چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۸۲
رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست
عروسي آسمان در قونيه 
قبل از سال 1360 در تمام مراسم درويشان تركيه اشعار مولانا را به فارسي مي خواندند اما از آن سال به بعد همه شعرهايش را به تركي ترجمه كردند. حتي دانشگاه آنكارا اسنادي جعلي تهيه كرد كه طبق آنها مولانا يك تركيه اي معرفي مي شود
025284.jpg
عكس: جواد منتظري 
مرجان حاج رحيمي.
مولانا جلال الدين محمد بلخي معروف به مولوي، در ششم ربيع الاول سال 604 هجري قمري دربلخ چشم به جهان گشود. به او رومي نيز مي گويند و اين تنها به دليل اقامت طولاني مدت وي در قونيه است.
در طول حيات عرفاني اش، 9 سال از عرفان سيدبرهان الدين محقق ترمذي سود برد و 5 سال هم به تنهايي و در خلوت رياضت كشيد . او مجلس مي گفت و خلايق را دستگير و ارشاد مي كرد.
در 39 سالگي در اثر ملاقات با شمس تبريزي حالتي عجيب و شوريدگي خاصي به او دست داد تا جايي كه عاشق و شيدا شد.
عاشق سلوك و عرفان و حقانيت شمس 3 سال با شمس تبريزي مصاحبت داشت تا اينكه شمس به ناگاه ناپديد شد و مولانا 7 سال ازپي او قونيه را ترك كرد كه نتيجه اي در بر نداشت.
سرانجام مولانا در پنجم جمادي الاخر سال 672 هجري قمري در حالي كه تنها 68 بهار از عمرش سپري شده بود، بر اثر ضعف و بيماري چشم از دنياي خاكي فرو بست و به جهان باقي شتافت.

خورشيد، زمين و ماه مي چرخد و عاشق سالك نيز مي چرخد. هستي در چرخش است و انسان تسليم در مركز هستي به پرستش يگانه معبود خلقت مشغول.
هفتصد و پنجاهمين سالگرد مرگ مولانا جلال الدين محمد بلخي نزديك است و اين در حالي است كه هزاران جهانگرد از جمله شرق شناسان بسياري در شهر يك ميليون و 300 هزار نفره قونيه گردهم آمده اند تا مراسم ويژه بزرگداشت اين شاعر و عارف پارسي گو را باشكوه تر از سال هاي گذشته برگزار كنند و شايد بتوان گفت تورهاي ايراني به همين مناسبت دوره پركاري را پشت سر مي گذارند؛ ايرانياني كه براي ديدن شاعر بلندآوازه خود بايد مسافت هاي طولاني را طي كنند تا شاهد اين جشن سنتي و بزرگ باشند.
هر سال از 19 تا 26 آذر ماه قونيه، شهري كه در 246 كيلومتري جنوب آنكارا قرار دارد، رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد و در مدت يك هفته از سراسر جهان به اين شهر مذهبي مي آيند تا در ورزشگاه آتاترك مراسم سماع را به شكل هاي گوناگون ببينند.
مردان سپيدپوش با لباس هاي سنتي به همراه موسيقي عرفاني كه اغلب شامل ني، دف، تنبور، و كمانچه مي شود به شكل نمادين مي چرخند تا يادآور حالت مولانا و شمس تبريزي باشند.
با روي كار آمدن آتاترك در تركيه تمام مراسم مذهبي ازجمله سماع در قونيه ممنوع شد. اين روال ادامه داشت تا اينكه پس از مرگ آتاترك اجراي اين مراسم به شرطي آزاد اعلام شد كه دور از حالات عرفاني سماع و همچنين در محلي مستقل از آرامگاه مولانا برگزار شود به طوري كه سماع امروزي كه در گروه هاي 7 نفره 5 نوازنده، يك خواننده و يك نفر سماع زن انجام مي شود بيشتر به شكل نمايشي و نمادين است و سماعي كه در آخرين شب كه شب پرواز مولانا به ملكوت است و ترك ها به آن شب عرس OROS مي گويند به حد اعلاي خود مي رسد.
