دوشنبه ۶ تير ۱۳۸۴
بررسي نقش ورزش در همبستگي جامعه از نگاه مكاتب جامعه شناسي
همبستگي اجتماعي
كاركردگرايان در بررسي پديده ورزش به چهار نقش آن يعني :
۱-ارتباط بين مشاركت ورزشي و رشد شخصيت بهنجار۲- ارتباط ميان ورزش و يكپارچگي درگروه ها، اجتماعات و جوامع۳- ارتباط ورزش و كسب انگيزش۴- تأثير ورزش در توسعه توانايي هاي مورد نياز براي دفاع از جامعه در برابر تهديدات خارجي ،در ثبات اجتماعي توجه دارند
000399.jpg
محمدرضا غلامي
جامعه شناسي ورزش در بين رشته هاي گوناگون علوم اجتماعي، در جهان رشته اي نسبتاً  جديد و در ايران رشته اي كاملاً  نوپاست. علي رغم اين كه برخي از بزرگان انديشه اجتماعي مانند جورج هربرت ميد، ماكس وبر، جورج زيمل و تورشتاين وبلن به طرح ابعاد اجتماعي ورزش پرداخته اند، اما جامعه شناسي ورزش تا سال هاي اخير صورت منظمي نيافته بود. (ساروخاني، ۱۳۷۰: ۷۶۸). يكي از نخستين تلاش هاي انجام شده در ارتباط با ورزش از ديد جامعه شناختي توسط هاينز ريسه صورت پذيرفته است. وي در كتابي تحت عنوان جامعه شناسي ورزش كوشش كرده است تا كاركردهاي اجتماعي رقابت هاي ورزشي را در دوران باستان و جامعه صنعتي جديد شناسايي كند. (ريس و ميراكل، ۱۹۶۸: ۱۸). عموم تحقيقاتي كه در حوزه جامعه شناسي ورزش صورت مي گيرد در صدد پاسخگويي به سؤالات زير است:
۱- چرا در گروه هاي خاصي، فعاليت هاي معيني به عنوان ورزش انتخاب مي شوند؟
۲- چرا در گروه ها و جوامع معيني، ورزش ها به شيوه هاي خاصي ايجاد مي شوند و سازمان مي يابند؟
۳- چگونه ورزش در زندگي اجتماعي و شخصي افراد وارد مي شود و چگونه بر هويت بخشي و ارتباط افراد با يكديگر تأثير مي گذارد؟
۴- چگونه ورزش و مشاركت ورزشي بر عقايد افراد درباره بدن و طبيعي و غيرطبيعي بودن آن، درباره مردانگي و زنانگي، طبقه اجتماعي، نژاد، قوميت، كار، پرخاشگري و خشونت تأثير مي گذارد؟
۵- چگونه ورزش با حوزه هاي مهم زندگي اجتماعي نظير خانواده، تعليم و تربيت، سياست، اقتصاد، رسانه هاي ارتباط جمعي و مذهب مرتبط مي شود؟(كوكلي، ۱۹۹۸: ۲۱).

ديدگاه كاركردگرايي
از ديدگاه كاركردگرايي، جامعه مجموعه سازمان يافته اي از بخش هاي متقابلاً  وابسته است كه به وسيله ارزش ها و فرآيندهايي كه سبب خلق وفاق در بين افراد جامعه مي شوند، انسجام مي يابد. (كوكلي، ۱۹۹۸ : ۲۵). در اين مكتب جامعه به مثابه يك نظام سازمان يافته، با ثبات و منسجم در نظر گرفته مي شود كه اكثر افراد آن درباره ارزش هاي كلي با يكديگر توافق دارند. در شرايط عادي كليه عناصر نظام اجتماعي از قبيل مدرسه، خانواده و سياست متناسب با يكديگر عمل مي كنند و هر عنصر در مجموعه نظام اجتماعي نقشي در جهت ثبات كل ايفا مي كند. هرگونه تغيير اجتماعي به مثابه حالتي ويرانگر در نظر گرفته مي شود، مگر اين كه نسبتاً آرام انجام پذيرد. زيرا تغيير در بخشي از نظام معمولاً  باعث تغيير در ساختار اجزاء نظام مي شود. اين ديدگاه از آن جهت كه گرايش به محافظه كاري و تثبيت وضع موجود دارد، مورد انتقاد قرار گرفته است. (ريس و ميراكل، ۱۹۸۶ : ۲۱). كاركردگرايان در بررسي هر پديده اجتماعي از جمله ورزش به نقش آن در ثبات اجتماعي توجه دارند. مطالعات كاركردگرايان در حوزه جامعه شناسي ورزش به ۴ بخش تقسيم مي شود:
۱- مطالعه در مورد ارتباط بين مشاركت ورزشي و رشد شخصيت بهنجار: اين نوع مطالعات به بررسي اين موضوع مي پردازند كه آيا ورزش مي تواند تجربيات جامعه پذيري را از طريق يادگيري ارزش ها و قواعد جامعه فراهم آورد و يا اين كه زمينه هايي را فراهم آورد تا از طريق آنها مردم بتوانند تنش و ناكامي شان را به شيوه هاي مناسبي كه نظم و استواري در جامعه حفظ شود، درك كنند.
