آزادي مسئله و اسلام ديني آموزههاي
است ممكن "اسلام در سياسي آزادي" بحث جايگاه تعيين براي
و حقوق فهم در ما آيا:كه شويم مواجه سئوال اين با ابتدا
و هستيم دين نيازمند سياسي -اجتماعي روابط در خود وظايف
يا كنيم؟ جستجو دين در بايد نيز را سياسي آزادي قلمرو
نيست امور اين بيان مقام در "اصالتا دين گفت بايد كه اين
بحث ، اصل به ورود از قبل انديشه ، اين بررسي و طرح.
بحث به ورود براي مقدمهاي چنين لذا ، مينمايد ضروري
حاضر مقاله از بخش اين در.دارد تام ضرورت اسلام در آزادي
زمينهنقل اين در صاحبنظران از تن چند ديدگاههاي ،
آن ، تحليل و تجزيه و نقد با بعد بخشهاي در و گرديده
مطرح اسلام در آزادي مسئله باب در ديدگاهنويسنده
درآمدي ، چنين براي بتواند مقاله اين كه اميد. است گرديده
.نمايد فراهم را مناسب تمهيدات
معارف گروه
و جاهل بشر چون كه است شده عنوان چنين كلام اهل منطق در"
عاجز خود صحيح اداره و عدالت برقراري از و بوده ظالم
و قتل زمين در شود واگذاشته خود حال به اگر و ميباشد
صاحب خداوند بر ميكشاند ، تباهي به را دنيا كرده فساد
و پيامبران انسانها ، سرپرستي جهت كه است واجب لطف
حكومت آنها بر و هدايت را آنان تا سازد مامور را رهبراني
الاشارات" كتاب از نهم فصل در سينا اماابن (1)"..كنند
مي بيان چنين را خود نظريه نبوت ، ضرورت بر "التنبيهات و
"اجتماعا بايد بالضروره و است بالطبع مدني انسان":كند
وجود دادوستد و معاشرت مردم بين بايد ناچار و كند زندگي
براي عادلانه باشد مقرراتي و قوانين بايد و باشد داشته
دارد لازم واضعي عادلانه قانون.ارتباطات و معاملات اين
امتيازي بايد ناچار شود ، شمرده مفروضالطاعه واضع آن كه
را اطاعتش مردم تا باشد داشته خدا طرف از معجزات طريق از
نزد در متمرد و مطيع از يك هر بايد ناچار و بشمارند فرض
حق تذكر و شناختن رو اين از.باشند داشته پاداش خدا
ثابت همواره تذكر اين كه اين براي و ميكند پيدا ضرورت
(2)"...است شده فرض عبادات بماند
بيان اينجا ، در شيخ مرحوم نظر به كه پيداست روشني به
بيان و است بالذات مقصود انبياء سوي از اجتماعي مقررات
فقه غزالي ، مهم قول بر بنا" و.بالعرض مقصود عبادات ،
(3)."است دنيوي علم "اصولا
قرار اشكال مورد را انبياء هدف و دين به نگرش اين بعضي ،
فقه قصه دين ، قصه اگر":است شده گفته جمله از.دادهاند
مقررات اين براي را دين ما و باشد اجتماعي مقررات و
كه چرا نيست ، دين به نيازي چندان صورت اين در بخواهيم ،
عقلا توافق با و انحاء از نحوي به را اجتماعي مقررات
ديگران كه چنان كرد ، عمل آنها وفق بر و كرد وضع ميتوان
سخن البته سخن اين.نكردهاند هم زيان چندان و كردهاند
را سخن همين "عينا خلدون ابن قبل ، قرن هفت.نيست بازرگان
بسياري جوامع كه است آمده او نوشتههاي در.بود گفته
را اجتماعي امور اما ندارند و نداشته پيامبر كه هستند
براي فقه طهارت نه..." (4)"...ميكنند اداره بخوبي
كار حداكثر ديات ، و قصاص نه و است كامل بهداشت تامين
و خمس نه و ميدهند انجام جرم از پيشگيري براي را لازم
(5)".حكومتند امور گردش براي لازم ماليات حداكثر زكات
اين در نيز ديگر فاسد تالي و اشكال چند اين ، بر علاوه
ترجيح بعضي آنها ، حل براي كه (6)است شده عنوان راستا
و آباد آخرت تامين عهدهدار "اصالتا را دين كه دادهاند
...":بدانند خدا و آخرت به دادن توجه را انبياء هدف
رسالت يا بعثت آيه چهارچوب در جامعه مديريت يا حكومت
جزء كه نميآيد بنظر و است نگرديده منظور..پيامبر
.." (7)."باشد بوده خدا فرستادگان ماموريت و رسالت برنامه
يكي:ميروند پيش موازي خط دو در قرآن تعليمات و وحي.
