در مردم اهدايي كمكهاي ، پايگاه هزار 12
ميكنند جمعآوري را
"عاطفهها جشن"
عشق به ما نياز
افزايش شدت به آلمان كودكان بين در فقر
است يافته
:دادگاه در نشاط روزنامه مسئول مدير
است شده آماده قبل
از نشاط روزنامه راي
در مردم اهدايي كمكهاي ، پايگاه هزار 12
ميكنند جمعآوري را
"عاطفهها جشن"
فردا (ره)امام امداد كميته پايگاه هزار اجتماعي12 گروه
"عاطفهها جشن" به را مردم اهدايي كمكهاي شهريورماه ، 30
مردم از اي دراطلاعيهميكنند جمعآوري كشور سراسر در
از را خود كمكهاي جشن ، اين در شركت براي شده خواسته
و دهند تحويل پايگاهها اين به سهشنبه روز ساعات نخستين
.كنند خودداري مسئول غير افراد به كمكها اهداء از
از كرده درخواست خير مردم تمامي همچنيناز اطلاعيه اين
خودداري دوم دست پوشاك و التحرير لوازم اجناس ، اهداي
.كنند
عشق به ما نياز
عشق شدتمتعدد مشكلات هم و هست نشاط و شور هم عشق در
ميكند تغيير شما كردن تغيير با
به توجه با اشخاص كه باشد داشته وجود باور اين است ممكن
به معتقد ما.كنند تجربه را جديدي عشق لحظه هر خود شرايط
نميدانيم حقيقي عشق را دمدمي عشق و نيستيم اسطوره اين
بورزيم عشق ديگران به بايد هم سرشار زندگي يك داشتن براي
عشق بدون زندگي.شويم واقع آنها عشق و مهر مورد هم و
زندگي عشق بدون زندگي.است شادماني و نشاط از خالي زندگي
قرار مهر مورد و ميورزيم عشق وقتي.است غربت و انزوا در
در كم دست ما موجوديت و زندگي كه ميدانيم ميگيريم ،
از را خود اگر.ميكند ايجاد تفاوتي ديگر شخص زندگي
با را آن بهاي كنيم ، معاف ديگران به احساسي نزديكي
به خود با را انزوا كه ميپردازيم متعددي محروميتهاي
.دارد همراه
هم با سالها بستگان آن در كه مييابيم را خانوادههايي
كنترل براي اقدامي اين موارد اغلب در.نكردهاند صحبت
نكردن برقرار تماس فرهنگها از بعضي دراست ديگران كردن
از بعضي در.ميگيرد انجام آنها مجازات براي اشخاص با
به آنها با نميزنند ، حرف خلافكاران و مجرمين با فرهنگها
در را آنها كلي طور به و نميخورند غذا ميز يك دور
به رفتار طرز اين فشار.ميدهند قرار اجتماعي قرنطينه
اقدام هر به زدن دست از را اشخاص كه است زياد قدري
.بازميدارد اجتماعي ناهنجار
واقع عشق و مهر مورد و بودن عاشق به را خود نياز اشخاص
ميتوان آنها جمله از كه ميكنند ابراز مختلف طرق به شدن
:كرد اشاره زير موارد به
به و باشم داشته دوست را كسي زندگي در تا دارم نياز" -
من زندگي در تفاوتي كه بداند او ميخواهم.كنم توجه او
او زندگي در هم من كه بداند ميخواهم ميكند ، ايجاد
".ميآورم وجود به تغييري
".بدارند دوست هستم كه كسي همان خاطر به مرا ميخواهم" -
ديگران حضور به ميبرم ، لذت بودن خود با از آنكه با" -
و شوم نزديك ديگران به ميخواهم.نيازمندم خود زندگي در
".بخواهند چيزي من از نيز آنها كه دارم انتظار
و دارم نياز ديگران به كه رسيدهام نتيجه اين به" -
".كنم عرضه آنها به را خود وجود از چيزي ميتوانم
را خودم چگونه بدانم بايد كه رسيدهام نتيجه اين به" -
كم دست را خود زمان ، اين تا.باشم داشته دوست بيشتر
