شناخت صدرا
سال 2000 آستانه در جهاني اديان
شناخت صدرا
شيرازي صدرالمتالهين آثار و انديشه زندگي ، به هي'نگ
اول قسمت - صدرا ملا جهاني همايش گزاري بر انگيزه به
ملاصدرا به كه شيرازي صدرالمتالهين حكيم :جستارگشايي
-فلسفي فرهنگ تابناك گوهرهاي از يافته ، جهاني شهرت
بسيط چنان صدرالدين معنوي ميراث.است زمين ايران عرفاني
و بالا هوشي ترگ در سالها را آن درك كه است وسيع و
برتر زباني مبدع وي.داشت چشم ميتوان والا انديشههايي
حقيقت در.بود خود پيشينيان از متعاليتر حكمتي و
در -تحليلي فلسفههاي مقابل در -تاليفي حكيم بزرگترين
از پس خوشبختانه ، .است او هم اسلام و ايران فرهنگ تاريخ
حكيم اين آثار به نسبت معرفت بعد و غفلت طولاني سالهاي
.شد آغاز وي بازشناسي در نهضتي اخير دهههاي در كمنظير ،
علامه آشتياني ، مهدي ميرزا همچون دانشوراني
دكتر طباطبايي ، محمدحسين علامه آشتياني ، سيدجلالالدين
...و ايزوتسو پروفسور كربن ، هانري پروفسور نصر ، سيدحسين
صدرالدين فلسفي ابداعات جهاني ابعاد و كردند مردانه همتي
و حكمت كه شده دانسته نكته اين ديگر اينك.نمودند باز را
قامت به رشدي و نشده ختم رشد ابن به اسلام جهان در فلسفه
.است داشته او فكري اخلاف و صدرالدين رعناي
براي مغتنمي فرصت جهات برخي از صدرالمتالهين جهاني كنگره
با.است متعاليه حكمت و حكيم فلسفي ميراث در بازانديشي
اين عرفاني و فلسفي و فكري ابداعات و آثار اهميت بر وقوف
توجه فرخنده ، كنگره اين مناسبت به و كمنظير متاءله
.ميكنيم جلب ذيل مطلب به را ارجمند خوانندگان
معارف گروه
قراگوزلو محمد دكتر :نويسنده
.است بوده حكمت و علم زيستگاه ديرباز از ايران ، سرزمين
خواه -ايراني فلسفه ويژگي مهمترين !اسلام از پس و پيش
عقلي علوم حوزه در يا و دهيم جاي حكمت كلي قلمرو در آنرا
نگرش و الهي بينش با بالش و آميزش -گوييم سخن آن از
بر پررنگ است مرزي گرانسنگ ، مايه و پايه اين و است مذهبي
غربي يونان و اشراقي شرقي ايران حدفاصل در كشيده
مهر اسلام از پيش كه ايراني حكمت اگر !غربتزده
مذهبي تعاليم از بخشي (1)دارد خود پيشاني بر مهرآييني
و -تضاد در بايد را يوناني حكمت باري است ميرفته بشمار
كه نمود ، قلمداد عرفان و دين عليه عصيان نوعي -حداقل يا
كوك را ديني سنتهاي از كنارهگيري و استقلال ساز همواره
نزد يوناني حكمت كه باشد سبب همين به شايد و است كرده
غرب رازناك نماد -جغرافيايي غرب بجز -شرق اشراقيون
تعبير "غرب غربت" به آن از و شده دانسته نيز وجود سرزمين
(2).است رفته
و گرفته شكل اوپانيشادها ، و ودايي آثار در كه انديشهاي
با فلسفي ، تفكري تجلي يافته ، راه نيز "يشتها" اوستا به
از مشخص بطور كه است هندي و ايراني عرفان از رگههايي
نيروي دو برخوردگاه را هستي و ميكند حكايت جهان دوييت
و سپيدي شر ، و خير بدي ، و نيكي -اهريمني و اهورايي متضاد
و مطلق وحدتي به خود ذات كنه در و ميبيند -...سياهي
مانوي ، مزدايي ، فكري جريان با كه حكمتي (3).ميرسد متعالي
حوزههاي از عبور ضمن و باليده -ائيستي پانته و -مهري
