اسلامي مدني جامعه
(بخش واپسين) تمدنها وگفتوگوي اسلام
قراگوزلو محمد دكتر
تجربي و ابزاري عقل معني به عقلانيت -الف
سياسي پذيري تسامح و تساهل -ب
قانون حكومت اصالت -ج
فرهنگي و سياسي تكثرگرايي -د
جمعي مسئوليت و اخلاق --ه
(سياسي) عمومي مشاركتپذيري -و
مدني جامعه از كه است تعاريفي اكثر مشترك مخرج مهمترين
چه موازين اين كه ديد بايد حال شده ، داده دست به
دارند اسلامي كلام و فقه مباني با اختلافاتي و اشتراكات
مسلمانان ، جامعهشناسي متون و اسلامي شريعت در آيا و
ديده باشد فوقالذكر مباحث از بخشي يا كل ناقض كه اصولي
نه؟ يا ميشود
شان اسلام در مدني ، جامعه اصلي مدار عنوان به قانونگرايي
اقدام بزرگترين در ،(ص)اكرم رسول دارد ، ويژه منزلتي و
مناسبات مدينتالنبي ، استقرار و تحقق منظور به خود
منطق و قانون هيچ به كه را جاهليت طايفهاي و قبيلهاي
تغيير ضمن و شكست درهم نبود ، استوار و مستند عقلايي
تمدن برپايه كه -"يثرب" دارالهجره بر حاكم سنتهاي
بنا را مدينه اساس -بود شده بنا يمني و بنياسراييلي
و شكننده سخت هنوز اسلام نهال چه اگر هنگام آن در.نهاد
پيامبر كه نشد آن از مانع هيچگاه امر اين اما بود ، ظريف
بود ، شده ابلاغ وي به وحي طريق از كه را قوانيني و اصول
و بگيرد ناديده جامعه ناپايداري و بحراني شرايط دليل به
در ريشههايش نخستين كه قانون به پايبندي.كند نقض
خلفاي زمان در نيز رسول رحلت از بعد گرفت شكل مدينتالنبي
در را خود جلوه عاليترين و شد رعايت-بيش و كم -راشدين
.يافت (ع)علي اميرالموءمنين كوتاه حكومت
از دفاع و اسلامي قوانين رعايت در امام بيمانند دقت
به رسمي ، زمامداري از پيش حضرت كه بود آنچنان مردم حقوق
كابين به مردم از مالي يا حقي اگر كه گفت مردم با صراحت
آن حقيقي صاحب به و گرفت خواهد پس باشدآنرا رفته زنان
و بيتالمال از صيانت در امام حساسيت.گرداند بازخواهد
از نمونههايي برادرش ، عقيل با حضرت مشهور برخورد
در آن با مشابهي ميتوان نه كه است اسلام در قانونمداري
به ميتوان نه و گرفت سراغ انساني تمدن شكلگيري طول
.بود خوشبين آنها تكرار
از خصوصيت القاء واحد ، خبر رد قياس ، رد كنار در عقلانيت
خاص ، احكام در طبيعي عوامل به رجوع و اجماع به عمل ادله ،
با مفيد شيخ.ميرود شمار به شيعه فقه اصولي مباني از
به جز نظر و بوده نظر بر متوقف معرفت اينكه به اعتقاد
حاضر دلالت اعتبار به غايب ، به وصول در عقل بردن كار
:ميكند تعريف اينگونه را عقل ماهيت نيست
و معرفتالمستبطلات من به يتميز معني العقل العقل؟ ما"
(4)"عنالمقبحات يعقل لانه "عقلا يسمي
و مفيد شيخ عقلي معرفتشناسي تبيين در مكدرمكوت مارتين
معتزلي عبدالجبار قاضي اعتقادي اصول با آن تفاوت
بخشيدن استمرار براي عقل عبدالجبار نظام در":مينويسد
براي عقل مفيد نظام در.دارد ضرورت دين اساسي حقايق به
