؟"مسجون"چرا "صالح"اگر
ميرمهدي مجتبي
ناباوري در تهران سابق شهردار كرباسچي غلامحسين آقاي
سرانجام مملكت ، و انقلاب به علاقهمند مسلمان ها ميليون
در و شد ، محكوم جريمه و زندان و خدمت از انفصال به
.زندان روانه پيش از بيش ناباورياي
ابراز دلائل و محاكمه نحوه جزئيات به اينجا در نميخواهم
معظم قاضي مستندات و محترم دادستان توسط شده
در كه مقالهاي طي "قبلا زيرا بپردازم ، محاكمهكننده
و شكلي اشكالات رسيد چاپ به همشهري روزنامه در ايام همان
كيفري دادرسي آئين باب در ويژه به را رسيدگي ماهوي
.نگاشتم
از بيش اينجانب كه آنجائي از:ميكنم عرض فقط اينجا در
و كيفري حقوق در تخصص اخذ با را خود عمر از سال 30
كه مردم عامه براي باشم مجاز شايد گذراندهام ، جرمشناسي
:كه نمايم يادآوري ندارند آشنايي كيفري اصطلاحات با
است ، اركاني داراي خارجي واقعه هر مانند آن تحقق و جرم
.شد نخواهد محقق بزه نگيرد شكل مزبور اركان تا
ركن دو ميبايست "اختلاس" جرم جمله از عمومي جرائم در
.معنوي ركن ديگري و بزه مادي ركن يكي باشد ، داشته وجود
به كه است امانت در كردن خيانت اختلاس ، جرم مادي ركن
دولت مامور به اشخاص يا و دولت به متعلق شيء يا مال صورت
.است شده سپرده
براي كه هستيم مواجه مجرمي با همواره ركن اين تحقق براي
و حسابساز همچون خيانتآميزي اعمال خود هدف به رسيدن
خود بزهكارانه هدف به رسيدن اسباب را.... و دفترسازي
.ميدهد قرار
كه است "سوءنيت" و "عمد" و "قصد" اختلاس ، بزه ديگر ركن
عملي اگر يعني است ، توجه قابل بسيار فيه نحن ما در
جرم باشد عامل غفلت و بيمبالاتي يا و بياحتياطي معلول
موجب ميتواند فوق موارد وجود "نهايتا.نيست محقق اختلاس
.بشود كارمند انتظامي و اداري مسئوليت
مورد پرونده مختلف مراحل در مفصل رسيدگي از پس آنچه
چند فروش در عليه محكوم كه است اين ميشود مشاهده اشاره
.است شده قائل %تخفيف 20 آنان براي مدير چند به زمين قطعه
تجديدنظر مرحله در حكم صادركننده محترم دادرس "اخيرا
اتهامي موارد از را ديگر مورد دو و داشتند مصاحبهاي
داشته "اختلاس" عنوان دادگاه تشخيص به كه نمودند احصاء
.است
و بدوي دادگاه در...و "شلاق" ابتدا هم صادره حكم
.جريمه و انفصال و حبس شامل تجديدنظر دادگاه در سرانجام
مسلم اصول برابر و است محترم همه براي قاضي حكم "يقينا
اعلام را خود راي و شد فارغ رسيدگي از دادرس وقتي حقوقي
قانوني مهلتهاي و نمود ابلاغ عليه محكوم به را آن و كرد
"بها محكوم قضيه اعتبار" عنوان "اصطلاحا صادره حكم گذشت ،
.اجراست به لازم "ضرورتا و ميكند پيدا را
از پس كه دادگاه حكم يا و قانون كردن مخدوش بدون ليكن
پخش با كه ملي پروندهاي در است ، قانون حكم در صدور
مخارجي با و دم سپيده تا گهگاه محاكمه ، جريان مستقيم
به "منصفه امت" عنوان به را ايران ملت همه واقع ودر گزاف
ميرسد نظر به خواندند ، داوري به "منصفه هيئت" جاي
به را غيرمعصوم جانب از متخذه تصميمات حال هر در ميتوان
انسان و انسانيم همه ما زيرا كرد نقد و نشست ارزيابي
با فرزانه و فرهيخته بزرگاني اينكه "خصوصا.جايزالخطاست
خدمتگزاران و دلسوختگان از متفاوت ، "كاملا انديشه دو
.دارند قرار يكديگر برابر در انقلاب ، و اسلام
و مشاهده را بحث مورد محكمه جلسات تمام كه آنجايي از لذا
و تنظيمي كيفرخواست به نظر امعان با و خواندم مطبوعات در