و -مسيحيت و يهوديت و آتن تمدن و اسكندريه فرهنگي
و مناسب بستري بر و رسيده اسلام به...غيره و - هرمسيگري
نيروي تمام -تشنجي و تنش بيكمترين -آرماني و مطلوب
البته...است شده شكوفا بسرعت و كرده رها را خود بالقوه
و اسلامي حكمت و فلسفه فكري (پروسه) فراگرد نمود باز
از اشراقي ، و مشايي شاخههاي انشعاب چوني و چند تبيين
مجمل مجال اين در لذا و است بيرون بحث اين وحوصله رسالت
دوران يك مسير در كه ميكنيم تاكيد اجمال به همينقدر
-پاييده سال پنجاه و يكصد بيش و كم كه -ترجمه شگفتانگيز
همچنين.است برگشته عربي به متمدن ملل غني كتب غالب و
روح استعداد پر سرزمين در كريم ، قرآن فيض باران از"
را زمان آن جهان سرعت به كه آمد ، بار به معارفي ايراني ،
توانستند كه آمدند بوجود ايراني دانشمندان و گرفت فرا
سطحي در را دانش و علم مشعل ايران تاريخ در اول بار براي
(4)".شوند شناخته گيتي سراسر در خود و برافروزند جهاني
جايگاه و سهم باشيم ، آن بر كه بي روند ، اين به اشاره در
قره بن ثابت عبادي ، اسحق بن حنين چون بزرگي مترجمان
تاثير از و بگيريم ناديده را..و المقفع ابن حراني ،
-اسلام فلسفي جهانبيني بر باستان ، ايران حكمي انديشههاي
فلسفه رويش شروع گنگ مقوله لاجرم و بگذريم -ناگفته
و مشاء انديشه بلوغ و تكوين تا كلام از انشعاب و اسلامي
و...كندي اسحق ابويعقوب بهنام شگفتناك غولي ظهور
از ايرانشهري ابوالعباس حقيقي هويت شناخت و تشخيص يحتمل
و رازي ابوحاتم و زكريا گفتههاي بسته دربهاي لابلاي
نمايد ، خيز مدعي و كور را سخن كلاف...بيروني و خسرو ناصر
از مشاء اسلامي فلسفه كه مينماييم بسنده ميزان همين به
و گرديد منتقل خراسان به تحولاتي از پس و آغاز بغداد
بدنبال.ساخت آماده فارابي ابونصر پيدايش براي را زمينه
ابوسليمان عامري ، ابوالحسن چون برجستهاي حكماي فارابي ،
مشعل و سركشيدند ديار آن از مسكويه ابن و سجستاني منطقي
به نوبت تا داشتند ، پاس و برافراشتند را اسلامي فلسفه
كه رسيد ، سينا ابن مشايي ، حكماي همه حجت و سرآمد استاد ،
مشاء ، فلسفه بوعلي ظهور با.آيد گفته مشاء حكمت آخر كلام
سالها و يافت علميه حوزههاي در پايدار ، و استوار ركني
و تهاجم معرض در فلسفه اين كه زماني هفتم ، قرن در بعد ،
خواجه حضرت بهنام ديگري اعجوبه گرفت ، قرار تلاشي آستانه
مباني دقيق ، حكمتي با و شد گود وارد طوسي ، نصرالدين
.نمود تحكيم و تثبيت را مشاء فلسفه
بر -نصير خواجه طلوع و بوعلي غروب حدود در -فاصله اين در
زمينه بر و ميتراييستي ، و مزدايي باورهاي شوق و شور بستر
نو و فيثاغورسيگري نو بينشهاي و هرمستيكي تعاليم رازناك
نور لمعان از و يافت تازهاي مسير اسلامي فلسفه افلاطوني
ناگوار اتهام بار چه اگر.درخشيد بشدت اشراق حكمت
(5).كشيد دوش بر نيز را شعوبيگري
ابوبكر همچون متكلمان ، از گروهي يورش ديگر سوي از
قدرت و جويني ، امامالحرمين و اشعري ابوالحسن باقلاني ،
سفسطهبافي و غزالي محمد ابوحامد كلامي نبوغ و فلسفي
فلسفه مقطعي افول به گسترده ، جبههاي در فخررازي ، امثال
