روايي هاي گونه و اسطوره
واژه ايناست شده يونانيمشتقmythosاز اسطوره واژه *
افسانه تا داستان و گفتار كلام ، واژه ، از معنايي رده يك
قرار لوگوس واژه برابر در ميتوس واژه.برميگيرد در را
ترديدناپذير حقيقتي و اعتبار حاوي ميتوس كه چرا ميگيرد ،
حقيقتش و اعتبار كه است امري لوگوس برعكس و بوده
شود واقع واستدلال تشكيك بحث ، مورد ميتواند
و دانستهاند فرهنگ بنياد را اسطوره پژوهشگران ، :اشاره
دم سپيده در كه انديشهاي نخستين كه هستند باور اين بر
زد جوانه بشري ، ومنش رفتار الگوي حكم در انساني تاريخ
چونان فرهنگ فيلسوفان پايه اين بر.دارد نام اسطوره
قائل خاستگاه يك اسطوره و زبان براي كاسيرر ارنست
جدايي همزادان زبان و اسطوره كاسيرر ديدگاه در.گشتهاند
دو هر اسطوره و زبان:بوده بشر آغازين تاريخ ناپذير
را انسان هستيشناختي ويژگيهاي و داشته نمادين ساختاري
همه و ساده رواياتي ظاهر در چه اگر اسطوره.بازميتابانند
جهان ، آفرينش قدسي ، و فراطبيعي نيروهاي سرگذشت از فهم
از ولي بوده.. و خدايي نيمه قهرمانان و انسانها
ژرفكاوي كه بوده برخوردار شگفتي رمز و راز و پيچيدگي
روانشناسي ، ديدگاههاي از پايه اين بر.ميجويد را دقيقي
پديدارشناسي ، ) فلسفي روانكاوي ، مردمشناسي ، انسانشناسي ،
پديده اين بررسي به... و گرايي ساختار ،(هرمنوتيك
كه مطلبي.شدهاند پيدا گوناگون علمي دبستانهاي و پرداخته
دايرتالمعارف" از بخشي از است برگرداني ميآيد ، پي از
با آن تفاوت و اسطوره درباره "جلد 24 بريتانيكا بزرگ
... و حماسه قصه ، داستان ، مانند روايي اشكال ديگر و گونه
آن اهميت و اسطوره تعريف به نخست كوتاه ، نوشتار اين در
مانند روايي گونههاي سپس و پرداخته مختلف جوامع در
شده كوشيده و تعريف... و داستان حماسه ، پريان ، قصههاي
ميان اين در.شود مشخص اسطوره با آنها مرزهاي تا
.شدهاند سنجيده هم با گونهها اين تفاوتهاي و هماننديها
فرهنگ گروه
بويژه ارتباطي ، شيوه يك به مربوط عام است اصطلاحي اسطوره
و آيينها) رفتارها از گونه بدين.دين در نمادين روايتي
(شمايلها و پرستشگاهها) نمادين اشياء و جايگاهها و (رسوم
درباره خاصي روايتهاي اسطورهها ، ميگردد متمايز نيز
رخدادهاي حاوي و انساني فرا هستارهاي يا خدايان
زمان يك در كه است غيرعاديي موقعيتهاي و شگفتانگيز
و مهيج واقعيتي عنوان به حيث اين از و داده روي نامعين
.ميشود گرفته نظر در بشري روزانه تجربه از جداي احساسي
اثبات در كوششي هيچ هنوز ديني ، نمادگراييهاي همه وجود با
پذيرفتني آنها تفسير و تعبير يا و اسطورهاي روايتهاي
راستين شرحي و مقتدر امري چونان را خود اسطوره هرنيست
اندازه چه كه نيست اين موضوع واقع در و ميسازد نمايان
تجربه با مغاير اسطوره ، در شده بازگو رويدادهاي از
.است بشر معمولي
براي ميتوان را اسطوره ديني ، معناي نخستين اين گسترش با
كار به ديني شبه ايماني يا ايدئولوژيكي باوري به اشاره
را ايدئولوژيكي كاربرد اين معاصر و مهم نمونه ;بست
ميان از" درباره ماركسيستي بخشي نجات اسطوره در ميتوان
.يافت "دولت رفتن
جوامع در يا گذشته دورانهاي از اسطورهها بندي پيكره
تشخيص اما است ، بررسي قابل روشني به "معمولا گوناگون
چيره خود جامعه و زمان در اساطير يا اسطوره كدامين اينكه
