مدرسه به رفتن براي را فرزندان چگونه
كنيم؟ آماده
كنيد مراقبت خود از
مدرسه به رفتن براي را فرزندان چگونه
كنيم؟ آماده
را آنها و كرده راهنمايي را اطفال ميتوانند والدين
اول كلاس در ازآنها كه طرزي به جديد محيط با تطبيق براي
.كنند آماده ميرود انتظار
به رفتن زمان ميرسد پايان به كودكي دوران كه هنگامي
عادي روحي و بدني لحاظ از كه اطفالي تمام. است مدرسه
براي اما بروند مدرسه به سالگي شش سن در بايد هستند
بسياري در دارند بدني يا و ذهني افتادگي عقب كه اطفالي
را آنها احتياجات كه را مخصوصي كلاسهاي محيطها از
والدين اينكه از قبلمينمايند فراهم ميكند برآورده
بايد بفرستند مدرسه به را كودكانشان كه بگيرند تصميم
حتي كنند آماده جديد تجربه اين براي را خود اطفال
به رفتهاند كودكستان و كودك مهد به كه كودكاني
.دارند احتياج بخصوصي آمادگيهاي
مدرسه به نسبت خردسال اطفال نظر
چون و دارد را شدن بزرگ مفهوم مدرسه به رفتن كودكان براي
خود براي و شوند بزرگ زودتر چه هر كه دارند دوست آنها
مدرسه به رفتن انتظار در مشتاقانه آورند دست به استقلال
برادرهاي و خواهر داراي كه بچههايي "مخصوصا هستند
اشتياق ميروند مدرسه به روز هر كه ميباشند بزرگتري
ميدهند نشان بيشتر را مدرسهاي بچههاي گروه به پيوستن
برادرهايشان و خواهر كه بحثهايي در ميخواهند هميشه و
اما.باشند داشته سهمي ميكنند منزل در مدرسه به راجع
اشتياق ميرسد فرا آنها براي مدرسه به رفتن زمان وقتي
امنيت اينكه از است ممكن آنها ميشود ترس به تبديل آنها
از مدرسه ناشناخته دنياي به شدن وارد با را خانه محيط
"قبلا كه بچههايي حتي باشند داشته واهمه ميدهند دست
به رفتن از است ممكن نيز داشتهاند دوست را آمادگي دوره
با خانه محيط فرق كه چون باشند داشته واهمه اول كلاس
.است كودكستان و مهدكودك از بيش دبستان اول كلاس
پايان به را مهدكودك دوره كه اطفالي ديگر جهت از
اول كلاس جذب آسانتر و سريعتر همواره رساندهاند
خاطر به نيز اطفال اينگونه ولي.اطفال ساير تا ميشوند
جديد محيط با را خود بايد دبستان و آمادگي محيط اختلاف
.دهند تطبيق
ميگذارد اثر طفل برخوردهاي در مدرسه اوليه تجربيات *
اوليه تجربيات به زيادي بستگي مدرسه به نسبت اطفال احساس
باشد خوشآيند آنها براي تجربيات اين اگر.دارد آنها
ميكنند ، پيدا يادگيري ذوق و ميبرند لذت مدرسه از آنها
بيابند ترسناك يا و ناخوشآيند محيطي را مدرسه اگر اما
وسيلهاي هر به بلكه ميشوند متنفر مدرسه از تنها نه
كه است بسياري عوامل.ميگردند متوسل آنجا به نرفتن براي
آمادهشدن.ميدهد شكل مدرسه به نسبت را بچهها برخورد
ميل ميرود انتظار آنها از مدرسه در كه چيزي براي آنها
سطح در كه بچههايي.ميكند تشديد يادگيري در را بچهها
از كه بچههايي يا و هستند توانائيهايهوشي از پايينتري
به نسبت آنها اوليه ديد و تجربيات در دارند نفرت مدرسه
مشكلات اين اگر حتي ميآيد وجود به مشكلاتي چنين مدرسه
.ندهند نشان را خود هم بالاتر كلاسهاي تا
بوده اول كلاس از مشكل شروع كه كرده ثابت بسياري حقايق
جاي به تلخي تجربيات بچهها اينگونه اوقات بيشتر است
.داشتهاند مدرسه از قبل دوران در شيرين تجربيات
است مهم سازگاري يك خود مدرسه به رفتن *
چيزها خيلي با را خود طفل كه است لازم اول سال شروع در
مدرسه از قبل تجربيات كه بچههايي براي.دهد مطابقت
است منزل با آنها جدايي اولين مدرسه به رفتن نداشتهاند
جديد ، افراد با اطفالي چنين كه است بار اولين اين شايد