و انجاميد اشراق حكمت رشد و تنفس براي مجالي و مشاء
خسرواني حكمت امواج بر سوار سهروردي اشراقي حكيم بدينسان
و نبوغ و عشق از سرشار دلي با و فهلوي ، حكماي انديشه و
پي جانش شيربهاي با را لدني حكمت پايههاي شيدايي ، و شور
استدلالي چوبين پاي آنكه بي شهيد ، شيخ لدني حكمت.ريخت
مباني تمام تابد ، بر روي خرد از يكسره و بشكند را بوعلي
انديشه جهان حق نور جذبه با و نمود جذب آنرا شفاف و زلال
به اسلامي فلسفه انشعاب باري...ساخت نورباران و روشن را
اين فيلسوفان مكاتبات و مباحث و اشراقي و مشايي جريان دو
جدلهاي و جدالها شورانگيزترين و شيواترين از مكاتب ،
.است بشري انديشه
فلسفه ميان كه شدند آن بر كساني ق-ه هفتم قرن از پس
آشتي نوعي وعرفاني ، كلامي بينشهاي ساير و اشراق ، و مشاء
ابنتركه صاينالدين حركت سازند برقرار نظري اشتراك و
اين كه فيلسوفاني اكابر امااست جهت همين در اصفهاني
نهايي تفاهم و اتحاد زمينه و نورديدند ، در را سنگلاخ راه
محمدباقر مير جز نمودند ، هموار را مشاء و اشراق فلسفه
باوجود كه نيستند فندرسكي ميرابوالقاسم و داماد ،
تمايلي نيز غربيه علوم و نظري عرفان به مشايي ، گرايشهاي
تا ميشد ، هدايت حق حضرت سوي از تلاشها اين همه.داشتند
فلسفه تاريخ الهي حكيم برجستهترين بالش و زايش بستر
وكشمكش ، تنش قرن هشت از پس سرانجام و شود فراهم و مساعد
شيرازي ، قوامي ابراهيم محمدبن مباركصدرالدين تولد با
فلسفه صدرالمتالهين ، به شده شناخته و ملاصدرا ، به مشهور
.پركشيد غايي هدف به و رسيد نهايي وحدت به اسلامي ،
گردون از باج گرفت جاهت صدرا
افلاطون كرد بندگيت به اقرار
تو چون نيامد تحقيق مسند بر
بيرون طبيعت سرزگريبان يك
ميرداماد
ملاصدرا آخوند جايگاه
احمد محمدبن ابوالوليد با را اسلامي فلسفه كه كساني همه
التهافت ، تهافت رساله صاحب ،( -ه م 595 رشد ابن)رشد بن
صدرالدين خورشيد طلوع با ميدانستند ، شده ، تمام و محتضر
تنومند درخت كه آوردند ، ايمان قطعي باور اين به شيرازي ،
فرهنگ تاريخ از برههاي هيچ در اسلامي حكمت و فلسفه
.است نبوده سترون و خشك انساني ، وتمدن
هفتم دهه اواخر در شيرازي ، ابراهيم پسر محمد صدرالدين
بدنيا شيراز ، عرفان ، و عشق و شعر شهر در هجري ، دهم قرن
نيست ، دانسته بدرستي او زايش راست تاريخ چه اگر.آمده
احوال و اوضاع از تفصيل به نگاران ، زيستنامه اما
سخن صدرا تحصيلات و رشد كودكي دوران وچون وچند خانواده
از محمد ، صدرالدين پدر اينكه مسلم قدر (6).گفتهاند
بوده خاصي مكنت و اجتماعي اعتبار داراي و شيراز ، اعاظم
درس محضر در سالها كه بس ، همين صدرا بلند بخت از.است
كرده فيض كسب ميرداماد جناب چون عظيمالشاني عالم فلسفه
را منقول علوم عاملي ، بهاءالدين شيخ حضرت دانش خرمن از و
خدمت در تحصيل مراحل طي از بعد" صدرا.است گرفته فرا
اختيار انزوا قم كهك ده در سال ده به نزديك خود ، استادان
از بعد و گذرانيد مكاشفه و رياضت به را خود ايام و كرد
تعليم به ورديخان الله مدرسه در و بازگشت شيراز به آن