۲- مطالعه ارتباط ميان ورزش و يكپارچگي در گروه ها، اجتماعات و جوامع: اين نوع مطالعه به بررسي نقش ورزش در ايجاد وحدت و همدلي و يكپارچگي در ميان مردم و گر وه ها در همه سطوح اعم از محلي، ملي و بين المللي مي پردازد.
۳- مطالعه در مورد ارتباط ورزش و كسب انگيزش: در اين گونه مطالعات تأثير ورزش در ايجاد انگيزه پيشرفت و فهم اهميت كار سخت در جهت نيل به پيشرفت اجتماعي مورد بررسي قرار مي گيرد.
۴- مطالعه پيرامون تأثير ورزش در توسعه توانايي هاي مورد نياز براي دفاع از جامعه در برابر تهديدات خارجي (كوكلي، ۱۹۹۸ : ۳۳).
كاركردگرايان معتقد به تز انعكاسي در مورد ورزش هستند، چرا كه معتقدند ورزش عالم صغير و آيينه جامعه است.(لوشن، ۱۹۶۷ : ۲). كاركردگرايان ورزش را به مثابه نهاد شبه مذهبي در نظر مي گيرند كه با استفاده از مراسم و تشريفات خاص خود به تقويت ارزش هاي مشترك بين افراد جامعه مي پردازد.(ريس و ميراكل، ۶۳:۱۹۸۶)
از نظر كاركردگرايان ورزش در سطح كلان باعث ايجاد احساس وحدت و يكپارچگي در بين افراد جامعه مي شود. به طور كلي نظريه پردازان ديدگاه كاركردگرايي موارد ذيل را به عنوان كاركردهاي ورزش در نظام اجتماعي برشمرده اند:
۱- كسب مهارت هاي اجتماعي ۲- دسترسي به فرصت هاي تحصيلي، حرفه اي و ...۳- شكل گيري هويت فردي و اجتماعي ۴- كنترل اجتماعي ۵- رهايي از تنش ها ۶- تندرستي جسماني ۷- كاهش تضادها و تنش ها ۸-ترويج وفاداري ملي ۹- تعميم حمايت هاي اقتصادي و سياسي ۱۰- جامعه پذيري و همنوايي ۱۱- اتحاد افراد در زمينه هاي اجتماعي ۱۲- تقويت نقش هاي جنسي و سني و نژادي. (گريندورفر و ياناكيس، ۱۹۸۲:۱۶).
ديدگاه ستيز
نظريه پردازان ديدگاه ستيز همانند كاركردگرايان جامعه را به عنوان يك نظام متشكل از بخش هاي متقابلاً وابسته استوار كه به وسيله ارزش هاي عمومي، وفاق و انسجام يافته باشد، در نظر نمي گيرند، بلكه به عكس جامعه را به عنوان مجموعه روابط و مناسبات هميشه در حال تحول كه به وسيله منافع اقتصادي متفاوت مشخص مي شوند، در نظر مي گيرند. (كوكلي، ۱۹۹۸: ۳۴.)
از ديد نظريه پردازان ديدگاه ستيز قدرت و اعتبار و ثروت و ساير چيزهايي كه افراد به دنبال دستيابي به آن هستند به گونه نابرابري در جامعه توزيع شده اند. نابرابري به همراه سلطه و استثمار از جانب قدرتمندان ضرورتاً  منجر به شكل گيري تضاد بين صاحبان منافع و محرومين مي شود و نقش مستمر حاصل از اين وضعيت روابطي را در درون سازمان هاي اجتماعي شكل مي بخشند و لزوم دگرگوني اجتماعي را مطرح مي سازند. (ريس و ميراكل، ۱۹۶۸: ۲۳۶).از آنجايي كه ديدگاه ستيز با عقيده مسلط درباره نحوه ساز و كار جوامع سازگار نيست، لذا چندان مورد پذيرش كشورهايي كه داراي اقتصاد بازار هستند قرار نمي گيرد. (كوكلي، ۱۹۹۸: ۳۵).
