فرهنگي تغييرات بنيادهاي
در هنري حوزه فرهنگي سياستهاي
آخر بخش - زم علي محمد با گفتوگو
تبديل سياسي دكان به را خدا و دين بخواهند اي اگرعده *
دين سراغ به و شوند مي منزجر آنها ازدين مردم كنند ،
روند مي خود فطري
خواستو دنبال به ملت اين شدند متوجه خاتمي آقاي *
شده وارد خدشه آن به عدهاي توسط كه است ملي ارادهاي
است
امروز كه تندرو دوستان اين از برخي كه دانيد نمي شما *
غيرخودي را چطوراو روزها شدهاند ، آن آويني فدائيان از
بودند كرده قلمداد
ديني روحاست خوبي مثالهاي "نصوح توبه" و "آدمبرفي"*
كنيد؟ تشريح را فيلم دو اين
تمام در "اصولااست هويت فيلمها اين دوي هر محور
فرع بعدي موضوعات و است اصل يك هويت مسئله حوزه فيلمها
با كه چيزي آن همه.نيست لايه يك فقط كه دين هستند ، آن
.است دين كند برقرار ارتباط انديشه و خرد و عقل و فطرت
و فطرت با كه آنچه و است گسترده و وسيع بسيار دين دايره
هويت و ميشود تلقي دين حوزه در باشد داشته سازگاري عقل
خوب.ميكند تجلي دينداري امر در كه است عنصري اصليترين
مستقيم شعائر با فيلم يك قالب در معنا اين نصوح توبه در
اخلاقي هواي و حال با متناسب كه است شده مطرح مذهبي و
فيلم دو اين در است ، تجربه اولين و است انقلاب پيروزي
فلسفي آن دروني لايه كه است اجتماعي -سياسي -كمدي قالب
ساير از وسيعتر بسيار كمدي فيلمهاي مخاطبين "طبعا.است
استرس از سرشار جامعه كه "خصوصا.هستند سينمايي قالبهاي
به نياز مردم و است مردم زندگي براي عصبي فشارهاي و
به انقلاب فرهنگي دستگاههاي اگر.دارند فشار اين تخليه
از "عمدتا كه آنها ، روحي فشارهاي كاهش و مردم اين فكر
تخليه مديريت نباشند ، است اجتماعي حكومت مديريت ناحيه
تصويري ، برنامههاي و فيلمها انواع) بيگانه دست در فشار
بين عجيبي تقابل و گرفت خواهد قرار (..و ماهوارهاي
چرا اما.ميپذيرد شكل مردم ذهن در حكومت ضد و حكومت
است اسلامي انقلاب ناموس جزو كه حوزه باره در اينقدر
انقلاب فرهنگي مركز يك بعنوان حوزه در ميكنند؟ پردهدري
و انديشهاند و فكر حال در مدام متفكران و انديشمندان
جستجو فرهنگي و اجتماعي بحرانهاي لابلاي از را خود تكليف
در ايران در سياسي گروههاي و احزاب متاسفانه و ميكنند
و فرهنگ فكر به هيچكس و قدرتند جنگ پي در مطلق ناشيگري
نميخواهد حوزه چون و نيست مردم اين انساني خواستههاي
و فرهنگ ساخت است معتقد و بگيرد قرار سياسيون دست آلت
.بخرد جان به را حملات اين ، بايد است سياست از برتر هنر
سياسي گروههاي كهبرخي است اين است حيرت باعث آنچه اما
مذهبي احساسات از حوزه به نسبت طماع يا و حوزه مخالف
را ايشان "مداوما و ميكنند استفاده حوزه عليه موءمنين
ضد جريان كه معتقدم سالهاست من چه گر.ميكنند تحريك
و موساد و سيا جاسوسي سازمانهاي در سرنخش كه ديني حكومت
نمونهاش ;هستند فعال ما كشور درون در بشدت است انگليس
كاركردهاي از يكي و اطلاعات وزارت در گرفته شكل جريان
ديني حكومت تاثيرگذار و فعال نهادهاي و چهره زدن اينان
!دارد وجود زيادي شواهد و حرفها خصوص اين در كه است
ايجاد مخالفت موج برايش دارند كه هم شيدا فيلم در
عامل الهي آيات بار اين و است مطرح هويت مسئله ميكنند
يك اتصال نقطه فيلم اين در منتهااست هويترسيدن به
اگر و نميآيد در منكر و فحشا آن از اما.است دختر
دوستان از بعضي چرا پس نيست ، الهي پسنديده امر يك ازدواج
ميكند؟ دختربازي مجروح جوان آن فيلم اين در ميگويند
بد را خوب چيز هر اگر ميبينيم؟ بد را خوب چيز هر ما چرا
كجاست؟ عالم اين خوبيهاي پس ببينيم
خيلي ما ايدهآلهاي.هستيم تجربه حال در ما ديگر طرف از
اين كنم؟ چه من اما.است فعلي كارهاي اين از بالاتر
براي و نشستند فقها كجا دارد؟ اسلامي تاريخچه كجا سينما
از بيايم مجري عنوان به من كه كردند قانونگذاري سينما
در محترمي فقيه كدام.كند كمك نيست كسي.كنم استفاده آن
بيا ميدهم ، وقت تو به ساعت گفت 5 و آمد سال بيست اين طي
چه اين پس بپرس؟ من از زمينه اين در را فقهيات سئوالهاي
را چيز همه آقايان دارند؟ ما از كه است نابجايي انتظار
!!ميخواهند جامع و كامل هزينهاي ، هيچ بدون
همه اين پس.شويد تغييرات منكر نميتوانيد كه امانتي*
چيست؟ تغييرات
از برخي تكنيك و قالب نظر از اما هست تغيير بله
به سال ده از بعد كردهاند چاپ قصه حوزه در كه نويسندگان
آن ديگر چون.هستند خود قصههاي بينبردن از دنبال
بشدت واقعي هنرمند ندارند قبول را كار ابتداي تكنيكهاي
-خسروجردي -رهگذر آقاي صحبتهاي پاي اگر.است رشد حال در
تكنيكي لحاظ به را خود..و اول كارهاي بنشينند مخملباف
تخصصي فرهنگي و هنري نهاد يك هنري حوزه چون.ندارند قبول
.كند پيدا دست قدرتمند و قوي قالبهاي به بايد است
.كردهاند عجين آويني شهيد نام با را هنري حوزه نام *
اين در ميكنند تخطئه را حوزه آويني نام به كه مدتهاست
توضيح قدري است ممكن اگر آويني ديدگاههاي باره در و خصوص
.دهيد
برخي در و هنري مباحث در نقاد و متفكر انسان يك آويني
توانايي هم رشته دو يكي در و بود كارشناس هنري رشتههاي
و هنري حوزه تاسيس از بعد سال ده آويني اما.داشت هنري
ايماني باورهاي.آمد حوزه به جهاد تلويزيوني بخش از
از بسياري با حتي آويني بود ، سعهصدر با همراه آويني
به ميدانند غيرخودي را آنها (گروهي) امروز كه كساني
چاپ را آنها آثار بايد بود معتقد "بعضا و مينشست گفتگو
.ميداد انجام "سوره مجله" در را كار همين و كرد
بود؟ چه آويني ديدگاه ماهيت *
و بروز جهاني عرصه در ديني هويت امروز بود معتقد آويني
بود معتقد او افتاده ، خطر به ماديگرا تفكر و كرده تجلي
.گرفت جهان در را ديني معنوي توسعه جلوي نميتوان ديگر
در كه معنوي عنصر هر با بايد ما بود معتقد او جهت اين از
معنوي توسعه بسط موجب ميتواند و است جهان از گوشهاي هر
با درصد يا 40 ما 30 اينكه ولو كنيم ، برقرار اتصال شود
بود معتقد او دليل همين به.باشيم داشته نظر اشتراك آنها
توسعه به ميتواند "هايدگر" مثل كساني فلسفي تفكرات
ديني حكومت يك بعنوان ماكند كمك جهان در معنويتگرايي
درصدي فقط جهان در ميتواند كه جرياني و هركس از بايستي
.بگيريم بهره كند كمك اقتدارمان به
نگاه اين با ميزنند دم آويني از امروز كه آنهايي آيا *
بودند؟ همنظر او
ميكرد حمله ارشاد وزارت به دورهاي يك در آويني اگر
هاي... اما داشت فرق... روزنامه حملات با او حملات وجه
فكر و ميپنداشتند سياسي را آويني حمله وجه روز آن
دارند نظر يك هم با پس است معترض هم آويني چون ميكردند
اما كردند درست مسلمان هنرمندان نام به مجمعي يك آمدند و
جمع از او و شدند درگير آويني با پنجم يا چهارم جلسات در
داده هم آويني اخراج به حكم "ظاهرا البته).شد خارج آنها
چرا كه ميكردند اعتراض ما به "رسما دوستان همين (بودند
آويني ميگفتند آنها.ميدهيم كاري امكانات آويني به
روزي اگررفته بيرون امام و انقلاب خط از و شده روشنفكر
توسط را آويني شهيد عليه ديروز توطئههاي بدانم لازم
هنوز اما.كرد خواهم بيان امروزش شيفتگان و دوستان برخي
را آويني عليه توطئهها و نيرنگها يكايك نميدانم مصلحت
امروز كه تندرو دوستان اين از برخي نميدانيد شما.بگويم
او از مدام خود تطهير براي و شدهاند آويني فدائيان از
كرده قلمداد غيرخودي را آويني چطور روزها آن ميگويند
مينوشتند ، او عليه نقدهايي چه روزنامههايشان در و بودند
آويني عليه حرفهايي چه و مينوشتند نامههايي چه
آويني بهانه به بنده و حوزه به حمله آغاز "اصلاميزدند
.گرفت شكل
حسين سيد" ،"شايگان داريوش" نظير افرادي بود معتقد آويني
در ديني فرهنگ معنوي توسعه جهت در "علوي بزرگ" و "نصر
برجسته شخصيتهاي جزو كه ايرانيان اين از و موءثرند جهان
ايشان و كنيم مطلوب استفاده بايد جهاناند شناختهشده و
سوره مجله در افراد اين از لذاكنيم همراه خودمان با را
باره در آقايان اين نظر ببينيد اما.ميكرد چاپ مطلب
.است چگونه افرادي چنين
در شما نظر اما كرديم ، صحبت هنري حوزه در تغيير از *
را آن دلايل يا دليل و چيست كشور در فرهنگي تغييرات باره
ميدانيد؟ چه در
سال تا 15 ده هر اخير سال هشتاد هفتاد ، طي ما كشور در
را اين من و است داده رخ مهم اجتماعي -فرهنگي تغيير يك
.ميدانم ايران ملت كمالطلبي و هوشمندي از
مبتنيبر و مسير در حاكم حكومتهاي وقت هر ما كشور در
ملي تحولات و تغيير اين باشند گرفته شكل مردم باورهاي
راهي حكومتها اگر اما است ، بوده حكومت دوام و بقاء عامل
پيشگرفته در را مردم معنوي و مادي نياز و خواست از غير
حكومتها با مقابل در اجتماعي تغييرات و تحولات باشند
سالهاي 1299 ، تحولات در دوگانگي اين كه همچنان گرفته قرار
ايران در تغييرات نبايد ، پس است مشهود 1320 ، 32 ، 42و 57
.دانست ملي كمالطلبي برمبناي را
هست؟ چه و بوده چه حكومت از ما مردم توقعات "اصولا *
شرايط و راه دارند ، زندگي توقع حكومت ، از مردم !ببينيد
معاد بردارنده در بتواند كه درستي و سالم زندگي ابزار و
و آمده حكومت وقتي (معادله لا معاشله ، لا) باشد آنها
در را..و كشاورزي و آرد و گاز و جاده و هواپيما و بيمه
حال.ميخواهند حكومت از را خود نان مردم خب گرفته ، دست
يك كه است طبيعي برساند ، را مردم نان نتواند حكومتي اگر
گفت نميتوان صورت آن در.ميدهد رخ مردم در مادي طغيان
.است انسان فطرت جزو ماديات به نياز.ماديگراست ملت ، كه
نياز تامين براي بايد حكومت.دارند جنسي نياز مردم يا
نياز مردم وگرنه كند فكر شرعي و صحيح طريق از مردم جنسي
آن با حكومت اگر و ميكنند تامين ديگري طور را خود جنسي
به معتقد مردم يا و ميدهد رخ جنسي طغيان كند ، مقابله
عدهاي يك اگر اماهستند ديني باورهاي و دين و خدا
و كنند تبديل سياسي دكان يك به را دين و خدا اين بخواهند
را اين وقتي مردم خب بگيرند ، را مردم راي آن با بخواهند
فطري دين سراغ به و ميشوند منزجر آنها دين از بفهمند
ميكنند دينداراني چنين عليه طغيان يك و ميروند خودشان
مادي نيازهاي به نسبت در را وضعشان بايد حكومتها خب...و
حكومتها تشكيلاتيها اصطلاح به و كنند مشخص مردم معنوي و
حكومتهاي كلي منظر يك در ترديد بدون صفاند؟ يا و ستادند
حكومتهاي از مردميتر و ماندگارتر و موفقتر ستادي
.صفيهستند
نيازهاي انواع دربرابر لحظه هر در و همواره صف حكومتهاي
آنها به نسبت مردم و بدهكارند اساس از و پاسخگويند مردم
در فطرت و بوده خدا به معتقد همواره ايران مردم !طلبكار
بدو در اسلام موفقيت رمز و است بوده زنده همواره آنها
!است بوده ايران ملت فرهنگ و روحيه همين ايران به ورود
كه گامي هر در مردم كه است اين مردم ملي روانشناسي
هم يعني.را خرما هم و ميخواهند را خدا هم برميدارند
اين به باتوجه پس.آخرت هم و دنيا هم.معاد هم و معاش
حكومتهاي از موفقتر ايران در ديني حكومتهاي روانشناسي
كه مردم خواست ديگر وجه اينكه به مشروط هستند لائيك
پاسخ را هست فطريشان جنسي و مادي نيازهاي و دنيايي زندگي
و خداوند به نسبت وجههانگاري ما مردم كه ندارد بگوييد
.باشند داشته دين
به منجر كه اجتماعي فرهنگي تغييرات شماعوامل نظر به *
بود؟ چه شد سال 76 فضاي تحقق
عامل دو يكي معلول نبايد را تغييرات اين من نظر به
.است ساختاري و باطني وجداني ، "عمدتا تغييرات اين.دانست
به ميل جمعي زندگي در هم و خصوصي زندگي در هم ما مردم
برخي مسئله ، اين از فارغ امادارند كمالطلبي
ديني ، اقتصادي ، فرهنگي ، دستگاههاي عملكرد ناهنجاريها
صحنه از مردم كناربودن ونيز اجتماعي و امنيتي سياسي ،
يك آمدن بوجود و سال 76 اجتماعي تحول موجب كشور سازندگي
.شد كشور سياسي حاكميت در جديد جريان
منفي؟ يا ميبينيد مثبت را جريان اين *
ميخواستند را آن و بودند دنبالش مردم كه چيزي آن "قهرا
درست است ، مردم اراده و ميل بر مبتني كه مقدار آن و مثبت
ميپوشد ، خود به مردمي لباس ظاهر به كه مقداري اماآناست
.است غلط
؟"مثلا*
مطبوعات عرصه در گذشته سال ده در ما كه است طبيعي "مثلا
را حق به موضوعات يكسري طرح اجازه هنر و فرهنگ در
جديدي فرصت مردم اراده و ميل بهواسطه امروز و نداديم
مطبوعات جديد فرصت اين در.است آمده بوجود مطبوعات براي
و ريشهها سراغ به.كنند رجوع مردم جدي نيازهاي به بايد
و مخاطره دچار را مردم نيازمنديهاي كه بروند بنيادهايي
مطبوعات كه ميبينيد اما است كرده تاريخي عقبماندگيهاي
- روبنايي - خطي و سياسي تضارب و جنگ يك به ما
.افتادهاند
چيست؟ بنيادها و ريشهها اين خب*
بسيار وجه ملت ، خداگرايي و استقلالطلبي وجه !ببينيد
.باشند آزاد داشتهاند ، دوست هميشه ما مردم.است بالايي
طول در مردم ضدآزادي محدوديتهاي نقد از سرشار ما ادبيات
را آزاديخواهي و استقلالطلبي خداگرايي ، ايناست تاريخ
همين به و.كردند پيدا (ره)خميني امام انقلاب در مردم
جمهوري آزادي ، استقلال ، مردمي ، خودجوش شعارهاي از دليل
يعني.نبودند هم عرض در محور سه اين اما.بود اسلامي
طلب اسلامي جمهوري واسطه به را آزادي و استقلال مردم
وجه نتواند ايران اسلامي جمهوري فرض به اگر حال.كردند
مردم است بعيد كند تامين را مردم آزادي و استقلالطلبي
و فطري مردم آزاديطلبي و استقلال اين و بخواهند را آن
مواظب بايد.بود نگران آن از نبايد و است درست و ديني
.بود گيرد صورت آن از است ممكن كه سوءاستفادههايي
خطر به ما استقلال نبايد طرفي ، از شرايط اين در خب
مطبوعات پس.شود تهديد مردم ملي آزادي نبايد.بيافتد
اتفاقي اين و.كنند تهديد را اسلامي جمهوري بنياد نبايد
ما فرهنگي كنوني شرايط از دارد امكان كه است ناميمون
و ديني حكومت كارآيي در تشكيكي بشود ، سوئي استفاده چنين
راه مطبوعات برخي كه است اين از نشان ميشود فقيه ولايت
قاصدند جاهل جرايد قبيل اين صاحبان برخي - ميروند خطا
اين با اسلامي جمهوري دوستان برخورد بايد.مقصر برخي
چنين نزنند چو بايد دو هر و باشد متفاوت "كاملا طوايف
ديگري و بزرگتر اشتباه منشا خودش ميتواند يكساني برخورد
.باشد داشته فراواني عوارض ميتواند بيتدبيري اين باشد
عوارضي؟ جور چه *
در را حكومتداري كه كساني كه است اين عوارض از يكي
ديكتاتوري به معتقد و ميدانند استبداد و زورمداري پرتو
به نياز مملكت كه ميكنند ترويج ملت ميان در و هستند
حكومت بر را استبداد و شود پيروز دارد ، تئوريشان رضاشاه
دو در كه را ايران ملت ملي بزرگ دستاورد و كنند تحميل
به را است بوده بينظير ايران تاريخ سال پانصد و هزار
.بياندازد مخاطره
وضع فرهنگي انديشه و نگاه يك با خاتمي آقاي جناب !ببينيد
ملت اين شدند متوجه و كردند ارزيابي را جامعه ديني و ملي
آن به عدهاي توسط كه است ملي اراده و خواست يك دنبال به
واقع بياحترامي مورد ترتيب اين به و شده وارد خدشه
يك به جنگ اداره براي ديروز تا كه جامعهاي.شدهاند
احترام آن به و داشت احتياج هم پيرزني تخممرغ دانه
و عواطف به و نديد بهايي سازندگي دوران در ميگذاشت ،
خودش دولت چون.نشد نهاده وقعي دوره اين در او احساسات
چرا.نداد را لازم بهاي مردم به و كرد سازندگي به شروع
تكليفش سرمايه و ثروت چرامسئله نشد؟ خصوصي ما كارخانجات
در سرمايهسازي و سرمايهداري بين فرق چرا نشد؟ روشن
مردم اجتماعي و فرهنگي نيازهاي به چرا نشد؟ روشن جامعه
يك براي.چرا و چرا و نشد؟ توجه نوجوان نسلهاي بهويژه
و بگويد مدام را حرفي كه است بد خيلي اين نظام يك و ملت
آقاي جناب.بماند باقي شعار سطح در و كند عمل نتواند
و بگذاريم احترام مردم خواست به بايد ما كه گفت خاتمي
دنبالش به كه است حرفي همان اين كه كردند احساس مردم
عليه كارشكنيها همه عليرغم كه بود اينگونه و هستند
چنان (بود غلط سنجش و حركت تفكر ، يك نماد خودش كه) ايشان
و مردمگرايي شعار و قول است ممكن اما.آورد بالايي راي
رياست دوران سال طي 8 در ناكرده ، خداي مردم ، به احترام
چنين نكند خدا).نكند پيدا تحقق خاتمي آقاي جمهوري
امسال همين از آن پيشبيني افتاد اگر اما (افتد اتفاقي
.است معلوم بهارش از نكو سال و است مشخص
كدخدازاده علي :گفتوگو
|