دموكراسي به انتقال مشكل
آفريقا در وحشت و خشونت جايگزين قانون ،
قرن شكاكيت پايان

دموكراسي به انتقال مشكل
اما.دارد مراحل و زمان به نياز دموكراسي "تدريجي سير" *
ناكام دموكراسي تدريجي سير كه كرد تضمين ميتوان چگونه
ناكامي با نيز دموكراسي فرآيند خود نتيجه ، در و نماند
بهطور را تدريجي سير ميتوان چگونه و نشود؟ روبهرو
"دايم موقت" به آن تبديل از و برد پيش نهايي هدف تا منظم
سير فرآيند طي كه ميكند تضمين كسي چه نيز نمود؟ جلوگيري
سابق غيردموكراتيك وضع به بازگشتي دموكراسي ، تدريجي
نگيرد؟ انجام
جابري عابد محمد دكتر
طرف بني عزيزي يوسف :ترجمه
داراي ، زيرا گذاراست دوران مشكل دموكراسي به انتقال مشكل
.است تنيدهاي هم در عملي و نظري ابعاد
.اروپاست در سرمايهداري صنعتي تحولات زاده دموكراسي ،
سرنگون را حكومتي نميتوانند "معمولا دموكراتيك نيروهاي
.شوند بدل "دموكراتيك غير" نيروهاي به كه آن مگر كنند
رويارويي اصلي مشكل كه بگوييم اگر نيست بيراهه پر
كه كشورهايي و سو يك از "سوم جهان" اصطلاح به كشورهاي
مشكل ديگر ، سوي از داشتند نام "سوسياليستي اردوگاه"
براين حاكم پيچيدگيهاي علت به.است دموكراسي به انتقال
آن از رفتن فراتر براي كوشش با كه جزرومدي عمليات و مشكل
دادههاي با مشكل اين پيوند علت به نيز و است همراه
سياسي و اجتماعي مشكلات و بينالمللي و منطقهاي و داخلي
مشكل اين توگويي كشورها ، از بسياري در نژادي و فرهنگي و
.است شده بدل "دوران مشكل" به "عملا
داراي ، زيرا است "دوران مشكل" دموكراسي به انتقال مشكل
تنيدگي هم در يعني است تنيدهاي هم در عملي و نظري ابعاد
واحد پديده در -خارجي و داخلي -عيني عوامل و ذهني عوامل
.است
خلاصه بهطور كه است نظري مشكل يك دموكراسي به انتقال
ميتوان چگونه:كرد مطرح زير پرسش شكل به را آن ميتوان
كه داد انجام جوامعي در را دموكراسي به انتقال مرحله
از قبل" به يا كه ميبرند سر به اوضاعي در آنها همگي
بديل را آنها ميتوان كه اين يا دارند تعلق "سرمايهداري
اقتصاد همانند) آورد شمار به آن از فراتر يا سرمايهداري
سر به وضعي در كه اين يا ("سوسياليستي" تجارب و دولتي
است حالي در اين و است آن و اين از آميختهاي كه ميبرند
در سرمايهداري صنعتي تحولات زاده خود دموكراسي كه
.اروپاست
بر حاكميتشان كه كشورهايي در دموكراسي به انتقال
مطرح را عملي مشكل يك دارد قرار غيردموكراتيك بنيادهاي
از انتقال:كرد بيان زير شكل به را آن ميتوان كه ميكند
فرض براين دموكراتيك حكومت يك به غيردموكراتيك حاكميت يك
را انتقال فرآيند اين حاكمان ، خود يا كه است استوار
و قدرت از "خاطر طيب با" بايد حالت اين در كه دهند انجام
داده رخ دوبار يا يك اگر كار اين.بگذرند خود امتيازات
به را حاكمان كه اين با.نيست قاعده و استثناست يك باشد
مستلزم امر اين.كنند كنارهگيري به مجبور انحاء از نحوي
دموكراسي بتواند كه است جامعه در دموكراتيك نيروهاي وجود
ايجاد از و نمايد محافظت آن از و كند تحميل كشور در را
به.كند جلوگيري غيردموكراتيك حكومتهاي از ديگري نوع
دوگزينه -عملي نظر از -دموكراسي به انتقال ديگر ، عبارت
آن در سو يك از كه ;"تدريجي سير":ميسازد مطرح را زير
