عشق خدمت در انديشه
بهشتي الله آيت دكتر شهيد از اي نشده منتشر سخنراني
(پاياني بخش)عرفان درباره
آنكه باد دور درآيد ، عشق خدمت در بايد انديشه كردم عرض *
است اين مثل اين است ، گناه اين.درآيد انديشه خدمت در عشق
بفروشد ، بردگي به.بفروشد عبدي به انسان را آزادي و حر كه
است بزرگ بسيار گناههاي از
رابطه قلب يعني دارد ، رابطه هم قلب اندام همين با
كه جايي اولين كه معنا اين به دارد ، عشق با ارگانيك
كجاست؟ ميشود منعكس آن در كين ، و عشق ترس ، و محبت بازتاب
پيدا كجا اول هيجانها و كين ، و مهر امن ، و ترس است ، قلب
ميدان يك در برويد مدتي مغزتان ، در شما مغز؟ در ميشود؟
بكنيد نگاه و هست هيجان آن در ببينيد شما مغز پرهيجان
!نه باشد؟ محسوس كه ميآيد پيش تغييراتي مغزتان در "واقعا
آنجا كه است قلب ميشويد ، گرم يا ميشويد داغ اگر اما
رحمتها و خشيتها و هيجانها و عشقها بازتاب صفحه و آيينه
انسان هستي مركز قلب كه [گفت بايد] قلب با رابطه در.هست
پيدا معني انسان موجوديت آنجا در كه است نقطهاي و است
-همينقلب با رابطه و ميكند پيدا هويت انسان و ميكند
و -قراردارد شما و بنده زيرسينه چپ سمت در كه همين
القلوب طعم لاكن طعمالابصارو لا لاكنفانها
و شرق ادبيات در همه اين كه است همين.التيفيالصدور
آدم دل ، تاريك آدم است ، مطرح بشري كهنه و نو و غرب
دل آدم سنگدل ، آدم روشندل ، آدم نازكدل ، آدم سختدل ،
از دل ، خوش بددل ، قلب ، خوش آدم بدقلب ، آدم دل ، رحم رحم ،
وارد شناخت ، دربحث كه اينهاييميگيرد نشات قلب همين
سراغ ميدان اين از كنار به و نشدهاند عملي عقل ميدان
برايش را قلب اين كه ميكنند تلاش رفتهاند ، شناخت بحث
كاري ، كجاي !جانم نهبگنجد مغز در كه كنند پيدا جايي يك
و مغز به مربوط شناخت ميدان تو ، رفتي ، عوضي "اصلا تو
جاي ميگويي كه آنجا كن دنبال را نظري عقل و خردنظري
مغز همين دخالت جاي هم اندامي نظر از و انديشه و تفكر
نيست ، تازهاي حرف نيز اين فهميديد درست است رنگ خاكستري
مسئله اصل است ، فهميده را اين بشر سال هزار دو از بيش
قرآن در ميبينيد اينكه نيست ، تازه كه مغز تقسيمات و مغز
حالا كه نيست اين اعتبار به ميشود ، تكيه قلب بر همه اين
و معرفت قلمرو نه ، عقل ، بگويند ، مغز جاي به خواستهاند
و خيرشناسي خداشناسي ، مركز قلب كجاست؟ قرآن در شناخت
كتاب قرآن.نيست علمي كتاب كه قرآناست وظيفهشناسي
و الكترون سوي به انسان هدايت چه؟ هدايت است ، هدايت
كتاب اين !هرگز آنها؟ معادلات ، و مناسبات شناخت و پروتون
و مستقيم صراط بر انسان هدايت [كتاب قرآن ].است فيزيك
اينجا و.الطالبين آمال غايت يافتن و است زندگي راست راه
است ، تذكر و است تفقه است ، فوءاد و بصر و سمع و قلب قلمرو
تفقه ، هستي ، آرمان شناخت تذكر ، است ، آمدن باز خويشتن به
يك كمك با همه اينها و تدبر ، است ، ظواهر اين پشت شناخت
اندامها به بخواهيم اگر كه است انسان از ديگري بعد
قلب همين به ميشود؟ مربوط اندام كدام به بكنيم مربوطش
.كرد پيدا را رابطههايش ميشود اينجا يعني ميشود ، مربوط
.اينجاست بازتابش كه ميبينيم خوبي به ما اينكه براي
خب ، بسيار.است اعصاب سلسله به مربوط اين بگو حال البته ،
است عبارت مغز چيست؟ مغز مگر.ميشود هم مغز نيست ، بحثي
با پيوند يك هم بگوقلب تو.اعصاب براي مركزيتي يك از
روي بحثي ما.دارد پاراسمپاتيك و سمپاتيك اعصاب سلسله
اين انسان كه آنجايي كه ، است اين بحث نداريم ، حرفها اين
.اينجاست ميكند ، حس فرازها و نشيب اين با را تغييرات
از جايي هم شايد كجاست ، ببين بگرد رابطهاش پي برو حالا
.نكني پيدا اينجا كردي پيدا مغز براي كه گونه آن
خداست ، خانه موءمن دل نيست ، خدا خانه موءمن مغز كه است اين
ميكنم تكرار هم بازميكند پيدا راه خدا به موءمن مغز
راه نيز تحليلگر انديشه نظري ، عقل راه يعني اول ، راه
دل راهاست ناهموار نيست ، رفتني بعضيها براي ولي است
اعتراف اينجا را اين بنده.است آفرينتر ايمان راهي
عقل راه از انسان كه خدايي آن كه است اين انصاف ;ميكنم
عقل خشكي همان.ندارد را شورآفريني آن ميرسد آن به نظري
اينجاست نميشود ، ديوانه آدم آنجا دارد ، را عاقل زندگي و
بهترين از كه ديوانگي رابطه.ميشود حق ديوانه آدم كه
اين نه)شو ، ديوانه شو ديوانه زندگيست ، رابطههاي
،(ميروند زيرماشين و ميكنند خودكشي كه ديوانههايي
و بخوري عرق پياله تا دو اينكه نه) شو ، مستانه شو مستانه
اين كه برسيم و برسي آنجا به يعني ،(نه بكشي ، عربده
از را ما نتواند حسابگر عقل اين و.كنيم رها را تعلقات
هوش ايندارد باز خداوند رضابخش عمل ميدان سوي به رفتن
عقلا كه كارهايي به زدن دست از را تو نتواند حسابگر
يا كم كه خواهراني و برادران همه.دارد باز ميگويند
اين و ديوانگي اين معني داشتند ، حضور مبارزات در زياد
ولذا كردهاند ، تجربه چون ميفهمند ، راحت را ، مستي
تجربه آن نه اما است تجربي گونهاي اين خداشناسي
عاشق جا يك بايد انسان يعنياست تجربي نه ، آزمايشگاهي ،
يافته را خدا تا باشد كرده ديوانگي جا يك باشد شده خدا
ميگفت ميگفت دراز بازي در را همين جوان اين و باشد ،
اينهمه كنند ، تجربه را خدا راه در ديوانگي اينجا بيايند
ديالكتيكي محاسبات اينهمه كنار بگذارند را خياباني شعار
انسان سازنده عمل پروسه ايندريا به بريزند بچينند را
انسان عمل سازنده جريان آن به كنند تبديل را ديالكتيكي
اينجا امروز آنچه خير ، عاشق عدل ، عاشق حق ، عاشق عاشق ،
.بود عشق اين حديث گفتيم
اين از برتر نميتواند خداشناسي نوع هيچ كه بدانيد شما
بود همين اسلامي عظيم انقلاب مواهب بالاترين از و باشد ،
ميدان و راه اين به را گشتهاي گم بيشمار انسانهاي كه
و شور طاغوت رژيم زندان در كه جواني آن.آورد خداشناسي
فرازهايي با را تنهاييهايش همه ميخواست و داشت ، حالي
مناجات ابوحمزه ، دعاي كميل دعاي از فرازهايي با قرآن از
راه اين در راستي به و بكند جبران (ع)مولاعلي به منسوب
استفاده وسيله يك عنوان به هم اين از حتي اينكه نه بود ،
به چه و او ، شد گمراه چه و او بود بيچاره چه.ميكرد
اين پي در راستي به آنكه نه ، او شد روانه تاريكستان
آتش آن سوي به و ديد آتشي دور از گونه موسي نور و فروغ
در آمده بيرون هم حالا او.شنيد انالله صداي آنجا و رفت
پيروزي از بعد چه انقلاب پيروزي از قبل چه هم سالها اين
و زنده ، روزبهروز ، و است زنده فروغ همان با انقلاب
ميشود پربارتر و دارتر معني زندگياش روزبهروز
اين در را خودت خدايا ميسازد ، دارد و ميشود ساختهتر
.نفسك ارني اللهم بنما ، ما به جلوهها
از حالتها اين در انسان وقتي است؟ معرفت و عرفان راه اين
سخن عارف از وقتي است عرفان اين ميكند ستايش عرفان
آويخته سبيلهاي سراغ نرويد "فورا است ، عرفان اين ميگويد
و بيتعهديها و ريا و سالوس خرقههاي و
.عرفان نميگوييم كه را آن تباهيآور ، خانقاهنشينيهاي
عرفان آن دكان ، نه عرفان ، نيست ، عرفان آن است ، دكان آن
يتيمخانههاست ، خانقاهش است دراز و باز خانقاهش
من گفت پيرراهش به جستجوگر مردي كه خانقاهشآهنگريهاست
تشنهام ، هنوز اما شدهام آگاه شدهام ، هشيار تو كنار در
خودت از پيرراهي و مرشد يك به را من ميتواني
سراغ شهر فلان در برو آري ، گفت كني هدايت رهيافتهتر
است ، پيشرفتهتر راه اين در من از او بگير ، را فلانكس
اين مرشد ، اين پيرراه اين كه ميكرد فكر شهر ، آن به رفت
و حصير كه اتاقي يك در عبادتگاهي ، يك در شايد راهنما ،
گفتند گرفت ، سراغ شود ، پيدايش آنجاها باشد ، سجادهاي
كرد ، تعجب كمي آنجاست ، او آهنگرها بازار به بروي بايد
بازار در را خانهاش رياضت روي از او حالا شايد":گفت
:گفتند گرفت ، سراغ رفت ، آنجا "است كرده انتخاب آهنگرها
چكشي و دمي كه ديد.رفت آنجا ،"بپرس آنجا مغازه آن برو"
پسركي ، كار ، مشغول هم مردي.است تفتيدهاي آهن و سنداني و
را كس فلان سراغ من":گفت او به.ميدمد دارد آنجا هم
پيدايش ميتوانم كجا كجاست ، ميداني تو گفتند ميگيرم
بگويد خودستايي ميشود همينجا ، بگويد بگويد ، چه ".كنم
پشت تو شده گم كه فهماند او به زبان با يا سكوت با كجا؟
.كرد تماشا را او مقداري نشست ، ميكوبد ، آهن دارد سندان
فرق وضعش ديگر آهنگرهاي با كه است آهنگري يك او بله ديد
هست ، خدا ياد سيمايش در هم آهنگريميكند ، خوب هم.ميكند
سركوب را نفساماره ميكوبد ، را آهن كه هربار اينكه مثل
نور درخشش جايگاه آن در حضور همان با سرانجام ، .ميكند
.دريافت بيابد بايد آنچه خدايي
براي عمل را ، دعا را ، نماز را ، ذكرالله را ، قرآن عزيزان
و كتاب هر از بيش را اينها را ، خدا براي سكوت را ، خدا
كه بدانيد ، راه روشنگر بيان ، هر از بيش و سخن هر از بيش
اگر هداست ، قرآن اگر.است نور قرآن اگر.اينجاست راهنما
.هداست اينگونه و.است امام اينگونه است ، امام قرآن
كه است كتابي قرآن ميگويد ، چه قرآن.است هدااللمتقين
كه انسانهايي استخوان و پوست حتي و دلها ميخوانيد وقتي
مسلماني هر كه است گواه خدا.ميلرزد هستند خدا ياد به
ما ، خداشناسي.است انداخته بهخطر را خود برود راه اين جز
همه از طريق اين از ما ، هدفشناسي ما ، وظيفهشناسي
آقايان.است پرثمرتر و بيخطرتر و سالمتر ديگر ، راههاي
آنجا كه خواهراني به و حوزه در برادرانم به بگوييد طلاب
زمان به آگاه گرفت ، ياد بايد چيز خواند ، بايد درس هستند ،
از بيش طلبگي از ساعاتي آن كه است گواه خدا اما شد ، بايد
دارد ، داردونيازي رازي انسان كه دارد ارزش ديگر ساعات همه
مابه اشتغال مبادا.دارد نمازي و دارد ذكري و دارد يادي
به خود مسئوليتها ، به تلاشها به مجاهدهها ، به مبارزهها
بازمان حيات آب اين از و شود تبديل ما دل برابر در حجابي
"ماعا بقيعتيحسبهالطمئنان كسراب اعمالمان هم ما دارد
.زندهايم دل با ما كنند ، پيدا دل بخواهيد آنها از شود ،
ما جامعه گرنه درآيد دل درخدمت بايد ، خرد شكي هيچ بدون
علوي و محمدي جامعه و نوراني جامعه و جامعهاسلامي
.نخواهدبود
پاسخ و پرسش
:ميپرسد قرآن با آن نسبت و عشق كلمه درباره حضار از يكي
خوب.است درست اين.نيست قرآن در عشق كلمه:بهشتي شهيد
قرآن در (عشق مترادف) Love كلمه نيست يكي كه واژهها
بهعنوان قرآن كه است مسئلهاي همان هست آنچه.نيست
و حب خدا ، به نسبت انسان ايمان خدا ، و انسان ميان ولايت
انالله" انسان ، به نسبت خدا دوستي خدا ، دوستي
چه ;ميباشد ،"المعتدين لايحب انالله يحبالمحسنين ،
و يحبهم.ندارد دوست را كساني چه و دارد دوست را كساني
را آنها خدا دارند ، دوست را خدا كه انسانهايي يحبونه ،
كه است دليل بههمين عشقاست ، كتاب قرآن اما دارد ، دوست
باز بكند فني تفسير بخواهد را قرآن و كتاب آدم وقتي
هروقت كردهام ، تجربه ميگويم كه را اين ميميرد ،
احساس بكنيم فني علمي ، تحليل و تجزيه را قرآن خواستيم
خوانديم عشق نواي بهعنوان را قرآن وقت هر.ميكنيم مرگ
بدون را اين.ميكنيم حيات احساس كرديم تدبر آن در و
برايتان هم را اين هست ، حالتي يك البته ميگويم ، استثنا
و است ، شده تجربه مكرر قرآن با رابطه در اين چون بگويم
به نسبت قرآن ريزبيني و روشنگري مواردي در اينكه ، آن
عقل آنجا در يعني ;است شورانگيز انسان براي انسان حيات
"اصلا.درميآميزد بههم عشق و انديشه و عملي عقل و نظري
و انديشه او در پيشرفتهتر انسان است ، همين انسان زندگي
.درميآميزد هم به عشق
آنكه باد دور درآيد ، عشق خدمت در بايد انديشه كردم عرض
است اين مثل اين است گناه ايندرآيد انديشه خدمت در عشق
بفروشد ، بردگي به.بفروشد عبدي به انسان را آزادي و حر كه
.است بزرگ بسيار گناههاي از
ميتواند كه طبيعت جهان موجود تنها عنوان به انسان
كند ، انتخاب آگاهانه را خود تكامل حركت جهت و بيانديشد
است لايتناهي كمال و متعال حقيقت اين به ايمان با تنها
بدون و كمال اين به توجه بدون ;شود انسان ميتواند كه
و ناپيدا حركتش جهت و است بيمعني انسان پويش او به عشق
جهت انسان حركت به كه است خدا.پوچ و بيهوده كوشش و تلاش
معني هم و فيسبيلالله ميدهد همجهت.ميدهد معني و
پوياي هويت به و "عنه رضو و عنهم رضيالله".ميدهد
و نباشد باطل ميتواند كي انسان پوياي هويت كه او پرتلاش
هذا خلقت ما ربنا" باشد ، خدا راه در كه وقتي باشد؟ حق
پرتلاش پوياي هويت به و ميشود هم خودش حال شامل "باطلا
جهت كه است انسان ملكوتي و الهي وجه.ميبخشد حقانيت او
.ميسازد معين را سيراليالله و تكاملي حركت راستين
طور همان الا و باشد خدا كه است تكاملي وقتي حركت "اصلا
جاي به است بهتر هست تكامليون اخير نوشتههاي در كه
تكاملي گسترش ، توسعه ، بگوييم (Development) توسعه تكامل
معني كرديم باور را خدا اينكه از بعد كامل ندارد ، معني
خوبي به را اين هم بنده است ، صحيح حرف اين دارد ،
"اصلا كه پذيرفتهام ، سالهاست و ميپذيرفتم و ميپذيرم
بايد است ، دائمي انديشه براي غلطي تعبير تكاملي ، حركت
معني آنجا تكامل گسترهاي ، حركت توسعهاي ، حركت بگويي
درك و كمالي و باشد نقصي كه است جايي در تكامل.ندارد
ميسر خدا يعني مطلق ، كمال درك با رابطه در كمال و نقص
.است صمد كه اوست و است تمام كه اوست.است
وجود به قلب در غيره و امن و ترس اثر در كه حالاتي
به عصبي دستگاه توسط مغز كه است دستوراتي اثر بر ميآيد
تغييرات اين دچار خود به خود قلب خود پس.ميدهد آن
عرض هم آخر همين.بود نهفته عرايضم در نكته اين.نميشود
اينها و پاراسمپاتيك و سمپاتيك اعصاب نقش سر بحث كه كردم
-تغييرات اين جلوهگاه كه است اين سر بحث بگو ، نيست ،
كه آنجايي ميكند ، حس انسان را تغييرات اين كه آنجايي
در برايش همه اين كه آنجا مييابد ، را فرازها و نشيب اين
كار به هم حالا همين حتي و شده پيدا تعبير بشري فرهنگ
از بخش آن كه است نظر اين از اين و است قلب -ميرود
به مربوط كه را تفقه از و انسان تعقل از و انسان معرفت
به مربوط كه بخشي آن از بتواند است ، شر و خير شناخت
انسان زندگي به بخش اين چون.كند مجزا است نظري شناخت
عنوان به آن از كه جاست به بنابراين ميدهد ، هدف و جهت
.باشد او سمبل قلب و بشود ياد قلب
خدا به رسيدن امكان آيا شما ، كلام مطلع به توجه با:سوءال
خير؟ يا هست نظري عقل وسيله به
انسان كه كردم عرض بله ، كردم عرض "صريحا:بهشتي شهيد
در باز بنده و ميرسد خدا به هم نظري عقل راه از "حتما
شكل آن به هم را استدلاليان پاي و ندارم ترديدي اين
.نمييابم چوبين
عملي عقل و دل راه خدا به رسيدن براي فرموديد شما:سوءال
فراوان نمونههاي تاريخ در متاسفانه وليدارد كمتري خطر
باتلاقي خويش براي راه اين در بسياري كه داريم
پيش و پس راه هيچ كه شدهاند غرق آنچنان و آفريدهاند
