مطبوعاتي درمحاكم منصفه هيات جايگاه
مركزي استان روزنامهنگاران سرگشاده نامه
قانون تغيير طرح با مجلس نمايندگان
كنند مخالفت مطبوعات
مطبوعاتي درمحاكم منصفه هيات جايگاه
بررسي سمينار در (حقوقدان) شريف محمد سخنراني
مطبوعات حقوق
هيات نظر و راي به مطبوعات دادگاه قاضي چنانچه اگر
بين از را منصفه هيات وجودي دليل واقع در نكند عمل منصفه
محاكمات در نبايد منصفه هيات حالت اين در.است برده
كند پيدا حضور مطبوعات
:اشاره
محاكم در عمومي وجدان نماينده عنوان به منصفه هيات
.است شده پيشبيني ايران اساسي قانون در سياسي و مطبوعاتي
محاكمات در عمومي نهاد اين جايگاه متاسفانه اما
نهاد يك صورت به برخي و است نشده گرفته جدي مطبوعاتي
رعايت به ملزم را دادگاه و ميكنند نگاه آن به نمايشي
در منصفه هيات ديگر سوي از.نميدانند منصفه هيات نظر
حدامكان وتا باشد مدني نهادهاي منتخب بايد قضايي محاكم
رئيس حاضر حال در.باشد نداشته نقش آن انتخاب در دولت
در دولتي غير مدني نهاد يك نماينده تنها شهر شوراي
قانون اصلاحيه طرح در.است منصفه هيات اعضاي انتخاب
شده ارائه اسلامي شوراي مجلس به "اخيرا كه هم مطبوعات
شدهاند دولتي پيش از بيش منصفه هيات كننده انتخاب اعضاي
منصفه هيات جايگاه و تعريف با آشكار تعارض در امر اين كه
.است
دانشگاه مدرس و حقوقدان شريف محمد آقاي سخنراني زير متن
.است پرداخته منصفه هيات جايگاه تبيين به كه است
و دارد وجود منصفه هيات جايگاه خصوص در كه اصلي مشكل
ميدهد ، نشان را خود هرازچندگاهي مشكل اين مختلف نمادهاي
موضوع محاكمات در منصفه هيات جايگاه كه است اين از ناشي
محاكمات قبيل اين در قاضي جايگاه و اساسي قانون اصل 158
اين دارد وجود رابطه اين در كه هم قوانيني.است نامعين
"اخيرا كه هم طرحي و كرده تصوير مجمل نحو به را جايگاه
آن كماكان نيز شده پيشبيني مطبوعات قانون اصلاح براي
اخير محاكمات كه حالي در.دارد را ونارسايي اجمال
منصفه هيات و قاضي جايگاه بودن نامعين وضوح به مطبوعاتي
هدف چنانچه اگر و گذاشت نمايش به مطبوعاتي محاكمات رادر
ابهامات رفع مطبوعات قانون اصلاح براي جديد طرح ارائه از
طرح اين در ميبايست -نيست من نظر به كه -باشد اجمالات و
.است نشده پرداخته كه ميشد پرداخته مقوله اين به جديد
آقاي مثل گرانقدري اساتيد وجود از كه متاسفم بسيار من
.نيامد عمل به استفاده طرح اين تهيه در معتمدنژاد دكتر
تنها نه كه است حسرتي اين و است غبني اين من نظر به
اينكه به نظر بلكه كند ، تحمل را آن آثار بايد مطبوعات
متوجه غبن اين آثار است اجتماعي نظارت دستگاه يك مطبوعات
قاضي چرا كه است اين مساله واقع در.شد خواهد هم مردم
قاضي ، بيان از منظور هيچوجه به -قاضي مطلق البته) دادگاه
مطبوعاتي دعاوي استماع به حاضر حال در كه قاضياينيست
اجازه خود به (ميكند صادر راي خصوص اين در و ميپردازد
تخفيف اعمال به نظر منصفه هيات كه مواردي در كه ميدهد
خودداري تخفيف اعمال از دارد مطبوعاتي متهمين به نسبت
حكم در نشريه پروانه لغو است مطرح كه همانطور و كند؟
