احكام تحولات و عقلا بناي
ناب عقل ميراث
احكام تحولات و عقلا بناي
حائري مهدي استاد با گفتگويي در اصول علم و تحليلي فلسفه
(بخش واپسين) داماد محقق مطصفي دكتر و يزدي
مناسبت به كه حاضر گفتگوي از بخش نخستين در :جستارگشايي
مهدي آيتالله جامعالحكمتين درگذشت روز چهلمين
و رابطه با ارتباط در مباحثي ميرسد ، چاپ به حائرييزدي
سپس و شد مطرح تحليلي فلسفه برابر در اصول علم مقارنات
فقه منطق مثابه به اصول علم والاي ظرفيت باره در بحثهايي
حائري استاد سوي از پوياست و نظري آزاد ، بسيار علمي كه
و ارشادي احكام باره در بحث قسمت ، اين در.شد مطرح
احكام منشا كه عقلا بناي و عقلاني مباني و شارع تاسيسي
كه گرفت قرار پرسش مورد داماد محقق استاد سوي از هستند
پاسخ ارائه به كمنظيري ابداعي نظريات با و دقت به استاد
خويش خاصان با را فقيد عالم آن روح خداوند.پرداختهاند
.فرمايد محشور
معارف گروه
جامعه ، تا جامعه از كه بود نخواهد اين مطلب ، اين لازمه *
مسئله نظير مسائلي علاوهبر باشد؟ داشته فرق احكام
ديگري موارد به ميتوان كرده امضا را آن شارع كه بردگي
جهان در مشابهي مسائل هم حاضر درحال.كرد اشاره نيز
كشورهاي برخي در كه هموسكسواليته "مثلا.وجوددارد امروز
كشورهاي برخي در اگر آيا.است قانوني حتي و رايج غربي
همان از اين اسلام در آيا شود ، رايج مسائلي چنين غربي
باشد استثناء موارد از اگر گفتيد؟ شما كه است استثناهايي
اينجا در شارع كه بگوييم ميتوانيم ما كه كجاست وقت آن
است؟ موءسس خودش كجاها و عقلاست احكام تابع
هستند جهاني مشهورات برخي.دستهاند دو بر هم مشهورات *
در گاو احترام مثل.است منطقهاي مشهورات برخي و
مشهورات اما است ، مشهورات جمله از هم آنهندوستان
دقت.است قبيل همين از هم هموسكسواليتهخاص منطقهاي
باشد ، داشته وجود منطقهاي خاص مشهورات برخي وقتي كنيد
مخالفت جهاني سطح در آن با بشر كلي و عمومي مصالح "غالبا
.ميكند مبارزه حتي و
"قطعا مواردي يك در شارع كه ميشود اينطور درواقع *
بيشترين شايد و هست هم خيلي كه ديگر موارد دراست موءسس
.واميگذارد خود عرف همان به را مردم باشد ، هم
.هستند امضايي احكام بيشترين.است امضايي *
...دارد هم تاسيسي حكم هرحال به ولي *
.است امضايي معاملات در "اصولا شارع احكام ولي *
چطور؟ ازدواج در دادوستد ، يعني معاملات در *
.است منظور الاعم بهمعني معاملات *
اين آيا اليآخر ، "...بناتكم و امهاتكم عليكم حرمت" *
از پارهاي بين در "مثلا ديگر جامعهاي در اگر آيه
دوم؟ يا بود اول قسم از اين ميبود ، گذشته زرتشتيهاي
.است دوم قسم *
است؟ تاسيسي يعني *
.است منطقهاي عرف *
از بايد را اين آيا چيست؟ قضيه اين تشخيص ملاك وقت آن *
تشخيص براي ملاكهايي چه كرد؟ استخراج احكام و الفاظ خود
دارد؟ وجود قضيه اين
تمام با اينكهانسانها تمام به نسبت آن اهميت از بله ، *
.خاص محلهاي يا منطقه مردم با يا دارد رابطه انسانها
;بگيريم نتيجه هم مابالعكس وقتي است ممكن آيا پس:محقق *
بوده ، رايج عربستان منطقه در "يقينا كه چيزهايي "مثلا
قوم كه عربستان مردم قومي زندگي در "عاقله بر ديه" مثل
به دست خطا ، روي از شخصي كه بوده خطايي متقبل و متحمل
وجود قوم ديگر كه حالا اما.است ميزده عملي و كار انجام
