امام ديدگاه از نفس تزكيه لزوم
(ره)خميني
(2)تربيت و تعليم بر(ره) امام عرفاني-ديني نگرش تاثير
نبايستي نعمتي هيچ و علمي هيچ ، ( ره) امام ديدگاه از *
انسان بايد بلكه سازد منحرف نهايي هدف از را انسان
ياري خدا به عشق و پاكي و نفوس تربيت جهت در راهمواره
كند
كه نكتهاي ذكر به ميكنيم منصرف را قلم عنان اكنون "
و تبارك خداي كه است آن و است ضرورت آن دانستن عامه براي
را بدن و لباس طهارت و قشر تنظيف و ظاهر طهور كه تعالي
و نفرموده اهمال است ظاهر و دنيا اهل ادب به متعلق كه
به راجع چه را ظاهر آداب و داده قرار ايمان از را نظافت
قشر كه بدن ظاهره آداب به راجع چه و معاملات و معاشرات
راجع چه و ندارد مدخليت هيچ انسان حقيقت در و است انسان
قبيل از نيست انسانيت به مربوط هيچ كه بدن ملابسات به
هريك طهارت و نفرموده اهمال آن امثال و آب و مكان و لباس
به نيست ممكن داده قرار نماز كمال يا تحقق شرط يا را
كه معنويه قذارات از آن تنزيه و باطن تنظيف و قلب طهارت
هلاك اسباب و نيست نسبت طرف صوريه قذارات با آنها فساد
تقوي لباس طهارت و است دائمي فشار و كدورت و ظلمت و ابدي
و حدود از تجاوز قذارات به آلودگي از است خيرالبسه كه
عقايد و فاسده آراء قذارات به آلودگي از را عقل طهارت
و الهي كتاب به مراجعه از بلكه.فرمايد اهمال مهلكه
ميشود معلوم عليهمالسلام اولياء و انبياء آثار و اخبار
دادهاند بيشتر ظواهر تطهير از قلوب تطهير به اهميت كه
است ، قلوب تطهير مقدمه ظاهره افعال و اعمال جميع بلكه
تطهير بالجمله و آنهاست تكميل مقدمه قلوب تطهير چنانكه
كه است مهمات از خلقيه كثافات و معنويه قذارات از قلوب
و رياضت هر به و شد عدهاي و عده هر با بايد انسان
آن عار و ننگ از را خود و كند قيام آن به هست مجاهدهاي
معنوي طهور آن بدون ربوبيت محضر در اگر كه كند خلاص
ديگر چيز آن زحمت و تعب و نماز قشر و صورت جز بايستد
"منالمتقين يتقبلالله انما تعالي قال"نشود عايدش
كبر ، :قبيل از است اخلاق زمائم از آن تطهير كه باطن تقوي
اهل نظر در است قبول شرايط از آن امثال و كسل غفلت ، حسد ،
(6)"...است باطن اهل صلوه صحت شرايط از و معرفت
.ميخورد چشم به عبادات بويژه فقه سرتاسر در عميق ديد اين
له ، موضوع نام ، به است مسالهاي امام ديدگاه سرچشمه
معنا يك لفظي هر يعني.معاني خود نه است معاني روح الفاظ
از يكي در ايشان خود فرمايشات از چنانكه.دارد روح يك و
.ميشود استفاده تاليفات
بر عرفا سخنان و اولياء اشارات است نرسيده تو به آيا
شده؟ داده قرار آنها حقيقت و معاني روح براي الفاظ اينكه
اين در تدبر قسم جانم به نميكني؟ جمله اين در تدبر چرا
ساعت يك:فرمود كه است (ع)امام فرمايش مصاديق از جمله
كليد مطلب اين زيرا است ، بهتر سال شصت پرستش از انديشيدن
اين ثمرات از.است قرآن اسرار فهم اصول همه ريشه و شناخت
و نشئهها در:تعليم و آگاهاندن حقيقت كه است آن تدبر
