اعتقادات به تعرض شاگرد ، حريم به تعرض
است استاد
تلفن انتظار در سال سه
بگيريم جدي را پياده عابر پل از استفاده
تهران شهرداري تا بلديه از
اعتقادات به تعرض شاگرد ، حريم به تعرض
است استاد
ميگذرد؟ چه خاوران فرهنگسراي در
اميدوارم و مينويسم همشهري روزنامه به خطاب را نامه اين
فرهنگسراي خوشنويسي هنرجويان ما درد آن خواندن با كه
آن چاپ به اقدام و گذارده منت ما بر و دريابيد را خاوران
.كنيد
خاصي شوق و شور ميگذاشتم كه فرهنگسرا توي پا "قبلا
و برسانم هنري مديريت اتاق به را خودم زودتر تا داشتم
را هفته يك خستگي ديدنش با و ببينم را (م)استاد بتوانم
.كنم بيرون تن از
پنجشنبه روزهاي غروب اول ، طبقه راهروي روشني و تاريك توي
تمام و خودشان تفريح و كار پي بودند رفته پرسنل همه كه
را ات توجه روشن چراغ يك راهرو توي بود ، تعطيل قسمتها
هنري مديريت اتاق در ميديدي ميرفتي كه جلو ميكرد ، جلب
روحت كاغذ روي بر قلم دلنواز صداي و است باز هميشه مثل
(م)استاد ميگذاشتي كه داخل به پا.ميدهد نوازش را
آمد خوش تو به هميشگي تبسم و خندان چهره با كه راميديدي
را او وجود شمع گرد هالهاي چون شاگردانش و ميگويد
!گرفتهاند
استاد كه حزنانگيز پنجشنبه آن از بعد حالا اما..
كرد كوچ ديار آن از و ساخت جاري زبان بر را وداع كلمات
خالي جاي چون ندارم خاوران فرهنگسراي به رفتن به رغبتي
اين تا شدم آن بر ميآزارد ، را روحم سوهاني چون استاد
كمي تا بنويسم خاوران فرهنگسراي مسئولان به خطاب را نامه
فكر طرز خاطر به كه بدانند و كنند تامل عملكردشان درباره
استادان ، ندانستند و رنجاندند را او آنقدر اشتباهشان
خودشان بهاعتقادات تعرض را شاگردانشان حريم تعرضبه
از گروهي آموزش به نسبت باطني ميل برغم لذا و ميدانند
اين ترك به حاضر -امكانات از محروم اما مستعد جوانان
رهايي سبكبال پرندهاي چنان" خودشان قول به !شد مجموعه
"!يافت
قوانين ذهنتان ديباچه از كه آنگاه ميدانستيد كاش آري
در هنرها ساير و خط آموزش -ميكنيد استخراج را ناعادلانه
اشكال خانمها براي مرد مدرس و استاد توسط مجموعه اين
روا بوديم عرصه اين نوپاي نهال كه ما به ظلمي چه -دارد
.ميداريد باز پرارزش راه اين ادامه رااز ما و ميداريد
گوش ميدانم چند هر !نميكرديد چنين و ميدانستيد شايد
.بشنود را ما حرفهاي كه نيست شنوايي
بيگمان بعد به اين از كه بدانيد را اين اميدوارم ولي
عكسالعمل و نادرست شيوه متوجه را لحظههايمان تباهي
داشتن از را ما دانسته شما كه ميدانيم شما ناپسنديده
.كرديد محروم فرزانهاي استاد چنين
خودتان تا بپردازم شما عكسالعمل تشريح به ميخواهم حالا
بر كه چنان را حكم و كنيد قضاوت و بنشينيد قضاوت مسند بر
.سازيد جاري خودتان بر بار اين ساختيد جاري ما
را سرمشقمان اينكه از بعد پنجشنبه روزهاي از يكي غروب
با خداحافظي از بعد -دوستانم از يكي و من -گرفتيم
دور اتاق در از قدمي چند هنوز.شديم خانه روانه (م)استاد
!شد سبز ما جلوي فرهنگسرا انتظامات از يكي كه بوديم نشده
كه اينجاست جالب.جواب و سوءال به كرد شروع مقدمه بدون و
و داشتند دريغ ما از هم را پاسخگويي اجازه حتي ايشان
.ميدادند را سوءالشان جواب خودشان
بوديد؟ كي شما خانمها -
!بوديد خط كلاس هان ، -
شويد؟ حاضر كلاس يك سر آقايان با گفته شما به كي -
...و كردهاند تعيين ما براي را كلاس ساعت استاد:
...و نكردم رد گزارش استادتان براي اگر طور اين كه -
كسي -بود شده عقده دردش مدتها -كه حديثي و حرفي هر خلاصه
خيلي و كرد ما نثار آوارشود آنها سر بر كه ميطلبيد را
.كرد متهم را ما راحت
ميزد را خودش حرف مدت تمام كه آدمي با كردن بحث از
آقا آن اما كردم را استاد كلاس به برگشتن قصد.شدم كلافه
آمديم پايين پلهها از و كشيدم را دوستم دست پس شد مانع
خودش توهينآميز حرفهاي داشت همچنان آقا آن كه حالي در
