در ماركسيستي و ليبراليستي اتوپياي
عربي جوامع
(پاياني بخش)عرب جهان در دولت واقعيت و نظريه
عرويي عبدالله دكتر
طرف بني عزيزي يوسف :ترجمه
انتساب علت به گرچه نيست شكي نيز ماركسيستي اتوپياي در
اما است برخوردار كمتري وضوح از آينده كمونيستي جامعه به
و خشونت دولت -كنوني دولت به واقعي نگاه با اتوپيا اين
ماركسيسم و ليبراليسم ذات.ندارد تعارضي طبقاتي بهرهكشي
جامعه ميشوند ، رايج عربي جامعه در وقتي باشد هرچه
ذهنيتي كسوت به زيرا ميگيرد خود به ضخيمي اتوپيايي
انتظار در تا است كرده عادت دور زمانهاي از كه درميآيد
كه جا آن ازباشد موجود سياسي نظام نفي و بهتر دولت
واقعيت ، اين.است نكرده تغيير حكومت عرصه در عربي تجربه
پرتو در را مكتب دو اين تا ميسازد وادار را خواننده
از ارزشها شدن جدا و جامعه فراز بر دولت گرفتن قرار
ميگويد اولي:ميگويند چه مكتب دو اين.بفهمد واقعيت
عقبماندگي باعث دليل همين به و است استبدادي شرقي دولت
تعريف در دولت ميگويد ، دومي و است ، اسلامي عربي كشورهاي
دو هراست بورژوازي يا فئودالي بهرهكش طبقه دولت خود ،
و محكوم و حاكم ميان شكاف آدمي ، وجدان در تحليلها اين
توليد ، دنياي در و بهرهكشي و خشونت عرصه سياست ، جهان در
كه نميگوييم ما.ميدهند گسترش را ارزش و ابداع عرصه
قرار خود جايگاه در يك هر و است نادرست تحليل دو اين
اين بر ماركسيستي آن از پس و ليبرالي اتوپياي.ميگيرد
مردم سنتي بدبيني نتيجه در و پوشاندند جامهعلمي جدايي ،
انتظاري بهرهكشي و سركوب جز دولت از آنان.ماند باقي
يابد تحقق علمي توليدكننده ليبرال دولت كه اين تا ندارند
كمونيستي دولت كه اين يا بگيرد عهده به را امنيت فقط و
موروث اتوپياي آري ، .پيوندد تحقق به امور اداره در منحل
موجود نظام نفي به و انقلاب به مناسب شرايط در وارداتي و
گونه اين "غالبا كه عادي شرايط در اما.شد خواهد منجر
مانعي اتوپياست ، همان اتوپيا كه نكند درك شخص اگر -است
.بود خواهد دولت نظريه تبلور و واقعيت درك راه در
.ميكنيم درك چنين حال و گذشته در را اتوپيا نقش ما
ضرورت بر آگاهي شرط بلكه نيست مانع خود خودي به اتوپيا
كرد نگاه آن به اتوپيا يك چشم به بايد اما است تغيير
براي و انسان عنوان به انسان براي كه عملي برنامه يعني
در عربها.است مطرح تاريخياش دراز فرآيند در بشر نوع
نقد نبود و نزدهاند دست لازم نقد اين به حال و گذشته
شود گفته است ممكن.ميشود دولت نظريه پژمردگي باعث خود
اين نيست؟ اتوپيا مفهوم ريشهاي نقد ماركسيسم آيا كه
بود انتقادي خود زمان و مهد در ماركسيسم اما است درست
عنوان به عربي كشورهاي در ويژه به و شرايط ديگر در اما
.است كرده عمل غيرانتقادي عقيده يك
هم واژهاي چند.است آنارشيسم همان دولت ، نظريه نقيض
و ذات به قائم مكتبي آنارشيسم.بگوييم مكتب اين درباره
و ليبراليسم به متصل بلكه نيست مكتبها ديگر از مستقل
جامعهاي از آيندهنگرانهاي پندار جا هراست ماركسيسم
است كافي ديديم ، پيشرفته و توليدگر متجانس ، آزاد كامل ،
و برويم پيش گستره و حد آخرين تا خود نتايج و مقدمات با
ما.باشيم فرد انسان اراده طبق آن آني تحقق خواهان
بر حال دانستن مقدم يعني آنارشيسم منطق وارد بدينسان
بر مصرف و سازماندهي بر آزادي و جامعه بر فرد و مال
ليبرال ميل استوارت كه ديديم ما.شدهايم توليد
