اساطير و تاريخ با آميخته
كوير در خطابهاي
اساطير و تاريخ با آميخته
(پاياني بخش) آذربايجاني موسيقي به اجمالي نگاهي
شمار به كشور موسيقي غني مناطق جمله از آذربايجان ;درآمد
موسيقي از بخشي نيز و آذربايجان كشور موسيقي با و ميرود
منطقه اين موسيقي اهميت.دارد بسيار مشتركات (تركيه)تركي
اتفاق به و اخير مقامي موسيقي جشنواره در كه بس همين
به را برگزيدگان بيشترين خراساني ، خوانندگان و نوازندگان
اسكندري ، عاشيق چون اساتيدي آنها جمله از داد ، اختصاص خود
گروه و مهديپور چنگيز اهانس ، عاشيق قرباني ، عاشيق
جوايز كه بودند..و دهقان عاشيق آذر ، اقبال گروه دالغا ،
پاياني و دوم بخش زير نوشته.كردند دريافت را برتر نفرات
.ميگذرد گراميان شما نظر از كه است آذربايجاني موسيقي
خصوص به صفويه زمان آذربايجان ، عاشقهاي كار اوج دوران
از عاشقها دوره اين در.است بوده صفوي اسماعيل شاه زمان
.بودند برخوردار ويژهاي احترام
دده نام آذربايجان ، مردم شفاهي و كتبي روايتهاي در
را اوميدرخشد درصدر نام همين به كتابي و قورقود
او كه داستانهايي.ميدانند آذربايجان عاشق قديميترين
.است بينظير كرده ، بيان شعر كلام و ساز زبان با
است چادرنشيناني ماجراي پر داستان او شورانگيز داستانهاي
راه آذربايجان سرزمين به باستان تاريخ از دورهاي در كه
از بيباكي زنان و مردان داستان داستانها اين.جستهاند
نژاد از آن اطراف و تبريز مردم نژاد -است اوغوز طايفه
سايه زير گلهداري شيوه به كه -است قبچاق و اوغوز
زندگي نعل خوش تيزتك اسبهاي پشت و رنگين ريزباف چادرهاي
قورقود دده نام و كتاب اين نام بار نخستين.ميكردند
.است شده ديده بود ، كرده تهيه آلماني فليشر كه درفهرستي
زمان هم كه است اوغوز تركان جد قورقود دده:گفت ميتوان
اسلام پيغمبر ظهور با زمان هم قولي به و مسيح حضرت با
قورقود دده عباسي خلفاي زمان اينكه ديگر روايت.است بوده
خفته خاك به بند در در دراز ، عمري از پس و ميكرده زندگي
.است
دارد ، تاريخ و اساطير در پنهان سيمايي كه بزرگ شخصيت اين
اخلاقي محاسن او.است بوده باكرامت و خيرانديش مردي
شخصيت ايناست ميداده خبر غيب از داشته ، بيشماري
طريقت پير لباس در و مسيح زمان در كاهن لباس در ميتواند
به انساني زمانها ديگر در و باشد پيغمبر زمان كرامت صاحب
اين.بود خود قوم گشاي مشكل بود چه هر او.خوب معني تمام
در ساز خوبيها ، تمام ، عاشق حقيقت و حق عاشق عاشق ، پير
و ضمير روشن پيري.بود مردم راهنماي لب بر سخن و بغل
.بود كلام آخرين او كلام.خيرانديش
سازشان فرياد با را شجاعت و دليري كه عاشقها ديگر از
دست از حقوق اعاده و حق جستجوي در و بودند آميخته درهم
كوراوغلو ، از ميتوانيم گذاشتهاند ، ميدان به پا رفته
به اينها و ببريم نام نبي قاچاق و توفارقانلي عباس عاشق
آنها نگارنده فقط كه هستند عاشق نفر اندي و سيصد از غير
تنها آذربايجاني اصيل موسيقي كه است گفتني.ميشناسد را
كنگره تصميم به بنا عاشقي موسيقي.اجراست قابل باساز
سيصد از گرديد ، تشكيل پيش سال حدود 18 كه باكو در عاشقان
و تدوين آذربايجاني موسيقي در "قبلا كه نغمه يا (هاوا)
ماخذ كه كردند انتخاب (هاوا) تنها 180 بود ، شده گنجانده
.باشد آذربايجان در عاشقها اجرايي
سهگاه ماهور ، دستگاه با بيشتر ها(هاوا) يا نغمهها اين
تحقيق به توجه با.باشد داشته مطابقت ميتواند شور و