تقويت و تربيت و است پيغمبر به دادن تعليم و ساختن آگاه
حساب برنامه طبق بر و مردم پيشاپيش بايد كه او كردن
اطلاع و مردم به هشدار و انذار ديگر.برود جلو شدهاي
از آنچه..." (8)"...آخرت و قيامت به نسبت آنان به دادن
اصلي و اعظم قسمت برميآيد قرآن سورههاي و آيات مجموعه
احكام كه آن ضمن..است آخرت و خدا مساله دو محور بر آن
داده اختصاص خود به را قرآن آيات درصد دو از كمتر فقهي
ما دنياي كار به جا آن تا قرآن.." (9)"...است
.باشد خدا به ما تقرب و آخرت حيات ساز وسيله كه ميپردازد
و نيازها كه نميگويد و ندارد انتظار وجه هيچ به ولي
در لازم تدبير و تلاش و گذارده كنار را دنيا زندگي مسايل
و خانوادگي و شخصي زندگي لوازم و معاش تامين جهت
چه چنان ترتيب ، باين" (10)"...نياوريم بعمل اجتماعمان
و امر و بدانيم انبياء بعثت اصلي برنامه را خدا و آخرت
و ايراد ديگر نباشد الهي اديان وظيفه و هدف دنيا اصلاح
احكام و اصول در شود گفته كه بود نخواهد اديان براي نقصي
و جامع دستورالعملهاي و زندگي مشكلات و مسايل همه دين ،
وجود جوامع نياز مورد اقتصادي و اجتماعي و سياسي كامل
لحاظ به ديني "صرفا ايدئولوژي يك كه بگوييم يا.ندارد
و دنياشناسي كلي بطور يا اقتصاد و مديريت و سياست
(11)".نباشد كافي و كامل فني ، و فلسفي انساني جهانبيني
امور به نسبت پيامبران رسالت و قرآن كه گفت ميتوان..."
از آنچه.بياثر و بينظر نه و است بيگانه نه ما دنيايي
ميشود محسوب فرعي محصول ميگردد ، انسانها عايد بابت اين
باشد اساسي و اصلي كه آن بدون ميآيد ، بدست ضمني بطور و
..."ثانيا...شود گذارده دين وظيفه و بعثت هدف حساب به يا
خدا و آخرت به پيغمبران رسالت و اديان هدف بودن منحصر
اگر "ثالثا...نيست...دنيا ترك با مترادف وجه هيچ به
هدف ميدهد ما به را زيستن چگونه دستور دين گفتهاند
و خوردن چگونه مفهوم به زيستن چگونه نه ولي نيست نادرستي
آزاد بلكه كردن ، جنگ و كسب و كار يا زاييدن و خوابيدن
به و انسان شدن خدايي براي ديگران ، نكردن بندگي و زيستن
ايدئولوژي..." (12)"رسيدن جاويدان ايدهآل زندگي
بگيرد دين از را خود چارچوب يا اهداف و اصول ميتواند
ما...يكديگرند از جدا مقوله دو ايدئولوژي و دين ولي
تدوين در بايد -خدادوستيم و خداپرست اگر -و ميتوانيم
كليه ودر اقتصاد قوانين حكومت ، سيستم ايدئولوژي ،
اصول تدوين و كنيم عمل و حركت طوري خواستهها و فعاليتها
و خدا سوي به سنت و كتاب طبق بر "اولا كه نماييم فروع و
با مخالفت و مباينت "ثانيا باشد ، تقرب و تكامل جهت در
اگر.باشد نداشته شريعت احكام و حدود و دين رهنمودهاي
حكومت اسلامي ، ايدئولوژي را آن اسم ميتوانيم كرديم چنين
هم متوجه.بگذاريم آنها غير و اسلامي اقتصاد يا اسلامي ،
