داستان و شعر آرمانگرايي ،
كرمان مقامي موسيقي جشنواره از خبرها
داستان و شعر آرمانگرايي ،
محمود با گفتوگو در ايران در ادبيات سقوط و اوج
(دوم بخش)دولتآبادي
وجود با ما جوان نويسان داستان ميشود باعث عاملي چه *
داستاننويسي آموزههاي مرعوب كشورمان فرهنگي غني پيشينه
ميشوند؟ غرب
همواره موضوعي غرب ، در هم ادبيات كه اينست نخست علت
اينكه ديگر.ميشود تلقي مهم كار يك ادبي نقد و است زنده
و است پرداخته آن واقعيتهاي و زندگي به غرب ادبي آثار
خواندن و ميشود ، ياد ارجمند هنري همچون هميشه ادبيات از
خواندن يعني ;است ناممكن ندرت به و ممكن "غالبا آثار آن
زبان خواندن "مثلا اما.ندارد نياز خاصي دانش و فن به
.زبان به عشق ميطلبد ، عشق و است دشوار خواجهنظامالملك
هرگزدر "ضمنا.بودند كي و چي ما پيشينيان كه اين به عشق
خواجه روشمند بهطور - امروز و ديروز - ما مطبوعات
كوندرا ميلان درباره ولي نميشوند معرفي نظامالملكها
نگارش در بيهقي كه شيوههايي درباره.ميشود صحبت مدام
ميكنند صحبت نه -است محض ادبيات كه -برده كار به تاريخ
ضمن).دارد مخاطب "اصلا نه و كنند صحبت ميتوانند نه و
برادر كه اين ولي (نيست آسان هم آثار اين خواندن اينكه
نوشته و نوشته همينگويكتابي درباره - "مثلا - همينگوي
از بلكه بود نگذاشته دهانش در را تفنگ لوله همينگوي كه
جاذبه بيشتر ما جوانان براي اين بود ، گذاشته گوشش طرف
تا شدهاند معرفي بيشتر آنها كلي طور به "ضمنا.دارد
شوند ، معرفي نبايد آنها كه نميگويم.خودمان نويسندگان
و هستم آثاري چنان جدي خوانندگان از خودم من ;برعكس بلكه
خواهم بازهم و خواندهام بارها را "دريا و پيرمرد" "مثلا
وجود باجنايت يك واقعهنگاري يا سيذارتا همچنين ;خواند
در را معيار و پايه شما كه اين شرط ميگويم كه است اين
من.بودن عاشق و است دادن دل و كشيدن زحمت كني ، پيدا خود
.درميآورم بال ميخوانم كه را بلعمي از تكه يك
.بزنم كار به داستانهايم در و بگيرم ياد كه نميخوانم
را خواجهنظامالملك از قسمت يك.ميبرم حظ و ميخوانم
كن ، تماشا را قدرت كن ، نگاه را زبان ميگويم ميخوانم ، كه
چيست؟ مگر ادبيات.ببين را كلام صيقليافتگي و ايجاز
گذشته قرن نيم در ما كه اين عمده دليل و دليل هر به اما
ما داستاننويسان كه است طبيعي بودهايم ، غرب فرهنگ تابع
كه طور همان.باشند متاثر غرب فرهنگ بخشهاي بهترين از
خواهند كوشش و كرد خواهند برگشت تدريج به جوانند ، گفتي
در و بيابند فرهنگشان در را اثرشان و خودشان كه كرد
.ماندگارشوند خود فرهنگ
كساني آثار تنها كه برميآيد طور اين شما گفتههاي از *
برخاسته ما گذشته ادبيات سرچشمه از كه ميشود ماندگار
به كه بودند شما نسل از نويسندگاني گذشته ، در آيا.باشد
همين از افتادن دور خاطر به ادبي توليد و تلاش رغم
باشند؟ بينام حاضر حال در فرهنگي ريشههاي
همچون دارد فرهنگ خوشبختانه چون ;قطعيت اين به نه البته
مهم و لازم داشتن ريشه اما.ميشود فهميده جهاني موضوعي
عده.كنيد مرور را گذشته سال پنجاه مطبوعات شما.است
.نوشتند رمان توكي و تك نوشتند ، كوتاه داستان زيادي بسيار
مطبعههاي و جنگها اين از كدام هر كجايند؟ حالا آنها
.ميشويد مواجه اسامي از رديفي با كنيد نگاه را گذشته
شرايط مجموعه يك كرد ، انتخاب را راه اين كسي اگر كجايند؟
آن خود كه اين از نظر صرف.كار اين دارد شرط مجموعه يك و
.دارد خودش براي شرط مجموعه يك و شرايط مجموعه يك هم شخص
نسل در نه و دوره اين در نه حال هر به و نيست ساده "اصلا
نويسندهاي ملتي هر ميان و دنيا جاي هر در بلكه ما ،
.باشد ملي روح آن واجد كه باشد ملت يك نويسنده ميتواند
اما نكرد ، زيادي عمر لوركا ، اسپانيايي ، بينظير شاعر
كه طور همان.اسپانياست خون و روح تبلور اودرخشيد
روح تبلور توماسمان (ميگويند) ازاو تر واخص هسه هرمان
روس ملت روح تبلور چخوف ، كه طور هماناست آلماني مليت و
.فرانسه فرهنگ در خودش دوران روح تبلور بالزاك و است
چخوف يا هسه هرمان كه معتقدند شما ، نظر كنار در عدهاي *
در فرانگر و انساني ژرف و گسترده نگاه تبلور دليل به
شدند؟ جهاني آثارشان
روح دريافت به كه انسانياست ملي روح غيراز بشري نگاه
را اين.باشد نداشته بشري نگاه نميتواند برسد ، خودش ملي
جهانيترين.نكنيم خلط ناسيوناليسم با حتي و شوونيسم با
در ما ملي روح نشانههاي عميقترين و است حافظ ما شاعر
.يكديگرند تكميلكننده دو ايناست روءيت قابل حافظ اشعار
و داستاني ادبيات عمده گرايش پنجاه و چهل دهه دو در *
و ساخت در شاعران و نويسندگان آثار تنوع رغم به -شعر
به -شعر و داستان عنصرهاي ديگر و زبان با رفتار و پرداخت
قابل دوران آن اقتضاهاي و الزامها.بود گرايي آرمان سوي
در -نتوانستند آثار آن چرا كه است اين سوءال اما است ، درك
و كنند غلبه زمان بر -خارجيشان همتاهاي با مقايسه
ماندگاري و شدن فراگير كم دست لحاظ به را بايسته جايگاه
آورند؟ دست به نسبي
جاي هم آرمانگرا شما قول به آثار آن !است نبوده چرا
.دارند را خودشان
مخاطب براي بالزاك يا تولستوي كارهاي كه است اين منظور *
بيروني و دروني سوءالات از خيلي پاسخگوي همچنان امروز
آرمانگراي ادبيات نمونههاي شاخصترين اما است ، زندگي
خيلي و نشان و بينام واهمههاي "مثلا پنجاه و چهل دهه
نيستند؟ چنين ساعدي ، داستانهاي ديگر از
.تولستوي خود الا نيست ، تولستوي كس هيچ كه اين براي.بله
را ملاك شما.است داستاني ادبيات تاريخ يگانه تولستوي
و پريشان نويسنده يك ساعديگرفتهايد بالا خيلي
موقعيت.است گسيختهاي تاريخي موقعيت در آسيبديده
بسيار تولستوي مثل نويسندهاي موقعيت با ساعدي پيرامون
گرفته ، قوام مطمئن ، است نويسندهاي تولستوي.است متفاوت
يك ميان در و ثبات با تاريخي موقعيت در نفس به اعتماد با
.ميكرد حكومت ارض كره از نيمي بر كه ثبات با بزرگ ملت
پريشانحالي و شكستگي در بايد را ساعدي...ساعدي اما
در ساعدي.بازشناخت وآثارش جامعهاش سرزمينش ، تاريخ
.بيهمتاست ايران
را ادبي اثر نمونه دو اين تفاوت كه است موقعيت يعني *
است؟ شده باعث
و توانايي درباره.ميكنيم صحبت موقعيتش درباره حالا ما
كه را موقعيتي آن.نميكنيم صحبت "فعلا افراد نبوغ
ميگويم و ميكنم قياس من ميكنند ، رشد آن در نويسندگان
تولستوي.موقعيتي چنين در اين و است موقعيتي چنان در او
تولستوي باثبات ، و كلاسيك گرفته شكل "كاملا موقعيت در
و نابسامان تركخورده ، شكسته ، شرايط در ما ساعدي ميشود ،
بود ، مشابه ما شرايط اگر بيگمان.ميشود ساعدي پريشان
پريشاني و آشفتگي همه اين اما ميشد ساعدي بازهم ساعدي
من به كه آنجا تا اين.نميگذاشت تاثير آثارش كليت در
قياس كه است اين.است امور عينيت قياس در است مربوط
در.نميزنيد مثال شعر در چرا شما كه اين ضمن.كرد نبايد
ثالث ، اخوان سپهري ، سهراب فرخزاد ، فروغ شاملو ، احمد شعر
براي اينجا در "اتفاقا كه هستند بزرگي شعراي...و ابتهاج
از پيش كه مشكلي.دارد وجود زبان مشكل آنها آثار برگردان
انعطاف و قابليت ديگر زبانهاي.شد صحبتش هم اين
.ندارند را آثار اين برگرداندن
شعر بر شده گفته موقعيت آن گفتيد شما كه اينطور *
.شد پنجاه و چهل دهه شعر شكوفايي باعث و داشت مثبت تاثير
نكرد؟ طي را سرنوشت همين ما داستان چرا
حركت خيزان و افتان روزگار آن در ما داستاني ادبيات چون
نقطه از پديدهاي هر "ضمنا.برسد امروز به تا ميكرد
ما داستاني ادبيات.كند طي را مسيري بايد اوجش تا ولادت
ضمن.نبود چنين ما شعر اما بود ، مسير اين كردن طي حال در
آرمان تجسم و وصف براي بيشتري جولان ميدان شعر ، كه اين
با قياس در و است واقعبينتر داستاني ادبيات اما.دارد
.آرمان دادن قرار محور براي است محدودتري ميدان شعر
اجتماعي شرايط يعني دهيم ، قرار شاخص را همين اگر خوب ، *
دارد را قدرت اين شعر بگوييم ميتوانيم بگذاريم ، كنار را
چنين داستان اما شود ، بالنده آرمانگرايي عرصه در كه
ندارد؟ انعطافي
اما ندارد ، كه اين نه دارد ، را خصوصيت اين هم داستان
.دارد محدودتر و كمتر
مثل كشوري در را آرمانگرايي دوران ما اگر اما بله ، *
"صرفا كه بود خواهيم كتابهايي شاهد كنيم ، مرور شوروي
و استقبال مورد و -گوركي كارهاي مثل -هستند آرمانگرا
بودهاند؟ هم نظر
است نداده گوش شعر به آنقدر دنيا در جمعيتي انبوه هيچ
ماياكوفسكي شعرهاي به ماياكوفسكي شعر مخاطبان جمعيت كه
را شوروي سوسياليستي حركت آرمانگرايي و ميدادند گوش
.گوركي ماكسيم در نه ديد ماياكوفسكي در بايد "اتفاقا
واقعبينتر بودنش نويس نثر اعتبار به گوركي كه اين براي
ديد كه همين و بود آرماني انساني ماياكوفسكي ولي بود ،
او.كرد خودكشي گرفتهاند ، قرار آفت معرض در آرمانها
بگويم ميخواهم.گوركي ماكسيم نه است آرماني ادبيات تجسم
.ميكند پيدا تجلي بيشتر شعر در هميشه آرماني ادبيات كه
حتي ميكند ، دعوت تفكر و تامل به را انسان منثور ادبيات
كه ايرادهايي همه وجود با گوركي مادر درآرمانيترينش
آن ;واميدارد تفكر به را مخاطب چيزش يك ميگيرند آن از
.است اجتماعي مناسبات چيز
خود در و اروپا در ماركسيستي احزاب شكست بعداز ما *
مانس" آثار.ميبينيم را حزبي مبارزات نقد نوعي شوروي ،
به حاضر حال در.نمونههاست اين از "سيلونه" و "اشپربر
آرمانگرايي نوعي نقد بهدنبال ما داستاني ادبيات شما نظر
ديگري؟ چيز اثبات دنبال به يا است سياسي
ايراد ما كشور در ميكنم فكر.است دشواري خيلي سوءال
هميشه يعني.درنميآيد نقد به مسائل كه است اين عمده
نقد به فرصت كمتر افراد كه است حاد آنقدر حاضر شرايط
.دارند را گذشته كشاندن
داستاني؟ ادبيات قالب در حتي *
نقد و بحث به مسئله اگر بود خوب خيلي.متاسفانه بله
از كه را تودهايها از يكي برلن ، در من.ميشد گذاشته
ما دقيقهاي يك برخورد اولين در كه ديدم ميشناختم قديم
".بود جهنم آنجا":گفت
كه من خوب":گفتم.ميكند اشاره حزبشان به كردم فكر
.نميگويم را آن نه ، ":گفت."داشتم عقيدهاي چنين كموبيش
!ميكنيد توجه ".بود بردهداري.ميگويم را "مادر" كشور
كمال با بود ، كرده تودهاي تهران در را منطقه يك كه آدمي
اين سيرزد را حرف اين من به درآمد شجاعت و صراحت
بهجريان بايد "منطقا كه انتقادي است نگاهي نتيجهگيري
