براي عناصر همه حضور
تصويرسازي
دوره از شعرگونه نثري
استبداد
براي عناصر همه حضور
تصويرسازي
رفيعي علي كارگرداني به "خون عروسي" نمايش به نگاهي
كه است لباسها و صحنه طراحي اثر توجه قابل عناصر از يكي *
در خوبي به را بيننده ذهن و گرفته صورت كارگردان توسط
كه متفاوتي مكانهاي و قصه بر حاكم فضاي شكلگيري جهت
.ميدهد قرار ميپيوندد ، وقوع به آن در اتفاقات
اجرا به شاهد تهران وحدت تالار در اسفندماه 77 اوايل از
نام به رفيعي علي دكتر ساختههاي از ديگر يكي درآمدن
.هستيم لوركا گارسيا فدريكو نوشته "خون عروسي"
رسانيدهاند قتل به مرا آنها كردم احساس
آوردند هجوم كليساها به و گورستانها به كافهها ، به آنها
گشودند را شراب كوزه آنها
كردند متلاشي را اسكلت سر آنها
بياورند بيرون را طلا دندانهاي تا
نيافتند را مرگ آنها ولي
نيافتند مرا هرگز آنها نه
سال 1936 در كه اسپانيايي نمايشنامهنويس و شاعر لوركا ،
يكي شد ، تيرباران فرانكو رژيم عمال توسط سالگي سن 38 در
توجهي هماره كه بود آزاديخواهي و متعهد نويسندگان از
طي ويدر.داشت خود منطقهاي و زمان اوضاع به ويژه
در كاوش و تحقيق به داشت خود كشور داخل در كه سفرهايي
.پرداخت اسپانيا فولكلور فرهنگ
فراگيري به "سكورا" گيتار استاد با آشنايي از پس لوركا
به دفايا مانوئل تشويق به و پرداخت پيانو و گيتار
وسيله اين به و گماشت همت عاميانه ترانههاي گردآوري
عاميانه قصههاي و افسانهها غني ، سنتهاي با بيشتر هرچه
او آثار در شگرف تاثيري و نقش بعدها كه -كوليان فرهنگ و
و اطلاعات از وسيعي گستره امر همين و شد آشنا -گذاشت
آثاري بتواند تا داد قرار وي اختيار در نو انديشههاي
.كند خلق ماندگار
آثار تا شد موجب موسيقي و شعر بر لوركا فوقالعاده تسلط
هر كه كند پيدا خاصي غناي طبع ، لطافت از گذشته او
.وادارد خيالپردازي به را خوانندهاي
عروسي" نمايشنامه در فراگير شكلي به عنصر دو اين استفاده
تراژدي وجود با كه آنچنان مييابد ، چندان دو نمودي "خون
گويا عين در خطي و ساده طرحي از آن برخورداري و اثر بودن
جذاب بسيار لوركا ، بر و دور اجتماعي وضعيت ترسيم و بودن
كه است اپرا يك اصل در "خون عروسي"است تاثيرگذار و
انفكاكناپذيري شكل به و است سروده را آن اثر صاحب
.است زده گره هم به را شعر و موسيقي
در كه ميپردازد پسري داستان بيان به اثر اين در لوركا
خواستگاري به او براي تا ميخواهد خود مادر از آن طي
دشمن "لئوناردو" نامزد اين از پيش كه برود دختري
با مادر.است بوده پدرش و برادر قاتل و آنها خانوادگي
اما.ميگيرد سر عروسي و ميكند را كار اين ناراحتي وجود
دارد ، فرزند و زن اكنون كه لئوناردو و عروس عروسي ، روز در
بين كه مبارزهاي در و رفته آنها پي در داماد ميگريزند
....و ميشوند كشته دو هر ميگيرد ، در لئوناردو و او
آن ، پناه در كه است مثلثي عشق يك قصه "خون عروسي"
جنگ به نسبت انتقادي نگاهي با ، كوشد مي سراينده
وضعيت آن ، ويرانگر تبعات و داخلي خانمانبرانداز
همچنين و بكشد تصوير به را كشورش روز آن جامعه نابسامان