(7)".پرداخت حكمت
ارزشمندترين و زيسته سال هفتاد از بيش ملاصدرا آخوند
ميراث به "متعاليه حكمت" عنوان تحت را اسلامي فلسفه آثار
بازگشت در و شده مشرف حج به پياده بار هفت وي است ، نهاده
1050) هجري يازده قرن نيمگاه در "دقيقا حج ، سفر آخرين از
ملك هيچكاره و پيوسته هستي ملك هيچستان به بصره ، در ،(-ه
از پس كه بوده بسياري شاگردان را صدرا.است شده خود وجود
ملامحسن.پرداختهاند او آثار شرح و طرح به استاد مرگ
جمله از -فياض و فيض -لاهيجي ملاعبدالرزاق و كاشاني ، فيض
كه ميروند ، شمار به صدرا مكتب برجسته شارحان و شاگردان
.داشتهاند نيز را او دامادي افتخار ضمن در
سترگ حكم اين ويژگيفلسفه و جايگاه ، رويكرد ، درباره
و الحكما و العرفا خاتم به وانصاف حق به كه -الهي
بحث ، سوگمندانه ، -است شده مشهور و شناخته صدرالمتالهين
او شان شايسته كه وگستردهاي مدون مستند ، پژوهش و بررسي
عليرغم -كه ميرسد نظر به و است ، نگرفته صورت باشد ،
و پژوهي صدرا هنوز متعاليه حكمت فوقالعاده اهميت
حتي و -دانشگاهي جوامع و فرهنگي علمي ، درمحافل صدراشناسي
اين با.است نشده آغاز اساسي و جدي بطور -ديني حوزههاي
نقش موجودنيز ، معدود و محدود آثار همين لاي لابه از همه
نوين فلسفه و حكمت وتحكيم تبيين در صدرا خطير رسالت و
ايجاد و گذشته ، فكري ميراثهاي از زنگارزدايي و اسلامي
-عرفاني و كلامي فلسفي ، ومتعارف مختلف گروههاي ميان اتحاد
دنياي خيرهكنندهاش شعاع كه -بالنده مكتبي تاسيس و
نيز را غرب فرهنگي علمي مراكز پيشرفتهترين و مسيحيت
و رويكرد اهميت فيالواقع.پيداست روشني به -فراگرفته
و غور قابل اصولي بعد دو از صدرالمتالهين ، فكري مكتب
:است بررسي
ايران اجتماعي شرايط حادترين در آخوندملاصدرا اينكه نخست
ويژگيهاي سو يك ازاست شده حكمت و فلسفه گود وارد
قدرت اعتلاي -صدرا عصر ايران مذهبي و سياسي اجتماعي ،
او چون فرزانهاي حكيم حضور محتاج سخت -صفويه متمركز
نيازمند بهشدت علميه حوزههاي كه همانطور].است بوده
ديگر سوي از و ،[بودهاند عاليمرتبه مجتهدين و فقها وجود
شيعه ، نضجگيري به توجه با -ايران فلسفي مراكز خاص موقعيت
در لاجرم -اصفهان فكري مكتب اكابر فعاليت عليرغم و
.است بوده صدرا چون وجودي خورشيد ظهور انتظار
ضرورت نوعي از برخاسته صدرالمتالهين وجود اعتبار بدين
-ناگزير و -شايسته فرزند صدرا لذا و است ، انكارناپذير
فكري نهضتهاي همه نتيجه و برآيند و خود ، روزگار
و اشراق شيخ تا ;بوعلي و فارابي و كندي از.است پيشينيان
.نصير خواجه و عربي ابن و غزالي
ي"وجود" انديشههاي حيرتانگيز تاثير مساله ديگر بعد
بهويژه و زمين مغرب فلسفي حوزههاي بر صدرالمتالهين
از سوم درجستار آن چگونگي كه.است اگزيستانسياليسم مكتب
.است گرفته قرار ما بررسي و نقد مورد تفصيل به مجموعه اين
صدرا رسالت
الربوبيه ، تفسيرالشواهد و ترجمه مقدمه در مصلح جواد دكتر
متكلمين و ;اشراق و مشاء حكماي آراي اختلاف به اشاره ضمن
و يگانگي در صدرالمتالهين حساس نقش از ;صوفيه و وعرفا