بررسي روابط بين ورزش و بيگانگي از بدن، ورزش و طبقه، ورزش و آگاهي كاذب، ورزش و تجارت، ورزش و اشكال گوناگون ملي گرايي و نظامي گري، ورزش و نژادپرستي و همچنين بررسي تأثير ابعاد مختلف مذهب بر ورزش، رواج روحيه تكنولوژيك در ورزش، برخورد ابزارگرايانه با ورزشكاران، از بين رفتن روحيه سالم زيستي و جايگزيني طمع دستيابي به ركوردهاي بالاتر به هر قيمت، كسب مدال بيشتر، تبليغات گسترده، رواج دوپينگ، استفاده از رسانه هاي ارتباط جمعي، حاكميت نخبه گرايي، گلچين كردن استعدادهاي فيزيكي جهت ترويج و گسترش روحيه ملي گرايي از جمله مهمترين موضوعات مورد علاقه جامعه شناسان ديدگاه ستيز است.(گريندورفر و ياناكيس، ۱۹۸۲: ۲۳).
اين دسته از جامعه شناسان معمولاً  به بررسي اين مسائل مي پردازند كه فعاليت هاي ورزشي به چه صورت قدرت و برتري گروه هاي نخبه جامعه را تداوم مي بخشند و چگونه به عنوان ابزار استثمار اقتصادي به خدمت گرفته مي شوند، به چه صورت صاحبان قدرت (اقتصادي و سياسي) از ورزش در جهت پيشبرد نگرش ها و روابطي كه باعث حفظ قدرتشان مي شود، استفاده مي كنند و ورزش به چه نحوي توزيع نابرابرنه قدرت و منابع اقتصادي را در جامعه باز توليد مي كنند و تداوم مي بخشند؟ (كوكلي، ۱۹۹۸: ۳۶). همچنين جامعه شناسان ديدگاه ستيز داراي بينش باز توليدي نسبت به ورزش هستند، چرا كه معتقدند ورزش به نحو فعالانه اي سبب باز توليد سطح منزلتي افراد ورزشكار مي شود. (پيتر دانلي، ۱۹۹۱: ۲۲۳).
به عبارت ديگر ورزش با تأييد قشربندي اجتماعي، نابرابري اجتماعي را تقويت مي كند زيرا:
۱- ورزش منعكس كننده و تقويت كننده توزيع نابرابر ثروت و قدرت در جامعه است.
۲- ورزش نمايانگر ابعاد ابزارگرايانه بورژوايي و نخبه گرايي يك فرهنگ تكنوكراتيك است.
۳- ورزش جلوه اي از بيگانگي است كه انسان را دچار آگاهي كاذب مي كند. (گريندور فر و ياناكيس، ۲۱۱:۱۹۸۲).به طور كلي مي توان گفت كه نقدهاي ديدگاه تضاد بر ورزش صرفاً به نقدهاي سلبي محدود نمي شود، بلكه نقدهاي ايجابي را نيز شامل مي شود، چرا كه معتقدند كه ساختار دنياي ورزش بايد در جهت تشويق و تقويت روحيه ديگرخواهي و مسئوليت پذيري افراد بازسازي شود و ابزارگرايي و رقابت هاي افراطي و داروينيسم حاكم بر جامعه و خشونت از ميان برداشته شود.
