دارد؟ دوست مرا كسي چه
تصفيه براي مفيد وسيلهاي
اتومبيلها از خروجي سمي گازهاي
تخريب معرض در رنگونيها مسجد
است گرفته قرار
نيروي نامناسب توزيع علت ،
است انساني
...گريخت گلباف از بهار
مفيد پيشنهاد يك
دارد؟ دوست مرا كسي چه
و كار و فرزند و همسر داراي !پنجساله و چهل هستم جواني
.نيست بد روزگارم شكر ، را خدا
در كه خدايي و ذوقي سرسوزن خردههوشي ، دارم ، ناني لقمه
.نزديكيست اين
سرازير را اشكم اول كه ديدم سيما از برنامهاي پيش چندي
.نوشتن براي شد دليلي دوم و كرد
نقش ذهنم در سئوال و رفتم فرو بفكر برنامه پايان از پس
كسي بيدروپيكر دنياي اين در "اصولا پرسيدم خودم از بست
دقت با و بررسي را دوروبرم وقتيبدارد دوست مرا كه هست
.بود مادرم كرد جلب را توجهم كه كسي اولين كردم وارسي
را فرزندشان كه مادرها همه مثل دارد دوست مرا كه مادرم
دارد من به اصيل و ناب محبتي كه يكي ، اين خوب دارند دوست
.ميكند دعايم هميشه و
و نابي آن به نه ولي دارند دوست مرا هم فرزندم و همسرم
كه باشد بهگونهاي امور همه اگر !شرايطي تحتخلوص
به را هيچكس و بهترم مردها همه از گردد جلب همسرم رضايت
در ميكند افتخار خود انتخاب به و ندارد دوست من اندازه
نيست چلفتيتر پا و دست قدرناشناستر ، من از اينصورت غير
خردسالم فرزند !بوده من انتخاب همسرم اشتباه بزرگترين و
شود ، سوارم تا شوم خم خونه توي و برسد بازي اسباب اگر
ميكرد آرزو اينصورت غير در.دنيا باباي بهترين ميشوم
.من از غير بود پدرش ديگري كس هر
كارم.خدمتگزاري افتخارم و است دولت كارمند دارم كه شغلي
آن در من كه محلي به نفر صدها روزي كه است بهگونهاي
كارشان كه مردمي از دسته آن.ميكنند مراجعه ميكنم كار
و راضي ميشود انجام اداره امكانات و بنده توان و حد در
برعكس.دارند دوست مرا ميكنم احساس و ميروند خوشنود
دلخور و ناراحت نميشود انجام كارشان كه ديگر گروهي
.متنفرند من از ميكنم احساس و ميفرستند لعنت و ميروند
و نميكنم حساب آنها نداشتن دوست يا و داشتن دوست روي
محدود علاقهشان چون نميكنم وارد خود محاسبات در آنرا
آنها از انتقادي كه زماني تا همكارانم.است شرايط به
ابراز و ميكنند احوال و حال آدم با حسابي نگرفته صورت
شود داده آنها به تذكري موردي در اينكه محض به.علاقه
تحويل معروف بقول فردا از و ميرود درهم سگرمههايشان
كوچه و محل اهل.نيستند محاسباتم در هم اينها.نميگيرند
يك با. همينطور هم ميكنيم زندگي آن در كه خياباني و
آهان.(برعكس يا) سردي مويز يك با و ميكند گرميشان كشمش
را خودم هم خودم.انداختم قلم از را خودم افتاد يادم
پس.دارند دوست را خودشان كه آدمها همه مثل دارم دوست
بگويم بهتر يا نفر دو مرا پسخودم و مادر:نفر دو شديم
بهشت عزيزم مادر زدم فرياد:ندارد دوست بيشتر نفر يك
دوست مرا توهم چون دارم ، دوست ترا هم من توست زيرپاي
خيري دنيا از ميگويد من به كه وقتها بعضي چند هر !!داري
