بر (ره) امام عرفاني -ديني نگرش تاثير
تربيت و تعليم
وارستگي در خدا ، و دين بزرگ مردان بيگمان :گشايي جستار
انسانها ديگر بر ناپاكيها ، و پليديها از نفس تزكيه و
از فرزانه و خردمند راهنمايان آنان كه چرا داشته تقدم
آخرت و دنيا نيكبختي و كمال سوي به انسانها براي
امام ژرف و توجه قابل ابعاد از يكي رو اين ازبودهاند
تزكيه و تربيت و تعليم به بزرگوار آن عنايت (ره)خميني
اگر":فرمودند امام كه همينروست از و است بوده نفس
بنياد ، براين "نميخورد درد به هم توحيد علم نباشد تزكيه
خلقيات جميع در الگو و نمونه خويش كردار و گفتار در امام
نگرش به اختصاص ميآيد پي از كه نوشتهاي.بود انساني
تربيت و تعليم درباره (ره)امام عرفاني و فقهي فلسفي ،
و انديشه بررسي كنگره" مقالات مجموعه از نوشته اين.دارد
ماه 1373 خرداد در 1211 كه "(ره)امام حضرت تربيتي آثار
.است شده برگرفته شد ، برگزار
معارف گروه
رجبي حسن محمد دكتر :نوشته
فقهي ، نگرش پيرامون است بحثي داريد ، رو پيش در كه نوشتاري
عنوان كه چند هر تربيت ، و تعليم بر امام عرفاني و فلسفي
بررسي قابل مقاله يك در آن عمق و گستردگي همه با فوق
ليكن ميطلبد ، را مستقلي بحث كدام هر كه چرا نيست
روح از استمداد و متعال پروردگار عنايات با كه اميدوارم
و فكري ابعاد از گوشههايي به بتوانم امام حضرت بلند
باشم داشته اشارهاي اسلامي امت راهنماي و مربي تربيتي
براي تذكاري و امام حضرت مطهر روان به باشد هديهاي تا
آن عرفان و تربيت و اخلاق مكتب شيفتگان و دهندگان ادامه
.حضرت
كه همانگونه رسيده ، فعليت به و كامل انسانهاي بدونشك
آثار ، نميشود ، خلاصه و محدود بعد يك در وجودشان
.است مختلفي ابعاد داراي نيز آنان انديشه و ديدگاهها
بعد يك در كه است برجستهاي شخصيتهاي از خميني امام
كمال به و يافته رشد مختلفي ابعاد در بلكه نشده ، محصور
فقهي ، مختلف انديشههاي چنانكه است شده نائل مطلوب
مطلب براين گواه ايشان اجتماعي و سياسي فلسفي ، و عرفاني
.است
از گفت بتوان شايد كه امام فكري ابعاد از يكي
در مسئلهاي هيچ و بوده ايشان نزد در مسائل بنياديترين
مسئله نداشته ، اهميت و ارزش آن اندازه به امام بينش
زندگي مراحل در همواره كه است نفس تزكيه و تربيت و تعليم
جهت در موقعيتي هر از و داشته مبذول خاصي توجه آن به
استفاده تربيت و تعليم مسئله اهميت و ضرورت بيان
مشغول قم در كه دوراني در تدريس راه از چه ميكردند ،
خود از كه تاليفاتي و نوشتهها تدوين راه از چه و بودند
مناسبتهاي به كه سخنرانيها راه از چه و گذاشتند بجاي
.فرمودهاند اظهار گوناگون
عرفان و اخلاق مكتب شيفتگان تا است آن شايسته رو اين از
و تربيت و تعليم مسئله به علاقهمندان و (ره)خميني امام
از هستند ، بودن چگونه و زيستن چگونه راه پي در كه آناني
ارائه و بررسي و تحقيق به و نموده استفاده فرصت اين
و حقيقت راه گشتگان گم تا بپردازند آن عملي راههاي
.نمايند هدايت را طريقت