نقطه آنارشيسم با مواضعش از بسياري در افراطي منفعتطلب
ماركسيست آن لنين ، كه ميشود گفته.ميكند پيدا مشترك
ديدگاههاي سوي به خود "انقلاب و دولت" كتاب در تندرو ،
جنبشهاي كه است بديهي.است داشته گرايش آنارشيستي
طور به بود آمده انجيل در را چه آن داشتند تصميم فراواني
را دولت دستگاه كوشيدند آنان.دهند تطبيق تحتاللفظي
حواريون شيوه طبق را خود ايدهآل جامعه تا كنند ويران
ويژه به آنارشيسم ، جديد جنبش كه گفت ميتوان.نهند بنيان
از شماري و است كرده پيدا نفوذ اسپانيا و ايتاليا در
فرهنگي داراي كشورها اين همه كه بودند روسيه از رهبرانش
كه ميدهد نشان اينها.است مسيحي ديني ارزشهاي از سرشار
تندروي به ديگر مكتبهاي تمايل از ناشي "عملا آنارشيسم ،
.ميبينيم نيز عرب جهان در را اين ما.است
عرب انديشمندان بر مستقيم طور به آنارشيسم جديد جنبش
با.است نشده بررسي تاكنون آن علل البته كه گذاشته تاثير
به دههپنجاه از پس كه سارتري اگزيستانسياليسم همه اين
نشانههاي سياسي ، و اخلاقي مواضع در شد ، ترجمه عربي
كه ، آن مهمتر اين از.ميدهد نشان بارزي آنارشيستي
مناطق در موجود صنفي و عشايري نظام و عربي فرهنگ ميراث
بنيادهاي از برخي خود درون در عرب ، جهان از گستردهاي
دشواري شاهد "عملا ما.دربرميگيرد را آنارشيستي رفتار
سلولهاي در آشكاري هدف و ايدئولوژي هر با -نظام رسوخ
.هستيم عرب فرد روحيه و جامعه
غربي نوين مكتبهاي نقش پيرامون را پيشين گفتههاي اكنون
كه گونه همان.ميكنيم خلاصه را عربها سياسي آگاهي در
تغيير را عثماني دولت دستگاه "تنظيمات" دوران در اصلاحات
آن ميان شكاف كه بيآن بخشيد مضاعفي نفوذ آن به و داد
اين كه گفت ميتوان حتي و دهد تغيير را جامعه و دستگاه
-غربي مكتبهاي ترتيب همين به شد ، وسيعتر و عميقتر شكاف
كه -اگزيستانسياليسم تا گرفته ماركسيسم و ليبراليسم از
پر براي زمينهاي نه يافت گسترش عرب روشنفكران ميان در
و صحيح درك باعث حتي نه و داد ارائه شده ياد شكاف كردن
از موروث اتوپيسم و فردگرايي واقع در زيرا شد ، آن عيني
.كرد ژرفتر را سنتي انديشه
ندارد فايدهاي مكتبها يا اشخاص دانستن مسئول اينجا در
ميزان به كه است نهفته موروثي رفتار در واقعي علت زيرا
.است نكرده تغيير كافي
اتوپياي با عرب جهان در گسترش هنگام به غربي ، مكتبهاي
و سركوب از دنيايي دولت در اتوپيا اين.شدند آميخته سنتي
انتظار به و ميكرد تحمل اكراه با را آن كه ميديد بردگي
.مينشست آن سرنگوني براي فرصتي انتظار در بهتر دولت
از آكنده -همنشيني بر مبتني همچنان عرب جهان در ما تجربه
آزادي و دولت و اتوپيا و خشوع ميان -تحقير و ترس و نفرت
درباره جدي پژوهش براي مناسبي زمينه تجربه ، اين.است
با.نميسازد فراهم كشور در آزادي تبلور عيني راههاي
پاسخ شده مطرح بارها كه پرسش اين به ميتوان مناسبت اين
در و سلفيگرايي بر ليبراليسم گذشته سده در چرا:داد
-پاسخ نشد؟ چيره نوين سلفيگرايي بر ماركسيسم كنوني زمان
كه گونه آن ماركسيسم ، و ليبراليسم:است روشن -ما نظر به
آنهاست ، حقيقت كه گونه آن نه و نهادند تاثير عرب جامعه بر
و علم بيانگر هستند اتوپيا از نوعي نشانگر كه قدر آن
اتوپياي بر ميتواند اتوپيا يك آيا و ;نيستند عينگرايي
شود؟ چيره خود از اصيلتر و ژرفتر و فراگيرتر و قديمتر
ناتواني يا توانمندي باعث تنها نه كه دارد وجود عواملي