جنگ ، به آنها ناآگاهانه زدنهاي دامن و مردم جهل از
.بنماياند تماشاگرش به شمهاي
است پايبند خود قومي -ملي سنتهاي به همواره اينكه با او
خرافه بنظرش كه را آنچه اما ميگذارد احترام آنها به و
.ميكند اعتراض آنها به و گرفته انتقاد باد به ميآيد
آرزوي از و است گلهمند ديدي جامعهاش ، به لوركا نگاه
كه او.ميگيرد سرچشمه دمكراسي و آزادي به نسبت او ديرين
است ، نابساماني اين تصوير از آينهاي نيز شعرهايش هميشه
از را تنومند مردي ميتواند كه چيزي هر" بر مادر زبان از
.را "كشاورزي چنگك و بيل" حتي ميكند نفرين "درآورد پا
نمادي بهعنوان ميتوان را نمايش اين شخصيتهاي از هركدام
دو لوركا كه مفهوم اين به.دانست دوره آن پرتنش وضعيت از
ميكند تصوير مبارز گروههاي بهعنوان را متخاصم خانواده
را ميبرد خبر خانواده دو هر براي كه را فضولي زن و
كه ميكند معرفي بدسگالاني و بدخواهان از نمادي بهعنوان
به دانسته و ميگذارند صحه اسپانيا شدن پاره چند بر
مام بهعنوان مادر ميان اين در و ميزنند دامن اغتشاشات
.ميشود سوگوار خويش فرزندان برغم و داغدار وطن ،
ويژه هواي و حال و مطلب اين به اشراف با نيز رفيعي دكتر
را پهنهاي است ، بوده لوركا دغدغه آن تصوير هميشه كه اثر
راستي به كه ميگشايد بينندهاش چشم پيش در صحنه روي بر
را اثر هويت و ميبرد اسپانيا روز آن فضاي به را او
.ميكند حفظ بايد كه آنگونه
خود تئاتري فعاليت طول در همواره كه نمايش كارگردان
اين در است ، بسته كار به مهارت با را "نمايشي سنتهاي"
زده دست يادماندني به لحظاتي خلق و نوآوريها به نيز اثر
نمايش ميزانسن در را آن بارز نمودهاي از يكي كه است
تبديل در كارگردان يك وقتي كه داشت توجه بايد.ميبينيم
وجوه به وقوف با بتواند كه است موفق نمايش به نمايشنامه
.بنماياند تماشاگر به دقيق و اشتباه كم تصويري اثر مختلف
و احساساتشان بروز زمان در چه -نمايش اين بازيگران حركت
و رقصها از استفاده با -صحنه در جابجايي هنگام به چه
وامدار ميرسد نظر به كه اثر شكل و اسپانيا كهن آيينهاي
گونهاي به است -ساختار جهت از -يونان كهن تراژديهاي
ارايه تماشاگر به بديع تصويري لحظه هر در كه شده طراحي
طولاني "نسبتا گفتوگوهاي از نوشته كه آن با و ميدهد
تماشاگر هيچگاه كه ميرود پيش به طوري ولي است برخوردار
و اجرايي قدرت بارز نمونههاي از يكي.نميكند خسته را
ميزها از او استفاده در ميتوان را رفيعي ميزانسن طراحي
بر صورتي به خاص مهارتي با نمايش اين بازيگران.برد نام
مختلف لحظههاي بيان جهت در آنها از و ميروند ميزها روي
را خود بيروني مفهوم و شكل ميزها كه ميكنند استفاده اثر
جريان در "سابجكتيو" عنصري عنوان به و ميدهند دست از
در قهرمانها ذهن سيال فضاي از جزيي صورت به قصه حركت
دروني تفاوت از جلوهاي سطح ، اختلاف ايجاد با و ميآمدند
.ميساختند جلوهگر را آنها
گونهاي به صحنه در بازيگران قرارگيري طرز اين ، بر علاوه
استفاده و ميگرفت خود به هندسي و خطي فرمهاي لحظه هر كه
صورتي به كه زايد عنصري بهعنوان نه صحنه شيب از آنها
