گونه پيامبر رهبري
رهبري بر تكيه با انقلابي رهبري نظريههاي بررسي
(ره) خميني امام
در نبايد را ديني انقلابهاي رهبران تعالي و موفقيت رمز *
جستجو آنان اجتماعي خاستگاه و پايگاه يا معلومات ميزان
ديگري عامل هر بر آنان شخصيت مغناطيس همواره ، بلكه كرد
تجسم را خود "واقعا آنان از بعضي.است داشته تقدم و تفوق
ماورايي مشيتي تنفيذ مجراي حداقل يا و الهي اراده
كه بودهاند رسالتهايي صاحبان اينان.ميپنداشتهاند
است شده مقرر الست روز در نهاييشان پيروزي
مذهبي-ديني صبغهاي كه انقلابهايي و جنبشها :جستارگشايي
كه فرهمندي پيشرو شخصيت يا رهبر حضور بدون دارند ،
و شاخص انساني بهعنوان رفتارياش و اخلاقي ويژگيهاي
به را پيروزي رنگ كمتر باشد ، پيروان تمامي سرمشق نمونه ،
انقلاب چون كهانقلابي است بنياد همين بر.ميبينند خود
امام همانند بزرگي رهبري و سيادت تحت اگر ايران ، اسلامي
مردمان براي توفيقي چنين آوردن كف به نبود ، (ره)خميني
و تحرير زير نوشته.ميگنجيد تصوري كمتر در ديار اين
همايش نخستين در كه است حجاريان سعيد دكتر سخنراني تنقيح
.شد ايراد اسلامي انقلاب و (س)خميني امام پژوهشكده تخصصي
خصوصيات ابتدا است كرده سعي سخنراني اين در وي
ماكس ديدگاه از را مذهبي انقلابهاي رهبران منحصربهفرد
در و كند بيان غرب رهبري و مديريت بنام نظريهپرداز وبر
چالمرز اسملسر ، ،"ماركس" نظريات به تمسك با و ادامه
موفقيت چگونگي از دقيق تبيين به...و كوهن نورمن جانسون ،
كه ايشان از سپاس ضمن بپردازد ، مذهبي انقلابهاي و رهبران
با نيز و دادند قرار معارف گروه اختيار در را زير نوشته
امام حضرت ايران اخلاقگراي و فضيلتخواه رهبر ياد
نوشته اين به را عاليمقام خوانندگان شما توجه (ره)خميني
.مينماييم جلب
معارف گروه
حجاريان سعيد :نوشته
نظري تمهيد
و يكتا شخصيت وامدار عظمتش و ژرفا همه با اسلامي انقلاب
و چرا اينكه.است (س)خميني امام حضرت رهبرآن ، والاي
به شخصيتي روحانيت ، و فقاهت متعارف دستگاه درون از چگونه
و هزار دو نظام طومار و ميكند ظهور انقلابي معنا تمام
پديدهاي ميپيچد ، هم در را شاهنشاهي ساله پانصد
تبيين بخوبي نظري لحاظ از را آن بايد كه است شگفتآور
عطف نقطه ايران ، اسلامي انقلاب به منتهي سال يك.كرد
اصلي مضمون.ميشود محسوب (س)خميني امام زندگي در مهمي
انقلابي رهبري به موءمنان تقليد مرجع تبديل سال يك اين
و شان حفظ با (س)خميني العظمي آيتالله آن طي كه است ،
مستضعفان رهبر" و "امت امام" حق به خويش روحاني منزلت
صورت از نيز مردم فرايند ، همين طي.ميگيرند لقب "جهان
و امت نظام تا ميشوند بدل امت به پراكنده شهروندان
فرايندي ، چنين تبيين و توضيح براي.دهند شكل را امامت
ديني جنبشهاي در رهبري به مربوط ادبيات بر بايد ناگزير
.باشيم داشته مروري
رهبر يك حول تعريف ، بنابه ديني ، انقلابهاي و جنبشها