و نميگيرند را سراغش سابق مثل ديگر هم فرزندانش و نديده
همسايهها و فاميل بچههاي و نداشته شانس اول از "اصلا
نكردهاند كه چهها مادرشان براي كه ميزند مثال را
!!نميدانم دارد؟ يا ندارد؟ دوست مرا هم او نكند ميگويم
پيش چندي سيما ، برنامه و نوشتارم ابتداي به ميرسم حالا
كه ديدم تلويزيون در را عزيزي داشتي دوست و نوراني چهره
محبت و مهر و فروتني قدر آن.ميكرد گفتگو تلفني مردم با
بازتاب كه) گفتارش در انساندوستي و مردمداري و
وقتي.دارند دوست را او همه ديدم كه بود (است انديشهاش
و منشي بزرگ با را مردم جواب مهرباني همه آن با كه
را افراد آلود گريه و لرزان صداي و ميداد افتادگي
دل چه سرا سنگ و چكيد فرو ديدگانم از آب ناگهان ميشنيدم
ماندن و شدن و بودن محبوب راز پرسيدم خود از و سفت را
نكرده چه و دارند دوست را او همه كه كرده چه خاتمي چيست؟
دارد كيميايي چه ميداند ، سحر آيا.نميآيد بدشان ازو كه
و كرده را كه رهرويي.ميشود زر ميزند وجود مس هر بر كه
عشقي چه آتش.دارد رهروان اينهمه ، اكنون كه رفته راهي چه
به شد زنده دلش آنكه نميرد هرگز كه است فروزان قلبش در
غوطهور پا سرتا از اينكه با كه است بحر كدام غريقعشق
.نيست تر پايش سرتا از است
اين براي كه ميدانم بدارند دوست مرا همه دارم دوست
واكنشي من عمل تا باشم داشته دوست را همه بايد منظور
.است چگونه روش چيست ، آن راه ، چگونه ولي.باشد داشته
را خودم خودم فقط اكنون كنم؟ چه شوم خاتمي بخواهم اگر
نفر ميليونها بخواهم اگر هستم تنها و يكه و دارم دوست
چگونه را مهر به سر راز اين كنم؟ چه باشند داشته دوستم
.نمود برملا ميتوان
حبيبي محمدرضا
تصفيه براي مفيد وسيلهاي
اتومبيلها
از خروجي سمي گازهاي
برانگيخته را همگان توجه است سالها هوا آلودگي مسئله
با زماني و حاد بصورت گاه و ادواري بصورت گاه كه است
پديده اين با مبارزه براي و ميشود مطرح كمتر اهميت
كارشناسان توسط چه و گروهي رسانههاي طريق از چه زيانبار
اين در ميرسد بنظر وليميشود ارائه راهحلهايي امر
به است شده معطوف معلول به علت از توجه بيشترين زمينه
سمي گازهاي كننده توليد عامل به توجه بجاي كه معني اين
هواي بودن آلوده به است اتومبيلها آن عمده منشاء كه
.است شده توجه محيط
همه و اروپا در توليدي اتومبيلهاي اكثر روي حاضر حال در
كاتاليست بنام وسيلهاي آمريكا در توليدي اتومبيلهاي
.ميشود نصب اتومبيلها اگزوز از خروجي گازهاي تصفيه براي
گاز است متصل اگزوز لوله انتهايي قسمت به كه وسيله اين
درصد حاوي كه آب بخار فقط و كرده تصفيه را خروجي سمي
.ميشود خارج آن از ميباشد ذرات از جزئي بسيار
متصل اگزوز لوله آخر قسمت به پيچ دو با كه وسيله اين
يا بيروني قسمت.است داخلي و بيروني قسمت دو شامل ميشود
مختلف اشكال به اتومبيل نوع برحسب است فلزي كه خارجي
تصفيه وسيله اصلي و داخلي قسمت و شود ساخته ميتواند
.است كننده
مطالعه از پس بايستي مي قسمت اين تكنولوژي است بديهي
