مدني جامعهء و تربيت
فرد به منحصر و يكسان قرائت نوعي همواره جامعه ديني ساخت
كه معنا اين به.است داشته همراه به را تربيت مورد در
بر مبتني تعريف "ترجيحا ميكنيم صحبت تربيت از هرگاه
ميكنيم تلاش گاهي پس.است نظر مورد آن ديني مايههاي
و كنيم تعريف مدني جامعه در را تربيت نوع اين فرجام
مدني جامعه در هنجارپذيري تربيت ، از ما منظور نيز زماني
.است
مدني جامعه و تربيت بين رابطه نوع حاضر مقاله در نويسنده
قرار ارزيابي مورد معرفتي و وجودي ارزشي ، صورت به را
.است داده
حركت آيا كه است ديالكتيك اهل استدلال سختي به پرسش اين
مفروض را تربيت اگر.را حركت تضاد يا ميشود سبب را تضاد
انتظار مورد تربيت صورت آن در بدانيم مدني جامعه به
را تربيت مدني جامعه يعني -عكس به نه و است مدني جامعه
جامعه كه ما نظر مورد استدلال برپايه -ميخواهد خود براي
ميآيد حساب به دورهگذار و روش يك مثابه به مدني
نگرش در چون كرد ، استفاده قبلي رابطه دو از نميتوان
ناخواه خواه بايد طرفين از هريك كه است براين اصرار روشي
بوجود را سالمي و امن فضاي و بشمارند محترم را همديگر
تمامت نقش هريك قبلي رابطه دو در كه درحالي آورند ،
رابطه ديگر ، رابطه.ميكنند طلب خود براي خواهانهاي
در.است مهمتر قبلي رابطه دو از رابطه ايناست معرفتي
اعتبار به را يك كدام كه است اين سئوال معرفتي رابطه
تحويل قابل ديگري به يك كدام يا كرد تفسير ميتوان ديگري
مربوط و شناختي معرفت پرسشي پرسش ، نوع اين "اساسا.است
ميخواهيم چون شناختي ، معرفت ميگويماست علم فلسفه به
داريم؟ يقين ديگري به نسبت خود دانش به حد چه تا بدانيم
(1).است درست ميدانيم آنچه همه آيا
را معلمان و تربيت جاي در را دانشآموزان مجموعه اگر
دانشآموزان بدانيم بايد آنگاه بشناسيم مدني جامعه بجاي
يقين ميدانند يكديگر مورد در آنچه به حد چه تا معلمان و
اعتماد ديگري به خود دانش براساس حد چه تا يا و دارند
كه ميدهد نشان توضيح اينميرسند تفاهم به يا ميكنند ،
بهانهاي شناسانه يامعرفت علم فلسفه الگوي و معرفتي تقدم
در خطاشناسي اساسي اصل به حصول و دستيابي براي است
.معرفتشناسي يا اپيستمولوژي
آغاز معرفتشناسي يا نقدي فلسفه بيكن از پس" كه ميدانيم
از دسته اين جزو دكارت و كانت هيوم ، كه ميشود
.هست خطا دونوع خطاشناسي در.هستند معرفتشناسان
معرفت...نظاموار خطاي نوع يك و تصادفي خطاي نوع يك
افتادند انديشه اين به گروهي كه شد آغاز هنگامي از شناسي
ساختمان ما ذهن يعني.ميكنيم نظاموار خطاي شايد كه
راكژ چيز همه بن از و باشد داشته ترازو همچون نادرستي
(2)."دريابيم
و حذف با را ذهن و عين تناقص كرد سعي كه ماركس برخلاف
و ذهن خطاي به اعتراف ضمن كانت نمايد ، حل عين دگرگوني
با تناقض اين كه نمود اصرار همچنان آن بودن تغييرناپذير
.ميشود حل ذهن نقادي
خود با انسان" ميگويد معروف زبانشناس و انديشمند سوسور
كامل حضور نيز خود نزد ما...دارد فاصله و تمايز نيز
ميكنيم استفاده نشانه از نيز خود شناخت براي ما.نداريم
فاصله و تمايز نيز خود با ما كه است آن نشانگر اين و
(4)."نداريم كامل وحدتي باخود و داريم
از نيز خود با ارتباط در حتي انسان كه معناست بدان اين