ديدگاه فمينيستي
همه نظريات فمينيستي جزو نظريات انتقادي اند. فمينيست ها اگرچه خواهان تغيير شيوه سازماندهي زندگي اجتماعي هستند، اما بر سر تغييرات مورد نياز چندان توافقي ندارند، چرا كه فمينيست ها طيف يك پارچه اي را تشكيل نمي دهند و به انواع گوناگون تقسيم مي شوند. بر اساس يك تقسيم بندي، فمينيسم را مي توان به سه بخش تقسيم كرد: فمينيسم ليبرال، راديكال و ماركسيستي يا سوسياليستي. فمينيسم ليبرال مشكل اصلي زنان را در اوضاع استخدامي و نابرابري اقتصادي و فرصت هاي نابرابر از لحاظ جنسي مي جويد و راه حل را در ايجاد برابري تا حد امكان مي داند. به نظر ليبرال ها تسلط مردان بر زنان در قانون نهادينه، موجب اخراج زنان از حوزه هاي مهمي از حيات اجتماعي شده است. لذا فمينيسم ليبرال از آرمان  برابري زن و مرد دفاع مي كند. علي الخصوص فمينيسم آمريكايي و انگليسي گرايش ليبرالي دارد. اما از نظر فمينيست هاي راديكال انقياد زنان نتيجه نظام پدرسالاري است. راديكال ها بر عكس ليبرال ها كه بر برابري تأكيد مي كنند، تفاوت اساسي در علائق زنان و مردان را مورد تأكيد قرار مي دهند و راه حل را در جداسازي علائق زنان از علائق مردان مي دانند. فمينيست هاي ماركسيست سرچشمه انقياد، ستم ديدگي و نابرابري زنان را در نظام سرمايه داري جستجو مي كنند. از اين ديدگاه سلطه مردان بر زنان يكي از مظاهر سلطه سرمايه بر كار در نظام سرمايه داري است و تغيير روابط سلطه آميز تنها با پيروزي سوسياليسم ممكن خواهد شد.(حسين بشيريه، ۱۳۷۹: ۱۰۸ - ۱۰۷)
عمده ترين هدف فمينيست هاي ليبرال اين است كه مشاركت برابر و همه جانبه زنان را در همه حوزه هاي زندگي اجتماعي از جمله اشتغال، آموزش و پرورش، سياست و ورزش فراهم كنند. اين گروه از فمينيست ها خواهان ايجاد فرصت ها ي برابر جهت مشاركت زنان در فعاليت هاي ورزشي، پاداش هاي مناسب براي زنان ورزشكار، مربيگري زنان در همه سطوح رقابتي، كسب موقعيت هاي بالا در ساختار قدرت سازمان هاي ورزشي براي زنان هستند.
در مجموع فمينيست ها ورزش هاي رقابتي را به عنوان فعاليت هاي جنسيتي در نظر مي گيرند، چرا كه معتقدند اين ورزش ها بر اساس تجارب و ارزش هاي مردانه خلق شده اند.
ديدگاه كنش متقابل نمادين
مسأله اصلي مورد علاقه نظريه پردازان ديدگاه كنش متقابل نمادين تأثير معاني و نمادها بر كنش متقابل بشري است. ديدگاه كنش متقابل، عمدتاً توسط جامعه شناساني نظير چارلز هورتون كولي، جورج هربرت ميد، هربوت بلومر و اروين گافن توسعه يافته است. اصول بنيادي اين نظريه عبارتند از:
۱- انسان ها بر خلاف جانوران پست تر، استعداد تفكر دارند.
۲- استعداد تفكر با كنش متقابل اجتماعي شكل مي گيرد.
۳- در كنش متقابل اجتماعي، انسان ها معاني و نمادهايي را ياد مي گيرند كه به آنها اجازه مي دهند تا استعداد متمايز انساني شان را براي تفكر به كار اندازند.
۴- معاني و نمادها انسان ها را قادر مي سازند كه كنش و كنش متقابل و متمايز انساني را انجام دهند.
۵- انسان ها مي توانند معاني و نمادهايي را كه در كنش ها و كنش هاي متقابل شان به كار مي برند، بر پايه تفسيري كه از موقعيت مي كنند، تعديل يا تغيير دهند.
۶- انسان ها تا اندازه اي مي  توانند معاني و نمادها را تعديل و تغيير دهند كه توانايي كنش متقابل با خودشان را دارند، زيرا اين توانايي  به آنها اجازه مي دهد كه راه هاي امكان پذير كنش را بيازمايند، مزايا و عدم مزاياي نسبي آنها را سبك  و سنگين كنند و سپس يك راه را برگزينند.
۷- الگوهاي درهم تنيده كنش و كنش متقابل، گروه ها و جوامع را مي سازند.(رتيزر، ۲۸:۱۳۷۹).