كه شود توليد و تهيه كننده تصفيه جنس نوع مورد در كافي
بسيار قطعات و وسايل ما كشور در حاليكه در ميرسد بنظر
قطعهاي چنين توليد و تهيه ميشود توليد فني پيچيده
آنكه ضمنبود خواهد برخوردار كمتري پيچيدگي از "مسلما
داراي اقتصادي نظر از قطعهاي چنين توليد به اقدام
اتومبيلهاي كليه روي اينكه حداقل زيرا ميباشد سودآوري
ساير مثل و ميباشد نصب قابل داخل مونتاژ و توليد
.داشت خواهد تعويض به نياز هرازچندگاه اتومبيل فيلترهاي
و شود انجام خصوصي بخش بوسيله ميتواند كار از قسمت اين
كه است اتومبيل توليدكنندگان به مربوط ديگر قسمت
ولي نمايند ايجاد اتومبيل سوخترساني قسمت در تغييراتي
بنزين نوع واردات و تهيه يا و توليد به مربوط كه آنچه
باشد وسيلهاي چنين با انطباق قابل بايد كه است مصرفي
ميزان به توجه با كه است برخوردار بيشتر اهميتي از نيز
مورد است همگاني خواست شك بدون كه اجتماع سلامتي اهميت
.گرفت خواهد قرار ملاحظه
اميني عدل هوشنگ
تخريب معرض در رنگونيها مسجد
است گرفته قرار
گويا ، و زنده موجوداتي عنوان به معماري ماندگار بناهاي
بگوييم ، بهتر و گذشتگان تفكرات و اعتقادات تاريخ ، چكيده
داريم وظيفه و هستند اسلامي ايران هويت و فرهنگ نمايانگر
.كنيم احياء و حفظ آيندگان به سپردن براي را امانتها اين
كه كرديم احساس زماني را وظيفه اين تاكنون متاسفانه
آخرين بلدوزرها ، غرش گاه و طبيعي عوامل بيتوجهي ،
گاهي دير و كردهاند خاموش را تاريخي بناهاي نالههاي
شوند ، ماندگار ميتوانند كه ارزشها اين به بيتوجهي است ،
.ميكند مدفون را خاطراتمان و تاريخ گوناگون هاي جلوه
گوناگون فرهنگهاي تلاقي محل ديرباز از خرمشهر و آبادان
قوميتها از مانده جا به تاريخي ابنيه و آثار و است بوده
رنگونيها مسجد.است واقعيت اين گوياي مختلف مليتهاي و
ساخته (برمه سابق پايتخت) در ساكن رنگون قوم وسيله به كه
سلطه تحت كه سال 1918 در رنگونيها قوم است ، شده
شهر اين به آبادان پالايشگاه توسعه جهت بودند انگلستان
.كردند سكونت آنجا در و شدند وارد
و شد ساخته زيبا بسيار معماري با سال 1921 در مسجد اين
متري يكصد از كمتر فاصله در بعثيون يورش سال هشت وجود با
و محكم اما كرد ، تحمل خود پيكر در را زخمهايي دشمن ،
دشمن تجاوز مقابل در آبادان شهر مقاوم مردم همچون استوار
.است كرده ايستادگي
ساختن به اقدام شهر ارگانهاي از يكي شده مشاهده "اخيرا
پي در كه طوري به است نموده آن نزديكي و مجاورت در بنا
ساختمان به نيز صدماتي بلدوزرها توسط خاكبرداري عمليات
كه ميگيرد انجام حالي در كار اين و است آمده وارد مسجد
از دورتر متر حداقل 55 بايد بنايي هر احداث قانون طبق
حريم اين در كاو و كند و باشد تاريخي ساختمانهاي حريم
ميراث اجازه بدون عملياتي گونه هر بخصوص ميشود تلقي جرم
.ميباشد ممنوع محدودهها اين در فرهنگي
بنا اين براي حريمي فرهنگي ميراث آيا:است اين سوءال حال
است؟ گرفته نظر در