البته.است زبان تابع و ميكند استفاده نشانه و زبان
عين با ارتباط راه بلكه نيست ذهن با ارتباط در تنها زبان
.هست نيز
با خارج عالم انحرافات همه كه ماركس چون كساني برخلاف
ميكردند ، جستجو آن مخرب نقش و ايدئولوژي در را عين
طريق از را جهان تصوير منطقي ، تحليل فلاسفه چون كساني
.ميكردند ترسيم زبان
حد تا را فلسفه وين حلقه اعضاي همراه به كه ويتگنشتاين
تصوير انديشه" است معتقد داد تقليل زبان منطقي تحليلي
.ميشود بيان گزارهها يا زبان قالب در كه است واقعيت
و شكل كه است مقايسه قابل واقعيت با وقتي زبان يا انديشه
اين در تنها.باشد يكسان واقعيت با آنها منطقي ساخت
واقعيت خود با را واقعيت تصوير ميتوان كه است صورت
تصويري هيچدريافت را آن نادرستي يا درستي و كرد مقايسه
تصوير درست ، انديشههاي مجموع.نيست درست پيشيني بطور
(5)."ميسازند را جهان
ديد از مهمي پيوستار سرآغاز ويتگنشتاين نگاه نوع اين
توسط بعدها كه بود انساني معرفت به آسيبشناسانه
.رسيد دقت اوج به هابرماس چون انديشمنداني
افراد كه دريابيم...است آزادي نهاني توان پس ، زبان"
كنند ، زندگي يكديگر با ميتوانند هم و ميخواهند هم انسان
از خود حدودي تا كه عيني شرايط از محدودهاي در اما
ناشي ابژهها دنياي بر آنان اقتدار و استيلا ميزان
است مسالهاي مكالمه و همكاري اين ضرورت دانستن.ميشود
هابرماس چنانكه (6)"ميدهد نشان را زبان اهميت كه پراتيك
:ميگويد ارتباط علمي نظريه در
جنبههاي تحليل به نبايد و نميتواند زبان بررسي"
بماند ، محدود جملهها معناشناسانه و نحوي واجشناسانه ،
در يعني.كند مطرح نيز را آنها پراگماتيك سويههاي بل
پيش و سرل كه گفتاري كنش راه از بلكه نماند باقي زبان حد
پيش سخن سرحد تا را بحث كردهاند ، مطرح ويتگنشتاين او از
.برد
.باشد داشته ساحت دو است ممكن زبان نقادي" ترتيب اين به
عنوان به زبان متوجه ابتدا در است ممكن نقادي اين
و تحديد جستجوي و طلب در و باشد علوم در ابزارشناسايي
ابزار يك همچنين زبان...برآيد زبان حدود و امكانات
نقادي چشمانداز اين در و است اجتماعي تفاهم و تفهيم
اين به متوجه نظر بلكه ندارد ، كاري عموم زبان به زبان ،
و روابط در آشفتگي نوعي نشانه صورت به زبان كه است معني
و استيلا رابطه نشانه و مظهر تاحد و درآمده بشري مناسبات
اهميت با بسيار روزي كه زبان نقد.است كرده تنزل سركوب
كلي بطور و فرهنگ نقد صورت به قرن آغاز در ميشد ، تلقي
.شد پديدار فرهنگ و تمدن نقادي
هابرماس و فوكو دريدا ، فرانكفورت ، حوزه و آدورنو نتيجه ،
تفهيم وسيله كه زبان در نقادي به مختلف نظرهاي وجهه از
پرداختهاند است شده تلقي اجتماعي استيلاي آلت يا وتفاهم
(7)."ميپردازند و
دوره سه از ميتوان ميدانيم ، زبان درباره آنچه مجموع از
.برد نام مطالعاتي
مكتب -شناسي 3 هستي مكتب -منطقي 2 تحصلي مكتب -1
.معرفتشناسي
منطقي تحصلي مكتب -الف
پيش (فلسفي منطقي رساله در) ويتگنشتاين و راسل كه راهي"
م عا بسيار اصطلاح به آنچه در و وين حوزه ظهور با گرفتند
تام جلوه و صورت ميشود ، خوانده منطقي پوزيتويسم وسيع ، و
تعداد بر مشتمل وين حوزه...كرد پيدا را خود تمام و