ساميه بصير مژدهي، مولاناشناس درباره اين مراسم مي گويد: براي نخستين بار مولانا و شمس تبريزي از سر شوق عرفاني سماع كردند. آنها در سماع كه مبناي آن بر چرخش است، از خود بي خود و در دنياي ديگري غوطه ور مي شوند.
اين پژوهشگر ادبيات فارسي درتعريف سماع مي گويد: سماع حركاتي است كه معتقدند به آنها تازگي و طراوات مي بخشد و رنج رياضت و سلوك را از آنها دور و مدار زندگي شان را با كل هستي منطبق مي كند. حركاتي كه شكل مشخص ندارند و از پيش تعيين شده نيستند.
او سماع امروز قونيه را نمايش مي داند و مي افزايد: سماعي كه هرسال در قونيه و در جايي كه هزاران نفر نظاره گر سماع زن ها هستند انجام مي گيرد، واقعي نيست و اين را همه مي دانند.
اين حركات بيشتر به تئاتر شبيه و سمبليك است.
نويسنده كتاب بر بام هاي آسمان كه درباره مثنوي معنوي نگاشته شده است، معتقد است اين سماع ها كه بيشتر از سوي فرقه مولويه انجام مي شود، به صورت نماد شهر قونيه در دنيا درآمده و بيش از هر چيز ديگر جنبه تبليغاتي آن براي جذب جهانگرد به اين شهر كوچك مدنظر است.
مردم شهر قونيه احترام زيادي براي مولانا قايل هستند. هيچ فروشگاه و يا هتلي تا فاصله 5 كيلومتري آرامگاه مولانا مشروبات الكلي نمي فروشد و سرتاسر شهر با اشعار پارسي تزئين شده است. هر ساله تعداد جهانگرداني كه به اين شهر مي آيند آنقدر زياد است كه هتل هاي بزرگي چون شرايتون و هيلتون در قونيه سرمايه گذاري كرده اند.
پويا منصفي تهراني، مدير جوان يكي از آژانس هاي مسافرتي است كه هر سال در اين مدت تور تفريحي براي مسافرت علاقه مندان به قونيه داير مي كند.
او مي گويد: 5 سال است كه به طور رسمي سازمان جهانگردي و ايرانگردي اجازه برگزاري تور قونيه را به آژانس هاي مسافرتي داده است و در اين مدت تعداد بي شماري از ايرانيان كه بيشتر آنها را جوانان و پژوهشگران تشكيل مي دهند از راه هاي زميني و هوايي به قونيه سفر مي كنند.
او با اشاره به تعصب مردمان تركيه به مولانا مي گويد: تا قبل از سال 1360 در تمام مراسم درويشان تركيه اشعار مولانا را به فارسي مي خواندند اما از آن سال به بعد همه شعرهايش را به تركي ترجمه كردند. حتي دانشگاه آنكارا اسنادي جعلي تهيه كرد كه طبق آنها مولانا يك تركيه اي معرفي مي شود.
وي گفت: اينها در حالي است كه هنوز اشعار روي سنگ مزار مولانا فارسي است.
تهراني مي افزايد: چطور مردمان تركيه مي توانند مولانا را از آن خود بدانند در حالي كه او هيچ بيت شعري به تركي ندارد و حتي خودش ميگويد:
پارسي گو، اين زمان تازي بهل 
هندوي آن ترك باش از جان ودل 
و يا در جاي ديگر كه مي گويد:
پارسي گو گرچه تازي خوشتر است 
عشق رادو صد زبان ديگر است 
وي در ادامه مي گويد: مردمان قونيه از طريق مولانا ارتزاق مي كنند. سوغات اين شهر مجسمه هاي سماع است كه طرفداران زيادي دارد.
