انقلاب مفاهيم و تعاريف
كوهن استانفورد الوين :نوشته
طيب عليرضا :ترجمه
:اشاره
.است بيستم قرن شگرف پديدههاي از ايران اسلامي انقلاب
...و روسيه چين ، انقلاب چون ديگر بزرگ انقلابات وقوع
.نهند نام نيز انقلاب قرن را بيستم قرن كه است شده باعث
گرفته شكل انقلاب زمينه در بسياري تحقيقات اساس اين بر
زمينه اين در مطالعه به گوناگون زواياي از كه است
اين در نظري مباحث است لازم حيث اين ازپرداختهاند
.گيرد انجام عميقتر انقلاب به نگرش تا شود عنوان زمينه
انقلاب ، در كه ميكند بررسي را موضوعاتي حاضر مقاله
مقاله است ذكر شايان.ميروند بهشمار كليدي مفاهيم
.ميشود خوانندگان تقديم تلخيص با مذكور
انديشه و فرهنگ گروه
طبقه دو در انقلاب براي شده ارائه تعاريف بهطوركلي
نيز تعاريف از برخي البته.ميگيرند قرار اجمالي بسيار
دوگانه طبقهبندي اين مرزهاي محدوده در كه دارند وجود
كه است تحولاتي آنگونه شامل نخست ، دسته.نميگيرند قرار
جورج برينتون ، كرين.ناميد كبير انقلاب را آنها ميتوان
ماركسيستي سنت پويندگان از برخي و نيومن زيگموند پتي ،
هستند نظريهپردازاني ازجمله كاسترو ، و مائو و لنين نظير
.ميگيرد جاي دسته اين در انقلاب از تعريفشان كه
بهوسيله قدرت تسخير همچون رويدادهايي ديگر ، سوي از اما
.داد جاي زمره اين در نميتوان را سال 1964 در برزيل ارتش
به بنا نظامي كودتاهاي همه كه نيست معنا بدان اين البته
كودتاي كه چرا ميگيرند ، قرار گروه اين از خارج تعريف ،
"بعدا كه دلايلي به ميتوان را سال 1952 در مصر ارتش
.كرد تلقي انقلاب يك از بخشي عنوان به شد خواهد تشريح
داده دست به پتي را انقلاب از تعريفي چنين از نمونه يك
"دولت بناي تجديد" بهعنوان را كبير انقلاب يك وي.است
براي عظيمي نتايج متضمن انقلاب نوع اين ميكند تعريف
نوع اين پيامدهاي.ميشود شناخته موردنظر جوامع يا جامعه
از نظام ابتدايي حالت و نهايي حالت كه است چنان انقلاب
چنين كه است محتمل.ندارند هم با تشابهي هيچ جهات برخي
رهبري ، اشكال ساختاري ، ترتيبات دولت ، اسطوره در تغييراتي
.يابد وقوع سياسي نهادهاي يا
و بوده گستردهتر بارزي نحو به تعاريف ، از دسته دومين
.دربرميگيرد نيز را نخست دسته عمده تحولات غالب البته
فوق قدرتهاي انتقال كليه شامل طبقه اين بهعلاوه ،
جانسون ، چالمرز.ميشود هم خشونتآميز يا و قانوني
از ديويس جيمز و كالورت پيتر تانتر ، ريموند رومل ، رودولف
در كه ديدگاهي مطابق.اخيرند مكتب نظريهپردازان زمره
را يونان ارتش سال 1967 كودتاي است ، ملحوظ تعريف نوع اين
يك عنوان به ميتوان گرفت بهدست را قدرت ارتش آن طي كه
نازيها شدن جانشين كه حالي در ;كرد تلقي انقلابي اقدام
قلمداد چنين نبايد را سال 1933 در وايمار جمهوري جاي به
نميتوان گيرد صورت قانوني بهنحو قدرت انتقال اگركرد
كارگر حزب انتخاباتي پيروزي حتي.ناميد انقلاب يك را آن
نيز آن متعاقب قانونگذاري برنامه و سال 1945 در انگليس
انگليس زندگي ابعاد برخي در برجستهاي تغييرات به كه
تحولاتي چنينآيد بهشمار انقلاب يك نميتواند انجاميد
محسوب كشور دو اين عادي سياسي روند از بخشي "صرفا
.ميشوند
جهت در گرايشي طبقه اين نويسندگان كليه بين در درواقع ،
"بهنجار" سياسي روند از بخشي مثابه به نه انقلابات تلقي
يا ناگهاني ، و بزرگ تغييراتي بهعنوان بلكه كشور ، آن
اين نهايي نتيجه.دارد وجود قانوني فوق دگرگونيهايي