و فيزيكدانان ايزمن ، و فردريك مثل فيلسوفان از اندكي
داناني اقتصاد و گودل كورت و هامان هانس مثل رياضيدانان
شليكه موريتس اطراف در سال 1922 در كه بود اوتونورات مثل
(8)."آمدند گرد
در جدي كشفيات امكان هم هنوز زبان ، فيلسوفان ديد از"
فيلسوف ، وظيفهآن مابعدالطبيعي نوع از نه اما هست ، فلسفه
به.واژههاست درست كاربرد فهميدن راه از جهان فهميدن
واژهها كاربرد قالب در زبان تحليل فيلسوفان ، اين دعوي
راه كننده گمراه انديشههاي از بسياري گردانيدن راست به
،"دانستن" چون واژههايي چگونه كه اين فهميدن.ميبرد
است ، رفته بكار "عملا "دادن احتمال" ،"داشتن باور"
(9)."است انسان سرشت و ذهن از شناختي به شدن نزديكتر
جايي تا را واژهها از درست استفاده زبان ، تحليل فلاسفه
كردند ، صحبت آن زبان از حوزهاي هر براي كه بردند پيش
صحبت اخلاق زبان از "هير.م.ر" چون كساني كه چندان
.ميكردند
شناسي هستي مكتب -ب
يك عنوان به و شناسي روش راه از نه را زبان شناسان هستي
بلكه آن منطقي جنبههاي روي بر تحليل و مطالعه موضوع
.ميخوانند انسان هستي ساختار از عنصري همچون
بنياد كلام":ميگويد مكتب اين سرحلقه مقام در هايدگر
ريشه انسان هستي گشودگي از و ميدهد تشكيل را زبان
و ذهني وضع همچون مقامي در وجودي نظر از كلامميگيرد
هيات در انسان هستي.ميشود بيان كلام در فهماست فهم
"دازاين".است انسان وجودي جزء كلام و ميشود آشكار كلام
-با زبان در نيز كلام و ميشود ، بيان كلام در (آنجا-هستي)
كلامي ماهيت بودن ، -جهان -در از جزئي كه بودن -ديگران
كلامي ارتباط اين و ميشود ظاهر ارتباط قالب در و دارد
.ميشود مشترك فهم يك نيز و مشترك ذهني وضع يك ايجاد باعث
ذهني وضع و فهم نوعي در "اساسا بودن -ديگران با اين ولي
(10)"مييابد تجلي مشترك
بماند وفادار هايدگر به دارد سعي كه است كساني از گادامر
هرمنوتيك يا شناسي تاويل بسط به روش و حقيقت كتاب در"او
زبان و تاريخ انساني ، علوم زيباشناسي ، زمينه در هايدگر
(11)".است پرداخته
علوم شناسي روش رد براي تلاش در كه دارد اصرار گادامر ،
به علمي خشك و سخت روشهاي از فارغ ميخواهد بلكه نيست
گادامر.يابد دست مينامد ، بصيرت را آن كه اصيل تجربهاي
ميپذيرد گفتوگويي هر در را سنت و داوري پيش تاريخ ، روح
براي او.ندارد وجود آنها از گريزي راه است معتقد و
ديالكتيك و پرسشگري مينامد "افقها ادغام" آنچه به رسيدن
و غلبه روح از را آن تا ميكند تلاش و ميكند پيشنهاد را
.سازد رها سلطه
است محور و مركز نوعي گرفتار غرب متافيزيك دريدا نظر از
نيز سرانجام و است شده حاصل دوتايي تقابلهاي سر از كه
يعني.شد متحول هايدگر و فرويد نيچه ، نوين قرائت با
طرفداران گفتمان ، نوع اين ستايش ضمن او.شد گفتمان سراسر
تاكيد را خود حل راه و ميكند محوري گفتار به متهم را آن
بر تاكيد سالها از پس البته اين و ميخواند نوشتار بر
كه جايي تا.بود زبان موضوع در جديدي سخن مكالمه و گفتار
بايد بيابد فهمي قابل معناي كه اين براي زبان هر ميگفت
حرف به و بگذرد معناداري و عقلانيت مرز و حد ديوانگي ، از
.آيد
پديدار به زيادي حد تا دريدا مانند چند هر فوكو ميشل
