و (س) ائمه سيره در عزاداري
مذهبي رهبران
تكثرگرايي و مدني نمادهاي
و (س) ائمه سيره در عزاداري
مذهبي رهبران
مرثيهسرايي ، سنتي عزاداري همان عزاداري نوع بهترين
سينهزني ، خطابه ، و وعظ مجالس مصيبت ، ذكر نوحهخواني ،
به (س)ائمه همه سيره در كه است تباكي و گرياندن و گريستن
.است نمايان وضوح
ميدهيم انجام مذهب و اسلام نام به ما كه عملي هر "اساسا
حديث مصداق به آن سقم و صحت و نادرستي و درستي براي بايد
سيره و نسبت به يعني آن مرجع و ملجا به ثقلين شريف
بويژه (ع)بيت اهل عزاداري در.نماييم مراجعه (س)ائمه
و امامان سيره تابع بايد هم (ع)حسين امام سوگواري مجلس
آنها به و باشيم تقليد مراجع و عظام آيات و سلف علماي
.نماييم اقتدا
هستند آشنا اسلام پيشوايان زندگاني تاريخ با كه كساني
از نشاني حضرتشان زندگاني جاي هيچ در كه ميدانند بخوبي
امروز كه..و خراشيدن صورت و قمهزني نظير خرافي اعمال
حديث يك حتي و (1)ندارد وجود ميدهند انجام مذهب نام به
.ندارد وجود اعمال اين تاييد در هم ضعيف
كتابي هيچ در نيز علمايعاليمقام و فقها عملي سيره در
در بزرگواران آن كه است نشده شنيده يا و ديده نوشته ،
"شخصا گذشت ذكرش كه اعمالي چنين (س) ائمه از يكي عزاي
قمهزني ، ) خرافي و وهنآور اعمال اين.دهند انجام
را (..و خراشيدن صورت امامي ، زيات براي رفتن سينهخيز
از متاثر و خود سليقه به يك هر قريه و شهر هر عوام
عصر در بويژه) بعدها قريه و شهر همان در رايج سنتهاي
.نمودند عزاداري دستجات وارد (قاجاريه و صفويه
چه هر اقامه به را ما كه (ره)خميني امام كلمات در حتي
بيش.فرمودهاند ترغيب و تشويق عزاداري مجالس باشكوهتر
جهالت از عاري كه) روضهخواني مجالس تشكيل بر همه از
سينهزدن عزادار ، دستجات افتادن راه (باشد شرع خلاف
دستجات حتي از سخن جا هيچ در و شده تاكيد شكوهمند
علاقهمندان برخي كه خرافي اعمال به رسد چه نيست زنجيرزن
(2).ميدهند انجام مذهب نام به را آن اباعبدالله به
در عزاداران همه بين مراسمها اين از آنچه ميبينيم لذا
همان است سازگار هم (س)ائمه روش با و مشترك ايران سراسر
از و است سينهزني و تباكي و مرثيهخواني و مصيبت ذكر
براي قيامت روز در خداوند كه ميشود استفاده معتبر اخبار
(3).خواهد پاداش و اجر مزبور سبك به عزاداران
خرافات و بدعتها پيرامون جناتي آيتالله زمينه اين در
آنچه":ميگويد چنين (س)اطهار ائمه عزاداري مجالس در
و شيوهها از برخي كه است اين ميشود تاثر و تاسف باعث
ميآورند شرع حساب به عزاداري مراسم در را ناپسند كارهاي
.ميكنند مطرح خدا به تقرب اسباب از و عبادت عنوان به و
.ندارد وجود آنها مشروعيت بر دليلي هيچگونه كه حالي در
كه نشده وارد روايتي هيچ در نه و تاريخ در نه زيرا
اجازه را كارهايي چنين انجام يارانشان ، و اصحاب امامان ،
در يا و باشند داده انجام را آنها ايشان خود يا و داده
در كارهايي چنين به دست (ع)حسين امام پيروان آنها ، زمان