از متفاوت چشمگيري طرز به است ممكن "بهنجار" سياسي روند
روند اگر.ندارد اهميتي امر اين ولي باشد ابتدايي حالت
كه شود حكام از جديدي طبقه رسيدن بهقدرت باعث انتخابات
ساختارهاي ساختن دگرگون به اقدام آمدن كار روي از پس
مفهوم برمبناي بنمايند ، خاص كشور آن اجتماعي و سياسي
شرط اين.شد انقلاب وقوع به قائل نبايد انقلاب گستردهتر
.است صادق نيز "كبير انقلابات" مكتب مورد در
نظريهپردازان كه است آن مكتب دو اين بين اساسي تفاوت
ديدگاهي اتخاذ به گرايش "كبير انقلابات" مكتب
.دارند انقلاب تشكيلدهنده اجزاي مورد در انحصارگرايانه
آنها در كه موقعيتهايي از اندكي تعداد تنها آنان نظر به
دو فقط دوم مكتب.هستند انقلاب ميدهد رخ ريشهاي تحولات
مكتب اين.ميگذارد بررسي به را اجتماعي تحول از جنبه
"عملا پس "است؟ گرفته صورت چگونه تحول" كه ميپرسد تنها
و "بودن غيرقانوني يا قانوني" جنبه به كه آنقدرها
است علاقهمند تحولات "بودن مسالمتآميز يا خشونتآميز"
آيا درواقع اينكه يا آن ، گستردگي ميزان يا تحول موضوع به
.نميدهد نشان علاقه نه يا است داده رخ هم ديگري دگرگوني
از است عبارت "صرفا انقلاب يك [مكتب اين] تعريف مطابق
.خشونتآميز و غيرقانوني تحولي
قانوني متوجه جزيي نحو به تنها "كبير انقلابات" مكتب
اين اعضاي.ميباشد آن وقوع كيفيت يا تحول فراگرد بودن
قانوني تغييرات كه دارند توافق نظر اين بر "عموما مكتب
اما.نميدهد تشكيل را انقلابي وضعيت از بخشي قدرت ،
.ميروند فراتر هم اين از "كبير انقلابات" نظريهپردازان
تنها و دارد متعددي ابعاد انقلابي تحول كه معتقدند اينان
انسان كه است ابعاد اين از برخي يا همه گرفتن درنظر با
گذشته در انقلابي آيا كه ميگردد مطلب اين تبيين به قادر
رخ آينده در يا بوده ، وقوع حال در حاضر زمان در داده ، رخ
.داد خواهد
،(خاص سيستم آن اسطورههاي يا) ارزشي ساختار استحاله
قانونيت سياسي ، نهادهاي در تحول اجتماعي ، ساختار تغيير
لحاظ از چه) نخبگان تغيير ،(آن بودن غيرقانوني يا) تغيير
ابعادي ازجمله خشونت ، و ،(اجتماعي تركيب حيث از يا افراد
رهيافتهاي از ابعاد اين.شدهاند مطرح كه انقلابند از
.است شده استخراج گرفته صورت انقلاب درباب كه متعددي
از بسياري ميان در كه است آن نمايانگر فوق ابعاد
كه صورت اين به نه اما ;دارد وجود نسبي توافق دانشمندان
درباره "لزوما "كبير انقلابات" مكتب از نظريهپردازي هر
از معدودي تنها.باشد داشته موافق نظر ابعاد اين تمامي
فقط تعريفها غالب و ميشوند ، ابعاد اين همه شامل تعاريف
ابعاد از برخيدربرميگيرند را ابعاد اين از اندكي شمار
و دارند ، سايرين به نسبت گستردهتري دلالت فوقالذكر
.باشند ابعاد ساير شمول يا وجود متضمن است ممكن درواقع
ارزشها استحاله
و عطف نقطه را ارزشها استحاله نظريهپردازان ، از بسياري
.ميآورند بهشمار انقلاب يك مشخصه وجه مهمترين شايد
صادق غيرماركسيست نظريهپردازان درباره بهويژه مطلب اين
كبير ، انقلاب يك" كه دارد عقيده پتي مثال بهطور.است
اين با توام دولت نهاد بناي تجديد آن در كه است انقلابي
عمده راهنماي بهعنوان اسطوره يك كه است فرآيند
."مينشيند ديگر اسطورهاي جاي به فرهنگ ، در انسجامآفرين
بنيادين سريع ، داخلي تحول يك" را انقلاب نيز هانتينگتون
..جامعه يك اسطوره و مسلط ارزشهاي زمينه در خشونتآميز و
مورد نحو گستردهترين به را انقلاب نيومن.ميداند ".
و جامع تحول يك" مثابه به را آن و داده قرار ملاحظه
البته.ميشناسد "اجتماعي نظم مسلط اسطوره..در بنيادين
مورد معيار تنها ارزشها استحاله كه نيست آن معني به اين
چنين نيز درواقع كه چرا باشد ، انقلاب مورد در استفاده
اما.اهميتند حائز نيز خشونت و شخصيتها تغيير.نيست
انقلاب پيامد بهعنوان كه تحولي ميزان اندازهگيري براي
.است اساسيتري مقياس ارزشها استحاله ميدهد ، رخ
بر نيز و سياسي دانش بر چشمگيري تاثير كه اثري در كووهن
وقوع علت كه است ساخته مطرح چنين داشته طبيعي علوم
مورد در انقلاب جناحهاي" كه است آن سياسي انقلابات
چارچوب آن داخل در بايد سياسي تغيير كه نهاديني چارچوب
عدم بدينترتيب."دارند نظر اختلاف شود ارزيابي و تحصيل
متفاوت شيوههاي [ميان موجود اختلاف] رفع در توانايي
ارزيابي قبلي شيوه الغاي به "نهايتا ،"جهان به نگرش"
جديد ديدگاهي با آن كردن جايگزين و اجتماع مسائل و اهداف
قرن اوايل در آلمان در لوتر انقلاب.ميشود منجر جهان از
در رم كليساي از انگليس سلطنت گرفتن فاصله يا و شانزدهم ،
مذهبي حوزه در تحولي چنين مصداق ميتواند تئودور دوره
چنين نمايانگر كوپرنيكي انقلاب نيز علمي عرصه در.باشد
.است تحولي
تغيير هم تمامي به را جامعه يك ارزشهاي انقلاب ، اگر حتي
فرهنگي الگوهاي انعطافپذيري به توجه با كه چرا) ندهد
واقعهاي انقلاب پژوهندگان اغلب سوي از رخدادي چنين
انقلاب در شركتكنندگان ولي (ميآيد بهشمار نامحتمل
از است فروپاشي حال در كه كهن نظم كه ميكنند احساس چنين
مفهوم" كه دارد اعتقاد آرنت.بست برخواهد رخت تاريخ صحنه
تاريخ سير كه نيست جداشدني تصور اين از انقلاب جديد
كه جديد "كاملا داستاني و ميشود آغاز نو از ناگهان
."ميگردد آشكار بهزودي نشده دانسته يا گفته هيچگاه
را انقلاب پيرامون تصوري هرگونه از مهمي بعد بنابراين ،
ميتوان را جنبه اين.يافت ارزشها تغيير ايده در بايد
فلسفي شالودههاي مورد در نظري "كلا تحليلي وسيله به
حاكمه گروههاي در تغيير وقوع مابعد و ماقبل دورانهاي
براي باشد تلاشي متضمن است ممكن تحليل اين.داد نشان
اينكه بر داير انقلاب در شركتكنندگان احساس ساختن معلوم
طرح متضمن است ممكن همچنين.ميباشد تغيير شرف در جهان
افراد اعمال هدايتكننده ارزشهاي آيا كه باشد سئوال اين
.نه يا يافتهاند تغيير
تعاريف در ارزشها تغيير عنصر بنيادين اهميت عليرغم
دشواري به "اساسا مفهوم اين كه داشت توجه بايد انقلاب ،
بنيادين استحاله از كردن صحبت.است علمي كاوش قابل
هنگامي به ما.است ساده بسيار جامعه اسطوره يا ارزشها
اشاره ضمني بهطور درواقع ميگوييم ، سخن "ملي منش" از كه
ارزشهاي كه داريم معيني رفتاري الگوهاي وجود به
از اگر.ميسازند متجلي خود در را مردم موردقبول
آلمانيها رفتار در بعد به دوم جهاني جنگ از كه تغييراتي
را ارزشها استحاله درواقع ميگوييم سخن است كرده بروز
تغييراتي چنين وقوع اثبات وليدادهايم قرار اشاره مورد
جامعه يك ارزشهاي تعيين.است ديگري مسئله "كاملا
به پرداختن به رسد چه است ، دشوار كافي حد به ثباتمند
.ميباشد دشوارتر حتي كه تحول درحال ارزشهاي
ساختاري دگرگوني
تحول نشانه بهعنوان موجود ، اجتماعي ساختار تغيير
ميتوان انقلاب تعريف امر در كه است بعدي دومين انقلابي
دگرگوني نظريهپردازان از بسياري كه چرا ;گرفت بهكار
نيومن "مثلا.ميشناسند انقلاب عمده موءلفه را ساختاري
ثروت كنترل [نحوه] و اجتماعي ساختار تغيير كه است معتقد
ميان از اما.هستند انقلابي فرمول اساسي عناصر اقتصادي
ساختار دگرگوني بهعنوان را انقلاب كه افرادي همه
با و موءثر ماركس اندازه به هيچكدام ميشناسند ، اجتماعي
.نبودهاند نفوذ
است انديشه اين به آميخته شدت به كل ، در ماركسيستي سنت
[ماركس نظر از].اجتماعي ساختار استحاله يعني انقلاب كه
دورهاي به تاريخي دوره يك از انتقال يا گذار انقلاب ،
توليد شيوه يك وسيله به خاص تاريخي دوره هر.است ديگر
توليدي وجه نمايانگر كه طبقات بين رابطه.ميشود مشخص
متحول بعد دوره به تاريخي دوره يك از انتقال با است خاصي
طبقه وضعيت توليد ، شيوه توسعه با همراه و ميگردد
يا انقلاب" اساس ، اين بر.ميگذارد وخامت به رو بهرهده
از طبقهاي كه ميدهد رخ وقتي كامل ، نظام يك شكل تغيير
ديگري راه خويش فلاكتبار وضعيت از خروج براي انسانها
ماركس مكتب مبناي بر."نميبينند انقلاب به زدن دست جز
دولت بساط برچيدن و طبقاتي تخاصم حذف با نهايي انقلاب
بازتاب جز چيزي "كلا دولت [كه چرا] يافت خواهد خاتمه
.نيست موردنظر دوره در مسلط طبقه منافع
قرار تحتتاثير را نظريهپردازان از برخي ماركس ديدگاه
جنبش يك برد قلم به دست ماركس كه زمان همان از.است داده
ماركس نام آغاز همان از جنبش اينگرفت پا نيز انقلابي
نظريهپردازان كه انقلابي موقعيتهاي از بسياري بر را
.است كرده حك ميديدند مواجه آن با را خود فوقالذكر
بهطور لوكزامبورگ روزا مانند نظريهپردازان اين از برخي
لنين.بودند علاقهمند كارگر طبقه فعاليتهاي به خاص
طبقه دو هر با داشتن سروكار از ناشي مشكل با بود ناچار
براي كه بود ناگزير مائو.كند مقابله دهقان و كارگر
متكي دهقان طبقه به كامل بهطور "تقريبا انقلابي ، حمايت
پژوهشگر ، /انقلابي نظريهپردازان اين همه اما.گردد
ساختار دگرگوني بهعنوان دربست بهطور "تقريبا را انقلاب
.ميكردند قلمداد پيشين اجتماعي
را انقلاب كه هستند گروهي پرنفوذترين ماركسيستها گرچه
ولي ميكنند تعريف پيشين اجتماعي ساختار دگرگوني براساس
اثر يك زمينه اين در.نيستند تنها راستا اين در آنان
كه است شده ارائه دارندورف بهوسيله غيرماركسيستي برجسته
.دارد اختصاص ناميده "آلمان مسئله" وي خود آنچه بررسي به
شدند موفق نازيها چرا كه است خصوص اين در آلمان مسئله
چه به و برسند قدرت به وايمار دموكراتيك جمهوري دوران در
.بماند پابرجا آلمان در نتوانست ليبرال دمكراسي علت
را آلمان مردم كه است علاقهمند خاصي عوامل به دارندورف
و سوسياليست ناسيونال حزب نامزدهاي نفع به دادن راي به
"اساسا ويساخت رهنمون هيتلر از حمايت به طريق اين از
نازيها حكومت دوران ابتداي در كه ميكند استدلال چنين
عصر آلمان در.است داده رخ انقلاب يك بهراستي آلمان در
اتكا اقتدارگرايانه روابطي بر "عملا اجتماعي نظام وايمار
دموكراسي ، كردن برپا براي وايمار كوشش لحاظ بدين و داشت
:بود شكست به محكوم آغاز از
مبناي بنابراين و آلمان اقتدارگرايي اجتماعي بنيان"
ليبراليسم و نوگرايي برابر در را آلمان جامعه مقاومت
درون در را مردم كه ديد بيمارگونهاي ساختار در بايد
كامل مشاركت از را آنان و ميساخت مقيد اجتماعي بندهاي
اين شبكه درون در "بداهتا را خود آلمان مردم.بازميداشت
".بودند يافته اجتماعي بندهاي و قيد
دارد ادامه
|