را تصويرسازي و حركتي تنوع تنها نه توجه ، خور در و زيبا
و دوري هم مفهومي نظر از بلكه ميآورد ، بوجود صحنه در
موزون گامهاي و چرخشي حركت شتابها ، نزديكيها ،
و ميگرفت قرار نمايش بيان خدمت در "كاملا نقشپردازان
در ويكند منتقل بيننده به را آنها احساسات ميتوانست
برخاستهاي و نشست به حتي كه ميرود پيش آنجا تا راه اين
و دقيق شكل به و ميكند دقت نيز -خانمها بخصوص -بازيگران
.ميكند طراحي نمايشنامه فرهنگ با منطبق
تيموريان ، روءيا چون هنرمنداني حضور ميان اين در البته
با كه داشت دور نظر از نبايد را طلوعي شبنم و سعادت مريم
و برآيند نقشها پس از بخوبي توانستهاند توجه درخور فهمي
ويژه خصوصيات از يكيببخشند جان نمايش پرسوناژهاي به
كمتر آن به ديگر تئاترهاي در متاسفانه كه بازيگران اين
گفت بايد كه است حركت با آن همراهي و بيان ميشود ، توجه
انجام خوبي به را آن "خون عروسي" نمايش بازيگران تمامي
بازي و بيان در را هنرنمايي اين اوج كه دادهاند
.ميبينيم تيموريان
"كاملا نمايشنامه در كه كلام و موسيقي آميختگي هم در
طراح.ميشود اجرا نيز نمايش در زيبا شكلي به است ، آشكار
بهعنوان -گيتار از بجا بااستفاده "خون عروسي" موسيقي
نالهگونه آوازهاي گنجاندن و اثر جاي جاي در -غالب ساز
درميآيد بياني ابزار بهعنوان كه ميآميزد اثر با چنان
آن بر يا گيرد پيشي كلام از لحظهاي حتي آنكه بدون و
و ميكند كمك آن تصويرسازي به نمايش با همراه شود ، چيره
قرار شخصيتها و وقايع شدن برجستهتر هرچه راستاي در
به قطعاتي اجراي با نمايش دست چيره نوازندگان.ميگيرد
وقوع مكان و زمان حس از را فضا بهخوبي "فلامنكو" شيوه
.ميبخشند آن به چندان دو جلوهاي و ميكنند آكنده داستان
است اسپانيا انحصاري و قديمي شيوههاي از كه شيوه اين
شوم آينده از هشداري و ميكند حاكم قصه بر خونين فضايي
همانند كه خواننده نالهگونه آواهاي ميدهدو شخصيتها
بيشتر را فضا حس ميكند ، عمل باستان تراژديهاي همسرايان
چيره چشم بر گوش هيچگاه وجود ، اين با.ميكند القا
.ميشود حس "ديدن" به نياز اثر طول تمام در و نميشود
كه است لباسها و صحنه طراحي اثر توجه قابل عناصر از يكي
در خوبي به را بيننده ذهن و گرفته صورت كارگردان توسط
كه متفاوتي مكانهاي و قصه بر حاكم فضاي شكلگيري جهت
.ميدهد قرار ميپيوندد ، وقوع به آن در اتفاقات
صحنه تقسيم و سطح اختلاف ايجاد به صحنه اين خصوصيت اولين
.است سفيد پردهاي و بزرگ متحرك قاب وسيله به قسمت به 3
حد ابتدايي صحنههاي در كه قاب اين از استفاده با طراح
در را بزرگ چارچوب ميشود ، 3 بيرون محيط و خانه بين فاصل
خروج و ورود و ميزانسن فراخور به كه ميآورد بوجود صحنه
قاب اين وقتي و مينماياند را ورودي در و بازيگران
جلو در را جديد و متفاوت "كاملا محيط ميشود برداشته
به تبديل خانه زيبا ، شكلي به و ميگشايد تماشاگر ديدگان
جوان دو درگيري موقع در دشت و عروسي صحنه در كليسا صحنه
سطح از استفاده با رفيعي دكتر اين بر علاوه.ميشود
روي پيش را جديدي فضاي كه اين از گذشته خود طراحي بالاي