ياد كارهاي كه ميبينيم علاوه باشند ، زده حسيني مراسم
متشرعه سيره با موافق نه و عقلا سيره با موافق نه شده
دين به شرعي دليل بدون را عملي اگر دانست بايد و است
گناه بزرگترين و است محسوب حرام و بدعت آن ، دهيم نسبت
.آورد حساب به مستحب بجاي را بدعت انسان كه است اين
ممنوع كارهاي به نسبت پيشين فقهاي از بعضي نظرx
و شرايط كه) پيشين فقهاي از برخي كه ميپذيريم را اين ما
زماني خاص وضعيت و شرايط از غير آنها زماني خاص ويژگيهاي
و شيوهها از بعضي انجام عزاداري مراسم در (است بوده ما
ولي بودند داده اجازه خاصي دلايل به را خود عصر كارهاي
و كرده تغيير يقين به ويژگيها و شرايط آن كنوني ، زمان در
پديد شرايط آن براساس كه اجازهاي و اذن شود نمي لذا
نظر از آن موضوع زيرا.كند پيدا استمرار امروز آمده
هم آنها اگر روي اين از است شده متحول شرايط و ويژگيها
مراسم در را شيوهها آن هيچگاه بودند زمان اين در
.نميدادند اجازه عزاداري
و مسائل همه در آن ، شرايط و زمان داشت توجه بايد
نقش داراي مذهبي و ديني اخلاقي اجتماعي ، فردي ، رويدادهاي
متفاوت پيش زمان شرايط با امروز شرايط و زمان ميباشند
اعمال توجيه براي ظاهربينان ، و سطحينگران نبايد پس است
كه زمان اين در عزاداري مراسم در خود ناپسند شيوههاي و
كه بزرگان از بعضي نوشته يا و گفته به كرده تغيير شرايط
و جويند تمسك ميدانستند خود زمان شرايط مطابق را آن
كه را عملي هر تاريخ راستاي در شيعه فقهاي بدانند بايد
نيز و دانستهاند حرام باشد دين يا و مذهب وهن باعث
چهره آن راه از بتواند ن-دشمـ كه را عملي هر بدانند
(4).بپرهيزند آن از بايد كند لكهدار را مذهب نوراني
عزاداري در آنان بيت اهل و (س)ائمه سيره از نمونهاي *
(ع)حسين امام و شهدا
طرز به جنگ آن در سيدالشهدا حمزه كه احد غزوه از پس
مراسم خود شهداي براي يك هر مسلمين رسيد شهادت به فجيعي
وقتي هنگام اين درنمودند برپا مرثيهخواني و سوگواري
مشاهده و آوردند تشريف حمزه حضرت خانه به (ص) رسول حضرت
عزاداري مراسم و شيون صداي خانهاي هر از كه نمودند
"له بواكي حمزه ولكن":فرمودند حمزه ، خانه جز برپاست
"ندارد گريهكنندهاي و سوگوار سرزمين اين در حمزه":يعني
خود شهيد بر ميخواستند وقت هر انصار زنان پس آن از
سوگواري حمزه خانه در ابتدا كنند سوگواري و گريه
برپا عزاداري مراسم خود شهداي براي سپس و مينمودند
:ميفرمود آنها به عزا صاحب عنوان به پيامبر و ميكردند
".باشد راضي شما از خداوند"
كه بود كسي اولين (س)كبري زينب نيز عاشورا واقعه از پس
خود شهيد برادر خويشان و بيت اهل و نمود برپا عزا مجلس
.فراخواند سوگواري و عزا مراسم اقامه به را
:فرمود كه شنيدم (ع)صادق امام از:ميگويد طحان مصقله
ماتم اقائمه حضرت آن براي او همسر شد شهيد (ع)حسين چون
كردند گريه نيز خدمه و گريستند نيز زنان و گريست و نمود
جاريهاي آنها ميان در و شد خشك چشمانشان اشك اينكه تا