سپيده سلامت، جوان 27 ساله اي است كه سال گذشته در اين مراسم شركت كرده بود. او نيز معتقد است كه همه برنامه ها و تبليغاتي كه در اين شهر انجام مي شود براي جذب جهانگرد است.
وي مي افزايد: آنها از وجود يك شاعر ايراني كه 43 سال آخر عمر خود را در اين شهر گذراند، بسيار استفاده كرده اند. آنها هر سال بزرگداشت مولانا را برگزار مي كنند و با اين كار ضمن معرفي كردن شهرشان به جهان سرمايه هاي زيادي از طريق جهانگردان را روانه اقتصاد شهرشان مي كنند.
اوبا اظهار تاسف از وضعيت اماكن مشابه در ايران مي گويد: ايران زادگاه شاعراني چون، فردوسي، مولوي، حافظ، خيام، سعدي وخيلي هاي ديگر است كه بايد بيشتر به فكر پاسداري از هويت و حيثيت آنها باشد، در حالي كه آرامگاه خيلي از شاعران نامي ما هنوز مهجور است.
اما نكته اينجاست كه هر سال مردمان تركيه براي شاعري ايراني مراسمي برگزار مي كنند كه براي شركت در آن از تمام دنيا به قونيه روانه مي شوند.
آنها اين مراسم را به گونه اي برگزار مي كنند كه بسياري مي پندارند مولانا واقعا يك شاعر ترك زبان است، اما تاريخ مي گويد كه چنين نيست.

واي به تو ، معلول و عاشق!
025281.jpg
سعيده امين
كنار پنجره ايستاده بود و در حياط خانه آمدن ما را نگاه مي كرد، وقتي نگاهش كرديم سرش را عقب مي كشد. با تمام قدرت پشتش را صاف كرده بود تا براي ديدن ما كمي راحت تر باشد. كشيدگي چشمانش و انحناي لبانش، صورتش را خندان مي  نمود، باوجود تمام مصائبش. موهاي جوگندمي ، صورت روشن و ايستادگي و سترگي شانه هايش او را جوان تر از 36 سال نشان مي داد. حتي يك ثانيه لبخند از لبانش دور نمي شد، به طوري كه با خود گفتم پس اين مرد از كدام مصائبش مي خواهد بگويد.
صندلي ويلچر گوشه خانه افتاده بود. به ندرت از آن استفاده مي كرد، سعيد مي گفت:صندلي هاي ايراني استاندارد نيستند و امكان نشستن مداوم در آن نيست. نه سربالايي را مي كشد و نه چرخ هايش روان است كه بتوان با يك اشاره انگشت آن را به حركت درآورد.
او اين صندلي را از بهزيستي گرفته، اما به قول خودش در بازار آزاد آن را 65 هزار تومان خريد و فروش مي كنند.
الان فصل صندلي هاي عادي گذشته. در تمام دنيا معلولان، صاحب مجهزترين و يلچرهاي برقي هستند كه حتي مي تواند از پله ها بالا برود. خب، البته قيمت اين صندلي ها بين 5/2 ميليون تا 30 ميليون تومان است.
اگر معلولي پول نداشته باشد، بايد به همان صندلي هاي 60هزارتوماني كه براي كارخانه توليدكننده آن فقط 20هزارتومان هزينه دارد بسنده كند.
عكسي از 19سالگي اش را نشان مي دهد. كنار يكي از درخت هاي راش اطراف صومعه سرا ايستاده است، طناب لنگر قايق كوچكش را در دست گرفته و به دنيا مي خندد. سال بعد كه براي خدمت سربازي در نيروي دريايي راهي جزيره خارك شد هرگز فكر نمي كرد كه گام هاي آخرزندگي اش را بر مي دارد.