و آسمان القاي جهت در آن از خوبي به ميگذارد ، تماشاگر
براي كه ميبينيم ما و ميكند استفاده فرازميني محيطي
است بدبختي و شومي از نمادي اينجا در كه كامل ماه نمونه
جدل آينده اتفاقات سر بر و مينشيند گفتگو به "مرگ" با
.ميكنند
به هم با جا همين در داماد و "لئوناردو" ديگر سوي از
به كارگردان انگار و ميشوند كشته و برميخيزند مقابله
حماسهاي به تبديل و ميبخشد طبيعت ماوراي چهرهاي آنها
.است آن اصلي سبب "عشق" كه ميكند
بقيه از بيش اثر اين در را "عشق" رفيعي ، ميرسد نظر به
باعث وجه اين بر او تاكيد و است ساخته برجسته عناصر
بقيه و شود نزديكتر رمانتيك جنبههاي به نمايش تا ميشود
.آن شدن متبلور براي باشد حاشيهاي اتفاقها
با محل تغيير "خون عروسي" صحنه طراحي ويژگيهاي ديگر از
صورت چنان آرامي به كه است صندلي و ميز چند از استفاده
موسيقي و نميكند مغشوش را تماشاگر ذهن هرگز كه ميگيرد
از.ميكند كمك مطلب اين به پيش از بيش ميشود نواخته كه
در قرارگيري با گهواره يا ميز نظير وسايل اين ديگر ، طرف
مكان تعويض و ميافزايد ميزانسن تنوع بر صحنه طلايي نقاط
.ميكند نمايان خوبي به را نمايش
برخوردار خاصي تنوع از نيز "خون عروسي" بازيگران تنپوش
هركدام ولي است مشكي لباسها اين غالب رنگ آنكه با و است
شناساندن در و است برخوردار متفاوت شكلي از خود نوبه به
نيز سويي از.ميكند كمك خوبي به تماشاگر به نمايش شخصيت
مكان از "قبلا يا نشنود را بازيگران صداي تماشاگري اگر
گويا قدري به لباس طراحي باشد ، نداشته اطلاع قصه وقوع
نمايان را است وابسته بدان كه قصه مليت راحتي به كه است
.ميكند
فضول زن نمونه براي كه قرمز پارچههاي از مناسب استفاده
صحبت مرگ با كه دختري يا ميبرد بكار دستمال بهعنوان
آتش گردونههاي مانند را رنگ قرمز نخ كلافهاي و ميكند
.است گويا بسيار مفهومي و حركت استفاده جهت به ميگرداند
ميپروراند خود بطن در را حادثه اثر طول در "خون عروسي"
در پركشش تعليقي و تنش با ما كه است قصه پايان در تنها و
جهت همين به و هستيم روبهرو قصه قهرمانان گريز و جنگ
هيچ به مطلب اين اما.ميشود اجرا كند ، ريتمي با نمايش
اين البته كه نميكند فراهم را تماشاگر خستگي موجبات وجه
.كرد جستجو كارگردان خوب تصويرسازي قدرت در بايد را مساله
و برجسته آثار از يكي نمايش اين كه گفت بايد مجموع در
نشان و است اخير سال چند طي كشور تئاتر در توجه شايان
صحنهاي ابزار از كارگردان هوشمندانه استفاده كه ميدهد
خوب نمايشنامه يك ظرفيتهاي همه بروز به ميتواند خوبي به
.بيانجامد
شيبانيفر مازيار
دوره از شعرگونه نثري
استبداد
اسپانيايي نويسنده "خيربس رافائل" درباره
متولد سال 1949 در اسپانيايي نويسنده "خيربس رافائل"
نويسنده ، اين اخير اثر "طويل راهپيمايي" رماناست شده
ژنرال ديكتاتوري دوران در كه را خانواده چند تلخ سرنوشت
بيان تكاندهنده و شعرگونه نثري به ميزيستهاند ، فرانكو
.است كرده
كه كوتاه رمان دو توسط "خيربس" اشپيگل ، مجله نوشته به
شهرت به كردهاند ، ارزيابي عالي سطح در را آنها منتقدين