شخص دفاعيات بخصوص كرباسچي آقاي مدافع وكلاي مدافعات
سئوال اين اختلاس ، بزه اصلي ركن دو به بازگشت در ايشان ،
كيفرشناسان و حقوقدانان از كثيري و اينجانب براي همچنان
اعمال از ميتوان واقع به آيا كه است مطرح مردم عامه و
عبارت جرم مادي ركن باب در عليه ، محكوم ارتكابي
اسم ميدانيم كه "خصوصا كرد؟ استنباط را "خيانتآميز"
منفياي بار كه است صفتي ميشود خيانت مرتكب كه كسي فاعل
.دارد سنگين بسيار
و دفترسازي و حسابسازي مانند خيانتآميز اعمالي آيا
منتسبه جرائم شكلگيري روند در آن ومانند پنهانكاري
است؟ بوده دخيل
اگر آيا كه است مطرح سئوال اين نيز بزه معنوي ركن در
خيانتي عليه محكوم به شده سپرده امانت در نخواسته خداي
"سوءنيت" و "قصد" و "عمد" با اقدام اين گرفته ، صورت هم
است؟ بوده همراه
ذكر قابل اسلامي كيفر مقررات از ظريف نكتهاي اينجا در
:كه شرح بدين است
مجازات مبحث در عربي ، تحريرالوسيله در (ره)خميني امام
اگر":ميفرمايد است سنگسار شرايطي در آن حكم كه زنا بزه
عمل بودن حرام به عالم جرم طرفين از هريك كه شود ثابت
و "نميشود جاري آنان درباره شرعي حد نبودهاند ارتكابي
حد نيز باشند كرده فراموش را حكم آنها اگر":ميافزايد
...":است آمده آن دنباله كه اين جالبتر و "ميشود ساقط
نيز زنا عمل حين در اگر يعني "حالالعمل عنه غفل لو وكذا
نخواهد مجري شرعي حد نيز شوند بيخبر و غافل شرعي حكم از
اشاره "غفلت" كلمه به مزبور فتواي در كه ميبينيم.شد
.حد سقوط آن حاصل و است شده
محكوم به انتسابي عمل در آيا كه است مطرح سئوال اين حال
از آثاري هيچ عام ، ديدگاه بحثاز مورد درپرونده عليه
مفاهيم با آن نحو و تخلف سهو ، خطا ، غفلت ، تساهل ، و تسامح
نميشود؟ مشاهده دارند فوق كلمات كه ويژهاي حقوقي
سوءنيت ، قصد ، عمد ، همچون ، مفاهيمي آيا آن جاي به و
است؟ مسلم آن امثال و مجرمانه انديشه
اما.محترم محترم ، قاضي راي كه ميكنم تاكيد "مجددا
از دلجويي به خود نوشتار و گفتار در كه بزرگاني ميبينيم
و شخصيت با و پرداختهاند وي خانواده و كرباسچي آقاي
و آشنايي اينكه ضمن دارند كامل آشنايي مشاراليه سوابق
اينكه بر يقين با اسلامي كيفري مقررات از كامل آگاهي
ترجيح ديگري چيز هر بر را اسلام و انقلاب منافع و مصالح
.ميكنند ابراز ديگرگونه نظري ميدهند ،
اعمال و بدانيم وارد هم را شبهه اقل كه صورتي در لذا
معنوي ركن و بناميم "خلاف" آن كيفري معناي در را منتسبه
تسامح و غفلت حاصل كه عملي فاصله وقت آن ،"غفلت" را آن
.ميشود روشن خيانتآميز عمل با است
ديديم همه كه است اين توجه قابل و مهم بغايت نكته "مضافا
جديد مقررات هنوز كه شد محاكمه شرايطي در كرباسچي آقاي
كرسي وظايف اختلاط و بود نگرفته شكل عمومي دادگاههاي
متناقض وظيفه دو اين شدن جمع و دادگاه دادرس و دادستاني
كيفري دادرسي آيين لحاظ به را مشكلاتي چه شخص يك در
حقوقدانان كه بود مزبور محاكمه از پس لذا.ميكرد ايجاد
مزبور دادگاههاي ايرادات ذكر و نقد به صاحبنظران و
دفاع يعني آماده و رهوار مركبي بر راندن تفاوت.پرداختند
و شده تجربه و گرفته شكل مقررات براساس متهم و وكيل
انجام از قبل آزمايشي تمرينهاي به كه مزبور محاكمه
.است روشن خود ميمانست اصلي مسابقه
بود كرباسچي آقاي دادرسي جلسات جريان در اينكه سخن حاصل