خصوص در كه نمايد رايي صدور به مبادرت است ، "نشريه قتل"
هيات كه وضعيتي در يا ميشود؟ محسوب مجازات اشد مطبوعات
داده مجازات اشد به راي داده تخفيف اعمال به راي منصفه
محاكمات در منصفه هيات حضور عدم علت من نظر به ميشود؟
و راي به مطبوعات دادگاه قاضي كه بود دليل اين به بلكه
دادگاه قاضي چنانچه اگر.نميكرد عمل منصفه هيات نظر
دليل واقع در نكند عمل منصفه هيات نظر و راي به مطبوعات
هيات حالت اين دراست برده بين از را منصفه هيات وجودي
چون چرا؟.كند پيدا حضور مطبوعات محاكمات در نبايد منصفه
در كه ميگذارند براين را فرض مردم كند پيدا حضور اگر
در آنها فرضوجود با و دارند حضور محاكماتمطبوعاتي
يكمطبوعه قتل حكم و نشريه پروانه لغو به حكم محاكمات
به دارد چهراهي منصفه هيات وضعيت دراين.ميشود صادر
اجراي ضمانت و كند جلساتامتناع در حضور از ازاينكه غير
حضور منصفه هيات اگر ديگر عبارت به بخرد؟ جان به راهم آن
هيات حضور عدم نشود عمل او راي به و بدهد راي و كند پيدا
ديدگاه يك ديگر طرف از.است بهتر خيلي وجودش از منصفه
يك منصفه هيات اعضاي محروميت حكم صدور كه است باور براين
رخت ما حقوقي نظام از دادستاني نهاد اگر.است قضائي عمل
عملي به رابطه اين در قاضي و ندارد وجود والان بربسته
اقدام عمل آن به دادستان "قبلا كه ميورزد مبادرت
و نميدهد دست از را بودنش قاضي شان حال هر به ميكرده ،
حكم ، صدور ضمن و ميكند صادر حكم دارد قاضي عنوان به
.ميشوند محكوم بودن عضو از محروميت به منصفه اعضايهيات
كه است اين مستلزم اين و است دلايل بيان مستلزم اين ،
خودشان از و كنند شركت محاكمه يك در منصفه هيات اعضاي
اعضاي اينكه من نظر به فعلي دروضعيت بنابراين كنند دفاع
به.است ترديد محل نيستند عضور يا هستند عضو منصفه هيات
.ميشوند محسوب منصفه هيات عضو منصفه هيات اعضاي من نظر
الان كه است اين از حاكي مطبوعاتي مطالب كه آنجايي تا
قضات انتظامي دادگاه در مطبوعات دادگاه قاضي عليه دعوايي
اعتراض مقوله اين به منصفه هيات اعضاي و است مطرح
صادر حكمي مورد اين در كه مادامي بنابراينكردهاند
منصفه هيات عضو كماكان منصفه هيات اعضاي باشد ، نشده
.ميشوند محسوب
به مطبوعات دادگاه قاضي باشد قرار اگر اينكه ديگر موضوع
مقام هر يا ارشاد وزير كند ، عمل منصفه هيات نظر و راي
منصفه هيات استاعضاي قرار اگر كه ديگري مسئول
سابق سناريوي بازهم و برميگزيند بازهم رابرگزيندخوب
ميكند صادر تخفيف به راي منصفه هيات يعني ميشود تكرار
اعضاي اگر صورت اين در.ميكند اعمال را مجازات اشد قاضي
كنند شركت محاكمات در بخواهند بازهم منصفه هيات جديد
اعضاي كماكان ديگر عبارت بهدارد وجود سابق معضل همان
براين را فرض مردم و خواهندكرد صادر راي منصفه هيات
كه حالي در.حضوردارند مطبوعاتي درمحاكمات كه ميگذارند
حالت اين در است بديهي.ميشود صادر مطبوعات قتل حكم
ادامه را جلسات در حضور نبايد منصفه هيات اعضاي بازهم
حضور ، عدم دليل به مطبوعات دادگاه قاضي كماكان و بدهند
كند شروع ارشاد وزير بايد "مجددا و ميكند محروم را آنها