و نيست قوميتي كه جاهايي در اسلام از پس يا ندارد ،
و بيمهها و نشستهاند قبيلهها و قومها جاي به دولتها
بر ديه" حكم اين آيا.دارد وجود تعاون و همياري صندوقهاي
تا بدهد دولتي صندوقهاي همين به را خود جاي نبايد "عاقله
كه است درست استنباط اين آيا شود؟ رها قضيه تبعات از شخص
بوده؟ منطقهاي حكم اين
بدهيد قرار حجت را قياس اينجا در شما چنانچه اگر *
به قائل شيعه اينكه براي بدهيد توسعه را حكم نميتوانيد
و است منطقهاي احكام ازجمله حكم اين اما.نيست قياس
.كنيد تحويل ثانويه عناوين به ميبايد را احكام اينگونه
دليل به حكم اين اگر كه است اين من منظور:محقق *
يك آيا است ، بوده حسن عربستان منطقهاي و قومي ويژگيهاي
خير؟ يا بود خواهد منطقهاي حكم
فقاهت ملاك هيچوقت تاريخ.نيست فقاهت ملاك كه اين *
تابع حكم شده ، منتفي آن موضوع "واقعا اگر.است نبوده
.فلا والااست موضوع
.نيست كار در ديگرقومي يعني.ميكنم عرض را همين:محقق *
با مرتبط قاعده لذا است ، منتفي موضوع چون است مشخص خوب *
.است منتفي هم موضوع
همين به مربوط مسئلهاي به مربوط هم ديگر مطلب:محقق *
آشيخ نظريه نقد در شما جانب از پيش مدتي كه است بحث
عقلا؟ بناي يا عقل دليل باب دربود آمده محمدحسين
دليل كه است آورده و بود كرده مبحث خلط ايشان بله ، *
اين به "حكومت و حكمت" در منعقلاست بناي همان عقل
قرار نقد مورد را آن دقت به و كردهام اشاره موضوع
ايمانوئل نظريات و ديدگاهها به قسمت همين در.دادهام
محقق خيلي كانت نظر كه گفتهام و كردهام اشاره هم كانت
را مبحث همين از دوم اشكال ميتوانيد شما.است دقيق و
.ببينيد
:نوشتهام دوم اشكال در
دانستيم ، را ابنسينا سخن معني درستي به اينكه از پس"
كتاب نويسنده ضعف نقاط و نارساييها به بهخوبي اكنون
اول...كرد خواهيم پيدا وقوف [مظفر مرحوم] "الفقه اصول"
تخصصي رشته بر علاوه كه فقه اصول علم شهير نويسنده اينكه
نقيض اينكه بهجاي است ، نوشته منطق در نيز كتابي خود ،
اين دريابد ، ابنسينا آموزنده گفتار اين از را خود مطلوب
مشهورات و آورده خود ناموزون مدعاي بر صدقي شاهد را سخن
دليل اين به "صرفا.است داده جاي محض معقولات رده در را
و مشهورات قضاياي از ظلم و عدل قبح ، و حسن چون كه
آراء تطابق و توافق بر "صرفا قضايا اين و هستند محمودات
"عينا اينها نظاير و قضايا اين بايد پس استوارند ، عقلا
عقل سوي از را شهرت اين زيرا.باشند محض عقليه احكام از
.كردهاند اكتساب عقلا عملي ،
استاد از اظهارنظر ، اين در نويسنده اين كه ميرسد نظر به
ميان در كه اصفهاني ، غروي آيتالله مرحوم خود عاليمقام
است ، كرده پيروي داشت شهرت فلسفهگرايي به خود معاصرين
به محض معقولات دايره در را مشهورات نيز معظمله زيرا
احكام كه است آن بر عقيده را دو هر و رساندهاند ثبت
نگارنده نظر به اما مترادفند يكديگر با مشهورات و عقليه
صريح تناقض بردارنده در چيز هر از پيش سخن اين سطور ، اين
كه هم چند هر انديشمندي ، ناظر هيچ بر كه است آشكاري و
زيرا نيست ، پوشيده نباشد انديشهگرايي روشهاي در ماهر
يك كه عامه ، پسنديدگي و اشتهار جز كه داوريهايي و آراء
ارزشيابي در چيزي است محض عقل بر وارداتي و خارجي عامل
صادر محض عقل از "مستقيما است ممكن چگونه ندارند ، خود