و بهتر ديد او برخلاف اما است وفادار شناسي
كه آنگونه فوكو البته.دارد ساختارها به خوشبينانهتري
يا مركز به ميدهد نشان شناسي تبار و شناسي ديرينه در
ميان موجود روابط او براي و نداشت توجهي ساختارها ماوراي
پيشينيان هرمنوتيكي روش به حتي فوكو.است مهم آنها
اعتقادي تفسير يا تاويل به" كه كرد ادعا و نماند وفادار
يا پنهان معناي كشف پي در" او نظر از هرمنوتيك "ندارد
از.است خودشان از افراد تعبيرهاي وراي در نهفته عميقتر
هيچ كه است منشايي و اصل جستجوي در هرمنوتيك فوكو نگاه
(12).يافت نخواهد و نيافته تحقق گاه
انتقادي يا شناسانه معرفت ديدگاه
افكار در تجديدنظر نوعي ابتدا از كه انتقادي ديدگاه
با اكنون ميرفت ، شمار به ماركسيسم بگوييم بهتر و ماركس
.است خورده گره يورگنهابرماس نام
تفكر چارچوب در "اساسا را خود انديشههاي هابرماس"
علوم ميان پيوند ايجاد ضرورت درباب "هوركهايمر" انتقادي
(13)".است كرده عرضه انسان رهايي آرمانهاي و اجتماعي
تحصلي و اثباتي مكتب بر كه انتقاداتي از پس هابرماس
(1968) علاقه و شناسايي كتاب نوشتن با كرد ، وارد منطقي
روابط در خود جدي و عميق مطالعاتي نشانههاي اولين
از تازهاي مرحله آغازگر كه مطالعاتي داد ، شكل را انساني
.بود او فكري كار
به و شناخت سطح سه "منفعت و دانش" در ابتدا هابرماس
كه اطلاعاتي -ميبرد10 نام را دانش نوع سه يك هر تناسب
.ميدهد خبر واقعيات به ما تكنيكي دستيابي از
چارچوب در ماست كنشهاي جهتگيري امكان كه تاويل -2
وابستگي حكم در كه تحليلي سرانجام و مشترك سنتهاي
.پيشين دانش به ماست دانستههاي
-تاريخي -تحليلي ، 2 - تجربي -دانش 1 نوع سه اساس براين
سه و ميگيرند شكل انتقادي -اجتماعي -تاويلي ، 3
قرار شناخت سطوح خدمت در سلطه ، و زبان -واسطهكار
.ميگيرند
از رابطه اين در" و كرد تاكيد شناخت دوم سطح بر هابرماس
كلامي اعمال نظريه.است گرفته مدد كلامي اعمال نظريه
آثار از كه است معاصر زباني پژوهشهاي از شاخهاي
جان يعني او شاگردان بوسيله و گرفته الهام ويتگنشتاين
نظريه هابرماس نظر بهاست يافته ادامه سيرل جان و آستين
بكار بيان كلي اصول مبناي عنوان به ميتواند كلامي كنش
عمومي تفاهمي و ارتباطي توانايي درباره زيرا شود برده
.دارد نظر بيان در جملات بخش رضايت كاربرد شرايط به و است
(14)"
تفاهم و ارتباط مفهوم به هابرماس اينها ، همه از سرانجام
كلامي وضعيت".ميرسد ايدهآل كلامي وضعيت با كامل
مندرج بالقوه صورت به كلامي ساخت هر در "ضرورتا ايدهآل
شده جهتگيري حقيقت انديشه سوي به "اصولا كلام زيرا است
اختلافات آن در كه است وضعيتي ايدهآل كلامي وضعيت.است
كه تفاهمي و ارتباط طريق از و عقلاني بصورت منازعات و
و زبان.ميشود حل است اجبار عنصر از خالي "كاملا
چه هر و است عقلاني جهاني ايجاد لازمه ارتباطي مهارتهاي
".است سالمتر جامعه باشد بيشتر ارتباط و كلام توانايي
(15)
دچار گفتوگو دانست بايد كجا از است اين سوءال اكنون
شرايط درستي به ميتوان چگونه كه اين يا و شده انحراف
يا معيار نميتواند همداستاني روي هر به" داشت؟ اطمينان
نيروي به كه ميكند پيشنهاد هابرماس...باشد حقيقت ضابطه