سال 68 براي مرخصي، چند روز آمدم شمال پيش خانواده ام ،  براي تفريح با دوستانم آمديم كنار دريا روي يك لنج شكسته قديمي، با دوستان كري خوانديم و شيرجه زديم توي آب، يك لحظه احساس كردم كه برق قوي تمام بدن مرا گرفت و بعد ديگر هيچ.... همان موقع دكترم گفته بود كه اگر با آمبولانس يا وسيله مناسب به بيمارستان آورده شده بود و اگر اين تكان هاي اضافي را نداشت، مهره چهارم و پنجم گردنش كمتر آسيب مي ديد و اصلا 75 درصد دچار قطعي نخاع نمي شد.
بعد از آن سعيد زندگي خود را در گوشه اتاق خانه اش روي رختخواب ادامه داد تا سال 75 دانست كه زندگي يك معلول هم خرج دارد، شايد بيشتر از يك آدم عادي.
همان سال رفتم سازمان بهزيستي و آنها برايم ماهي 2هزار تومان مقرركردند. سعيد با راهنمايي دوستان با هزار زحمت مي آيد تهران و بعد از كلي دوندگي راي كميسيون 120 سازمان بيمه بازنشستگي نيروي دريايي را براي معلوليت عادي مي گيرد.
سعيد به كميسيون 120 شكايت كرد و كميسيون با بررسي مجدد وي را واجد شرايط جانبازي ندانسته و معلوليت در حين خدمت به حساب مي آورند.
نتيجه اين همه دوندگي شد ماهي 96هزارتومان مقرري كه حتي جوابگوي داروهاي من هم نيست. اگر جانباز بودم لااقل هزينه معالجه را تقبل مي كردند.
آقاي نادري يكي از كارمندان اداره بيمه بازنشستگي ارتش است كه به سعيد براي دريافت مستمري از بيمه خيلي كمك كرد.
او مي گويد: ما سه نوع معلوليت داريم. معلول جانباز كه در حين جنگ مجروح شده است. معلول در حين خدمت كه الزاما در زمان جنگ نيست و معلول عادي كه سعيد از زمره آنان به شمار مي آيد. بعد از مراجعه مكرر سعيد به بيمه، ما به كميسيون 120 نامه نوشتيم و از آنها خواستيم كه به سعيد ارفاق كنند و سعيد چندي بعد حكم معلوليت در حين خدمت را گرفت.
به گفته وي بودجه براي اداره بيمه بازنشستگي كافي نيست به همين دليل در توزيع تسهيلات و منابع، جانبازان از اولويت بالاتري برخوردار هستند.
او مي گويد: سازمان بيمه و بازنشستگي ارتش متعلق به كل نيروهاي مسلح است و اگر سعيد در آن زمان مقرري دريافت نمي كرد، به اين دليل است كه در آن سالها به كسي پاداش خدمت نمي دادند. سال 78 به بعد اين قانون تصويب شد و سعيد هم از اين قانون استفاده كرد.
وي ادامه داد: بودجه اداره محدود است و فقط مي توان به همان مقرري ماهيانه بسنده كرد، اما در اصل حق مسكن، حق اولاد و همسر اساسا فقط به جانبازان تعلق مي گيرد.
تا ارديبهشت ماه سال قبل كه اوضاع مالي سعيد بد نبود و به قول خودش مي توانست يك زندگي را اداره كند، شايد امكان ازدواجش وجود داشت، اما حالا همه درها به رويش بسته شده.
بدترين قسمت ماجرا همين جاست:معلولي كه عاشق شده.
دفتر قطوري را باز مي كند داخل آن پر از شماره تلفن دكتر، بيمارستان، مطب و داروخانه است. داخل يكي از صفحات را باز مي كند كه تكه روزنامه اي به آن چسبانده شده بود. روي تكه روزنامه با تيتر درشت نوشته شده بود: درمان معلوليت توسط پزشكان چيني.
سعيد مي گويد كه وقتي خبر را خواند به چند دكتر مراجعه كرد. آنها مي دانستند كه پزشكان چيني مي توانند از نخاع جنين ناقص براي معالجه فلج و معلوليت استفاده كنند. آنها يك آمريكايي را در بيمارستان پكن با اين روش معالجه كردند، اما سعيد 30 ميليون تومان نداشت كه با آن برود چين زير تيغ جراحان. با اين وجود او هنوز نااميد نيست. به آينه روبه رويش خيره مي شود. شايد به اين فكر مي كند كه يك روز 30 ميليون تومان جور كند برود چين، بعد با پاي خودش بيايد و با دختر مورد علاقه اش ازدواج كند.