ايدئولوژي فقدان وجود باعث بلكه ميشود دولتي دستگاه
در شهروندان اجماع و هدفها بودن قانوني يعني -دولت
اجتماعي ، جغرافيايي ، عوامل ، اينميشوند نيز -آن پيرامون
گفتن سخن كه است بديهيهستند استراتژيك و اقتصادي
نتيجه كه دولت ناتواني.نيست كافي ذهني امور درباره
است همراه سركوب افزايش با "ضرورتا و است مشروعيت فقدان
سازمانها بودن سطحي يا رهبران ذهني عقبماندگي با فقط
ذهني جنبه بر ما ولي است روشني امر اين نيست تفسير قابل
تحليل پژوهش اين در ما وظيفه زيرا ميكنيم تاكيد قضيه
گام نخستين.شود مشخص دقت به بررسي عرصه بايد.است مفاهيم
تحليل ، .است مفاهيم تحليل هدفها ، به نيل راههاي كشف براي
و ميشود مفاهيم اين ملازم و دروني قضاياي تبلور باعث
كه كسينيست آينده در رويدادها پيشبيني صورت ، هر به
:نميگويد خود استنتاجهاي در ميكند تحليل را مفاهيم
فردا كه است چيزي آن و دارد وجود امروز كه است چيزي اين
وجود چيز اين اگر ميگويد بلكه.داد خواهد رخ پسفردا و
هدف را چيز اين اگر و بود نخواهد چيز آن باشد داشته
اين در تحليلدهي قرار واسطه را چيز آن بايد قراردادي
تحقيق امانميرود فراتر آن از وجه هيچ به و است حد
در را سابق تحليلي استنتاجهاي اكنون.است بيشتر قدري
:ميكنيم خلاصه زير منحني
:است گفتني منحني اين درباره زير ملاحظات
.نيست [حكومتي] دستگاه به منحصر فوق ، نظريه طبق دولت ، *
و ايدئولوژي بر مبتني سياسي جامعه معناي به دولت ، *
.است دستگاه
و است اجماع و مشروعيت مفاهيم تبلوردهنده ايدئولوژي
نظامي و (قلم) غيرنظامي بوروكراسي از [حكومتي] دستگاه
.ميشود تشكيل (شمشير)
شرايط يعني ايدئولوژي تحليل همانا دولت ، اخلاقشناسي *
.است اجماع و مشروعيت تحقق
شكلگيري فرآيند هماناتوصيف دولت ، شناسي جامعه *
.است عقلانيت جنبش مطالعه و بررسي يعني بوروكراسي
و اخلاقشناسي دوگانه تحليل همانا دولت ، نظريه *
.است جامعهشناسيدولت
كه ميراثي به راجع اما عمومياست تحليل به مربوط اينها
بايد است مانده برجاي دولت براي پيشين دورانهاي از
:بگوييم
در دولت "اشتباها كه چه آن ميدهد نشان پژوهشها *
.است خلافت ميشود ناميده اسلامي كشورهاي
هم موازات به عامل دو اين كه است آن معناي به همنشيني
در و آن با مخالف ديگري ، از مستقل واحد هر ;دارند وجود
اين با همنشيني ، .است آن وجودي شرط نمايانگر حال همان
و حاكميت مشروعيت تبلور كه دولتي كردن ايدئولوژيك ويژگي
.دارد مغايرت است ، شهروندان اجماع تحكيمكننده
:ميگوييم مفاهيم مورد در و
واگرايي نشانگر عربي سياسي تجربه در همنشيني اين تحليل *
در آنها همراهي و همگرايي و واقعيت عرصه در مفاهيم اين
تاريخ ميان اخلاق ، و عمل ميان تجربه ، در.است نظري عرصه
واگرايي و دوري افراد آزادي و "دستگاه" ميان و ارزشها و
آن كامل معناي به دولت نظري ، جنبه از اما.دارد وجود
هم همراه همگي ، مفاهيم اين كه اين مگر نميآيد پديد
موروثي رفتار كه شد مشخص ما براي ديگر عبارت به.باشند
كه حالي در ندارد ، هماهنگي جديد دولت كيان با عرب شهروند
اما.است دولت نظريه ايجاد مستلزم سياسي جامعه شكليابي
به نظريهاي نه "ضرورتا -[حكومت] دستگاه نوسازي -عقلانيت
.دولتي ايدئولوژي نه و ميآورد وجود
كه دارند اشاره واحد خلاصه يك به پيشين تحليلهاي همه
همانا كه ناميد سياست علم در اساسي معادله را آن ميتوان
.است دولت جامعهشناسي با اخلاق دادن ارتباط
ابزار جز معنايي هيچ دولت ميگويد كه مبتذلي واقعيت
كه اتوپيا و ميخورد شكست نظريه ، ايجاد در ندارد ، سركوب
.ميخورد شكست ميزان همان به است آن همراه و واقعيت زاده
رد را مسيحيت ديدگاه و روشنگري فلسفه هگل كه ميدانيم ما
پرانتز ميان در را موجود دولت مكتب دو هر زيرا ميكند
توجيه را موجود دولت وي همه ، اين با.ميدهند قرار
تحميل آن بر را كردن انساني و تهذيب نقش بلكه نميكند
مدينه ميگويد كه ديدهايم را ابنخلدون ما.ميكند
و مانع به نياز كه است خردمندي انسانهاي مستلزم فاضله
.است الهي الهام مستلزم خلافت و ندارد بيروني رادع
با ميداند بهرهكشي و سركوب بر مبتني را دولتها همه وي
ميكند ، اعتراف بدبيني ، و واقعگرايي بهرغم و همه اين
نسبت با ناچار به باشد دراز عمر به مقدر كه دولتي هر
كه دولتي هر استو مبتني شرع و نظام و عصبيت بر متفاوتي
باشد ديني عصبيت از تهي و قبيلهاي عصبيت بر مبتني فقط
از دولت اين كه چند هر.بود خواهد گذرا نتيجه در و ضعيف
ضعفي قدرت ، بر صرف اتكاي زيرا باشد برخوردار جبروت
مدرن دولت كه دارد تاكيد وبر ماكس.است جبرانناپذير
آن در نوين عقلانيت كه است بوروكراتيك نظام يك "اساسا
فرد تبعيت بر و مشروعيت بر حال همان در اما است ، متبلور
دين ، از ابنخلدون اخلاق ، از هگل.ميكند تاكيد دولت از
را ديگري اصطلاحات.ميكنند صحبت مشروعيت از وبر ماكس
و هابز نزد مدني دين:ميبينيم نيز ديگر انديشمندان نزد
نزد اسطوره انگلس ، و ماركس نزد سياسي ايدئولوژي روسو ،
-ايدهآليستها و واقعگرايان -سياسي انديشمندان همه.سورل
هم حق ، دولت كه دارند نظر اتفاق زير معادله درباره
و ;اقناع هم و است قدرت هم اخلاقي ، هم و است اجتماعي
:دارند توافق زير قواعد مورد در آنان همگي
اخلاق پيرامون جدي انديشهورزي بدون واقعي نظريه هيچ *
.ندارد وجود دولت
.ميماند ضعيف نباشد ، اخلاق تبلور دولت ، اگر*
نوعي بهرهكشي ، و سركوب دولت بر اخلاق جامه بركشيدن *
.است غبن
به را آن انقراض حكم اخلاق ، بار از دولت كردن رها *
.دارد دنبال
تاكيد آنها بر [دولت] نظريه كه است درسهايي اينها
فراتر اشاره از گفتيم ، كه گونه همان نظريه ، و ميورزد
در را اشاره مورد به دستيابي راههاي شناخت و نميرود
دولت مشكل بود ، ممكن كار اين اگر.نميگذارد ما اختيار
اما.نميماند مطرح همچنان سو اين به پيش سال هزاران از
كه قدر هر:ميآموزد ما به را درسي نظريه ، تبلور تاريخ
را -دولت بودن اجتماعي و بودن اخلاقي -معادله طرف دو شخص
اخلاق از كه وقت هر و است كرده كمك آن تهذيب به بچسبد
كه قدر هر.است كرده كمك آن توحش به كند خالي شانه
ميشود تثبيت پادشاهي شوند ، دور هم از اتوپيسم و واقعيت
پيش مشروعيت سوي به دولت شوند ، آميخته هم با كه قدر هر و
.ميرود
همراه اتوپيسم آيا و است؟ استبداد نتيجه فردگرايي ، آيا
دولت ، كردن انساني از نوميدي آيا و است؟ پادشاهي [نظام]
وادار را ما پرسشها است؟اين بهرهكشي و سركوب به اعتراف
انديشمندان نزد آن وجود حالت در -دولت نظريه تا ميسازد
را -اتوپيايي انديشمندان نزد آن فقدان حالت در و واقعگرا
.سازيم مطرح
پانوشت *
سده آغاز در كشور يك عنوان به آلمان كه است گفته هگل (1
شنيده اروپاييان ميان در صدايش زيرا نداشت ، وجود گذشته
.نميشد
|