چه ترا:گفتند او به بود جاري اشكش و ميگريست كه بود
كند اصابت جهد چون مرا:گفت نميشود؟ تمام اشكت كه شده
(مخصوصي شربت) سويق از شربتي (افتم مشقت و سختي به)
حاضر سويق و طعام كه كرد امر نيز امام همسر پس.بنوشم
اينكه بر كردند را كار اين و نوشيد و خورد آن از و كردند
(5).كنند پيدا (ع)حسين امام بر گريستن طاقت
كه است كرده نقل (ع)عليبنالحسين فرزند از زيد حسينبن
به سياه لباس بنيهاشم زنان شد كشته (ع)علي حسينبن چون
و نميكردند شكايت گرما و سرما از ديگر و كرده تن
اينكه تا مينمود مهيا غذا آنها براي (ع)عليبنالحسين
طور به سالها حضرت آن خود و دارند بپا (ع)حسين ماتم
.مينمود برپا سوگواري مجالس و پرداخته عزاداري به مستمر
(6)
(ع)صادق امام بر عاشورا روز:ميگويد سنان عبداللهبن
صورتش در حزن آثار و گرفته را حضرت آن چهرهشدم وارد
:كردم عرض بود ، جاري گونههايش بر اشك دانههاي و نمايان
نميداني تو هستي غفلت در آيا:فرمود چيست؟ گريه علت
عرض حضرت آن به.شد شهيد روزي چنين در (ع)علي حسينبن
غدا خوردن از":فرمود ميگوييد؟ چه آن روزه درباره:كردم
آبي شربت با عصر نماز از بعد و مگير روزه اما كن خودداري
شهيد يارانش و (ع)حسين كه بود هنگام آن در كن افطار
(7)".گشتند
بر محرم روزهاي از يكي در:ميگويد (148246) خزايي دعبل
به حضرت آن ديدم و شدم وارد موسيالرضا عليبن مولايم
بزرگوار آن اصحاب و نشسته غصهدار و زده اندوه اشخاص شكل
ديدند مرا حضرت چون.نشستهاند اندوهگين وي حضور در
زبانت و دست با كه تو به دعبل اي تو به مرحبا":فرمودند
كه داري دوست دعبل اي":فرمود آنگاه ".ميكني ياري را ما
و حزن ايام ايام ، اين زيرا !بخواني من براي شعري قطعه
به ما دشمنان شادماني و سرور موسم و خاندان ما اندوه
و برخاسته (ع)رضا حضرت آنگاه "است بنياميه ويژه
و بيت اهل و آويختند خود شريف حرم و ما ميان پردهاي
جدشان مصائب بر همگي تا دادند جا پرده پشت را خود خاندان
اي":فرمودند و كرده من به رو سپس.كنند گريه (ع)حسين
ياور زندهاي تا تو آنكه چه ،(ع)حسين بر بگو مرثيه !دعبل
كوتاهي ما ياري و نصرت از تواني تا پس.مايي مدحكننده و
اشك قطرات و كردم گريه هنگام اين در:ميگويد دعبل "مكن
.كردم انشاء را اشعار اين و ريخت فرو چشمم از
مجولا الحسين لوخلت افاطم
فرات عطشانابشط قدمات و
عنده فاطم الخد للطمت "اذا
(8)فيالوجنات دمعالعين اجريت و
عزاداريهايي از هيچيك در كه ميگيريم نتيجه فوق مطالب از
مينمودند برپا خود بزرگوار اجداد و شهدا براي ائمه كه
هيچيك به و نبوده...و قمه و زنجير و كتل و علم از اثري
"احيانا و ابلاغ را دستوراتي چنين نيز خود ياران از
مخالفت عليرغم بعدها را چيزها اين و نكردهاند تاييد
در نيت خلوص و سادگي روي از عوام مراجع ، و فقها بعضي
كه) قمهزني جز كه افزودند عزاداري به گذشته اعصار
.پابرجاست امروز تا (ميشود برچيده دارد بحمدالله
:پينوشتها
هاشمينژاد ، شهيد آموخت ، انسانها به (ع)حسين كه درسي (1