...ميكرديد؟ چه اتاق آن توي شما خانم:ميكرد تكرار را
ميكردم احساس خودم را چهرهام برافروختگي حاليكه در
يكي با را موضوع و رساندم هنري مديريت اتاق به را خودم
گذاشتم ميان در -فرهنگسرا طراحي استاد -استاد دوستان از
كردند قبول كرد دعوت آرامش به مرا اينكه از بعد ايشان و
.بگذارند ميان در (م)استاد با را موضوع كه
متانت با همراه توهينآميز كلمات كه حالي در آمدم بيرون
.ميكرد صدا گوشم در همچنان آقا آن
(م)استاد كه شدم متوجه يكهفته از بعد من و گذشت هفته يك
آورده وجود به شاگردانش براي كه مشكلاتي اين خاطر به
بار چندين از بعد هم مسئولين و دادند استعفا بودند
را بزرگوار و ارجمند استاد آن استعفاي اينبار متاسفانه
.پذيرفتند
تهران - گودرزي مريم
تلفن انتظار در سال سه
تحقق براي و كردهام تلفن خط يك تقاضاي است سال سه حدود
شماره 1434 پستي فيش طي تاريخ 18/9/75 در درخواست اين
واقعدر نوري فيبر مخابرات حساب به ريال ميليون يك مبلغ
تا سال 1375 از متاسفانه.كردم واريز جنتآباد گلستان
كه اين جالب.نيست خبري تلفن واگذاري از هنوز تاريخ اين
ساعت طي 24 باشد داشته تلفن آزادتقاضاي بهصورت هركس
فقدان علت به ميگويند من به اما ميشود تلفن صاحب
.نيست ميسر تلفن واگذاري امكانات
فاطر كوچه -ايرانپارس طور كوي ساكن
طهماسبي رحمان
بگيريم جدي را پياده عابر پل از استفاده
شيرگاه شهر در هوايي پل يك ميكنيد مشاهده تصوير در آنچه
موسوم منطقهاي در كه ميباشد سوادكوه شهرستان توابع از
و شدهاست نصب "كسليان" رودخانه حاشيه در "نازنجبن" به
در.است شهر اين در فيروزكوه محور حادثهخيز نقاط ازجمله
پيوست ، بهوقوع منطقه اين در گذشته سال كه حادثه آخرين
كه عابر زن يك با برخورد بعداز مسافر از پر اتوبوس يك
و كرد سقوط پل اين مقابل رودخانه به شد ، او فوت به منجر
پي در را مسافر شدن 23 مجروح و سرنشين شش رقتآور مرگ
حادثه اين تاسفآور صحنه شاهد كه منطقه اهاليداشت
هوايي پل نصب درخواست شهرداري از طوماري تهيه با بودند
به اقدام مردم خواست به احترام با نيز شهرداري و نمودند
از تعداد چه كه است اين سئوال اماكرد پل اين نصب
و خيابانها همه و نقطه اين در جاده اين عرض رهگذران
پياده عابر پل درواقع يا هوايي پل داراي كه جادههايي
.ميكنند استفاده پلها اين از ميباشد
است بهتر جادهها عرض از اضطراب و شتاب با توام گذر آيا
پلهاي به بياييد پل؟ روي از وحشت بدون و آرام حركت يا و
گزافي مبالغ آن ساخت براي نباشيم ، بياعتنا پياده عابر
جدي را پلها اين از استفاده فرهنگ بايد پس شده ، هزينه
با تنها پياده عابر پلهاي كف فولادي ورقهاي زنگ.بگيريم
!ميشود زدوده عابران گامهاي
شوبي مرتضي
تهران شهرداري تا بلديه از
مالي و اداري معاون قبه آقاي روزنامهها مندرجات براساس
شده متذكر تهران شهر شوراي به گزارش در تهران شهرداري
ميليارد معادل5/236 سال 1375 در شهرداري آمد در است
داشت آن بر مرا جالب گزارش اين مطالعه.است بوده تومان
تهران شهردار گلشائيان خاطرات كتاب از كوچكي بخش به تا
نامبرده.كنم اشاره پيش سال حدود 55 يعني سال 1322 در
عبارتي به يا تهران شهرداري رياست زمان در:مينويسد
حقوق براي پول مختلف دلائل به سال پايان در تهران بلديه
ومن نداشتيم شهرداري رفتگران و كاركنان عيدي و پاداش و
آق سپهبد از ريال ميليون دو مبلغ خود شخصي اعتبار به
كاركنان عيدي و حقوق تا كردم قرض سپه بانك وقت رئيس اولي
در تهران شهرداري ميخوانيم اينك و !بپردازم را شهرداري
صدها تا ميكند درآمد كسب تومان ميليارد سال 5/236 يك
شهر يك مرده تهران از و كند اجرا مفيد و جالب پروژه
قرار بغض و حب مورد متاسفانه شهردارش و بسازد سكونت قابل
به انصاف ذرهاي متعال قادر خداوند ايكاش !گيرد
!فرمايد عطا بيانصافها
قديمي تهراني يك
|