رسالتي رهبري اين.ميگيرند شكل استثنايي جاذبه با مذهبي
تغييرات صلاي و دارد (Prophetic mission) پيامبرگونه
لذا.ميدهد در اجتماعي و سياسي ساخت در را بنيادي
"طبعا ديني ، انقلابهاي در رهبري مساله باره در مطالعه
فرهمندي اقتدار به مربوط نظريههاي چهارچوب در بايد
.گيرد صورت (Charismatic authority)
نظريات از فشردهاي ابتدا باشد ، كلام اطاله قصد بيآنكه
آنگاه ميشود ، عرضه اقتدار شيوه اين درباره وبر ماكس
.ميشود ذكر مذهبي انقلابهاي رهبران فرد به منحصر خصوصيات
كامل سرنگوني دنبال به كه گروههايي چرا اينكه به پاسخ در
رهبر يك گرد "معمولا هستند ، بنيادي تغييرات در موجود وضع
رويكردهاي مطالعه با ميتوان ميزنند ، حلقه فرهمند
كه ازآنجا.داد پاسخ جامعهشناسي و اجتماعي روانشناسي
نداريم ، كاري روانشناسانه رهيافتهاي با ما پژوهش اين در
بسنده اسكندراني كلمنتس از جمله اين يادآوري به تنها
ما مسيح ;باشد كوچك ما آرزوهاي اگر برادران ، " كه ميكنيم
."ميخواهد بزرگ مسيح بزرگ آرزوهاي.بود خواهد كوچك هم
كه بود اين وبر ماكس پندار جامعهشناسانه ، ديد از
فرهمند رهبران حول رو اين از انقلابي جنبشهاي كنشگران
شرايط از نويني بديل قادرند رهبران اين كه ميآيند گرد
كنوني شرايط كه بباورانند مردم به و كنند عرضه اجتماعي
شامل آتي شرايط عوض ، در.است اضمحلال و انقراض معرض در
و مييابند هويت آن در همگان كه ميشود نويني نظم
.كنند آغاز را معنيداري زندگي ميتوانند
.ندارد وبر اعتقاد از فاصلهاي چندان نيز ماركس كارل نظر
ازپايگاه كه ميشوند پيدا نادري افراد است ، معتقد ماركس
را موجود ساختارهاي ميتوانند و ميشوند جدا خود اجتماعي
فرايندهاي و بنگرند كل ، يك صورت به مشرفانه ، موضعي از
.نمايند وجدان را تاريخي
انسانهايي به را خود نگره كه شد خواهند قادر اشخاص اين"
منتقل هستند متصلب ساختارهاي بند و قيد در هنوز كه
."نمايند
انقلابي نيروي مهمترين را فره رو آن از وبر كه ميدانيم
به قادر نيرو اين كه ميدانست سنتها عصر در تاريخ
.است آن به موءمنان ذهني (Reorientation) مجدد سمتگيري
تبع به نيز خارجي محيط كه است دروني تحول همين طريق از
.ميكند تغيير آن
گرايشها نگرشها ، در تحول مرهون اجتماعي بنيادين تغييرات"
جهان مختلف مسائل به نگرش سوي و سمت فره و رفتارهاست و
."ميدهد تغيير را
(كاريزما) استثنايي جاذبه ازنيروي حاصل تغييرات وبر ازنظر
سيطره از ناشي تحولات برخلاف) دارند دراماتيك خصلتي ،
را ساختارها اول اما است ، انقلابي نيروي نيز آن كه تجدد ،
با و (ميانجامد ذهني تحولات به سپس و ميدهد تغيير
ساختارهاي اعاده امكان فره ، (Rotinization) شدن زوالمند
جذبه و شور وبر ، نظر از رو ، همين از.ميگيرد فزوني سنتي
كار كشيدن ته با فرهي ، جنبشهاي در عاطفه فوران و
ميكند ، رسوب سنت شكل به دوباره آبادي ، ناكجا مايههاي