ص 407
ش 4637 اسلامي ، جمهوري روزنامه (2
ش 15610 كيهان ، روزنامه.رك (3
مقاله ص 36 محمدي ، گل رنجبر مداحي ، باب در تاملي (4
جناتي آيتالله
ص 464 ج 1 كليني ، شيخ.كافي اصول (5
ص 188 ج 45 مجلسي ، علامه بحارالانوار ، (6
ص 196 ج 2 قمي ، عباس شيخ سفينتالبحار ، (7
ص 257 ج 45 ، بحارالانوار ، (8
نجفي گودرز
تكثرگرايي و مدني نمادهاي
براي ناتمام و طولاني كشاكش تكثرگرايي ، رشد و پيدايش
:است هدف سه به دستيابي
حكام قدرت كردن محدود -1
مقررات بجاي عادلانه و عقلايي مقررات و قوانين نهادن -2
اقتدارگرايانه
.تصميمگيريها در جامعه مختلف اقشار شدن سهيم -3
"اكثريت" بانظر حكومت كه است اين تكثرگرايي ازشرايط يكي
انتخاب شود ، سنجيده انتخاباتي سيستم يك طريق از بايد كه
آزادي آزادي ، اينشود معين آن سياست سيركلي خط و گردد
.است حاكمان نصب و عزل در دموكراتيك
نيز "اقليت" براي تكثرگرا نظام در "اكثريت" اين بر علاوه
نميگذارد زيرپا را اقليت حقوق اكثريت ، .است قائل حقوقي
اقليت وجود اكثريت كه است اين اقليت حقوق حفظ از مقصود
گوش انتقاداتشان به و بشمارد رامحترم آن شمرده ، لازم را
اكثريت نظر با مخالفت و عقيده ابراز از را آنها و دهد
.نكند محروم
حمايت دو هر "اكثريت" و "اقليت" از دموكراتيك نظام
دموكراسي و است حمايت محتاج اكثريت از بيش اقليت ميكند
اكثريت و اقليت دموكراسي در.ميكند تامين را حمايت اين
نفر يك تنها اگر و دارند عقيده اظهار حق مساوي بطور
حق بازهم باشد ، داشته مردم تمام عقيده مخالف عقيدهاي
اقليت يك مذهب.كند بيان آزادانه را خود عقيده كه دارد
كه است مصون تعرض از اندازه همان تكثرگرا حكومت در كوچك
. اكثريت مذهب
بيان ، قلم ، عقيده ، آزادي) انسان اساسي آزاديهاي به احترام
در.است دموكراسي اصول ديگر از (اجتماعات و مطبوعات
و دارد وجود جامعه افراد براي انتخاب آزادي دموكراسي
معني اين به مختلف احزاب براي سياسي فعاليتهاي نيزآزادي
"آزاد بحث" داردبه بستگي هميشه دموكراسي پيشرفت كه
مسائل پيرامون اختلافنظر وجود حق سياسي ، مسائل درباره
طريق از نه آراء محاسبه طريق از اختلافات رفع و سياسي
ضد بر هيچگاه زور كه است اين دموكراسي معناي.زور اعمال
جريانات تكثرگرا ، حكومت در.نرود كار به عقايد و افكار
مشي خط و سياست آزادانه ميتوانند حاكم جريان از خارج
هر اينكه يعني دموكراسيدهند قرار موردانتقاد را حكومت
آزادانه دارد حكومت درباره نظري و عقيده هر بتواند كس
.كند عمل قانون چارچوب در است ملزم حال عين در و كند بيان
هر بردن پيش براي را زور به توسل جامعه ، يك افراد هرگاه
را روش اين كه حزبي و گروهي با يا شمارند جايز مقصودي
دموكراسي اصلي شرط قبول از شوند همگام پذيرفتهاند
.كردهاند خالي شانه (آزادي)
ذينفع گروههاي اينكه يعني دموكراسي در "كثرتگرايي"
چارچوب در و آزادانه بتوانند زندگي شئون همه در مختلف
