!هوا دو و بام يك و بازنشستگي
گلها شكفتن هنگامه در
ميميرند ايستاده سروها
آفتاب دليل آمد آفتاب
!هوا دو و بام يك و بازنشستگي
بدشانسي از مقدم ، خط در درست بودم ، مقدس دفاع در سال هشت
به بخواهد دلتان تا اما نخورد من به تركش عدس حتييك
چهل شلوار مثل بدنم جزاير و گرمسيري مناطق در خدمت خاطر
جراحي عمل بار سه پزشكان ، چاقوي بخيههاي از است پر تكه
كردند كوتاه را آن سانتيمتر كه 5 روده عمل بار يك كليه ،
كه است مزمن پروستاتيت از عيب كه فهميدند تازه بالاخره و
كميسيون يك با بالاخره و شود وصل سند روز هر بايستي
كارافتادگي از علت به خدمت سال چندين از بعد پزشكي
.شدم بازنشسته
قبر اول شب فشار از فشارش كه شدم ديگري دنياي وارد حالا
چندرغاز با خريدم خودم براي عاقبتي عجب.است بدتر هم
تومان هزار با 30 و آزاد بازار دارواز خريد و حقوق
بايد است باز دهانشان مدام كه كلاغ بچه چهار جوابگوي
و نحيف پيكر اين ندهم تاكسي پول اينكه خاطر به.باشم
اصطلاح به بازار به تا ميكشم خودم دنبال را مريض
با 10 و بروم خارجيها چندم دست لباسهاي يا تاناكورا
.بپوشانم را نفر تومان 4 هزار
و 20 بقيه تومان هزار و 20 گرفته را تاناكورا بوي اتاقم
ديگر طرف از و خانه صاحب طرف يك از آسماني بلاي هزار
را كساني گاهي.ندارم بساط در آه برج دوم خلاصه همسرم ،
فروشي سيگار الان ولي بودند كسي خودشان براي كه ميبينم
رو فاميل و برادر به بايستي نيز زده فلك من و ميكنند
را سيگارفروشي آن ميتوانستم اگر.كنم كمك تقاضاي و بزنم
"اصلا داشتم كه سمتي با و وبيعار بيمارم ولي ميكردم هم
هضم هم را فاميل متلكهاي بايستي تازه.نميآيد در جور
من و نبودي؟ امروزت فكر ميدادي فرمان وقتي كه بكني
در اگر.ميشود كوچكتر و كوچك قدم هي كه ميكنم احساس
!است خيلي نشوم خفه خودم سرد عرق
تا نشستم اسلامي شوراي مجلس راديو پاي تمام ماه يك
.رسيد هزينهها بخش به و شد تمام درآمدها
بازنشسته امسال كه آنهايي بحال خوشا كه فهميدم تازه
!حقوقي اشل تمام با ميشوند ،
بين كه وبازنشستگاني سال 70 زير كه بازنشستههايي
!درجه؟ يك قشر يك از همه و 78 سالهاي 70
خوب.كرد تقسيم ميشود مگر را بازنشسته يك نميدانم من
خدمتم مدت طول در هستم عليل هم الان بودم جبهه هم من
پول حتي ميشود؟ ناحق حق چرا رفتم جراحي چاقوي زير بارها
.بدهم خودم بايستي هم را دكتر
تومان دارند 9000 سال كه 60 آنهايي كه شد تصويب لايحهاي
مرد 50 يك كه كردند فكر لابد.ميگيرند عائلهمندي كمك
خوب هم شما باشد ، داشته ديگري شغل ميتواند ساله
به برسد چه نميشود پيدا كس همه براي شغل كه ميدانيد
كساني كه نكردهاند را آن فكر تازهسال تا 50 اشخاص 40
عليل خدمت درحال و ميكشند دارند را دنيا اين عذاب كه
كنند كار نميتوانند داده دست از كليه و كرده سكته شده ،
شامل لايحه اين كارافتاده از بيماران براي چرا پس
.بروند نميتوانند هم راه حتي كه نميشود
ميفرمايند اهدا غيره و ماهي تن روغن ، برنج ، شاغلين به
...ما ولي
چهارچوب در چون ميكنيم استفاده نوشتني تريبون از هم ما
خوش را دلمان ما و است آزاد انتقاد و آزادي اساسي قانون
حق شغل ، حق مسكن ، حق جمله از قولها و وعده به ميكنيم
برسد بدادم خدا.بازنشستگان همه براي عائلهمندي حق و جذب
اينطور بخر نانبربري برو پاشو شد بلند زن اين صداي باز
وضع اين كي تا اينكه فكر به من و ميشود سير بچهها شكم
رد عطاريها بازار از.ميكنم تحمل كي تا و دارد ادامه
به روز يك شايد داريد موش مرگ گفتم سلام از بعد و شدم
!بخورد درد
بازنشسته يك
گلها شكفتن هنگامه در
ميميرند ايستاده سروها
غروبي شيراز سبز هميشه و كهن سروهاي بهار ، بردميدن در
آن نام هماره كه طراز جنت شيراز.ميكشند انتظار را ابدي
حافظ و بلبل و گل و هنر و دانش و ادب و شور و شعر يادآور
گنجينهاي كه دريغ دريغا.است رعنا ناز سروهاي و سعدي و
سر انديشانه ، خزان را ، آن ساله سيصد دويست ، سروهاي از
و تنگ بتون ، و سيمان و آهن از ديوارهايي با و ميبرند
گورستان را حبس قفس نابخردانه و ميكنند زنداني نفسگير ،
.مينمايند زنده سروهاي
باغي نمازي ، هنرستان غربي ضلع در شيراز دينكان منطقه در
سال كهن سرو درخت دهها و بردهاند تفكيك مسلخ به را
در ميسازد خود مجذوب را بينندهاي هر كه زيبا ،
نابودي و خشكيدن و ميكشند حبس به مانند قفس محوطههايي
خوبي به شده ارائه عكسهاي.ميزنند رقم را آنها محتوم
.ميكشد تصوير به را دستاندركاران نابخردي و ناآگاهي
زيبايي از بهرهگيري در مساعد امكانات وجود با كه چرا
و فني جنبههاي بر مبتني و اصولي طراحي براي سروها طبيعي
سبز خاطره و انديشيده سوداگران سود به تنها زيباشناختي
.نمودهاند انديشان خزان ناسپاسي فداي را نياكان
و علمي اجتماعي ، تعهدات به امر مسئولين آيا راستي به -
خودآگاهند؟ فني
چشمپوشي عملكردي ، چنين از ناشي منافع آيا براستي -
شهروند و شهر حقوق برابر در خود تعهدات از شهر متوليان
مينمايد؟ توجيه را
اسفبار فجايع اين تماشاي به تنها سكوت با امروز اگر
از نه روز آن كه را فرزندانمان جواب بنشينيم ، طبيعي
داد؟ خواهيم چه نشان ، درخت از نه و مانده نشان درخت
نظرزاده -م
آفتاب دليل آمد آفتاب
در زيست به مانوس و گرفته خو طبيعت با انسان اصلي سرشت
تلاشهايي و تقلاها از پس انسان.است طبيعت عناصر كنار
براي تازه نيرويي آوردن دست به و خستگي رفع پي در روزانه
قصد كه صورتي در و است ديگر روز فعاليت سرگيري از و آغاز
برطرف ساعتي نشستن باشد ، داشته فراغت اوقات از استفاده
مجسم خويش منظر در را سبز مرتعي و جنگل يا رودخانه
.ميگيرد آرام آن تجسم با حتي بسا چه و مينمايد
اما نباشد ، امكانپذير براحتي قضيه اين چرايي تفسير شايد
روانشناسي مسئله اين انكار غيرقابل دلايل از يكي "قطعا
حيات و سبزه و طبيعت نمايانگر همواره چون كه است سبز رنگ
.ميكند آرامش تداعي انسان ذهن ناخودآگاه در است تنفس و
در سبزه و چمن كاشت فلسفه اساسي دلايل از يكي شايد اين
به را امكان اين كه چرا است ، جهان صنعتي و بزرگ شهرهاي
شهري معابر از گذر در كه ميدهد پردغدغه و گرفتار انسان
اعصابش بر اتومبيلها ترافيك و جمعيت ازدحام سنگين بار
.بگذارد كمرنگتري تاثير حتيالامكان
بزرگ شهرهاي در سبز فضاي گسترش منطق كه است روي اين از
دستور در مهم اين به توجه لذا و ميكند پيدا مهم ضرورتي
.ميگيرد قرار شهري مسئولين كار
از درس كلاس سر استادمان روزي كه بود سال 72 دارم بياد
.كرد تعجب ابراز تهران شهر يكباره به و ناگهاني شدن سبز
شرياني مانند اعتقادش به كه شد سبزي اين علت جوياي ما از
ريزش دليلش گفتند همه.است شده جاري تهران بيرمق روح به
ارقام و آمار كه گفت پاسخ در او اما.بود بهاري بارانهاي
بارانهاي با اخير بارانهاي ميزان و نميدهد نشان چنين
حرفهام كه آنجا ازندارد فاحشي تفاوت گذشته سالهاي
مطلب همين هم آنها دارم ، گفتگو خارجيها با و است مترجمي
واضحي جواب برايشان مقطع آن اما.داشتند سئوال من از را
.نداشتم
به كه سالهايي.ميگذرد سالها بودم دانشجو كه ايام آن از
تن بر سبز رختي يكباره تهران توانا ، شهرداري وجود يمن
...!آفتاب دليل آمد آفتاب و كرد
ما ميهن تاريخ در چون.نميشناختم را كرباسچي زمان آن
و پيچيده سيستم پس از بتواند مديري كه داشت سابقه كمتر
و فاتح بالايي اجرايي قدرت با ايران بوروكراسي تودرتوي
.نمايد فيكن كن اصطلاح به و سربرآورد پيروز
ميپرسند من از خارجيها همان لحظه اين در و امروز..آري
شده؟ زنداني جرمي چه به موفقتان شهردار كه
سرفرازي كه بگويم چه جوابشان در بايستي ميكنيد فكر
تاريخيمان و شكوهمند انقلاب نيز و عزيزمان و آباد ايران
...!نرود؟ سئوال زير
نيازاده.ن
|