حركت و صدا از ساخت خوش تجربهاي
در بودايي مذهبي رهبر يك فيلم موفقيت
"كن" جشنواره
"كن" فيلم جشنواره در سياست پاي جاي
حركت و صدا از ساخت خوش تجربهاي
آتيلاپسياني كارگرداني به "خون تبار" نمايش به نگاهي
فاطمه بازي با پسياني آتيلا كار و طرح نوشته ، "خون تبار"
ميشود ، اجرا شهر تئاتر كوچك سالن در كه پسياني و نقوي
.است "بازي تئاتر" گروه نمايش دو اين از يكي
داشته سعي خود فعاليت طول در همواره "بازي تئاتر گروه"
به را موسيقي و صدا حركت ، نور ، همراهي از تجربههايي تا
.بگذارد نمايش
شكل شكسپير نوشته براساس كه است داستاني "خون تبار"
نمايش گروه يك كه ميشود آغاز جايي از قصه.است گرفته
و بكشد تصوير به را "كشي شاه" مقصد دارد ، قصد دورهگرد
.كند تعريف را "ميرشاه" زندگي ماجراي
تا است آن بر پيري زمان در دارد ، دختر سه كه "شاهلير"
دو.كند تقسيم مساوي مقدار به فرزندان بين خويش سرزمين
كدام هر چربزباني با -"جواهر" و "مرصع" -بزرگتر دختر
لهجه صراحت بخاطر ،"طلا" كوچكتر ، دختر اما ميبرند ، سهمي
.ميشود تبعيد افتاده دور جزيرهاي به و محروم ارث از
اما ميشود ميهمان دخترانش نزد به مدتي از پس "لير شاه"
دست از اقتدار حالا كه او و ميرانند خود از را او آنها
ميشود ، روان "طلا" يافتن پي در خود دلقك همراه به داده
...اما
توجه قابل را نمايش اين كه مسالهاي نخست وهله در
قابل البته و قديمي قصهاي به نويسنده بازنگري ميسازد ،
.است متفاوت "كاملا شكلي به و ديگر زاويهاي از تامل
بررسي و تامل قابل خود جاي در آنكه با شكسپير نمايشنامه
ديدگاهي آنكه بدون آن عين به عين بيان و تكرار اما است ،
برخوردار چنداني لطف از شايد بنماياند تماشاگر به را نو
يك خود جايگاه در اثر اين كه وجودي با زيرا.نباشد
مختلف دورههاي در نمايش اجرايي شكل اما است شاهكار
شكلهاي تئاتر از بينندگان پذيرش و توقع به توجه با زماني
خاطر بهمين و ميكند تغيير و ميگيرد خود به متفاوتي
نظر و باشد امروز حال زبان بتواند نوشته يك اينكه براي
روي پيش را گسترهاي بايد كند جلب خود به را مخاطب
از هم بدهد بصري حظ او به هم كه دهد قرار بينندهاش
.بدهد نشان او به را نمايشنامه يك مختلفي جنبههاي
و است شده گرفته كار به بخوبي مساله اين نمايش ، اين در
را خود حرف بزرگ اثر يك قراردادن دستمايه با نويسنده
همواره تماشاگر كه ميدهد ارايه پارادوكس يك و ميزند
كه است موضوع همين و ميماند سردرگم واقعيت و توهم بين
به دلقك و "لير شاه" وقتي.ميشود نمايش شدن غنيتر باعث
بر فرض اول نظر در كه مييابند جسدي ميرسند خشك جزيره
اين مرگ داستان ادامه ، در اما ميگيرد قرار "طلا" مرگ
دلقك ، ) شخصيت سه هر توسط است شده كشته تير بوسيله كه جسد
در بيشتر نفر دو اينكه با و ميشود بيان (طلا و لير شاه
خود نظر از را ماجرا نفر سه هر اما ندارند حضور صحنه
بيننده ذهن در تامل قابل چالشي مساله اين.ميكنند تعريف
فرو را خيال و واقعيت بين فرضي ديوار و ميآورد وجود به
كه ميزيد بزرگ وهمي در بشر كه ميگويد انگار و ميريزد
.است بياطلاع آن از خود
روشن را تماشاگر تكليف هرگز نويسنده اينكه مهمتر
را تماشاگر و نميكند صادر او براي قطعي حكمي و نميسازد
مساله اينميفرستد تماشاخانه از خارج به افكارش با
بيننده روح عمق در نمايش تا ميشود باعث اينكه از جداي
و فعال را او ذهن همچنان نمايش اتمام از پس و كند اثر
اندازه به مختلف جوابهاي از وسيع پهنهاي نگهدارد ، پويا
را نمايش تاثيرگذاري كه ميآورد بوجود تماشاگرها همه
.ميكند دوچندان
تعابير و "عشق" بر كارگردان و نويسنده تاكيد ديگر مطلب
به.ميشود ارايه نمايش شخصيتهاي سوي از كه است مختلفي
را نام يك تن اين 3 بين در آنكه با "عشق" سخن ، ديگر
.ميشود موجب را متفاوتي "كاملا برخوردهاي اما مييابد