قانوني مواد جامعه ، حساسيت و قضيه اهميت به توجه با كه
استفاده براي شهر پلهاي و جادهها همچون آئيندادرسي
از خود متهم "بعضا ديديم كه راهي گرفت ، شكل آيندگان
زدن و شهر سرسبزي و آباداني گوئيبود محروم آن استفاده
كه بود وظيفه دو هر دادرسي آئين اشكالات اصلاح اول جرقه
.بود شده نهاده كرباسچي دوشهاي بر
و ميدارم معروض را خود مطلب اصليترين اينجا در
.جاست همين در "بثالشكوي"
رژيم زندانهاي در امروز ، عليه محكوم كه بگويم نميخواهم
نظام استقرار براي را شكنجهها و سختيها چه گذشته
.كرد تحمل ايران اسلامي جمهوري
آمد تهران به كه فدرال آلمان شهردار كه بگويم نميخواهم
آقاي كوتاه مدت اين در آباداني همه اين ديدن از بعد
.ناميد مديريت در استثنايي را كرباسچي
.كرد چه اصفهان در نامبرده كه بگويم نميخواهم
...فرزانه عنوان به وي از (ره)امام كه بگويم نميخواهم
.برد نام
سابق شهردار اگر و است افراد فعلي ، حال ميزان كه چرا
نميتواند وي درخشان گذشته شده هم گناهي مرتكب "بعدا
.باشد او فعلي احتمالي گناهان توجيهگر
ماه ارديبهشت شنبه 18 يعني حالا ، همين:بگويم ميخواهم
در نظام مصلحت تشخيص رئيس رفسنجاني هاشمي اكبر آقاي 1378
:ميگويند كرباسچي آقاي نامه جواب
خدمات از عزيزمان انقلاب اينكه از...كرباسچي آقاي جناب"
ميشود محروم (كنيد توجه) صالح و متعهد لايق ، مديري
صبر با اميدوارم و متشكرم شما ارزنده خدمات از و متاسفم
جريان واين گردد فراهم شما خدمت ادامه زمينه بردباري و
".نشود مديران ساير دلسردي باعث
عنصر لاينفك جزء "خيانت" شود محقق اگر كه جرمي در آيا
را مجرمي چنين هاشمي آقاي آنست ، تعريف در دهنده تشكيل
ميكند؟ خطاب "صالح"
نظام در "مسجون" چرا "صالح" اگر كه است اين سئوال اينك
اسلامي؟ الهي
معدود از رفسنجاني هاشمي آقاي كه باشيم داشته ياد به آخر
سخن اينگونه وقت آن و است انقلاب اين سترگ پهلوانان
در سال هشت كه است مردي لسان از تاسف اظهار اين:ميگويد
كشور شرايط ، سختترين در ايران اسلامي جمهوري رياست مقام
پرداخت خرابيها آباداني به و كرد اداره را تحميلي جنگ و
.گرفت "سازندگي سردار" لقب مردم از و
زبان از كرباسچي آقاي به خطاب "صالح" معنيدار نعت
-نباشد يا باشد نظام مصلحت تشخيص رئيس اگر كه است شخصيتي
باشد اسلامي شوراي مجلس رئيس نباشد ، يا باشد رئيسجمهور
و قبل كه كساني همه براي نميكند ، تفاوتي...و نباشد يا
فقط كه است كافي ميشناسند را ايشان انقلاب از بعد
است رفسنجاني هاشمي علياكبر آقاي گفته سخن ، اين بگوئيم
!بس و
بزرگوار سيد اين -جمهوري محترم رياست خاتمي آقاي سخن و
عزيزمان انقلاب و كشور براي كه ملت يك قاطع اكثريت منتخب
تماس در است ، شده افتخار و آبرو افزايش موجب دنيا همه در
و ميپردازد كرباسچي آقاي خانواده از دلجويي به تلفني
پيرو و مبارز و مقاوم شخصيتي انقلاب از قبل را نامبرده
استقرار و ايران استقلال و آزادي خواستار و (ره)امام
از پس و...شكنجه و زندان تحملكننده و اسلامي جمهوري
خدمت و خير منشاء و خدمتگزار و توانا مديري نيز انقلاب
ايشان خدمات از "فعلا كشور اينكه از و دانسته فراوان
آقاي كه ميكند آرزو و كرده تاسف اظهار است محروم
الهي امتحان و ابتلاء اين از وي خانواده و كرباسچي
.بيايند بيرون سرافراز
يا و وابسته رژيم دوران همچون ابتلاء اين اينكه بار تاسف