محور چهار در امام عرفاني و فقهي نگرش در تربيت و تعليم
:است تحقيق و بررسي قابل
از پس و جواني دوران از (ره)امام كه نوشتههايي و كتب -1
.گذاشتهاند يادگار به آن
اظهار مختلف مقاطع در كه اندرزهايي و پند و سخنراني -2
.فرمودند
.شاگردان تربيت -3
.جوان نسل تربيت -4
:عرفان و اخلاق مرز
به; مطلوب كمال به رسيدن براي است روشي نوع يك عرفان
براي بايستي كه ميدهد نشان ما به عرفان ديگر تعبير
و كجا از توحيد ، به رسيدن براي و جان و روح شكوفايي
.كنيم آغاز چگونه
آن كمال كه است گياهي مانند بشر روح و جان ميگويد عرفان
صورت بايد مخصوصي نظام اساس بر كه است رشدي و نمو در
كه چرا ميشود روشن اخلاق و عرفان مرز كه اينجاست بگيرد ،
مانند ارزشهاست و فضائل سلسله يك از سخن تنها اخلاق در
و كجا از دهد نشان اينكه بدون..و پاكدامني راستي ،
براي ميگويند عرفان اهل كه صورتي در.نمود آغاز چگونه
بدون و كرد طي بايد را مراحلي و منازل كمال ، به رسيدن
.نميرسد بجايي انسان مراحل آن پيمودن
:عرفان و فقه مرز
اجتهاد و استنباط بوسيله كه است مقرراتي و احكام فقه
بري مكلف ، انسان ذمه آن انجام با و ميآيد بدست مجتهدان
وظيفه تا كند كاري كه است اين فقيه يك همت تمام.ميشود
او برعهده تكليفي آن انجام از پس تا كند مشخص را مكلف
.نماند باقي
سلسله يك بر مبني اسلامي احكام و شريعت:ميگويد فقيه يك
مادي مواهب از ممكن اعلاي حد به را انسان كه است مصالحي
.ميرساند معنوي و
و ميشود منتهي خدا به راهها همه عرفان در كه صورتي در
انسان كه است امكاناتي و شرايط نوع از حقايق و مصالح همه
را مصالح و احكام همه عارف يك.ميدهد سوق خدا سوي به را
تفسيرشان اينرو از ميبيند ، الهي مقام به رسيدن جهت در
.دارد تفاوت فقها تفسير با عبادات و احكام از
:الهي حكمت و عرفان مرز
انتخاب الهي حكمت و عرفان بين مرزهاي مهمترين از يكي
وسيله اما است استدلال و عقل حكيم ، وسيله است ، وسيله
كسي:ميگويد عارف است ، روح تهذيب و تصفيه و قلب عارف ،
است علاقهمند و شود آزاد قيود همه از دلش ميخواهد كه
كه كسي بگيرد ، بهره معشوق به رسيدن راه در چيز همه از
رفتارش و اعمال همه در كه ميخواهد و است جان پاكي عاشق
به جز و گردد رضا مقام به آراسته قلبش و باشد حق تسليم
كفر راه اين در كه آورد رو عرفان به نكند تكيه پروردگار
اهداف به آگاهي حق ، واقعي شناخت نداشته ، راه شك و شرك و
است ، ميسر عرفان پرتو در سنت و قرآن علوم درك و انبياء
حال تصفيه و درون تزكيه از عارفانه سلوك و سير بنابراين
رسيدن و غيبالغيوب و ملكوت به اتصال با و ميشود شروع
ختم مطمئنه حالت به نفس شدن آراسته و قرب مقام به
راضيه ربك الي ارجعي المنتهي ربك الي ان:كه ميگردد
.مرضيه
قلوب في الانوار اشرقت الذي انت:ميخوانيم عرفه دعاي در
عن الاغيار اذلت انتالذي و وحدوك و عرفوك حتي اوليائك
لم و يلجئواسواك لم و سواك يحبوا لم حتي احبائك قلوب
.غيرك يلجئوالي
تو تا ميبخشي نورانيت را اوليائت دلهاي كه تويي خدايا
تويي و شوند واصل توحيدت مقام به و بشناسند (1)حق به را
را تو غير تا ميكني زايل دوستانت دلهاي از را اغيار كه
.نشود پناهنده تو غير به و باشد نداشته دوست
:ميگويد عرفان درباره مطهري شهيد
تا بيداري و تنبه مرحله از سلوك منازل طي عملي عرفان
نظر ازاست فيالله بقاء و فيالله فناء كه مرحله آخرين
در يعني است آزمايشي و تجربي مسئله يك مسئله اين عرفا
شبيهتر علمي هر از بيش داريم گذشته از ما كه علومي ميان
همين آزمايش و تجربه به بودن متكي نظر از امروز علوم به
تجربيات عنوان به آن از امروزيها كه است عملي عرفان
يك خود روانشناسي نظر از اين و..ميكنند تعبير دروني
نميتواند "اساسا روانشناس هر و است ناشناختهاي وادي
وارد "عملا كه فردي مگر كند ، درك را عرفاني روانشناسي
ميتواند عارف سالك روانشناس يك تنها. باشد شده وادي اين
انسان شناخت و انسان مسئله عملي عرفان مسئله.كند ادعا
كه مرحلهاي آن تا بودن خاكي مرحله اولين از انسان است
انك ايهاالانسان يا" مينامد لقاءالله را آن كريم قرآن
(2)."فملاقيه "كدحا ربك الي كادح
معرفت اما است ذهني و فكري حكيم ، شناخت و معرفت بنابراين
.آزمايشگر يك شناخت نظير شهودي و حضوري عارف ،
:سينا بوعلي ديد از عارف
بعد وليكن است اسلامي فلاسفه بزرگان از خود كه بوعلي
بويژه تاليفاتش از چنانكه.است بوده قوي بسيار او عرفاني
و زاهد و عرفان مرز درباره ميشودوي استفاده اشارات
يخص طيباتها و متاعالدنيا عن المعرض":ميگويد عابد
و القيام من العبادات فعل علي المواظب و باسمالزاهد
قدس الي بفكره والمنصرف العابد باسم يخص نحوها و الصيام
باسمالعارف يخص سره في نورالحق لشروق "مستديما الجبروت
.بعض مع هذه بعض قديترك و
بمتاعالدنيا يشتري ماكانه معامله غيرالعارف عند الزهد
عنالحق ، سره يشغل عما ما تنزه عندالعارف و متاعالاخره
معامله غيرالعارف عند والعباده غيرالحق شي كل علي تكبر و
هيالاجر فيالاخره ياخذها لاجره فيالدنيا يعمل كانه ما
قوينفسهالمتوهمه و مالهممه رياضه عندالعارف و الثواب و
جناب الي الغرور جناب عن بالتعويد ليجرها المتخيله و
(3)".الحق
دنيوي نعمتهاي و طيبات از كه ميشود گفته كسي به زاهد
قبيل از عبادات انجام بر كه است كسي عابد و باشد روگردان
فكر و ضمير كه كسي آن و كند مواظبت غيره و روزه و نماز
جبروت عالم متوجه و دارد باز خدا غير به توجه از را خود
ميشود شناخته عارف نام به بتابد بدان حق نور تا گردد
باشد صادق عنوان هر 3 افراد از برخي در است ممكن هرچند
(عارف هم و عابد هم و باشد زاهد هم فرد يك يعني)
كالاي گويا است ، ستد و داد نوعي به غيرعارف زهد البته
عارف زهد لكن و بگيرد را آخرت كالاي تا ميدهد را دنيا
.بازدارد خدا از را دل كه هرچه از است دل پاكي نوعي
كردن كار قبيل از است معامله نوعي نيز غيرعارف عبادت
آخرت در كه ميكند مزدوري دنيا در گويي.گرفتن مزد براي
اما كند ، دريافت است ثوابها و اجر همان كه را خويش مزد
عالم از انصراف براي روح ورزش و تمرين نوعي عارف عبادت
با تا است حق ساحت به توجه و (گولزننده دنياي) غرور
كشيده عقلاني عالم به جسماني عالم از تمرين اين تكرار
.شود عالم آن متوجه و شود
را نعمتها اگر و ميخواهد را خدا تنها عارف بنابراين
به را خدا غيرعارف ولي ميخواهد خدا خاطر به ميخواهد
.ميخواهد نعمتهايش خاطر
حسن و شرافت يعني عبادت خود شايستگي عبادت ، از عارف هدف
ميان ارتباطي و نسبت كه جهت آن از عبادت.است عبادت ذاتي
سخن.است انجام درخور و پسنديده كاري خداست ، و بنده
"خوفا عبدتك ما الهي:است شده نقل (ع)علي از كه معروفي
للعباده "اهلا وجدتك بل جنتك في "لاطمعا و نارك من
.ميكند بيان را معبود شايستگي خاطر به عبادتفعبدتك
حكمت ، و فقه اخلاق ، و عرفان بين مرزهاي بر سيري از پس
به علوم اين از هريك صوري و ظاهري ديد از كه شد روشن
مطرح مطلوب كمال به رسيدن براي جداگانه روشي و راه عنوان
داراي روشها اين از هريك تاريخ طول در و است ، بوده
آن نشاندن كرسي به و حقانيت اثبات در كه بوده طرفداراني
تكفير حد تا را مخالف طرف نيز گاهي و كردهاند تلاش
و هماهنگي جهت در تا شدند پيدا افرادي كمتر و رساندهاند
به و بوده فقيه شخصي اگر.بردارند گام علوم اين همسويي
به بوده عرفان اهل اگر است ، نداشته توجهي عرفان و فلسفه
بوده شريعت اهل اگر ديگر تعبير به است ، بوده بيتوجه فقه
و طريقت اهل اگر و نداشته قبول را حقيقت و طريقت اهل
.است نميپذيرفته را شريعت اهل بوده ، حقيقت
بين و كرد ايجاد بزرگي بسيار تحول ما عصر در كه كسي تنها
نمود ايجاد هماهنگي سياست و حكمت فقه ، اخلاق ، عرفان ،
:فرمود خويش بين روشن و عميق ديد با وي بود ، امام حضرت
".دارد فرق تعبيراتشان وليكن ميخواهند چيز يك اينها همه"
تفسير چنانكه ميديد حقيقت يك اشكال را اينها همه امام
.است مطلب اين گواه حمدش سوره
نيز باطن به داشت توجه صورت و ظاهر به كه همانطوري امام
و طريقت اهل هم و بود شريعت اهل هم اوميكرد توجه
.حقيقت
كند ، نظر الفاظ و صورت به تنها كه نبود فقيهي امام
حقيقت ، به رسيدن از پس بگويد كه نبود عارفي چنانكه
نيازهاي همه به پاسخدهنده را فقه او نيست ، لازم شريعتي
و كتاب خود فقه ، خود":ميفرمايد چنانكه.ميدانست بشر
عليه سلامالله صادق حضرت را اكثرش كه فقهي خود سنت ،
و معنوي و صوري احتياجات همه فقه اين است فرموده بيان
اين يومالقيامه الي مدت طول در را بشر همه عرفاني
(4)".است اين محتوايش
:ميفرمايد نماز درباره امام
و هيات و اوضاع از آن ملكي صورت حسب به است مركب نماز"
ملكوتيه صورت و حقيقت حسب به گرچه ادعيه و قرائت و اذكار
و اوضاع از هريك براي از و..است بساطت و وحدت داراي
عبادت نماز اجمالي سر و است اسراري تفصيل بهطور اذكار
(5)".معنوي قرب و حقيقي معراج حصول از است
دارد ادامه
|