ناسخ از سقطي متن عبارت در "ظاهرا) ميشود كشف.عوالم
خور در نه ملكوتي تعليمات و غيبي رازهاي اين و (داده روي
.است وجود اسرار از محجوبان و طبيعت جهنم ساكنان
لعنت به و درگاه رانده و نكرده مجاهده نويسنده اي تو پس
گور آن از و كش بيرون تاريك زندان اين از را خود گرفتار ،
را مردگان كه خدايي اي:بخواه خدا از و سربرآر وحشتناك
را همه قيامت روز در كه خدايي اي و برانگيزي قبر از
كهنه قبرستان اين از را ما دلهايميكني مشحور
بربند ، ستم سرزمين ده كوره اين از را ما بار و برانگيزان
دل گوش و كنيم مشاهده را معرفت انوار قلبي ، نشئه در تا
بهره كه باشد بشنود نشئه آن در را پيامبرت سروشهاي ما
خود زبان ، به شهادت گفتن به كه نباشد آن تنها نبوت از ما
او احكام به كردن عمل از و داشته محفوظ را خود مال و
و فقهي قواعد با رابطه در كردن اكتفا فقط ما مقصود
هدف كريم قرآن خواندن از و باشد صورت برحسب داشتن موافقت
حروف مخارج و تجويد احكام فراگرفتن و خواندن زيبا ما
خداي كه باشيم آنان از نظري كوتاه اين نتيجه در تا باشد
ابصارهم و سمعهم وعلي":است فرموده دربارهشان تعالي
نيز و است شده كشيده پرده چشمهايشان و گوش بر "غشاوه
بيماري گرفتار آنان دلهاي "مرض قلوبهم في":است فرموده
(7).است
طرف از و پذيرفتهاند ، را مبنا اين طرف يك از امام حضرت
ميگويد ، سخن عرفان در عزم منزل از كه هنگامي ديگر
عبارت است مقام اين با مناسب كه عزمي و:است اين بيانشان
و واجبات فعل و معاصي ترك بر تصميم و بناگذاري:از است
بر عزم وبالاخره.حيات ايام در شده فوت او از آنچه جبران
كه نمايد ، شرعي و عقلي انسان را خود صورت و ظاهر كه اين
است ، انسان شخص ، اين كه كنند حكم ظاهر حسب به عقل و شرع
شرع مطلوبات موافق كه است آن از عبارت شرعي انسان و
-وآله صلياللهعليه اكرم رسول ظاهر ظاهرش و كند رفتار
و سكنات و حركات جميع در بكند بزرگوار آن به تاسي و باشد
كه زيرا ممكن بس است امري اين و تروك و افعال تمام در
از هريك مقدور است امري كردن ، سرور آن مثل را ظاهر
.خدا بندگان
خداي كه شوي ، اراده داراي و عزم صاحب تا بكوش عزيز اي"
صوري انسان كني ، هجرت دنيا اين از بيعزم اگر نخواسته
نشوي محشور انسان صورت به عالم آن در كه هستي بيمغزي
جرات و است سريره ظهور و باطن كشف محل عالم ، آن كه زيرا
شريف جوهر اين و ميكند بيعزم را انسان كم كم معاصي بر
-ظله دامه -ما معظم استاد ميربايد انسان از را
سلب تغنيات به كردن گوش هرچه ، از بيشتر:ميفرمودند
.ميكند انسان از عزم و اراده
حق بهسوي هجرت عزم و احترازكن معاصي از برادر اي پس
سلك در را خود و انسانكن ظاهر را ظاهر و نما تعالي
خلوت در تعالي و تبارك خداوند از و كن داخل شرايع ارباب
(8)"...فرمايد همراهي مقصد اين در را تو كه بخواه
لسان در و شده ذكر (حسنه براي) روايات در مختلفه مصاديق
من كه چيزي آن لكن است شده گفته مختلفه جهات هم مفسرين