ساز هم ، اسلامي تبليغات سازمان هنري حوزه موسيقي واحد
پرده قديم 9 در مينوازد ، آن با عاشق كه سازي يعني عاشقي
در.است شده پرده و 20 داراي 14 ، 16 مرور به كه بوده
پردهاي سازهاي 9 با قديمي عاشقهاي از بسياري كه حالي
.مينوازند
ساز 20 با عاشقي ساز بزرگ نوازنده اوف ، نصيب عدالت
ساز اين.هست هم موفق خود دركار و مينوازد پردهاي
براي.ميشوند كوك تا سه -تا سه كه است سيم داراي 9
سهتايي رديف دو و ميشود عوض وسط سيمهاي فقط كوك تغيير
.است ثابت هميشه بيروني
نيز سيم داراي 12 سازهاي از "اخيرا ما زمان عاشقهاي
دسته سه در سازها نوع اين سيمهاي.ميكنند استفاده
.ميگردد تنظيم چهارتايي
به كه شعرهايي انواع به دارد جا نوشته ، اين پايان در
عبارتند آنها.كنيم اشاره هم ميشود خوانده عاشقها وسيله
:از
خواهان سبب همين به و است مردم دوست عاشق :استادنامه -1
ساز زبان با عاشق استادنامه ، شعر در.آنهاست نيكي و خير
و عيني تجربههاي.ميپردازد ناآگاه مردم اندرز به
ادب در ميتوان كه شعري صورت به را خود خاص جهانبيني
.ميخواند مردم براي كرد ، تعبير قطعه به فارسي
يك ابتدا عاشق.عاشقهاست شعر از ديگري نوع :تجنيس -2
فرحانگيز كه نيست لازم هاوا يا نغمه اين.ميزند (هاوا)
.ميپردازد تجنيس شعر خواندن به سپس باشد ، شاد و
ديگر كلمات در حتي و قافيه و رديف در كه است شعري تجنيس
در.است بند يا 7 آن 3 ، 5 و باشد رفته كار به جناس آن
و پيچيده و معماگونه را مطلب عاشق شعرها ، اينگونه
و تامل به نياز آن فهميدن كه طوري ميكند ، مطرح پرابهام
.باشد داشته دقت
بيان زبانساز با كه است عاشقي شعر رايجترين :قوشما -3
با دارد ، بند يا 7 3 ، 5"معمولا نيز شعر اين.ميشود
.باشد هجا بايد 11 بند هر كه اين توضيح
مصراع هر.گويند را عاشقها روان و ساده شعر :گرايلي -4
و مينوازد تند عاشق شعر خواندن در.هجاست داراي 8 آن
عاشق:ميگويند (توفارقان) محلي اصطلاح در.ميرود پيش
.ميزند باران بارش آهنگ عاشق يعني چالير غماهاواسي يا
گاهي عاشقها.دارد مصراع بند 5 هر شعر اينگونه :مخمس -5
.ميخوانند ساز با و ميكنند بخش دو را مصراعها از يك هر
.است شهريار سلام حيدربابايه شعرهاي مخمس نمونه بهترين
يا خياو در قالب و وزن همين با سوكنامهاي شهريار از پيش
آن به كتاب نويسنده ساعدي كهدكتر شده سروده شهر مشگين
با شعر اين وزن و شكل تشابه":است گفته و كرده اشاره
".است توجه جالب شهريار سلام بابايه حيدر
شهريار سلام بابايه حيدر قالب و وزن در كه است گفتني
.است شده سروده آذربايجان در زيادي شعرهاي
متداول بسيار عاشقها ميان نيز شعر گونه اين :دئيشمه -6
بيت ، يك جاي به آن در كه است مشاعره نوعي حقيقت در.است
آن جواب در بايد مقابل ، طرف و ميشود خوانده بلند شعر
عاشقها.بخواند طرف شعر از قويتر و معنيتر پر شعري
دست خود ، شاعري و عاشقي هنر كشيدن هم رخ به براي "معمولا
كشيده نيز مجادله به كار گاهي كه ميزنند مناظره كار به
.ميشود
ميكند ، همراهي شعرش با عاشق هر ساز خواني دئيشمه در
هيجان و پرشور دو هر كه پاياني بخش در مگر.سبك و آرام
مناظره اينميزنند ساز تيز و تند و ميخوانند شعر زده
بسيار.است همراه مجلس اهل ممتد زدنهاي كف با مشاعره و
به هم با مغلوب عاشق و غالب عاشق طرفداران افتاده اتفاق
.پرداختهاند هم مشاجره