و ميماند شكستهاش غرور بندزدن به بيشتر لير شاه "عشق"
را او و ميآيد بوجود اطرافيانش بيتوجهي و بيكسي از
احساس "دلقك" عشق.مياندازد راستگويش و صادق دختر ياد
نعمتش ولي دختر به نسبت بردهاي سوي از كه است مردانهاي
پدرش به نسبت را "طلا" تنفر كه وقتي و ميشود ابراز
"طلا".ميكشد را او تيري به و نميآورد تحمل ميبيند
را او وقتي اما ميخواهد ، بزرگ و اقتدار با را پدرش نيز
او تا ميرساند قتل به را لير شاه مييابد ذليل و خوار
.برهاند خفت اين از را
پرمفهوم و زيبا ديالوگهايي با يكدست متني از "خون تبار"
براي يا شده زيادهگويي آن در بيآنكه و است برخوردار
گرفته قرار هم كنار در كلمات ناآشنا شكلي به بيشتر جلوه
و ميشود ارايه بودن استليزه و زيبايي نهايت در باشد ،
ادا جملههاي ميان از ميتواند راحتي به دقت ، با تماشاگر
به اين بر علاوه.دريابد را نويسنده نظر مورد مفاهيم شده
و شده توجه "كاملا شخصيتها با آنها هماهنگي و كلمات جنس
وقتي چنانكه.است گرفته قرار هم كنار و انتخاب دقت با
يا دلقك نقش زن بازيگر نمونه براي و ميشوند عوض شخصيتها
مخدوش بيننده ذهن وجه هيچ به ميگيرد ، برعهده را لير شاه
آن با حتي و نشده ترديد دچار او پذيرش در و نميشود
مطلب اين از زيادي سهم البته كه ميكند نيز همذاتپنداري
.كرد جستجو نمايش بازيگران زيباي نقشپردازي در بايد را
و هماهنگ همه از بيش را دو اين بازي كه ديگري نكته
محدوديت بدون صحنهاي برخوردهاي بود ، كرده تاثيرگذار
.ميكند بيشتر هرچه را تماشاگر باورپذيري كه است بازيگران
كردن بازي و پسياني و نقوي چندساله همكاري اين از گذشته
كه بخشيده خاصي هماهنگي آنها به يكديگر مقابل در
بازي و ميكنند درك "كاملا را بازي و حس تاثيرپذيري
در مساله اين.ميدهند نشان اثر طول در را روان و يكدست
تعويض.ميكند جلوه پيش از بيش بازيها در بازي ارايه
يك از استفاده با تنها و كوتاه زماني مدت در بازي اشخاص
كه ميشد انجام سريع و مهارت با آنچنان حصيري گونه تاج
.نميدهد راه خود به او پذيرفتن در شكي كمترين تماشاگر
ميشود نمايان خوبي به بازيگران تجربه حضور نمايش اين در
تا نقشپردازان اين اندوختههاي كه درمييابد بيننده و
افت يا تپقزدن دچار بيآنكه آنها حس تغيير در حد چه
رعايت با وقتي اينها همه.است افتاده موءثر شوند ، بازي
توسط شده ساخته تصاوير ميشود همراه ميزانسن خوب
.مينشيند دل به قبل از بيشتر نمايشگران
حركت بار اين گروهش و خود كردن تجربه پي در پسياني
مقداري و صحنه چوبي سكوي كه محدود محيطي در را صحنهاي
.ميدهد انجام ميسازد ، را كوچك مستطيلي كه آن جلوي از
را بازيگر پاي و دست جلوي وجه هيچ به محدود محيط اين
از.نميسازد روبهرو حركت محدوديت با را او و نميگيرد
انجام كننده خسته يا تكراري حركتهاي وجه هيچ به ديگر طرف
مختلف شخصيتهاي نگاه زواياي از قصه كه زماني و نميشود
بيننده ميشود ، بيان واقعه دوبارهنگري صورت به و تعريف
ضرباهنگ به توجه با و نميماند باز قصه كردن دنبال از
ايجاد با حركتها است ، برخوردار آن از نمايش كه تندي
از و ميدهند ارايه را لازم تصاوير متفاوت فضاهاي
صحنههاي در نمونه براي.ميشود جلوگيري بيهوده تكرارهاي
ابتكاري از كارگردان شخصيت هر سرانجام تعيين و تيراندازي
و ميكشد كمان بازيگر يك كه زماني و ميكند استفاده جالب
باريك پارچه ديگر بازيگر ميكند ، رها مقابل طرف به را آن
وارهاي مترسك تن در و ميكند وصل حصيري سر به را قرمزي
قرار استفاده مورد درآمده خاك زير از جسد عنوان به كه
صحنههاي اينكه از جداي ابتكار اين.ميدهد جاي ميگيرد ،
نمايش" مفهوم خدمت در و ميدهد شكل نمايش در را زيبايي
در نيز كارگردان هوشمندي ميگيرد ، قرار قصه "بودن
.ميرساند اثبات به را صحنه وسايل از خوب استفاده
به طراحيها و صحنه در موجود وسايل از زيبا بهرهگيري