امري اين و است بوده روبرو مشكل با هماره بوده ، فراگير و
بلكه خود اثبات با نه اسطوره هر تسلط كه چرا نيست ، شگفت
يك تسلط معنا ، اين درمييابد تحقق نمودش چگونگي با
هنگامي اسطوره هر و است بديهي امري حكم به اسطوره
و نگشته محقق چيرگياش كه شود داده توضيح و شرح ميتواند
اسطورهاي وسيله به يا و شده زده واپس طريق اين از
.گردد مغلوب فراگيرتر و جامعتر
يك واژه اين.است شده مشتق يوناني Mythos از اسطوره واژه
تا گرفته داستان و گفتار كلام ، واژه ، از معنايي رده
واژه برابر در ميتوس واژه.ميگيرد بر در را افسانه
حقيقتي و اعتبار حاوي ميتوس كه چرا ميگيرد ، قرار لوگوس
و اعتبار كه است امري لوگوس برعكس ، و بوده ناپذير ترديد
.شود واقع استدلال و تشكيك بحث ، مورد ميتواند حقيقتش
اثباتشان درصدد بيآنكه را تخيلي رخنمودهاي اساطير
مردم روي اين از(لوگوس برخلاف) ميكنند روايت برآيند ،
با ساده داستانهايي اساطير ، كه ميكنند فكر اوقات بيشتر
دچار اسطوره واژه رهگذر اين از و است غيرواقعي اساسي
.است شده ناراست سخن و دروغگويي مترادف و گرديده كژفهمي
كه افسانهها و اسطورهها ميان تمايز اديان ، مطالعه در
اسطورهشناسي اصطلاح.است اهميت حائز بوده ، ناراست بيشتر
و پرداخته كلي طور به اسطورهها در مطالعه و پژوهش به هم
.برميرسد را خاص ديني سنت و آيين يك اسطورههاي هم
اسطوره گونههاي و كاركرد طبيعت ،
بايد روي اين از است ، داشته وجود جامعهاي هر در اسطوره
به.نگريست بشري فرهنگ بنيادين موءلفه عنوان به اسطوره به
بس كاري آنها طبيعت بخشيدن عموميت اسطورهها ، تنوع دليل
بازتابنده خود ، كلي مشخصات در اسطوره واقع در.است دشوار
اسطورهپژوهي بنيان براين.است خودشان از انسانها تصوير
طور به انساني ، فرهنگ در هم و خاص جوامع مطالعات در هم
.ميشود برخوردار بنيادين اهميتي از كلي
روايي گونههاي با اسطوره پيوند
وجود ادبي و روايي گونههاي از شماري باختري فرهنگ در
با مختلف ، شيوههاي به را آنها دانشمندان كه دارند
حكايتها ، نمونه براي.دانستهاند ارتباط در اسطوره
پهلواني افسانههاي عاميانه ، داستانهاي پريان ، قصههاي
كه) سببياب داستانهاي و افسانهها حماسهها ، و (Sagas)
كه ميدهند توضيح و داشته اشاره پديدهها پيدايي علت به
ديگر از ،(است؟ شيوه همان به شيء يك يا و پديده يك چرا
است ، متفاوت اسطوره با كاركرد و هدف در كه روايي گونههاي
توافق مورد تعريف يك حتي غرب در.دارد نام مثل و تمثيل
از برخي و ندارد وجود گونهها اين درباره پژوهشگران
درباره يادشده بندي تقسيم پژوهندگان و دانشمندان
و داده قرار پرسش مورد را آنها كاربرد و روايي مقولههاي
يا سنتي داستانهاي چون كليتر مفهوم يك به مقابل ، در
ديگري طبقهبندي غربي ، غير فرهنگهايمعتقدند نياكاني
به بيشتر آنها.دارد فرق غربي مقولههاي با كه دارند
قائل دروغين و ناراست راست ، روايتهاي ميان اساسي تمايز
با ميشود پنداشته راست آنان نزد آنچه واقع در و بوده
.است يكسان ميشود ، ناميده اسطوره غرب در كه آنچه
را آنها بايد بپذيريم ، را نياكاني داستانهاي مقوله اگر
در رنگ رشتههاي مانند درست كنيم ، تقسيم فرعي بخشهاي به
قياسهايي و هماننديها تقسيمبندي اين طبق.نوري طيف يك
يا و داستان و اسطوره يا عاميانه ، قصههاي و اسطوره ميان
مهم تمايزهاي زيرين ، بخشهاي در.بود خواهد پريان قصههاي
نظر در را روايي گوناگون مقولههاي ميان اصلي و
دور به طبقهبندي اين كه است يادآوري شايان.گرفتهايم
داستاني يا روايت موارد بسياري در و بوده تعصب هرگونه از
.گيرد جاي مختلف مقولههاي در ميتواند
(fables) حكايتها
به اصل در و شده مشتق لاتين ي"فابولا" واژه از فابل واژه
.است دروغين و ناراست سخن ;يوناني "ميتوس" معناي همان
و ناراست روايتي سان به اسطورهها امروزين ، تعبير در اما
.نميشوند ارائه دروغين
و تصاوير بر مبتني اسطورهها ، از برخي همانند حكايتها
اشياء و پديدهها حيوانات ، از واره انسان انگارههايي
يك با اغلب اسطورهها ، برخلاف حكايتها ، اما هستند طبيعي
و برجسته نكته اين و مييابند پايان صريح اخلاقي پيام
داستانهاي حكايتها ، واقع درحكايتهاست مهم ويژگي
به اجتماعي رفتار درباره را اخلاقياتي كه هستند كاربرديي
جنبه هرگونه فاقد برعكس ، اسطورهها ، .ميآموزند انسانها
به ميكنند مجسم كه مقدسي روايتهاي و بوده مستقيم آموزشي
كردار و منش براي اخلاقي الگوهاي و تجويزها به ندرت
و حكايتها ميان ديگر اختلاف.است تحويل قابل انسان
كدام هر روايي شيوههاي چگونگي با پيوند در اسطورهها ،
.آنهاست از
و روباهي":است نامشخص مكان و زمان حيث از حكايت يك بافت
اسطورهاي ، روايت يك در اما "...و رسيدند هم به غازي
كارهاي با پيوند در قهرمانان و ايزدان خدايان ، نامهاي
آشكار آنها نسبشناسي و جغرافيايي معين جزئيات و نمايان
".بود طيوه پادشاه ;لايوس پسر اديپ":ميشود
(Fairytales) پريان قصههاي
فقط اللفظي ، تحت بهگونه پريان ، قصههاي اصطلاح
فراطبيعي هستارهاي از طبقهاي ;پريان درباره داستانهايي
قديم مردمان.دربردارد را زيانكار اوقات گاهي و
نمايان كوتاه اندازه و قد در پريان كه ميپنداشتند
گمان اروپا در آن از پس و ميانه سدههاي در.ميشوند
.هستند ساكن خود پادشاهي قلمرو در پريان كه ميبردند
شب يك روياي نمايشنامه در ميتوان را باور اين ادبي بيان
قصههاي اصطلاح اما يافت ، شكسپير نوشته تابستان نيمه
يعني روايتها ، از گسترده طبقه يك به "معمولا پريان ،
رويدادهاي با كه جوان "تقريبا فردي درباره داستانهايي
:قبيل از.ميشود گفته ميگردد ، روبهرو شگفت و جادويي
سفيد ،(سيندرلا) خاكسترنشين دختر سحرآميز ، لوبياي و جك
قصههاي از نوين برداشت و مفهوم اين.كوتوله هفت و برفي
قصههاي.شد پيدا اروپا در هيجدهم سده آغاز در پريان
را غيرعادي رويدادهاي و هستارها اسطورهها ، همانند پريان
-حكايتها مثل -اساطير برخلاف اما ميكنند ، نمايان
جغرافيايي نظر از كه ميدهند رخ محيطي در پريان قصههاي
و جملات با پريان قصههاي.است نامعلوم و مبهم زماني و
...بود زيبا شاهزاده يك نبود ، يكي بود يكي":نظير عباراتي
جوان شاهزادهاي درباره اسطوره يك در اما ميشود آغاز "
جزئيات اين شرح.ميشود معين نسبش و برده او نام زيبا ، و
به ارجاع با نمونه براي) جمعي اهميت حائز اسطوره ، در
خانوادههاي در نسبي موقعيتهاي يا دارايي و ميراث
ميان در اسطوره كه است اجتماعياي گروههاي براي (گوناگون
.ميشود بازگو آنها
(Folktales) عاميانه قصههاي
تعريف چگونگي درباره توافقي هيچگونه پژوهشگران ، ميان در
قصههاي و اسطوره ميان پيوند نيز و عاميانه قصههاي
عامه ، فرهنگ پژوهشگر آن از كه ديدگاهي در.نيست عاميانه
شمرده عاميانه قصه گونهاي اسطوره است ، تامپسون استيس
روايتهايي اسطوره رهيافت ، اين بنيان بر.ميشود
زمان در" كه است سپندينهاي رويدادهاي بازگوكننده
پژوهشگران ، از ديگر برخي.است نموده رخ ،"بيآغاز
يا و دانسته اسطورهها از فرعي بخشي را عاميانه قصههاي
بوده ، فراوان همپوشي داراي كه مشخص مقوله دو به را دو هر
پژوهشگر بهوسيله بعدي ديدگاه.ميكنند طبقهبندي
معروفش كتاب در وياست شده اتخاذ كرك.اس.جفري انگليسي ،
فرهنگهاي و باستان جهان در كاركردهايش و معنا اسطوره ،
روايتهايي و داستانها براي را اسطوره اصطلاح (1970) ديگر
از.است برده كار به ساده داستانگويي از فراتر هدفي با
و داستانها به اختصاص عاميانه قصههاي اصطلاح وي نظر
و اجتماعي ساده موقعيتهاي بازتابگر كه دارد روايتهايي
مثال ، براي.است بشري ترسهاي و آرزوها خواستها ، بيانگر
ميان برخورد و رويارويي اغلب عاميانه ، قصههاي مايه بن
.است انساني و طبيعي مينوي ، هستارهاي و فراطبيعي ناهمالان
تسخير راه در كوشش غولها ، و ديوان جادوگران ، :قبيل از
حسود خواهر يا ساحره عجوزه بر غلبه براي تلاش و دلداده
داستانها در اغلب عاميانه ، قصههاي گونه اين محتواي اما
نيز ميشوند ، طبقهبندي اسطوره عنوان با كه روايتهايي و
يك انتساب در دلبخواه عنصري هماره واقع درميگردد يافت
.دارد وجود ويژه مقولهاي به مايه بن
پيوند در عاميانه قصههاي تعريف دشوارههاي از ديگر يكي
مفهوم عامه ، ادبيات مانند.آنهاست مفهوم تاريخي منشا با
آن از.دارد هيجدهم سده پايانه در ريشه عاميانه قصه
انديشمندان از بسياري نوزدهم ، سده ميانه تا هنگام
به شده بازگو داستانهاي كه داشتند اعتقاد اروپا مليگراي
را ملت آن گذشته به مربوط سنت يك عادي ، مردم وسيله
به شده گردآوري داستانهاي پايه اين بر.ميكند بازسازي
هستند عاميانه قصههاي جزو آلمان ، در گريم برادران وسيله
نخبگان نه شدهاند بازگو مردم بهوسيله آنها كه چرا
براي نويني سنجه عاميانه قصههاي از تعريف اين.اشرافي
ميآورد ، فراهم عاميانه قصه و اسطوره ميان تمايز و تشخيص
روايت و داستان جامعه ، افراد از طبقهاي چه كه معنا بدين
سر بر مشكلات همه هرگز معيار اين اماميكنند بازگو را
درست.نميكند رفع را روايي گونههاي طبقهبندي راه
و عامه مردم ميان تمايز رويكردهاي و نگرشها كه همانگونه
سدههاي اروپاي از تصرفي هيچگونه بدون نميتواند اشراف
يافته انتقال كلاسيك يونان و قبيلهاي آفريقاي به ميانه
در عاميانه قصه و اسطوره ميان تمايز اهميت.باشد
.است برانگيز بحث بينهايت اروپايي انگارههاي
(sagas and Epics) پهلواني افسانههاي و حماسهها
به اشاره فراگير و گسترده شيوهاي به ساگا ، واژه
ميان واقع در.دارد تاريخي رويداد يك روايي بازآفريني
افسانههاي و (ميدهد رخ خدايي نيمه جهان در كه) اسطوره
(دارند قرار مشخصي تاريخي و واقعي جايگاه در كه) پهلواني
مبهم "نسبتا كاربرد اين.ميخورد چشم به آشكاري تمايز
است ، رفته ميان از شكل بهترين به پهلواني افسانههاي
اصيلش بافت از صريحي ضمني دلالت ميتواند واژه اين زيرا
معناي به باستان نروژي زبان در ساگا واژه.دهد دست به
پهلواني ، افسانههاي.ميدهد معنا "است شده گفته آنچه"
سدههاي به متعلق ايسلندي منثور روايتهاي از دستهاي
سده به اصيل پهلواني افسانههاي تاريخ.هستند ميانه
ايسلندي قهرمان شگفتكاريهاي درباره و برميگردد سيزدهم
اين به محدود ساگا ، واژه اگر.است يازدهم تا دهم سدههاي
حداقل باشد ، (ايسلند قهرماني افسانههاي) ويژه محتواي
و واژهها درباره اصطلاحشناختي آشفتگيهاي از يكي
.رفت خواهد ميان از سنتي داستانهاي مقولههاي
نخستيناش ، معناي در (پهلواني افسانه) ساگا كه حالي در
است ، مشخصي مكان و زمان به محدود روايي نمونهاي
يونان در مثال براي ;ميشوند يافت جهان همه در حماسهها
حلقه ميانه سدههاي اروپاي در اديسه ، و ايلياد باستان
سال در كه يوگسلاو حماسي شعر كنوني زمان در و نيبلونگن
ميتوان غيراروپايي نمونههاي ميان در.است شده ثبت 1930
در.برد نام تبتي حماسه و هندي مهاباراتاي حماسه از
اعمال عصر به مربوط روايي اشكال ساگا ، مانند به حماسه
متفاوت جنبه يك در ساگا از حماسه اما دارد ، وجود قهرماني
شاعرانه و شعري بيان به اغلب حماسهها اينكه ، آن و است
و قزاق ، حماسه نظير نادر مورد چند جز به شدهاند تنظيم
حماسهبه و اسطوره ميان مناسبت.دود قور دده تركي حماسه
رويدادها جامه به حماسهها "عموما اما نيست ، آشكار آساني
ميان در نمونه براي.آمدهاند در اسطورهاي اشخاص و
شرح گيلگمش ، ;ميانروداني كهن حماسه اسطورهاي بخشهاي
بدست را بيمرگي كه مردي تنها اتناپيشتيم و گيلگمش ديدار
خدايان خشم توفان از (همسرش همراه) بازمانده يكه و آورده
بنمايهاي خاستگاه اسطوره حال هر به.ميخورد چشم به
.ميگيرد شكل آن بر حماسه كه است
(Legends) داستانها
به "معمولا (Legend) داستان واژه مشترك ، كاربردي در
گفته است تاريخي بنياني حاوي كه نياكاني ياداستاني روايت
اين در رابينهود ، و آرتور شاه داستان چون ميشود ،
نيروهاي به اشاره كه) اسطوره ميان دقيق تمايزي ديدگاه ،
تاريخي واقعيت بر كه) داستان و (دارد فراطبيعي و قدسي
و پژوهشگران برخي بنابرايناست شده ترسيم (است استوار
داستاني جنبههاي ميان تشخيص به قائل نويسندگان
انسانهاي براي متعارفي سلوك و كردار كه قهرماناني)
كه بخشهايي) اسطورهاي جنبههاي و (ميدهند انجام معمولي
هر بههستند ايلياد داستان (است خدايان و ايزدان حاوي
گيرد ، صورت دقت به بايد داستان و اسطوره ميان تمايز شكل
واقعيت و داستان ميان معين پيوند دليل به آنكه بهويژه
روايتهاي به داستانها ارجاع بر مبني گرايشي تاريخي ،
كه حالي در دارد ، وجود مردم باورهاي با مطابق و آميخته
عنوان با را مشابه داستانهايي ديگر نظرگاهي از ميتوان
مسيحي يك است ممكن روي اين از.كرد طبقهبندي اسطوره
داستان عنوان به قديس يك معجزه درباره روايتي به موءمن
يك روايتهاييدرباره و داستانها حال همان در و كند اشاره
به بايد لذا گردد ، تلقي اسطوره ،(pagan) بتپرست درمانگر
وداستانهاي روايتها اصطلاحات ميان مرز كه داشت ياد
به را آنها مختلف نويسندگان و است سيال و متغير نياكاني
.بستهاند كار به گوناگون شيوههاي
ارشاد محمدرضا :ترجمه
اسطورهشناسي و اسطوره :منبع
(جلد 24 بريتانيكا ، نوين دانشنامه)
|