به كه همين..شويم متوسل قويتر دليل يا بهتر استدلال
نظر توافق امكان كه ميپذيريم يعني ميشويم ، وارد مكالمه
مشترك گونهاي به كه حقيقتي به رسيدن امكان دارد ، وجود
تسليم نپذيريم ما اگريابند دست بدان شنونده و گوينده
ميتوان را پذيرش اين شويم ، قويتر استدلال يا بهتر منطق
:كرد بيان ارتباط پراگماتيك ساختار در يعني صوري ، شكل به
امكانات و مساوي حقوق مكالمهاند ، درگير كه كساني برابري
پس حقيقت.باشد آمده بحث ابزار كاربرد در يك هر برابر
در.باشد جدا (عدالت آزادي ، ) نيكي مفهوم از نميتواند
نميتوانيم (برود پيش شكل هر به) مكالمهاي هيچ در واقع
ميتوان اما.است آمده فراهم آرماني شرايط كه كنيم ادعا
گفتاري كنش آرماني شرايط.كوشيد شرايط كردن بهتر براي
پيشبيني يا خواست را آن ميتوان.است فرضي نيست ، تجربي
(16)".كرد
تفاهم سطح به رسيدن براي كه را تلاشهايي كوهن كارل
معتقد اومينامد مشاوره هنر" ميگيرد ، صورت ارتباطي
است ، انديشه استقلال مستلزم چه اگر اثربخش ، مشاركت" است
ايجاب همكاري براساس را عقيده و واقعيت از استفاده
برهمكنش به دارد بستگي زيادي حد تا مشاركت ژرفاي.ميكند
مستلزم خود ، نوبه به برهمكنش ، اين ;انديشهها و انسانها
هنرهاي هم ، برروي مهارتها ، اين.است خاصي فكري مهارتهاي
...ميشوند ناميده مشاوره
هدفهاي از يكي هميشه ارتباطي مهارتهاي پرورش بنابراين
هر.ماند خواهد باقي دموكراسي براي پرورش و آموزش اصلي
رابطه ايجاد به گروهي علايق به رسيدگي براي مشترك كوشش
وسايل و كتابها و روزنامهها بوسيله البته تفاهمآميز
ميان مستقيم مذاكره به اندازه همان به و الكترونيكي
شاقي وظيفه ارتباطي هنرهاي پروردن...دارد بستگي اشخاص
.بگيرند برعهده بايد دموكراسي شهروندان كه است
مدارس -رسمي نهادهاي طريق از را وظيفه اين از جزئي آنان
قبيل اين از و دانشگاهها موزهها ، كتابخانهها ، دولتي ،
(17)".ميكنند ايفا
-انتقاد و خردهگيري -تجربيانديشي -خطا احتمال ;كوهن
-بردباري -مصالحهجويي -واقعگرايي -مدارا و نرمشپذيري
هنر روانشناختي شرايط جمله از را اعتماد و برونگرايي
دموكراتيك شهروند حقيقت احراز آن از بالاتر و ارتباط
.ميداند
در ميخواند ، مشاوره هنر حصول براي كوهن كه شرايطي از
ديگر جمع حاصل را ممتاز و مهم ويژگي ميتوان 2 مجموع
و خردهگيري -مدارا ، 2 يا تساهل -دانست10 ويژگيها
چگونه كه باشد داشته وجود ميتواند ترديد اين.انتقاد
ديني صفات با شهروندي حقوق و مدني جامعه متساهل ويژگي
يا متساهل كه باشيم ، داشته توجه بايد نخست.است جمع قابل
هم را كاستن نوعي تسامح".دارد تفاوت تسامح با رواداري
در را مدارا و نرمي تنها تساهل كه حالي در است ، متضمن
ميشود ، تسامح از صحبت وقتي همين براي.ميدهد جاي خود
مورد در ولي است ، امكانپذير توصيف يا تعريف در نقص
باور ، مفروض غلظت از بلكه نميرود دست از تماميت تساهل ،
(18)"...ميشود اجتناب..توضيح يا تعريف
و كوتاهي معناي به تسامح برخلاف تساهل بنابراين
بيروني ، مصالح براساس بلكه نيست دين سنتهاي از عقبنشيني
.ميشود معنا ساكن به ابتدا همارزي و دگرانديشي حق
گفتگوي.ميگيرد قرار مدارا از پس اينجا در انتقاد