در حسنه يك كانه كه طوري به هم آن حسنه ، ميدهم احتمال
حسنه و هست دنيا در حسنه اين كه است حسنه يك است ، كار
مقام به ما كه است اين از عبارت همه و آخرت بر است واحد
را ما مقامي اگر بكنيم چه كه بفهميم ما برسيم خدا قرب
اگر نيست حسنه اين داد ، ماده عالم به داد ، دنيا به توجه
هم اين آخرت در ولو ماربي يك به رسيدن براي بخوانيم نماز
آن به برساند را ما كه است اين از عبارت حسنه نيست ، حسنه
(9)".نميرسد ما عقل كه جايي
علوم تمامي به تنها نه كه است الهي عميق فكر و بينش اين
جهتدهي معنوي و مادي نعمتهاي و زندگي تمامي به بلكه
ميدهد ، سوق الهي مسير در را انسانها و ميبخشد خاصي
نعمتي هيچ و علمي هيچ كه است اين امام حضرت مقصود
بايد بلكه سازد منحرف نهايي هدف از را انسان نبايستي
خدا ، به عشق و پاكي و نفوس تربيت جهت در همواره را انسان
.كند ياري
و تزكيه تعليم ، از پيش كه است آن امام ديد رو اين از
از يكي عنوان به كريم قرآن چنانكه است لازم باطن تصفيه
و ويزكيهم" است كرده ياد (ص)اسلام پيامبر بزرگ اهداف
آموختن آن از پس و تزكيه اول "الحكمه و يعلمهمالكتاب
سخنانشان از فرازي در امام حضرت.حكمت و كتاب دانش
:ميفرمايد
تعلقات به بسته و است نفس مظلم بيت در انسان كه مادامي"
مغلق او روي به مكاشفات و معارف ابواب جميع است نفسانيه
انوار و رياضات قوت به مظلم بيت اين از كه همين و است
به قلب باب فتح كرد ، طي را نفس منازل و شد خارج هدايات
قلب مقام داراي و كند ظهور وي قلب در معارف و شود او روي
(10)".گردد
انسان مقامات و علم اقسام
علوم ارتباط درباره جالبي بسيار بحث اربعين كتاب در امام
تعليم مسئله به توجه با كه دارند انساني مقامات و اسلامي
.كنيم ذكر اختصار بهطور فرمودهاند آنچه بجاست تربيت و
آيتمحكمتاو:ثلاثه انماالعلم" روايت تفسير در امام حضرت
انسان براي "فضل فهو خلاهن ما سنتقائمتو او فريضتعادله
:ميفرمايد معرفي مقام سه
عقل و روحانيت مقام و غيب عالم و آخرت نشاه -1
خيال مقام و بينالعالمين متوسط عالم و برزخ نشاه -2
شهادت عالم و ملك مقام و دنيا نشاه -3
است مخصوصي عمل و تربيت و كمال اينها از يك هر براي
متكفل عليهمالسلام ، انبياء و خود مقام و نشاه با مناسب
ميشود منقسم نافعه علوم كليه پس.هستند اعمال آن دستور
وظايف و عقليه كمالات به است راجع كه عملي علم سه به
آن وظايف و قلبيه اعمال به است راجع كه علمي و روحيه
نفس ظاهره نشاه وظايف و قالبيه اعمال راجعبه كه وعلمي
.است
را مجرد عقل و روحانيت عالم تربيت و تقويت كه علومي اما
و جلال و جمال اوصاف معرفت و حق مقدس ذات به علم كند ،
آن ، اصناف و ملائكه قبيل از تجرديه غيبيه عوالم به علم
ملكوت اخيره تا اعلي ملكوت و اعلي جبروت مراتب علي از
انبياء به علم و -علا و جل حق جنود و اسفل ملائكه و اسفل
و منزله كتب به علم و آنها مدارج و مقامات و اولياء و