كه ميفرمائيد ملاحظه..و كند معرفي را جديد هيات و
فرض كه نيست اين "اصلا مشكل.نيست اين "اصلا مشكل
و گرفته؟ صورت ابلاغ بوده؟ كي ابلاغ تاريخ بفرمائيد
مساله يك مشكل نه؟ يا شده انجام درستي به دعوت تشريفات
صادر حكم منصفه هيات كه است اين اصلي مشكل.است مهمتر
نظر اعمال از قاضي و ميدهد تخفيف اعمال به راي ميكند؟
نظر به حالت اين در.ميآورد عمل به امتناع منصفه هيات
از برخي يا منصفه هيات امتناع از غير به راهي هيچ من
قلمداد جامعه عمومي وجدان نماينده را خودشان كه آنها
در و بكشند كنار مساله اين از را خود كه نيست ميكنند ،
عمومي وجدان عنوان به كه كنند برخورد گونهاي به واقع
مساله بنابراين.باشند نداشته حضور محاكمه آن در جامعه
چه اصل 168 موضوع محاكمات در منصفه هيات كه است اين
اينها از هركدام و دارد جايگاهي چه قاضي دارد؟ جايگاهي
اين اصلي سئوال دارند؟ برعهده حكم صدور در را نقشي چه
قاضي آيا داد برائت به راي منصفه هيات اگر كه است
هيات اگر خير؟ يا كند صادر محكوميت به راي ميتواند
دادگاه قاضي آيا داد تخفيف اعمال ضرورت به راي منصفه
من نظر به خير؟ يا كند خودداري تخفيف اعمال از ميتواند
كردم برداشت مطبوعات در مندرج مطالب از من كه آنجايي تا
هيات و اعضا بين.است بوده همين ابتدا از هم اصلي مشكل
دادگاه قاضي و -ميشوند محسوب شده محروم الان كه -منصفه
تخفيف ، به حكم صدور عليرغم چرا كه داشته وجود قضيه اين
اين ميشود؟ صادر مطبوعات مورد در مجازات اشد به حكم
حقوقي محض بحث يك ما قضيه اين تحليل براي.بود اصلي مشكل
نهاد دو اين از يك هر جايگاه مورد دربدهيم انجام بايد
كه همانطوري -منصفه هيات اصل 168 موضوع محاكمات در
كه شكلي به كه است تاسيسي -فرمودند مطرح قبلي سخنران
اسلام حقوقي نظام در ميشود ، اعمال و است موردنظر الان
اعلام اين از قبل كه همانطوري.نداشته جايگاهي و پايگاه
اروپا حقوقي نظامهاي از ويژگي اين با منصفه هيات شد ،
ساير از تعديلاتي با يا بلژيك از يا حالا شده گرفته
يك منصفه هيات بگوييم ما اينكه از فارغ.حقوقي نظامهاي
اصل 168 در نيست ، اسلامي تاسيس يك و است اسلامي تاسيس
گرامي اساتيد عليالقاعده و شده پذيرفته ما اساسي قانون
اندازهاي به آنها سن كه محترم حضار و دارند كامل آگاهي
خاطر به را اساسي قانون خبرگان مجلس تشكيل دوران كه است
خبرگان مجلس اعضاي كه دارند استحضار را اين بياورند ،
شده تشكيل حقوقدانان و فقها برجستهترين از اساسي قانون
به آنها تسلط و بودن خبره در نميتوان عليالقاعده و بود
خبرگان مجلس اعضاي بين اسامياي) كرد ترديد فقهي موازين
فقه دانش از كدامدريايي هر كه دارد وجود اساسي قانون
را منصفه هيات موضوع افراد اين (ميآيند شمار به وحقوق
فرض بنابراين.دادهاند جاي اساسي قانون اصل 168 در
نظام موازين با ديدگاه همين با منصفه هيات كه است براين
ميپردازيم اين به فرض اين بادارد انطباق اسلامي حقوقي
براي كرد؟ مطرح ميتوان راچگونه هيات اين جايگاه كه
در قاضي كه ميپردازيم اين به ابتدا جايگاه اين تحليل
دادگاههاي از فارغ عام ، طور به ما كشور حقوقي نظام
.دارد جايگاهي چه مطبوعاتي ، و سياسي محاكمات به مربوط
قرار ملاحظه مورد را اصل 167 قضيه اين تحليل براي
در است محصور قاضي كه شده گفته اصل 167 در.ميدهيم
كه قوانيني راي ، صدور حين كه است موظف قاضيمدون قوانين
و داشته وجود قبل از يا و كرده وضع اسلامي شوراي مجلس
را شده ملبس قانون لباس به و كرده تاييد نگهبان شوراي
حكم كند كوشش است موظف قاضي كه ميشود گفته.كند اعمال
مرحله در بنابراين.بيابد مدونه قوانين در را دعوي هر
بايد نيست ، ما بحث مورد كه قانون سكوت موارد در مگر اول ،
قوه اراده مجري قاضي كه بگيريم نظر در را موضوع اين
براين فرضهستند مردم نمايندگان مقننه قوه و است مقننه
كرده پيدا تجلي مدون قوانين در جامعه عمومي وجدان كه است
و رساندهاند تصويب به را آن مردم نمايندگان زيرا.است
حكم مدونه قوانين براساس است موظف قاضي اصل 167 موجب به
اباكند وظيفه اين انجام از قاضي چنانچه اگر.كند صادر
مسئول اصل 171 موجب به ورزد مبادرت عمل اين به "عمدا اگر
شده وارد خسارتي اگر كند ، اشتباه و باشد "سهوا اگر و است
از "عمدا چنانچه اگر وليميشود پرداخت بيتالمال از
مردم عمومي اراده عليالاصول كه مجلس مدون قوانين انجام
بيان پارلمان در نمايندگانشان طريق از كه ميكند بيان را
صورت در اصل 171 اجراي در و است مسئول "شخصا كردهاند ،
صورت اين غير در است ضامن اسلامي موازين طبق مقصر تقصير ،
.ميشود جبران دولت وسيله به خسارت نباشد مقصر اگر يعني
عمد به بايد و است ضامن و است موظف باشد "عمدا اگر ولي
در خودش عمد اجراي ضمانت به قانون اجراي عدم در خودش
در.بگويد پاسخ "شخصا مجلس مصوبه قوانين گرفتن ناديده
محاكمات كه است براين اصل اصل 168 موضوع غير محاكمات
شده پيشبيني اصل اين در كه استثنائاتي به ولي است علني
موضوع محاكمات در.كند غيرعلني را دادگاه است ممكن قاضي
كه است براين اصل ومطبوعاتي سياسي محاكمات اصل 168
وجود آن كردن علني غير براي استثنايي و است علني محاكمات
محاكمات يعني اصل 168 ، محاكمات در اين بر علاوهندارد
صورتي در كننده رسيدگي دادگاه مطبوعاتي ، و سياسي
حضور منصفه هيات كه دارد اعتبار و بشود تشكيل ميتواند
دادگاه آن باشد ، نداشته حضور منصفه هيات اگر.باشد داشته
آن حكم بدهد حكم و بشود تشكيل اگر و نيست شدني تشكيل
.است قانوني اعتبار فاقد
بر ميتواند قاضي اينكه به بود محصور كردم عرض كه مسائلي
قانون اساس بر آن حكم و بدهد حكم مدون قوانين اساس
را حكم اين اجراي انتظامي نيروي و دارد اجرا قابليت
هيات اصل 168 موضوع محاكمات در چرا اما.ميكند تضمين
به و شياع لحاظ به كه است نكتهاي يك دارد؟ وجود منصفه
ندارد ، تاكيد به نياز ديگر شده تكرار قدري به اينكه لحاظ
.است عمومي وجدان نماينده منصفه هيات كه است اين هم آن
عمومي وجدان نماينده منصفه هيات كه باشيم داشته قبول اگر
را جايگاهي همان -تفاوت سلسله يك با -منصفه هيات پس است ،
نمايندگان.دارند پارلمان در مردم نمايندگان كه دارد
هيات و ميكنند اعلام را عمومي اراده اعتبار يك به مجلس