بازسازي براي فرهنگي ميراث سازمان سوي از اقدامي آيا -
است؟ شده انجام آبادان تاريخي ابنيه
و دوستان فرهنگ همه كمك به نياز اكنون هم آبادان شهر
بافتهاي تخريب منتظر بايد گرنه و دارد ژرفانديشان
.باشيم ارزشمند بناهاي انهدام و شهرهايمان تاريخي
آقاجري علياكبر
نيروي نامناسب توزيع علت ،
است انساني
عنوان با مطلبي دي 1377 تاريخ 5 همشهري روزنامه در
نگران را كساني چه دانشگاهي فارغالتحصيلان افزايش"
با كه بود رسيده چاپ به "صفوي رحمت" آقاي از "ميكند؟
.شدم متاثر آن خواندن
بر تاكيد با فارغالتحصيلان كاريابي عدم علت مقاله آن در
بر دانشگاهها توانايي عدم پزشكي ، رشته فارغالتحصيلان
.بود شده عنوان كار بازار حضوردر براي شايسته نيروي آموزش
استفاده با و اساسي برچه بپرسم صفوي آقاي از ميخواهم
فارغالتحصيلان به نسبت استدلالي و تحليل كدام از
ميكنند؟ قضاوتي چنين پزشكي گروه بر تاكيد با دانشگاهي
رشته "خصوصا دانشگاهي رشتههاي در قبولي اينكه "اولا
و است محتاج را بيوقفه و مستمر انگيزه و تلاش پزشكي ،
آرزويي و آمال هيچ به رشتهها اين فارغالتحصيلان
!باشند ديگران فكرآمال به تا نرسيدهاند
زير را دانشگاههايما توانايي كه ايشان از بايد "ثانيا
كه موضوع اين بر اشراف با آيا:پرسيد سوءالميبرند ،
دانشگاههاي از وبسياري ايران تهران ، پزشكي علوم دانشگاه
از بسياري با و بوده برخوردار بالايي اعتبار از ديگر
آنها از برخي از و ميكنند برابري جهان مطرح دانشگاههاي
ميزنند؟ را حرف اين گرفتهاند ، پيشي نيز
و تلاش از غير پزشكي رشته در ميكنم سوءال ازايشان "ثالثا
پيشرفتهاي آخرين پيگيري و بيماران درمان خصوص در تعهد
نوآوري چه نوين ، يافتههاي بكارگيري و جهان در پزشكي علم
اكثر آنكه حال مشتريشود ، جلب تا داد انجام ميتوان
يك در كه هنگامي وميكنند را كارها همين متعهد پزشكان
وجود عمومي پزشك از 15 بيش فرعي خيابان يك در كوچك ، محله
اگر كند؟ معاش امرار ميتواند چگونه جوان پزشك يك دارد ،
هستندعلت دولتي مراكز در استخدام دنبال به جوان پزشكان
پديده همان علت به بلكه ندارند كافي كارايي كه نيست آن
نيروي توزيعنامناسب و "فارغالتحصيلانپزشكي تورم"
.است انساني
يك جوان ، مهندس يك آيا ميپرسم برادر اين از پايان در و
در اينكه بدون جوان فارغالتحصيل يك "كلا يا جوان پزشك
ميتواند كند ، نياز احساس جامعه يا شود كار جذب جايي
فرمايش به عنايت با تا دهد ارائه را خود مهارت و دانش
دهد؟ بروز را خود فعاليت و خلاقيت و تفكر شما
فاضلي مريمالسادات
جوان پزشك يك همسر
...گريخت گلباف از بهار
كرمان گلباف در زلزله وقوع (اسفند 13) مناسبت به
.بودند تكاپو در همه بود ، نمانده نو سال به بيشتر روز هشت
"گلباف" و شده گلي دسته سان به خانههاشان كهن رسمي طبق
با زمستان سال آن در گرچه.ميكرد آماده را خودش داشت هم
بهاري ابر گريه بود نتوانسته دستانش خشونت و تند برخورد
.درآورد سوابق مانند را
