. تدريجاً خيابان سيمتري(كارگر فعلي) كه حد غربي تهران محسوب مي شد، به يك خيابان پررفت و آمد مبدل مي شود. در اواسط دوره پهلوي دوم به دليل گسترش يافتن تهران، خيابان سپه از سمت غرب امتداد مي يابد و باغشاه چند پاره مي شود. به اين ترتيب دروازه ورودي باغشاه كاملاً به يك ميدان شهري بدل مي شود.
مطابق اسناد تصويري موجود، مي توان ادعا كرد يكي از متمايزترين نمادهاي شهري در محدوده مركزي تهران، مجسمه واقع در اين ميدان است. بدنه سيماني آن در عين سادگي، هنرمندانه طراحي شده است. تمساح و پهلوان نيزه به دست،  هر دو در حالتي مجسم شده اند كه سوار بر بدنه مجموعاً تركيبي به دست مي دهند كه مخروطي را در ذهن متصور مي سازد و اين مناسب ترين و متداول ترين حالت براي چنين منظوري است. طراحي مجسمه به گونه اي است كه از هيچ سو به ناظر پشت نمي كند و موضوع آن از همه جهات قابل درك است.
چرا و در چه زماني اين بدنه استوانه اي پايه، از تزئينات كاملاً ساده اما سنجيده عاري مي شود، روشن نيست؛ ولي با وجود اسناد مصور قديمي، انتظار ترميم آن به شكل اوليه، از مسئولان شهرداري و سازمان ميراث فرهنگي، همچنان وجود دارد.
در حال حاضر، احداث حوض ها و فواره هاي حقير پيرامون مجسمه و چمنكاريهاي تنك كه ابداً تناسبي با عظمت و ابهت عنصر مياني ندارند، تنها اقداماتي هستند كه احتمالاً به جبران خسارات وارد آمده بر باغ هاي مشجر اين محدوده در طول زمان و به منظور تلطيف هواي كمابيش آلوده اين نقطه از تهران انجام شده اند!

منابع:
- از آقاي «عبدالله انوار» براي ذكر اطلاعات و خاطرات ارزشمندشان سپاسگزاريم.
- مقاله «تهران» از آقاي علي زرين قلم، ماهنامه «هما»، آبانماه ۱۳۵۴.
- عكس به مرحوم استاد «محمود پاكزاد» عكاس تهران قديم متعلق و در سال ۱۳۳۶ .ش برداشته شده است.
- Cliff Moughtin; URBAN DESIGN: STREET AND SQUARE; 1992.
جامعه  مهندسان معمار ايران