ماخذ و منابع ادامه در و است گفته سخن مكاتب اين نزديكي
(8).است برشمرده را صدرا مطالعاتي
حركت قاف ذروه شيرازي صدرالدين آشتياني ، علامه نظر از
:است معتقد معاصر صدراشناس.است اسلامي فلسفه استكمالي
خواجه و اشراق شيخ از بعد الهي وفلسفه حكمت پرفروغ چراغ"
نهاد خاموشي به رو اسلامي اقطار ساير در چه اگر نصير ،
را خود اطراف و اكناف و ماند روشن همچنان ايران در وليكن
طي را خود استكمالي حركت بروز روز و نگهداشت روشن نيز
در تازهاي بديع صورت به كه شيرازي ملاصدراي عصر تا نمود
(9)"...رسيد مطلوب كمال به و آمد
از بعد اسلامي فلسفه ممتاز ويژگي تشريح در كه مهمي نكته
فلسفه نزديكي همانا گيرد ، قرار نظر مورد بايد نصير خواجه
ابن محيالدين اكبر شيخ ظهور با كه است نظري عرفان به
را اسلامي فلسفه نيز وي از بعد و گرفته شدت و شكل عربي
عرفان و حكمت تخالف و تضاد البته.است بخشيده تازه حياتي
-كه آنجا تا است داشته جريان نيز ازمحيالدين بعد حتي
جهانبيني عربي ابن از پس سال دويست حافظ ، -فيالمثل
حكمت وراي معرفتي از و ميكشد انكار به يكسره را حكمي
:ميگويد سخن
جوي دهركمتر راز و ميگوي و مطرب از حديث
(10)را معما اين حكمت به نگشايد و نگشود كس كه
صدرالمتالهين آثار در وعرفان فلسفه اتحاد اوج حال اين با
حكيم و لاهيجي فياض و كاشاني فيض جمله از او پيروان و
:مينويسد آشتياني علامه.است خورده رقم سبزواري
وتصوف عرفان نصير ، خواجه از بعد علمي كشمكشهاي در"
مباني ملاصدرا فلسفه در و چربيد مسالك ساير بر "تقريبا
به نسبت ملاصدرا و ميباشد دارا را رفيعي مقام عرفاني
(11)".ميدارد ابراز مخصوصي ارادت عرفا
زمان در وعرفان ، فلسفه مرز كه رفت پيش آنجا تا جريان اين
تاثير تحت فلاسفه و شد ، مخدوش و شكسته صدرالمتالهين ،
ارادت.سرودند عرفاني اشعار -شاعر عرفاي بهويژه و -عرفا
مثنوي شاهراه از را متعاليه حكمت كه - مولوي به صدرا خاص
و فيض عرفاني غزلهاي و -رسانده "فصوص" و "فتوحات" مرز به
نيز گفته ، سخن عقل بر عشق رجحان از كرات به كه فياض ،
تاثير تحت بهشدت كه سبزواري ملاهادي حاج عرفاني غزلهاي
حركت از جملگي.. و است ، (12)شده سروده حافظ غزلهاي
حكايت اسلامي حكمت و فلسفه حيات نوين دوران و استكمالي ،
آتشفشان با صدرا ، از پيش چه اگر كه حركتي.ميكند
متعاليه ، حكمت در اما شده ، شروع ابنعربي انديشههاي
لذا و است رسيده سرحدي موقعيت به و گرفته آرام
فلسفي جريان دو يگانگي به موفق تنها نه صدرالمتالهين ،
براي نيز ، را وتصوف عرفان بلكه گرديده ، اشراق و ومشا
بدين و است كشيده ميدان به خود انديشههاي تدقيق و تبيين
كه است وعقل عشق ميان آشتي و اتحاد باني صدرا اعتبار
قرار هم روي در رو ازل روز از شيراز بهقولخواجه
:گرفتهاند
افروزد چراغ شعله كزان ميخواست عقل
زد برآدم و غيرت ازين شد آتش عين
شهودي ، عقلي ، معرفت گونهاي صدرايي ، معرفت رو اين از هم
تحليل در آشتياني علامه.است اشراق و استدلال بر مبتني
:مينويسد فرايند اين
كشف اهل مشاهده نتيجه و نظري افكار عقلي ، قواعد بين"