كه است اين مدعا اين بر ايشان سند "فرضا اگر.باشند شده
اين ميآيند ، حساب به محض عقل عقلايياند كه جهت آن از
كه چرا بود خواهد محض عقل داوريهاي هم آنها داوريهاي
ماخوذ مشتق مفهوم در ذات اديبان ميان در تحقيق براساس
مبدا از كه است صفتي كه عاقل ميگوييم اگر يعني.نيست
ميشود گفته خردمند انسان يك به و يافته اشتقاق عقل
.است عقل دارنده كه انساني نه و است عقل همان مقصودمان
را راي و حكم هر ميتوانيم شده كه هم رهگذر اين از پس
ناب عقل حكم را حكم آن كند پيدا شهرت عاقلان ميان در كه
عقل صريح داوريهاي رديف در را آن بايد و آوريم شمار به
توافق مورد كه داوريهايي تمام كه است اين نتيجه و بدانيم
مشهورات و محمودات از جهت اين به و ميباشند عقلا
محسوب محض عقليه احكام زمره در بايد محسوبند عقلائيه
در نامبرده گزارههاي تمام كه است چنين اين چون.گردند
داوريهاي همه از كه است چنين اين پس.مشهورند عقلا پيش
است مطلبي نهايت توضيح اين و بود خواهند محسوب محض عقل
و الفقه اصول كتاب نويسنده نظريه از دفاع در ميتوان كه
ايشان خود كه چند نمود ، هر ارائه ايشان عاليمقام استاد
.نجستهاند توسل نكته اين به
كه خود محل در هم اگر سند اين كه است اين گفتار اين پاسخ
بحث كه اينجا در باشد ، صحيح است اشتقاق مبدا و عقل تفاوت
راستي به اگر زيرا.است مخدوش سراسر است مشهورات از
توافق به نياز ديگر اين است ، ناب خرد خردمند ، از مقصود
از خردمند يك حتي.ندارد خردمندان ميان در اشتهار و آراء
مشتق در ذات اديبان گفته به و است خردمند كه جهت آن
خود ناب خرد نهاد در كه را حكمي كه است كافي نيست ماخوذ
و موضوع ميان نسبت به و دهد قرار اعتراف مورد و كرده درك
خردمند يك داوري با چون نمايد ، داوري و اذعان قضيه محمول
و آراء توافق ديگر بود ، خواهد محض خردمندانه گزارهاي هر
نامعقول و لغو آنان ميان در اشتهار و خردمندان اجماع
كثرت آن داوريهاي و عقل كه است جهت بدان اين و بود خواهد
آنگونه مشهورات ولي.نيست اشتهارپذير و توافق يا قلت و
و پسند مورد خردمندان جامعه يا جمع در تا كه است قضايايي
.بود نخواهد اعتبار مورد نباشد همگان پذيرش
عقل داوريهاي انديشهكه و تفكر طرز نوع اين برابر در
پشتوانه بدون و پايه بدون اجتهاد حد تا را محض عملي
جاودانه فرامين اين و ميدهد سقوط و تنزل عقلي ضرورت
و فرهنگي مصلحتانديشي پندارهاي عداد در را اخلاقي
اتفاق و امكان حوزه از آنها نسبت كيفيت كه محموده قضاياي
نامي فيلسوف پايه بلند فكر اين ميكند تفسير نيست بيرون
خود ، عملي نقد كتاب پايان در كه است كانت ايمانوئل آلماني
:ميدهد ارائه و ترسيم بدينگونه را عملي عقل فرامين
پديده دو عملي ، عقل فرامين و پرستاره آسمانهاي
هرچه و بيشتر هرچه را ما اذهان پيوسته كه محيرالعقولند
حيرت و بهت به آميخته تحسيني و تعظيم از سرشار تازهتر
روي بر بازتابي و ژرفانديشي كه اندازه هر به و ميسازند
.مييابد افزايش حيرت و تحسين آميزه اين گردد افزون آنها
كه درخشندهاي ميناگريهاي و پرستاره آسمانهاي سوي يك از
فرامين و دستورها ديگر سوي از و ميبينيم خود سر بالاي
و آگاه وجدان در كه عملي عقل جاودانه رهنمودهاي و اخلاقي
.مييابيم اندر خود حاضر هميشه
محيرالعقول ، امر دو اين از هيچكدام كه است اين طرفه
