هستي باره والرشتايندر ايمانوئل ديدگاه
جهاني نظام شناسي
:اشاره
شناسانه هستي تئوري از استعانت با شده سعي مقاله اين در
جامعه موجود وضعيت ،(والراشتاين ايمانوئل) جهاني نظم
بيان مزبور نظريه ضعف نقاط آن ضمن و گردد بررسي جهاني
مقوله شش قالب در حاضر اجتماعي عصر بحران ادامه ، در.شود
خردمندانه و آزاد گفتگوي نهايت در و شده مطرح كلي و كلان
عميق و دقيق بررسي و طرح جهت امكان بهترين مثابه به
و عقلايي راهحلي بعنوان همينطور و جهاني مبتلابه مسائل
عام و مطلوب اجتماعي نظم به دستيابي براي آگاهمند
.ميگردد توصيه (متكاملتر)
بينالمللي مركز سوي از مقاله اين كه است ذكر شايان
.است گرفته قرار مقالات گروه اختيار در تمدنها گفتگوي
مقالات گروه
بر مبتني ميبرد بسر آن در امروز بشريت كه اجتماعي جهان
عصر دنبال به و پيش سال حدود 400 از كه است اجتماعي نظام
و انباني علوم گرفتن نضج با و اروپا در رنسانس و روشنگري
همچنان و آورده برون سر تاريخ دل از و ابزاري عقلانيت
حيات به و كرده معرفي ساز تمدن فرايندي عنوان به را خود
كه تمدن ، كلان يا اجتماعي نظام اين.ميدهد ادامه خود
قرار تحليل و توصيف مورد را آن والراشتاين ايمانوئل
با همگام كه است سرمايهداري جهاني اقتصاد نظام ميدهد
پيدايي روبه جهاني امپراطوريهاي اجتماعي نظام انقراض
تاريخي نظام يك بهعنوان سرمايهداري جهاني اقتصاد.نهاد
سطح در را اجتماعي كار تقسيم يا توليد شيوه فراگير ،
اقتصاد اين حال عين در.ميكند رهبري و سازماندهي جهاني
شامل كه است بينالمللي سطح در سياسي روبنايي واجد جهاني
همين قالب در.است حاكميت داراي دولتهاي از شبكهاي
رسميت به را آنها "سرمايهداري تمدن" كه ملتهاست دولت
.است داده جاي جهاني نظم پود و تار در و شناخته
منظور به (سرمايهداري جهاني تمدن) جهاني نوين نظم اين
انباشت فرآيند) اقتصاديش قاعده كردن نهادينه هرچه
دائمي پروسه و جهاني كار تقسيم طريق از سرمايه بيپايان
سه واجد (كار نيروي جريان و سرمايه جريان كالا ، جريان
.ميباشد عمده حربه سه يا خصلت
و قاعده اين كه كشورهايي كه معني بدين نظامي حربه -الف
.ميشوند نظامي تنبيه نكنند رعايت را نظم
دول و كشورها كه مضمون بدين ايدئولوژيك التزام خصلت -ب
حفظ براي (ژاپن و اروپا امريكا ، ) سرمايهداري نظام حاكم
كه اختلافنظرهايي و رقابتها وجود با جهاني مشترك منافع
.ميشوند يكپارچه و متحد يكديگر با دارند هم با
نظام:خصلت مهمترين مثابه به جهاني نظام قشربندي خصلت -ج
بدين است لايه لايه و شده قشربندي جهاني سرمايهداري
تقسيم پيرامون و پيرامون نيمه مركز ، منطقه سه به كه معني
.ميگردد
و دارد تسلط جهاني اقتصاد بر مركز ، يا هستهاي منطقه -1
كشورهايي نيز مركز داخل درميكند استثمار را نظام بقيه
طور به دارد وجود مراتب سلسله شان بين كه دارند قرار
متحده ايالات مركز ، كشورهاي ميان در حاضر شرايط در مثال
اروپا و ژاپن به نسبت بالاتري مركزيت و جايگاه از امريكا
.است برخوردار
كار نيروي و خام مواد كه است منطقهاي پيراموني منطقه -2
طور به و ميكند فراهم (مركز)كانون منطقه براي را ارزان
سپس و اقتصادي تسلط تحت و ميشود استثمار فزايندهاي
سلطه نظام جريان در كه بطوري دارد قرار فرهنگي و سياسي
نيز حاشيهاي كشورهاي بين.است مغلوب و مقهور "كاملا
.ميباشد حاكم قشربندي مراتب سلسله
را مناطقي و است وسط حد منطقه كه پيراموني نيمه منطقه -3
در ميباشد شدن استثمار و كردن استثمار فاصل حد كه
كمتري درجه با البته منطقه اين حال اين بابرميگيرد
استثمار كانون منطقه با تعامل در پيرامون منطقه به نسبت
سلسله نيز پيراموني نيمه منطقه كشورهاي بين.ميشود
.دارد وجود شده قشربندي مراتب
نظام در بازي قاعده چون والراشتاين ايمانوئل نظر به
را مركز منطقه پس است ، اقتصادي "اساسا جهاني سرمايهداري
انباشت كه گرفت نظر در اجتماعي -اقتصادي فضايي ميتوان
كار تقسيم درخصوص و بوده متمركز آن در سرمايه و ثروت
و تدوين به كالا و سرمايه و كار تخصيص چگونگي و جهاني
طور به بدينترتيب و ميپردازد مشيها خط اجراي و طراحي
از ميشود ، سرازير آن به اقتصادي مازاد فزاينده و مداوم
فضايي بهمثابه پيراموني كشورهاي و مناطق ديگر سوي
منطقه و مركز منطقه با رابطه در كه است اجتماعي -اقتصادي
و مداوم بطور و ميباشند متضررترين پيراموني نيمه
اين در ديگر بيان بهميشوند تخليه ثروت از فزاينده
باشد پيرامونيتر چه هر كشوري هر جغرافيايي كار تقسيم
باشد مركزيتر هرچه كشوري هر و ميشود استثمار بيشتر
كشورهايي بيندارد بيشتري سلطهجويي و استثمارگري خصلت
كمابيش اقتصادي مبادلات دارند ، استقرار مركز مناطق در كه
مبادلات صورتيكه در دارد ، متوازني و طرفه دو منفعت
وجهي همواره پيرامون و مركز منطقه دو بين اقتصادي
جهاني نظام در حال عين در.داشت خواهد ناموزون و نابرابر
سرمايههاي جلب و تكنولوژي و علم لحاظ به كه كشورهايي آن
و بالاتر موقعيت و جايگاه كنند ايفاء بيشتري نقش جهان
.داشت خواهند بينالمللي سطح در شدهتري تثبيت
اين در اصلي قاعده اينكه به عنايت با والراشتاين ديد از
انباشت مركز كجا هر بنابراين ;است سرمايه انباشت نظام
ايدئولوژيك و سياسي تصميمگيري مركز باشد سرمايه و ثروت
كه گفت ميتوان ترتيب بدين بود ، خواهد نيز جهاني سطح در
واجد كه نداريم بيش غالب جهاني نظم يك امروز ما
عبارتي به ;است خود به مختص مكانيزمهاي و قانونمنديها
قانونمندي كه ميباشد اجزايش از متمايز كليتي نظام اين
اقتصادي رنگ "عمدتا قانونمندي اين كه دارد را خود خاص
اقتصاد سرمايهداري ، جهان صحنه در بازي قاعده يعني دارد
به ملزم كمابيش (ملتها -دولت) امروزين كشورهاي همه و است
ايدئولوژيك يا فرهنگي و سياسي تنوعات و هستند آن رعايت
و شده پذيرفته نكند تهديد را قاعدهبازي اين كه جايي تا
نظام ذيل كشورهاي بنابراين.ميشود شناخته رسميت به
و اندازهاي تا خود فرهنگ و سياست حكومت ، نوع در جهاني
اين بر اينكه بر مشروط هستند آزاد (مركز) كانون نظارت با
.ننمايند وارد لطمهاي اقتصادي قاعده
جزء كه جريان دو جهاني صحنه اين در ديگر سوي از
اتفاق همزمان و مداوم بطور است جهاني نظم قانونمندي
گرديدن متمايز و شدن جدا جهت در كه جرياني -ميافتد1
كه جرياني -2(تفاوتپذيري) ميگيرد صورت جهاني نظم از
وقوع به جهاني نظام تثبيت و هماهنگي و همگرايي جهت در
هم مكمل هستند هم عكس اينكه با جريان دو اين.ميپيوندد
سكهاند يك روي دو گفت ميتوان كه طوري به.ميباشند نيز
جريانهاي اينكه با.واقعيتاند يك روي دو يعني
انجام پيرامون در هم و مركز در هم همگرا و تفاوتپذير
در بيشتر همگرايي جريان ميرسد نظر به اما ميپذيرد ،
.ميشود ايجاد پيرامون در بيشتر تفاوتپذير جريان و كانون
از حكايت اينكه ضمن همگرا و تفاوتپذير جريانهاي مسئله
نشان دارد جهاني نظام ذاتي بحرانهاي و كشمكشها تعارضات ،
هنگامي تا ديفرانسيلها و تفاوتپذيريها اين كه ميدهد
نشود ، مبدل فراگير و عام حالت به محدود و خاص حالت از كه
به همچنان و داد خواهد ادامه خود حيات به حاضر نظم
اينكه بنابراين.زد خواهد دامن ناموزون توسعه و نابرابري
و تفاوتپذير فراخوانهاي و اجتماعي نيروهاي چرا
به نتوانستهاند و نبوده موفق چندان تاكنون ديفرانسيلي
همگرايي سمت به مدتي از پس حتي و دستيابند مطلوب نتيجه
عدم در ميبايست دادهاند فاز تغيير جهاني موجود نظام با
عموميت و شدن جهاني در آنها كافي ظرفيت عدم و توانايي
و زبان با تاكنون جنبشها اين ثاني در كرد ، جستجو يافتن
شده تثبيت معرفت و بيان زبان ، از متمايز معرفتي و بيان
نقض و رد بيگمان.نگرديدهاند مواجه نظام كليت با جهاني
آن بنيانهاي تاييد جز چيزي خودش بيان و زبان يا نظام يك
و جهاني عام نظام برپايي شرط پيش عبارتي به نيست ، نظام
بسوي فراخوانها ، و جنبشها خاصگرايي از گذار مطلوب ،
طراحي ، گرو در مهم اين كه آنهاست شدن فراگير و جهاني
نويني شناختي معرفت پاراديم و بيان و زبان اجراي و تدوين
معرفتشناختي پاراديم و بيان ، زبان ، جنس و سنخ از كه است
.نباشد مسلط جهاني نظام
والراشتاين ايمانوئل جهاني نظام نظريه نقد
موضوع به وسيع نگاهي توانسته جهاني نظام تئوري اينكه با
و بياندازد جهاني تاريخي نظامهاي يعني مطالعهاش مورد
در را سرمايهداري تمدن نظام مختصات و ابعاد حدودي تا
اما نمايد ، عيان پيرامون -كانون اجتماعي منظومه قالب
:ندارد واقعيت با كامل انطباقي زير دلايل بنابه
فرآيند در اقتصادي عنصر به حد از بيش تاكيد نظريه اين -1
تبيين در نوعي به و دارد سرمايهداري تمدن يكسانسازي
تقليلگرايي دچار نگوييم اگر سرمايهداري جهاني نظام
سياسي ، فرهنگي ، وجوه و ابعاد نقش حداقل شده اقتصادي
فرآيند در را جهاني سرمايهداري ايدئولوژيك و اجتماعي
.ميدهد جلوه رنگ كم جهاني گستره سلطه و همسانسازي
نظام ديناميزم و مكانيزم به شناختي معرفت و دقيق تاملي
سطح در چه نظام اين كه ميدهد نشان جهاني سلطه
تنها نه ملتها -دولتها سطح در چه و بينالمللي
(اقتصادي كنش) اقتصادي ابعاد در برتري و تفوق بهدنبال
در سلطه سازماندهي پي در آن از مهمتر و همواره بلكه است
هست نيز (ايدئولوژيك و سياسي فرهنگي ، ) نرمافزاري وجوه
در را سهمگينتري و هولناكتر بس عواقب و اثرات حتي كه
بر ميتواند (سختافزاري بعد) اقتصادي سلطه با مقايسه
آدمي شخصيتي نظام و روان و روح بر و كند تحميل انسان
جهاني سرمايهداري نظام.گذارد جاي بر مخربتري تاثيرات
حوزه بر را خود اقتدار حوزه كه دارد زيادي بسيار تلاش
(جهاني مدني جامعه رشد و پيدايش ميدانگاه) جهاني عمومي
مدنيت توسعه از و نمايد ملموستر و تنگتر هرچه
نتيجه.كند جلوگيري جهاني برابرطلبانه و آزاديخواهانه
ساماني و پيكره واجد جهاني سرمايهداري تمدن نظام اينكه
(ايدئولوژيك و اجتماعي فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي ، ) وجهي چند
هدفدار و معقول كنش كامل بطور ميخواهد تنها نه كه است
و رشد موجب كه را انسانها فعاليت و كار يعني اقتصادي
نمايد تحريف مطلق شكلي به ميشود ، توليدي نيروهاي توسعه
فعاليت و كنش كه است اين پي در آن از مهمتر و فراتر بلكه
انساني مفاهمهاي ارتباط بستر و محمل كه را ارتباطي
كامل بيگانگي و تحريف به است (اجتماعي سياسي ، فرهنگي ، )
در را نامرئي و پنهان اما تحميلي توافق نوعي و بكشاند
از كه دهد اشاعه و تراوش خودش ارزشهاي و هنجارها پذيرش
.ميگردد ياد (هژموني) فرهنگي تسلط عنوان تحت پديده اين
پهنه بر جهاني سرمايهداري نظام كه پذيرفت نميتوان -2
صدد در اينكه با و دارد چرا بي و كامل سلطهاي اجتماعي
اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ، وجوه تمامي در جهان همسانسازي
فتح فراخناهاي و حوزهها بيگمان اما ميباشد ايدئولوژيك
كه است موجود پيرامون در چه و كانون در چه نشدهاي
سرمايهداري ساز يكسان تمدن استحاله و دستبرد از همچنان
استيلاي و سيطره توان سرمايهداري نظام.است مانده مصون
اجتماعي -انساني فرهنگهاي عميق وسيع ابعاد تمامي بر كامل
:كه چرا ندارد را
كشمكشهاي و تعارضات با نظام اين مايه درون و ذات -الف
فرهنگها ساير امحاء و يكدستسازي امكان كه است عجين عميق
.ميكند سلب آن از را
عميق و اصيل گذشته در ريشه بشري موجود فرهنگهاي اغلب -ب
خود بيپايان و بيدريغ چشمههايي بسان كه دارند انساني
در را آدمي كامل محو جلوي و ميكنند نثار انسانيت به را
.ميگيرند سلطه نظام
با يكسانساز ، فرآيندهاي اعمال وجود با جهاني نظام -ج
شرايط شرطي اما است شرايط در درگير كه موجودي يعني انسان
و اصيل نيازهاي بنابر كه انساني دارد سروكار نيست ،
امكان انتخاب ، قدرت و فهم و تعقل قوه مدد به و وجوديش
ميتواند و داراست را پيوسته و جمعي كنش و موقعيت تفسير
ديالكتيك از همسانسازيها و جبرها از كردن گذر با
در پاي و رفته فراتر شونده تكرار و بلورين ماندگي ،
.گذارد تازگي ديالكتيك
حاضر عصر مسائل و بحرانها از كلي طرحي ارائه
نگاهي با و آن نقد و جهاني نظم نظريه تشريح به توجه با
در را ذاتي تعارضات "عمدتا كه حاضر تمدني وضعيت به كلي
گرفتن نظر در با و است پرورانيده خود سپهر و سامان
پي در همواره كه فرانكفورت مكتب صاحبنظران انديشههاي
موضعي با موجود نظام از نقادي و بنيادين مسائل طرح
نظام كه كرد استنتاج چنين ميتوان برآمدهاند ، راديكال
بنابر بيشتر برعكس بلكه شكستهايش دليل به نه مزبور
خود كه آمده گرفتار فراگير و عام بحراني در موقعيتهايش
كلي مقوله شش در بحراني چنينميباشد آن زاينده و خالق
.ميشود عنوان و طبقهبندي
شناخت و جهتيابي چارچوب و كليت با انسان رابطه بحران -1
(مسئله شناسانه حقيقت و فلسفي -ديني بعد) هستي حقيقت
هويت بعد) آينده و حال گذشته ، با انسان رابطه بحران -2
(مسئله شناسانه
(مسئله اجتماعي بعد) ديگر انسان با انسان رابطه بحران -3
(مسئله اجتماعي -روان بعد) خودش با انسان رابطه بحران -4
(مسئله محيطي زيست بعد) طبيعت با انسان رابطه بحران -5
تكنولوژيك بعد) تكنولوژي و علم با انسان رابطه بحران -6
(مسئله سالارانه فن و
با و يكديگر با فوق كلي مقولات و مسائل بين بيترديد
است برقرار ارگانيك و تكميلي متقابل ، رابطه بحران كليت
تبعيت "تكميلي ديالكتيك" اسلوب از متقابل روابط اين كه
برهم مزبور كلي بحرانهاي ديگر بيان به ميكند ،
زاينده مقوم ، طريق اين از و يكديگرند تكميلي فراخوانهاي
كليت و چارچوب نهايت در و ميباشند هم توليدكننده باز و
به سطور اين نگارنده نظر به.مينمايند بحرانزا را نظام
وجوه ، ابعاد ، نمودن روشن و ارزيابي و بررسي منظور
طرح به ميبايست جهاني نظام بحران شاخصهاي و موءلفهها
به جزء و مشخص دقيق ، بطور نظام ، اين مبتلابه اساسي مسائل
.پرداخت شده تدوين كلي مقوله شش ذيل جزء
دارد ادامه
رزاقي حميد
|