همه رغم به را خودم كه بياموزم ميخواهم.گرفتهام
ميتوانم كه است اين از بعد تنها.بدارم دوست كاستيهايم
".بدارند دوست مرا هم ديگران كه ببندم دل اين به
روءياها ، شاديها ، ميخواهم كه ميكنم احساس گاه" -
.بگذارم ميان در كسي با را نگرانيهايم و اضطرابها
".كنند درك مرا و دهند گوش حرفهايم به ميخواهم
عشق به نيازي كه بگيريم سخت چنان را خود ميتوانيم البته
.باشيم ديگران از بينياز ميتوانيم.نكنيم احساس ديگران
ديگران به ميتوانيم.بنشينيم عقب انزوا در ميتوانيم
ميتوانيم.بگيريم فاصله آسيبپذيري از و نكنيم اعتماد
مهم امانيستيم دوستداشتني كه بمانيم باقي باور اين بر
"ما" خود را تصميم اين كه است مطلب اين دانستن ،
.بپردازيم را آن بهاي "ما" خود بايد و ميگيريم
دارد وجود عشق درباره كه سوءبرداشتهايي
و ورزيدن عشق روي عشق ، درباره سوءبرداشتها از بسياري
.ميگذارند تاثير ما گرفتن قرار عشق و مهر مورد "متقابلا
اسطورههايي باشيم متوجه و بخواهيم بيآنكه است ممكن
برداشت نگذارند كه باشيم پذيرفته را عشق درباره
جوامع فرهنگ.باشيم داشته عشق ماهيت از واقعبينانهاي
عشق از ما برداشت روي گروهي رسانههاي ويژه به و غربي
مبارزه به اسطورهها اين با بخواهيم اگر.ميگذارند اثر
عشق جوهر درباره جامعه از كه پيامهايي با بايد برخيزيم
درباره مطلب ادامه در.بيفكنيم مجدد نگاهي گرفتهايم
بحث گيرند قرار بازبيني مورد بايد كه باورهايي از برخي
.كردهايم
رابطهاي در عشق اگر كه معتقدند بعضيهاابدي عشق اسطوره
خارجي وجود "اصولا عشق اين كه است آن نشانه خشكيد ،
عشق كه كنيم گمان اگر است باطلي تصوراست نداشته
باقي اول شكل همان به هميشه ميتواند كند تغيير بيآنكه
با بماند ، باقي مدتها ميتواند عشق كه حالي دربماند
عشق.ميكند تغيير نيز شمايلش و شكل روابط ، شدن بالغانه
هست نشاط و شور هم عشق در ميشود ، ظاهر مختلفي انواع به
تغيير شما كردن تغيير با هم عشق شدت.متعدد مشكلات هم و
را عشق از مختلفي مراحل كسي هر در ميتوانيد.ميكند
سطوح به و كنيد عميقتر را عشقتان ميتوانيدكنيد تجربه
دارد ، وجود هم حالت اين عكس.برسيد سرشاري و غنا از جديدي
و برويد متفاوت جهت دو در زندگيتان شريك و شما است ممكن
.ببريد ياد از بوديد ، سهيم آن در زماني كه را عشقي يا
اين به طيف اين ديگر نهايت در.عشق بودن فرار اسطوره
ممكن.ميداند موقتي را عشق كه ميكنيم برخورد اسطوره
شرايط به توجه با اشخاص كه باشد داشته وجود باور اين است
معتقد ماكنند تجربه را جديدي عشق لحظه هر است ممكن خود
حقيقي عشق را دمدمي عشق و نيستيم اسطوره اين به
و ناراحتي و مشكل رابطهاي هر در البته.نميدانيم
نتيجه اين به ميآيد پيش گاه.ميكند بروز اختلاف
را آن بايد و است رسيده خود انتهاي به عشقمان كه ميرسيم
به چيز همه كه روزي تا" بگويد كسي اگر اما.دهيم پايان
اما ميمانم ، باقي عشقم در من باشد برقرار خوشي و خوبي
پيش سوءال اين ".ميدهم پايان آن به كرد بروز مشكلي اگر
بادي كمترين با كه است اصيل مهر كدام اين كه ميآيد
و است سپارش و تعهد مستلزم عشق.فروبپاشد درهم و بلرزد