اغتشاش بصري و الگوبرداري سطحي در معماري
000835.jpg
امروزه بسياري از ساختمانها تنها آثار معماري نيستند بلكه كالايي هستند كه مثل هر كالاي ديگر اصلي ترين مشخصه اش قابليت خريد و فروش است.
بخصوص در سالهاي اخير با رشد سريع جمعيت شهرنشين ايران و امنيت نسبي سرمايه گذاري در بخش مسكن (در مقايسه با بسياري از بخشهاي اقتصادي ديگر) اين روند كالايي شدن با شدت بيشتري ادامه يافته است. كالايي شدن معماري عواقبي به دنبال دارد كه يكي از مهمترين آنها تلاش براي جلب توجه هر چه بيشتر مشتري جهت فروش راحت تر و سريعتر كالاست.
به اين منظور يكي از اهداف برخي از سازندگان در ايران بنا كردن ساختماني است كه مهمترين مشخصه اش متفاوت بودن است تا علاوه بر القاي نوگرايي و به روز بودن، توجه مشتري را نيز سريعتر جلب كند.
يكي از راههاي رسيدن به اين هدف الگوبرداري كليشه اي از برخي نظامات شكلي است كه در چارچوب سبكها يا گرايشهايي خاص در غرب ظاهر مي شوند.
برخي از اين سبكهاي شكلي در غرب نيز پايدار و به خصوص فراگير نيستند و به همان سرعت كه ظاهر مي شوند به همان سرعت هم از دور خارج مي شوند.
ممكن است در زمان ظاهر شدن يك گرايش شكلي خاص تصور شود آن گرايش آخرين محصول فكري بشر و پيكان پيش برنده جريان معماري است ولي وقتي چند سالي مي گذرد و از نظرگاه تاريخي معيارهاي علمي تاريخ هنر به آن گرايشها نگاه مي كنيم متوجه مي شويم آن حركات گذرا هيچ گاه قابل مقايسه با جريانات قوي و تأثيرگذار هنري نبوده اند.
با اين حال اين گرايشهاي شكلي در معماري با وجود گذرا و محدود بودنشان در جغرافياي محل تولدشان فاقد پيشينه فكري و فلسفي خاص خود نيستند و با بخشي از ساختارهاي توليد انديشه در شرايط اجتماعي خود تعامل دارند(بر عكس بسياري از نمونه هاي تقليدي ايراني).
در عين حال تنها در نما و پوسته خارجي ساختمان نيز تجلي پيدا نمي  كنند و كل كالبد ساختمان را متأثر مي سازند(باز هم بر عكس بسياري از نمونه هاي تقليدي ايراني).
يكي از اين گرايشهاي شكلي معماري كه حدود ۱۵ سال قبل در صحنه معماري آكادميك غرب ظاهر شد دي كانستراكشن يا ساختار زدايي ناميده مي شود.
البته آنچه كه تحت عنوان دي كانستراكشن در حوزه نقد ادبي و هنري مطرح است را نبايد مستقيماً با اين گرايش شكلي خاص اشتباه كرد و بايد به تفاوت حوزه هاي مورد نظر توجه داشت.
يكي از نمودهاي بصري كه در اين گرايش در نگاه اول ديده مي شود استفاده از خطوط كج و هندسه هاي متداخل، شكسته و درهم فرورفته است.
متأسفانه بسياري از الگوبرداران ايراني تنها به همين نگاه اول بسنده كرده و از اين گرايش جديد تنها به كج بودن و درهم ريختگي هندسي توجه كرده اند و موضوع را تا اين حد تنزل داده اند كه كج و كوله بودن نشان پيشرو بودن در معماري است.
تأسف آورتر اينكه همين الگوبرداري سطحي نيز در سطح نما و پوسته خارجي ساختمان به پايان مي رسد و صفحه اي كج و كوله و درهم ريخته مانند يك ماسك، بدون ارتباط با فضاهاي داخلي بر روي نما چسبانده مي شود تا جلب توجه كند.
اگرچه چشمان تربيت شده و حرفه اي تحت تأثير چنين نماهايي قرار نمي گيرند ولي همان جلب توجه عاميانه هم بسيار زودگذر است و اين ساختمانها به سرعت به بناهايي ملال انگيز و تاريخ مصرف گذشته تبديل مي شوند (با تسامح از ناقص الخلقه بودن زيبايي شناسانه شان مي گذريم) مشكل اينجاست كه سازه اين ساختمانها پايدارتر از سبك شكلي مورد تظاهرشان در نما است. يعني شكل نماي آنها به سرعت از مد مي افتد ولي خود ساختمان پس از آن باقي مي ماند.
بايد توجه داشته باشيم كه طراحان ساختمانها و نماهاي شهري تنها در برابر خودشان و كارفرما مسئول نيستند بلكه كسي كه بخشي از چشم انداز شهري را ايجاد مي كند در مقابل تمام مردم مسئول است .زيرا بخشي از فضاي زيستي آنها را متأثر كرده و در شكلدهي حافظه بصري يك شهر، شركت جسته است.
بهتر است هر كس كه در روند طراحي چشم اندازي در شهر (هر چند محدود) شركت مي كند پيش از لغزاندن قلم طراحيش بر روي كاغذ، به مسئوليت بزرگش بيشتر فكر كند.
بابك شكوفي
از جامعه مهندسان معمار ايران

يك لحظه ويزا
«يك لحظه ويزا» عنوان كتاب اشعار «حنا مخملباف» است كه به تازگي توسط نشر فرخ نگار وابسته به مؤسسه فرهنگي هنري «كارنامه» به چاپ رسيده و روانه بازار شده است.
اين كتاب با مقدمه محسن مخملباف و به سه زبان فارسي، فرانسه و انگليسي انتشار يافته است.
حنا مخملباف متولد ۱۲ شهريور سال ۱۳۶۷ تهران در هفت سالگي در فيلم «نون و گلدون» ساخته پدرش بازي كرد. بعد از پايان كلاس دوم ابتدايي وارد مدرسه فيلم مخملباف شد و به مدت هفت سال به همراه خانواده اش سينما را آموخت.
وي علاوه بر ساخت دو فيلم، عكاس و منشي صحنه تعدادي فيلم سينمايي بوده است.

تازه ترين شماره «بن» منتشر شد
شماره هاي ۲۱ و ۲۲ نشريه «بن»، خبرنامه انجمن صنفي مهندسان مشاور معمار و شهرساز با درج مطالب متنوعي منتشر شد.
در اين شماره مي خوانيم:
 بيماري دوبي گرايي در معماري و شهرسازي نوشته سعيد سادات نيا، گردهمايي (ميزگرد مترو) مشاوران مناطق تهران، نماي تاريخي افه سوس نوشته زهره بزرگ نيا، اعلام هيأت وزيران به وزارت كار و امور اجتماعي، نامه مهندسين مشاور آتك به شركت آتي ساز، طرح حريم براي شهرها مورد مخالفت صريح وزارت مسكن و شهرسازي قرار گرفته است و... .
اين نشريه به همراه ضميمه «استخدام كادر و پرورش كاركنان» به چاپ رسيده است.

ادب و هنر
اجتماعي
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |