|
سنخشناسي پالايشهاي
فرقه /كليسا
و ملي تمايزات و توسعه نظريات
بينالمللي
سنخشناسي پالايشهاي
فرقه /كليسا
:اشاره
تقسيم مختلفي فرقههاي و ها شاخه به مكتبي و دين هر
اصلي دغدغههاي از محققان نزد در آنها بندي دسته كه ميشود
بر مشتمل نيز كليسا آن تبع به و مسيحيت.رود مي شمار به
در آنها بندي طبقه و شناخت كه است بسياري هاي فرقه
.گيرد مي انجام متنوعي معيارهاي و ها شاخص چارچوب
كه است حاضر مقاله اصلي بحث ها فرقه شناسياين سنخ
(فرناندز و ويلسون اينگر ، ) محقق سه نظريات آن برمبناي
.شود مي مطرح
مقالات گروه
اينگر -الف
فرقه ، /كليسا سنخشناسي ارائه در تروئيچ ابتكار از بعد
سنخ اين آن ، تعريف باز با تا شد انجام زيادي تلاشهاي
را ديني گروههاي مراتب همه دقيقتر ، بهگونهاي شناسي
نافذترين از يكي عهدهدار "اينگر ميلتون".بگيرد بر در
ششگانه طبقهبندي او.است بوده سنخشناسي پردازشهاي
شمول ميزان نخست:كرد ارائه معيار دو براساس را زير
ارضاي جاي به دين يك كه ميزاني وديگري جامعه يك اعضاي
اجتماعي انسجام حفظ در خود كاركرد براساس فردي نيازهاي
.ميكند خدمت
:از عبارتند طبقهبندي اين
نوزدهم قرن كاتوليك كليساي مانند:جهاني كليساي -1
كليساهاي مثل دولتي كليساي آن مظهر كه:اكليزيا -2
.است انگلستان كليساي مثل رسمي كليساي و اسكانديناوي
پروتستاني "اصلي" هياتهاي اكثر:denomination مذهب -3
خاستگاههاي وجود با كه دستهاند اين از غربي جوامع در
و متقابل احترام تحتالشعاع بتدريج نخستينشان فرقهاي
.گرفتند قرار دنيوي نيروهاي با همسازي
اين نمونه ميتوان كوآكرهارا:يافته تثبيت فرقه -4
حال درعين و داشتهاند دوام مديدي مدت به كه دانست مورد
صلح نظير مسايلي زمينه در را دولت با مخالفت نوعي هنوز
.ميكنند حفظ طلبي
ميكند تقسيم فرعي نوع سه به را فرقه "اينگر":فرقه -5
متمايز هم از ميدهند اجتماعي نظم به كه پاسخي حسب بر كه
از برخي عدمپذيرش و اجتماعي نظم پذيرش يعني ميشوند ،
نوع سه مظهر) پرهيز و پرخاشگري شايع ، فردي ناتوانيهاي
و آناباتپتيستها آكسفورد ، گروه از عبارتند فرقه خرد
(.نپتكوستاليستها
به كه عمراند وكم فردگرا بسيار گروههايي:Gult كيش -6
ميشوند ، منحرف اصلي ديني سنت از اي گسترده صورت
Yinger,.است آنها از نمونهاي معنويتگرا گروههاي
91- 1971- pp - A38
ويلسون -ب
كه است كرده تقسيم نوع هفت به را فرقهها ويلسون برايان
است واكنشي و پاسخ نوع تقسيمبندي دراين او اصلي معيار
عبارتند فرقهها اين.ميكند ارائه دنيا قبال در فرقه كه
:از
. است انجيلي بنيادگراي مسيحيت آن نمونه:نوكيش فرقه -1
گروههاميخواهند اين:انقلابي فرقه -2
.گذركنند موجود اجتماعي نظم از
تلاش نوع از دنيا ، به پاسخ مورد دراين:فرقهدرونگرا -3
كنارهگيري بلكه نيست آن كردن واژگون يا دنيا تغيير براي
.است شخصي قداست از آمده بر امنيت جستجوي و آن از
.فرقهاند نوع اين از نمونهاي "قداست جنبشهاي"
نوع اين از نمونههايي: دستكاري به معتقد فرقه -4
و Rosacruians ها ، Christian Scientisit از عبارتند
و مخصوص دانشهاي كه مدعياند اينها.هاScientologist
را آنها ميتواند كه دارند اختيار در را خاصي تكنيكهاي
.كند نايل شده پذيرفته درجامعه "عموما كه اهدافي به
از مركب اينها: كرامت و كشف و معجزه به معتقد فرقه -5
بهعنوان بيشتر بلكه صنف يك بهعنوان نه كه هستند افرادي
اهداف خاطر به ميخواهند و جمعميشوند هم كنار مخاطب
نمونه.كنند برقرار ماوراءالطبيعهارتباط با شخصيشان
اقوام با درصددند هستندكه معنويتگراها فرقه نوع اين
.كنند برقرار ارتباط مردهشان
اوليه جهتگيري به نسبت نمونه اين:اصلاحگرا فرقه -6
قرار (كوآكرها نظير) فرقه يك پسيني مرحله در ، فرقه
تا ميماند باقي ومنزوي جدا فرقهاي وچنين ميگيرد
ديگر كه جامعهاي به رسيدن منظور به را اخلاقي و انتقاد
.كند ارائه نباشد ، بياعتنايي و خصومت درآن
از "عمدتا دنيا به پاسخ مورد دراين:شهري آرمان فرقه -7
كه است كمالگرا دراجتماعي زندگي سوي به عقبنشيني نوع
.است تولستويي اجتماعات آن نمونه
تعيين عوامل اين كه ميكند ذكر را عواملي همچنين ويلسون
انواع از بيش فرقه نوع يك آيا معين شرايط در كه ميكنند
به معتقد فرقههاي مثال ، براي نه يا آمد خواهد پديد ديگر
ميان در زياد احتمال به و ميدهند بها دانش به دستكاري
كمتر بخشهاي ديگر تا ميشوند ظاهر فرهيخته "نسبتا بخشهاي
.پايينتر طبقات فرهيخته
راههاي نيز و قدرت و اعتبار به راجع بينشي مايلند آنها"
گروههايي آنها.كنند ارائه آنها به رسيدن براي ميانبري
"باشد جهت اين در جاهطلبيشان كه ميكنند جذب را
.(W3740ilson, 1969 P)
در (ودرونگراها) دستكاري به معتقد فرقههاي ديگر طرف از
در شدهاند ، ديده كم بسيار يافته توسعه كمتر كشورهاي
.آمدهاند پديد كرات به انقلابي فرقههاي آنها در كه حالي
يا بوميگرانه جنبشهاي شكل گهگاه انقلابي فرقههاي
درصدد احياگرانه جنبشهاي.ميگيرند خود به را احياگرانه
بيگانه فرهنگي سلطه طرد و سنتي نمادهاي به بازگشت
مربوط بحث به شود رجوع) هستند (استعماري فرهنگ "معمولا)
جنبشها اين به
(404- F3840ernandez, 1969pp) زير اثر در
از قبل دوره دو در بويژه اخير ، سالهاي طي افريقا در
از بسياري گوناگون ، كشورهاي در استعماري حكومتهاي خاتمه
اين اين ، وجود با آمدهاند پديد نوع اين از ديني جنبشهاي
ارواح رقص جنبش.نيست دوره يك يا قاره يك به محدود پديده
نوزدهم قرن اواخر در را امريكا سرخپوست قبايل از برخي كه
بازگشت منادي سرخپوستان نظر در نيز ميگرفت بر در
اضمحلال منادي و رسومشان و آداب و نياكان پيروزمندانه
را ديگري مشابه واكنش.است بوده سفيدپوستان بيگانه فرهنگ
پديد مالنزي در كه آييني ، بارپرستي آيين در ميتوان نيز
يك با برخورد از ناشي شوك يا فشار مورد اين در ;ديد آمد ،
اين به منجر نسبي محروميت همراه به قدرتمند بيگانه فرهنگ
از تا بدهند انجام عجيبي تلاشهاي بومي مردم كه است شده
كه آنچه با بتواند كه آورند بدست را هدايايي نياكانشان
از پيترورسي) كند رقابت هست سفيدپوست مردان تملك در
عنوان به مهدويتگرا و هزارهگرا جنبشهاي نامگذاري
آيندهنگرند آنها كه چرا كرد ، انتقاد "بوميگرا" جنبشهاي
كه است پذيرفتني تالمون نظر ايشان برخلاف.گذشتهنگر نه
آينده درباره آنها بينش ميرسد نظر به "معمولا ميگويد
از و است بومي سنت شده تفسير باز عناصر از بسياري حاوي
و انقلابي "اساسا موضعي از است تركيبي رو اين
پاسخ آنها گسترده خواستههاي به كه سنتگرايانهاي
(ميدهد
(1962Cf, Worsley, 1957 and Talmon,)
فرناندز -ج
بعد دو بر را آفريقا ديني جنبشهاي سنخشناسي فرناندز
:مينهد بنيان
جنبش نمادهاي سرچشمه -1
نهادهايش از جنبش ابزاري يا عاطفي استفاده -2
بعد به توجه با وي (Fernandez, 1961 pp. 384- 404)
برخي بوميگرا ، جنبشهاي همه كه ميكند خاطرنشان نخست ،
ياد به كه را فرهنگ از عناصري يا فرهنگ موجود عناصر از
جنبشها برميگزينند ، برآنها تاكيد منظور به است مانده
ميشوند ، نو پيريا كه ميزاني به عناصر اين اخذ در
:متغيرند
مراحل از مداومي توالي يا پيوستار يك به من اين بنابر"
بهرهبرداري سنت از "اساسا كه جنبشهايي بين تدريجي
فرهنگپذيري طريق از "عمدتا كه جنبشهايي و ميكنند
پيوستار اين يافتم ، دست ميشوند ، فرهنگي نمادهاي تسليم
قرار فرهنگپذيري نمادگرايي و سنتي نمادگرايي قطب دو بين
استفاده يعني دوم بعد (1969 3870 Fernandez,) "دارد
:ميكند تعريف زير صورت به فرناندز را عاطفي يا ابزاري
براي را ي[فرهنگي] عناصر ديني جنبش ابزاري نوع در"
به و هدفمند و واقعگرايانه شيوهاي به نمادين استفاده
.برميگزيدند موجود شرايط در آنها بقاي اميد
جبران براي عملگرايانه تلاشهايي كه دريافتم "تقريبا
خطر بدون فرودستي موقعيت با مرتبط ناكاميهاي و محروميت
به زيرا ميشود ، انجام ديني گروه بقاي و تداوم انداختن
دست اهدافش به ميتواند كه است نهاد فقط ميرسد نظر
".يابد
گريز نماديبر جايگزيني طريق از ديني جنبش عاطفي نوع در
به كار اين.ميشود تاكيد است ، ناكامي سبب كه موقعيتي از
رقص و رويا آواز ، تشريفات ، مناسك ، در نمادي اشكال وسيله
اين در مشاركتكنندگان شديد درگيري.ميشود انجام
از ناشي محروميتهاي و ناكاميها از را توجهشان فعاليتها
فقط فعاليتش و جنبش.برميگرداند روزانهشان موقعيت
"هستند نمادي جايگزيني اين انجام براي وسيلهاي
(8- 1969 387 Fernandez,)
بوميگرا ، ) ديني جنبش نوع چهار فقط فرناندز اگرچه
وضعيت براساس را (اصلاحگرا و طلب جدايي مهدويتگرا ،
متمايز هم از (بود آن مطالعه حال در كه وضعيتي) آفريقا
/كليسا سنخشناسي بحث در مهمي سهم او حال اين با ميكند ،
براساس ديني گروههاي بين تنها نه زيرا دارد فرقه
را آنها همچنين بلكه است افكنده تمايز دنيا به پاسخشان
هم از نيز نمادها آن جهتگيري و نمادهايشان منبع برحسب
.است ساخته متمايز
جونز كنت تامپسون ، كنت :موءلفان *
بهرامپور شعبانعلي محدثي ، حسن :مترجمان *
و ملي تمايزات و توسعه نظريات
بينالمللي
جزو لاتين آمريكاي و آسيا افريقا ، كشورهاي اكثر امروزه
هر زيرا ;ميشوند دستهبندي يافته توسعه كمتر كشورهاي
دارند ، خود رادر جهان جمعيت درصد حدود 70 كشورها اين چند
اين در.برخوردارند جهان درآمد درصد از 17 فقط ليكن
باب در اقتصادي توسعه قديميتر نظريات نگرش شرايط
ارجاع خطي تك الگوي به بينالمللي ، و ملي تمايزات
دانش شكل در "عمدتا تجدد نگره اين از علاوه به.مييافت
منتقل يافته توسعه كمتر كشورهاي به سرمايه و صنعت فني ،
عوامل اين تونيس فرديناند عقيده به بنا چنانكه ;ميشد
پذيري تفكيك فرايند داده ، توسعه را اقتصادي ظرفيتهاي
.ميكرد ترويج را عقلانيت عنصر و بخشيده شدت را اجتماعي
نوسازي پرداز نظريه نخستين عنوان به روستو همچنين
پس توسعه فرايند ميبرد گمان ميلادي دهه 1960 در اقتصادي
انبوه ، مصرف و توليد گسترش واسطه به خيزاقتصادي مرحله از
.پيميافكند را رفاهي جامعه مباني و شده تسريع
كاركردگرايي ديدگاه از پارسنزاما تالكوت ميان اين در
ادوار در را جوامع توسعه شناختي جامعه مراحل ساختي ،
مصر) باستاني جامعه ،(استراليايي بوميان) بدوي جامعه
گهوارهاي جامعه ،(هندوستان) تاريخي جامعه ،(باستان
و امريكا متحده ايالات) نوين جامعه و (باستان يونان)
به نمود تاكيد و كرد طبقهبندي (اروپايي كشورهاي اكثر
تحرك تجدد ، سوي به جامعه حركت سرعت افزايش موازات
نظير ارادي تجمعات ;مييابد گسترش كار تقسيم و اجتماعي
غالب دنيوي روحيه ;ميگيرد فزوني كارگري اتحاديههاي
الگوي و مينمايد ضروري آموزشي نظام فراگيري ;ميشود
با "صرفا شرايط اين واقع در كه ميبالد هستياي خانواده
نظريه طبق ديگر سوي از.است منطبق غرب صنعتي جوامع الگوي
شرايط كه است غرب فني دانش و سرمايه انتقال اين نوسازي ،
چنانكه ;ميكند فراهم صنعتي نو كشورهاي در را توسعه
شرقي جنوب كشورهاي در ميتوان را رهيافت اين نمونههاي
.نمود مشاهده آسيا
ملي تمايزات به نسبت تنگنظري دليل به نظريات اين معهذا
در توسعه فرايند راههاي تنوع به توجه عدم و بينالمللي و
اين بارز نمونهشدند مواجه انتقاد با مختلف كشورهاي
آن توسعه فرايند كه بود ايران اقتصادي شكست شرايط ،
سرمايههاي نيز و گرانجان و ديرپا تمدني وجود عليرغم
در.شد متوقف خيزاقتصادي مرحله در خدادادي منابع از حاصل
ملي تنگناهاي نتيجه در سوم ، جهان مالي فقر شيوع اين واقع
بينالمللي و ملي شرايط تحول نيز و جهاني اقتصاد راهبردي
ميان در.انجاميد نوسازي نظريات كارآيي عدم به كه بود
اين گوندرفرانك آندره كاركردگرا ، الگوي ماركسيست منتقدين
زندگي غالب نظام سرمايهداري نظام كه كشيد پيش را بحث
ملل سياق اين بر و است زده رارقم فعلي جهان اجتماعي
به تا دادند تشكيل را فراگيري بورژوازيهاي ثروتمند ،
نظر بهبپردازند كارگر طبقه مثابه به سوم جهان استثمار
ملي سطح در هم و جهاني مقياس در هم سرمايهداري فرانك
و مراتب نامتوازن رشد باعث و است نيافتگي توسعه علت
منافع جهتگيري واقع درميگردد منطقهاي توسعه اقطاب
به ثروتمند ملل طرف از مبنا اين بر بينالمللي مبادلات
از فرايند اين "غالبا عكس بر بلكه ;نبوده فقير ملل سوي
و است شده هدفگيري ثروتمند ملل سمت به فقير ملل طرف
به فقير ملل از خام مواد صادرات در نيز امر اين دليل
گونه اين به اول ملل از مصرفي كالاهاي واردات و اول جهان
هر بهميشود خلاصه مليتي چند شركتهاي طريق از كشورها
الگوي ميلادي دهه 1970 در كه بود شرايطي چنين در روي
وابستگي نظريه قالب در "وابسته توسعه" ماركسيستي
.گرديد احيا (Dependency Theory)
چند شركتهاي البته كه برميآيد چنين چشمانداز اين از
"ضمنا.مينمايند فقير و ثروتمند ملل اقتصادي رابط مليتي
نظير "عمدتا و بوده امريكايي چندمليتي شركتهاي اكثر
سرمايهگذاري نفت صنايع در تكزاكو و موبيل اگزان ،
حدود 80 چندمليتي عمده شركت تعداد 500 همچنين.كردهاند
بر و ميدهند انجام را جهان خارجي سرمايهگذرايهاي درصد
جهان گاز و نفت دوسوم از بيش نفتي خواهران هفت اساس همين
ميتوانند مليتي چند شركتهاي البته.ميكنند كنترل را
داده افزايش سوم جهان كشورهاي در را سرمايهگذاري ميزان
و كار وسايل تامين و كارخانهها ايجاد واسطه به را آن و
چنين اما ;گيرند كار به توسعه سطح رونق جهت در توليد
فرايند در سوم جهان توليدي نقش محدوديت دليل به تلاشي
تداوم جهت آنها مصرفي نقش بر تاكيد و جهاني كار تقسيم
انجام "معمولا اول جهان به سوم جهان از منافع هدايت
جهان سياستهاي در چندمليتي شركتهاي علاوه به.نميگيرد
توسعه راهبردهاي هدايت زمينه تا ميكنند مداخله نيز سوم
كه آورند فراهم را اول جهاني منافع سمت به كشورها اين
تفكيك و روستايي و شهري مناطق تقسيم راستا اين در البته
آنان كاراي اجتماعي سياستهاي از نيز فقير و مرفه طبقات
چندمليتي ، شركتهاي امروزه همچنين.ميآيد شمار به
تمسك با زيرا ;ميشوند محسوب نيز فرهنگي امپراليسمهاي
هر مصرف براي كاذب نيازهاي موجد تبليغاتي ، حيل انواع به
شركتهاي ديگر سوي ازميگردند خود كالاهاي بيشتر چه
پيچيدهتري شرايط و شده معامله وارد يكديگر با چندمليتي
"مثلا چنانكه ;ميآورند فراهم ملل استثمار براي را
خود ، سرشار سود وجود با دخاني و افيوني مواد كلان معاملات
افزايش لذا و افكنده مخاطره به را جوامع سلامت
عليرغم را فقير ملل ميان در بهداشتي سرمايهگذاريهاي
.مينمايد ايجاب ديگر حياتي نيازهاي
(Convergence theory) همگرايي نظريه شرايطي چنين در
جهاني نوين نظم ايدئولوژي حسب بر را توسعه ايده ميكوشد
تصور البته بنيان اين بر.گرداند مستظهر علمي تاييد به
انديشمندان از كثيري توسط تجدد به سنت از جوامع حركت
به.است گرفته قرار توجه مورد دوركيم و وبر ماركس ، همچون
و اوليه تمدن از مرحله پنج در جوامع خطي حركت ماركس نظر
و فئوداليسم ادوار طي از پس و گذشته بردهداري
گذر سرعت البته كه ميانجامد سوسياليسم به سرمايهداري
همچنين.ميكند فرق اجتماعي شرايط حسب بر مراحل اين از
حركت موجب را تودهاي صنعتي جامعه پيچيدگي به تمايل وبر
نوين وجه به فرهمند اقتدار بر مبتني سنتي شكل از جوامع
عقلاني -قانوني اقتدار و ديوانسالارانه سازمان بر متكي
كار تقسيم پايه بر را نوين جامعه نيز دوركيم و ميدانست
.ميكرد استوار ارگانيك همبستگي و
سوي به جوامع همه ميكنند تاكيد راستا اين در همگرايان
پسا جامعهاي بنيان "نهايتا و ميروند پيش شدن صنعتي
بر طبقاتي ساختهاي آن در كه ميافكنند پي را صنعتي
ميشود تعيين وظايف حتي و حرفهاي مهارتهاي ميزان مبناي
ترتيبات و اقتدار مناسب شكل غربي دمكراتيك نظام و
متكي نوظهور جوامع طرفي از.ميرود شمار به آن اجتماعي
پيشرفته ، فني دانش شهرگرايي ، شامل صنعتي منطق نيازهاي بر
تحرك امكان و فراگير آموزش فرصتهاي به گسترده ارتباطات
و اقتصاد متزايد وابستگي "ضمنا و بوده اجتماعي وسيع
فراهم را دول تعارض تقليل موجبات وابستگي ، گسترده تشابه
تمهيد بينالمللي ابعاد در را فراگير صلحي امكان و آورده
.كند
برابر در كه مطرحاند نيز ديگري مباحث حيطه اين در البته
جوامع برخي نگره اين از.ميكنند صفآرايي همگرايي الگوي
فاقد نيز بعضي و نرفتهاند پيش شدن صنعتي سمت به جديد
همچنين.هستند شدن صنعتي براي لازم زيربنايي تسهيلات
عام شدن الگو از مانع صنعتي جوامع اجتماعي مسائل برخي
توسعه علاوه به.ميگردد جهان كشورهاي جميع براي آنها
يا خاورميانه نفتي توسعه نظير مختلف اشكالي فينفسه
شرايط لذا و ميگيرد خود به آسيا شرقي جنوب صنعتي توسعه
و كار ميان و طلبيده خاص مصرفي و توليدي و فني و كاري
در "مثلا كه ميآفريند گونهگوني روابط توليد ، و آموزش
مبذول توجه آموزش امر به كمتر همگرا الگوي شرايط اين
با معارض و محلي مستبد حاكمان ظهور "ضمنا.ميدارد
بنيادگرا انقلابهاي بروز يا جهاني نوين نظم عام قوانين
واقع در.ميكند دلالت همگرايي نظريه مفروضات نارسايي بر
از بيش اتكاي در زاويه اين از همگرايي نظريه عمده اشكال
موءلفه اين كه است نهفته توسعه خطي مراحل الگوي به آن حد
اين از زيرا ;است افتاده نقد محاق به وابستگي نظريه توسط
عرصه در سوم جهان شدن قرباني معلول اول جهان توسعه نظر
توسعه براي اول جهان خواست عبارتي به و بينالمللي روابط
نيز وضعيت اين تغيير كه مينمايد مستور سوم جهان نيافتگي
جهاني سرمايههاي و قدرتها توازن بنيادين دگرگوني به
.مييابد ارجاع
توسعه كه برميآيد چنين "قاعدتا مجموع در تقدير هر به
كه بوده متنوعي اوليه شرايط به وابسته اجتماعي -اقتصادي
بسنده آن تمايزات تبيين براي تاكنون واحدي الگوي هيچ
نقاط دريافت ديگر سوي از كه است حالي در اين و نكرده
تمهيد جهت توسعه متمايز ديدگاههاي ميان توازن و تعادل
شرايط شكاف همچنان كه چرا ;مينمايد ضروري توسعه شرايط
پيچيدهتر ژرفايي به سوم جهان و پيشرفته صنعتي ملل زندگي
را نوين تمدن دروني عقلانيت عنصر روزه هر و آمده گرفتار
.ميكند اسيرتر بروني ناعقلانيتي آهنين قفس در
اصل محمدي عباس
|
|