بازنده عاشق -قبلي بندي شرط با البته -است براين رسم اما
هميشه براي و ميدهد برنده عاشق تحويل را سازش دودستي
كه مجلسي در حداقل يابرميدارد زدن ساز و عاشقي از دست
گاهي اينجا ، درنميزند ساز به دست او هست ، برنده عاشق
اين به آن و ميشود ديده برنده عاشق از بزرگواري و گذشت
شكست عاشق به دوباره را ساز برنده عاشق كه است صورت
.ميشود جالبتر منظره حال اين در.برميگرداند خورده
اين خاطر به را برنده عاشق سروصورت مجلس اهل همه "تقريبا
مناظرهها اينميكنند بوسهباران بزرگوارانه كرامت
.است همراه نيز سنگين داستانهاي متن در بيشتر
در عاشق.عاشقهاست شعرهاي از ديگري نوع :قطاري شعر -7
را خود ساز مداوم و ممتد و ميايستد پا شعر اين خواندن
.ميخواند قطاري شعرهاي آن همراه و درميآورد صدا به
حكيمانه سخنان و اندرز و پند بيشتر شعرها گونه اين موضوع
ابتدا قطاري شعرهاي ابتداي در عاشق.نوجوانان براي است
"دييم آل خبر":ميگويد آن پايان در و ميخواند شعري
شعر خود ، پرسش اين جواب در خود سپس.بگويم تا بپرس يعني
ائمه نام اغلب شعرها اينگونه درميخواند قطاري بلند
.ميشود آورده گوناگون شكلهاي به اطهار
مهيار عباس
كوير در خطابهاي
موسيقي جشنواره نخستين در درويشي محمدرضا سخنراني متن
آذرماه (712) كرمان ايران ، نواحي
موسيقيپژوه و آهنگساز درويشي محمدرضا سخنراني زير متن
نواحي موسيقي جشنواره نخستين در كه است كشورمان بنام
ايراد مختلف مناطق هنرمندان جمع در و كرمان (مقامي)
سازهاي دايرتالمعارف مجلد نخستين درويشي از.گرديد
نواحي موسيقي جشنواره در درويشياست چاپ دست در ايران
هيات در عضويت نيز و جشنواره هنري دبيري سمت (مقامي)
.داشت بهعهده را داوران
مستقل جشنواره افتتاحيه مراسم در كه خوشحالم بسيار
جشنواره پانزدهمين مسابقه بخش -ايران نواحي موسيقي
.ميگويم سخن شما با -فجر موسيقي
هيات جشنواره ، هنري دبير بهعنوان خود ازطرف همچنين
مسئولين و استان مسئولين جشنواره ، مديران داوران ، محترم
.ميگويم خوشآمد شما به اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت
ايران نواحي موسيقيدانان و هنرمندان فرهيختگان ، شما از
اجازه آمدهايد گرد اينجا در كشور نقاط اقصي از كه
عنوان به شده ، داده من به كه كوتاهي فرصت دراين ميخواهم
با جايزه و مسابقه و جشنواره از فارغ و موسيقيدان يك
و شماست حضور براي وسيلهاي جشنواره زيرا.گويم سخن شما
در شما كه پرارزشي ميراث از بخشي تجلي براي بستري مسابقه
هفتهاي و قدرشناسيم را حضور اين پسداريد سينههايتان
سرزمين اين نغمههاي ژرفترين تجليگاه را است پيش در كه
.دهيم قرار
سفرههايتان سر بر.زيستهام شما با كه سالهاست
روح و ذهن شما آموختههاي و آموختهام شما از.نشستهام
موسيقيدانان ، ديگر و من فقط نه.است داده پالايش مرا
معنويت و فرهنگ سفره سر بر است ديري ايران مردم همه بلكه
فرهنگ راويان و حاملان مهمترين كه شما.نشستهاند شما
.هستيد بوم و مرز اين ديرسال شفاهي
موسيقي خود ، بروز اشكال اصليترين در مشرقي موسيقي
مهمترين من ، ديدگاه از ايران نواحي موسيقي و است شفاهي
ساير بر كه است سرزمين اين شفاهي فرهنگ و موسيقي از بخش
تاثير تحت را آنها و انداخته سايه ايران در موسيقي انواع
.ميدهد و داده قرار خود نفوذ و
نظر از و متنوع آنقدر فرم نظر از ايران نواحي موسيقي
تنوع اين ميتوان كشوري كمتر در كه است عميق آنقدر مضمون
فقط ايران نواحي موسيقي.كرد مشاهده را رنگارنگي و
دلايل به بلكه نيست ، ايراني زيباشناسي و ذوق بازتاب
بخش فرهنگ است توانسته جغرافيايي و سياسي تاريخي ، مختلف
با امروز به تا را آفريقا شمال تا آسيا از قابلتوجهي
.دهد انتقال و نموده حمل خود
نسلهاي در آن راويان و موسيقي اين اهميت كه اينجاست
در اكنون كه شما اهميت و ميشود روشنتر حال و گذشته
شاخصترين شما.هستيد فرهنگ اين ميراثداران زمره
و فرهنگ قلب.هستيد سرزمين اين شفاهي فرهنگ چهرههاي
اهميت به.ميتپد شما سينههاي و دستها در ايران موسيقي
ميراثي اهميت به و شويد واقف داريد پهنه اين در كه حضوري
داريد پاس را آناست رسيده دستتان به شما نياكان از كه
و آفرينندگي حس تقويت و زمانه الزامات به توجه ضمن و
مخدوش زودگذر تنشهاي و امواج با ، آنرا خلاق برداشتهاي
نسلهاي استادان بهمانند باشيد بدعتگذار.نگردانيد
كه فرهنگي ظرفيتهاي و واقعيتها بستر بر اما گذشتهتان ،
.داريد تعلق بدان
از صديقي راوي آنكه ضمن گذشته نسلهاي در شما استادان
آفرينشگري قدرت و خلاقيت ذوق ، بستر بر بودند ، خود فرهنگ
و بودند هم بدعتگذار خود كار حوزه در داشتند ، خود در كه
دريافت خود فرهنگ بطن از كه بود آموزههايي جملگي اينها
هواي در دمبهدم را سنتها كه بود چنين و ميكردند
تازه دمبهدم فرهنگ و ميانداختند جولان به تازهاي
.ميآورد دوام شدن تازه اين با و ميشد
مختار گلافراز ، حمرا سليماني ، محمد نظر:شما استادان
قربان حاج) پرتوان هنوز بخش يگانه ، حسين محمد زنبيلباف ،
يگانه ، الياقلي ،(بخشو) كرديزاده جهانبخش ،(سليماني
!بودند؟ اين جز مگر ديگر تن دهها و هنوززنده نظرليمحجوبي
شما.دارد چند تفاوتي آنان با امروز در شما موقعيت اما
و پيشآمده شرايط با.هستيد فرهنگ يك زنده راويان آخرين
.نيست ديروز بسان فرهنگي فرصتهاي جهاني ، اجتنابناپذير
با.ميروند سايه به لحظهبهلحظه شفاهي فرهنگهاي
آهنگ رفتن سايه به اين كه نكنيد كاري خود دستهاي
.گيرد پرشتابتري
ميخوانيد و مينوازيد آنچه به.دهيد اهميت خود به
جاي به.دهيد اهميت ايران مردم و فرهنگ به.دهيد اهميت
آنچه عميقتر هرچه شناخت به بيريشه ، ابداعات به پرداختن
.بدعتگذار و باشيد خلاق.استبپردازيد رسيده بهدستتان
.فرهنگتان ظرفيتهاي و فرهنگي واقعيتهاي بستر بر منتهي
.هستيد سرزمين اين شفاهي موسيقي و فرهنگ چراغ و چشم شما
بسر آن در كه دورهگذار اهميت و دريابيد را خود موقعيت
اين موسيقي اصلي منبع و منشاء شما ، موسيقي.ميبريد
با تا بگيريد ، جدي را خود.بگيريد جدي آنرا.است سرزمين
امانت اين كشور ، فرهنگي مسئولين حمايتهاي و خود مداومت
!رسد خود منزل بهسر
حركت بهگونهاي جديد قرن آغاز در پرشتاب ، زمانه اين در
پرداخت بهراستي جهاني فرهنگ پهنه در را خود سهم كه كنيم
جهاني موسيقي و فرهنگ عرصه در را خود جايگاه و نمائيم
و مردمان همه موسيقي مجموعه جهاني موسيقي.نسازيم رها
برهه اين در كه است حيف.است ارض كره اين فرهنگهاي همه
غافل بشريت آينده فرهنگ به خود سهم پرداخت از حساس ،
.بمانيم
به آفتاب آيينه در و كوير در كرمان ، در را هفته اين
.كنيد بدل سرزمين اين نغمههاي دورترين تجليگاه
شادي و اميد آرامش ، عشق ، از سرشار هفتهاي كه اميدوارم
.باشيد داشته پيشرو در
|