مشهود اثر تمامي در را آن ما و نميشود ختم جا همين
زمان هيچ كه است گونهاي به لباس و صحنه طراحي.مييابيم
خاطر همين به و نميسازد جلوهگر را خاصي مكان يا
قرار مخاطب و دربرگرفته را انسانها از گسترهاي ميتواند
ازپيش بيش نيز نمايش جهانشمول محتواي بر مطلب اين.دهد
.ميگذارد صحه
و پرتحرك زيبا ، تجربهاي را "خون تبار" بايد مجموع در
و توجه كه دانست صحنهاي حركت و صدا از ساخت خوش
-هم با همراه و كنار در محتوا و فرم به تلاشكارگردان
-شود ديگري رفتن دست از باعث يكي به توجه اينكه بدون
.است تقدير قابل
شيبانيفر مازيار
در بودايي مذهبي رهبر يك فيلم موفقيت
"كن" جشنواره
مذهبي رهبر يك كارگرداني به فيلمي نمايش :هنر و ادب گروه
علاقه بيانكننده كه "جام" نام با بودايي شده تبعيد
تحسين فوتبالاست ، جهاني جام مسابقات به راهبان از گروهي
.برانگيخت را "كن" فيلم جشنواره منتقدان
فيلم اين ميرود اسلامي ، انتظار جمهوري خبرگزاري گزارش به
اين.باشد "طلايي دوربين" جايزه دريافت نامزدهاي از يكي
يك سينمايي تجربه اولين كه فيلمي بهترين به جايزه
.ميگيرد تعلق باشد ، كارگردان
شب دوشنبه كه فيلم اين كن از فرانسه خبرگزاري بهگزارش
.است "نوربو كينتس" ساخته درآمد ، نمايش جشنوارهبه اين در
علاقهمند بودايي راهبان از گروهي مورد در فيلم داستان
جام مسابقات نهايي ديدار نميشوند موفق استكه فوتبال به
كه حالي نوربودر.كنند تلويزيونتماشا طريق از را جهاني
چادر يك زير داشتدر تن به را بودايي راهبان سنتي پوشش
خبرنگاران با و نشسته جشنواره سالن محل خيابان در
.ميپرداخت بهگفتوگو
كه است واقعي داستان يك از برگرفته فيلم اين وي ، گفته به
اتفاق ميكند ، تدريس آن در كه بودايي مذهبي مدرسه دريك
.است افتاده
هيماليا كوهستان در منطقهاي در صومعه يك در فيلم داستان
.واقعياند فيلم اين شخصيتهاي واغلب ميگذرد
فيلم اين ساختن از سياسي انگيزه كه است گفته نوربو
آن بينندگان كه شود موجب فيلمش امااگر است نداشته
شوند ، واقف تبعيديهايتبت ناهنجار وضعيت به تاحدودي
.است كرده دريافت را جايزه بهترين
وارد تبت بوداييهاي مذهبي مدرسه به سالگي سن 7 در نوربو
بر علاوه است ، شرقي تبت در بودايي صومعه مديريك وي.شد
در ناحيه اين در نيز را صومعههايديگر مذهبي رهبري آن ،
.دارد اختيار
"كن" فيلم جشنواره در سياست پاي جاي
دومين در كه حالي در "كن" فيلم جشنواره :وهنر ادب گروه
غافل نيز جهان روز سياسي مسائل از خود برگزاري هفته
گوناگون نقطهنظرات و بحثها آن حاشيه در است ، نبوده
.ميشود مطرح جهاني مهم مسائل به راجع
"ميخالكوف نيكيتا" اسلامي ، جمهوري خبرگزاري گزارش به
يك را بالكان بحران "سيبري آرايشگر" فيلم روسي كارگردان
رايانهاي بازي يك به را آن و خواند دراماتيك اشتباه
روي بر بازي هدايتكننده مانند خلبان استكه كرده تشبيه
ويراني و خرابي كليد دادنيك فشار با و است نشسته صندلي
.ميآورد بهبار شهرها براي
نيز "خونخوار امپراتورو" مطرح فيلم كارگردان "كايگه چن"
و غم با من":كرد بيان چنين بحران اين به راراجع خود نظر
اين به يوگسلاوي جنگ بهقربانيان نسبت فراوان اندوه
تا كه بيانكنم طريق اين از ميخواهم و آمدهام جشنواره
".بيزارم خشونت و جنگ از اندازه چه
مختلف گروههاي سوي از نيز جشنواره اين برگزاري حاشيه در
در بالكان جنگ مورد در متفاوت ويادداشتهاي بيانيهها
لباسهاي روي بر همچنين.ميشود توزيع شركتكنندگان ميان
خصوص دراين نيز شعارهايي جشنواره شركتكنندگان از گروهي
.است شده نوشته
آن درباره كن جشنواره حاشيه در كه ديگر سياسي مسئله
زمان جستجوي در" فيلم شيليايي كارگردان ميشودنظرات صحبت
پينوشه ژنرال از جستن بابيزاري كه است "رفته دست از
.است شده جهانيوي محاكمه خواستار شيلي سابق ديكتاتور
|