...تاريخ آزمونهاي
مشروطيت نهضت سالگرد مناسبت به
گذشته تجربههاي از كه آن است ، آمده تاريخي آموزههاي در
آن تكرار به مجبور لاجرم نگيرد ، بايسته عبرت درس خويش
قومي هر براي بيهوده ، و عبث تجربههاي تكرار و بود خواهد
ارمغان به فرصتها دادن كف از و عقبماندگي جز چيزي
سرنوشتي چنين به كه مردماني بر درد و دريغ و آورد نخواهد
است آن ميآيد ذهن به كه اساسي پرسش نخستين.آيند گرفتار
و مردم و فرهيختگان و نخبگان از اعم ملتي و قوم چرا كه
و سمت به قدرت قلابهاي به آويختگان و حاكميت بدنه نيز
چه و گردند تاريخ تكرار به مجبور كه ميكنند حركت جهتي
از را آنها كه دارد وجود قوم يك تمدني روند در هايي گره
عاجز معنوي و مادي تعالي و تاريخي تجربههاي صحيح دريافت
رهنمونشان ناهموار و پرسنگلاخ جادههاي به و نموده
.مينمايد
قوم يك خوانش چگونگي نخستدر بايد را پرسشي چنين به پاسخ
كه كرد اضافه آن به را پرسش اين و جستجو خويش گذشته از
ارائه حاضر نسل به قوم يك تاريخ و گذشته از كه تصويري
است داده روي كه ماجرايي حقيقت به ميزان چه تا ميشود
رخ تاريخ در كه آنچه حقيقت در تحريفي اگر يا است؟ نزديك
گذشت كه آنچه تكرار عدم به ميتوان بگيرد ، صورت داده ،
از بالا ، از و رسمي قرائتهاي آيا و ماند باقي دلخوش
تمام ميتواند قوم ، يك موءثر رخدادهاي و شخصيتها گذشتهو
بر و بنماياند آنها به آنند خواهان مردم كه را آنچه
آنها به را كمالخواهي راه و بيفزايد آنها مدنيت و تربيت
.بنماياند
مشروطه نهضت سال سومين و نود روزها اين كه ما مردم براي
بپاداشتن و قانونخواهي تجربه ميگذارند ، سر پشت را
سياق و معيار بر شهروندان و حاكمان رفتارهاي و كارها
و سرها چه.است بوده جانگداز و تلخ تجربهاي قانون ،
كه حرمتها و حريمها چه و نرفت دار بالاي به كه تنها
آنان همه كه بابت آن از نشد ، پايمال كه حقها چه و دريده
حاكمان اما"قانون":بودند كلمه يك اجراي خواستار
از اندكي كه برنتابيدند نهايت در اوليه ، وعدههاي عليرغم
است آدمي هر طبيعي حق كه را آنچه و آمده زير به غرور قله
در اسلافشان آنچنانكه را قانون و برگردانند وي خود به
.بنهند اجرا به زدند تائيد آنمهر بر و نوشتند مشروطه
ميطلبد ، را دو هر عمل ، و نظر عرصه در شفافيت كه "قانون"
و پيچيده سرگذشتي مشروطه از پس طولاني سالهاي اين درطي
با همزمان مشروطيت تجربه كه ديگر ملتهاي.كرد پيدا غامض
و درك نيز و شكيبايي و صدر سعه بهدليل داشتند ، را ما
آن فسادانگيز حيطههاي و قدرت از حاكمانشان صحيح دريافت
به نزديك و صحيح روايتي ارائه به راسخشان اعتقاد نيز و
و توسعه پلههاي شهروندان ، براي گذشته تاريخ از حقيقت
در كه آنچه شهادت به ما كشور در اما كردند ، طي را مدنيت
قدر و نديد حرمت كه آنچه و آنكه گذشت ، سالها اين طي
كه آنچه است هنوز كه هنوز و بس و بود "قانون" نيافت
پاي آن بر شهادتطلبيها و خوردنها دل خون با ما گذشتگان
خشونت ، تقديسگر و حقيقت تحريفگر گروهي دست به فشردند ،
.ميشود سربريده و قرباني
شهروندان آنكه از بيش سالها اين طي در تاريخ گواهي به
همهگاه كه بودهاند ، تقصيركار حاكمان باشند ، مقصر
شهروندان طبيعي حقوق نمودن پايمال ضمن خواستهاند ،
مثبت شخصيتهاي بر كنند ، ارائه تاريخ از ديگرگونه روايتي
بپراكنند ، افترا و تهمت و ابهام و غبار از گردي تاريخي
.زنند تكيه دنيوي اريكه بر بتوانند ، صباحي چند شايد تا
كه را قومي و است آموخته خوب را خود درس تاريخ معلم اما
دوباره آزموني به بگيرد ، پند گذشته تجربههاي از نتواند
و دردناكتر گذشتهاش از بار هر كه آزموني ميخواند ،
.است تاسفانگيزتر
روزگار گذشت از نامخت هركه
آموزگار هيچ ز ناموزد نيز
|