.بمانيم باقي آن به پايبند مشكلات رغم به كه بهتر چه
كه است مادري ليلي.واقعي عشق بودن فداكارانه اسطوره
و نيازها هرگز او.است بوده فرزندانش خدمت در هميشه
حال اين با.نميگذارد ميان در فرزندانش با را توقعاتش
او به كافي قدر به فرزندانش كه ميكند گله دوستانش نزد
ديدن براي او اگر ميگويد.نميدانند را قدرش و نميرسند
.نميكنند اقدام او ديدن براي آنها نشود ، پيشقدم آنها
.نميكند صحبت فرزندانش با احساساتش درباره هرگز ليلي اما
با دارد انتظار آنها از كه نميگويد آنها به هم را اين
ميگويد كه است اسطوره اين گرفتار او.بگيرند تماس او
به خود به خود باشند داشته دوست مرا راستي به آنها اگر
.نيست درخواست به نيازي.ميآيند سراغم
به.هستند خودخواه مايهگذاران خود از ليلي مانند اشخاصي
ديگران به كه دارند احتياج اين به "شديدا ديگر عبارت
چگونه "متقابلا ديگران كه ندارند توجه اين به اما برسند
اشكال توليد برخورد طرز اينبرسند آنها به ميخواهند
متوجه هرگز محبت و مهر دريافتكنندگان زيرا ميكند
.دهند انجام جبراني اقدامي بايد چگونه كه نميشوند
اصيل مهر و عشق كه باشند باور اين بر برخي است ممكن
بايد واقعي عشق كه معتقدند.است خويشتن كردن فراموش
را امكان اين ديگران به نتوانيد اگر.باشد فداكارانه
اگر كنند ، عرضه شما به را محبتشان "متقابلا كه بدهيد
رنجش زياد احتمال به بپذيريد را آنها عشق ابراز نتوانيد
و ديگران به كردن خدمت با ديگر سوي ازميگيريد دل به
مرتفع را خود نيازهاي از بسياري گذاشتن مايه خود از با
را اين اينكه بر مشروطنيست كار اين در اشكالي.ميكنيم
فرزندانش به هرگز كه مادريكنيم اذعان آن به و بپذيريم
به كه ميكند شرطي را آنها اقع و در و نميدهد "نه" جواب
او كه نشوند متوجه هرگز است ممكن آنها.باشند وابسته او
پنهان را نيازهايش او زيرا.دارد خود آن از نيازي هم
سلطهجويي اسباب است ممكن ذهنيت اين با مادري.ميكند
به خود اغلب فداكارها.سازد فراهم خود بر را فرزندانش
.بدهند بودن فداكار احساس آنها به تا وابستهاند ديگران
در اما ندارد ، اشكالي آنها به رسيدگي و ديگران به خدمت
برخوردار فراوان اهميت از هم خود نيازهاي به توجه ضمن
به "متقابلا تا داد را امكان اين هم ديگران به بايد.است
.سازند برآورده را نيازهايمان و كنند خدمت ما
كه ميكنند گمان بعضيها.خشم و عشق بودن ناسازگار اسطوره
خشم او بر نميتوانند باشند داشته دوست را كسي اگر
سعي ميگيرند خشم خود عشق بر وقتي دليل همين به.بگيرند
متاسفانه.كنند كتمان را آن شده كه شكل هر به ميكنند
عاشقانه روابط مرگ به ميتواند نميشود ابراز كه خشمي
و كرد برخورد سازنده طرزي به خشم با بايد.گردد منتهي
نميشود ابراز كه خشمي.برسد انفجار حد به كه نداد اجازه
صميميت رشد از مانع و ميكند مسموم را صميمانه روابط
.ميشود
خود نداشتن دوست و خودترديدي
راه سر بر موانعي اغلب داريم عشق به كه نيازي رغم به
پيامهايي موانع اين از يكي.ميكنيم ايجاد عشق ستد و داد
شرايطي در اگر.ميكنيم مخابره ديگران به خود از كه است
كسي هيچ كنيم گمان كه شويم عاشقانه رابطه يك وارد
انواع به را پيام اين باشد ، داشته دوست را ما نميتواند
شرايطي بعد و ميكنيم مخابره مقابل شخص و خود از مختلف
خود به حقيقت صورت ما پيشبيني اين كه ميآوريم فراهم
به زندگي كه ميگوييم ديگران به و خود به واقع در.بگيرد
.باشد داشته خارجي وجود نميتواند ديگري طرز
شما باور اين نيستيد ، دوستداشتني كه هستيد متقاعد اگر
نوجواني و كودكي دوران آموزشهاي و برداشتها با "احتمالا
نتيجه اين به زماني است ممكن.است ارتباط در شما
مهرو مورد نميتوانيد نكنيد بخصوصي كار اگر كه رسيدهايد
.نيست درستي برداشت اين آنكه حال شويد واقع ديگران عشق
ديگران محبت جلب براي كه رسيد نتيجه اين به كودكي در جي
با ميخواهد پيوسته او.شود متوسل اقدامي هر به بايد
.گيرد قرار آنها پذيرش و حمايت مورد ديگران به كردن خدمت
اندازه از بيش تلاش با جي.دارد اندكي دوستان حال اين با
.ميداند خود از را آنها واقع در ديگران كردن راضي براي
طرز ديگران ميدهد ، انجام درستي كار ميكند فكر آنكه با
و است افسرده اغلب جي.ندارند دوست را او رفتار و برخورد
همدردي او.ميزند حرف زندگي سختيهاي و دشواريها از
روبهرو آنها بياعتنايي با اما ميخواهد ، را ديگران
ميخواهد ميخواهد ، را ديگران تاييد پيوسته او.ميگردد
اين وقتي اما.است لايق و توانمند مردي كه بگويند او به
جي كه ميرسد نظر به.ميكند نفي را آن ميگيرد را تضمين
او رفتار اين.نيست دوستداشتني كه ميدهد پيام همه به
"شخصا كه نيست متوجه اوميشود او از ديگران دلزدگي سبب
.ميسازد فراهم را خودش به نسبت ديگران بياعتنايي اسباب
همان به آنها كه است دشوار كردنش باور اشخاص براي گاه
عشق ذهنيت همين با و داشتنياند دوست هستند ، كه شكلي
تكميل را عبارات اين بار چند.پسميزنند را ديگران
:زيرا دارند دوست مرا مردم:كه كردهايد
.ميكنم كمك ديگران به -
.دارم خوبي درآمد -
.هستم موفق -
.هستم ملاحظهكار و متوجه -
.هستم خوبي (مادر) پدر -
.هستم خوبي همسر -
خاطر به "صرفا بگوييد و كنيد محدود پيوسته را خود اگر
ميگيريد ، قرار ديگران توجه و عشق مورد بخصوصي ويژگي
قرار بازبيني مورد را آن كرده ، شك فرضيه اين به است بهتر
در دارد ، دوست جسمم خاطر به مرا او بگوييد اگردهيد
دارايي تنها شما تن كه گذاشتهايد اين بر را فرض واقع
شويد قايل ارزش خود جسم براي ميتوانيدشماست ارزشمند
.نياوريد حساب به خود سرمايه تنها را آن اما
عشق از ما ترس
قرار عشق مورد و شدن عاشق از عشق به نيازمان رغم به
كه برسد حدي به هراس اين شدت است ممكن.ميترسيم گرفتن
كه باشد سببي ميتواند كند ، غلبه عشق به نيازمان بر
به تضميني خود با عشق.باشيم نداشته دوست را ديگران
دوستمان هميشه ديگر طرف كه نيست تضميني.ندارد همراه
.ميدهيم دست از را عزيزانمان ما از بسياري.بدارد
امكان اين نميتوانيم:ميگويد مصرانه هادج كه همانطور
گرفتار كرديم ، انتخاب را عشق اگر كه برداريم ميان از را
اثر در را عزيزانمان است ممكن.نشويم احساسي جراحات
بيمار شدت به عزيزانمان است ممكن.بدهيم دست از حادثهاي
اينها.نباشند اعتماد قابل انتظارمان برخلاف يا و شوند
