|
|
نيايشهاي عطر
(ع) زينالعابدين امام و دين كاخ و فرست ، رحمت خاندانش و محمد بر خداوند ، اي" را ميزانش كفه و قاهر را حجتش و ساز ، افراخته را شرفش و كن ، قبول را توسلش و بپذير ، را شفاعتش و گردان ، سنگين بر ، بالا را درجهاش و ساز ، كامل را نورش و نماي ، روسفيدش و بميران او دين بر و بدار ، زنده او طريقت بر را ما و ."... پويادار شاهراهش در (سجاديه صحيفه دوم و چهل دعاي از) صحيفه ظهر در زينالعابدين امام بيان مهر كه هنگامي بابهاي از تازهاي فصل نشست ، برجاي كربلائيان سرخرنگ و جاويد حماسه آن ابديت.شد گشوده رستگاري و جهاد ،(ع)عليبنالحسين و كربلا شيرزن سوي از آن پيامگزاري و كربلا.نگاشت ابدي داستان آن بر را تفسير برترين را رستگاري درهاي كه بود آغازي نبود ، راه پايان عاشورا ، دين بدعتهاي و ميساخت عيان را كهنه زخمهاي و ميگشود .ميساخت برملا را (ص)محمد ماندگار چگونه كربلا عظيم پيام:بود اين بزرگ سئوال سند بود ، خواهند قادر بيانهايي چه و كسي چه شد؟ خواهد كنند؟ امضاء را خلق خفته ضماير در آن سير و جاودانگي بر را كبري امامت و رسالت اين سنگين بار پيامگزاري كدام دوش بر اگر بيگمان كه باري آورد؟ خواهد تاب خويش دوشهاي .ميشكستند هم در خاشاك و خاك همچون ميشد ، نهاده كوهها شيعه ، سرزمين قلب در دراز سالياني كه رابين ، روزگار جفاي تحريف دادند ، بيمار لقب پايداري و صبر جلوه برترين به عالم جهانگير و امامت عرصه رادمرد چگونه كه رانگر ياد اينگونه را عبادت و نيايش مجالس زينت و پيامگزاري امام بردباري و شكيب با طاقتي و تاب هيچ.كردهاند پيامي و زبان هيچ.كرد نميتوانست برابري زينالعابدين .نميآشفت بر را جهان و نميساخت آگاه را خلق اينگونه :(ع)عليبنالحسين امام زينالعابدين ، چهره است اين و آياتت ، رساندن و پيامهايت ابلاغ بپاداش خدايا" كه را مزدي بهترين راهت ، در كارزار و بندگانت ، پنددادن مرسلبرگزيده پيغمبران و خود مقرب فرشتگان از يكي به "...فرماي عطا [(ص)پيامبر] او به دادهاي خود (دوم و چهل دعاي صحيفه ، ) پيامبر شمسي منظومه در كه امامت سپهر ستارگان از يك هر .نداشتند نبوي سنن و الهي آيات احياي جز آرماني درخشيدند ، مصباح و بودند (ص)محمد دين مراكزثقل و گران تفسير آنان باز حيرت بيابان گمگشتگان بر را اسلام حنيف راه وجودشان ، ... روشي به پيشوايي هر و شيوهاي به يك هر.مينمود و ايمان بسته راههاي نيايش ، سلاح با چهارم امام استغاثه ، و ادعيه زبان به.ميگشود باز را پرهيزگاري سخن بابهاي هستي ، صعود قوس در و ميفرمود تبيين را حقايق كه داشت عطري سخنش نسيمميگشود باز را ربوبيت حضرت با كه ميزد راهي كلامش ترنم ميكرد جوان را فرسوده جانهاي .ميساخت بيدار گران خواب از را فطرت نهفته نغمههاي از صحنهاي و نيايشها ، اين بود فرصت اغتنام باري ، و ميگويد راز معبود به عابد كه ;ديدار عاشقانه صحنههاي :ميجويد مقصود آمد اي و رفتار ، گرم پوينده اي و فرمانبردار ، آفريده اي" تدبير ، چرخ در متصرف اي و تقدير ، منازل در كننده شد و روشن تو وسيله به را تاريكيها كه آنكس به آوردم ايمان از نشاني را تو و.ساخت آشكار پرتوت در را مبهمات و كرد ، قرار خود پادشاهي علامات از علامتي و جهانداري نشانهاي تابندگي و غروب ، و طلوع و كاستي و فزوني چنبر در و.داد مطيع را او تو احوال ، اين همه در.ساخت مسخر گرفتگي و چه !او است منزه.شتاباني ارادهاش سوي به و فرمان ، چه او !برده كار به تو باره در كه تدبيري است شگفتانگيز "...داده انجام تو باره در آنچه است دقيق (بلاغي صدر ترجمه ;سوم و چهل دعاي از) و نيايشگران زينت (ع) عليبنالحسين امام شهادت سالروز بر شكيبايي ، و استقامت بزرگ نمونه و سجدهكنندگان ستاره .باد تسليت جهان مسلمانان |
|