مبين آنهاكتاب شهود ماخذ كه محمديه ، شريعت تابع عرفاي
است ، معارف و حقايق جميع جامع بطون و ظهور حسب به كه قرآن
واقع از كاشف عقليه براهين آنكه چه.ندارد وجود تعارض
همان نيز مشاهده موادي اليقين علم نحو به است الامر ونفس
(13)".واقع حاق و خارجي وجوه صريح حسب به است واقع نفس
:پينوشتها
:به بنگريد "پيشاني بر مهرآئيني مهر" ريشه درباره -1
شيراز حافظ از ذيل بيت شرح
بود ما با نظري نهانت آنكه باد ياد
بود پيدا ما چهره بر تو مهر رقم
دانشگاه تهران ، پارسي ، ادب و مزديسنا -محمد ، معين ، -
(اول جلد).تهران ، 1338
نشر تهران ، اول ، چاپ حافظ ، غزلهاي شرح -حسينعلي هروي ، -
مربوطه غزل -(جلد 4) نو ، 1367 ،
انتشارات تهران ميترائيسم ، ;مهر آئين -هاشم ، رضي ، -
فروهر ، 1359
"تلخيص و ترجمه و غرب ، غربت" مبحث:به بنگريد -2
سهروردي شهابالدين شيخ:از الغربيه قصهالغربه
در شهود و انديشه شعاع -غلامحسين ، ديناني ، ابراهيمي -
حكمت ، 1366 تهران ، اول ، چاپ سهروردي ، فلسفه
دوستخواه ، جليل نگارش "زرتشت آئين منيوي نامه" اوستا -3
تهران ، ششم ، چاپ داود ، ابراهيمپور استاد:گزارش از
پيشگفتار ص 6 مرواريد ، 1366
از گوشهاي:از ص 118 تاريخ اعصار در فلسفه مقاله ، -4
ايران در علوم تاريخ سيماي
و انديشه شعاع:به بنگريد اشراق ، شيخ شعوبيگري درباره -5
،...شهود
ص-ج 4 الجنات روضات خوانساري ، محمدباقر:به بنگريد -6
شيخ ص 131 ، لوءلوءالبحرين البحراني ، بناحمد يوسف ،/121
سلاف مدني ، سيدعليخان ،/ص 233 ج 2 الامل امل حرعاملي ،
ج الالقاب و الكني /ص 199 ج 5 الشيعه اعيان /العصرص 185
تصانيف الي الذريعه ص 96 ج 1 الحقايق طرايق ،/ص 410 2
و 233 /ص 99 ج 7 /ص 19 ج 6 الشيعه
بخش 1 ج 5 ، ايران ، در ادبيات تاريخ -ذبيحالله ، صفا ، -7
324-ص 312
الربوبيه ، الشواهد ترجمه -جواد ، مصلح ، :به بنگريد -8
ص 1619 از مقدمه
اسوه ، اول ، چاپ سبزواري ، رسائل جلالالدين ، آشتياني ، -9
مقدمه ص 71 1370 ،
چاپ غني ، قاسم قزويني ، محمد اهتمام به حافظ ، ديوان -10
ص 4 زوار ، 1367 تهران ، پنجم ،
ص 86 پيشين ، جلالالدين ، آشتياني ، -11
كنگره مقالات اسرار ، و حافظ:مقاله -محمد ، قراگوزلو ، -12
چاپ سبزواري ، ملاهادي حاج تولد سال دويستمين بزرگداشت
معلم ، 1374 تربيت دانشگاه انتشارات سبزوار ، اول ،
ص 86 پيشين ، جلالالدين ، آشتياني ، -13
سال 2000 آستانه در جهاني اديان
-يهوديت و مسيحيت اسلام ، " بينالمللي همايش از گزارشي
2"سياسي جهان در دينداري
رضوي سيدمسعود از گزارش
"سياسي جهان در دينداري و ايمان ابراهيمي ، اديان" همايش
آخرين در را جهاني و بزرگ مذهب سه سخنگويان كه جهت آن از
بود ، گردآورده جديد هزارهاي آغاز و ميلادي بيستم سده سال
عصر آيا بهراستي.برميانگيخت را عميق درنگي و معنا
تكفيرها و قهرها و منازعات جانشين نبايد گفتگو و همسخني
متعالي و مبارك بهنام كه رنجهايي و خونريزيهايي و شود
نبايد است ، رفته انسانها بر الهي متبرك شرايع و خداوند