الهي وحي طريق از كه اساسي آموزههاي اين از كه است آن
در عقل از استفاده اين.كند دفاع است يافته استقرار
نكات دقيقترين درخصوص وي كه آنجا حتي مفيد كلام سراسر
(5)".است آشكار ميگويد سخن
استنباط و فهم در عوامل مهمترين از را عقل مفيد شيخ
:است معتقد و ميداند اسلامي احكام
آنرا بود ، تخالف در عقل احكام با كه ديديم را حديثي اگر"
نموده قضاوت آن تباهي به عقل زيرا.ميدانيم مردود
(6)".است
راستي سنجش در را عقل مفيد شيخ چه اگر كه ميكنيم تاكيد
اما است ، داده قرار قرآن كنار در احاديث ، نادرستي يا
دليل يك عنوان به را عقل ابتدا شيخ كه داشت توجه بايد
حجيت از بعد و كرده مطرح سنت و قرآن جوار در جداگانه
.است گفته سخن "عقلي حكم"
مانده جاي به اسلام صدر از كه سياسي الگوهاي و ساختارها
تفاوت مدني جامعه به مدرن و امروزي نگرش شيوه با است ،
فقه پديدهها گزينش و تحليل در اينكه ضمن.ندارد چنداني
بسياري گرهگشاي همواره عقلانيت به متكي اجتهادي و پويا
نه) مردم عموم از اسلام.است بوده اجتماعي دشواريهاي از
را گفتمانها همه كه خواست (موءمنان يا مسلمانان فقط
جمله از -همه به و.برگزينند را آنها بهترين و بشنوند
يكديگر با مشورت به امور در كه كرد تاكيد -زمامداران
اساس بر انتخاب حق ايفاي اين فيالواقع.بپردازند
دموكراسي اساسي ركن دو نشستن ، شور به و "يستمعونالقول"
شورا مجلس شكلگيري اصلي زمينه و مدني جامعه در جمهوري و
و مينازد آن به غرب كه است (پارلمانتاريستي نظام يا)
نيز ما و ميداند خود مدنيت فكري دستاورد را پارلمان
پارلمان و انتخابات مبحث دو كه پذيرفتهايم "تحقيقا اينك
مشاركت همچنين.است شده نازل غرب از كه است نازنيني هديه
ساختارهاي از كه مردم سرنوشت تعيين حق و سياسي مستقيم
از يكي در شكل عاليترين به بود تواند مدني جامعه اساسي
به پرداختن از را ما و ميدرخشد اسلام صدر رخنمودهاي
اندك كه كساني همه.ميكند بينياز الگوها و حوادث ساير
-علي امام كه ميدانند نيك دارند اسلامي تاريخ از شناختي
و خانهنشيني سال سه و بيست متعاقب -مطلق حقانيت عليرغم
هنگامي فقط و فقط مسلمانان ، سياسي امور در دخالت عدم
مردم ["لولاحضورالحاضر"]:كه گرفت دست به را امور زمام
بعد اينكه نه مگر و خواستند اصرار به حضرت آن از و آمدند
فرمان كه خواست زبير و طلحه از امام هم ، مردم تجمع از
بيعت ايشان با نيز خود كه آنچنان گيرند دست به حكومت
بند و بيزد جمهوري انديشه و ناب دموكراسي مگر و...كند
سوي از است؟ اين از غير پديدهاي منادي مدني جامعه در
و مردم به دولت پاسخگويي لزوم مهم مقوله به كه وقتي ديگر
امام سيره از ديگري نمونههاي ميرسيم ، شفاف اطلاعرساني
مراتب به بيگمان كه ميبينيم خود فراروي را (ع)علي
معاصر قرن در مدرن سياسي انديشههاي از عاليتر و پيشتر
خطبههاي در امام كه باشد اين منكر ميتواند كسي چه.است