او الان 33ساله است و بهترين موقعيت هاي زندگي اش را به خاطر من رد كرده. احساس گناه مي كنم كه به خاطر من زندگي اين دختر تباه شد.

اعتراض شديد اورژانس به دولت
فارس - نخستين لازمه يك كشورحادثه خيز، اختصاص بودجه اي براي اورژانس آن كشور است. بودجه اي كه كفاف سوانح آن كشور را بدهد. با اين حال گويا سازمان مديريت و برنامه ريزي رديف اين بودجه را در برنامه سال 84 اورژانس ناديده گرفته است. اورژانس در رسيدگي به حوادث غيرمترقبه، رديف بودجه اورژانس كشور را در سال 84 حذف كرد ه و اعتبارات آن را به بخش هاي درماني وزارت بهداشت انتقال داد. وي افزود: به نظر مي رسد افرادي در كشور با غرض ورزي در پي نابودي اورژانس كشور هستند و بدون توجه به نقش منحصر به فرد اين سازمان در رسيدگي به تصادفات وحوادث غيرمترقبه و جنگ ها، مي خواهند حتي نام اورژانس كشور را حذف كنند. به همين علت رديف بودجه 30314 اورژانس كشور به طور كلي از بودجه سال 84 حذف شد.
وي ادامه داد: قرار بود پنجم دي ماه همزمان با سالروز زلزله بم و جابه جايي بيش از 6 هزار بيمار از سوي نيروهاي اورژانس كشور در جريان اين حادثه، به نام روز اورژانس ملي نامگذاري شود، ولي شوراي فرهنگ عمومي وزارت ارشاد با اين توجيه كه نامگذاري اين روز موجب يادآوري يك روز تلخ تاريخي مي شود و يادآوري آن ارزشي ندارد، با آن موافقت نكرد و به اين ترتيب اين روز به نام اورژانس ملي نامگذاري نشد. با وضعيت كشور ما به لحاظ حوادث، شايد اين همه عصبانيت علمداري بي دليل نباشد.

دردسرهاي مادر بودن
مهر - زنان حتي اگر سخت ترين مسايل حل نشده را پيش روي داشته باشند، شايد از عهده آن بتوانند برآيند، اما نگراني نسبت به آينده فرزندان دغدغه اي است كه آنان هرگز به تنهايي قادر به رها شدن از آن نيستند. رئيس شوراي فرهنگي اجتماعي زنان با استناد به نتايج تحقيقات صورت گرفته گفت: با توجه به شرايط فعلي جامعه و مشكلات پيش روي خانواده ها مهم ترين و جدي ترين مشكل و دغدغه زنان و مادران نگراني آنها نسبت به آينده فرزندانشان است. نيره نوبخت افزود: بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد كه سخت ترين و جدي ترين مساله اي كه زنان به تنهايي نمي توانند آن را حل كنند و هميشه در ذهنشان وجود دارد و در اين مورد احتياج به كمك دارند، نگراني آنها نسبت به وضعيت آينده فرزندانشان مانند تحصيل، ازدواج، شغل، تشكيل خانواده و ... است. به گفته وي داشتن يك خانواده و زندگي سالم توام با ارزش هاي انساني، اخلاقي و ديني محور اصلي موضوعاتي است كه از سوي زنان به كرات مطرح مي شود و در مورد آن هميشه اظهار نگراني مي كنند. نوبخت مي گويد: فضاي فرهنگي جامعه، مشكلات جوانان، عدم تشكيل به موقع خانواده، نگراني از آينده شغلي، عدم رغبت به تحصيل، تعداد زياد تحصيل كرده هاي بيكار و ... باعث شده مادران بيش از گذشته نگران فرزندان خود شوند و تمام سعي و تلاش خود را براي آرام نگه داشتن فرزندان و آسايش بيشتر آنها در محيط خانواده صرف كنند. وي تشكيل به موقع خانواده را راه حلي براي بسياري از اين مشكلات دانسته است.