جور حكام مقابل در عليهمالسلام اطهار ائمه ابتلاء دوران
بگويم ، بايستي اندوه از مالامال سينهاي با بلكه -نيست
و انقلاب ياران و ما عزيز برادران هم قضيه طرف آن
.دارند قرار انقلاب و اسلام دلسوخته خدمتگزاران
اسلامي شوراي مجلس نمايندگان از تن نامه 146 هم "اخيرا
انقلاب بزرگوار رهبر از قضيه فصل و حل براي كه را
و مردمند منتخب كه آنهايي داشتيم ، بودند كرده استمداد
.كشور اعتبار و آبرو خواهان
نويسندگان ، هنرمندان ، از تن صدها سرگشاده نامههاي و
كه مختلف نهادهاي و وزارتخانهها از كشور اجرايي مسئولين
.كرديم مشاهده كشور عديده جرائد در
قضايي دستگاه برجسته مسئول علماء از يكي سخن سرانجام و
سر پشت هم هماكنون من" كه است شده نقل ايشان از كه كشور
تشرف در جلسهاي در خود كه "ميخوانم نماز كرباسچي آقاي
كامل قاضي را ايشان امام كه بودم شاهد (ره)امام حضور به
و بوده ثقه واسطه يك با مسموع اين چون و كردند ، خطاب
.ميكنم خودداري نام ذكر از نشنيدهام ايشان از "مستقيما
موجب آخرت در نابخشودني گناهان بعضي ارتكاب كه ميدانيم
:ميفرمايد مجيد قرآن كه هماني يعني ميشود اعمال خبط
به ""منثورا "هباء فجعلناه عمل من عملو ما الي وقدمنا"
پراكنده گردي را آن پس آمديم نمودند كردار از آنچه سوي
(آيه 23 فرقان سوره) ساختيم
در بارها است ، همين هم حق و است چنين نيز ما دنياي در
در و نظام بالاي ردههاي در اشخاصي كه ديديم انقلاب طول
روي كج از پس بودند سابق خادمين از كه گوناگون كسوتهاي
همه خيانت اثبات از بعد لاحق ، خائنين به شدن تبديل و
شخصيتي لحاظ به و دادند دست از يكباره به را خود اعتبار
بكت فما..آن از پس و شدند حذف صحنه از فيزيكي وحتي
زمين و آسمان -منظرين ماكانوا و والارض عليهمالسماء
آيه دخان سوره "نشد داده مهلت آنها به و نگريست برايشان
.29
اينكه از بلكه نگريستند آنها بر تنها نه نيز مردم و
داده تميز خائن از را خادم و ناسره از را سره انقلابشان
.شدند شادمان ميكند غربال و
دادگاهها احكام اجراي ضرورت بر مجدد تاكيد ضمن اينجا در
خور در نفوذناپذير و مستقل قضائي دستگاه داشتن اهميت و
در را تمام و خاص مقبول و مستدل احكامي گاه كه است ذكر
جهات به بنا فشار گروههاي يا و اشخاص كه داريم خود مقابل
سياسي ، انگيزههاي با بخصوص و گروهي يا و فردي اغراض و
پافشاري صورت اين در دارند ، را جوسازي و فشار اعمال قصد
خواسته واقع در حكم اجراي بر كشور قضائي دستگاه و دادگاه
.نظام آبروي و عزت موجب و است ملت همه
سخن موضوع كه مقابل در و نيست چنين فيه نحن ما در ليكن
با است اسلام امت برادران بين "دقيقا اختلافنظر ماست
برادران دارد ، اسلام در "برادر" لفظ كه معني بار همه
برخي بوسي دست به اگر و اسلامند جناحين كه عزيزي
بار بنده و اخروي اجر موجب و است "حسنه" برويم بزرگانشان
!ميگيرم عهده به قيامت روز در را بوسي دست اين مسئوليت
تعالي رضوانالله خميني امام دارم خاطر به كه آنجا تا
شعر زبان به كمتر خطابههايشان و سخنرانيها در عليه
كه مناسبتي به بار يك دارم ياد به اما ميكردند استناد
يكديگر برابر در انقلاب برادران مقابله نوع همين موضوع
از ناراحتي با را مصرعي "تذهبون؟ اين" گفتن از بعد بود
و "فرياد خويشتن دست از سعدي" فرمودند كرده بيان اجل شيخ
.است خويشتن از ما درد كه راستي به اكنون
والسلام
|