احوال و اوضاع جريان در مرتب را مسلمانان خود مكرر
كه اهميتي ميداد؟ قرار روز سياسي مناسبات و اجتماعي
هر از پس كه بود چنان بودند قائل اطلاعرساني براي امام
وجود آن در پيچيدگي و ابهام كمترين اگر بويژه -حادثهاي
-بزند دامن عمومي افكار در را شايعه ميتوانست و داشت
دقيق جريان در -رسانهاي شيوه - "كتبا را مختلف بلاد مردم
گرفتن پايان از پس فيالمثل.ميداد قرار احوال و اوضاع
دستور رافع ابي عبداللهبن خود كاتب به امام جمل فتنه
مردم است ، "رفته جمل اصحاب و او ميان آنچه از" كه داد
...سازد آگاه رقعهاي طي را كوفه
افراد همه حقوقي تساوي و انسانها فردي حقوق به احترام
به غرب تمدن دستاوردهاي از كه -قانون مقابل در جامعه
تنها نه كه بود چنان امام زمامداري زمان در -ميرود شمار
حقوق از "ناصبيگري" و "ارتداد" اتهام به فردي هيچ
وقتي حتي بلكه نميشد ، محروم قضايي امنيت و اجتماعي
و مذهبي اقليتهاي از يكي ميان حقوقي دعواي به ماجرا
عادلانه قضاوت را نهايي حرف ميشد ، كشيده مسلمانان امام
.ميزد بيطرف قاضي
ويژگي سه از (ع)علي امام سيره در مدني جامعه هرحال به
:است برخوردار عمومي و عمده
و انسانها حقوق به -ب اما ، گراست عقيده چه اگر -الف
-ج و ميگذارد احترام خود سرنوشت تعيين در آنان مشاركت
با و ميداند مقوم و مقدم ديني حقوق بر را انساني حقوق
و حقالناس ميان همترازي نوعي ميكوشد بسيار ظرافت
با -سياسي محافل بعضي در امر اين.سازد برقرار حقالله
حوزههاي در علي امام و پيامبر كه دوگانهاي نقش به توجه
و "مونيسم" گونهاي به -ميكردند ايفا سياسي و ديني
مرزي و شده تعبير سياست و دين مختلف زمينههاي اختلاط
يونان در مدني جامعه ويژگي از كه "سيته" نظام و آن ميان
به توجه اينجا در.است گرديده ترسيم بوده ، باستان روم و
ديني ، دولت و دولتي دين آيا:است اهميت حائز بسار نكته يك
ميدهند؟ ارائه سياست و دين تعامل مقوله از يكساني درك
و -رنسانس از پيش -مسيحيت دنياي بر حاكم كارهاي و ساز
شد اين منجربه نهايت در كه علم ، با كاتوليك كليساي تقابل
كشيده بيرون مسيحيت جان و تن از عقلانيت و علم رداي كه
فرو موءمن انسانهاي دل اعماق به اجتماع قلب از دين و شود
اسلام اما.ميدهد مثبت پاسخ ما سئوال به البته رود ،
دخالت مانع نه و است ايستاده علم مقابل در نه هيچگاه
مدني جامعه اگر.است گرديده سياسي امور در مردم مستقيم
قرآن ، قوانين و مرزها به محدود اسلامي انديشه حوزه در
و پويا فقه از منبعث عقلانيت بر منطبق حديث و شريعت
و توجه قابل نيز مساله اين مقابل در است شده اجتهادي
به محدود نيز سكولار كشورهاي در مدني جامعه كه است تاكيد
محدوديت اين نمونه بارزترين.است لاييسيته مباني و اصول
از يكي پوشش نحوه با تركيه لاييك جامعه برخورد در
در آزادي اعتبار بدين.ميشود تعريف پارلمان نمايندگان
مطلق تنها نه لاييك يا ديني از اعم امروزي جوامع تمام
شده پذيرفته هنجارهاي و قانونمنديها حوزه در بلكه نيست ،
هيچ بابت اين از و ميشود استخدام و گزينش جامعه آن
.نيست سكولار يا ديني مدني جامعه ميان تفاوتي
اسلامي جامعهشناسي كلاسيك آثار در مدني جامعه انديشه
-روسو -لاك -هابز) قانون اصحاب آنكه از پيش قرنها
مدني جامعه اجتماعي سياسي ، مناسبات براي (..و منتسكيو
ارائه ضمن اندلسي خلدون بن عبدالرحمن كنند ، تكليف تعيين
تمدنها ، سقوط و ظهور علل از دقيق بسيار تحليلهاي
.داد دست به مدني جامعه قانونمنديهاي از جامع تصاويري
تساهل و تسامح دموكراسي ، انديشه از دفاع در خلدون ابن
را ستم و خشونت استبداد ، جمله از مهم عامل چند سياسي
شهرها عمران و اجتماعي ويراني و دولتها تباهي مايه
براي شدت و خشونت اينكه در" عنوان تحت فصلي در و دانست
:نوشت "ميشود تباهي مايه اغلب و است زيانبخش پادشاهي
امور در و سختگير و قاهر مردم دادن كيفر در سلطان اگر"
را مردم خواري و بيم وقت آن..باشد كنجكاو ايشان نهاني
پناه فريب و مكر و دروغ به سرانجام و ميگيرد فرا
فضايل به تباهي و فساد و ميگيرند خو بدان و ميبرند
و نبردگاهها در كه بسا چه و مييابد راه آنان اخلاقي
فساد سبب به و ميكشند دست سلطان ياري از مدافعه هنگام
كه بسا چه و ميرود تباهي به رو كشور نگهباني امر نيتها
در و رسانند قتل به را سلطان و كنند غوغا وضع اين علت به
به شهرها حصار اساس و..ميگرايد تباهي به دولت نتيجه
.ميرود ويراني به رو نگهباني از عجز علت
از و كند رفتار ملاطفت و مهر با رعايا به سلطان اگر ولي
دشمن با پيكار هنگام مردم گذرد در ايشان جرايم و بديها
به سو هر از كشوري امور نتيجه در و ميكنند سپاري جان او
نعمت از عبادت رفتار حسن توابع اما و.ميگرايد بهبود
(7)"...است ايشان حقوق از مدافعه و رعيت به دادن
قهر ، استبداد ، خلدون ، ابن نظر به آمد دانسته چنانكه
و ثبات عدم موجب مردم شخصي امور در تجسس و سختگيري
ناامني ، فساد ، دروغ ، شيوع چاپلوسي ، گسترش اجتماعي ، امنيت
ديگر سوي از.ميشود شهرها ويراني و جنگها در شكست شورش ،
موجب تساهل و تسامح ملاطفت ، مهر ، عقلايي ، گزينش آزادي ،
تاكيد خلدون ابن نظريه در مهم نكتهميگردد كشور ثبات
و اجتماعي اقتصادي ، عدالت نوعي به كه است "حسن توابع" بر
دفاع و جامعه قانونمندي و (رعيت به دادن نعمت) سياسي
منجر(8) (ايشان حقوق از مدافعه) شهروندان حقوق از دولت
.ميشود
مسائل به خلدون ابن مدني ، جامعه سياسي ساختار طرح جز به
جامعهشناس اين.است پرداخته نيز جامعه اقتصادي مهم
خيز و افت دلايل و مناسبات تبيين در مسلمان برجسته
:گويد جامعه اقتصادي
دست به از را آنان مردم اموال به تجاوز كه دانست بايد"
هر به تجاوز و ميسازد نوميد ثروت كردن بارور و آوردن
دست به راه در كوشش از رعايا نسبت همان به باشد اندازه
