لطفآميز نظري و الحيات
حكيمي محمدرضا استاد
فرهنگ -اصيل و بنيادين بهصورتي -بايد جامعه فرهنگ *
در) مردم افراد و شود تصحيح نيز شناختها تا باشد ، اسلامي
توهمات از و گردند مجهز اسلامي اصيل شناخت به (مقام هر
شناخت" استوار باروي درنتيجه ، و ;گزينند دوري ادعاها يا
هر و كند دفع را -عملي يا نظري -شبيخوني هر ،"قرآني
ميگردد عرضه چه هر در و راند بازپس را تزلزل ايجاد
سره و شود بازشناخته ناسره از سره (قضاوت عدالت ، :"مثلا)
قرار هجوم و انكار مورد ناسره و گردد تاييد و پذيرفته
گيرد
ارزش و حديث علم اعتبار" مقاله درج پي در :جستارگشايي
معارف صفحه در جاري سال تيرماه شماره چند در كه "الحيات
لطف اظهار حكيمي محمدرضا علامه استاد گرديد ، درج
با.داشتهاند ارسال ما براي را ذيل مطلب و كردهاند
گرامي خوانندگان توجه استاد ، توجه و عنايت از تشكر اظهار
.مينماييم جلب مطلب اين به را
معارف گروه
بخش چهار در -هفتم سال -"همشهري" روزنامه در پيش ، چندي
چهارشنبه 16 تير ، سهشنبه 15 تير ، شنبه 12 شمارههاي)
اعتبار" باعنوان مقالهاي ،(تيرماه 1378 شنبه 19 و تير
رضوي مسعود سيد آقاي قلم به ،"الحيات ارزش و حديث علم
يادشده ، شمارههاي ايامي ، گذشت از پس.يافت انتشار
از و رسيد اينجانب دست به دوستان و نزديكان بهوسيله
.گشتم آگاه آنها
آن در كه سرفصلهايي و هست آن مطالب گوياي مقاله ، عنوان
است ، شده آورده ماخذ به استناد با كه مطالبي و است آمده
:ميدهد نشان دراينباره را نويسنده وسيع كوشش همه
.حديث اصطلاح باب در كلي بحث *
چيست؟ الحديث علم *
تاريخ در حديثي جوامع تدوين و حديث علم تكوين ضرورتهاي *
.اسلام
سنن -بخاري صحيح -نجاري صحيح) سنت اهل آثار مهمترين *
.(ماجه ابن سنن -نسالي سنن - سننترمذي -ابوداود
.حديث گردآوري و شيعه *
شيخ روضه ، و فروع و اصول كافي ، ) شيعه حديث كتب مهمترين *
و الاحكام تهذيب -صدوق شيخ الفقيه ، يحضره لا من -كليني
.(طوسي شيخ الاستبصار ،
.حديث علم مسائل و تقسيمات *
.حديث علم در اصطلاح چند *
ميزان -سفينتالبحار) حديث كتب تدوين در تازه تلاشهاي *
.(الحيات -الحكمه
نيز آگاهي و تعهد از بحث ، اين كردن مطرح همينگونه به
نميتوان روزنامهاي مجالهاي در اينكه جز ;ميكند حكايت
كرد ، ادا -بايد چنانكه -را تحقيقي مطالب و علمي مباحث حق
مستند اطلاعاتي مردم بهعموم كه هم اندازه همين ليكن
و مهم بسيار و بنيادين موضوع اين درباره آنهم شود ، داده
-عمل و انديشه و اقدام و شناخت كار در بدلناپذير بلكه
بس كاري -ميشود داده اطلاع آنباره در جامعه به كمتر كه
در اجتماع ، اصيل شناختهاي رشد به است كمكي و است مفيد
.تعالي و صيرورت جهت
فرهنگ -اصيل و بنيادين بهصورتي -بايد جامعه فرهنگ
در) مردم افراد و شود تصحيح نيز شناختها تا باشد ، اسلامي
توهمات از و گردند مجهز اسلامي اصيل شناخت به (مقام هر
شناخت" استوار باروي درنتيجه ، و ;گزينند دوري ادعاها يا
هر و كند دفع را -عملي يا نظري -شبيخوني هر ،"قرآني
ميگردد عرضه چه هر در و راند بازپس را تزلزل ايجاد
سره و شود بازشناخته ناسره از سره (قضاوت عدالت ، :"مثلا)
قرار هجوم و انكار مورد ناسره و گردد تاييد و پذيرفته
.گيرد
شناخت) "اسلامي اصيل شناخت" از جامعه ، كه هنگامي آري ،
زمينه ، هر در و همواره باشد ، برخوردار (علمي حديثي -قرآني
نيز "اسلامي اصيل عملكرد" مصمم و جدي طلبكننده
و "اسلامي قضاوت" و "اسلامي عدالت" جز و خواهدبود
و "اسلامي مساوات" و "اسلامي معيشت" و "اسلامي انسانيت"
آن از و "اسلام" نام به بويژه نميپذيرد ، را اينها امثال
."اسلامي انقلاب" ويژهتر ،
انقلاب نگاهداشتن مصون براي است راه بهترين خود ، اين و
يعني كريم ، قرآن سياسي و اجتماعي اهداف به بخشيدن تحقق و
و "بالعدل عامل نظام" ايجاد و "بالقسط قائم جامعه" تشكيل
"بالقسط قائم جامعه" تشكيل جز كه ميدانيم يقين و بهوضوح
هيچ و نيست قرآني هدفي هيچ ،"بالعدل عامل نظام" ايجاد و
قرآن اهداف تحقق جهت در -ادعايي و نامي هر با -حركتي
.ندارد قرار كريم
بخش اواخر تا اول بخش كه -مقاله نخست بحث گذشت ، چنانكه
درباره است مطالبي و مباحث شامل -است دربرگرفته را سوم
به مربوط اصطلاحات و اطلاعات و مسائل و حديث علم كليات
شناخت ركن دو از يكي و بنيادين و مهم بسيار رشته اين
آمد ، فراهم بحث اين براي كه مقدمات اينهمه":اسلام
همراه ;مبسوط و مطول مباحثي از بود موجز و كوتاه شمهاي
اينگونه با نوآشنايان كه بهنحوي مباحث ، امهات گزينش با
در رايج مصطلحات و شيوهها و طرق از كلي تصوري مباحث ،
."آورند بهدست را حديث علم
هستم ، اختصاري اشاره چند صدد در -بهمناسبتي -كه اينجانب
همين ;نميشوم توضيحات از پارهاي و مباحث آن وارد
روزنامه خوانندگان كه ميكنم تصور و اميدوارم اندازه
لازم سود بخش ، اين در نويسنده تتبع و كوشش از ،"همشهري"
تا سودمند بحث اين زمينههاي با و باشند ، برده را
.باشند شده آشنا اندازهاي
درباره ،(ميآغازد سوم بخش اواخر از كه) مقاله دوم بحث
در بديع اثري الحيات ، ":عنوان دو با است ، "الحياه" كتاب
عرض بايد "الحيات ويژگيهاي" و "احاديث ارائه و طبقهبندي
دوم و اول جلد) انتشار هنگام از ،"الحيات" كتاب كه كنم
نظر مورد ،(است يافته انتشار تابستان 1358 در عربي ، متن
ناچيز موءلفان تشويق و گرفته ، قرار نظر صاحبان لطفآميز
چنانكه -موءلفان اينكه با.داشت همراه به همواره را خود
بلكه نميدانند ، كتاب اين صاحب را خود -نوشتهاند بازهم
اوصيايي معارف و احاديث و كريم قرآن براي كوچك خادماني
توفيقي كتاب ، اين عرضه و تدوين در كه ميكنند ، گمان
كوتاه نوشته اين در اينجانب اكنون.است گشته نصيبشان
:كنم اشاره نكته چند به ميخواهم
درباره كه بگويم بايد ديگر ، نكتههاي ذكر از پيش -1
از) است ممكن آنها ، معرفي و ،"الحيات" گونه از كتابهايي
و تصنيفها اينگونه كمبود يا فاضل ، ناظران لطف كثرت روي
شود ، گفته نيز غلو به سخني ،(تبيينها و تدوينها و تاليفها
و محتوا از اعماقي و كتاب ، از ابعادي است ممكن چنانكه
اصالتهايي و عرضهاي نظام از مايههايي و فن ، از جوانبي
چه و بماند ناگفته و مغفول.تبيين از آفاقي و عرضه از
قرار قضاوتهايي و بحثها مورد نيز بعد زمانهاي در بسا
موضوع تا -نباشند حتي يا -نيابند فرصت موءلفان كه گيرد ،
روشن بيشتر توضيحي با داشتهاند ، نظر در خود چنانكه را
.دهند توضيح و كنند
قرار استناد مورد كريم قرآن نخست ،"الحيات" كتاب در -2
كه ميدانيم و ;شده استناد احاديث به سپس و است گرفته
ديگر ، متعدد حديثهاي و "ثقلين متواتر حديث" نقص به احاديث
به مراجعه بدون زيرا قرآنند ، واقعي مبين و مفسر و شارح
و كريم قرآن درست فهم آنها ، بيان از استفاده و احاديث
اراده ، و فعل كيفيت ازليت ، كيفيت:"مثلا) معارف ابعاد
ركعتهاي) احكام ابواب در و...ابدان از قبل ارواح خلقت
.نيست ميسر (...و حج مناسك روزه ، مقررات واجب ، نمازهاي
احمد آقاي جناب مرحوم ، استاد بوسيله ششم ، تا اول جلد -3
به البته) شد ترجمه فارسي به -عليه رحمهلله- آرام
در پانوشتي توضيحات و ششم ، تا سوم جلد پانوشتهاي استثناي
آرام استاد بادستخط كه ترجمه اين.(...جلد چهار اين
كه داشت ضرورت زيرا نشد ، سپرده چاپ به "عينا است ، محفوظ
از تاكنون كه گيرد ، قرار ويرايش مورد گوناگون ابعاد از
وقتگير ، و دقيق ويرايشي چنين با پنجم ، جلد تا اول جلد
-اصل از -ترجمه و گرفته ، قرار خوانندگان اختيار در
ويرايش براين نيز آرام استاد خود.است يافته ديگر سيمايي
بودند كرده نشانهگذاري را بسيار مواردي و ;داشتند تاكيد
همه ، اينها و.كنم ترجمه يا نظر تجديد اينجانب خود تا
افزوده ويرايش خلال در كه است عنوانهايي و توضيحات بجز
پايان در آن ، كار شيوه و ويرايش اين دربارهاست گشته
.آمد خواهد توضيحاتي -خدا خواست به -ششم جلد
مورد در "فلسفه و عقلي علوم به تمايل عدم" تعبير -4
سوي از "تفكيك مكتب" طرح.نيست بهمورد و بجا اينجانب
يك تفكيك.نيست عقلي علوم به علاقه عدم معناي به اينجانب
از تقليد حد از بخواهد هرگاه ما ، فلسفه كه است علمي روش
آن بايد برسد ، "تحقيقي اجتهاد" مرحله به و بگذرد بزرگان
كل در -وحياني و فلسفي مباني انطباق عدم.دارد ملحوظ را
تفكيكيان از غير بسياري بزرگان كه است مطلبي -"كلا ونه
فلسفه" از حركت "اصولا.كردهاند تصريح بدان نيز خراسان
امروز كه -عصري و "پويا فلسفه" سوي به و تاريخي و "ايستا
تفكيكي حركت و فلسفي نقد گرو در -باشد ضرورت يك بسا چه
به نسبت دادن نشان علمي حساسيت گفت ميتوان پس است ،
عدم نه است فلسفه به علاقه نوعي فلسفه ، حدود و ابعاد
مكتب" كتاب در پيوست 18 ، -جمله از -باره اين در) علاقه
.(ميشود ملاحظه "تفكيك
جنبه اينجانب آثار كه كردهاند اشاره اينكه -5
به بايد جمله از دارد ، "مجموعي و گونه دائرتالمعارف"
مكتب" كتاب در كه شود اشاره فلسفي و علمي مساله همين 900
تحليل و تتبع و تحقيق منتظر همواره و گشته ، مطرح "تفكيك
دانش" كتاب به نمونه عنوان به نويسنده البته.است پاسخ و
.كردهاند اشاره نيز "تفكيك مكتب" و "مسلمين
فلسفه به علاقه نيز "تفكيك مكتب" كتاب خود در اينجانب -6
دانستن و خواندن ضرورت بر و دادهام ، نشان را فلاسفه و
در و كردهام تاكيد تدرس و تدريس شرايط واجدان براي آن
از يكي":گفتهام "فلسفه در تقليد و اجتهاد" كتاب
در است اجتهاد وجود شيعي ، حوزههاي مهم بسيار امتيازهاي
"آنها در است فلسفي علوم حضور ديگر ، امتياز و حوزهها اين
ملاحظه است ، آمده كتاب ، متعدد اين در مطالب اينگونه از
.شود
فلسفه اصل نه است ، "كردن مطلق" و "تاويل" اصلي مشكل -7
سال فلسفه ، 800 كردن مطلق طرفداران.داني فلسفه و خواني
فلسفي مبناي بر را وحياني معاد ،"ماهيت اصالت" دوره در
نيز 400 اكنون.ميكردند تاويل "روحاني معاد" به خويش ،
فاضلان ، از برخي كه -"وجود اصالت" شيوع دوره از -است سال
ميكنند ، توجيه "مثالي معاد" مبناي بر را "قرآني معاد"
وحياني ، معاد و نيست درست هيچكدام ميبينيم كه صورتي در
.است عنصري معاد قرآني ، معاد يعني
امر اين به -قده -شيرازي صدرالمتالهين خود كه جايي تا
دانسته تاويل قابل غير را "معادي آيات" و است كرده تصريح
اينجانب چنانكه ;است شمرده كفر را "عنصري معاد" انكار و
حكمت در جسماني معاد" كتاب در را مهم بسيار موضوع اين
را آن استنادهاي و نصها و كردهام ، روشن "متعاليه
و 14 ، شماره 13 ،"صدرا خردنامه" به شود رجوع).آوردهام
.(ص 185236 ،"جاودان خرد"
ماشان نيستيم ، قائل "فلسفه براي شان" ما چگونه پس -8
با منتهي قائليم ، هم جد به و حتم به قائليم ، فلسفه براي
و فلسفه و علم محدوديت درباره ديگر واقعياتي به توجه
شاني آري ، ;"فلسفه و علم در حدگرايي" علمي اصل به گرايش
.كردن مطلق با نه محدود
علم در حدگرايي" مقاله در چنانكه -فلسفه و علم كردن مطلق
به هم است واقعيت زيان به هم -دادهام نشان "فلسفه و
خور در "بودن مطلق" يعني نامحدود ، شان فلسفه ، و علم زيان
-اختلاف و تحول و نقص اينهمه با -بشري فلسفههاي و علوم
.هستند والا شاني داراي فلسفهها و علوم چند هر نيست ،
دارد ادامه
|