عمده تحليل هايي كه بر مبناي اين رهيافت صورت مي گيرند، بر روانشناسي اجتماعي مبتني بوده و با محور قرار دادن خودآگاهي افراد، معاني حاكم بر آگاهي هاي فردي و فراگردهاي بين فردي را كه بر افكار و اعمال تأثير مي گذارند، مورد توجه قرار مي دهند. اين كه چگونه افراد معاني و هويت هاي مرتبط با مشاركت ورزشي را توسعه مي دهند و اين كه چگونه آن معاني و هويت بر روابط و رفتارهايشان با ديگران تأثير مي گذارد از جمله موضوعات مورد علاقه اصحاب كنش متقابل نمادين است. (كوكلي، ۴۵:۱۹۹۸). مسأله موفقيت و ناكامي هاي مربوط به رقابت هاي ورزشي از جمله موضوعات ديگر مورد توجه اصحاب كنش متقابل نمادين است، چرا كه در ورزش همواره يك طرف برنده و طرف ديگر بازنده است. اين گروه از متفكران معمولاً در ارتباط با چنين مسأله اي به بررسي اين موضوع مي پردازند كه چگونه موفقيت ها و ناكامي ها يا به عبارتي برد و باخت ها بر هويت بخشي افراد تأثير مي گذارند؟
ارزش هاي تيمي، هنجارها، تشريفات، تشويق ها، نشانه ها، علائم، بازي ها، آمارها و واكنش هاي مربوط به شكست و پيروزي در عرصه ورزش جملگي دلايل قانع كننده اي براي جلب توجه تحليل گران كنش متقابل نمادين به اين موضوع به شمار مي آيند. ديدگاه كنش متقابل به معاني خلق شده در عرصه ورزش هاي گروهي توجه دارد و اين كه چگونه اين معاني بر فعاليت هاي ورزشي اثر مي گذارند. از آنجا كه اشكال گوناگون فعاليت هاي ورزشي، دنياهاي نمادين هستند، لذا دنياي اجتماعي مناسبي جهت بررسي نظريه پردازان ديدگاه كنش متقابل نمادين به شمار مي آيند. معاني موجود در قلمرو فعاليت هاي ورزشي ذاتي نيستند، بلكه از طريق قواعد و قراردادها و... توسط كنش گران اجتماعي انجام مي شوند.(ريس و ميراكل، ۱۶۰:۱۹۸۶).
نتيجه گيري
هر نظريه تنها بيانگر بخشي از واقعيت است و قابليت فهم و تبيين تمام سطوح واقعيت را فراهم نمي كند. اين امر در مورد نظرياتي كه در حوزه جامعه شناسي ورزش وجود دارند نيز صدق مي كند. هر كدام از اين نظريات علي رغم جنبه هاي مثبتي كه دارند از يك سري محدوديت هايي نيز برخوردار هستند. به طور مثال در نظريه كاركردگرايي در مورد نتايج مثبت ورزش مبالغه مي شود، چرا كه معتقدند اگر ورزش براي نظام اجتماعي داراي كژ كاركرد ي بود، براي ساليان دراز نمي  توانست وجود داشته باشد. همچنين در ديدگاه كاركردگرايي اين موضوع كه ورزش براي برخي از گروه هاي اجتماعي نسبت به ساير گروه ها، سودمندتر است نيز مورد توجه قرار نمي گيرد، چرا كه معتقدند نياز همه گروه هايي كه در درون يك جامعه زندگي مي كنند، شبيه به يكديگر است. در ديدگاه ستيز به دليل توجه بيش از حد به عوامل اقتصادي، به ورزش هايي كه به منظور مشاركت همگاني و تفريح و سرگرمي صورت مي گيرند و در آنها عوامل اقتصادي چندان مهم نيستند، توجهي نمي شود. در ديدگاه ستيز آن دسته از ورزش هايي كه سازنده و رهايي بخش هستند و منجر به مقاومت كردن در برابر منافع گروه هاي قدرت مند مي شود مورد توجه قرار مي گيرند. در نظريات كنش متقابل نمادين بيشتر معاني و كنش متقابل در حوزه ورزش مورد توجه است و به ارتباط ميان ورزش و طبقه اجتماعي و جنسيت آن طور كه بايد و شايد پرداخته نمي شود. در نتيجه با توجه به آنچه ذكر شد هر كدام از نظريات فوق از معايب و محاسن خاصي برخوردارند و لذا معيار كلي براي انتخاب آنها نمي توان ارائه كرد. تنها اين شخص محقق است كه بر مبناي تفكرات و علايق خود به انتخاب نظريات مذكور دست مي زند.
* پانوشت ها در دفتر روزنامه موجود است .

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |