اهميت خود روحي ناآراميهاي براي چرا
نيستيد؟ قائل
تا زنان مستقل تشكيلات :رئيسجمهوري مشاور
است ضروري
سال 1400

اهميت خود روحي ناآراميهاي براي چرا
نيستيد؟ قائل
درتندرستي رواني بهداشت نقش
پديد از ميتواند جسمي چكاب همانند درست رواني چكاب *
سلامتي نموده جلوگيري رفتاري ناهنجاريهاي از بسياري آيي
.نمايد تضمين را ما رواني و جسمي
ناخوش رواني پديدههاي وعلائم نشانهها اجمالي شناخت *
و داده افزايش خود سلامتي حفظ براي را ما آگاهي ميتواند
.نمايد برجستهتر درجامعه را رواني بهداشت اهميت
براي پوست روي جوش يا لك يك درمان اندازه آيابه
قائل اهميت خود رواني و عاطفي وناخوشيهاي ناآراميها
ميشويد
روي جوش يا لك يك درمان براي كه اندازه همان به آيا
ميورزيد اهتمام متخصصي يافتن براي جستجو خودبه پوست
نيز خويش رواني و عاطفي ناخوشيهاي و ناآراميها براي
ميشويد؟ قائل اهميت
:پرسيدهايد خود از تاكنون آيا
؟"بودم عصباني و تند گفتم سخن كه هر با امروز چرا راستي"
گپ هم با و بودند خوشحال مهماني درمجلس همه امشب چرا"
و نداشتم ديگران با همصحبتي به تمايلي من اما ميزدند
؟"ميكردم تحمل سختي به را خود حضور
را وجودم ترس كنم صحبت نفر چند بين ميخواهم وقت هر چرا"
؟"ميشوم منصرف گفتن سخن از و ميگيرد فرا
در كوره از زود و ميدهد آزارم صدايي سرو چرااندك "
؟"ميروم
؟"ميترسم ارتفاع از چرا"
ترجيح را تنهايي و ميكنم وحشت احساس جمعيت بين در چرا"
؟"ميدهم
انتقادي كوچكترين تحمل تاب و شدهام زودرنج اينقدر چرا"
؟"راندارم
گاهي بيميلي سر از و شدهام بيعلاقه كردن كار به چرا"
؟"ميزنم كارهايم انجام به دست اجبار به
براي را خود ميتوانم سختي به و شدهام تنبل اينقدر چرا"
؟"كنم آماده دارم كه وظايفي يا كارها
در بايد ديروقت تا و شدهام بدخواب است مدتي چرا"
؟"بروم كلنجار خود رختخواب
اين وحشت از گاهي و ميبينم كابوس خواب در چرا"
؟"بروم خواب به دوباره نميتوانم خوابديدهها
؟"هستم ديگران از خردهگيري و انتقاد فكر در فقط چرا "
؟"است عادي امري من لجبازيهاي همه اين راستي به آيا"
پا بر دعوايي همسرم با تا هستم بهانه و فرصت مترصد چرا "
؟"كنم
؟"است مشكل من براي اينقدر ديگران داشتن دوست چرا"
؟"ميشوم ظاهر خجالتي ديگران پيش اغلب چرا "
؟"كنند حساب بيعرضه مرا ديگران بايد چرا"
من مواظب "دائما ديگران كه ميكنم احساس هميشه چرا"
؟"ميكنم احساس آنان نگاههاي زير را خود و هستند
مرا ميخواهند دوستانم جا ، همه كه ميكنم احساس چرا"
؟"ميشوم آنان خنده واسباب كنند مسخره
پيدا پرتي حواس و شده ضعيف اينقدر حافظهام چرا راستي"
؟"كردهام
؟"باشم داشته حواس تمركز مطالعه هنگام نميتوانم چرا"
را آنها است ممكن كه رفتارهايي براي ديگر چراي دهها و
اهميتي آنها بودن غيرعادي براي يا اما كنيم تلقي عادي
و نداريم آگاهي آنها بودن غيرعادي به يا نميشويم قائل
با برخورد درست شيوه اما مطلعيم آنها وجود از اينكه يا
متخصص يك پيش آنها اظهار از يا و نميدانيم را آنها
.داريم واهمه
مسائل افشاي نگران است ممكن كه كساني به بايد جا همين
روانشناس يك براي كه دهيم اطمينان باشند خود شخصيتي
مراجعان طرف از مسالهاي گونه هر روانپزشك يك يا و متخصص
سلامت عمري نبايد تشويشها اين و ميشود تلقي محرمانه
.نمايد مخاطره دستخوش را ما رواني
ديدگاه از فقط طبيعي تمايل يك براساس افراد از بسياري
محصول سلامتي كه حالي در.مينگرند سلامتي به تنپزشكي
به يك هر كاركرد در اخلال كه است روان و تن جانبه دو
چكاب همانند درست رواني چكاب بنابراين. ميانجامد ناخوشي
رفتاري ناهنجاريهاي از بسياري آيي پديد از ميتواند جسمي
.نمايد تضمين را ما رواني و جسمي سلامتي نموده جلوگيري
ناخوش رواني پديدههاي وعلائم نشانهها اجمالي شناخت
و داده افزايش خود سلامتي حفظ براي را ما آگاهي ميتواند
.نمايد برجستهتر درجامعه را رواني بهداشت اهميت
به را رواني ناخوشيهاي ميتوان كلي تقسيمبندي يك در
:كرد طبقهبندي دسته چهار
خوانده نوروز "اصطلاحا كه رواني خفيف ناراحتيهاي -1
به كه است اضطراب ناراحتيها اين علامت بارزترين ميشود ،
ميشود ظاهر مبهم اغلب و ناخوشايند بسيار احساس يك صورت
سردرد ، قلب ، ضربان تندي مانند جسمي چندنشانه يا يك با و
.است همراه... و گرفتگي گر مفرط ، تعريق
قرار دسته اين در رواني ناراحتيهاي به مبتلايان انبوه
تجربيات امروز ، زندگي گوناگون فشارهاي.ميگيرند
تغييرات ، سرعت ناكاميها ، و محروميتها ناخوشايند ،
متعدد عوامل و اجتماعي و خانوادگي ارزشهاي به بيتوجهي
افراد براي ميروند ، بهشمار حاضر عصر ارمغان كه ديگري
.است آورده بوجود را تازهاي اضطراب بشر
نظر از اضطراب و ترس تفاوت به است لازم جا اين در
:نماييم اشاره روانشناسي
ايجاد مشابه "تقريبا واكنش دو فرد در اضطراب و ترس
متمايز يكديگر از را آنها زير ويژگيهاي اما ميكنند
يك برابر در كه است دهنده هشدار علامت يك ترس.ميكند
منشاء نظر از و ميشود برانگيخته خارجي و مشخص تهديد
خطر يك مقابل در واكنش اضطراب كه حالي در است تعارض بدون
.است تعارض با همراه منشاء نظر از و است دروني و نامعلوم
خوانده پسيكوز "اصطلاحا كه رواني شديد ناراحتيهاي -2
.است موسوم ديوانگي يا جنون به مردم عامه نزد و ميشود
هيجان عاطفه ، تفكر ، بين گسستگي دسته اين علائم بارزترين
.است رفتار و
اختلالات ، از دسته اين عمدهترين و وخيمترين
مبتلا را جمعيت درصد يك "تقريبا كه است "اسكيزوفرني"
.ميسازد
نتيجه در "مستقيما كه عضوي -رواني اختلالات -3
اختلالات اين جمله از.ميآيد پديد مغزي ناهنجاريهاي
اشاره (عقل زوال) دمانس و فراموشي سندرم صرع ، به ميتوان
.كرد
وابستگيهاي شخصيت ، اختلالات جمله از اختلالات ساير -4
.غيره و دارويي
و رواني ناراحتيهاي انواع معرفي به كه نداريم قصد ما
مستقل بحثي خود كه بپردازيم آنها كننده ايجاد وعوامل علل
با آشنايي است گرفته قرار گفتار اين هدف آنچه.است
يا خود در چنانچه كه است ناخوشيها اين نشانههاي
عبور آنها كنار از بيتوجه كرديم مشاهده خويش پيرامون
خود جسمي و رواني بهداشت وحفظ سلامتي تامين براي و نكنيم
و مقدم هميشه را پيشگيري جامعه ، آن تبع به و خانواده و
.نمائيم فرض اصوليتر
اضطراب رواني خصوصيات
غيرعادي ، رفتار روانشناسي در واحدي موضوع هيچ شايد
حالت يك اضطرابنباشد اضطراب از بحثانگيزتر و مهمتر
حالت اين تجربه حدودي تا ما از يك هر براي.است هيجاني
مابتوانيم از برخي كه است شده ديده كمتر و است وجودداشته
سپري حالتي چنين تجربه بدون را زندگيمان از هفته يك حتي
.كنيم
اضطراب يعني اضطراب نوع دو بايد امر ابتداي در بنابراين
نرمال افراد عارض كوتاهتر دورههاي بهصورت كه طبيعي
.گفت سخن بيمارگونه اضطراب و ميشود
با مقابله براي تدابيري اتخاذ به را شخص طبيعي اضطراب
را او و برميانگيزد آن نتايج از كاستن "اقلا يا تهديد
ميسازد ، هشيارتر خطر رفع منظور به خاصي اعمال انجام براي
:است فراوان روزمره زندگي در اضطراب گونه اين نمونههاي
سخنراني ، جلسه يك در رسيدن بهموقع اضطراب امتحان ، اضطراب
كودك اضطراب اتوبوس ، به رسيدن براي تلاش اضطراب
اضطراب ميكند ، تهديد را او والدين از جدايي كه شيرخواري
نخستين اضطراب.ميرود مدرسه به بار اولين كهبراي كودكي
... و جوان زوج دو براي ملاقات
ميشود تلقي غيرطبيعي زماني اضطرابي حالات اين همه اما
و باشد داشته بيشتري مدت طول و بوده زياد آن شدت كه
كه نمايد ايجاد درماندگي و ناتواني حالت شخص در همچنين
كه روانآزردگي حالات از گونههايي عنوان به صورت اين در
شمار به كرديم ياد آنها از رواني ناخوشيهاي اول دسته در
احساس "مستقيما است ممكن اضطراب وضعيتي چنين در.ميروند
تبديلي ، واكنشهاي توسط ناهشيارانه يا و گردد آشكار و
.گردد كنترل روانشناختي مكانيسمهاي ساير يا و جابهجايي
علائم صورت به گاهي است گوناگون بسيار اضطراب الگوهاي
:قبيل از.ميشود ظاهر بدني آشكار
تكرر اسهال ، تهوع ، استفراغ ، مفرط ، تعرق قلب ، ضربان تندي
نفس ، تنگي سردل ، شدن خالي احساس ادرار جريان كندي ادرار ،
سر ، در سبكي احساس گرفتگي ، گر عضلاني ، اسپاسمهاي سردرد ،
شدن گشاد ،(بلع در اشكال) گلو راه شدن بسته و فشار احساس
دائم بيصبري و بيقراري دستها ، و زانوها لرزش مردمكها ،
پاها ، و دستها شدن سوزن سوزن احساس ،(زدن قدم مثل)
شدن خشك صورت ، انداختن گل ،(لكنت مثل) تكلم در اشكال
...و رفتن خواب در اشكال خوردن ، يكه دهان ،
كه منطقي غير ترسهاي و اجتنابي رفتارهاي صورت به گاهي و
و شديد ميل صورت به زماني و ميشود گفته فوبي "اصطلاحا
كه اعمال برخي تشريفاتي و مكرر انجام در مقاومت قابل غير
حالتهاي صورت به گاهي و ميشود يافت وسواسي افراد نزد
مشكل يك طيآن كه تبديلي هيستريك بيماران در كه فلجگونه
.ميگردد مشاهده ميشود ، ظاهر جسماني مبدل لباس با رواني
عاطفي ناخوشيهاي رواني خصوصيات
محل مدرسه ، خانواده ، گوناگون محيطهاي در ما همه "احتمالا
كه كردهايم مشاهده را كساني يا فرد جامعه ، يا كار
بوده آزاردهنده گاهي و انگيزه بدون ما براي آنان مصاحبت
را فلاني چرا" بپرسيم خود از موشكافانه اينكه بدون.است
اغلب ما دعوتهاي به است ، فرورفته خود در ميبينم هرگاه
و مينشيند گوشهاي صامت و ساكت و ميدهد پاسخ سختي به
ما براي او مجالست و ميگردد مستغرق خويش افكار در
آنقدر برخي چرا عكس به يا ؟"است كننده كسل و بيروح
گاهي كه هستند جا همه در حاضر هميشه و پرحرف و سرخوش
براي آنها تحمل و كنيم تلقي مزاحم را آنها وجود است ممكن
باشد؟ مشكل ما
بار داراي كه رويدادهايي به ما از يك هر دروني واكنشهاي
و پرتوان را خود هيجانات برخي.است متفاوت هستند عاطفي
آرام را خويش هيجانات ديگري عده و ميكنند ابزار طوفاني
.ميدهند نشان بيتوان و
ناپايداري است عادي غير عاطفي حالتهاي كننده مشخص آنچه
كنترل قابل غير هيجانهاي مداومت و شدت و خلقي حالتهاي
.مينمايد عادي غير كه است رفتار بر مسلط
حالت به.هستند مجزا رواني حالت دو بيانگر عاطفه و خلق
عاطفه هيجاني محتواي خارجي تجلي به و خلق دروني هيجاني
.ميشود خوانده احساس نيز عاطفه ذهني تجربه.ميشود گفته
شخص هر.باشد افسردهوار يا بالا طبيعي ، است ممكن خلق
همان به و ميكند تجربه را خلقها از وسيعي طيف طبيعي
به قادر نرمال شخص.دارد عاطفي تجليات از مجموعهاي نسبت
اثرات برابر در ميتواند و است خود عواطف و اخلاق كنترل
محيط با را خود عاطفي توازن و كند مقابله خارجي محركهاي
شخصي هر كه است اهميت حائز نكته اين حال اين با.كند حفظ
.است شكست نقطه يك داراي
از است عبارت دارند بالا خلق كه كساني عادي غير عواطف
احترام افزايش خواب ، كاهش افكار ، پرش مفرط ، سرخوش حالت
در عاطفي عادي غير حالتهاي و منشانه بزرگ افكار و سنن به
و انرژي كاهش با توام دارند افسردهوار خلق كه كساني
افكار و بياشتهايي تمركز ، در اشكال گناه ، احساس علاقه ،
اختلال به هميشه "عملا اختلالات اين كه است خودكشي و مرگ
منجر فردي بين و اجتماعي روابط تحصيلي ، و شغلي عملكرد در
.ميگردد
ويژهاي شرايط تحت شخصيتي الگوي هرگونه با انسانها تمام
از شخصيتها برخي معهذا گردند افسردگي دچار است ممكن
بيشتري خطر معرض در هيستريك و وسواسي شخصيتهاي جمله
پديد تنهايي به ميتواند افسردگي.هستند افسردگي براي
حالت ، اين.است اضطراب و تشويش احساس همراه اغلب ولي آيد
.است ناراحتي بروز پيشبيني ناخوشايند احساس
و متناسب فرد حياتي اعمال كليه افسردگي ناراحتي در
فكري ، زمينه در.مييابد تغيير افسرده خلق با هماهنگ
تغيير دستخوش افكار تمركز و آن محتواي فكر ، جريان
فرد قضاوت و برداشتها نظرات ، نقطه ديدگاهها ، .ميگردد
.ميشود دگرگون زندگي رويدادهاي و واقعيات به نسبت افسرده
وقت.ميگيرد انجام صحيح اما كندي به و مشكل ذهني اعمال
معمول حد از بيش ميگردد فكري كار يك صرف كه نيرويي و
كننده خسته افسرده فرد براي فكري كارهاي نتيجه در.است
به ميشود مواجه اشكال با فكر تمركزميآيد نظر به
بدون است ممكن مطلب يك مطالعه هنگام افسرده فرد طوريكه
كشيده ديگر مطالب به افكارش زنجيره باشد متوجه خود آنكه
به چون و گردد غوطهور افكار آن در را زماني مدت و شود
بوده مطالب سطور به او نگاه فقط كه گردد متوجه آيد خود
است ممكن نيز ديگران با كردن صحبت موقع حالت اين.است
.شود ايجاد
است ، غمگين خلق ناراحتي ، چنين شالوده "اصولا آنكه دليل به
خود زندگي مشكلات و مسائل حل در را خود مبتلا فرد
او نظر در روزمره كارهاي انجام ميپندارد ، عاجز و ناتوان
سادهترين براي تصميمگيري.ميگردد ممكن غير گاهي و سخت
تغيير دليل به.ميشود توام ترديد و شك با و مشكل كارها
را خود است ممكن فرد غمگيني ، جهت در افسرده فرد نگرشهاي
و خانواده سربار و مزاحم را خود و كند تصور باطل و عاطل
لذت بدون و ملالآور فردي چنين براي زندگيببيند جامعه
چيزي به كه نميبينم دليلي":گفت خواهد شما به او.است
آدم من است ، رنگ همين آسمان روي كه جا هر كنم ، خوش دل
."عليهذا قس و است كرده پشت من به زندگي هستم ، بدشانسي
آينده و حال گذشته ، بر افسردگي غبار وضعيتي چنين در
فلاكت با توام ميآيد خاطر به آنچه هر و مينشيند بيمار
.است زشتي و درد و
خاموش اميدبخش انگيزههاي عواطف ، و احساسات زمينه در
به را خود جاي صميميت و دوستي علاقهمندي ، ميشود
.ميدهند بيحوصلگي و دلمردگي دلسوزي ، بيتفاوتي ، بيميلي ،
او نظر در كه كساني به نسبت كينه و بغض و حسد است ممكن
كه كساني به نسبت حتي.شود مشاهده هستند خوشبخت و موفق
لايق را خود زيرا ميكند خصومت احساس ميكنند محبت او به
ديگران براي دلش كه اوست عكس به.نميداند محبتها اين
زودرنج و حساس نازك ، دل حال عين در افسرده فرد.ميسوزد
.ميدهد سر گريه بهانهاي كوچكترين به و ميشود
از اختلالاتي است ممكن ناراحتي اين به نيز جسمي لحاظ از
اختلال اشتها ، اختلال آشفته ، خوابهاي و خواب اختلال قبيل
.شود افزوده جسمي خستگي و جنسي اختلال وزن ،
ظاهر افتاده ، شانههاي خمودگي ، ظاهري ، وضعيت زمينه در
در حتي رواني -حركتي كندي و سردي و خوشحال نا و گرفته
به نسبت شخص پيشرفته مراحل در.ميگردد مشاهده تكلم طرز
پوشيدن لباس و خود وضع سرو آرايش و شخصي بهداشت
از استفاده زنان.ميدهد نشان سهلانگاري و بيتفاوتي
.ميكنند متوقف را زيورآلات و آرايش لوازم
صورت به زماني و بياشتهايي صورت به گاهي اشتها اختلال
به كه است علائمي از يبوست.ميگردد مشاهده پرخوري
.است شده گزارش افسردگيها در فراواني
ديدنهاي خواب بيخوابي ، بدخوابي ، صورت به خواب اختلال
افسردگي بارز نشانههاي از شدن بيدار زود صبح و آشفته
ديده نيز پرخوابي به تمايل خفيف افسردگيهاي در گاهي.است
.ميشود
و قاعدگي دوره شدن طولاني ماهانه ، عادت اختلال
.است افسردگي جسمي نشانههاي ديگر از جنسي بياشتهايي
عادي غير عواطف ذكرشد ، افسرده خلق در كه حالتهايي عكس به
افكار و تحريكپذيري و مفرط سرخوشي صورت به بالا درخلق
ناآشنا افراد است ممكن بطوريكه ميشود مشخص خودبزرگبيني
احترام حالتي درچنيننمايند انكار آنرا بودن عادي غير
بزرگبيني خود احساس شخص و مييابد افزايش فرد نفس به
سه دو از پس طوريكه به مييابد كاهش خواب به ميل.ميكند
پر بسيار.ميكند بودن سرحال احساس فرد خوابيدن ساعتي
.ميپرد ديگر شاخه به شاخه يك از او افكار و ميشود حرف
نشانههاي از شغلي و جنسي رفتارهاي افزايش حواس ، پريشاني
ميرسد حدي به گاهي خلقي اختلال شدت.است بالا خلق ديگر
فعاليتهاي يا شغلي عملكرد در توجه قابل تخريب موجب كه
.ميشود فردي بين روابط يا معمول اجتماعي
كندن به ميل تلفن ، از مفرط استفاده الكل ، مصرف در افراط
پرزرق زيورآلات و لباسها از استفاده عام ، ملاء در لباس
فراموش "مثلا) جزئيات به بيتوجهي ناهماهنگ ، و برق و
از نيز (بگذارند خود سرجاي را تلفن گوشي كه ميكنند
.است اختلال اين نشانههاي
فاقد خود بيماري به نسبت بيماراني چنين آنكه دليل به
"مطلقا برداشتهايي چنين آنان نظر از و هستند بينش
شد ذكر كه نشانههايي به اطرافيان توجه است ، بيمعني
.است اهميت حائز
و زندگي به منفي نگرش و تفكر كندي علت به افسرده افراد
درماني و بهداشتي تصميمهاي اتخاذ به قادر "غالبا ياس
به آنان هدايت و اطرافيان توجه و مراقبت لذا نيستند
از جلوگيري در مهمي نقش ميتواند ذيربط مراكز يا متخصصين
آنان به را رواني سلامت و كند ايفا آنان ناراحتي پيشرفت
.گرداند باز
معصومي محمدتقي
تا زنان مستقل تشكيلات :رئيسجمهوري مشاور
است سال 1400ضروري
تا:گفت زنان امور در رئيسجمهور مشاور :اجتماعي گروه
در نسبي عدالت تعادل و رشد از درجهاي به جامعه كه زماني
زنان تشكيلات وجود ضرورت يابد ، دست زنان به مربوط امور
.است لازم
عموميهاي روابط كل مديران جمع در دوشنبه روز شجاعي زهرا
اين اعلام ضمن اسلامي انقلاب نهادهاي و دولتي دستگاههاي
ش.ه سال 1400 تا بايد روند اين من اعتقاد به:افزود مطلب
نهاد زنان مشاركت امور مركز رئيس.يابد ادامه
فرهنگي نگرش همچون ضرورتهايي:كرد اضافه رياستجمهوري
دو اين تفاوتهاي و جايگاه كردن مطرح و مرد و زن به نسبت
چنين ايجاد لزوم كه دارد وجود برنامهريزيها در جنس
.ميكند توجيه كشور در زنان براي را تشكيلاتي
را 113 زنان غيردولتي سازمانهاي تعداد ادامه در شجاعي
فرهنگي كانون همچنين 200:گفت و كرد عنوان سازمان
تربيت و روانشناسي حقوقي ، خدمات ارائه بهمنظور اجتماعي
بكار مشغول كشور مختلف استانهاي در زنان به بدني
.ميباشد
|