آنها از "لزوما نميتوانيم و هستند دردناكي تجربههاي
.كنيم اجتناب
يا و دادن دست از شدن ، رد پيرامون عشق از نگراني بيشترين
.ميزند دور آن اندازه و شدت از ناراحتي
دارم انتخاب حق نميدانستم كتاب از برگرفته
داغي قراچه مهدي :ترجمه
افزايش شدت به آلمان كودكان بين در فقر
است يافته
آلمان ، در كودكان امور كارشناسان عقيده به:اجتماعي گروه
.است يافته افزايش شدت به كشور اين كودكان بين در فقر
انجمن رئيس ،"هيلگرز هانيتس" گفته به ايرنا ، گزارش به
معني زماني فقر كشور اين در آلمان ، در كودكان از حمايت
آينده و آموزشي امكانات نتوانند والدين كه ميكند پيدا
كودكان از حمايت انجمن رئيس.كنند تامين را خود فرزندان
افزايش با را آلماني كودكان ميان در فقر افزايش آلمان ،
خواند مرتبط كشور اين در نوجوانان و كودكان كيفري اعمال
همسن كودكان ديگر با نيستند قادر كه كودكاني":گفت و
و آنها از بريدگي احساس كنند ، برقرار ارتباط خود وسال
".ميكنند جامعه
بن ، در قبل چندي آلمان خارجه امور وزير ،"يانولته كلاود"
از درصد اينكه 22 بر مبني كودكان كميسيون تحقيقات نتايج
زير آلمان غرب مناطق كودكان درصد و 12 شرق مناطق كودكان
.بود كرده رد ميكنند ، زندگي فقر خط
و داده قرار سرزنش مورد را آلمان دولت مذكور ، كميسيون
نابسامان وضعيت همچنان كشور اين دولت است كرده اعلام
.ميگيرد ناديده را كشور اين در فقير كودكان
در پيش چندي آلمان ، پروتستان كليساي مردمي كمكهاي سازمان
كودك هزار و 200 ميليون دو كرد ، اعلام "اشتوتگارت" شهر
.ميبرند سر به فقر خط زير آلماني ،
:دادگاه در نشاط روزنامه مسئول مدير
است شده آماده ازقبل نشاط روزنامه راي
مدير صفري لطيف بهاتهامات رسيدگي دادگاه:اجتماعي گروه
دادگاه شعبه 1410 در ديروز صبح "نشاط" روزنامه مسئول
.شد تشكيل علني صورت به تهران عمومي
هيات اعضاي حضور با و مرتضوي رياست به دادگاه اين
.شد منصفهمطبوعاتبرگزار
مسئول مدير عليه كه اتهام مورد به 73 ايندادگاه در
.شد شدهرسيدگي اقامه نشاط روزنامه
"نشاط" روزنامه مسئول مدير اتهامات تهران استان دادگستري
اعلام ديني مقدسات و اسلام مبين دين احكام اهانتبه را
.است كرده
عنوان به تهران استان دادگستري كل رئيس سوي از شكايت اين
.است مطرحشده مدعيالعموم
نماينده نشاط روزنامه اتهامات به دادگاهرسيدگي در
كوي حادثه وقوع از بعد نشاط روزنامه:نيرويانتظاميگفت
و فرماندهي سوي به افترائاترا و حملات سيل دانشگاه
را خودمردم گزارشهاي در و رفت نشانه انتظامي نيروي پرسنل
تحريك عليهرهبري اقدام و تحصن راهپيمايي ، تظاهرات ، به
.كرد
رسيده چاپ به دراطلاعيههاي:گفت انتظامي نيروي نماينده
احزاب و وحدت تحكيم دفتر اطلاعيه جمله روزنامهاز دراين
به را كشور دانشجويان ملت ، تمام حزب ازجمله قانوني غير
.بودند فراخوانده اغتشاش
تاجزاده مصطفي با روزنامه اين مصاحبه به همچنين خرمشاهي
مصاحبه دراين:گفت و كرد اشاره سياسيوزيركشور معاون
در داشتن دست به نيرويانتظامي فرمانده واقعي غير ظاهرا
كشور دستوراتوزير از پيروي عدم و دانشگاه كوي به حمله
.است شده تاكيد ناجا در قوا كل فرماندهي جانشين عنوان به
وكيل صفيزاده و نشاط روزنامه مسئول مدير صفري لطيف
اداره نحوه به انتظامي نيروي شكايت طرح از ويپس مدافع
كه كردند اعتراض خود بهاتهامات رسيدگي و دادگاه جلسه
طبق همبزنيد بر را جلسه داداگر اخطار مرتضوي قاضي
.شد خواهيد محكوم بازداشت روز پنج به قانون
دارد قانون كشور:گفت نشاط روزنامه مسئول مدير صفري لطيف
اين و شود مطرح قانون اساس بر مطالب شدهتا انقلاب و
.دارد ايراد محاكمه جلسه
صحبت ميتوانيد عصر تا خود نوبت در شما:گفت مرتضوي قاضي
و بزنيد هم بر را جلسه نداريد حق نوبت از وليخارج كنيد
.نشود محاكمهبرگزار جلسه ميخواهيد شما
استان دادگستري كل رئيس نماينده از ادامه در مرتضوي
دادگستري اين شكايت خواست عنوانمدعيالعموم به تهران
.كند مطرح را نشاط روزنامه عليه
عنوان به تهران دادگسترياستان كل رئيس نماينده
تلاش نشاط روزنامه اتهام:گفت مدعيالعموم
ترويج ازجوانان ، ديني غيرت گرفتن كردن ، برايليبراليزه
.است فرهنگغربي شيوههاي وتشويق
نشاط روزنامه درشماره 112:اظهارداشت درادامه شريفي
آشوبهاي درماجراي:است آمده آغاجري باهاشم درمصاحبهاي
نوعي دانشگاه وكوي قتلهايزنجيرهاي ماجراي بين اخيرمن
دراين كه وجوددارد حكومت درون ستادي و ميبينم ارتباط
.هستند موردفعال
حمايت مورد روحانيت ويژه دادگاه متهمان:گفت همچنين وي
دادگاه اين تخطئه به و گرفته قرار روزنامهنشاط
.پرداختهاند
تقاضاي درپايان تهران استان دادگستري كل رئيس نماينده
.كرد نشاط روزنامه مديرمسئول مجازاتبراي اشد
استان دادگستري رئيس نماينده شريفي شكايت اعلام از پس
دادگاه) تهران عمومي دادگاه شعبه 1410 رئيس مرتضوي تهران
ازخود مطروحه خصوصشكايات در خواست متهم از (مطبوعات
.كند دفاع
شاكيان اوليه شكايت قرائت خواستار ازخود دفاع براي صفري
اصل گفت مرتضوي قاضي دادگاه ، رئيس با بحث پساز كه شد
.كرد خواهد قرائت را ومدعيالعموم انتظامي نيروي شكايات
به نشراكاذيب تهمت ، افتراء ، " را صفري اتهامات مرتضوي
و تحريك دانشجويان ، اعتصاب به تحريك غير ، به اضرار قصد
وتحريك غيرواقعي اخبار بادرج ملي امنيت عليه مردم تشويق
از سرقت بر مبني انتظامي نيروي به اتهام كردن وارد آميز ،
و جمهور رئيس عكس وسوزاندن دانشگاه كوي دانشجويان
انتظامي نيروي پرسنل دانستن بيسروپا و ياغي دكترشريعتي ،
عالي شوراي اينكه رغم به آنان توسط دانشجويان كشتن و
،"است نشده كشته كسي حادثه دراين بود كرده اعلام ملي امنيت
.شد وي دفاع وخواستار كرد اعلام
موردشكايت بوديد 73 كرده اعلام "قبلا شما:گفت صفري
.است مورد گوييد 74 الانمي شده ، ازنشاط
مفاهيم داراي جلسه دراين مطروحه شكايات اكثر:افزود وي
شده اعلام شكايات از درصد ده تنها مشتركبودو و مشابه
اين و ميشود مربوط نيرو اين به انتظامي نيروي ازسوي
روزنامه ميكنند فكر مردم كه ميشود گفته طوري شكايات
.است شده مرتكب را جناياتي چه نشاط
از دفاع وبه نگيرد را دادگاه وقت خواست وي از مرتضوي
.بپردازد خود
:گفت و شد العموم مدعي شكايت اصل قرائت خواستار صفري
.است شده آماده قبل از موردمن در شما راي
است ، آماده قبل از نيز منصفه هيات راي آيا:گفت قاضي
و روزنامه از توقيف رفع بخواهد منصفه هيات قانوناگر طبق
.صادرميشود شما برائت همچنين
منصفه هيات حضور بدون شما:گفت نشاط روزنامه مديرمسئول
.كرديد راتوقيف روزنامه
درصورت:گفت و كرد تاكيد خود صحبت بر باز مرتضوي
صادر ازروزنامه توقيف رفع بلادرنگ هياتمنصفه ، درخواست
روزنامه توقيف در من ازسوي نيز جسارتي اگر و شد خواهد
.عملآوريد به را خود قانوني اقدامات ميتوانيد است شده
و انتظامي نيروي شكايت پرونده قاضي وقت دراين
مورد به 38 خواست صفري از و قرائتكرد را مدعيالعموم
.گويد پاسخ انتظامي نيروي شكايت
حركت اين:افزود نشاط شده توقيف روزنامه مديرمسئول
انتشار از قبل نشاط ، عليهروزنامه خاص جريان يك ازسوي
ميگويم صادقانه و صراحت وبه بود شده آغاز روزنامه اين
.است خاص جريان اين دادگاههمسوي موضعگيري كه
نوشته حادثهاي و جريان درمورد ما داد ، ادامه صفري
عنوان به ازآن جمهوري رئيس و انقلاب معظم رهبر كه بوديم
دانشجويي مورد در نوشتن آيا و بودند برده نام جنايت يك
اتاقش در صبح چهار ساعت را او و شده تعرض حقوقش به كه
معتقد افراد وهمه انقلابي فرهنگي ، جامعه و زدهاند كتك
.است جنايت بودند ، شده متاثر ازآن اجتماعي حقوق به
ودانشجويان مردم از ما:افزود نشاط روزنامه مديرمسئول
ناديده را ما دعوت اين چرا و آرامشكرديم به دعوت
قانون نقض قانوناساسي اصل 24 براساس ما و ميگيرند
.نكردهايم
ميكند فكر اگر دارد حق انتظامي نيروي:افزود صفري لطيف
با گفتهايم ، كذبي مورد ويا زده نيرو آن به مااتهامي كه
ومانيز شود آن درج خواستار روزنامه به جوابيه ارسال
نيروي سوي از درخواست اين ولي ميكرديم چاپ را آن جوابيه
.نشد انتظامي
تنها و است الزامي درروزنامه جوابيه انتشار:گفت وي
نشود چاپ جوابيه اگر مطبوعات ماده 23قانون براساس
.ميشود توقيف روز ده مدت به روزنامه
با آقاجري با:گفت و كرد اشاره آقاجري مقاله به صفري
نشر مورد ودراين شد مصاحبه موقعيتاجتماعياش به توجه
كه است جامعه حق اين ميكنمو تكذيب را افترا و اكاذيب
.شوند آگاه صاحبنظران ازنظر
اين مطالب كردهايم ، تشويش را اذهان ماكدام:گفت وي
درصد چند داشتند ، دراختيار جامعه اقشارمختلف را روزنامه
را آنان نشاط مطالبروزنامه كه گفتهاند و آمده ازآنان
.است كرده منحرف
درآن ميشود گفته كه كماليان پويا ازمقاله دردفاع صفري
:گفت است شده مقايسه مقدس نظام با پهلوي رژيم مقاله
و بوده پهلوي سرسخت مخالفان از خودپويا و وي خانواده
و مردم شاهبه چون كه است خودگفته درمقاله وي و هستند
تاريخ زبالهدان به و شد ساقط نداشت اعتقاد آنان حقوق
گزينش مقاله اين از قسمتي كه حاليست در اين و شد انداخته
.است شده شكايت آن از و شده
به رسيدگي:گفت و كرد اعلام را جلسه ختم دادگاه رئيس
.ميشود موكول بعدي جلسه به پرونده اين
اين به رسيدگي بعدي زمان:گفت كوتاهي گفتگوي در مرتضوي
.نيست معلوم فعلا پرونده
توقيف شهريور چهاردهم از نشاط روزنامه ميشود يادآوري
.است شده
|