حرف هاي خوب
حرف هاي خوب نيازمند عمل خوب هم هست، اين هفته هم از آن جمله هفته هايي است كه حرف هاي خوب براي اهل پژوهش فراوان به زبان مي آيد، اما از عمل خوب آنقدرها كه بايد و شايد خبري نيست. در هفته پژوهش هستيم؛ همان نعمتي كه استفاده از آن بيشتر اوقات به لفظ خلاصه مي شود و ديگر هيچ. علاقه كم ايراني ها به پژوهش، توجه كمتر مسوولان و البته اعتبارات هميشه محدود باعث شده تا خيلي از پژوهشگران ايراني از كاري كه مي كنند راضي نباشند. مدير كل پژوهش سازمان مديريت و برنامه ريزي در عين حال معتقد است تنها اعتبارات پژوهشي براي موفقيت كافي نيست.
موفقيت تحقيقات و پژوهش نيازمند مديريت و نظارت اعتبارات مناسب است. 80 تا 85 درصد پژوهش هاي كشوري بنيادي و توسعه اي است كه با بررسي دقيق تر، روشن مي شود كه همين ميزان يافته هاي پژوهشي نيز به كاربرد اجتماعي منجر نمي شود، در حالي كه در كشورهاي صنعتي نهادهايي وجود دارد كه يافته هاي پژوهشي را به ثروت تبديل مي كنند. البته صديق، مدير كل پژوهش سازمان مديريت و برنامه ريزي ادامه مي دهد: يكي از اهداف برنامه چهارم در امر تحقيقات و پژوهش، تربيت نيروي انساني كارآمد و توسعه مرزهاي دانش است و بار مسووليت اين ماموريت بر عهده دانشگاه هاي كشور است.

دزد ترسناك تر از آتش
مهر- باور مي كنيد مردم ايران از دزد بيشتر از آتش  مي ترسند. شايد به اين علت كه تعداد دزدي ها به مراتب بيشتر از موارد بي احتياطي و در نتيجه آتش سوزي است. دكتر علي عسگري كارشناس امور ايمني و آتش نشاني گفت: بر اساس تحقيقات صورت گرفته، نگراني مردم از سرقت و بيماري، بسيار بيشتر از آتش سوزي است.
وي افزود: بر اساس نتايج به دست آمده از طرح جامع آموزش مقابله با آتش سوزي طي مدت يك سال، از هر 100 هزار نفر 1/7 نفر دچار حادثه آتش سوزي شده اند كه از اين تعداد 68/1 نفر بر اثر اين حادثه فوت كرده اند.
وي افزود: در مناطق سردسيري كشور ميزان وقوع آتش سوزي بيشتر از ساير نقاط بوده و بيشتر شهرهاي كوچك نيز در معرض سوانح آتش سوزي قرار دارند. به گفته وي يافته هاي به دست آمده، در خصوص وضع آموزش ايمني در مقابل خطرات آتش سوزي نشانگر آن است كه استفاده مطلوبي از آموزش براي مقابله احتمالي از اين واقعه نشده است.
عسگري مي گويد: بيشترين گروه سني آسيب ديده بين 20 تا 30 سال دارند. پس از اين گروه سني، افراد 10 تا 20 سال بيشتر در معرض آسيب هاي ناشي از آتش سوزي قرار مي گيرند. به گفته اين كارشناس دوره هاي آموزشي حضوري بيشترين اولويت و تاثير گذاري را در مقابله با آتش سوزي داشته و رسانه هاي تلويزيون، راديو، روزنامه ها و مجلات از جمله عوامل تاثير گذار در خصوص مقابله با آتش سوزي هستند.

در شهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |