مدرن داناي
(20)بحران از عبور
مدرن داناي
آخر قسمت - سوم منظر از مدرنيته
از يكي.دارد خويش خرد به شگرف اعتمادي مدرن داناي سوژه*
و ترقي مفهوم در ميتوان را اعتماد اين از حاصل تبعات
يافت پيشرفت
كه دارد يقين و دارد ايمان خود نوع نيروي به مدرن انسان
.بسازد خود ميل مطابق نو از را اشياء و قوانين ميتواند
كرد اعلام مدرنيته رويكرد مناديان از يكي عنوان به بيكن
بود خواهد اولي و خام ماده منزله به ما دست در جهان":كه
باشيم داشته ميل كه بهشتي هرگونه آن با ميتوانيم كه
روزگار.است مقدور انسان براي چيز همه".(13)"بسازيم
ما تا بدهيد ما به ديگر قرن چند.است جواني دوره در هنوز
(14)"بسازيم نو از را اشياء همه و شويم مسلط برجهان
رابطه چگونگي به ميتوان آشكارا و راحتي به جملات اين از
رابطه اين پيداست چنانكه.پيبرد پيرامونش و انسان
تمامي.است محكوم و حاكم رابطه عبارتي به و سلطهآميز
سود انسان به كه است آن براي جهان پديدههاي كل و طبيعت
و خود به مطمئن و دانا است سوژهاي انسان.برساند
هرچه و جهان مقابل در و اوست اطراف در كه هرآنچه شناسنده
توسط بايد كه ميشوند محسوب ابژههايي "صرفا است آن در
از ميتواند آن از بعد انسان و شوند اختراع يا كشف انسان
رابطهاي اين.است انسان براي جهان.كند استفاده آنها
.ميكند برقرار خود پيرامون با انسان كه است
.ميكنيم حس خود اطراف در را بينش اين تبعات ما امروزه
شده مواجه پارادوكس نوعي با بينش اين كه ديدهايم همگي
انسان ، بهرهمندي و رفاه سود ، براي طرفي از كه چرا.است
با ديگر سوي از و ميدهد قرار استفاده مورد را جهان
بيشتر سودآوري و رفاه براي جهان از بيرويه استفاده
هر "مثلا -ميبرد نابودي سوي روبه گام به گام را انسان
وسيله به يا باوري غيرقابل بهطور درختان روزه
بوسيله يا و ميروند بين از چوببري كارخانههاي
نقاط اقصي در شخصي و سياسي مسائل يا و سهلانگاريها
دود وسيله به تنفسي هواي.ميشوند كشيده آتش به جهان
تامين به توجه با كارخانهها يا و نقليه وسايل انواع
.ميگردد آلوده آلايندهها مضرترين به انسان راحتي و رفاه
.دارد خويش خرد به شگرف اعتمادي مدرن داناي سوژه كه گفتيم
مفهوم در ميتوان را اعتماد اين از حاصل تبعات از يكي
جاي به" ابتدايي ، اقوام ميان در.يافت پيشرفت و ترقي
گردگشت و (Golden ago) طلايي عصر مفاهيم ترقي ، مفهوم
تاريخي گردگشت به ارسطو مثال براي (15).داشت رواج تاريخي
.بود كرده معرفي دوري صورت به را حكومتها و داشت اعتقاد
حالت آخرين به رسيدن از پس و...اليگارشي جباران ، حكومت
نيز طلايي عصر از مقصودميشد تكرار روند همين دوباره
.است داشته وجود گذشته در كه است خوشي روزگار از كنايه
گردگشت يا طلايي عصر مفهوم به اعتقاد كه است بديهي
رويكرد.است ناسازگار پيشرفت و ترقي مفهوم با تاريخي
.كرد تعبير سياق همين به بتوان شايد نيز را مسيحيت
شده تبعيد اوليه گناه انجام از پس را انسان نيز مسيحيت
ميبيند خسرانزده و گناهكار آخر به تا را او و ميداند
اوليه موطن به بازگشت مسيحي فرد يك براي حالت بهترين
.است خويش
را زيست كهن روزگار يا مدرن قبل ما يا سنتي رويكرد اگر
.است ديگر گونهاي به مدرنيته رويكرد بپنداريم ، اينگونه
بيخطا و كامل گذشتگان دانش كه دارد اعتقاد مدرنيته
دانشهاي تمامي انباشت از نسلي هر دانش و است نبوده
كودك از بالغ فرد همچنانكه".ميشود تشكيل پيشين نسلهاي
از معرفت لحاظ از هم تمدن بالاي مراتب است خردمندتر
توسط كه برنادرشارتري گفته (16)"است پختهتر كهن مراتب
مثال با را موضوع اين "كاملا ميشود تكرار بسيار مدرنها
كوتولههايي همچون امروزيها ما":ميدارد بيان جالبي
كهن فرهنگ بزرگان يعني غولها شانهي برفراز كه هستيم
هستند چشماندازي شاهد رو اين از و ايستادهاند
هم هرچند.ميبينند غولها خود آنچه از گستردهتر
امروز فرهنگ سازندگان از را باستان فرهنگ سازندگان
امروزيها كه كنيم انكار نميتوانيم باز بدانيم بزرگتر
چيزي ، نيز خود و ميبرند بهره آنان بينش و دانش تمامي از
(17)".ميافزايند بدان اندك ، حتي
به رسيدن و پيشرفت مفهوم كه درمييابيم دقت ، كمي با
.است مسلط انديشهاي مدرنيته فرهنگ در عاليتر مراحل
متعالي آينده به رسيدن براي كه پيشنهادهايي و طرحها
.دارد ذهني عنصر اين وجود از نشان همگي ميشود ارائه
سرنوشت كه دارند اعتقاد پيشنهادها و طرحها اين مناديان
از گروه اين.ميرود پيش كمال و رشد سوي به" انسان
چپ طيف در.ميشوند تقسيم راست و چپ دسته دو به فلاسفه
برده به اوليه كمون از جوامع سرنوشت كه بود معتقد ماركس
كمونيسم "نهايتا و سوسياليسم بورژوازي ، فئوداليسم ، داري ،
چون كساني راست طيف در مقابل در (18)"شد خواهد ختم
كشف را بشر تكامل سير ميانديشند كه دارند جاي راستو
گذراندن 5 با ميتوانند مانده عقب جوامع و كردهاند
به لازم البته كه يابند دست سعادت به او پيشنهادي مرحله
چيزي آنان ذهن مفهومي فرهنگ در سعادت از مقصود است توضيح
.نيست غربي مدرن جوامع شبيه از بيش
ديگري تعبيرات مدرنيته در پيشرفت انديشه مورد در البته
انديشه ادامه را آن مثال عنوان به.دارد وجود نيز
انديشه در كه همچنان كه معنا اين به ميدانند مسيحايي
ذات به و ميشود وارد بهشت به انسان سرانجام مسيحيت
كردن رها با ، ماركسيسم نيز و مدرنيته ميپيوندد لايزال
را بهشت آورده زمين به را انديشه اين مسيحيت ، قدسي عنصر
.است نموده بنا انساني دست به و انساني خرد واسطه به
را راه بهترين ميتواند انساني خرد كه اين در امروزه
خود تلاش و انديشه ياري به انسان كه اين در كند ، انتخاب
"اصولا اينكه در ;مينهد گام وضعيت بهترين سوي به روي
شبهاتي نه ، يا باشد انسان بودن كامل معيار ميتواند خرد
كلي بطور هوركهايمر مثال براي.است آمده وارد عظيم
گناه همانند) ميكرد نفي را كامل سعادت به رسيدن امكان"
و رفته فراتر هم اين از حتي آنها (19).(مسيحيت در اوليه
نيز ميشود تلقي رايج و سليم عقل عنوان به را آنچه"
.ميدانند (20)"سلطه عامل و شيئيشدگي از نمونهاي
شدن نهادينه باعث آنچه كه ميكنيم تكرار ديگر يكبار
هر از قبل ميشد ، مدرن انسان يك ذهن در پيشرفت به اعتقاد
انسان فردبود خرد داشتن واسطه به انسان به اعتماد چيز
فرد.است فرد دارد عينيت آنچهمييابد ارزش اينگونه
خيالي است پيكرهاي "صرفا اجتماع.است جامعه از واقعيتر
منافع عاقلي فرد هيچ.است شده ساخته افراد مجموع از و
انتزاعي و ذهني و خيالي موجوديت يك فداي را واقعي افراد
سياسي بينش چگونگي ميتوان كه اينجاست ازكرد نخواهد
اطمينان خود عقل به كه فردي.كرد استنتاج را مدرنيته
.گيرد عهده به را خود زندگي مسير هدايت ميتواند دارد
تعيين او قانونگذاري نحوه در انسان خودمختاري رو اين از"
(21)".ميشود
اين "انسان" به كه كليدي واژه اين "خرد" ميرسد بنظر اما
ترديدهاي و شك مورد ميبخشيد روح مدرنيته تفكر محوري چرخ
كه -آن ابزاري "مفهوم در خرد".است گرفته قرار اساسي
-ميشود گرفته معنا همين به مدرنيته رويكرد در البته
كشانده بررسي و نقد دادگاه به كانت عصر چون دوباره
ابزاري خرد نميتوان كه دارند اعتقاد فرامدرنها.ميشود
معيار يا ميزان يك زيرا داد قرار چيز همه معيار را انسان
شرايط نفوذ و تاثير از دور به ميبايست مطلوب و معتبر
شرايط از ما انديشه راستي به آيا اما.باشد خود اطراف
نميپذيرد؟ تاثير خود پيرامون
پيش آموزش نوع معمول ، عرف جامعه ، در رايج گفتمان آيا
.ندارد ما انديشه ساختن در نفوذي ما ، مفروضهاي يا فرضها
در واقع در كه دارند اعتقاد نوعي به فرامدرنها از گروهي
توانايي هيچگونه ما.ندارد وجود خردي مدرن جوامع
معيار به و خودمان دلخواه به زندگي يك ابداع و برآفرينش
"ديگران" براي ميترسيم "ديگران" از ما نداريم خودمان
.ميكنيم زندگي
نيروي.ميسازد را ما زندگاني كه نيست ما خرد و عقل اين
فرديت از مدرنيته هرگز و نيست زندگيها معيار ما انديشه
ساختارهاي و محظورات و شرايط اين بلكه.است نكرده حمايت
راهي چه از ميراند فرمان كه است انساني اجتماع بر حاكم
.داشت بايد آرزوهايي چه حتي و زيست بايد چگونه.رفت بايد
ساخته حال در يا و شدهاند ساخته گذشته در معيارها
.است ناخودآگاه تحميل اين بيشك.ميشوند تحميل و شدهاند
اذهان در و منتقل آموزش سيستم طريق از آن عمده قسمت
تمامي مورد در ديگر امروزه انسان.ميشود نهادينه
تفكر به خود مفروضات يا و پيشفرضها و انديشهها
صورت به بلكه نميكند ريشهيابي را آنها نميپردازد
اگر.ميبرد كار به خود عمل جريان در را آنها ناخودآگاه
در آزادي و بدانيم زيستن روش انتخاب در آزادي را فرديت
ادعاي به آنگاه بخوانيم ، (22)"بودن ديگر گونهاي"
.يافت را فرديتي چنين مدرنيسم در نميتوان فرامدرنها
.است شده همانندسازي نوعي به منجر مدرنيته كه چرا
پورزكي گيتي
است روزنامهموجود دردفتر پانوشتها
(20)
مرداد شنبه 3
رضايتبخش حالشان.رفتم خامنهاي آقاي عيادت به وقت ، اول
داماد اشراقي آقاي.كرديم مشاوره و مذاكره مقداري و است
بستري قلب بيمارستان همان در كرده ، مغزي سكته كه را امام
خداوند.است قوي خطر ، .است بيهوش.كردم عيادت شدهاند ،
.دهد شفا
درباره سروش مجله با مصاحبهاي دفترم در ظهر ، از پيش
[علياكبر] و روحاني [حسن] آقايان.داشتم بيتالمقدس
و منزل سيما ، و صدا مديرعامل درباره و آمدند نوري ناطق
....شد صحبت روحاني [حسن] آقاي محافظت
خميني ، احمد رجائي ، آقايان با نخستوزيري ، در را افطار
.كردم صرف فكوري ، سرهنگ و فلاحي تيمسار اردبيلي ، موسوي
سلب و اسلامي انجمنهاي و انقلاب دادگاه عملكرد از فلاحي
بعد.ميكرد چارهجوئي و داشت شكايت افسران ، شغلي امنيت
و بگيرند گرم نهادها اين با آنها شد قرار زياد ، بحث از
جبران موضعگيريهاست ، اين عامل كه بنيصدر ، زمان تعارضهاي
اعتماد آنها به و كنيم تضادها رفع به كمك هم با و شود
.داديم
كه خيرخواه خلبان توسط مصر ، به فراري هواپيماي درباره
به و داده فريب شد ، معلوم.شد بحث است ، شده آزاد كودتاچي
و كرده فرار و شده هواپيما فرمانهاي شدن قفل مدعي دروغ
مراجعت خواهان او ، همراه نفر چهار و شده پناهنده مصر به
.برميگردند هواپيما با فردا.ايراناند به
مرداد يكشنبه 4
كه دادند خبر شب ، آخر چون.خوابيدم وزيري نخست در را شب
بچهها و شدهاند ديده منزل مجاور باغچه در مشكوكي افراد
....نماندهاند خانه در دليل همين به هم
مجالس روءساي از كه تسليت و تبريك نامههاي از تعدادي به
در خارجه ، وزارت كاخ در عصر ، .دادم جواب بود ، رسيده دنيا
...كردم شركت حزب ، مركزي شوراي جلسه
مرداد دوشنبه 5
از و آمد شيراز سروستان نماينده سازگارنژاد آقاي ظهر...
بودن ، امتي اتهام و ايشان به نسبت حزباللهيها مزاحمت
....خواست كمك و داشت گله
نيروي تقصير بر مبني گزارشي كلاهدوز ، و نامجو سرهنگ
در ضدانقلاب سران كنفرانس مركز به حمله عدم در هوائي ،
بود ، شده خواسته اروميه استاندار طرف از كه كردستان
.شوند تنبيه بررسي ، از پس شد قرار و دادند
زده ، جنگ شهرهاي بازسازي راجعبه ميرسليم[مصطفي] آقاي
خاطر به نظامي صنايع از شكايتي و خواست نظر و كرد مشورت
به شب اول.ماندم مجلس در افطار.شد مطرح كارائي ، عدم
خامنهاي آقاي حال.رفتم اشراقي و خامنهاي آقايان عيادت
برادران از بعضي.خطرناك اشراقي آقاي حال و است بهتر
به نروم ، بيمارستان به همه اين كه نمودند توصيه دلسوز
زيادي نفوذ مريضخانه ، در "قبلا منافقين كه خصوص
گذاشتهاند رضائي مهدي بيمارستان را آن اسم و داشتهاند
با اما كنند ، برقرار ما براي كمين آنجا در ميتوانند و
نيز و دارم خامنهاي آقاي ملاقات به كه اشتياقي به توجه
.بروم ميدهم ترجيح ايشان ، از مراقبت ضرورت
مرداد سهشنبه 6
علي شيخ آقاي براي بازرگان ، [:مهدي] مهندس آقاي...
آقاي و ميخواست كمك -شده بازداشت مشهد در كه -تهراني
تجسس و ريختهاند منزلش به كه مرواريد آقاي براي انواري
كمك و آمد ايران ، به پناهنده عراقي ، طبيبي ظهر.كردهاند
.خواست
رجائي ، آقايان.داشتيم مشورتي جلسه من ، دفتر در شب...
افطار [براي] احمدآقا و نبوي باهنر ، اردبيلي ، [موسوي]
آقاي جمهوري رياست تنفيذ مراسم و روز درباره و آمدند
امام ، طرف از قوا كل فرمانده تعيين و امام طرف از رجائي ،
اعضاي درباره.باشد رجائي آقاي شد قراركرديم بحث
.شد بحث كابينه
سوخترساني بوئينگ هواپيماي يك فرار خبر يازده ، ساعت..
برگرداندن و تعقيب دستور.رسيد تهران فرودگاه از نظامي
و شده تركيه وارد كه دادند خبر دوازده ساعتداديم را آن
معزي سرهنگ همان آن ، خلبان و برنميآيد كاري ما دست از
آورده ايران به را شاه هواپيماي كه است شاه مخصوص خلبان
.بوده
-خلق مجاهدين مركزي كادر عضو سعادتي ، محمدرضا وصيتنامه
كرده ، محكوم را سازمان شد ، مطرح -شده اعدام زندان در كه
براي است ممكن و است جالبي وصيتنامهشود پخش شد قرار
.نشود تمام خوب انقلاب ، دادگاه
[موسوي]و باهنر رجائي ، آقايان.خوابيدم دفترم در شب ،
سحري ضمنخورديم جا همان هم سحري خوابيدند هم اردبيلي
.تصميماتي و داشتيم بحثهائي
مرداد چهارشنبه 7
رجوي ، مسعود و بنيصدر كه رسيد گزارش يازده ساعت..
پاريس به صبح امروز و هستند فراري هواپيماي سرنشين
.داده سياسي پناهندگي بنيصدر ، به فرانسه و رسيدهاند
در سرنخهائي به حدودي تا ميگفتند ماموران.است تلخي خبر
.رسيدهاند آنها اخفاي محل مورد
موسوي آقاي حضور با جلسه "فورا رجائي ، آقاي دفتر در...
.داديم تشكيل هوائي نيروي فرمانده فكوري سرهنگ و اردبيلي
داده دست از را خود تعادل و ترسيده خيلي فكوري سرهنگ
فرار مورد دو اين با هوائي نيروي ميگفت ، و [بود]
تصفيه براي خوبي زمينه گفتيم.است شده متزلزل هواپيما
اسلامي ، انجمن مشورت با.آمده پيش نيرو در ضدانقلاب
تصميمات ارتش ، انقلاب دادگاه و نيرو ايدئولوژي -سياسي
عوض را پايگاهها فرماندهان و فرماندهي ستاد.گرفتيم مهمي
.داديم قرار معيني سرهنگ آقاي را فرمانده جانشين.كرديم
.داديم معيني به را فكوري آقاي اختيارات
و است خوب حالشان خامنهاي ، آقاي.رفتم قلب بيمارستان به
هم امام.رفتم امام زيارت به.بودند تغييرات اين موافق
را جمهوري رياست تنفيذ زمان قرار امام ، باكردند موافقت
و آمد سپاهيان از يكي.آمدم خانه به افطار.گذاشتيم
ضدانقلاب با رابطه در خارج ، در دوستانش فعاليت از گزارشي
.خواست كمك سپاه ، در ابوشريف رفقاي تصفيه مورد در و داد
مرداد پنجشنبه 8
و قاسملو رجوي ، بنيصدر ، توطئه با كه رسيد گزارشي..
.آيد وجود به كشور غرب در آشوبي است ، ممكن امريكا ، حمايت
كلاهدوز ، [يوسف] اردبيلي ، موسوي رجائي ، آقايان حضور با
تشكيل من دفتر در جلسهاي نامجو [:موسي] و رضائي [محسن]
.شد اتخاذ تصميماتي و نموديم رسيدگي و شد
جديد وزير درباره و آمدند هم بهزيستي سازمان از...
آقايان شب.آمدم خانه به افطار.كردند مذاكره بهزيستي ،
درباره و آمدند نويد و طرخاني حاج تحريريان ، ميناچي ،
ساعت.داشتند بحثهائي...و تورم و سياسي جاري اوضاع
.خوابيديم دوازده
مرداد جمعه 9
از بعد اماماست قدس جهاني روز امام ، اعلان با امروز
روز" را ، رمضان مبارك ماه هر آخر جمعه انقلاب ، پيروزي
.شد انجام ايران سراسر در راهپيمائي.نمودند اعلان "قدس
موسوي مهندس.داشت حضور عظيمي جمعيت تهران دانشگاه در
به امام و داشت جمعه نماز از قبل سخنراني خارجه ، وزير
احمدآقا حاج كه بودند داده مفصلي پيام قدس روز مناسبت
.آوردم جا به را نماز و خواندم خطبه منكرد قرائت خميني
را ارتش گلههاي و كردم شركت امنيت شوراي در عصر ، ...
به آقا احمد توسط.كرديم اتخاذ تصميماتي و كردم مطرح
با امام.خواستيم نظر امام از و داديم پيغام امام
.كردند موافقت بيشتر ، اطمينان براي ارتش ، در تغييراتي
صنايع جبههها ، گزارشداشتيم دفاع عالي شوراي عصر ،
.دادند ميسازيم ، ايران در كه را مهماتي و نظامي
نخستوزيري در را افطار.ميشود فعال صنايع رفتهرفته ،
مسئول.داشت ادامه شب ده ساعت تا شورا جلسه و مانديم
و جبههها در غرب عشاير وضع از گزارشي عشاير ، بسيج
و طالبانيها با روابط دادهايم ، آنها به كه سلاحهائي
.داد دمكراتها و كومله با همكاريشان و آنها توقعات
|