هم آنها ميشوند مواجه رفتاري جديد الگوهاي و جديد ، محيط
.هستند بلوغ و رشد سوي به بزرگ گامي برداشتن حال در اكنون
اثر مدرسه اوليه تجربيات در كه عمدهاي مسائل *
ميگذارند
:مدرسه از قبل تجربيات
دارند دوست را كودكستان يا و مهدكودك بچهها اينكه آيا
اثر دبستان اول سال به نسبت آنها برخورد در ندارند يا
دارند دوست را مدرسه از قبل دوره كه بچههاييميگذارد
است شوقآور آنها براي كار ميبرند لذت نيز اول كلاس از
و اجتماع با سازگاري بچهها از دسته اين براي همچنين
.است آسانتر بچهها ساير
:مدرسه براي آمادگي
است ممكن باشند داشته مدرسه به راجع غلطي نظر بچهها اگر
احساس است ممكن همچنين و باشند نداشته دوست را واقعيت
آنها از كه چيزي به نسبت توانايي عدم و آمادگي عدم
.بكنند ميرود انتظار
:اجتماعي پذيرش
باشند خود همكلاسيهاي علاقه مورد بچهها اينكه از
ولي ميشود خوشآيند آنها براي مدرسه اول روزهاي تجربيات
و بياعتنا آنها به آنها همكلاسيهاي كه كنند احساس اگر
احساس مدرسه در بودن از بچهها ندارند قبول را آنها يا
.ميكنند نارضايتي
:ديگران با ارتباط
اين كنند برقرار ارتباط ديگران با بتوانند بچهها اگر
وقتي وليميكند كمك آنها اجتماعي روابط ساختن به مسئله
ديگران با روابط برقراري به قادر دليلي هر به بچهها
تنهايي احساس و افتاده جدا خود همكلاسيهاي از نباشند
اينكه به ميشود منجر مسئله اين طبيعي طور به و ميكنند ،
.باشند نداشته دوست را مدرسه محيط بچهها
:يادگيري در موفقيت
باعث يادگيري در كلاس دانشآموزان بقيه با بودن همسان
.ميشود مدرسه شروع در خوشآيندي تجربيات آمدن بهوجود
باعث بنويسد و بخواند ديگران مانند نتواند طفل اگر ولي
اينگونه در ميشود او در حقارت و پستي حس آمدن بوجود
خوردهاند شكست آن در كه محيطي از فرار به ميل بچهها
.مييابد افزايش
هوش به بستگي حدي تا جديد موقعيتهاي با سازگاري توانايي
خود سريعتر باشد باهوشتر بچه چه هر.دارد فردي ذكاوت و
به نااميدي و ياس كمتر نتيجه در.ميدهد وفق محيط با را
.ميدهد دست او
با داشتن كار سرو به بستگي بيشتر جديد محيط با سازگاري
نونهالان از خيلي.شخصي هوش به تا دارد مختلف وضعيتهاي
خيلي حتي و داشتهاند جديد محيط با سازگاري در كمي فرصت
ديرخو شدهاند ، راهنمايي رفتارشان طرز مورد در ندرت به
زودتر چه هر بايد.دربردارد طولاني اثرات مدرسه به گرفتن
اين در كوششي هيچ از و برآييم مسئله اين رفع صدد در
.نكنيم فروگذار زمينه
براي را آنها و كرده راهنمايي را اطفال ميتوانند والدين
اول كلاس در آنها از كه طرزي به جديد محيط با تطبيق
.كنند آماده ميرود انتظار
در تغييري اگر برسند سالگي سه به بچهها اينكه از قبل
ميشوند ناراحت "احتمالا شده داده آنها عادي فعاليتهاي
و.ميآيد خوششان تنوع از "دقيقا بچهها آن از بعد ولي
مردم با سازگاري در يادگيري براي بچهها كه است وقتي اين
اين از كه والديني.هستند آماده "كاملا جديد محيطهاي و
بچهها آمادگي زمينه اين از ميتوانند آگاهند مسئله
بچهها ميتوانند بهتدريج آنها نمايند ، استفاده "كاملا
.كنند معرفي جديد موقعيتهاي و مردم به را
نه مييابند مهيج و لذتبخش بسيار را جديد تجارب بچهها
رفتن از ناشي ترس از است ممكن مسئله اين وترسناك
نيز ديگري راههاي.بكاهد بار اولين براي مدرسه به بچهها
به تجربه محيط با سازگاري از ميتوانند بچهها كه هست
.ميدهد كاهش را سازگاري مشكلات نكات اين.آورند دست
بياموزند "اجبارا را محيط با شدن سازگار طرز بچهها هرچه
در فشرده آموزش يك. شد خواهد آسانتر كار اين آنها براي
به ندرت به اول كلاس به شدن وارد از قبل ماه شش تا سه
خوب نتايج به طولاني زمان مدت در تدريجي آموزش اندازه
سالگي پنج سن آغاز در آموزش اين براي مناسب وقت.ميرسد
.است
كودك تكامل و رشد :منبع
هرلاك اليزابت :نوشته
آشتياني شهيندخت :ترجمه
كنيد مراقبت خود از
كنيم حذف خود زندگي از را بحران
آتشيم؟ فرونشاندن سرگرم همواره گويي كه ميكنيم احساس چرا
و تلاطم ما از بعضي.آنيم برافروختن حال در هميشه چون
آن با كه است چيزي اين زيرا برميگزينيم را بحران
به كه..مخرب احساسهاي كردن تجربه براي گاهي.آشنائيم
همچنان.ميپردازيم بحران ايجاد به احساساند ، حال هر
درگير ميزنند ، لطمه ما به كه ناسالمي روابط در را خود
از و روميآوريم كساني همان به بارها و بارها.ميكنيم
ما از بارها و بارها كه ميخواهيم را چيزهايي همان آنها
.داشتهاند دريغ
كردنيم ، احساس و انديشيدن نادرست شيوه دچار كه ما
به و خود به ترديد منفي ، جنبههاي اين همه ميتوانيم
زيستن و انديشيدن مثبت شيوههاي به را خود كشاندن شكست
ايجاد كه بحراني از":پرسيد خود از ميتوانسازيم متحول
ايمني؟ موفقيت؟ آسايش؟ "ميشود؟ من عايد چيزي چه ميكنم
ميتوانيم پيبرديم ، كار حاصل به آنكه محض به اهميت؟
.بيابيم رضامندي همان كسب براي ديگري سازنده شيوههاي
رشد از را موفقيت نفس ، مراقبه و عبادت طريق از را آسايش
نظر قطع.ميآوريم دست به خوددوستي از را ايمني و معنوي
همين ميآيد ، دست به بحران ايجاد راه از آنچه از
ديگران و خود به كه سالمتري شيوههاي به را دستاوردها
آن از.بخشيد تحقق ميتوان نياورد ، وارد لطمهاي
خواهيم را خود بالهاي آمد ، بهدرخواهيم قديمي پيلههاي
.ميشويم آزاد پروانه همانند و گسترد
همواره زندگي ، در بحران ايجاد دستاوردهاي از قطعنظر
.بخشيد تحقق را دستاوردها همين مثبت ، شيوههاي به ميتوان
استقلال اعلام
وابستگي نيازهاي آنها با كه ميشويم جذب كساني سوي به ما
با چنان را خود نياز از پر زندگاني.داريم مشتركي متقابل
از را استقلال و فرديت احساس همه كه درميآميزيم آنها
.ميبريم ياد
ياري و محبت به همواره گرچهنيستيم سيامي دوقلوهاي ما
ياري و محبت در را خود نيستيم مجبور داريم ، نياز ديگران
و رواني لحاظ به چه و جسمي لحاظ به چه ما.كنيم گم آنها
و احساسها انديشهها ، ما.هستيم مستقلي انسانهاي معنوي
.داريم را خود ويژه جداگانه رفتارهاي
استوار ميكنند ، سقوط ديگران كه وقتي ميتوانيم ما
را خود آرامش ميتوانيم ناراحتند ، ديگران وقتي بمانيم ،
ميتوانيم ما دارند ، منفي نگرشي ديگران وقتي كنيم ، حفظ
ما به را آزادي اين استقلال ، .باشيم داشته مثبت نگرشي
به مربوط تصميمهاي خود و بينديشيم خود براي كه ميدهد
كه ميدهد ما به را آزادي اين استقلال ، .بگيريم را خود
چنانكه يكپارچهايم ، و مهم ميآييم ، حساب به كنيم احساس
ما به را آزادي اين استقلال همچنينهستيم چنين "واقعا
ديگران براي و بپيونديم ديگري شخص به صميمانه كه ميدهد
هر.كنيم دوستي و محبت احساس خود ارزش كردن قرباني بدون
براي ليكن هستيم ، مستقل يكديگر از نحوي به ما از كدام
عاطفيمان و فيزيكي نگهداشتن زنده متقابل ، وابستگي درمان
.دارد ضرورت استقلال از استفاده با
خوي و خلق رغم به كه ميدهد ما به را آزادي اين استقلال
.برگزينيم را خود احساس نحوه ديگران ،
رابينسن ب دكتر نوشته
غيبي منوچهر دكتر ترجمه
|