ناشناسايي و ابهام به پيچيده كه موضوعاتي ساير برخلاف
دورند ، به ما مستقيم آگاهي و شهود افق از و ميباشند
استدلال و قياس و حدسيات و تخمين و فكري تكاپوي به هرگز
را يكي ميتواند مكان و زمان هر در هركس و ندارند نياز
مشاهده خود وجدان در را ديگري و ببيند خود روي پيش
.نمايد عقلاني
اشغال را آن ما جسميت كه مكاني هر در را نخستين گروه
تماشاي به "آنا حسي قواي با ميتوانيم است ، كرده
مكان همان از نمايشگاه اين.درآوريم خود حيرتانگيز
زيباييهاي دادن نشان با و شده آغاز ما زيست كوچك طبيعي
كوچك مكان آن از را ما خود ، پيوسته هم به و خيرهكننده
و بيكران و آراسته جهانهاي بينهايت عظمت سوي به زيست
...ميسازد رهنمون خود يافته انتظام گوناگون سيستمهاي
حاضر هميشه وجدان خلوتگاه در كه دومين گروه ديگر سوي از
ميكنند ، تجلي ما حيرتافزاي درخشندگي با ما بيدار و
ميطلبند گواهي و آگاهي به را ما موجوديت و شخصيت پيوسته
با تنها كه را ابديت و بينهايت راستين جهان ديگر آن و
معرض در نگريست خود درون در بايد هوشمندي آيين و رسم
ما كه شناختي اين اما ميدهد ، قرار ما باش هشدار و نمايش
عقل اخلاقي فرامين و احكام اين از دروننگري ، اين در
و عضويت مخصوص رابطه كه است شناختي ميگيريم ، فرا عملي
و جاودانه نامتناهي و ابديت جهان به را ما ناگسستني تعلق
كه ميدهند نشان ما به آشكارا و ميدارند اعلام ضروري
رابطه يك بيروني ، جهان با ما رابطه مانند هرگز رابطه اين
از را ما كه است رابطهاي بلكه نيست ، اتفاقي و امكاني
.ميكند رهبري بينهايت سوي به خود درون از ضرورت روي
نگار ، و پرنقش و پرستاره آسمانهاي آن كه اينجاست تفاوت
كه خود ، نهان و پيدا جهانهاي و بيشمار جلوهگريهاي با
قاهرانه احاطه ما طبيعي زيست محقر مكان و ناچيز هستي بر
در را ما موجود اهميت و ارزش تمام حقيقت ، در است كرده
و حقارت به را ما و برده فرو خود بيكران عظمت ژرفاي
محكوم خود تلاطم و پرموج درياي برابر در قطرهاي ناچيزي
صحنه در كه محكوميتي و حقارت اين عليرغم اما ميكند ،
و دروننگري راستاي در ميكنيم ، مشاهده خود برونگرايي
و ارزش اخلاقي ، احكام و فرامين عقلي تجليات صحنه در
برتر درك و هوشمندي عامل يكه عنوان به ما موجود اهميت
ما كه ميگيرد اوج ابديت جهان نامتناهي فراسوي به چنان
خويش ، بروننگري حيواني زيست از را خويشتن تنها نه خود
و ارزش قلمرو بلكه مييابيم ، بينياز و مستقل "كاملا
محسوس جهان تمام از بالاتر و برتر را خود وجودي حاكميت
شناسايي بيكرانش نگارهاي و نقش و ستارگان آن تمام با
.ميكنيم
موجوديت فرجامگرايي از ميتوان حداقل را واقعيت اين
در هرگز كه اخلاقي متعالي فرامين همين ديدگاه از خود
و درك آشكارا صورت به نميگنجد ، مكان و زمان محاصره
فرامين اين طبيعت كه همانگونه زيرا.نماييم استنباط
محدوديتهاي نوع از محدوده هيچ در آنها ميكند ، اقتضا
ابعاد و نميشوند شناسايي و ترسيم و سنجش جهاني اين زيست
.است استوار ابديت و ازليت بر آنها حاكميت
ديگري مسائل ميتوانيم شما فرمايش نتيجه در بنابراين *
تمايز و مصطلحات به مربوط هم برخي كه كنيم مطرح نيز را
.داريم اصطلاح دو فقه اصول در ما.ميشود يكديگر از آنها
اصطلاح يك و است ادله از منبع چهارمين كه "عقل" دليل يكي
يكديگر با دو اين تفاوت باره در بحث.ست"عقلا بناي" هم
هستند؟ يكي دو هر آيا.است
.است مشهورات همان ،"عقلا بناي" خير ، *
چيست؟ "عقل" دليل پس *
.است ناب عقل *
منبع چهارمين عنوان به آنچه كه است اين جنابعالي منظور *
ناب عقل آن ميشود ، شناخته فقه اصول در معروف منابع از
عقلا بناي عنوان به كه آنچه اما نيست ، مشهورات و است
واقع كجا در عملي عقل پس.است مشهورات منظور شده ، مطرح
ميشود؟
همان ;نظري عقل نه و است ناب عقل همان هم عملي عقل *
تطبيق مقام در و مييابد در را نبايدها و بايدها كه چيزي
را عملي نبايدهاي و بايد البتهميكند ارائه ما به
.ميكند توصيه
را ناب عقل كه است كرده را اشتباه اين مظفر مرحوم پس *
...كرده تلقي مشهورات همان است ، ادله از چهارم منبع كه
.است درست "كاملا بله ، *
ناب عقل ميراث
(اول بخش) يزدي حائري استاد تحليلي كتابشناسي
رضوي سيدمسعود :نوشته
اهل همه براي يزدي حائري مهدي استاد تاليفات و آثار
كتابها ، بر علاوه.است شده شناخته ايران در فرهنگ و فلسفه
فاضلانه و علمي گفتگوهاي و مقالات از پرتعدادي مجموعه
در هريك كه ميگيرد قرار فقيد استاد آثار زمره در نيز
بدو از زيرا ميشود محسوب بديع و مهم اثري خود نوع
قضا از و بودهاند نوشتن كار به دست ايشان نوجواني
سن 16 در "آندلسي كودك" نام به نيز ايشان كتاب نخستين
اسلام جهان ماجراهاي كه گرديد تراوش ايشان قلم از سالگي
داستاني قالب در و فرموده توضيح را غربي خلافت دوره در
حداقل متمادي سالهاي طي اثر اين.بودند درآورده دلكش
.بود رسيده چاپ به بار پانزده
آثار اين و است استاد فلسفي كتب به نظر حاضر ، مقاله در
.است گرفته قرار بررسي و توجه مورد اجمال به
هستي هرم -1
در.دانست "هستي هرم" را استاد اثر معروفترين بتوان شايد
از تحليلي":است آمده كتاب جلد روي بر عنوان اين ذيل
."تطبيقي شناسي هستي مبادي
در "فلسفه و حكمت انجمن" در استاد درسهاي حاصل اثر اين
فلسفه در ايشان بنيادي تز برگيرنده در كه است سال 1359
چاپ نخستين و شده تدوين فصل در 12 هستي هرم.ميباشد محض
"فرهنگها مطالعه ايراني مركز" سوي از سال 1360 در آن
هستي -چنيناند1 ترتيب به فصلها اين.است شده منتشر
برهان -اسلامي 3 هستيشناسي و غربي انتولوژي -واستي 2
مخروط -هستي 5 پيرامون در -صورت 4 منطق طريق از صديقين
-توحيدي 7 انتولوژي قواعد -اسلامي 6 فلسفه در وجود
-طبيعي 10 كلي -هستي 9 هرم -واپيستمولوژي 8 كانت انتولوژي
فقر معني به امكان -لذات 12 با فرد -هماني 11 اين:حمل
برترين و برترين دانش را شناسي هستي بحث" حائري استاد
لحاظ به دانشها "فراگيرترين" معناي به "انساني دانشهاي
بخشبندي به ايشان.دانستهاند وجود مفهوم خصوصيت
از بود عبارت كه بودند قائل هستي مسئله در ويژهاي
"مطلق وجود" زمينه اين در."مقسمي اطلاق" و "قسمي اطلاق"
اين برمبناي و دانسته يكديگر از متمايز را "وجود مطلق" و
و شرق فلسفه مشكلات از بسياري كه بودند معتقد شناسايي ،
درك و استنباط براي را هستي انديشه راه" و شده آسان غرب
تفاوت همين روي ازساختهاند هموار هستي يكتايي واقعيت
فرد" يافتهايم توفيق خود فلسفه در ما كه است تحليلي
تجربي و عيني واقعيتهاي همين ميان در را هستي "بالذات
همين طريق از و كنيم دريافت خود ظاهري حواس با عالم
هستي هرم در كه هستي جهان كل به عيني و طبيعي پديدههاي
".گرديم رهنمون است يافته ترسيم
هرم در هستي متفاوت مراتب كه بودند معتقد استاد
و كثرت و اختلاف عين در ايشان ، توحيدي انتولوژيك
و سو ، يك از تجليات و ظهور ميناگريهاي و گوناگونيها
از همه ديگر ، سوي از پسي و پيشي و ضعف و شدت در اختلاف
سرچشمه تحققي و عيني هماني اين و ناگسستني وحدت يك
.ميگيرد
فقيد استاد دكتراي تز از ويژهاي بخش ،"هستي هرم" تئوري
تورنتوي دانشگاه در آنالتيك فلسفه رشته در كه است بوده
بنام اساتيد سوي از فراوان تحسين با و شده دفاع كانادا
هرم هندسي تئوري.است شده پذيرفته ممتاز درجه با فلسفه
ديگر تئوريهاي تمام زيربناي توحيدي انتولوژي و هستي
و بشر حقوق و شناسي جامعه و شناسي جهان مباحث در استاد
اهميت از لذا و است نفس مباحث و مدن سياست و شناسي انسان
.ميباشد برخوردار استاد آثار ميان در بنيادي
گواهي و آگاهي -2
تصديق و تصور رساله انتقادي شرح و ترجمه كتاب ، اين
صدرالدين ، نظريههاي نقد ضمن كه است شيرازي صدرالدين
باره در حائري استاد بديع و تاسيسي تئوريهاي و ديدگاهها
در "علم" مبحث در كه "تصديق" و "تصور" مهم موضوع دو
.است شده بيان ميشود ، مطرح فلسفه
مقوله كه گفت ميتوان اجمال به كتاب اين محتواي درباره
بررسي مورد مختلف فصول و ابواب در اسلامي فلسفه در علم
به مقولات مبحث در گاه و علمالنفس در گاه.ميگيرد قرار
به ذهني وجود در گاه و نفساني كيف اقسام از يكي عنوان
علم ، اولي تقسيمات از وجود از نشئهاي و نحوه عنوان
مرحوم ترجمه و تعبير به و تصديق و تصور به آن تقسيم
از است عبارت "تصور".است "گواهي و آگاهي" حائري استاد
بنا كه است معرفتي "تصديق" و حكم بدون ساده ادراك و علم
و حكم همان ديگر رايي بنابه و است حكم همراه رايي به
رسالهاي شيرازي صدرالمتالهين حكيم مرحوماست اذعان
التصور" عنوان با است نگاشته زمينه اين در مختصر و موجز
مرحوم و پرداخته مربوطه مشكلات و مسائل به كه "التصديق و
برگردانده شيوا و روان فارسي به را آن يزدي حائري استاد
بدان عالمانهاي نقد و شرح و ممتع تعليقات و حواشي و
وارد قدرتمندانه كه برآن علاوه محقق مترجم.است افزوده
حكيم آراي نقد به و شده آزمايي عقل و فكري كارزار عرصه
به خود چنانكه پرداخته ، مذكور رساله در صدرالمتالهين
رفع و مشكلات حل به خاص فكري دستگاه صاحب فيلسوف يك گونه
.است گماشته همت معضلات
براي سال 1360 در فلسفه و حكمت انجمن سوي از كتاب اين
مطالعات موءسسه طرف از "مجددا سپس و گرديد طبع بار نخستين
.گرديد منتشر و چاپ فرهنگي تحقيقات و
نظري عقل كاوشهاي -3
اسلامي فلسفه تحقيقي و مفصل دوره يك نظري ، عقل كاوشهاي
و پرداخته اسلامي فلسفه مسائل و موضوعات اهم به كه است
وضع كه آنجا بحث ، و تحقيق از فراغت از پس فقيد ، استاد
و است پرداخته تطبيق و مقايسه به افتاده ، طبع با مطابق
مخالف جهت در يا موافق عنوان به يا ديگران از سخناني
اجتهاد سخنان اين در تحقيقي روش همان با سپس و است آورده
مبسوط و مفصل مقدمهاي كه كتاب ايناست كرده بررسي و
بر مشتمل دارد "اسلامي كنوني فلسفه از نيمرخي" عنوان تحت
-روششناسي مباحث و نخست فصل در نويسنده و است فصل چهارده
علوم مسائل و مبادي ، موضوعات ، :نظير -Methodologic
را آن تقسيمات و تعريف را فلسفه دوم فصل در ;پرداخته
به فلسفه باب در بررسي به سوم فصل در سپس و برشمرده
آورده روي متافيزيك يا علماعلي يعني كلمه ، خاص معناي
.است
مورد اولي فلسفه موضوع مثابه به "هستي" چهارم ، فصل در
مسائل امهات بعدي فصول در و است شده واقع تحقيق و مطالعه
مفهومي و لفظي اشتراك مصداق ، و مفهوم نظير اسلامي فلسفه
و رابط وجود آن ، ادله و وجود اصالت وجود ، تشكيك وجود ،
اجتهادي نظري با معقول به عاقل اتحاد و علم مبحث و رابطي
سيزدهم فصلگرفتهاند قرار بررسي و بحث مورد تحقيقي و
خداشناسي به است كتاب بخشهاي مفيدترين و جذابترين از كه
يعني پاياني فصل در نهايت در و يافته اختصاص تطبيقي
برخي ايضاح در فلسفي محققانه ترمينولوژي يك چهاردهم
...و تصور حد ، حيثيات ، علم ، عقل ، چون هم فلسفي مصطلحات
.است آمده
سهامي شركت تهران ، دانشگاه سوي از بار چند شده ياد كتاب
نگارش.است رسيده طبع به اميركبير انتشارات و انتشار
سال 1374 ماه مرداد آخر در مقدمه ذيل تاريخ بنابه كتاب
.است يافته پايان
عملي عقل كاوشهاي -4
كه هست بنيادي تفاوتي اخلاقي قواعد و اخلاق فلسفه ميان
.ميكند جدا يكديگر از "كاملا را آنها مباحث و مسائل
Meta-) فرااخلاق اصطلاح به و اخلاق برتر شناخت اولي
ياد اخلاق فلسفه عنوان به آن از "معمولا كه است (ethics
دستوري قواعد و معيارها و احكام شناخت ديگري و ميشود
را آن گذشته از كه است (Normative-ethics) اخلاق
.ميگفتهاند علمالاخلاق
آنچه يعني اخلاق فلسفي مباحث كه شد متذكر بايست البته
مجزا بخش دو به خود ميشود ناميده اخلاق فلسفه "اصطلاحا
است اخلاق علم فلسفه يكي.ميشود تقسيم مرتبط "كاملا اما
و تصوري مبادي از و رفته شمار به دوم درجه معرفتي كه
ديگري و ميكند گفتوگو و بحث اخلاق علم روشهاي و تصديقي
را آن ميتوان اصطلاح به و است اخلاق خود به فلسفي نگاهي
به معطوف و اول درجه معرفتي و ناميد اخلاق بعدالطبيعه
.است اخلاقي ارزشهاي و حقايق
در شده مطرح مباحث موضوع كه عملي عقل كاوشهاي شريف كتاب
و خوبيها آن ذاتي عوارض كه است مقدور هستيهاي" آن
و مسئوليتها و نادرستيها و درستيها و اخلاقي بديهاي
اگر ميپردازد اخلاق فلسفه شاخه دو هر به "است بايستيها
نگارنده.است نگرفته صورت حوزه دو ميان دقيق تفكيكي چه
اساتيد ميان در فرد به منحصر شيوهاي و ابداعي طريقي به
و بايد و اخلاق پيرامون فلسفي بحث به اسلامي فلسفه متقدم
است "مساله طرح" كه بخش نخستين در و ميپردازد نبايدها
ميان منطقي برگسست داير را هيوم معروف شبهه يا پرسش
بخشهاي در سپس و كرده ايضاح و طرح بايستيها و هستيها
اسلامي فلسفه فكري سنت بر مبتني فلسفي تلاشهاي با ديگر
موضع ميكوشد زمين مغرب فلسفي فكري ميراث به توجه با و
مشكل برابر در اسلامي فلسفه مسلم استاد عنوان به را خويش
.دارد بيان مزبور مساله و
بايستي آنتولوژي:از عبارتند كتاب مختلف فصول عناوين
ماده منطق واستيها ، بايستيها صورت منطق واستي ،
.اسلامي كلام متون از بحثي نهايت در و واستيها بايستيها
متقدم متكلمان كلامي بحثهاي محقق نويسنده پاياني بخش در
و تحليلي نحوي به عدل و قبح و حس پيرامون را مسلمان
منتشر سال 1361 در كتاب.است كرده نقادي و بررسي محققانه
.است شده
|