يا بسطامي همانند هستند افراطي عرفاي نمونهاش نداشتند ،
را انسان لغزشهايش در نظري عقل برخلاف كه ديگران و حلاج
.نميرسند غرقابمنش باتلاق به
سوءال ، اين عزيز نويسنده اي كه است اين تذكرم:بهشتي شهيد
.باشند داشته عقلا ، مكاره بازار توي هم گذاري و گشت يك
ديوانههاست ، مال هم باتلاق باز چون.نيست باتلاق آنجا
و منافق و نفاق آنجا كلكه ، و دوز آنجا است ، سنگلاخ آنجا
اين تزويرهاست ، آنجا چهرهگيهاست ، چند آنجا و منافقين
كه است باتلاقي آنجا نباشد باتلاق آنجا كه نيست طور
من از باتلاقي چه تو ميفهمند آنها خود.نيست پيدا
و جاهطلبيها و هواپرستيها و خودپرستيها و پرستيها
نشان را غرقهاي چنين ظاهرشان اما غرقند دنياطلبيها
زيبايشان و زشت كه است همين عيبش عاشقها آن.نميدهد
.نميگويم را عاشقنماها آن البته.ميشود برملا زودتر
اگر اما هستند دغلها اندر دغل آن از ديگر عاشقنماها آن
و نورانيت و نور راه اين در كه بخواهيم و بخواهي باز
و فروغ همين با بايد بشناسيم را ذوالانوارها و ذوالنورها
تقوايي و عملي معيارهاي همان بايد و كنيم حركت راه چراغ
بشناسيم؟ چه با را خدايي انسانهاي.بدهيم قرار معيار را
عقل با دورنگرشان ، انديشه با دوربردشان ، عقل با
چي؟ با تقوايشان ، با يا حسابگرشان ،
.باتقوا:حضار
بالحق ، منازلالرجال اعرفوا.نه هست؟ راهي اين از غير
.عقل تجربه كنيد ، تجربه كنيد ، تجربه بود حديث هم اين
كه است اين مسلمانان هدف و عشق عمده ويژگي:سوءال
غيرالهي شخصي اگر پس دسترسي ، غيرقابل و است بينهايت
هم را علم كه دهد قرار خود هدف و عشق را علم "مثلا
كه بگيريم نتيجه ميتوانيم آيا لذا.ميدانيم بينهايت
صورتي در و شد نخواهد بيمعني و پوچ شخص آن براي زندگي
.ندارد ايماني هم خدا به بدانيم كه
به را خدا جلوههاي كه انسانهايي فراوانند:بهشتي شهيد
آنجا.هستند دسته همين از بتپرستهانشاندهاند خود جاي
انسان يك بگو شما علم ، سراغ رفتي چرا شما.هست پرستش هم
گل عشقش ميرسد گاو حضرت جلوي اينكه محض به گاوپرست
نميگويم است ، ممكن چيزي چنين ميشود اين ميكند ،
خدا غير او اما نيست بيمعنا زندگي نيز او براي.نميشود
يتخذ من منالناس" و است نشانده خدا جاي به عوضي را
شد آمنوا والذين كحبالله يحبونهم دونالله من "اندادا
(آيه 165 بقره)"لله "حبا
است ، عشق برايش موسيقي هست هم كسي يك كه است اين قصه
...عالم تو ميرود و مينوازد برميدارد را ويالونش "اصلا
گونه علي متعالي عشق آن و كجا عشق اين اما.نيست حرفي
همين ميبينيد لذا و.پاك عشق آن كجا ، آن و كجا اين كجا ،
او از قويتر موزيسين يك ميشنود اينكه محض به آدم
غصه از كرده بيرون ميدان از را او و آورده تازه آهنگهاي
.نميشود حالت اين دچار خدايي عاشق هيچ ميميرد ،
اهل صاحبنظران و عرفا از جملاتي اينكه بهتر چه:سئوال
بيان آنها با هم كانت و ميكرديد اسلامنقل عرفاي از دل
.ميشد
و قرآن از كه بود همانها جملهها بهترين:بهشتي شهيد
برايتان نيز هم عرفا از البته كردم ، نقل برايتان حديث
دعاها از كه جملههايي.كرد نقل ميشود فراوان جملههاي
آدم هيچ ميدانم بود ، كم ولي.آيات و بود حديث خوانديم
زيبا بسيار جملههاي خودمان عرفاي از و نميشود سير
.ميكنم نقل شد فرصتي اگر بعدها كه داريم
فرماييد؟ بيان را عملي عقل و نظري عقل بين رابطه:سئوال
عقلي عملي عقل است ، عقليواقعيتشناس نظري عقل:جواب
و كمال و خير كه است عقلي عملي عقل است ، حقيقتشناس
اين نظري عقل از كه حالي در.مييابد را زيباييها
كار اين توان كه نرويد سراغش هم بيخود و نميرود انتظار
قرار عملي عقل خدمت در بايد نظري عقل اما.ندارد را
اتكا ضرورت و عالم فقر دريافت طريق از نظري عقل بگيرد ،
گفتم شما به اما ميرسد ، خدا به غنا از و غني به فقر اين
كه خدايي آن نميبخشد ، را شور و عشق آن و گرما و خدا آن
گرماي شكفتن با است همراه انسان براي معرفتش و شناخت
عقل باز و است عملي عقل او زندگي ، در عشق گرماي و زندگي
را نيكي و خير راههاي ميآيد عملي عقل كمك به وقتي نظري
جزئيات بر تطبيق نظر از انسان به را صالح عمل راههاي و
با را يتيم اين الان اينكه كار ، اين آيا.ميدهد نشان
او به داري "واقعا آيا ميكني نوازش داري نيت حسن كمال
ميگويد؟ كسي چه را كار اين خيانت؟ يا ميكني خدمت
قرار عملي عقل خدمت در كه ميگويد نظري عقل را كار اين
خاله دوستي اشخاص براي انسان دوستي گاهي است ممكن بگيرد ،
صداقت كمال روي از كه را دوستي آن اينكه براي.باشد خرسه
به و درست ميكند ، عملي عقل همان صاعقه به و خيرخواهي و
نظري عقل از بگيرد؟ كمك بايد كسي چه از بدهد انجام جا
.است زياد خيلي رابطهشان اينجا.بگيرد كمك بايد
است ، هدايت كتاب.نيست علمي كتاب كه قرآن فرموديد:سئوال
بينش و غيرعلم خود عرفان مسئله نهايت در و هدايت آيا
است؟ الهي
Science منظور كردم عرض اينجا در كه علم اين :بهشتي شهيد
.كلي علم نه كردم عرض را مصطلح علم معني به علم است ،
يستويالذين هل قل".ميكند علم به دعوت سراپا قرآن والا
يا و (آيه 9 زمر سوره) ".لايعلمون والذين يعلمون
."لهوولعب الحيوتالدنيا اعلمواانما"
مجموعه خدا كرد ، تعريف چنين را خدا ميتوان آيا:سئوال
يا ثابتند ارزشها اين آيا.است مطلق متعالي ارزشهاي
ثابت محور يك حول در اما متغيرند اينكه يا متغير ،
نميآورد؟ پيش را مسئلهاي تعريف اين خلاصه.ميگردند
نيستند ، متغير ديگر باشند مطلق ارزشها اگر "اولا :جواب
مطلق ارزشهاي مجموعه خدا اينكه "ثانيا و است ثابت مطلق ،
هم او است ، حقيقت و واقعيت آن خدا.است گنگي تعريف.است
انسان براي او پرتو در ارزشها كه حقيقت ، هم و است واقعيت
"اصلا او بدون يعني.است صحيح تعبير اين.ميشود مطرح
ارزشهاي همين مگر نميكند ، پيدا معني ارزشي نظام
.ماكياولي
را علي جمله نظير خدا شناخت براي كانت آيا:سئوال
و معاني...به اوهامكم به ماحصلتموه كل :كه نميگويد
.لكم هومخلوق
بگوييم حالا اما.نيست بيرابطه مطلب اين با:بهشتي شهيد
مسئله اين با است ، مشكل آن عين اين ، و است اين عين او
.نيست بيرابطه
يك در سلم و وآله عليه صلالله پيامبر كه وقتي:سئوال
تير هدف را خودش افراد از نفر ، چندين پيشروي براي جنگ
ماكياوليستي اين آيا برسد خود هدف به تا ميدهد قرار
نيست؟
قرار هدف خودشان ميل عليرغم را افراد آن اگر نه:جواب
بگويند افراد اگر ولي بود حرف اين جاي چرا ، ميداد
آن چه ما و ببند را خدا دشمن راه و بزن را ما رسولالله
راه در همه بشويم ، كشته طرف اين چه و بشويم كشته طرف
پيغمبر ، اگر است؟ ماكياولي هم اين چيست؟ آن خداست ،
پا زير را متعالي ارزشهاي پيروزي به رسيدن راه در بخواهد
اين كه معناست بدان اين نيست طور اين ولي چرا بگذارد ،
راه در هم اينها ميكنند درك كه هستند انسانهايي انسانها
در نمونهها ، اين مگر جهت همين به و.ميشوند كشته خدا
است ، تاريخي حديث يك آن "اولا.تاست چند پيغمبر زندگي طول
فرض بر "ثانيا.ندارد هم فقهي ارزش حتي ما براي هنوز كه
فقط شنيدهايد؟ نمونهها اين از تا چند باشد ثابت اين
همهاش تا؟ چند ارزشي زمينههاي همه در مشابهاتش از.يكي
سه و بيست كرده؟ مبارزه سال چند پيغمبرنميشود تا پنج
حدود است؟ جنگيده را سالش چند سال سه و بيست اين از سال ،
نمونههاي اين از نبرد و جنگ سال ده طول در و.سال ده
دارد ، تا چند نمونهها ، اين كل نمونهها ، اين از نه مختلف
خيلي مساله ميشود معلوم پس تا؟ پنج تا ، چهار تا ، سه
.دارد فرق
معارف كتابخانه
|
قرآن ديدگاه از باطل و حق
اول چاپ بقعه ، انتشارات :ناشر /بهشتي دكتر شهيد آيتالله
صفحه تومان ، 147 قيمت500 /1378
بهشتي شهيد آثار نشر و تنظيم دفتر همت به كه حاضر كتاب
چهار از مجموعهاي است شده تبويب و گردآوري و تدوين
سه.است بهشتي حسيني سيدمحمد آيتالله شهيد از گفتار
اسلامي انجمن در گفتوگو و بحث نشستهاي حاصل نخست ، گفتار
سال ماه دي نيز 9 و آذر و 25 روزهاي 11 در كه است پزشكان
يافته انجام قرآن ديدگاه از باطل و حق عنوان تحت 1356
از استفاده با را خود بحث كه است چنين ايشان شيوه.است
و "حق" مفهوم و معنا درباره پرسش با و حاضران آگاهيهاي
آشتيناپذير ظاهر به مفهوم دو به كه ميكنند آغاز "باطل"
سپس ايشان.ميانجامد "حقيقت" و "واقعيت" مثابه به حق از
از آنها منطقي ارتباط و واژهها اين مفاهيم بسط و شرح به
پيروزي به اعتقاد مفهوم تبيين به سرانجام و قرآن ديدگاه
دوم بخش در كه چهارم گفتار موضوع.ميپردازند باطل بر حق
تفسير مباحث سلسله از كه است "بودن حق تسليم" آمده كتاب
هفتگي جلسات در و 1354 سالهاي 1349 بين كه ايشان قرآن
مفهوم بحث ، اصلي محور.است شده برگزيده ميشد ايراد
اجتماعي و فردي زندگي در آن نقش و حق برابر در شدن تسليم
و است بديعي نكات محتواحاوي لحاظ به حاضر كتاب.است
و انسان حياتبخش منبع مثابه به را قرآن اينكه مهمتر
.ميكند عرضه او اجتماعي زندگي معضلات روشنگر
شدن درمسير جستجوگري شريعتي دكتر
:تنظيم و تهيه /بهشتي حسيني محمد سيد دكتر شهيد آيتالله
/بهشتي آيتالله شهيد انديشههاي و آثار و نشر بنياد
تومان ، 108 قيمت450 /اول 1378 چاپ/ بقعه انتشارات ناشر
صفحه
در آنها نام دارندكه وجود چهرههايي مرزوبوم هر تاريخ در
روايت در نامها اين از بعضي.است شده ثبت برجستگان شمار
به كه هستند مطرح گونهاي به جوامع انديشه فرهنگو تاريخ
بدون جامعه هر فرهنگي و تاريخي هويت درك و فهم راستي
كه است داده نشان ما سرزمين تاريخ گرچه.نيست ممكن آنها
موارد بسياري در اجتماعي ، ومصلحان انديشمندان شناخت در
چهرههاي اين ميان در ;پيمودهايم را تفريط و افراط راه
و دهههاي 40 در كه برد نام شريعتي دكترعلي از بايد موءثر
مهم بس نقشي اسلامي نهضت احياي در افكارش نشر و حضور 50 ،
.است نموده ايفا انكارناپذير و
آن از عالمانه و منصفانه تصويري ارايه هدف با حاضر كتاب
بهشتي ، دكتر شهيد آيتالله.ميشود منتشر فرزانه انديشمند
احياي نهضت ژرفنگر و جدي كنندگان مشاركت از خود كه
كه بود افرادي معدود از ميشد ، شمرده اسلامي انديشه
آثار قوت نقاط از بهرهگيري و واقعيتها شناخت خواستار
حسينيه برنامهريزيهاي در كه وي.بودند شريعتي دكتر
ايراد به نيز خود و ميگرفت قرار مشورت مورد ارشاد
ميورزيد ، مبادرت فرهنگ و انديشه كانون آن در گفتارهايي
قرار سئوال مورد او آثار و شريعتي دكتر درباره همواره
و مجالست و آثار دقيق مطالعه با روي همين از و ميگرفت
فهم در سعي شريعتي ، دكتر با نقادانه اما صميمانه گفتگوي
براي تشنگي و صداقت كه آنگاه و نمود وي فكري مواضع درك و
را اسلامي معارف نشر براي بيشائبه تلاش و حقايق دريافت
از واهمه بدون و بيباكانه نمود ، درك و لمس او در
كجانديش متحجران و سوي يك از گريز دين هجمهروشنفكران
و لطمات چه راه اين در و روشنگريپرداخت به ديگر ، سوي از
نيز كتاب اين سطور لابلاي در چنانچه نشد ، متحمل كه صدمات
است رفته او بر حقيقت از دفاع راه در كه رنجي و درد از
ديدگاههاي طرح موازات به آنچه اما.يافت ميتوان اشارتها
در را ما شريعتي ، دكتر درباره بهشتي شهيد آيتالله
اين مختلف بخشهاي در ايشان بحث شيوه شد مشوق آن انتشار
.ميباشد (آن دوم بخش در بويژه) كتاب
بهشتي دكتر شهيد آيتالله از گفتاري به كتاب بخش نخستين
آبادان نفت دانشكده در تاريخ 29/3/59 در كه دارد اختصاص
دكتر اجتماعي خاستگاه از گفتار اين در.است شده ايراد
ميدانست ، رنج پرداخته و ساخته را خود وي اينكه شريعتي ،
جستجوگري ، و دانستن براي او تشنگي او ، شخصيت ويژگيهاي
شاه.است شده رانده سخن او خلاق و تحرك پر و پويا انديشه
عبارت اين در بتوان شايد را بهشتي آيتالله گفتار بيت
انديشههايش ، آراءاش ، بود ، كسي چنين دكتر:يافت
درحال اجتماعياش برداشتهاي اسلامياش ، برداشتهاي
حال در است موجودي انسان ، چون بود شدن مسير در و دگرگوني
واقعيتهاي طبيعت عالم موجودات همه انسان ، فقط نه شدن ،
شدنش موجودات همه درميان انسان ولي هستند شدني
.است شگفتانگيزتر
در كه دارد اختصاص ايشان از گفتار دو به كتاب دوم بخش
زمان آن در مصباح آيتالله كه است بوده ايراداتي به پاسخ
ساخته وارد خاتميت مسئله بويژه و شريعتي دكتر برآثار
.شود داده توضيحاتي آن درباره است لازم كه بودند
مرحوم آن خير باني نام به كه قم منتظريه علميه مدرسه
بدنبال است ، شده مشهور حقاني والمسلمين حجتالاسلام
زمانه معمول دربرنامههاي تجديدنظر به نياز احساس
گروهي و دكتربهشتي شهيد آيتالله همت با و علميه درمدارس
قدوسي ، شهيد آيتالله جمله از ايشان ياران و همفكران از
آنكه وجود با.گرفت پا مصباح آيتالله و جنتي آيتالله
بودند شده خوانده فرا بدانجا همكاري براي كه اساتيدي
همسو ديدگاههايي از خود آموزشي نظام اصلاح درباره
بويژه ديگر ، زمينههاي در كه است طبيعي برخورداربودند ،
نظام عليه سياسي و اجتماعي مبارزه در متناسب شيوههاي
روز آن جامعه در رايج عقايد افكارو با برخورد و ستمشاهي
داراي و نميانديشيدند يكسان به "الزاما ايران ،
كتاب دوم بخش درباره آنچه اما.بودند مختلف سليقههاي
تامل قابل است نمونهاي ما زعم به كه است اين گفت بايد
با صلابت ، و صراحت عين در:مخالف آراء با برخورد شيوه در
نقد و بررسي عين در ;آميخته در اشخاص حرمت حفظ و احترام
عين در اخلاقي موازين به متوجه و پايبند علمي ، نظر و
عبارات و واژهها انتخاب در دقت و وسواس با همراه ايجاز ،
از كه همانطور.ماخذ و منابع به دقيق استناد به متكي و
به پاسخ در مذكور گفتار دو برميآيد ، گفتار اين فحواي
پاياني درجلسه يزدي مصباح آيتالله كه است بوده ايراداتي
در شريعتي دكتر ديدگاه بر منتظريه مدرسه در نهايه درس
از مدرسه طلاب.بودند ساخته وارد خاتميت مسئله مورد
ايشان و ميكنند نظرخواهي اينباره در بهشتي آيتالله
مراجعه و شده طرح ايرادات دقيق مطالعه به موكول را پاسخ
طي كه آنجا از و مينمايد شريعتي دكتر كتابهاي به
ميشد ، مشرف مقدس مشهد به سالانه معمول سفر به تابستان
سكونت آن در كه استيجاري منزل در كه ميخواهد آنان از
توجه جالب.سازد مطرح را خود ديدگاه تا آيند گردهم داشت
اذهان در مديد زماني تا گفتگو و بحث جلسه آن تاثير اينكه
ديگر فرصتي را آن شرح كه ماند برجاي مدرسه طلاب جستجوگر
نظرات نقد در صراحت وجود با اينكه ديگر نكته.است نياز
عنوان به ايشان حرمت حفظ به فراوان توصيه مصباح ، آقاي
براي سالم فضاي مبادا تا است شده تلاشگر و دلسوز مدرسي
.گردد آلوده نفس هواي و عصبيت به علمي مناظره و گفتگو
شده درج بهشتي شهيد آيتالله از مصاحبه دو سوم ، بخش در
و شريعتي دكتر درباره پرسشهايي آنبه در كه است
.است شده داده پاسخ وي انديشههاي
|
|