اگر.ميكند اعلام را عمومي اراده ديگر اعتبار به منصفه
در را قاضي جايگاه و منصفه هيات جايگاه دو اين بخواهيم
كنيم مقايسه يكديگر با مطبوعاتي و سياسي محاكمات
و ميشود متجلي قانون در عمومي اراده اگر كه بايدبگوييم
قانون ، آن اجراي با قاضي و ميشود اعلام قانون وسيله به
و سياسي محاكمات در ;ميكند اعمال را عمومي اراده
و عموميجامعه وجدان اينكه اعتبار قاضيبه مطبوعاتي
ميشود ، اعمال منصفه هيات ازطريق جامعه عمومي اراده
اين در منصفه هيات راي يعني.ميكند صدورحكم به مبادرت
.است قانون منبع استو "حق منبع" خود قبيلمحاكمات ،
دارد پارلمان مصوب قوانين با منصفه هيات كهراي تفاوتي
به.است نهفته نهاد دو اين از يك هر اختيارات محدوده در
اسلامي شوراي مجلس محدوده پارلمان ، محدوده ديگر عبارت
و است اساسي قانون اصل 71 جامعه ، عمومي اراده اعلام براي
غير.ميكند رامحدود پارلمان كه است چيزي تنها اصل اين
ولي كند ، وضع قانون موردي هر در دارد حق مورد ، اين از
خاص نقش يك مطبوعاتي و سياسي محاكمات در منصفه هيات نقش
منصفه ، هيات اساسي قانون اصل 168 محاكماتموضوع در.است
با قاضي عادي ، محاكمات در و ميكند اعلام را عمومي وجدان
در ديگر عبارت به.است عمومي اراده كننده اعلام واسطه دو
عمومي اراده (اصل 165 موضوع محاكمات در) عادي محاكمات
صورت به بعد و ميشود اعلام مردم نمايندگان توسط ابتدا
واسطه دو با پس ميكند اجرا را آن قاضي و درميآيد قانون
در كه حالي در.ميرسد عادي متهمين به عمومي اراده
اراده واسطه يك با و نيست چنين اصل 168 موضوع محاكمات
اين در.است منصفه هيات واسطه ، آن و ميشود اعلام عمومي
اعلام را عمومي اراده كه است منصفه هيات محاكمات قبيل
نقش ميتوان چگونه.دارد وجود واسطه يك فقط و ميكند
در منصفه هيات نقش با را عمومي اراده اعلام در پارلمان
هم با را دو اين ميتوان چگونه داد؟ تطبيق عمومي اراده
همان اول تطبيق داد؟ تطبيق هم با را دو اين و كرد مقايسه
بسيار پارلمان اختيارات محدوده يعني كردم عرض كه است
همين.ميكند محدود را آن اساسي قانون فقط.است وسيع
در عمومي اراده كه است گفته اصل 168 در اساسي قانون
نميشود اعلام پارلمان طريق مطبوعاتياز و سياسي محاكمات
دامنه يعني.ميشود اعلام منصفه هيات طريق از بلكه
عمومي ، اراده اعلام براي محاكمات در منصفه هيات اختيارات
منصفه هيات وقت هر پس.است محدود بسيار پارلمان خلاف بر
ميكند صادر حكم و نظريه مطبوعاتي و سياسي محاكمات در
نظريات.ميكند وضع قانون پارلمان كه است آن مثل درست
همان به.است حق منبع محاكمات قبيل اين در منصفه هيات
.است حق منبع قانون تدوين براي پارلمان نظريات كه ترتيب
كه تفاوتي.كرد مقايسه هم با بايد گونه اين را دو اين
كس هيچ و است مختار قانون وضع براي مجلس كه است اين دارد
غير كند وضع قانون كه كند مجبور را پارلمان كه نميتواند
كرده موظف را پارلمان "صراحتا اساسي قانون كه مواردي از
آزادي به راجع اصل 24 جمله من كه كند وضع قانون كه
از اين ".ميكند معين قانون را آن تفصيل" كه است مطبوعات
وضع قانون است مكلف (شورا مجلس) پارلمان كه است مواردي
اين.كند وضع قانون كه دارد اختيار مورد اين غير در كند
هم باز تطبيق لحاظ از.كرده بيان "صراحتا اصل 171 در را
اعلام شيوه كه است اين دارند هم با دو اين كه تفاوتي
به.ميكند معين مجلس منصفه ، هيات توسط را عمومي اراده
اصل اجراي در منصفه هيات كه ميكند مقرر مجلس ديگر عبارت
اصل ذيل هم را اين بكند اعلام را عمومي اراده چگونه 168
هيات اختيارات شرايط ، انتخاب ، نحوه كه كرده بيان 168
اسلامي موازين اساس بر قانون را سياسي جرم تعريف و منصفه
اساسي قانون به چون پارلمان ديگر عبارت به ميكند معين
نحوه دليل همين به اساسي قانون موازين در است ، محدود
اصل 168 در را عمومي مجمع توسط عمومي اراده اعلام
ما اگر كه است اين اصلي موضوع پسميكند مشخص پارلمان
اراده كننده اعلام را منصفه هيات بتوانيم ترتيب اين به
دارد پارلمان كه است نقشي همان اين كنيم ، قلمداد عمومي
اگر صورت اين در و كردم عرض كهخدمتتان تفاوتهايي آن با
از كه را تكليفي همان قاضي داد برائت به راي چنانچه
در كند عمل قوانين اساس بر بايد يعني دارد اصل 167 اجراي
اگر و كند عمل منصفه هيات نظر اساس بر بايد مورد اين
نظر چون هم باز داد تخفيف اعمال ضرورت به راي منصفه هيات
قانون حكم در و است حق منبع محدوده اين در منصفه هيات
درست بكند ، اعمال را منصفه هيات نظر است مكلف قاضي است ،
عبارت به.دارد مدون قوانين برابر در كه تكليفي همان
در كه گونه آن را منصفه هيات نميتوانيم ما ديگر
نميتوانيم اينكه هم و بپذيريم است رايج غربي نظامهاي
.كنيم اعمال ميكنيم اراده خود كه گونهاي به را آن
عرض و كرده تصويب را اصل 168 كه اساسي قانون مجلسخبرگان
كرد ، نميتوان ترديدي آنها دانش و فقاهت مرتبه در كردم
منصفه هيات اين و كرده تصوير اصل 168 در را منصفه هيات
وجدان كند اعمال را عمومي اراده ميتواند كه است همان
از گاهي عمومي وجدان اين و كند اعلام ميتواند را عمومي
توسط گاهي و ميشود اعمال محدوده اين در منصفه هيات طريق
ندارند ، هم با فرقي دو اين و قانون هيات در پارلمان
همان منصفه هيات اراده برابر در دارد قاضي كه تكليفي
چنانچه اگر كه است اصل 171 موضوع و اصل 167 موضوع تكليف
موازين طبق كند ، عدول منصفه هيات نظر اجراي از "عمدا
محدوده دراين منصفه هيات نظر چون چرا؟ است ، ضامن اسلامي
اعمال موثق محدوده در پارلمان كه است نظري همان مضيق
.ميكند
و پارلمان نقش مقايسه و اصول اين ارائه با كه چند هر
هستند عمومي اراده اعلامكننده دو هر اينكه و منصفه هيات
اين اينكه براي بكنم عرض را اين ولي است ، توجيهپذير
"عمومي نظم" مدافع محاكمات در قاضي برسد اثبات به ادعا
هيات.ميكند معين قانون كه همان چيست؟ "عمومي نظم".است
نفع" كننده بيان بكند راي اعلام ميخواهد كه موقعي منصفه
مطابقت "عمومي نظم" با "ضرورتا عمومي نفع.است "عمومي
دارد مطابقت "عمومي نفع" با صورتي در عمومي نظم.ندارد
و صورت.باشد داشته تطابق هم با قانون مباني و صورت كه
پارلمان و است قانون انشاء قانون صورت چيست؟ قانون مبناي
.است جامعه عمومي وجدان قانون مبناي.ميكند تعيين را آن
نظم باشد ، داشته تطبيق هم با قانون مبناي و صورت اگر
مطابق عمومي نفع با ميشود مستقر قانون موجب به كه عمومي
جمله من مختلف دلايل به نيست چنين اين همواره ولياست
مستقر قانون موجب به كه عمومي نظم است ممكن.زمان گذشت
عمومي نظم مدافع قاضي.باشد نداشته مطابقت عمومي نفع با
"ضرورتا كه حالي در است ، اصل 171 اجراي در قانون اساس بر
منصفه هيات.ندارد مطابقت عمومي نفع با عمومي نظم اين
در بودن محصور در را قاضي تكليف و است عمومي نفع مدافع
قوانين در قاضي كه است اين مساله.ندارد مدون قوانين
مدون قوانين در محصور منصفه هيات ولي است محصور مدون
عمومي اراده اعلامكننده "مستقيما خودش منصفه هيات.نيست
مطبوعاتي و سياسي محاكمات در كه است دليل همين به است
محاكمات در انگيزه "اصلا چون چرا؟.دارد حضور منصفه هيات
تا زمين عمومي محاكمات در انگيزه با مطبوعاتي و سياسي
اين بر فرض مطبوعاتي محاكمات در.است متفاوت هم با آسمان
عمل جامعه سعادت و رفاه جهت در مطبوعاتي متهم كه است
مفهوم به مجرمانه انگيزه كه است اين بر فرض و است كرده
به كرده عمل عمومي اراده بيان جهت در بلكه نداشته خاص
مساله اين به بيايد كه.دارد حضور منصفه هيات دليل همين
متهم اينكه.نه يا است درست ادعا اين آيا كه كند رسيدگي
جامعه سعادت و خير جهت در من ميگويد و ميآيد مطبوعاتي
بكند احراز منصفه هيات اگر نه؟ يا ميگويد درست كردم عمل
يكن كانلم را مجرمانه سوءنيت پاي يعني ميگويد درست كه
هيات چون است ، نيافتاده اتفاق جرمي يعني كرده قلمداد
وقت هر اين بنابر نيست ، مدون قوانين در محصور منصفه
ادعا كه همانطور فيالواقع انگيزهاش اين كه كرد احراز
را راهش بايد متهم برائت ، گفت وقت هر است درست ميكند
را انگيزهاي چنين منصفه هيات اگر.خانه برود و بگيرد
در واقع در ميرسد قاضي به نوبت موقع آن نكرد ، احراز
قاضي ، كلمه خاص مفهوم به ، قاضي ، مطبوعاتي و سياسي محاكمات
و سياسي محاكمات در مصطلح قاضياست منصفه هيات
و قوانين به كه است كسي.است حقوقي كارشناس يك مطبوعاتي
بري متهم گفت منصفه هيات چنانچه اگر.دارد آشنايي مقررات
نيست بري گفت اگر و خانهاش ميرود متهم است ، تمام است ،
چون ميكند صادر راي كارشناس يك عنوان به قاضي موقع آن
.نيستند حقوقدان منصفه هيات اعضاي كه است اين بر فرض
در "ظاهرا كه است اين است وارد آنان بر كه هم انتقادي
"اصلا شما ميكنند ، استناد قوانين به خودشان بين مذاكرات
كار محدوده در "مستقيما شما.بگيريد را قانون سراغ نبايد
متهم اين گفتند اگر اين بنابر.هستيد قانون واضع خودتان
آن داشته خاص مفهوم به مجرمانه انگيزه و ميگويد دروغ
تطبيق قانون با را انتسابي عمل و ميشود وارد قاضي موقع
قبيل اين در پس.ميكند معين هم را مجازاتش و ميدهد
.قاضي نه است ، منصفه هيات ميكند صادر راي كه كسي محاكمات
به است ، قانون خبره كه كسي عنوان به قاضي
منصفه هيات اگر متخصص ، يك عنوان به و عنوانيككارشناس
او عمل و ميشود قضيه وارد كرد احراز متهم در را سوءنيت
اعلام هم را شخص مجازات و ميدهد تطبيق قانون با را
.ميكند
با منصفه هيات اينكه ميدهم توضيح پايان در كه مسالهاي
از يك هيچ در وجه هيچ به كردم عرض خدمتتان كه وضعيت اين
هيچ به چون چرا؟ ندارد ، قرار خودش جايگاه در ما قوانين
طرحي اين در و نيست عمومي اراده اعلامكننده "ماهيتا وجه
دست از را خودش وصف اين اولي طريق به شده داده "اخيرا كه
كه شود برگزيده گونهاي به بايد منصفه هياتاست داده
.بكشد يدك را جامعه عمومي وجدان تا باشد داشته صلاحيت
قضائيه قوه و مقننه قوه مجريه ، قوه از اعم حكومت اگر
منصفه هيات كه آنجا از كند ، نقض را منصفه هيات اعضاي
اين قاضي كه ترتيب همان به است حكومت اراده كننده بيان
"اصلا را اين باشد داشته را وصف اين اگر دارد ، را نقش
به كه است آن منصفه هيات.ناميد منصفه هيات نميتوان
يا مستقيم يا حالا شود ، برگزيده مردم توسط گونهاي
منصوب منصفه هيات اگر.شوراها طريق از "مثلا و غيرمستقيم
"ماهيتا !ناميد منصفه هيات را آن نميتوان ديگر كه شود
.بكشد يدك را بودن جامعه عمومي وجدان وصف آن نميتواند
شكلهاي به انشاءالله كه شده داده "اخيرا كه طرح اين در
منصفه هيات اساس اين بر چنانچه اگر شد ، خواهد تحليل ديگر
"اصلا و است انتصابي منصفه هيات اين شود تعيين بخواهد
هيات را اين نميتوان "اصلا و نميشود محسوب انتخابي
.ناميد منصفه
مركزي استان روزنامهنگاران سرگشاده نامه
قانون تغيير طرح با مجلس نمايندگان
كنند مخالفت مطبوعات
مسئول مديران :همشهري خبرنگار - اراك -اجتماعي گروه
نمايندگان و مركزي استان خبرنگاران تحريريه ، هيات اعضاي
نمايندگان از نامهاي طي استان اين در كشوري روزنامههاي
طرح به كه خواستند اسلامي شوراي مجلس در مركزي استان
اندركاران دست .دهند منفي راي مطبوعات قانون اصلاح
كه كردهاند اعلام درخواست اين در مركزي استان مطبوعات
اصلاح اصطلاح به طرح به مركزي استان نمايندگان منفي راي
استان فرهنگي تاريخي ، جايگاه با همشان را مطبوعات قانون
امام آرمان و شهيدان خونبهاي پاسداشت راستاي در مركزي
.ميدانيم حل را
جنبش تولد از سال دو حاليكه در :است آمده نامه اين در
شرايطي در و ميگذرد ايران اسلامي جمهوري در نوين مدني
و فراوان چالشهاي با نوپا حركت اين مدت اين طي كه
و خداوند لطف به اما است بوده گريبان به دست توانفرسايي
تحول اين بودن ريشهدار بهدليل فراوان مشكلات رغم به
رقيب ، خطاكاريهاي يمن به و مردم آحاد انديشه در سياسي
پافشاريهاي بحق و مينهد گام شدن نهادينه راه به استوار
مردم حقوق نقض قبال در او انعطافناپذيري و جمهوري رئيس
حال اين با.است داشته بعهده توفيق اين در را اصلي سهم
با كشمكش و جدي تعارض در خرداد دوم دستآوردهاي همچنان
آراي و انديشه براي كه است ناباوراني عملكرد و انديشه
در و نيستند قائل ارزشي "اصالتا ملي اراده "طبعا و مردم
عليه گستردهاي حمله خواه تمامت جناح سناريوي جديدترين
در مانع ايجاد هدف كه است شده آغاز آزادي طرفدار مطبوعات
.ميكند دنبال را فرهنگي و سياسي توسعه راه
|