.يافت دست اروپا قاره در
.ميداند ادبياش واقعيت و بالزاك آثار شيفته را خود او
توسط دهانش تاكنون كه كند اظهارنظر اينگونه ميتواند كسي
يا و است نشده بسته انتشارات بزرگ سازمانهاي تبليغات بخش
آن درون و كشيده مرزي و حد و حصار ادبي باتلاق دور به
چون آنجا در اينكه از يا و ميكند آرامش احساس
.است خشنود سرددهد ، آواز قورباغهاي
نواي هر مانند و است آواز همين "طولاني راهپيمايي" كتاب
آن از پس و كرد خو آن شنيدن به اول بايد غريبي و بيگانه
اين نميدانند كه ميكند خود مجذوب را همه آواز اين چنان
.است رسيده پايان به موقع چه صفحه سيصد
پيش كمي كه كتاب داستانهاي بگوييم ، بهتر يا كتاب داستان
و ساده بسيار ميدهند ، رخ استبداد حكومت ادامه تجديد از
.شدهاند نوشته پرمعني
و متفاوت خانوادههاي از نسل دو سرنوشت درباره كتاب اين
"فرانكو" ديكتاتوري دوران در شد ، اشاره كه همانگونه
داخلي جنگ قرباني همگي مسن نسل.است اسپانيايي ژنرال
تلخ طعم از و نچشيده را پيروزي لذت كه هستند كشورشان
كه اميدوارند دسته اين.ميبرند سر به رنج در خيانت
از اثري داشتن بدون و سعادتمندانهتر آينده فرزندانشان
.باشند خود پشت بر گذشته داغ
يك ناموفق زندگي از "طولاني راهپيمايي" كتاب در "خيربس"
كه ميگويد سخن ملاك خانمي و واكسي يك پزشك ، يك دهقان ،
درياچه زير در دهقان روستاي.باختهاند پاك افرادي همگي
كه درمييابد ملاك خانم و ميشود گم عظيم سدي پشت در
مدت تمام كه افرادي خودسري و شقي كله مقابل در ارباب
.است بازنده شدهاند ، بيحرمت و تحقير
ديگري انتظار نبايد استبدادي پرمشقت و سخت دوران آن از
.داشت
نويسنده قول به يا و آينده نسل به مربوط كتاب دوم قسمت
به "مادريد" شهر در آنها سرنوشت كه ميباشد "جوان گارد"
ديگر مانند دهه 60 جواناندر اين.ميخورد گره يكديگر
با و كردهاند رشد فاشيستي شرايط در اما اروپايي جوانان
نيز و ماركوس هربرت و فروم اريش ماركس ، كارل آثار مطالعه
عشق و طبقاتي جنگ مانند حقايقي با خارجي فيلمهاي توسط
و سياسي پليس زيرزمينهاي به همچنين آنها.شدهاند آشنا
اتحاد "واقعا كه بدانند ميخواهند و شدهاند كشيده مخفي
كوچكترين كسي بايد چرا حال پاكي؟ و درستي يا است مهم
ميخواهد كسي چه باشد؟ داشته آنها سرنوشت به علاقهاي
به نامش آنها از هيچكدام ميآيد؟ سرشان بر چه كه بداند
است نشده ثبت جايي در قهرمانانه يا مثبت عملي انجام دليل
زندگي محقر صحنه به پا صدا و بيسر چنان هركدامشان و
.است نشده متوجه كسي كه كردهاند ترك را آن و گذاشته
ميتوان چگونه كه ميداند قديم نقالان مانند "خيربس"
اين از او.كرد روايت هيجانانگيز شكلي به را جزئيات
"كپكزده" پاييز ، اواخر در را مزرعه بوي كه ندارد ابايي
عمر همه كه سختكوش افراد از را روءيا ترس ، بدون و بنامد
ساده ، بسيار و بربايد بودهاند ، مشغول بدني شاق كار به
آثار كه است اينگونه پس.بنامد رذل را كلاهبردار فرد
.ميآيند بوجود امروزه روح و رسم برخلاف عالي ادبي
شينگلر تيلمان:نوشته
آراسته -گل لادن:ترجمه
|