ساختها ، زير در عقلانيت مستمر و آرام جريان آنكه مگر
.شود پيشين نظم اعاده از مانع
سالار ، ديوان آرماني نظامهاي با فرهي نظام مقايسه در وبر ،
فني مهارتهاي و تواناييها فاقد را فرهمند رهبري ستاد
يا ارادت از ناشي را قدرت كانون به اشخاص تقرب و ميداند
نظر در كوچكتر ابعاد در آنان خود استثنايي جاذبههاي
قواعد و دقيق مراتب سلسله اقتدار نوع اين در.ميگيرد
لذا ندارد ، وجود اداري دائمي ارگانهاي و سازماني رسمي
سازماندهي با قياس در را فرهمند اقتدار اداري سازمان وبر
.ميداند سيال و منعطف بسيار بوروكراتيك ،
ارزشگرا جنبشهاي جرگه در را ديني انقلابهاي كه اسملسر
(Value oriented)
را پيامبرگونه رهبران پيدايش علت ميكند ، طبقهبندي
:ميكند توجيه اينگونه
تمام نظم يك بازسازي دنبال به ارزشگرا ، جنبشهاي چون"
و كهن اجتماعي نظام ذيل تا صدر از كه هستند اجتماعي عيار
تحقق براي ناگزير برمياندازد ، را برآن حاكم ارزشهاي
در وفاداري و تبعيت از كاملي نوع بايد عظيمي ، امر چنين
در آنان اميدهاي و آرمانها و بگيرد شكل هواداران ميان
است بسته ارزشها كامل بازسازي به كمر كه رهبري وجود
".شود فرافكني
:است معتقد جانسون چالمرز زمينه ، همين در
رفتار به دهنده شتاب عنوان به فرهمند ، رهبر يك ظهور"
در الزماني آخر الهامات كه شخصيتي.است ضروري انقلابي ،
مكاشفه ، قدرت پرتو در ميتواند و شده متكون او وجود
هم در را كهنه جهان طومار كه كند مشاهده را طوفاني
".ميكند پا به نوين وبهشتي ميپيچد
انقلابهاي خصوص در بنام صاحبنظران از كه كوهن ، نورمن
موفقيت علل درباره اروپاست ، ميانه سدههاي در ديني
هدايت و پيروان سازماندهي و جذب امر در ديني رهبران
:مينگارد چنين آنان انقلابي
در نبايد را ديني انقلابهاي رهبران تعالي و موفقيت رمز "
جستجو آنان اجتماعي خاستگاه و پايگاه يا معلومات ميزان
ديگري عامل هر بر آنان شخصيت مغناطيس همواره بلكه كرد
تجسم را خود "واقعا آنان از بعضي.است داشته تقدم و تفوق
ماورايي مشيتي تنفيذ مجراي حداقل يا و الهي اراده
كه بودهاند رسالتهايي صاحبان اينان.ميپنداشتهاند
چنين ايناست شده مقرر الست روز در نهاييشان پيروزي
رهبراني چنين مكاشفه ، و الهام رازآلود فضاي در كه بود
مقرر تاريخساز و سنگين وظايفي خود پيروان براي
طاقتفرسايي تكليف نيز پيروان آنسو ، از و ميداشتند
بر سرگشتگي و حرمان جاي به اطمينان و اميد ايجاد براي
باعث مشترك سرنوشت از ناشي اخوت.ميكردند احساس خود دوش
معمولي انسانهاي از فراتر نخبگاني را خود آنان كه ميشد
لياقتهاي در بودن سهيم را احساس اين و بدانند فاني و
هرحال ، بهميكرد تشديد وي معجزهآساي قدرت و رهبري
به اجتماع اعماق از را تودهها اين بايد كه رسالتي
همه تغييرات باعث "طبعا بركشد منزلت قلههاي مرتفعترين
عهده به رسالت اين كردن بارور نقش.ميشد اجتماعي جانبه
به و رستاخيزي روياهاي از لبريز ذهن با كه بود رهبراني