لحاظ به بلكه نيست براندازانه و مخرب گفتگوي انتقادي ،
(19).است رواداري و تساهل از حداقلي
بدون را ديگري ميكند مجبور را ما مدارا" روحيه اين با
دهيم اجازه اما باشيم برنده بخواهيم بپذيريم ، خويش نفي
برخورد هم با ديدگاهها دهيم اجازه باشد ، برنده نيز ديگري
(20)".كنيم قبول را نوآوري و تغيير سرانجام و كنند
در را انتقادي تفكر ميتوان چگونه داد پاسخ بايد اكنون
داد؟ پرورش دانشآموز
ماكس كلاسيك روش انتقادي تفكر مورد در نمونهها بهترين
با اينس رابرت مقاله و (1952) انتقادي تفكر نام به پلانك
تفكر تعاريف.است (1962) انتقادي تفكر مفهوم عنوان
به يا و غيررسمي و رسمي منطق براساس "معمولا انتقادي
مسئله حل كلي مهارتهاي براساس اخير سالهاي در ويژه
به تربيت و تعليم كارشناسان از ديگر بعضي.شدهاند ارائه
تفكر ويژه مهارتهاي پرورش بر صوري منطق بر تاكيد جاي
تاكيد مسئله حل به مربوط دروس گذراندن طريق از انتقادي
.است مهم انتقادي تفكر از هم عاطفي عناصر.ميكنند
-پرسشها 2 طرح به مربوط گرايشهاي -شامل 1 عناصر اين"
و اسرار از برخورداري -و 3 شخصي قضاوتهاي در موقتي وقفه
ماهيت "كنيم فكر چگونه كتاب در ديويي جان.پيچيدگيهاست
سالم ترديد يا معلق قضاوتهاي را انتقادي تفكر ذات و
براي انگيزهاي شاگردان كه زماني تا...ميكند تعريف
براي چارچوبي تعليم باشند نداشته انتقادي فكر بكارگيري
چنين ايجاد براي.بود خواهد عبث كاري تحليل ، و تجزيه
فعالانه خود استادان اتفاق به بايد شاگردان انگيزههايي ،
.باشند ستيز در واقعي مشكلات و مسائل با
كند برخورد كليشهاي روشي با انتقادي تفكر با استاد اگر
دهد ، تمرين شده شناخته پيشتر آنچه كشف رادر شاگردان يا
كسب انتقادي تحليل و تجزيه براي كمي انگيزه شاگردان
تفكر عملي و رفتاري جنبههاي به پرداختن.كرد خواهند
(21)".است سخنراني و موعظه از بهتر انتقادي
چيزي همان مشكلات و مسائل با مداوم برخورد عملي فعاليت
آموزش مورد در اومينامد "سليم عقل" را آن كوهن كه است
نوع چهار مدني ، جامعه در زندگي و شهروندي فكري شرايط
عقل پرورش يا عملي آموزش -ميكند1 پيشنهاد را آموزش
فني آموزش -سواد ، 3 ميدان گسترش يا پايه آموزش -سليم ، 2
كساني تربيت يا انساني آموزش -و 4 متخصص نيروي پرورش يا
گرفتن خدمت به براي آن از و هستند سليم عقل موضوع كه
.ميكنند استفاده فني و پايه آموزشهاي
و سليم عقل را آن كوهن آنچه مورد در "الباير ارنست"
:مينويسد مينامد انساني آموزش
براي دانشآموزان به كمك معناي به (مدني) شهروندي آموزش"
عملي زندگي و ميگيرند ياد كه آنچه بين ارتباط برقراري
بخش عنوان به دانشآموزان تا است ضروري..ميباشد آنان ،
كردن زندگي براي يادگيري كه دريابند مدني ، آموزش اعظم
ساختن توانايي توسعه معناي به آموزش كه اين و است
ارزشهاي راستاي در عمل و انتقادها به دادن شكل قضاوتها ،
(22)".است مستقر
در را خود وقت از بخشي دانشآموزان ميكند توصيه او
ميكنند سپري دورافتاده روستاهاي يا "جوانان خانههاي"
.دهند تعليم كودكان به مدارس در يا
پيشنهادي شد گفته آنچه مجموع از بخواهيم اگر
به كه مدني جامعه و تربيت رابطه تفاهم و برايپايداري