آخرت نشاه به علم و روح و ملائكه تنزل و وحي نزول كيفيت
و برزخ عالم حقيقت و غيب عالم به موجودات رجوع كيفيت و
حقيقت و وجود مبدا به علم بالجمله و آنها تفاصيل و قيامت
.آن رجوع و ظهور و قبض و بسط و آن مراتب و
قلبيه اعمال و آن ارتياض و قلب تربيت راجعبه كه علومي و
محاسن به علم يعني است خلقيه مهلكات و منجيات به علم است
و شجاعت و رضا و تواضع و حيا و شكر و صبر مثل اخلاق
به علم و اخلاق محاسن ديگر و تقوي و ورع و زهد و سخاوت
شرايط و مبادي و آنها حصول اسباب و آنها تحصيل كيفيت
و ريا و كبر و حسد قبيل از اخلاق قبايح به علم و آنها
تنزه كيفيت به علم و آنها وجود مبادي به علم و...و حقه
...آنها از
فقه علم است آن ارتياض و ظاهر تربيت راجعبه كه علومي و
مدن سياست و منزل تدبير و معاشرت آداب علم و آن مبادي و
.است
ذكر كه انسانيه ثلاثه مراتب اين از يك هر كه دانست بايد
ديگري به يك هر آثار كه است مرتبط هم به بهطوري شد
اگر "مثلا.نقص طرف يا كمال جانب در چه ميكند ، سرايت
بايد چه چنان -ظاهريه مناسك و عباديه وظايف به قيام كسي
وظايف به قيام اين از نمود ، -است انبياء دستورات مطابق و
به رو خلقش كه شود واقع روحش و قلب در تاثيراتي عبوديت
كسي اگر همينطور و گذارد كمال به رو عقايدش و نيكويي
نيز ديگر نشاه دو در شد باطن تحسين و خلق تهذيب مواظب
است مقامات بين كه است ارتباطي شدت از اين و...شود موءثر
.است قافيه تنگي و مجال ضيق از نيز ارتباط به تعبير بلكه
طبق بر است قسم سه اين به منحصر شريعت علوم شد معلوم پس
علماء از يك هيچ و انسانيه ثلاثه مقامات و بشر احتياجات
نيست لازم و ندارد ديگري به اعتراض حق علوم اين از يكي
آن صاحب به و كند تكذيب آن از نشد علمي داراي انسان اگر
"...نمايد جسارت علم
:كه كردهاند يادآوري روايت تفسير در جالب بسيار نكته سپس
...شود تحصيل چنانچه اگر اعتقاديه حقايق و عقليه علوم"
گفت نتوان محكمات آيات آنرا دنيويه مقامات تحصيل براي
انسان زيرا نهاد نام بايد واهبيه اوهام و غليظه حجب بلكه
اسماء به تحقق و تعالي حق به وصول مقصدش علوم كسب در اگر
ادراكاتش ، از يك هر نباشد الله اخلاق به تخلق و صفات و
را قلبش كه گردد مظلمهاي حجابهاي و او براي شود دركاتي
كه شود شريفه آيه مشمول و كند كور را بصيرتش چشم و تاريك
:فرمايد
نحشره و ضنكا معيشه له فان ذكري عن اعرض من"
آخرت ، عالم بينايي در ميزان...(طه 124) يومالقيامتاعمي
قلب تابع كلي به آن قواي و بدن و است قلب و بصيرت بينايي
دانشمندان و مفاهيم علماء نكنند گمان..هستند لب و
علم اهل مسفورات ، و كتب حافظين و عبارات و اصطلاحات
نشانه آنها علوم اگر هستند يومالاخره و ملائكه و بالله
نورانيت تاثيرات آنها خود قلوب در چرا است ، علامت و
حق از خشيت را علماء شناختن براي ميزان قرآن در...نكرده
علماء زمره از نشد حق از خشيت و خوف داراي كس هر ميداند
..."عبادهالعلماء من يخشيالله انما" است خارج