هواداران ميتوانستند كمالش ، منتهاي به تاريخ رساندن قصد
بود رسيده ارث به دور زمانهاي از كه اميدهايي غرق را
با مطابق اجتماعي اسطوره يك اوليه ، مسيحيت از و بنمايند
".بسازند آنان روز نيازهاي
نوع به بسته و نيستند سنخ يك از ديني نهضتهاي رهبران
و طبقهبندي را آنان ميتوان ميكنند مطرح كه ادعاهايي
فرانسوي ، جامعهشناس دروشه ، .كرد (typology) گونهشناسي
را منجيگرايانه جنبشهاي رهبران كه است كساني جمله از
جاي دسته سه در را رهبران اين وياست كرده طبقهبندي
:است داده
رهبران از نوع معمولترين كه:حاضر و حي مشخص فرد -1
يا و ميكند بودن منجي دعوي "مستقيما يا وي.است موعود
به متصل را خود كه او.ميدانند مسيحا را او ديگران
.ميكند تجلي گوناگون قالبهاي در ميداند قدسي نيرويي
اينگونه از نيز سهامي و مشاركتي و قومي نمونههاي "بعضا
.كليسا يا قوم يك افراد مانند.شدهاند ديده منجيان
ميدهد اجازه فقط منجي نوع ، اين در:مستور نامشخص فرد -2
ادعايي هيچ بدون حداكثر يا و شود شناخته دجال دشمنش كه
در.ميپردازد الزماني آخر فتنههاي درباره پيشگويي به
.مواجهيم ظهور و تجلي قوا و اشكال تنوع نيزبا مورد اين
خود و ندارد بودن منجي ادعاي كه:نيابتي حضور با شخص -3
هم قسم اين درميداند واقعي منجي طلايهدارظهور را
منادي ، و چاووش پيشگو ، قبيل از.هستيم متنوعي اشكال شاهد
...و خداسالار پيشواي ،(The scourge of god) خدا تازيانه
در كليدي نقشي كه است مهمي نكات ديگر از اجتماعي شرايط
اين به.ميكند ايفا ديني انقلابهاي رهبران پيدايش كيفيت
شرايط پيدايش ميان تقارن و همزماني نوعي بايد كه معني
وجود آنان مدعيات و -است رهبران اين پذيراي كه -اجتماعي
مسيح كه داشت خاطر به بايد" سيلور قول به.باشد داشته
چشم در هزاره وقوع اجتنابناپذيري بلكه نيست هزاره مولد
."ميسازد ناگزير را مسيحا ظهور كه است باورمندان
آن مردم چيز ، هر از قبل كه ، است كيفيتي فره كه نكته اين
دارد ، اندكي سهم آن پروراندن در رهبر شخص و ميسازند را
:ميسازد آشكار را استثنايي جاذبه اجتماعي خصلت
اين پذيرنده اجتماعي شرايط و رهبري مدعيات ميان بايد"
آگاهي شكلگيري كه است آن صحيح.كرد برقرار نسبتي مدعيات
تاريخ ، و اجتماع كانون در اغلب مردم ، ميان در انقلابي
قبول و رد و ميافتد اتفاق رهبري ظهور و تجسم از قبل
آگاهي نوع اين پيدايش به بسته فرهمند شخصيت مدعيات
در تاريخي و اجتماعي شرايط بسا چه.است اجتماعي و تاريخي
و نميكند ظهور انقلابي رهبري اما است فراهم مردم ميان
اجتماعي بستر بودن ازآماده رستر زود رهبري پيدايش بسا چه
و بيقوارگي نوعي حالات اين دوي هر درميدهد رخ
پذيرش و پيام انتشار ميان (asyachronization) ناهمزماني
".ميشود ايجاد پيام
است ، كرده جلب خود به را محققين توجه كه موضوعاتي ديگر از
آنان اجتماعي پايگاه و ديني انقلابهاي رهبران خاستگاه