ميتوانيم كنيم ، ارائه است (معلم و دانشآموز) همان واقع
شد ياد آنها از بحث اين در كه صاحبنظراني از هريك آراء
.كنيم ارائه فرضيه صورت به را
كه آنگونه عبارات و واژهها درست كاربرد بين:اول فرضيه
مدني جامعه و تربيت بين تفاهم و باشند داشته تعميم قدرت
.(منطقي تحصلي مكتب) دارد وجود معناداري ارتباط
كه گفتماني افقي هم و گفتگو و پرسش منطق بين:دوم فرضيه
تربيت بين پايداري و تفاهم و ميگيرد ، انجام سنت متن در
هستي مكتب) دارد وجود معناداري ارتباط مدني جامعه و
.(شناختي
حوزه در كه بيان به معطوف ارتباطي كنش بين:سوم فرضيه
پايداري و ميگيرد صورت آسيب از فارغ فضاي در و عمومي
دارد وجود معناداري ارتباط مدني جامعه و تربيت رابطه
.(انتقادي مكتب)
تفاهم و (انشاء مثل) نوشتاري منطق بين:چهارم فرضيه
منطقه) وجوددارد معناداري ارتباط مدني جامعه و تربيت
.(دريدا ژاك -فراغ
تامين معناي به كه) مدني جامعه كارآمدي بين:پنجم فرضيه
تربيت تفاهم و (است دولت توسط دموكراسي روانشناختي شرايط
و كوهن) دارد وجود معناداري ارتباط مدني جامعه و
.(گيارمه
خرد احراز و روز مسائل با فعال برخورد بين:ششم فرضيه
وجود معناداري ارتباط مدني جامعه و تربيت تفاهم و عملي
.(مايزر و كوهن) دارد
و ديده آموزش و يافته توسعه آموزگاران بين:هفتم فرضيه
دارد وجود معناداري ارتباط مدني جامعه و تربيت تفاهم
.(دكر)
پايداري و مدني منظم تحصيلي برنامه بين:هشتم فرضيه
.(دكر)دارد وجود معناداري ارتباط مدني جامعه و تربيت
شده ، ذكر مختلف مكاتب صاحبنظران از كه فرضيههايي بين در
توسط و مدرسه از خارج محيط در كه فرضيه چند از جداي
يك در شود ، اعمال ميتواند دولت و مدني جامعه كارگزاران
بيشتري توجه دريدا ژاك نظر به كه ميكنم پيشنهاد مورد
.شود
دانش جوهر و نفس گرفتن ناديده معناي به نه تاكيد اين
است بودند معتقد گفتار به كه هابرماس چون كساني ارزشمند
بين نوشتار قالب در كه است كمبودي و ضعف دليل به بلكه
اين همه طي ميرسد نظر به.ميخورد چشم به دانشآموزان
همان ما است نشده نوشتاري ارتباط به چنداني توجه سالها ،
بخصوص و خط مثل آن تفاهمي اجزاي و هنر درس به كه اندازه
آن ارتباطي نقش و انشاء به نميدهيم ، اهميت نقاشي
.هستيم بيتوجه
خود ، استعداد و توانايي از هم انشاء درس در دانشآموزان
كه اجتماعي و فكري شرايط از ناخواسته هم و ميگويند سخن
.ميگويند خود همكلاسيهاي و معلم براي ميبرند بسر آن در
هم آن پرورشي معلمان به درس اين حدالمقدور ميكنم توصيه
موضوع اهميت به كه كساني و آموزشديدگان و آگاهان بين از
.شود سپرده هستند واقف
با ارتباط كار در پرورشي معلمان ميشود باعث اين
و باشند ارتباط در دانشآموزان با بيشتر دانشآموزان
طرف از.شوند خبر با آنها فكري و روحي حالات از بهتر
ابزار نداشتن خلاء پركردن موضوع اين مهم كاركرد ديگر
نيست هم شايسته "اصولا البته كه است پرورشي درس در نمره
ميكنم اميدواري اظهار پايان در.شود وضع آن براي نمرهاي
شايسته ارتباط و تفاهم ايجاد در كمكي بتواند نوشته اين
جامعه و تربيت نمايندگان كه معلمان و دانشآموزان بين
.بنمايد هستند مدني
موجوداست مه روزنا دفتر در پينوشتها:توجه
|