بين است فرق كه بماند.بشود ما كشور در حزبي ادبيات
داده مجال.نميشود اما.آرماني ادبيات با حزبي ادبيات
نقد به ما ادبيات نداد مجال كه همانطور شرايط.نميشود
اكنون آورد ، بهميان را تازهاي مسائل و بپردازد گذشته
شود پيدا فرصت اين اگر اما.نميدهد مجالي چنين هم
و بررسي را خودش تا ملتي هر چون.است مغتنمي فرصت "واقعا
.بردارد جلو به قدمي نميتواند نكند ، هضم و نقد
ادبيات -شاخص داستاننويس يك عنوان به -شما نظر به *
چيست؟ دنبال به ايران در داستاني
.بپرسيد خودشان از برويد
داستاننويس شماري آمدن عرصه به شاهد گذشته دهه دو در *
به رجوع با -مواردي در كه بودهايم جديد نسل از
انگار قبلي نسل عكس جهت در درست -كارهاشان برجستهترين
فرد ، به بيشتر گويا.ميپرهيزند آگاهانه آرمانگرايي از
بيشتر و ميپردازند موقعيت چنبره در انساني منفرد شخص به
و دروني واكنشهاي و كنش چرايي و چوني در كندوكاو دغدغه
برخي رهگذر اين در ميرسد نظر به.دارند تنها فرد بيروني
به -صريح غير گاه و صراحت به گاهي -داستاننويسان اين از
به -را رويكرد اين دلايل يا دليل.ميپردازند خودكاوي
از مايه درچه -پيشين نسل از برتر داستاننويس يك عنوان
و دور آينده "اساسا و ميبينيد اجتماعي سياسي چرخشهاي
عبارتي به و آرمانگرايي ، از گزيني دوري اينگونه نزديك
چگونه را انتقادي ولاجرم اجتماعي واقعگرايي از ديگر
ميكنيد؟ پيشبيني
راهي اين نظر امابه.دارد هم را تفريط اين افراط ، آن
صنعتي جامعه كه اين از بعد غرب در.برسد دهي به كه نيست
كردند ، جامعه اداره به شروع سيستمها ديگر و شد
به يعني شدند ، داده سوق فرديتخودشان سمت به نويسندگان
و كنج سه و كنج سه به بردند را نويسنده.خودنويسنده سمت
مسائل كردن مطرح به كرد شروع غربي نويسنده و كنج سه
است تكراري واقع در ميافتد اتفاق الان آنچهنفسانياش
لحاظ از ما كه نكته اين كردن فراموش با تجربه ، آن از
روند لحاظ از ما.نشدهايم "سيستمتايزد" اصطلاح به صنعتي
گردن وبال اين و.هستيم نابسامان جامعهاي در رشد
.دربروند زيرش از ميخواهند اينگونه كه است ، نويسندگان
بنابراين خورده ، شكست گرايي آرمان كه ميكنند فكر آنها
.نيست طور اين كه حالي در.است پوچي امر هم اجتماعيت
و است نويسنده گردن وبال ما كشور اجتماعي مسائل كماكان
گذرا ، جريانهاييست اينها.كرد فرار نميتوان آن زير از
در هرحال ، بهشود تلقي بياهميت نبايد آن تجربههاي ولي
.ميخواهد جواب جامعه ادبيات ، اندازههاي و حدود
دارد ادامه
كرمان مقامي موسيقي جشنواره از خبرها
ظهر از بعد مقامي موسيقي جشنواره نخستين :هنري گروه
افتتاح كرمان شهر اسلامي ارشاد كل اداره سالن در ديروز
.شد
كنسرت شب ، هر انتهاي در و جشنواره ، برگزاري روزهاي در
تالار در پاسخ و پرسش تخصصي جلسات با همراه پژوهشي ،
برجسته استادان حضور با اسلامي ارشاد و فرهنگ كل اداره
.ميشود برگزار (محلي) مقامي موسيقي
جمله از رفسنجان و سيرجان بم ، جيرفت ، بافق ، راور ،
اجراي به آن در شركتكننده گروههاي كه هستند شهرهايي
.پرداخت خواهند كنسرت
رسول اسكندري ، حسن غوثي ، ميرزا خليفه سليماني ، قربان حاج
علي بلوچ ، اسحاق محمد اسپندار ، دهقان ، عاشيق قرباني ،
جمله از غلامرضايي علي و نژاد جامي علي احمد بلوچ ، محمد
در حاضر مقامي موسيقي برجسته و شده شناخته هنرمندان
.هستند مقامي موسيقي جشنواره نخستين
|