ودين خدا يا اسلام نام چه اگر دستاوردها ، چنين كه باشيم
انبياء آيين و خدا كتاب مانند باشد ، شده گذاشته آنها روي
بشر بر ناظر و بشر از ناشي زيرا نيستند ، لايتغير و ازلي
متغير شرايط برحسب تكامل و تحول مشمول "قهرا بوده
(13)".روزگارند
كه شدند آن بر بعضي اشكالها ، آن حل براي گذشت ، كه چنان
"دين قلمرو" كردن روشن و "دين از ما انتظار" بيان با
احكام و است بالعرض و بالتبع امر اين براي دنيا بگويند
نقص بيانگر اين ، و نيست جامع است ، ترشحي چون دين دنيوي
درست را نتيجه اين كه اين ضمن ديگر بعضي.نيست هم دين
آن و ندانستهاند مبرا بنيادين اشكال يك از را آن دانسته
.ميجويد دين درون از را سئوال اين جواب ايشان":كه اين
كه بدهد نشان داريم كه رواياتي و آيات با ميخواهد يعني
واقع اما..داشت انتظار نبايد دين از را دنيا آباداني
-"اولا:كه چرا نيست ، مقصود به وافي شيوه ، اين كه است آن
از ما انتظارات تحديد و تعيين درگرو خود ديني ، متون فهم
به آدميان كه كنيم فرض "ثانيا...برعكس نه و است دين
كدام تامين براي كه شنيدند دين از و كردند مراجعه دين
چرا نميشود ، ختم جا همين به مطلب اما است ، آمده منظور
تعيين براي...هست هم دعاوي آن كذب و صدق سر بر سخن كه
اگر حتي و است حاجت مدعي ادعاي از بيش مدعا ، كذب و صدق
كند ، تعيين خودش از را ما انتظارات حد و نوع خود مكتب يك
كه نيست معنا بدان البته سخن اين اما...نيست تمام كار
مدعاي هستيم ، مستغني بهكلي دين به مراجعه از باب اين در
پاسخ براي يعني باشد ، ما منبه ميتواند خصوص اين در دين
هر دهد ، قرار ما اختيار در تئوريهايي پرسش ، آن به گفتن
آن اعتبار عدم يا اعتبار تعيين و كذب و صدق تحقيق كه چند
ديگر ، بيان به شوند ، معلوم دين قلمرو از بيرون در تئوريها
اما ندارند ، اثباتي جنبه چه اگر باب اين در دين سخنان
(14)".دارند ايضاحي فايده
بررسي
:ميرسد نظر به بررسي قابل نكته چند شد نقل چه آن از
دين ، هدف -است20 دنيوي امور اصلاح ،"اصالتا دين ، هدف -1
كساني -خداست30 و آخرت به مردم دادن توجه ،"اصالتا
اداره بهتر را دنيوي امور دين ، دادن دخالت بدون كه هستند
دنيوي امور اداره براي دين دنيوي احكام -كردهاند40
.است ديني برون "دين از ما انتظار" از بحث -نيست50 كافي
در (ره)شيخ خود چه آن مطابق":كه است اين اول نكته اشكال
آيات از آنچه مطابق و..و گفت عقلي سعادت و بهجت باب
به تقرب و عبادت و خدا معرفت ميشود استفاده قرآن كريمه
كه است اين حداقل و بالعرض مقصود است ، نه بالذات مقصود او
دوم نكته اشكال (15)".داشتهاند هدف دو انبياء بگوييم
لزوم بر نقلي دلايل كثرت دليل به آن ، قائل كه است اين
است دانسته همين اصاله نيز را دين هدف خدا ، به مردم توجه
است ، وهدفدين مايهتقرب خدا به مردم توجه آنكه حال و
ديگري سخن ميشود حاصل راهي ازچه تقرب اين كه اين اما
دست به الهي تقديس و تسبيح انجام با كه همانطور و است
.شود حاصل نيز دنيوي امور اصلاح با ميتواند ميآيد
همان به باشد الهي انگيزه با اگر تقديسخدا و تسبيح
با اگر كدام هر و ;معاش در تلاش كه است قربت موجب اندازه
است ظلمت موجب اندازه همان به آيد صحنه به نفساني داعيه
وادي در بازماندن ، ديگري از و پرداختن يكي به.ديگري كه
نميتوان بال يك با كه نرسيدن ، قربت به و است ماندن غربت
و بر زكوه ، و نماز صالح ، عمل و ايمان همجواري.كرد پرواز
در ابزار دو اين يكساني از حاكي خدا سخن در...و تقوي
اصلاح باب در ديني دستورات اگراست مقصود به رسيدن راه
هم روزه و نماز به دستور است ، تبعي و فرعي معيشتي ، امور
اما نداشت خدا به دعوت جز هدفي نيز (ص)پيامبر.است تبعي
لاينفك راه دو معبودشان به مردم آوردن روي براي همواره
را كسي هم و ميسوزاند دل نماز اقامه براي هم:داد ارائه
.ميدانست نامسلمان نورزد اهتمام مسلمين امور همه به كه
بعضي اعتزال خبر هموقتي و ميگفت روزه چون و چند از هم
غضبناك و اندوهگين چنان شنيد را خود زنان از موءمنان از
به و بود افتاده دوشش از عبايش طرف يك كه افتاد بهراه
را عبادت راه تا ميرفت همچنان او و ميشد ، كشيده زمين
هدف را يكي و كردن فرعي و اصلي از را مردم و دهد نشان
هدف.دارد برحذر دانستن بالعرض را ديگري و رسالت بالذات
هم آباد دنياي كه همانگونه نيست مردم آباد آخرت دين ،
نه ، و آمدهاند مرگ از قبل براي تنها نه ، انبياء.نيست
و زندگي آخرت ، و دنيا كه اين چه.مرگ بعداز براي تنها
درون از آخرت.است جدانشدني هم از فرهنگديني در مرگ
.دنياست در عمل بستر همين قيامت ، صراط پل و ميگذرد دنيا
اصلي ، هدف كه جهت اين از نه اما است آخرت مزرعه دنيا
آن از بلكه.تفنن سبيل بر و فرعي هدف دنيا و است آخرت
بعلاوه.برداشت هنگام آخرت و است كاشت هنگام دنيا كه جهت
امور تدبير و مادي زندگي شريف حديث اين در دنيا از منظور
انجام دنيا در كه است تلاشي همه بلكه نيست اجتماعي
چنين.معاش براي تلاش چه و تسبيح براي سجده چه:ميشود
بلكه شود ، ظاهر مرگ از پس تنها زندگي ، آثار كه نيست
بعد و قرب.است مبعد يا مقرب دنيا همين در دنيوي اعمال
درك را آن فرد خود بسا چه و ميشود حاصل دنيا همين در
و ميشود باز همه بين حقيقت چشم آخرت در اما.كند
-نداشتهاند را ديدنش توان دنيا در كه -را خود ساختههاي
.ميبينند
هم ضد نهتنها اخروي و دنيوي كار كه مطلب اين پذيرش با
يكسان ميتواند نماز و نان و نيست جدا هم از بلكه نيست ،
روشن نيز سوم نكته اشكال باشد ، خدا از بعد يا قرب موجب
امور بهتر اداره مدعي كه بيدينان كه صورت بدين ;ميشود
به آخرت ، از دنيا جدايي و بيديني منظر از هستند ، دنيا
نميتوانيم هم ما بينشي ، چنين با.ميكنند نگاه دنيا
امور اصلاح براي قانون بهترين فقهي احكام كه كنيم ثابت
خدا عبادت كه همانگونهاست مردم سياسي و اجتماعي
خدا سخن به مراجعه بدون انسان و دارد گوناگوني راههاي
در و برگزيده را راه كدامين او كه دريابد نميتواند
تلاش باب در سخن همين ;است گرفته قرار مسير كدام انتهاي
و حقوقدانان.ميآيد نيز دنيوي امور اصلاح و معاش در
امور اصلاح گوناگون راههاي سر بر همواره قانونگذاران
اين اما برگزيدهاند را راهي هركدام و كردهاند بحث دنيا
را سرانجامش و پذيرفته را مدلها اين از يك كدام خدا كه
به ميتواند خودش تنها كه است سوءالي است رسانده خود به
ارائه راهي است ممكن دنيا عالمان از بسياري.دهد پاسخ آن
بندگانش براي را آن جز ،"جزءا يا "كلا خدا ، كه دهند
عالمان جانب از شده ارائه مسير در زدن گام.است پسنديده
;نميشود قرب موجب اما بيانجامد فربهي به است ممكن دنيوي
موجب (الهي انگيزه با) انبياء دنيوي طريقه به سپردن سر و
.نميانجامد دنيوي رفاه به "الزاما ميشود ، اما قرب
درنظر دو هر از منفك يا و آخرت خدايا از مستقل كه دنيايي
.نيست الهي نهي و امر مورد مادر بحث موضوع.شود گرفته
كردن محدود زنا ، از جلوگيري:گفت ميتوان تفكيك ، بينش با
مخدوش و خود بدن در آنان تصرف از جلوگيري و افراد آزادي
افراد مصلحت عين ديني ، بينش با اما است شغل آزادي كردن
كه شود باعث شايد مطلب ، اين به توجهنيست ظالمانه و است
اصلي انديشه به بيدين ، دنياداران اشكالهاي به پاسخ در
.رونياوريم اخروي كار به دادن اصالت و دين هدف كردن فرعي
هر واقعي كمال و غايت بلكه انسان ، كمال و انسان غايت"
اين ادعاي.بس و ميشود خلاصه خدا سوي به حركت در موجودي
است ، لايغفر شرك بودهاند ثنوي هدف ، ازنظر پيامبران كه
دنيوي فلاح پيامبران نهايي هدف كه اين ادعاي همچنانكه
در زندگي طبيعت ، مواهب از برخورداري جز دنيوي فلاح و است
...ولي.است مادهپرستي نيست برادري و آزادي و عدل سايه
وصول وسيله و مقدمه كه اين با اخلاقي و اجتماعي ارزشهاي
خداپرستي و خداشناسي يعني انسان يگانه و اصيل ارزش به
(16)".نيستند ذاتي ارزش فاقد است ،
دارد ادامه
:پانوشتها
(2) 31/انبياء بعثت هدف خدا و آخرت بازرگان ، مهدي (1)
سروش ، عبدالكريم (3) آثار 7/118 مجموعه مطهري ، مرتضي
مهدي ك.ر (6) 17/ همان (5) 15/ همان (4) كيان 23/17
(7) بعد به 35/ انبياء بعثت هدف خدا و آخرت بازرگان ،
(11) 25/ همان (10) 21/ همان (9)19/ همان (8) همان /1
بازرگان ، مهدي (13) و 28 29/ همان (12) 27/ همان
/كيان 23 سروش ، عبدالكريم (14) اسفند 1373 هوايي 3 كيهان
مرتضي (16) آثار 7/122 مجموعه مطهري ، مرتضي (15) و 17 16
162/اسلامي جهانبيني بر مقدمهاي مطهري ،
|