جامعه در دموكراتيك نيروهاي براي عرصه تا ميشود كوشش
بر و شوند استوار و يابند رشد نيروها اين و شود گشوده
كوشش "تدريجي سير" اين در ديگر سوي از.گردند چيره اوضاع
به انتقال با كار اين.شود دموكراتيك حكومت ، تا ميشود
و قوا استقلال و نمايندگي واقعي نهادهاي داراي حكومت يك
ديگري شيوه به عمل اما.ميگيرد انجام آزاديها رهايي
يا:ميشود انجام صورت دو به نيز "تدريجي سير" از غير
به مجبور را ، حاكم دموكراتيك نيروهاي فشار زير
[مستقيم بهطور] نيروها همين كه آن يا ميكنند كنارهگيري
بركنار) دوم گزينه مشكل.ميكنند بركنار كار از را او
نميتوانند "معمولا دموكراتيك نيروهاي كه است آن (كردن
غير" نيروهاي به كه آن مگر كنند سرنگون را حكومتي
انقلابي و مخفي سازماني به يعني.شوند بدل" دموكراتيك
و شناور نيروهايي به يا (نظامي شمايل و شكل با)
تودهاي تحرك شكل به كه شوند بدل نامنظم و هيجانزده
.ميدهد رخ آن نظاير و شهري عصيان و گسترده
و سالمتر "تدريجي سير" كه است آن معناي به اين آيا
است؟ يافتهتر تضمين
همانا اينجا ، در مساله اما.است همينطور اصولي نظر از
سير".است اصل يك تطبيق مساله همانا و "انتقال" مساله
چگونه امادارد مراحل و زمان به نياز دموكراسي "تدريجي
و نماند ناكام دموكراسي تدريجي سير كه كرد تضمين ميتوان
روبهرو ناكامي با نيز دموكراسي فرآيند خود نتيجه ، در
هدف تا منظم بهطور را تدريجي سير ميتوان چگونه و نشود؟
جلوگيري "دايم موقت" به آن تبديل از و برد پيش نهايي
تدريجي سير فرآيند طي كه ميكند تضمين كسي چه نيز نمود؟
نگيرد؟ انجام سابق غيردموكراتيك وضع به بازگشتي دموكراسي ،
راه در برداشتن گام معناي به دموكراسي سوي به تدريجي سير
كامل طبقه شبه يا طبقه يك از ثروت و نفوذ امتيازهاي حذف
واحد حزب يا خاندان يا طايفه نام زير كه است اجتماعي
كند تضمين ميتواند كسي چه حالت اين در.ميشود ردهبندي
و كنند "درك" را مساله امتيازها ، گونه اين دارندگان كه
را "تدريجي سير" فرآيند كه نزنند واكنشي به دست نتيجه در
خفه نطفه در را آن يكباره به يا سازند روبهرو مانع با
كنند؟
و مصنوعي هيچوجه به اضطرارآميز پرسشهاي و نگرانيها اين
بيانگر اينها.نيست بدبينانه فرضهاي پيش "صرفا يا
به "انتقال" براي كوشش كه است تجربههايي و رخدادها
امريكاي آسيا ، آفريقايي ، كشورهاي از بسياري در دموكراسي
.آنهاست گواه شرقي اروپاي و لاتين
به مخالف ملي نيروهاي "انتقال" اثر بر بارها كه سودان در
حكومتهاي سرنگوني باعث خيابان و كوچه در تحرك
از پس يا بلافاصله -فرآيند اين است ، شده غيردموكراتيك
.است انجاميده غيردموكراتيك حكومتهاي بازگشت به -مدتي
ملي شعارهاي با و حاكميت بر ارتش تسلط اثر بر يا كار اين
احزاب ناتواني از ناشي يا گرفته انجام انقلابي و
قواعد طبق رفتار و دموكراسي خود از پيروي در دموكراتيك
طبق و "نجاتبخش" آرمانهاي براي را راه كه است بازي
.ميكند باز دموكراتيك غير راههاي
آن و هستند مطلع آن از همگان كه داد رخ چيزي الجزاير در
به انتقال فرآيند ساختن متوقف و حاكمه هيات دخالت
و پياپي اظهارات و سو يك از آن راه نيمه در دموكراسي
در پيروزي نامزد كه نيرويي ميداد نشان كه بود علايمي
به دستيابي از پس ندارد قصد است پارلماني انتخابات
.بشمرد محترم را دموكراتيك "بازي قواعد" حاكميت
عربي ، كشورهاي نمونه دو اين به تا هست نيازي آيا
و آنگولا و برازاويل -زئيروكنگو همانند ديگري نمونههاي
و آرژانتين و شيلي و آفريقا در امثالهم و ماداگاسكار
را آسيا در تايلند و پاكستان و لاتين آمريكاي در ونزوئلا
ما شده اظهار نگرانيهاي كه بگويم بايد.كنيم اضافه نيز
ناديده معناي به دموكراسي سوي به "تدريجي سير" درباره
نمونه اينجا در.نيست عرب جهان در مشابه نمونههاي گرفتن
آن در دموكراسي سوي به "تدريجي سير" كه داريم را تونس
عقب به دوگام و پيش به گام يك و لاكپشتي حركتي كشور
مصر ، نمونه در.(باشد داشته جهشي تاكنون بيآنكه) دارد
حاكميت ارتش ، حاكم نهاد تا كرده منصوب خودرا "حاكم حزب"
همواره ميخواهد كه حزبي ;كند اعمال "اكثريت" نام به را
.نمايد همساز هدف اين با را دموكراسي فرآيند و باشد حاكم
حول كه است سيسال "تدريجي سير" گامهاي مغرب ، نمونه در
نمونههاي اينها به.ميچرخد خود دور بسته دايره يك
برخي جز كه كنيم اضافه را خليج كشورهاي در مشورتي مجالس
آنها تشكيل از مانع "زايمان سختي" اما شده اعلام آنها از
"رشد توقف" بيماري از اما دارند وجود نيز برخي.است شده
.ميبرند رنج آن نظاير و "تدريجي سير" عدم و
جدي بهطور نميتوان را عرب جهان در دموكراسي مساله لذا
و موجود واقعيت ديدگاه از كه اين مگر كرد مطرح سازنده و
به واقعيت ، اين دادههاي و تجربهها و كوششها پرتو در
فرار با اگر دموكراسي براي نظريهپردازي.كنيم نگاه آن
.است بيهودهاي فرآيند گيرد ، صورت آن از جهش يا واقعيت از
مختلف دادههاي گرفتن نظر در با و واقعيت تحليل با لذا
راه اين از تنها.يافت دست نظري ديدگاه به ميتوان آن
بحراني وضع از را عرب جهان در دموكراسي ميتوان كه است
اجازه ما به كه است راهي تنها اين.ساخت خارج كنونياش
كنيم پيريزي را عرب جهان در دموكراسي از گفتماني ميدهد
و بگشايد آن روي به را مثبتي تئوريك افقهاي ميتواند كه
بنبست با برخورد بدون را دموكراسي عملي تحقق امكانات
.نمايد مطرح
.كنيم مشخص واقعي ديدگاه از را "دموكراسي" بايد آن از پس
گونه آن -دموكراتيك ممارست از كه است ديدگاهي من منظور
دموكراسي اينميگيرد الهام -دارد وجود حاضر عصر در كه
محور سه بر كه است اقتصادي و اجتماعي سياسي ، نظام يك
:دارد قرار
آن فرعيات و برابري و آزادي مقولههاي در بشر حقوق (1
برابري و كار حق و دموكراتيك آزاديهاي حق همانند
.آن همانند و فرصتها
براساس آن بنياد كه حكومتي يعني نهادها حاكميت (2
با -افراد از نهادها اين قراردارد مدني و سياسي نهادهاي
و ديني و نژادي وابستگي نوع هر با و مقامي و مرتبه هر
.است بالاتر -حزبي
درون در و سياسي متعدد نيروهاي ميان در حاكميت تداول (3
.اقليت حقوق حفظ و اكثريت حاكميت مبناي بر و نهادها اين
مطرح را "دموكراسي به انتقال" مشكل ما وقتي رو اين از
بشر حقوق به كه است حكومتي از انتقال ما منظور ميكنيم
براساس آن بنياد و نميگذارد احترام آن گسترده معناي به
آن در و ندارد قرار گروهها و افراد از فراتر نهادهايي
به نميگيرد انجام سياسي اكثريت برمبناي حاكميت تداول
.دارد قرار ركن سه اين برمبناي كه حكومتي
آفريقا در وحشت و خشونت جايگزين قانون ،
متحد ملل سازمان دبيركل كوفيعنان ،
پايتخت تاون فري در ماه اين در "قبلا كه را روزي هرگز
و شهر اين شديد رنج.كرد نخواهم فراموش گذراندم سيرالئون
را امروز آفريقاي حقيقت كه را آن اميد و تلاش حال عين در
.دارم ياد به ميدهد تشكيل
اخيرم ديدارهاي شامل كه ملل سازمان براي كار سال طي 30
پاكسازي قربانيان ملاقات و روآندا در عام قتل محلهاي از
نكرده ديدار اين آماده مرا گاه هيچ بود ، كوزوو در قومي
.بود
قطع پايشان و دست كه افرادي براي توانبخشي مركز يك از من
كه است معني اين به مركز اين وجود.كردم بازديد گرديده
مورد را آنان كردن ، بيهوش از بعد بيماران جان نجات براي
عمل اين خلاف آنجا در اما.ميدهند قرار عضو قطع عمل
بودند سالمندي افراد مركز اين در بيماران.ميگرفت صورت
و دست كه حالي در زمين روي بر تا ميشدند مجبور كه
توسط آنها بدن اعضاي سپس و بكشند دراز است باز پايشان
زنده افراد اين از زيادي تعداد.ميشد قطع تبر
.نماندهاند
طريق اين از را خود پاهاي كه ديدم را ساله پيرزني 86 من
راستش بازوي كه را سالهاي بچه 2 دختر.بود داده دست از
.گرفتم خود آغوش در بود گرديده قطع طريق اين از
انداختن وحشت به براي خونسردي كمال در وحشيگريها اين
از چهارم يك "تقريبا نتيجه در.بود رسيده انجام به مردم
حاضر حال در سيرالئون نفري هزار و 500 ميليون جمعيت 4
بدهيم؟ مردم اين به ميتوانيم آسايشي چه.هستند آواره
بخواهيم اينكه به رسد چه است ، دشوار جنايات اين تشريح
خوب سخنرانيهاي مورد اين در.نماييم توجيه را آنها
.باشد بيحاصل و ناكافي ميرسد نظر به بشريت و صلح درباره
و قربانيان اين شهامت تاثير تحت نميتوانم هنوز معهذا
.نگيرم قرار ميدهند اهميت ايشان به كه مردمي تعهد
گينه ، همسايه ، كشور در را پناهندگان از تعدادي بعد روز
در جمعيت درصدي ده افزايش باعث پناهندگاننمودم ملاقات
.بودند شده است فقير كشوري خود كه گينه
اين از سخاوتمندانهاي طور به گينه مردم معهذا
وسيله به پناهندگان.بودند كرده استقبال پناهندگان
من از داشت ، را كشورشان افسانههاي مضمون كه آوازهايي
و برادران" كه كمكهايي از آنها.كردند استقبال
خوشحالي اظهار ميكردند دريافت كوزوو در "خواهرانشان
توجه مورد نيز ايشان سرنوشت تا كردند درخواست و نمودند
.گيرد قرار مشابهي
به بلكه نميكنم فراموشي را شهامتي چنين اين تنها نه من
توانبخشي مركز از خارج.نميكنم پشت نيز درخواستي چنين يك
مردم فقيرترين از بعضي تاون ، فري خيابانهاي داخل در و
به كشورشان رهبران توسط قبل روز كه توافقنامهاي جهان
ميداد ، پايان داخلي جنگ سال هشت به و بود رسيده امضا
اين كه است اميدي بيانگر ايشان خوشحالي.بودند گرفته جشن
خشونت وحشت از را ايشان "واقعا قبلي ، صلحهاي برخلاف صلح
خويش زندگي تا ميداد آنها به واقعي امكان و ميكرد آزاد
كه ميدانستم من هم و ايشان هم معهذا.بخشند بهبود را
رهبران.بود قدرت تقسيم سر بر توافق و عفو صلح ، بهاي
در بودند آورده دست به غيرقانوني طور به را قدرت كه جنبش
و ميگيرند قرار منتخب جمهور رئيس كنار در دولت هيات
دست در را الماس و طلا يعني كشور اقتصادي حيات خط كنترل
.ميگيرند
جهان مردم ساير چه و سيرالئون مردم براي چه صلحي چنين يك
با تا است سخت بسيار.نميشود واقع قبول مورد آساني به
ملل ديوانهاي به الهامدهنده كه "بخشودگي فرهنگ" هدف
ديوان همچنين سابق ، يوگسلاوي و روآندا براي متحد
دليل اين به.كرد برقرار آشتي است ، آتي كيفري بينالمللي
توافقنامه امضاي زمان در ملاحظهاي من نماينده كه بود
عفو ملل ، سازمان براي كه بود اين آن و گرفت نظر در صلح
انساني حقوق موارد ساير نقض و نسلكشي نظير جناياتي شامل
متحد ملل سازمان حال عين در نميشود ، بينالمللي
خاتمه براي اميدشان تنها و سيرالئون مردم بين نميتواند
.گيرد قرار خشني درگيري چنين يك
آمده دست به شرايط اين با كه صلحي از نميتواند كس هيچ
همبستگي واقعي تلاش بايد ولي.نمايد خوشحالي احساس
سربازان.نمائيم درك را دارد قرار آن پشت در كه آفريقا
كشورهاي اقتصادي جامعه جانب از مالي و گينه غنا ، نيجريه ،
و كردند بيرون تاون فري شهر از را شورشيان آفريقا غرب
ساير و توگوبازگرداندند قدرت به را منتخب رئيسجمهور
ميانجيگري توافقنامه براي صبورانه آفريقا غرب كشورهاي
.كردند
و ديپلماتيك دخالتهاي از تركيبي مركزي ، آفريقاي در
در -است ضعيف هنوز اگرچه -آتشبس توافق باعث نظامي
و اتيوپي آفريقا ، شرق درگرديد كنگو دموكراتيك جمهوري
شده تهيه آفريقا وحدت سازمان توسط كه صلح برنامه اريتره
.پذيرفتهاند اصول در حداقل را است
الجزيره ، در آفريقا وحدت سازمان جاري ماه اجلاس در
اهميت از قبل ، سالهاي با متفاوت حركتي در آفريقا رهبران
همچنين بشر ، حقوق و مردم خواست به احترام قانون ، حكومت
استقبال اجتماعي و اقتصادي توسعه بر تمركز نياز
نشده خود رهبران منتظر آفريقاييها از بسياري.نمودهاند
خود مشكلات با تا گرفتهاند بدست را عمل ابتكار خود و
"ماگي" خانم چون زناني به من.نمايند حل را آنها و مواجه
از دومي و بروندي در توتسي قبيله از اولي كه "بئاتريس" و
دوي هر و ميكنم فكر هستند رواندا كشور در هوتو قبيله
دست از قومي عامهاي قتل در را خانوادههايشان آنها
اقوام كودكان براي يتيمخانهاي هم با حال و دادهاند
زمينه در رابووي ميسي پريسيلا خانمميكنند اداره مختلف
در توجهي قابل اقدامات ايدز بيماري اشاعه از جلوگيري
مورد افرادي چنين اين اگر.است داده انجام زيمبابوه سراسر
حاضر حال در كوزوو مردم كه آنچه نظير بينالمللي حمايت
براي واقعي فرصت آفريقا شوند ، واقع ميدارند دريافت
خلع بايد سرباز بچههاي پسر.ميآورد دست به شدن متحول
مفيد افراد صورت به و گردند خارج بسيج حالت از و سلاح
و تحصيلاتشان براي مدرسه كه شرط اين با ولي درآيند جامعه
قابل صلح به اميد اگر.باشد داشته وجود آنها براي كار
بايد كوتاه زمان يك در ساختارها از خيلي باشد ، دستيابي
نظير كشورهايي موقع ، به كمك بدون.شوند تجديد يا و ايجاد
.كرد خواهند سقوط ياس و خشونت ورطه در زودي به سيرالئون
نيازمند حد اين به تا آفريقا زمان ، از برههاي هيچ در
در اندازه اين تا هرگز شايد اما.است نبوده مالي كمك
"فعلا.است نبوده كمكها اين از شدن بهرهمند موقعيت
بهترين كه آناني براي دقت با بايد كمك نوع درستترين
كمكها اين تا گردد ارائه ميبرند را آن از استفاده
.باشند داشته بازده برابر هزاران
قرن شكاكيت پايان
(پاياني بخش)
را آنان.ميگويد سخن انگليسيان از زننده تمسخري با نيچه
از تحقير با و ميداند رقص و ضدموسيقي و ضدفلسفه "ذاتا
علمي و ميانمايه جان و انگليسيان مسيحي اخلاق و انضباط
اسباب اين از بيش" انگليسيان ميگويد و ميگويد سخن آنان
آنچه:آوردهاند فراهم را اروپايي جان همهگير افسردگي
يا "هيجدهم قرن ايدههاي" يا مينامندش "مدرن ايدههاي"
آلماني روح كه انديشههايي -"فرانسوي ايدههاي" همچنين
انگليسي اصل -است برخاسته ضدشان به ژرف آشوبهاي دل با
و اروپا عوامزدگي...نيست دراين شكي هيچ ;دارند
(27)".است انگليسي -"مدرن ايدههاي" عوامانگي
دهيد اجازه برسانيم انجام به را بحث آنكه براي اما
يا و ميدهد قرار نكوهش مورد نيچه آنچه قبال در ببينيم
توصيه مورد نسخه و نهايي جايگزين ميستايد كه آنچه حتي
غرب سلامت و قدرت و نجات نيچه چيست؟ زمين مغرب براي نيچه
ميداند؟ چه در را اروپا و
رها و مليگرايي از رها و يكپارچه متحد ، اروپاي يك نيچه
فرهنگ براي است مبلغي و دارد آرزو را بومي فرهنگهاي از
!اروپا ملي فرهنگهاي مقابل در اروپايي
و جديد امپراتوريهاي ;ملي جنگهاي اين تمامي فراسوي در او
تدريج به او قول به كه ديد را متحدي اروپاي ديگر ، هرچيز
.ميسازد آماده را خود نگراني با و
جنون: ميگويد و ميكند پيشبيني را اروپا اتحاد نيچه
جداييافكني سياست كه كوتهبين سياستمداران و مليتگرايي
و بود خواهد گذرا دورهاي گرفتهاند ، پيش در را اروپا در
كه ميدهد تشخيص درستي به نيچه.است يگانگي خواهان اروپا
و پررمز آثار در غربي انديشمندان ناخودآگاه سمتگيري
آزمايش پيشگامي و واحد اروپاي آوردن پديد براي رازشان ،
.است آينده اروپاي آوردن پديد براي
نژادهاي مسافرت ، در سهولت علت به است ، اميدوار او
و بيافرينند جديدي سنن و رسوم و بپيوندند هم به اروپايي
مانع نيچه.بريزند هم به را اروپا داخل مرزهاي گونه بدين
براي":ميگويد و ميداند مليگرايي را اروپا اتحاد اصلي
!بيايد آزاد و تازه هواي بيشتر اندكي بگذاريد خدا خاطر
آيا.يابد ادامه اين از بيش نبايد اروپا مسخره حالت اين
نيچه (28)"هست؟ احمقانه مليگرايي اين پس در انديشهاي
در را امروزي فرهنگ راستين معناي و ارزش
كشورهاي بين تبادلات و ارتباط ايجاد و ناسيوناليسمزدايي
مليگرايي از تمسخر با سبب همين به و ميداند اروپا
دشوار بهراستي":مينويسد چنين و ميگويد سخن اروپايي
اروپاي اين در كه لختي و بيروح نژادهاي وجود تصور نيست
بيماري حملههاي اين كه تا ميبايد قرن نيم ما ، پرشتاب
و بگذرانند سر از را خاك به چسبيدگي و ميهنپرستي ارثي
(29)."خوب اروپاييگري سر بر يعني آيند ، عقل سر بر باز
ارتش ناسيوناليسم ، هراس از او كه است سبب همين به باز و
آن دستاورد تنها و ميداند زيانآور پديدهاي نيز را ملي
خون در يونانيان كه همانطور كه ميداند چنين را
اروپاييان خون در نيز اروپاييان خوردند ، غوطه يونانيان
.خورند غوطه
ديد از زمين مغرب فرهنگي وحدت تحقق مانع و سد بزرگترين
:ميگويد نيچه.است اروپايي نژادپرستي و مليگرايي نيچه
اروپا در آنچنان را مردم خون ، مسموميت و نژادپرستي تب"
جاي قرنطينه در را آنها گويي كه است كرده جدا هم از
نميتواند درازي زمان مدت براي وضع اين..دادهاند
بسيار نشستهايم ، آن بر همه كه شناوري يخ.بماند پايدار
احساس را يخها شدن آب و گرم بادهاي وزش.است شده شكننده
(30)".ميكنيم
داده دست به نيچه از كه زندگينامهاي در تسوايك استفان
"شاخ هفت ددهاي مليگرايي" درباره نيچه ناخرسندي از است
و ميگويد سخن "اروپا در ابدمدت كوچك دول انداختن جا" و
فرياد اروپا قاره روبه نااميد چنين اين هيچكس":مينويسد
پناه براي است باقي پاكي و شرافت تا كه بود نداده سر
.نهند گريز به پا والاتر ، فرهنگي آزادي يك سوي به جستن
دوراني كه بود نكرده احساس عميق همه اين هيچكس همچنين
چيزي مرگبار ، بحران اين ميان از و است مرگ پايانو روبه
(31)"آمدن وجود به حال در قهار و مهاجم قدرتي با بيسابقه
"خوب اروپايي" بود اين غربي بشر به نيچه كلام واپسين
از سخن اروپا همه در كه شد گفته زماني كلام اين و باشيد
در...و "خوب فرانسوي" ،"خوب انگليسي" ،"خوب آلماني"
هاينريش و هگل گوته ، شوپنهاور ، حتي نيچه امابود ميان
اروپايي رخدادي بلكه ملي يا محلي رخدادي نه را هاينه
نابود به را اروپا مردم واقع در خود كار اين با و خواند
.كرد دعوت خود ملي و فرهنگي مرزهاي ساختن
مهمترين نقادي به بيرحمانه نيچه اگر بود آگاه بايد
ويران سوداي به نه برخاست زمين مغرب ارزشهاي و دستاوردها
به بود ، آن ساختن به و ساختن باز نيت به كه غرب ساختن
ارزشهاي ساختن ويران منادي فلسفه وادي در گونه همين
!موعود ارزشهاي داشتن برپا به دعوت با و شد موجود
او بلكه نبود ، غرب كمال و تمام ويراني نيز نيچه آرزوي
باز غربي ميراث و ارزشها از دسته آن در را غرب اعتلاي
.بود نشده برپاي هنوز يا شده سپرده فراموشي به كه ميجست
مغرب از رويگرداني غربي ، ارزشهاي از بخشي با او ستيزه
به ميكرد پيشنهاد جايگزين عنوان به او آنچه نبود ، زمين
" ميگفت نيچهميشد محسوب غربي انديشهاي شدت همان
زخم براي نيچه كه مرهمي "!بايد مرهممان است ، زخممان آنچه
.بود غربي مرهمي مينهاد ، پيش غربي
:پانوشتها
پاره 253 -بد و نيك فراسوي -27
ص) كاپلستون.ف "فرهنگ فيلسوف نيچه فردريك" از نقل به -28
(280
پاره 241 -بد و نيك فراسوي -29
(ص 172) تسوايك استفان -"اهريمن با نبرد" از نقل به -30
(172-ص 173) همان -31
:يادداشت
در است شده آورده مقاله اين در نيچه از كه قولهايي نقل
نيست ، هماهنگ "كاملا موجود فارسي ترجمههاي با موارد برخي
آلماني متن توانسته نگارنده كه است مواردي در اين
كامل آثار مجموعه كاش اي.آورد دست به را نيچه بازگفت
با بازگفتها تمامي تا ميبود اختيار در آلماني به نيچه
.ميشد داده برابري اصل متن
چند يا دو قول نقل يك از اگر است شده كوشيده روي هر به
برهوت در شود سنجيده يكديگر با دارد ، وجود ترجمه
و اطلاعاتي مراكز غيبت و منابع فقر و اطلاعرساني
نگارنده كه بود كاري حداكثر اين ولايتمان ، فرنگي كتابهاي
وعده و است دريغ ميماند آنچهبرآيد عهدهاش از توانست
.فردا
|