درمان و درد ;تكدي
همشهري در زن
درمان و درد ;تكدي
تكدي رشد روبه پديده بر تاملي
تاريخ طول تمامي در گرچه كه است پديدهاي تكدي :اشاره
جهان ، كشورهاي تمامي در و داشته وجود شهري جوامع گذشته
-اقتصادي ساختار حسب ليكن ;ميشود مشاهده آن از صورتي
و تنوع گستردگي ، از جامعه ، هر بر حاكم فرهنگي اجتماعيو
.است برخوردار متفاوتي ابعاد
بررسي جمله از و بحثي هر مطلع در كه سئوالاتي نخستين
:كه است آن است ، مطرح تكديگري پديده
چيست؟ تكدي (1
است؟ گرديده جامعه در آن آمدن پديد باعث عواملي چه (2
است؟ كدام آن گسترش علل (3
است؟ مترتب آن بر پيآمدهايي و آثار چه (4
بايد اقداماتي چه آن از پيشگيري و درمان مهار ، براي (5
داد؟ انجام
ورود براي كه مطول مقدمه اين در كه كرد خواهيم تلاش ما
امروز جامعه در تكدي مسئله به موشكافانهتر و مناسب
پاسخي سئوالات اين تمامي به ميرسد ، نظر به ضروري ايران ،
.نماييم ارائه مختصر ولو
دارد؟ ويژگيهايي چه متكدي و چيست تكديگري (1
و "تنبلي" ،"ناتواني" چون دلايلي به كه است فردي متكدي
سازندهاي و توليدي نقش هيچگونه ،"شرايط نبودن فراهم"يا
"اجتماع بر كل" نوعي به و نداشته جامعه در
راه سر در گرفتن قرار دليل به علاوه به.محسوبميشود
و اعانه مطالبه در سماجت و اصرار و ترحم جلب براي مردم
قلمداد "مزاحم" فرد يك عنوان به نامناسب ، ظاهري داشتن
و سو يك از متكديان در نياز شدت علت به همچنين.ميگردد
رايج هنجارهاي به نسبت موءثر پايبندي و التزام عدم
"كجروي" مستعد ديگري فرد هر از بيش ديگر ، سوي از اجتماعي
.ميباشند "اجتماعي خلاف" اعمال ارتكاب و
چيست؟ جامعه در پديده اين ظهور عوامل و علل (2
اصلي عامل سه ميتوان كلي نگاه يك در شد ، اشاره كه چنان
و "تنبلي" ،"ناتواني":برشمرد پديده اين بروز براي را
ديگر جنبهاي از گانه سه عوامل اين."شرايط نمودن فراهم"
متمايز هم از و ميگيرند جاي متفاوت دسته دو در خود
"موردي - فردي" عوامل عنوان به را دسته دو اين.ميگردند
.ميشناسند "ساختاري -اجتماعي" و
:فردي عوامل (12
يك افراد از بخشي در كه را متفاوتي ناتوانيهاي مجموعه
جامعه در توليدي نقش ايفاي در را آنها و دارد وجود جامعه
به اشتغال طريق از خويش ثانويه و اوليه نيازهاي تامين و
دسته يك در ميتوان ميسازد قاصر آبرومند ، فعاليت يك
"ناتواني" عنوان با كلي طور به آن از و داد قرار جداگانه
افتادگان كار از جسمي ، معلولين رواني ، بيماران.كرد ياد
به كه كسانياند جمله از بيسرپرست كودكان و سالمندان و
نيازمند و برنميآيند خويش اداره عهده از ،"ناتواني" سبب
.ميباشند ديگران سوي از مراقبت و سرپرستي
قطع كه است ديگري عوامل جمله از نيز "پروري تن و تنبلي"
را افرادي ظهور زمينه اجتماعي ، ساختار بودن چگونه از نظر
از خويش اداره و تامين جاي به كه ميآورد پديد جامعه در
جلب طريق از كه ميدهند ترجيح درآمدزا ، اشتغال يك طريق
دادن تن البته.سازند برآورده را نياز اين ديگران ، ترحم
زمينههاي از برخي با "قطعا رفتاري ، و معيشت چنين به
.ميگردد تقويت ديگر مساعد عوامل و خانوادگي اوضاع رواني ،
:ساختاري عوامل (22
و اجتماعي" عوامل از برخي فردي ، عوامل و علل جز به
كه دارد وجود جامعه بستر در نيز ديگري "ساختاري
و فرودست و مستضعف اقشار از بخشي شدن فقيرتر زمينههاي
بيان در.ميآورد پديد را تكديگري سمت به آنان دادن سوق
اين گسترش و پيدايي در تاثيرگذار وساختاري اجتماعي علل
.كردهاند اشاره "اجتماعي" و "اقتصادي" عوامل به پديده ،
سطح شديد بودن پايين به ميتوان "اقتصادي" علل بيان در
و اقتصادي شديد ركود و قحطي وقوع كشور ، يك در ملي درآمد
آن بدون تورم شديد و ناگهاني افزايش بيكاري ، نرخ افزايش
الگوي بودن نامناسب شود ، جبران مردم درآمدهاي در كه
اشاره درجامعه عميق طبقاتي شكاف آمدن وبوجود درآمد توزيع
يك شدن متورم موجب كه سياستهايي از برخي اتخاذ.نمود
ديگر بخشهاي يا بخش شدن ونحيف فرتوت و اقتصاد از بخش
به بهاي به صنعت و خدمات بخش به اهتمام نظير گردد ،
شاغلين شدن فقيرتر به كه است كشاورزي بخش سپردن فراموشي
.انجاميد خواهد اخير بخش
وضعيت از تابعي گري ، تكدي "اعي-اجتمـ" عوامل از بخشــي
مشكلات از برخي شدن مزمن سبب به كه است جامعه اقتصادي
گذاشته باقي اجتماعي عرصه در ماندگاري آثار حوزه ، دراين
وجود وعدم توزيع بيعدالتي شدن ريشهدار مثل ;است
مناطق و متفاوت اقشار براي يكسان شرايط و برابر فرصتهاي
"عمدتا كه نامناسب توسعه الگوهاي كارگيري به.كشور مختلف
دارند ، تاكيد آن ابعاد ديگر بر اقتصادي رشد تقدم بر
از وبعضي جامعه اقشار از بخشي كه ميآورد پديد را شرايطي
ساختن برآورده از روستاها ، سطح در "خصوصا كشور ، مناطق
گسترش و اجرا عدم.درمانند معيشتيخويش نيازهاي حداقل
آسيبپذير اقشار از حمايت منظور به "اجتماعي تامين" پوشش
وجود همچنين و افراد انساني شان و عزت حفظ عين در
بيرويه افزايش اجتماعي ، خدمات ارايه در جدي نارساييهاي
تغيير گونه هيچ بدون "بستگي نسبت" رفتن بالا و جمعيت
مهمترين جمله از اقتصادي بالفعل ظرفيتهاي در محسوس
ظهور و محروميت و فقر گسترش به منجر كه هستند عواملي
.ميگردد آنها از دستهاي درميان تكديگري پديده
"مهاجرت" پديده اثر نبايد تكديگري ساختاري علل بيان در
است ، بخشي و منطقهاي نابرابريهاي وجود معلول خود كه را
و شهر هر فقراي "نوعا كه گذشته برخلاف.گرفت ناديده
تشديد ;ميشدند تشكيل جا همان بومي اهالي از منطقه ،
كه است گرديده باعث "بخشي" و "منطقهاي" نابرابريهاي
مهاجرين را پايتخت "خصوصا بزرگ ، شهرهاي متكديان معظم بخش
نازلي درآمدي سطح از كه روستاها و محروم مناطق از
علت به كه كسانياند اخير دسته.دهند تشكيل ;برخوردارند
مناطق آن توليدي بخشهاي از "بعضا شديد ، درآمدي اختلاف
روي تهران و بزرگ شهرهاي در تكديگري به و شده كنده
درآمد برابر ده تا درآمدي حرفه ، اين كه چرا ;آوردهاند
.ميسازد آنان نصيب را قبلي
است؟ كدام پديده اين گسترش و افزايش علل (3
عوامل سان به چه اگر كه دارند وجود عوامل از ديگري دسته
و مساعد بستر عنوان به ليكن ;نميكنند عمل پديدآورنده
.ميباشند فوقالذكر عوامل بخش تداوم و تشديدكننده زمينه
در ديني اعتقاد از برخاسته فرهنگي عادت و باور يك وجود
و توصيه.ميباشد تشديدكننده عوامل اين از يكي مردم ميان
در معصومين درسيره و روايات و آيات در فراوان تاكيد
حسنات و.. و ابنالسبيل مستمندان ، ايتام ، به رسيدگي
وارد خيرات در مشاركت و صدقات و انفاق امر در كه بسياري
نظام كامل و صحيح سازمانيابي عدم و سو يك از است شده
حال عين در و پراكنده اعانات نوع اين توزيع و جمعآوري
انجام به مردم غالب تمايل همچنين و ديگر سوي از هنگفت
زمينههاي ديني ، تعهدات قبيل اين چهره به چهره و شخصي
.است نموده تقويت را ناپسند پديده اين گسترش و بسط
سياست فقدان آن ، بيمحاباي گسترش و تشديد در ديگر عامل
هماهنگي وعدم پديده اين قبال در روشن و مدون
و مقابله در نحوي به كه است ارگانهايي ومسئوليتپذيري
برخي وجود وهمچنين دارند مسئوليت مشكل اين رفع
آن براي مكفي اعتبار پيشبيني وعدم قانوني نارساييهاي
مملكت اجرايي دستگاههاي عملكرد به "تماما كه است
.برميگردد
تنها نه پديده اين با مقطعي و سطحي موردي ، برخوردهاي
اجتماعي عارضه اين حل براي راهي است نتوانسته تاكنون
آن رشد زمينههاي تقويت و تشديد باعث "بعضا بلكه بيابد ،
.است گرديده هم
چيست؟ پديده اين بر مترتب آثار (4
پديده اين ملموس و ناخوشايند جلوههاي برخي از صرفنظر
پديد مسئولين از بعضي ميان در را نگرانيهايي "بعضا كه
جديترين عنوان به گهگاه نيز مشكل طرح در و است آورده
بيان آن رفع ضرورت در متوليان ساختن مجاب براي دليل
پديده اين استمرار بر نيز مهمتري عواقب و آثار ;ميشود
مهم شهر شدن نازيبا چند هر كه داشت توجه بايد.است مترتب
ناظرين براي "خصوصا نازيباييها ، اين آمدن چشم به و است
و دارد همراه به كشور براي سوئي تبعات نامحرم ، و خارجي
مشكل اين ليكن ;گردد علاج زودتر چه هر بايد خاطر همين به
از برخي ريشهاي درمان جاي به تا گردد موجب نبايد ظاهري
مخفي و ظاهر صورت آراستن و مالهكشي درصدد ساختاري ، علل
ظاهري ، زشتي درعين پديده اين گستردگي.برآييم آن ساختن
جامعه اعماق در گزندهتري و دردناك واقعيت منعكسكننده
كريه ظاهر از مشئومتر و زشتتر مراتب به چهرهاي كه است
اين وگسترش استمرار و فرهنگي تبعات و آثار.دارد آن
تنها و است نگرانكنندهتر بسيار بزرگ شهرهاي در پديده
حتي كه را افرادي تمامي بلكه نميكند ، تهديد را متكديان
متاثر مدت دراز در ميگذرند ، مستمند يك كنار از بيتفاوت
و پديده اين به نسبت جامعه در بيتفاوتي رسوخ.ميسازد
بزرگترين اجتنابناپذير ، واقعيت يك عنوان به آن قبول
چنانچه.آيد فرود ملت يك سر بر ميتواند كه است بليهاي
گردد جدي حرفه يك به تبديل جوامع از برخي مانند تكديگري
نه آينده در گردد ، منتقل ديگر نسل به نسلي طريق از و
بلكه ;نيستيم مواجه متكديان دسته با ديگر ما دور ، چندان
.شد خواهيم مواجه متكديان "قشر" با
:معضل اين رفع براي راهكارهايي و پيشنهادها (د
بر علاوه كه است جهاني معضل يك تكديگري پديده چند هر
نيز صنعتي مرفه و يافته توسعه ممالك سوم ، جهان كشورهاي
واقعيتي همچون خاطر همين به و درگيرند آن با نحوي به
را آن از ميزاني وجود "عموما و است شده پذيرفته ناگزير ،
از حال اين با ;ميآورند شمار به طبيعي جامعهاي هر براي
فراگيري و نميشود كاسته وجه هيچ به مسئله كراهت و زشتي
ميان از در را دولتها مسئوليت بودنش ، همهجايي و
براي پديدهاي چنين ناپسندي.نميسازد زائل آن برداشتن
جهان امالقراي و مللمسلمان اسوه را خود كه ما جامعه
تبعيض رفع و استضعاف ريشههاي خشكاندن و ميشناسد اسلام
و حرمت حفظ منظور به اجتماعي عدالت تحقق و نابرابري و
در و قرارداده خويش بزرگ انقلاب سرلوحه را انساني كرامت
اقتصاد پيريزي" بر صراحت به آن از منبعث اساسي قانون
ساختن برطرف و فقر رفع و رفاه ايجاد جهت عادلانه و صحيح
و كار و مسكن و تغذيه زمينههاي در محروميت نوع هر
نيازهاي تامين" و نموده تاكيد (1)"بيمه تعميم و بهداشت
بر را افراد (2)"همه كاربراي امكانات و شرايط و اساسي
از برخورداري و دانسته كشور اقتصادي برنامهريزان عهده
بيكاران ، بازنشستگان ، "خصوصا همگان ، براي "اجتماعي تامين"
در بيسرپرستان ، كارافتادگان ، از سالخوردگان ،
مسلم حق را غيره و حوادث از ديدگان آسيب و راهماندگان
كه جامعهاي در.است قبيحتر مراتب به ،(3)دانسته آنان
در سبقتجويي براي مردم ميان در بالايي ظرفيت و آمادگي
هيچ هنوز كه هنگفتي مبالغ ساله همه و دارد وجود خيرات
و الهي انگيزههاي با ندارد ، وجود آن از روشني برآورد
با و ميشود صرف امور قبيل اين در دوستانه انسان نيات
موانعي و دشواريها و پديده اين گستردگي و پيچيدگي همه
نيست شايسته دارد ، وجود آن ريشهاي درمان راه سر در كه
موجود وضع بررسيگردد ناتواني و عجز اظهار آن حل از كه
نظام عمده مشكل كه آنست بيانگر گذشته اقدامات تحليل و
امكانات و اعتبار كمبود معضل ، اين مهار در كشور اجرايي
موءظف را دستگاهي هيچ نميتوان هم آن بدون چه اگر ;نيست
با.نمود وظايف مسئولانه انجام و كار در فعالانه ورود به
مديريت فقدان به اصلي نقصان ميرسد نظر به حال اين
.برميگردد كار اين براي اصلي مسئول بودن نامشخص و متمركز
وظيفه و مسئوليت كه بيآن استانداريها و كشور وزارت
شده گذارده آنان برعهده قانونگذار سوي از صريحي و معين
ميان هماهنگي ايجاد ضرورت و خلا همين درك با تنها باشد ،
صورت به كه اقداماتي ساماندهي و ذيربط دستگاههاي
مرحله چند در ميگيرد ، صورت راه اين در ناقص و پراكنده
با و نمود درگير مسئله اين در را خود گذشت ، آن شرح كه
جهت در استانها ، و كشور سطح در ستادهايي تشكيل
با هماهنگ مقابله براي مناسب برنامهريزي و سياستگذاري
ناخواسته مقاطعي در حتي و است داده صورت را تلاشهايي آن
عدم علت به ليكن ;است گرديده نيز آن اجرايي مسايل درگير
نداشتن كه ذيربط دستگاههاي مسئوليتپذيري و همراهي
قرار بهانه را ، اينباره در روشن وظيفه و مشخص اعتبار
كار عهده از است شايسته كه چنان است نتوانسته ميدادند ،
بر روزه هر كه حاليست در بلاتكليفي و بيعملي اين.برآيد
و ميشود افزوده تكديگري مسئله گستردگي و ابعاد
نمايان خود از را جديدتري انواع و متنوع صورتهاي
.ميسازد
"توصيهاي" و "عملي" راهحلهاي و پيشنهادها ارائه از قبل
و سطحينگري هرگونه از پرهيز منظور به نكته اين تذكر
بر كه راهحلهايي "اصولا:كه است ضروري سادهانگاري
در و شرايط بهترين در ميشود ، اتخاذ معلول با مقابله
محدودي كنندگي رفع و درماني اثر توفيق ، درجه بالاترين
اين ريشهاي حل براي تدبيري هيچ كه شرايطي در و دارند
ميان از براي مستمري و موءثر تلاش و نميگيرد صورت بيماري
نميشود ، انجام آن آورنده پديد "ساختاري علل" برداشتن
بيماري بازگشتناپذير و قطعي درمان انتظار آنها از نبايد
خروجي دريچه شرايطي ، چنين در كه چرا.داشت را تكديگري
به متكدي تبديل خروجي از گشودهتر مراتب به فقر توليد
.ميباشد مولد نيروهاي و شرافتمند افراد
:پيشگيرانه راهحلهاي
تصريح بحث مقدمه در كه همانگونه:ساختاري عوامل رفع -1
و فقر گسترش در ريشه تكديگري ، پديده از مهمي بخش شد ،
-اقتصادي نامتعادل ساختار معلول خود كه دارد محروميت
جامعه در فرصتها و درآمد ثروت ، نابرابر توزيع و اجتماعي
در تا شد خواهد باعث كه ريشهاي راهحلهاي از يكي.است
ساختن مسدود گيرد ، صورت چشمگيري كاهش متكديان جمعيت
ساماندهي طريق از جامعه در محروميت و فقر توليد خروجي
.است كشور اقتصادي وضع
جوامع كه شرايطي در حتي:"اجتماعي تامين" پوشش گسترش -2
اين همواره دارند ، قرار نيز مناسبي تعادل و سلامت در
به آن فعال و مولد اعضاي از برخي كه دارد وجود احتمال
خودكفاي اداره از و گرديده خارج فعاليت چرخه از دلايلي
سوي از سرپرستي اعمال و حمايت به و گردند قاصر خويش
"اجتماعي تامين" نظام پيشبيني ضرورت.شوند نيازمند جامعه
و افراد قبيل اين وضع به رسيدگي منظور به
آن از هدف و است برخاسته همينجا از خانوادههايشان
حداقل "ثانيا است ، خويش اعضاي از جامعه حمايت "اولا
در جامعه به فرد صادقانه خدمات ازاي در كه است پاداشي
همه از و بالاخره و ميشود اعطا وي به ناتواني دوره
و عزت از حراست و حفظ منظور به كه است اقدامي مهمتر
.ميگيرد صورت انساني آزادگي
و سالم اجتماعي -اقتصادي ساختار از كه جوامعي در "طبعا
آسيب و نيازمند افراد دايره نيستند ، برخوردار متعادلي
تامين نظام كردن پياده و مييابد بيشتري گسترش ديده ،
كه چند هر ;ميكند پيدا بيشتري ضرورت و اهميت اجتماعي
هزينه است ممكن آنان ، نياز عمق و نيازمند جمعيت كثرت
و پوشش ضعف ميان نسبت.سازد وارد جامعه برگرده را سنگيني
جمعيت حجم با "اجتماعي تامين نظام" مساعدت بودن نامكفي
كاهش درجه هر اثر كه است بلاواسطه و صريح چنان متكديان
.ميگردد نمايان دومي حجم افزايش در بلافاصله اولي ، در
:نيازمندان از دستگيري پراكنده اقدامات ساماندهي -3
و افراد از حمايت چارچوب در كه اقداماتي مجموعه
از ميگيرد ، صورت كشور در مساعدت نيازمند خانوادههاي
باعث امر همين و نيست برخوردار درستي سامان و نظم هيچ
از انتظاري مورد و مطلوب برآيند و نتايج تا است گرديده
از دقيقي برآورد امكان كه صورتي در.نيايد دست به آن
به حقيقت اين شود ، فراهم اقدامات قبيل اين ستانده -داده
و سازمان وجود عدم دليل به كه گرديد خواهد اثبات روشني
قبيل اين مناسب سازماندهي و هماهنگي و موازي نهادهاي
هنگفت ، هزينههاي و انرژي صرف عليرغم اقدامات ،
جامعه امروز اجتماعي معضل اين از بخشي حتي نتوانستهايم
.نماييم علاج را ايران
بدون متفاوت مجراي چهار از خدمات نوع اين حاضر حال در
همديگر با هماهنگي كمترين و يكديگر از اطلاع كوچكترين
:ميگيرد صورت
...و هلالاحمر بهزيستي ، سازمان مثل دولتي دستگاههاي -
و اوقاف امام ، امداد كميته مثل دولتي غير دستگاههاي -
...و خيريه امور
صندوقهاي خيريه ، موءسسات مثل مردمي تشكلهاي -
...و عظام مراجع بيوت قرضالحسنه ،
.مردم آحاد سوي از فردي و مستقيم نذورات و خيرات -
و مردمي برساختار كه آن بدون بتوان كه صورتي در
لطمهاي اقدامات اين از برخي خيرخواهانه و داوطلبانه
هماهنگ نحوي به را بيمنتها و عظيم منابع اين شود ، وارد
بازده بهينهترين كه انداخت مسيري در و داد جهت و نمود
غول با مقابله در توانست خواهيم آنگاه ;آورد پديد را
جامعه در متكدي توليد اصلي سرمنشا كه محروميت و فقر بزرگ
.كنيم پيدا دست بيشتري توفيقات به است ،
بالا:جامعه عمومي افكار در تكديگري شمردن ناپسند -4
عناصر اضافه به ايران جامعه در احساسات و عواطف بودن
دارد ، وجود ما مردم ديني عادت و باور در كه مساعدي
حرفهاي گدايان رشد به ناخواسته كه آورده پديد را شرايطي
حالي در.است نموده مساعدت جامعه در ناشريف تنپروران و
ظاهر حفظ آنكه جهت به آبرومند نيازمندان از عظيمي بخش كه
سر بر سمج مزاحمي همچون و نميآيند چشم به و نمودهاند
اين از نميشوند ، سبز اتومبيلها لابلاي و عابران راه
كارگر يك درآمد از "بعضا كه ناچيز ظاهر به موردي اعانات
.ميمانند بينصيب است ، افزونتر زحمتكش كارمند يا
آگاه عدم دليل به معالاسف كه پسنديده عادت اين اصلاح
نيازمند است ، افتاده نامناسبي مجراي در مردم ، سازي
جهت دو در كه است گستردهاي دهنده آگاهي تبليغات
دستگيري به مردم ترغيب" و سو يك از "تكديگري قبيحسازي"
صورت بايد ديگر سوي در "واقعي مستمندان و محرومان از
.گيرد
از نوعي به خدمات قبيل اين پرداخت با مردم كه آنجا از
دست رواني تشفي به و ميشوند برخوردار روحي اقناع
مسكوت و متوقف نميتواند كه است نيازي اين و مييابند
دادن از آنان داشتن برحذر با زمان هم است لازم بماند ،
نيز آن مناسب بديلهاي خياباني ، گدايان به اعانه مستقيم
دچار جامعه عمومي افكار تا شود گذارده مردم مقابل در
به مقدس انگيزه اين و نگردد مفرط بياعتمادي و بدبيني
.نگرايد خاموشي
:كننده علاج حلهاي راه
چون كه ميرسد نظر به:قانوني نارساييهاي و نواقص رفع -1
امروزه كه تنوعي و گستردگي از تكديگري پديده درگذشته
قوانين تدوين هنگام در ;است نبوده برخوردار كرده ، پيدا
تمامي ذيربط ، دستگاههاي وظايف شرح تنظيم و آن به مربوط
مغفول آن از سطوحي و نشده ديده مسئله اجزاي و ابعاد
جامعه حقوقي بررسي يك نيازمند نقيصه اين رفع.است مانده
دولت ، تشكيلات در كار اين براي جايگاه بهترين و ميباشد
.ميباشد جمهور رياست مجلس امور و حقوقي محترم معاونت
و ذيربط دستگاههاي از دعوت با ميتواند معاونت اين
و نارساييها مشكلات ، منظور ، همين به ستادي تشكيل
اين وظايف شرح و قانون در موجود احتمالي تداخلهاي
.نمايد اقدام آن رفع براي و شناسايي را دستگاهها
قوانين بازبيني و بررسي در:اصلي متولي يك تعيين -2
دستگاهها وظايف شرح تكميل و اصلاح و موضوع اين با مرتبط
دستگاههاي از يكي "نهايتا كه كرد حركت سمتي به بايد
به دارد ، متكديان مسئله با نزديكتري ارتباط كه ذيربط
در دستگاهها بقيه و شود تعيين كار اصلي متولي عنوان
آن با همكاري به موءظف اختياراتشان و وظايف چارچوبه
و ابعاد متكديان با مقابله مسئله چند هرگردند دستگاه
نيروي مثل مختلفي دستگاههاي كه دارد مختلفي زواياي
هلالاحمر ، جمعيت بهزيستي ، سازمان دادگستري ، انتظامي ،
وزارت امام ، امداد كميته خيريه ، امور و اوقاف سازمان
صداوسيما ، ارشاد ، وزارت كار ، وزارت درمان ، و بهداشت
همكاري از نميتوان و ميسازد درگير را...و كشور وزارت
;بود بينياز عمل در دستگاهها اين از يك هيچ مشاركت و
ايجاد و كارساماندهي اصلي ، متولي يك پيشبيني بدون ليكن
يا دولت كه مواقعي در "خصوصا ;گرديد خواهد دشوار هماهنگي
و مشكلات پاسخگوي كه مسئول طرف يك دنبال به مجلس
.ميگردند باشد ، نارساييها
اظهار مذكور دستگاههاي كه چنان:اعتبارلازم تامين -3
همان انجام براي مكفي اعتبار آنان از يك هيچ ميدارند ،
شده محول آنها به اينباره در كه را وظيفهاي از اندازه
شرايط در اعتبار كمبود مشكل ندارند ، اختيار در است ،
ذيربط دستگاههاي براي دولت ، درآمدهاي كاهش كنوني
از معضل اين علاج كه صورتي در.است گرديده نيز جديتر
خواهان امور متوليان و است برخوردار كافي اهميت و اولويت
لازم ميباشند ، شهرها سطح در آن گسترش به رو روند توقف
صورت در و يابد تخصيص امر اين به مكفي و لازم اعتبار است
آن براي دستگاهها آينده سال بودجه در مستقلي رديف امكان
با گذشته تجربه همچون صورت اين غير در.نمايند پيشبيني
در آنها جدي همكاري عدم و دستگاهها رغبت و تمايل عدم
.بود خواهيم مواجه پديده اين با مقابله
كشور وزارت اجتماعي امور دفتر
نوشت پي
سوم اصل از بند 12 -1
به كنيد نگاه همچنين و سوم و چهل اصل از و2 بندهاي 1 -2
.اساسي قانون يك و سي و هشت و بيست اصول
.اساسي قانون نهم و بيست اصل -3
همشهري در زن
همچون امروز از صنفي ، حميت براساس و قلم حرمت حفظ براي
صفحه اين فضاي از بخشي خرداد دوم جبهه روزنامههاي ساير
تا ميگيرد قرار زن روزنامه خبرنگاران اختيار در همشهري
به كردهاند تهيه گوناگون زمينههاي در كه را مطالبي
.برسانند خوانندگان اطلاع
زن روزنامه حقوقي بحثهاي
(1) مقدسات ترازوي در
روزنامهاي تنها شايد و روزنامهها از يكي زن روزنامه
كار دستور در را حقوقي - فقهي احكام بررسي و نقد كه بود
به مربوط احكام نيز بحثها اين اصلي محورداد قرار خويش
براساس موضوعات كه بود صورت بدين كار شيوه.بود زنان
آن به گزارش سلسله يك در و شده انتخاب اجتماعي معضلات
در و حقوقدانان نقطهنظرات شماره يك درميشد پرداخته
يك.ميشد درج مجتهدين و فقها نقطهنظرات ديگر شماره
روبهرو احكامي چنين با كه مردمي نظرات به اختصاص شماره
براساس و كارشناسي مقاله يك نهايت در و.داشت بودند ،
آن ، همت وجهه كه ميشد ، چاپ اجتهادي منابع و فقهي مباني
به و بود ، اجتماعي لايههاي در حقوقي - فقهي احكام طرح
ميپرداخت اجتماعي معضلات قبال در احكام آن كاركرد بررسي
از زن روزنامه دستاندركاران كه گفت ميتوان قاطعيت به و
:ميكردهاند دنبال را هدف دو تنها كاري چنين به زدن دست
زيرا.وسيع سطح در زنان به مربوط مشكلات و مسائل طرح -1
به آمده وجود به مشكلات تا كه است داده نشان تجربه
جايي به و نشود تبيين فرهنگي ، اقتصادي ، اجتماعي ، موضوعات
مرگ حكم برايشان مشكل علاج مجتهدين و صاحبنظران كه نرسد
سنتي نگاه در نظر تجديد مقام در كند پيدا را زندگي و
مساله حل براي شرعي راه يك كردن پيدا يا و فقهي
بانكهاي علماء ، كه بوديم شاهد ما چنانكهبرنميآيند
وجود نزول و ربا آنها در اينكه عنوان به را شاه زمان
انقلاب كه هنگاميميدانستند غيرشرعي و كرده محكوم داشت
بدون بانك و اسلامي بانك ايجاد دنبال به آنان شد پيروز
متوليان بانكي ، كارهاي در اخلال چندي از پس و.بودند ربا
بين و بانك بين كه نوشتند را قراردادهايي نهايت در كار
حقوقي يا حقيقي اشخاص و بانك بين همچنين و سپردهگذاران
اما.بگيرد قرار امضا مورد هستند ، وام درخواستكننده كه
از پس سالهاي طول در كه موسيقي ، مانند فرهنگي مسائل در
چنين ما است ، برانگيخته را بسياري مسائل انقلاب پيروزي
اگر چون.بودهايم شاهد كار متوليان از را عملكردي
كنيم ، نگاه مساله به سنتي فقه نگاه منظر از بخواهيم
سيماي و صدا از كه موسيقيهايي اكثر كه ديد خواهيم
اما.داشت نخواهد شرعي مجوز ميگردد پخش اسلامي جمهوري
كه داشت آن بر را صاحبنظران فرهنگي ، و اجتماعي تنگناهاي
مساله به جديد نگاهي عظيمالشان تقليدي مرجع پشتوانه به
شده پيدا مشكلات از بسياري آن وسيله به و باشند داشته
حق از ميتوان مساله ، حقوقي نمونههاي از و شود ، علاج
حكم اين و.است مردان آن از طلاق حق چون.برد نام طلاق
پيچيدهتر روز هر آن در اجتماعي روابط كه جامعهاي در
امر مجريان كه شد سبب و كرد ايجاد را مشكلاتي ميگردد ،
اين و بيانديشند ، آن براي راهحلي فقهي احكام پشتوانه به
كه شد كنوني عقدنامههاي در عقد ضمن شرايط ورود به منجر
خاص شرايط در زنان شدن طلاق حق صاحب شروط ، اين از يكي
.است
بررسي و نقد به را فقه احكام از حكمي اگر نيز زن روزنامه
كه بوده آن پي در يعني.است بوده راستا همين در گذاشته
كه آن تا سازد ، طرح را حكم آن از آمده بهوجود مشكلات
سطح چونباشند مساله علاج و راهحل فكر به امر متوليان
احكام اين از حاصله ناهنجاريهاي و مشكلات بروز و ظهور
براي كه نبوده شكلي به و است بوده جامعه زيرين لايههاي
.باشد روءيت قابل همگان
پاسداري احكام ، اينگونه طرح از زن روزنامه بعدي هدف -2
اجراي با امروز ما جامعه چوناست بوده فقه حريم از
بعضي ساختن مطرح با كه است روبهرو كساني فقهي احكام
شريعت اساس بردن سئوال زير جز هدفي سنتي فقهي نكتههاي
.ندارند
كه بود آن پي در سياست ، اين گرفتن پيش در با زن روزنامه
صاحبنظران تا گردد ايجاد فرصتي فقهي احكام بعضي طرح با
احكام بررسي و نقد و ابهامات از بعضي به پاسخگويي با
مطابق و تاريخي زنگارهاي بدون را سهله و سمحه شريعت فقهي
در است ، مترقي اجتهاد شرط كه مكان و زمان شرايط با
پي در بيشتر نيز روزنامه ودهند قرار دينداران اختيار
به باتوجه.است بوده فقهاء و مجتهدين و روحانيون نظرات
مقدسات به اهانت اتهام كردن وارد كه گفت بايد مسائل اين
.است سوءتفاهم يك يا و واقع خلاف روزنامهاي چنين به
|