از يكي داخل تقديري بر كه است علوم از بسياري كه بدان
ذكر آله و عليه صليالله اكرم رسول كه است ثلاثه اقسام
آن امثال و هيئت و نجوم و تشريح و طب علم مثلفرمودند
و باشيم داشته آنها سوي به علوم و آيت نظر كه صورتي در
آنها به عبرت نظر با كه صورتي در آن امثال و تاريخ علم
بهواسطه كه محكمه آيه در شوند داخل آنها پس كنيم مراجعه
و شود تقويت يا حاصل معاد به علم يا الله به علم آنها
داخل گاه و "عادله فريضه" در داخل آنها تحصيل كه شود گاه
آنها خود براي آنها تحصيل اگر اما و.شود "قائمه سنت" در
و.شود "قائمه سنت" در داخل گاه و "عادله فريضه" در داخل
ما اگر پس باشد ، ديگري استنادات يا آنها تحصيل اگر اما
انصراف اين واسطه به نمودند منصرف آخرت علوم از را
.ندارند نفعي و ضرر الا و شوند مذموم بالعرض
:قسمت سه به شوند تقسيم علوم كليه پس
ديگر نشات احوال حسب به است انسان حال به نافع آنكه يكي
كه است همان قسمت اين و است آن به وصول خلقت غايت كه
تقسيم قسمت سه به را آن و دانسته علم مرتبت ختمي جناب
.فرمودند
از را او و انسان حال به ميرساند ضرر كه آن ديگر و
مذمومه علوم از قسم اين ميكند منصرف خود لازمه وظايف
.آن امثال و كيميا و شعبده و سحر علم مثل است
هيئت و هندسه و حساب مثل..ندارد نفعي و ضرر آنكه سوم و
از يكي با تطبيق بتواند انسان اگر را علوم از قسمت اين
".است بهتر خيلي نمايد ثلاثه علوم
و حوزويان وظيفه پرمحتوا و عميق بسيار بيان اين در امام
جهتدار بايد آموختن دانش كه نمودند مشخص را دانشگاهيان
بازميدارد اصلي وظيفه از را انسان كه علومي از و باشد
و موانع و كم وقت و كوتاه عمرهاي اين با انسان.شود دوري
فضايل همه حائز و علوم جميع جامع نميتواند بسيار حوادث
هدف با بايد دانش و علم فراگيري اين بر علاوه.گردد
جهت در شد خواهد حجابي علم آن وگرنه باشد همراه قربالهي
در را ما همه متعال خداوند اميدوارم.تعالي حق شناخت عدم
(11)".فرمايد ياري الهي قرب مقام به وصول جهت
امام پدرانه نصيحت و سخنرانيها بر سيري:دوم محور
تربيتي نگرش از گوشههايي به داشتيم اشارهاي اينجا تا
در آنها از برخي كه عرفاني تاليفات و كتب در امام ، حضرت
.است شده تدوين ايشان جواني دوران
در اسلامي انقلاب پيروزي از پس را روش همان امام حضرت
و سخنراني هر درفرمودند دنبال گوناگون سخنرانيهاي ضمن
لطف مورد پدرانه نصيحتهاي با را خويش فرزندان ملاقاتي ،
هر.نمودند هدايت صحيح تربيت جهت در را آنان و داده قرار
حالت و مختلف مخاطبين وجود خاطر به مرحله اين در چند
فرق ايشان اصطلاحات و تعبيرات و لحن داشتن ، سخنراني
.نميخورد چشم به تفاوتي روش ، و محتوي حيث از لكن ميكند ،
بسيار عبارات با را عرفاني روش و انديشه همان كه چرا
از استفاده با "بود امام ويژگيهاي از كه" روان و ساده
.فرمود دنبال شعبانيه ، مناجات بويژه دعاها و آيات ظواهر
دارد ادامه
|