ارزاني او به باران اشك از لباسي ديرينه عادتي طبق اما
.بود آراسته و زيبا نوعروسي چونان و بود شده
خود به غضبناك كه را زمين ديدم خواب ميگفت مادري
فرو خود در را خلق جمله و ميجوشد خشم از ميپيچد ،
.دادند نادرست تعبيري را او كه ميكشد
شدم ، پدرم سراي وارد خورشيد ، بدرود از بعد ميگفت دوستي
پدرم گفتم خود با داشت عجيب بس طنينيشنيدم خروسي صداي
حادثه بنالد خورشيد پشت در خروسي اگر بود گفته مرا
.داشتند نهان را سرخود جملگي اما است ، راه در ناگواري
بزرگ سرايي دنيا در ميگفت ميناليد ، پدر پيش در فرزندي
در پدر و شود خلق تحسين و فرزندانت سرور مايه تا نساختي
برايش خدا از و ميكشيد فرزند سر بر را مهربانش دست جواب
.ميطلبيد هدايت
بودند ، يافته مرهم اندكي سال 60 شديد زخمهاي كه حالي در
زيباي صورت به را خود دردناك سيلي دوباره حادثه آن
.زد "گلباف"
و بود كامل بهاري شب آن گويا كه زمستان در شبي اينكه تا
فرمان ميديد ، را بهار خواب و آرميده گوشهاي در زمستان
شب شنبه در معين وقتي تا شد مامور زمين شد ، اجرا الهي
به.دهد نشان ما به را الهي فرمان از بخشي (23/12/76)
.بكشد كناري به را خود عظيم پرده تا بود شده وحي آسمان
نور به مسلح نيروهاي مانور تا بود شده الهام شب سردار به
به فرمان اين شنيدن از زمين سرانجام و دهد نشان را خود
نو سال آستانه در و افتادند سجده به ديوارها پيچيد ، خود
لايق كه را زمينياني و گذاشت جاي بر را قرباني عدهاي
بزاييد (للخراب ينوا و لدواللموت) داد ندا بودند هدايت
.شدن خراب براي بسازيد و مردن براي
به ديگر شهرهاي ميزدند ، فرياد شهر اهل همه ندا اين از
و شد شروع رسانهها پردامنه تبليغات.افتادند جوش و جنب
آمدن با.بست رخت گلباف از شادي گريخت ، گلباف از بهار
...و نشست خزان به رو "گلباف" دل طبيعت بهار
از بيش ما گذشته واقعه آن از يكسال از بيش كه اكنون و
سالگرد و ميآوريم ياد به را بزرگ و كوچك پسلرزه 160
.ميداريم گرامي حادثه اين در را عزيزانمان ملكوتي پرواز
كرمان گلباف -محسني فرشته
مفيد پيشنهاد يك
و هستم سربازي مقدس خدمت انجام حال در وظيفه ليسانس من
جمهوري دولت به كمك براي توصيهاي همچنين و متاهل نيز
در زيادي بسيار مشكلات با حاضر حال در كه اسلامي
.دارم هستند ، گريبان به دست غيره و اقتصادي زمينههاي
كاهش ماه رهبري 3 معظم مقام عنايات با سربازي مقدس خدمت
اگر و ايكاش.است باقي همچنان سربازان مشكلات ولي.يافت
خيلي مييافت ، كاهش ماه يا 12 به 18 سربازي مدت ميشد
بزرگي بسيار مالي بار هم زيرا.ميبود منطقيتر و بهتر
نيروي هم و ميشد برداشته كشور اقتصاد و دولت دوش روي از
درامد افزايش و توليد كار ، براي آزاد وقت كه زيادي بسيار
طولاني مدت طرفي ازميآمد بوجود داشت ، خواهند كشور ملي
سربازي ، خدمت از بعد كارايي عدم روحي ، فرسايش باعث سربازي
كشور جوانان جواني ، نيروي هرزرفتن و بيگانگي خود از
.ميباشد
فرامرزي كوروش
|