را خود خواستهاي و تقاضاها گرديده ، تشكيل جامعه مقررات
مردم و كثرتگرا نظامهاي دموكراسي ، نظامهاي.كنند بيان
.دارد جريان آزادانه آن در سياسي مبارزه كه هستند سالاري
دو حداقل) سياسي حزب چندين چيز هر از بيش رژيمها دراين
و عقايد بيان وسايل و مطبوعات زمينه در.دارد وجود (حزب
دموكراسي نظامهاي.است باز و عمومي مبارزه نيز اخبار
تبليغات بر نظارت با حكومت اگر.هستند آزادمنش نظامهايي
كند سعي ديگر ، اعمال به توسل با و ارعاب و تهديد با
چنين نمايد جلوگيري انتقاد از و حفظ را خاصي سياسي عقيده
.است مغاير دموكراسي اصول با روشهايي
مردم و ميشود مردم كارگزار حكومت دموكراسي ، سيستمهاي در
تفوق "رسما جامعه دموكراسي ، در.ميگيرند پس حساب آن از
جامعه در.ميسازد برقرار حكومت و دولت بر را خود
اين مقابل در بخشيدهاما قدرت حكومت به مردم دموكراتيك ،
حيث اين از و داشتهاند محفوظ خود براي نيز حقوقي قدرت ،
قدرت ، انحصار هرگونه.ساختهاند "محدود" را دولت قدرت
دموكراسي ، براي انحصارها خطرناكتريناست دموكراسي مخرب
از زيرا است جمعي ارتباط وسايل يا نشرافكار وسايل انحصار
قدرت.ميكند جلوگيري افكار پرورش و عقايد بيشتر نشر
نباشد ، پاسخگو مردم مقابل در كه قدرتي و بيمسئوليت
جامعهاي قدردر هر.ميكند پايمال را دموكراتيك آزاديهاي
حقيقي وحدتي از جامعه آن مردم كند نفوذ بيشتر دموكراسي
بيشتر باشند سهيم و شريك آن در همه كه وحدتي يعني
.شد خواهند برخوردار
.دارد قرار "عمومي افكار" پايه بر دموكراسي سياسي نظام
اين يعني ميگردد دموكراسي در "قدرت تناوب" باعث امر اين
جانشين اليتي انتخابات ، يك متعاقب كه دارد وجود احتمال
اين همواره نباشيم راضي حكومت از ما اگر.شود ديگر اليت
كانديداهاي ساير به دادن راي با كه دارد وجود احتمال
"رضايت" صورت در آنكه يا كنيم راعوض حكومت ديگر ، احزاب
.دهيم قرار تاييد مورد آنرا
"سياسي امور در مردم مشاركت" براي را زمينه دموكراسي نظام
دولت و ميكنند انتخاب را دولت مردم.ميكند فراهم
جوابگوي دولت ميكند ، عمل مردم خواستههاي و منافع درجهت
.است جامعه تقاضاهاي
در شهروندان همه برابري" دموكراسي ، مشخصات از ديگر يكي
...و طبقاتي قومي ، نژادي ، مشخصات از صرفنظر "قانون مقابل
زيرا است "مدارا و تساهل" مشخصاتدموكراسي ، ازديگر.است
انسان كه است گوناگون نظرهاي آزاد برخورد شرايط در
پيدا تكامل انسان انديشه و فكر و ميشود قادربهپيشرفت
مخالف عقايد شنيدن تحمل بايد مردم دموكراسي ، در.ميكند
با منطقي برخورد براي را خود عقايد و باشند داشته را
عقايد ، و افكار وقتي.نمايند آماده نظرهايديگران
به نسبت مردم و گرفتند قرار يكديگر مقابل در آزادانه
عقايد قدرت از "طبعا دادند نشان بردباري مخالف نظرهاي
.ميشود كاسته جزمي
تا بكشد طول مدتها شايد و ميكند نمو تدريج به دموكراسي
تمرين به نياز دموكراسيناميد دموكراتيك را جامعه بتوان
.است آموختني دموكراسي.دارد ممارست و
حيدري عليرضا
|