كربلا سوگنامه
ايراني نواي حفظ وسيله نوحه
كربلا سوگنامه
خراساني جودي عبدالجواد آثار و زندگي به نگاهي
(ع)بيت اهل شاعر
:اشاره
دليل به كه است شاعراني جمله از خراساني جودي عبدالجواد
زبان اين بدايع و رموز با آشنايي و فارسي زبان بر تسلط
مدح در فاخري اشعار و مراثي آزادهاش ، نهاد نيز و فخيم
سوگنامه" از بخشي زير نوشته.است سروده سيدالشهداء حضرت
آن در كه جودي شعر از نمونه چند همراه به است "كربلا
بيبازگشت سفر و مدينه از امام خروج زمان از كربلا واقعه
واقعه از پس) بزرگوار آن خاندان ورود تا سيدالشهداء حضرت
"كربلا سوگنامه".دربرميگيرد را مدينه به (كربلا جانسوز
به نشرنقطه و شده تصحيح جمعآوريو برزو هادي سوي از
.ساخت خواهد منتشر را آن زودي
هنر و ادب گروه
شهره شاعران از جودي ، به متخلص خراساني ، جودي عبدالجواد
وي.بود رسولالله اهلبيت عاشقان و مداحان از و خراسان
ائمه زندگي بيان در اشعاري سرودن وقف را خود عمر سراسر
شهيدان ، سالار و سرور و (ع)متقيان مولاي ويژه به و اطهار
.بود كرده (ع)علي حسينبن
را جودي دگر عمر خدا ميداد كاش
ميكرد پيمبر اولاد مداحي كه تا
به توجه با ولي نيامده ، جايي در او تولد دقيق تاريخ
و هجري دوازدهم قرن دوم نيمه در كه است روشن وفاتش تاريخ
در دهي عنبران ، اهالي از او.است ميزيسته خراسان در
آزاد كار به شده گفته كه طور آن و بود مشهد طرقبه نزديكي
طريق اين از را خود زندگي و بوده مشغول مغازهداري و
عدم و شگفتانگيزش استعداد رغم به او.است ميگذرانده
خود همعصر شاعران رويه برخلاف دنيوي ، ثروت از بهره
خود و آزادهزيست و نشد نزديك زور و زر ارباب به هيچگاه
.بود كرده (ص)اكرم رسول مطهر آل وقف را
اطاعت و كني بندگي اگر جودي
محمد آل و نما محمد بهر
كربلا شاه غم ز زنم رقم شاها
علي مرتضي يا تو نام به زندهام تا
دل در را عبا آل عشق و بود (ع)معصومين مفتون و عاشق وي
در را (ع)اهلبيت به عميق علاقه و شيفتگي اين و داشت
عرضه نيست ، (ص)محمد آل مرثيه و مدح جز به كه آثارش ، كليه
.است ميدانسته خود افتخار را آن و كرده
شاهدين مدح در كه شكر هزار جودي
من روزگار و من روز تمام آمد
بيت اهل مداحان حتي و عموم طور به شاعران جودي ، عصر در
و اميران به را خود گونهاي به كه داشتند اين بر سعي
بهره آنها صلههاي و مراحم از و كنند نزديك قدرت صاحبان
هدايا دريافت از را خود زندگي آزاده شاعر اين اما.ببرند
و بود داشته نگه پاك منصبان صاحب و امرا سيم و زر و
.داشت الهي صله به چشم برميآيد اشعارش از كه همچنان
جنان اندر بود بيتي اگر بيتش هر اجر
است آمده خريدار را جنت كل جودي كلك
غمي دل به ميگذراند ، را سادهاي زندگي اينكه از او
و عاشقان مراجعه محل و ملجا را خانهاش جودي.نداشت
جاي در و بود ساخته كربلا شهداي مداحان و نوحهخوانان
كه است داشته آن اميد كه هويداست خوبي به اشعارش جاي
.افتد قبول مورد دوست محضر در اشعارش
كف به شها مدحت دفتر گرفته جودي
قبول تحفهاش نشود را تو اگر واي اي
و لفظي صنايع آن در كه اشعارش ، قوي انسجام و استحكام
و اوزان بر او تسلط از نشان ميشود ، ديده وفور به معنوي
علوم در كه ميرسد نظر به همچنين.دارد پارسي شعر بحور
در كه چرا داشته ، كافي تسلط اسلامي معارف و حديث قرآني ،
به روايات و احاديث و قرآن آيات از ابيات از پارهاي
رغم به اما.است كرده استفاده ترجمه و تضمين تلميح ، صورت
هيچ به اسلامي ، تاريخ و علوم و فارسي ادبيات بر او تسلط
شعر رايج قيدهاي و تصنعات پيچيدگي ، از اشعارش در وجه
و مردم عام مخاطبانش كه آنجا از و نكرده استفاده فارسي
كربلا صحراي شهداي و (ع)اباعبدالله شيفتگان و عاشقان
.باشد جاري اشعارش در سادگي و رواني كه ميكرد سعي بودند ،
بالايي قدرت و انسجام از اشعارش سادگي ، اين عين در ولي
به شيدايي و عشق نتيجه در خود را آن كه است برخوردار
.ميداند شهيدان سالار
نمود ظاهر را عشق كيمياي جودي اينكه
داشت اكسير خود دست در حسين تولاي از
رسول آل رثاي و مدح در جودي سرودههاي تمامي كه هرچند
جانسوز واقعه به اشعار اين از مهمي بخش در ولي است ،
وظيفهاي خود براي را اين و پرداخته آن پيامدهاي و كربلا
.است ميدانسته سنگين
جان بدنش از نرود تا لبان ، تشنه شه اي
زبانش به آيد تو نام جز كه نيست آن جودي
سفر وقايع شرح به "مدينه تا مدينه از" بخش در جودي
اين.ميپردازد (ع)حسين اباعبدالله حضرت بيبازگشت
و فرماندهان ستمگري و شقاوت كوفه ، مردم بيوفايي مجموعه
و برادران و (ع)حسين مظلوميت و شهادت يزيد ، لشكر سپاهيان
در رسول آل كودكان و زنان تعب و رنج او ، اصحاب و فرزندان
غريبانه بازگشت سرانجام و شام و كوفه در بيشرمانه اسارت
جانگداز ، اشعاري با را مدينه به آنها مصيبتبار و
آن ميتوان و ميكشاند تصوير به منقلبكننده و تاثرآور
.خواند "منظوم مقتلي" را
مشهد در قمري هجري سال 1302 در "احتمالا خراساني جودي
عالم و دانشمند آرامگاه جوار در را او و شد فوت مقدس
حضرت بارگاه نو صحن در بهايي شيخ اسلامي ، مشهور
از نمونهاي اينك وسپردند خاك به (ع)ثامنالائمه
:ياد زنده اشعارآن
كربوبلاست وادي عشق ميدان اول
وفاست و عهد سر بر نهاد پا او در كه هر
رسيد جانان به كه هر بريد دل جهان دو از
آشناست او به كه هر گشت بيگانه همه با
قرب رنگ او بر تكيه زند بخواهد هركه
متكاست فنا خاك بسترش روان ريگ
دوست غير مو سر يك نداد ره خود به كه آن
بخاست اناالحق بانگ او موي هر بن از
چيست فرزند و چه زن عاشقان نظر در
رهاست اصغر و اكبر ز او ديدار عاشق
دهد جان اگر تشنه روان آب لب بر
بقاست آب نظر در شمشيرشان چشمه
توتيا شودش تن اگر اسب سم زير
توتياست نظرش در كين اسب سم گرد
گذشت جانان ره در جان ز محزون جودي
بقاست ملك والي فنا شد او چو كه هر
(ع)حسين براي مرثيه
ما دل آه و چشم اشك زغمت اي
ثريا به آن و برثري اين ميرسد
اشك عوض در عزات در ازل ز اي
حوا و آدم چشم ز جاري شده خون
گريبان كرده چاك تو سوز ز صبح
يلدا شب بود قبا نيلي تو بهر
نشنيده كسي لب تشنه اي تو غير
دريا لب وانگهي جان دهد تشنه
نبودت نيزه و تير و تيغ از كه آه
اعضا همه در درست مويي سر يك
كرد مكان شمر تو سينه سر به تا
زهرا سينه سوز ز شد نهان زهره
فكندند اسب سم زير تا تو جسم
بالا عالم اهل ز برآمد ناله
كرد سنان نوك به سنان كين ، از سرت تا
عظمي قيامت جهان در پا به گشته
تصدق به ناكسي كه غم اين از داغم
خرما و ببخشد نان تو عيال بهر
تو حرم از كه مرا غم اين ميكشد
تمنا كرد كنيز سيهرو خصم
امروز الم زاين ديده ز خون دل جودي
فردا سرخرويي بهر بفشان خون
كربلا جانسوز حكايت
را ما دل خون كرد كربوبلا حديث
را بيمداوا درد چنين چاره جاي چه
كام در آتشي برافروخت چرخ كه فغان
را بطحا چراغ دودش ز كرد تيره كه
قتل شب در خواب ز سرنگرفتي سكينه
را فردا شام ميديد واقعه به اگر
ميباريد اشك ديده از عطش كاز رقيه
را دريا نديد زينب ديده به مگر
داد در تن چگونه اكبر مردن به حسين
را ليلا نالههاي مگر نميشنيد
يزيد و خاك روي به عريان فاطمه عزيز
را ديبا خوابگاه بنهد سر ناز ز
تنور به حسين سر بالين ، به يزيد سر
را زهرا قضيه اين ز دهد صبر خداي
كبود نمود جفا چوب ضربت كه فغان
را مسيحا دهد جان نفسي از كه لبي
يزيد تخت پاي بيمار عابد ستاده
را نصارا زر كرسي سر بر نشانده
بگذر جوديا جانسوز ، حكايت اين از
را خارا شكافت هم در تو آه سوز كه
ايراني نواي حفظ وسيله نوحه
تعزيه هنر شاهد صفر ، ماه آن از پس و محرم رسيدن فرا با
.هستيم وشهرستانها تهران خيابانهاي كنار و گوشه در خواني
دارد كشور اين در ساله چندصد قدمتي كه تعزيهخواني هنر
عنوان به.ميگنجاند خود در را ايراني دستگاههاي نوعي به
سنگين دمهاي يا و سنگين رتيم براي نوحهها برخي مثال
دمهاي يا رتيمها براي نيز ديگر نوحههاي و مناسباند
براي كه اشعاري بيشتر.ميباشند مناسب تند و ضربي
از نوعي ميشود ، برده كار به عزاداري مجالس در سينهزني
روايت در.است برخوردار مذهبي مضمون از كه است تصنيف
نوحهخوانها و روضهخوانها حتي ميكنيم ، مشاهده گذشتگان
.ميدادند بسزايي اهميت موسيقي رموز و دقايق شناختن به
ايران موسيقي سرگذشت كتاب در خالقي روحالله استاد
واعظين يكي بودند ، دوطبقه منبر اهل "معمولا":مينويسد
قرآن ، آيات از يكي كردن طرح و افتتاحيه خطبه از بعد كه
حكم ، و امثال ذكر با و ميشدند آيه اطراف در تحقيق وارد
و مينمودند توضيح و تشريح را مذهبي و اخلاقي عالي مطالب
در و ميساختند دلنشين را موضوع مناسب ، اشعار خواندن با
به روضهخوان دوم دسته.ميپرداختند مصيبت ذكر به هم آخر
شروع سيدالشهداء بر سلام به را منبر كه اخص معني
اين براي ميشدند ، مصيبت ذكر وارد بيفاصله و ميكردند
از اطلاع و آوازخوش ميگفتند ذاكرين را آنها كه دسته
مشاهده مذهبي مجالس در امروز ما "بود لوازم جزء موسيقي
يعني.ميكنند پيروي را دوم نوع مداحان كه ميكنيم
گذشته در ما.ميكنند ايفا را ذاكرين نقش بيت اهل مداحان
نوحهخواناني بوديم ، برخوردار قابلي نوحهخوانان نيزاز
وارد هم موسيقي فن به دلنشين و خوش صداي داشتن با كه
مورد بيشتر آوازشان هنري جذابيتهاي دليل به و بودند
سوگواران و شنوندگان و عزا مجالس برگزاركنندگان توجه
:مانند نوحهخواناني ميگرفتند ، قرار كربلا شهداي
نيشابوري ، تاج حاج اصفهاني ، لطفالله اصفهاني ، مكتبدار
...و شمس علياكبر واعظي ، محمود
آييني مراسم در كه معتقدند ايران سنتي موسيقي صاحبنظران
سينهزني با همراه آهنگ و وزن با كه نوحههايي عاشورا
نواي و آهنگ حفظ وسايل بهترين از يكي ميشود خوانده
با نوحهها اين كه چرا.است بوده تاريخ طول در ايراني
ساخته آگاه اساتيدي توسط موسيقي فني خصوصيات به توجه
كه ميشويم متوجه نوحهها اين بررسي در همچنين.ميشد
تصنيفهاي با محتوا ، و مضمون لحاظ به تنها نوحهها اين
.دارند تفاوت ايراني موسيقي
:منابع
ايران موسيقي سرگذشت -
ايران مذهبي موسيقي -
بادپا فرهاد :گردآوري
|