خطابه در اديان ، جهاني گفتگوي مركز رسد؟رئيس پايان به
:كرد تصوير اينگونه را جهان چهره سمينار ، گشايش
بيداد فقر و بيعدالتي هنوز بيستويكم ، سده آستانه در"
اما هستيم ، تكنولوژي و علم پيشرفت و رشد شاهد ما.ميكند
كه كرد اعتراف بايد است؟ چگونه جهان در انسانها وضع
زوال نوعي با حتي و نشده فراهم بشر براي بهتر امكانات
حتي جهان ، سراسر در بيعدالتي و خشونت رواج و اخلاقي
بيترديد ، .هستيم روبهرو توسعه و پيشرفت مدعي كشورهاي
گشاينده روزگاران كهنترين از كه خداوند به ايمان و دين
ميتواند همچنان است ، بوده بشريت روي به معنويت درهاي
اين جنگها ، و منازعات از فارغ.نمايد ايفا بنيادين نقشي
و ديني ، بين فهم ارتقاي و تعامل با ميبايد دين سه
بر شخصي منافع كه جهاني در متقابل احترام ايجاد درنتيجه
.بشتابند بشر ياري به ميكند ، حكومت افراد انگيزههاي
وحدت به متقابل منافع و معنوي اشتراكات براساس بايد
را مشترك سنتهاي كه شد خواهد سبب مشترك اهدافبينديشيم
.بگذاريم كنار طرق كدام از را اختلافات و بياوريم ياد به
خواهد ما به وحدت ، روشهاي و مشترك اصول در تامل و تمركز
و شويم روبهرو اختلافات و تفاوتها با چگونه كه آموخت
پيشگيري دشمنيها به تفاوتها تبديل از منطقي بهصورت
چگونه كه برسيم نتيجه اين به ميبايد درواقع.نماييم
پايدارتر وحدتي به دستيابي براي را اختلافها ميتوان
همين در بازانديشي سمينار اين هدف.كنيم برجسته
"...معناست
سمينار در شركتكنندگان چشماندازي ، چنين با
و علما و فكري نخبگان از گروهي كه كنند تامل ميتوانستند
مسائل به ويژه خاطري تعلق با معاصر ، استادان و روشنفكران
حفظ ضمن تا گردآمدهاند سقف يك زير در اديان ، موضوعات و
اما.كنند تاكيد صلح و همسخني و وحدت بر خود ، اعتقادات
خروشان بياعتمادي موجهاي هنوز ساختمان ، اين از خارج در
پيروان درميان سهمگين واقعيتي بهعنوان نفرت و خشم و است
جوامع مردمان و مختلف اديان پيروان.دارد وجود اديان
با ديگراني به خود اعتقاد و آيين نام به گاهي گوناگون ،
و ميريزند را خونشان و ميبرند هجوم متفاوت عقايدي
به قريب سالهاي همين در.ميكنند ويران را معابدشان
تبارها ، آلبانيايي سپس و بوسني در مسلماناني اكنون ،
سالهايي در و ميشوند معرفي فنا و محو به محكوم نسلهايي
ميسازند يكسان خاك با را بابري مسجد هندوستان در پيشتر
تراژدي اينميسوزانند آتش در زندهزنده را مسلمانان و
از اندكي اينها..و شده بدل هميشگي حديثي به فلسطين در
خطور ذهنها به مجمعي چنين در كه است انديشههايي موج
ادامه افتتاحيه سخنرانيهاي كه همچنان باري ، ميكند
از فراتر واقعيتي به موضوعاتي ، چنين در درنگ با مييابد ،
.انديشيد ميتوان نيز اطراف ديوارهاي
واسيليو جرج سپس و آلمان اسبق صدراعظم اشميت هلموت
افتتاحيه جلسه در نيز ميزبان كشور سابق رئيسجمهور
و ميكرد اشاره جهان جاري مسائل به اشميتكردند سخنراني
تداوم بر دلايلي را منطقهاي جنگهاي و فساد خشونت ، رواج
خود پيروان آموزش به را اديان رهبران او.ميشمرد انحطاط
و همگرايي بهسوي بهسرعت كه جهاني واقعيتهاي درك و
موضوع ، اين.كرد دعوت ميرود اقتصادي و فرهنگي تبادل
خطابهها از بسياري اصلي موضوع "شدن جهاني فرايند" يعني
موضوع همين به را خود اصلي توجه واسيليونيز جرج و بود
اين كه است اين مهم مسئله":گفت واسيليو.بود كرده معطوف
كه مديترانهاي در قبرس ، كوچك جزيره در ارزشمند همايش
.ميشود برگزار است بزرگ قارههاي و تمدنها اتصال مركز
كوتاه دوران از پيش خشونت و جنگ و تنش سالها از او
جزيره تقسيم از حسرت و تاسف با و گفت سخن قبرس استقلال
جازم اعتقاد در را تجربه اين نتيجه.كرد ياد سال 1974 در
كه نسلي به همهجانبه آموزش و پيشرفت افزايش و صلح به
.نمود دنبال است بوده بدبختي و رنج و جنگ درگير همواره
ملتها ديني اعتقادات از سياسي رهبران سوءاستفاده واسيليو
ساختن به را موءمنين و خواند ديني تنازعات اصلي عامل را
ايمان ، يعني اديان ، اصلي معيارهاي مبناي بر تازه دنيايي
.فراخواند عقل و معنويت پرتو در انسانها همزيستي و صلح
و افراطيها ميتوانند راستين موءمنان تنها او بهنظر
كنند اخراج خود جوامع از را دين از سوءاستفادهكنندگان
اصول اساسيترين بهعنوان را متقابل فهم و مدارا و وتحمل
.كرد مطرح حاضر دوران در ديانت
دبيركل مايور فدريكو پيام در بيشتري بادقت محورها اين
دبيركل ويژه مشاور نراقي دكتر.بود يافته بازتاب يونسكو
اين ديدگاه از را سمينار مباحث در مندرج موضوعات يونسكو ،
براي كوشيده همواره يونسكو...":كرد مطرح فرهنگي سازمان
در...كند ايجاد زمينه غرب و اسلام متقابل فهم نزديكي
ارتقاي و عرفان و فلسفه بر تاثير با اديان بشر ، تاريخ
.است داشته بشري بزرگ تمدنهاي اعتلاي در مهمي نقش معنويت ،
ارتباط نحوهء شده ، ملتها ميان سوءتفاهم موجب گاهي آنچه
و ميشود درك درستي به گاهي كه است سياست و دين ميان
...است انجاميده فرامرزي يا داخلي جنگهاي به نيز گاهي
اديان گاهي يافته ، تغيير جوامع در معنويت جايگاهمسئله
پيروان به كافي احترام و هستند متعالي ارزشهاي بروز باعث
منجر خشونتهايي به برعكس گاهي و ميشود گذاشته اديان
اصول از تخطي اين.هستند آن پي در قدرت ارباب كه ميشود
و ملي ارزشهاي كشورها از برخي دراست اديان اساسي
كه ژئوپوليتيك تقسيمات و شده گذاشته كنار بينالمللي
موجب نگرشها اين با تعارض در دارد را خود خاص قواعد
چگونه اديان:است اين پرسش..ميگردد افزونتري تنازعات
سپس يونسكو ، كل دبير "كنند؟ حركت صلح جهت در ميتوانند
را سازمان اين ديدگاه يونسكو ، تلاشهاي برشمردن با
سال 2000 در صلح فرهنگ ارتقاي در دين اصيل نقش افزايش
بر مقدمهاي اين و است صلح فرهنگ سال سال 2000 ، .خواند
سال كه است خاتمي آقاي ايران ، جمهوري رئيس عالي پيشنهاد
.است خوانده تمدنها جهاني گفتگوي سال بهعنوان را 2001
و ديني تنازعات و جنگها از پيشگيري ديدگاهها ، اين
همبستگي به اديان ، ميان متقابل احترام.است غيرديني
از بيش اشتراكات ، بر تكيه و انجاميد خواهد دينها پيروان
امكانپذير و تحقق قابل ابراهيمي دين سه ميان در همه
".خواهدبود
دارد ادامه
|