و بسيار تجاوز اگر چنانكه ميايستند ، باز ثروت آوردن
آن.ميكند سرايت معاش كسب راههاي همه به باشد عمومي
و حرفهها انواع كردن پيشه از نوميدي علت به مردم وقت
برخواهند هنرها و پيشهها كليه از دست روزي ، كسب وسايل
[كوشش و كار بازار شدن كم يعني صورت ، اين در و] داشت
و ميشود كاسد و بيرونق آباداني و اجتماع بازارهاي
آن از روزي جوي و جست در مردم و ميگردد متزلزل احوال
ميشوند پراكنده ديگر نواحي در و برميبندند رخت سرزمين
از آن شهرهاي و مييابد تقليل ناحيه آن جمعيت نتيجه در و
(9)"...ميشود خالي سكنه
ژرفاي و موضع از خلدون ابن پنداري ميشود ، ملاحظه چنانكه
در اقتصادي شكوفايي:ميگويد سخن ايران امروز دولتمردان
امنيت و سلامت تضمين و اجتماعي ثبات و سياسي توسعه گرو
مورد مدني جامعه در اينكه ديگر نكته.است سرمايهگذاري
اهالي كلي طور به و متفكران نويسندگان ، خلدون ابن نظر
تاكيد ضمن خلدون ابن.دارند رفيعي پايگاه انديشه و قلم
و آغاز در (شمشير وي تعبير به و) نظامي قدرت ضرورت بر
زمان -است بحران فرايند نوعي كه -دولتها كار فرجام
.است دانسته اجتماعي امنيت و ثبات زمان را قلم شكوفايي
بر قلم حضور پايدار امنيت و آرامش دوران در وي عقيده به
نيست ساخته كاري نظامي ابزار از و ميچربد شمشيرها چكاچك
يابد راه كشور به رخنهاي و دهد روي غائلهاي آنكه مگر"
مواردي چنين در جز به و بطلبند آن بستن براي را شمشير و
اين در رو اين از.نميشود پيدا شمشير به نيازي هيچ
نايل بلندي پايگاه به و شكوهمندترند قلم خداوندان مرحله
(10)".ميآورند دست به بيشتري ثروت و نعمت و ميشوند
***
دن چوبي شمشيرهاي كردن غلاف آيا شد گفته آنچه بنابر
جلوه ضروري پيش از بيش بيني توطئه توهم شكستن و كيشوتي
گوي و گفت" انديشه قتل به كمر بايد هم باز آيا نميكند؟
با كه -را مقوله دو اين و بست "مدني جامعه" و "تمدنها
مطرح دولت سوي از داخلي ثبات و خارجي سياست تصحيح هدف
به (..آقاي تعبير به) آنرا و گرفت ريشخند به -است شده
داد؟ نسبت زياد ابن و شمر
پينوشتهها
اهتمام و سعي به معنوي ، مثنوي بلخي ، محمد جلالالدين -1
سوم دفتر) اميركبير ، 1359 تهران ، ششم ، چاپ -نيكلسن.ر
ديگر ، روايتي به مدني جامعه محمد ، .قراگوزلو -126720
.اسفند ، 1376 شيراز ، ديني ، انديشه و مدني جامعه همايش
بند 1 الاصول ، مقدمات من النكت مفيد ، شيخ -پيشين40 -3
موت ، مكدر -مفيد50 شيخ هزاره جهاني كنگره تصحيح تا 7 ،
پروفسور زيرنظر مفيد ، شيخ كلامي انديشههاي مارتين ،
تهران ، اول ، چاپ آرام ، احمد:برگردان مادلونگ ، ويلفرد
تصحيح -كيل ، 601362 مك دانشگاه اسلامي مطالعات موءسسه
واعظ تعليق و تصحيح المقالات ، اوائل ضميمه الاعتقاد ،
.خلدون ابن-ص 70246 مكتبهالداوري ، قم ، چرندابي ،
.پيشين -ص 80362 ج 2 ، خلدون ، ابن عبدالرحمن ، مقدمه
.پيشين -ص 100522 پيشين ، -9
|