و است صادق رهبران اين همه مورد در كه مشتركي نقطه.است
پيشينه است ، كرده جلب خود به را صاحبنظران نگاه
رسمي ساخت به نسبت آنان (Marginality) بودن حاشيهاي
.است زمانه ديني دستگاه
شخصيتي زمينه پيش در صاحبنظران از بسياري عقيده به
راندهشدگي حاشيه به فرايند انقلابي ، رهبران از بسياري
دلايل به آنان بيشتر و ميشود مشاهده (Marginaliaztion)
و اشتغال آموزش ، نظام درون از (خودخواسته حتي و) گوناگون
از بيش و شدهاند پرتاب يا و كرده هجرت بيرون به منزلت
ناميد ، خاصي طبقه يا قشر نماينده را آنان بتوان آنكه
طرح قادرند خود پيشينه علت به كه هستند ويژگي اين داراي
.افكنند پي است موجود وضع بديل كه را نويني دولت
بررسي عام بهطور را انقلابي رهبران مساله كه اسكاچپول
:مينويسد خصوص اين در است كرده
طبقات نماينده آنكه از بيشتر انقلابي جنبشهاي رهبران "
.ميشوند شناخته (State Builder) دولتساز صفت به باشند
به تاحدودي كه نخبگاني دسته آن ميان از رهبران اين عمده
حاكميت و مسلط طبقات به نسبت و شدهاند رانده حاشيه
."برميخيزند گرفتهاند فاصله مستقر
با را حاشيهاي نخبگان خصوصيات مستقلي ، مقاله در وي
:ميكند بيان بيشتري تفصيل
باشد ، مهم نخبگان قبيل اين طبقاتي زمينه آنكه از بيش"
و آينده دولت معماري در مهمي نقش كه آنان سابقه
كه ميدهد نشان تجربه.است برجسته دارد جنبش سازماندهي
تحصيل اقشار از "عموما (Margin Elite) حاشيهاي نخبگان
كار به ميتوانسته آنان آموزشهاي و مهارت و كردهاند
عامل را دولت آنان از بسياري حتي و بيايد مستقر دولت
بودن بسته علت به اما ;ميدانستهاند بنيادي تغييرات
يك از اجتماعي ، ساخت در سياسي تحرك فقدان و سياسي فضاي
نتوانستهاند ديگر ، سوي از ثروت ، و ارتباط نداشتن و سو ،
را خود غم و هم لذا و ;بدهند ارتقايي خود منزلت در
انقلابي ايدئولوژيپردازي و انقلاب سازماندهي مصروف
مهمترين را دولت كه آنجا از نخبگان قبيل اينكردهاند
تاسيس سمت به جنبش پيروزي صورت در ميدانند ، توسعه ابزار
".ميآورند روي متمركز دولت
مقوله انقلابي ، تودههاي در كه همانگونه تقدير ، هر به
در عمدهاي نقش (relative deprivation) نسبي محروميت
رهبران ميان در ;ميكند ايفا انقلابي هيجان و انگيزش
حرمان و بودن فشار تحت از پيشزمينهاي بايد نيز جنبش
فقر آنان كه است شده ديده مواردي در حتي.كرد جستجو
زمينه تا ميكنند انتخاب را اختياري انزواي و خودخواسته
فراهم را محروم تودههاي و خود ميان همسنخي و رواني
منزلت و ثروت قدرت ، رسمي ساختار از عزلتگزيني.آورند
تلقي ناهنجار را آنان رفتار رسمي شبكه كه ميشود آن موجب
خرق رفتارشان باشند ، دين رسمي دستگاه به متعلق اگر و كند
و زاويهگزيني نقش" اسنو ديويد قول به.شود محسوب اجماع
و متعارف هنجارهاي شكستن براي را زمينه كنارهگيري
."ميآورد فراهم شده پذيرفته
دارد ادامه
|