است ضرورت يك خصوصي تلويزيون راهاندازي
عكس يك با خاطره هزار
گرفت جايزه هم باز كيارستمي
است ضرورت يك خصوصي تلويزيون راهاندازي
ميكنند ارتزاق بيتالمال از كه دستگاههايي متاسفانه
هم مردم خانه در و است فرهنگي تهاجم با مقابله كارشان
نميكنند عمل خود وظايف به دارند ، حضور
در اسفند از 17 كه مستند فيلم جشنواره نخستين :هنري گروه
در.داد پايان خود كار به مراسمي طي بود ، شده آغاز كيش
فرهنگ وزارت سينمايي امور معاون داد سيفالله مراسم ، اين
در صداوسيما عملكرد از انتقاد با اسلامي ارشاد و
راهاندازي ضرورت بر ايران ، مستند سينماي به بياعتقادي
و سازمانها متاسفانه:گفت و كرد تاكيد خصوصي تلويزيون
ارتزاق بيتالمال و دولتي بودجه از كه دستگاههايي
در و است فرهنگي تهاجم با مقابله هم كارشان و ميكنند
عمل خود وظايف به عملا دارند ، حضور هم مردم خانه
.نميكنند
سينما سالنهاي در مستند فيلمهاي ديدن توقع:افزود داد
همچنان اگر و است مردود سرمايهگذاري توجيه عدم دليل به
بر خارجي شبكههاي ساير يا و بيبيسي مستندهاي نمايش
بحث باشد ، داشته ارجحيت تلويزيون در داخلي توليدات
اين چونكرد مطرح جدي طور به بايد را خصوصي تلويزيون
فراهم را هنرمندان شكوفايي و رشد مجال تلويزيون نوع
برگزيدن با طبعا نيست ، انحصاري كه آنجا از و ميكند
مستند سينماي ارتقاي و حيات موجب برنامه سازندگان بهترين
.ميشود
نميتوان شكلي هيچ به:افزود ارشاد وزارت سينمايي معاون
كردن نابود راه از مگر درآورد ، پاي از را ملت يك
اعتقاد به و آن سازندگان و جامعه روشنفكران و هنرمندان
نيز ملي فرهنگ باشد نداشته فرهنگي توليد كه ملتي من
سينماي بر مرور جشنواره نخستين برپايي داد ، .داشت نخواهد
اين:گفت و دانست ملي حركت يك آغاز را كيش در مستند
در صداوسيما سرودن اساسي نظرهاي تجديد موجب بايد جشنواره
رضا محمد مراسم ، اين درشود تلقي مستند سينماي با برخورد
به اشاره با كيش آزاد منطقه عامل مدير يزدانپناه
امروز كيش جزيره:گفت كيش در جشنواره اين مداوم برگزاري
با متفاوت و ماندگار فرهنگي حركت يك بسترساز عنوان به
را فرهنگي كار يك است توانسته رايج كليشههاي و قالبها
پايگاه كيش كه ماست براي بزرگ توفيقي اين و كند ساماندهي
فيلمهاي زمينه در كشورمان تلاش پر و خلاق سينماگران
.باشد مستند
عكس يك با خاطره هزار
دولتآبادي كليدر داستان واقعي قهرمانان با
پنجم نفر ( وقت ژاندارمري رئيس ) فرهاد سرهنگ چهارم نفر
جنازه - صبرو جنازه ( بندار بابقلي ) اي دهنه اكبر علي
عمو خان بريده محمدسر گل جنازه بالاي - محمد گل
جهند محمد بيگ جنازه كنار -محمد بيگ جنازه - ( عليخان)
( بكتاش سرهنگ ) ميرفندرسكي سرهنگ- ( جهن سردار ) براهوئي
روستايي تابلوي نيشابور -سبزوار جاده كنار كيلومتري فاصله 54 در
"SANG KOLYDARكليدر سنگ" كهرويآن ميكند توجه جلب
نام تداعيكننده روستا اين نام. است شده نوشته
سرشناس و توانا و ذوق خوش نويسنده نوشته است معروفي رمان
به زيادي تاليفات نويسنده اين از.دولتآبادي محمود
و مهارت و قدرت با كليدر در كه است ، مانده يادگار
.است پرورانده را گلمحمد روزگار حال شرح بسيار تحقيقات
فارسي زبان با كه هستند كساني كليدر ، رمان دوستداران
"كاملا كه كليدري خواندهاند ، را كليدر و آشنايند
مختلف لايههاي ميان از را مخاطبهايش توانسته صادقانه
رابطه با كه بودهاند مردم اين هميشه و بيابد اجتماعي
كليدر رمان طريق از كه شدهاند موجب خود صميمانه و زنده
صميمانه و زنده و مردمي رابطه قصه قهرمان گلمحمد با
.باشند داشته
خواندن از بعد كه كنجكاوي جوانهاي و آدمها بسيار چه
گرفته لر از بلوچ ، تا گرفته ترك از مختلف جاهاي از كليدر
افتادهاند راه شرق ، تا غرب از جنوب ، تا شمال از كرد ، تا
زعفرانيه ، روستاهاي كليدر قصه وقوع محل سبزوار حوالي طرف
سلطانآباد ، نوبهار كالخوني ، سوزنده ، (دهنه) قلعهچمن ،
نزديك از تا...و سنگرد باغجر ، هاشمآباد ، ميدان ، قلعه
شوند آشنا كليدر قهرمانان زندگي با مختلف زمينههاي در
قصه قهرمانان كيست؟ گلمحمد ميپرسند خود از خيليها
كلميشي ، بلوچ ، كيست؟ بندار بابقلي هستند؟ كجا از كليدر
.و بلقيس زيور ، مارال ، ستار ، محمد ، بيگمحمد ، خان خانعمو ،
زندهاند هستند ، كساني چه كليدر اصلي قهرمانان راستي به
بود؟ كه كوير سرزمين اسطورهاي قهرمان گلمحمد و مرده؟ يا
را او عدهاي و ميدانند ياغي را او عدهاي هنوز چرا
ميكنند؟ ستايش و ميدارند دوست
:ميگويد گلمحمد مورد در ساله پيرزن 85 گوچاهي شهربانو
به و ميگرفت زور به اربابها از كه بود ياغي گلمحمد"
آن جوانها از خيلي.ميكرد كمك بيبضاعت و فقير مردمان
كه بود آرزويشان بودند شنيده را گلمحمد وصف كه روز
كه بود طوري زمان آن جو چه اگر باشند گلمحمد همچون
.ميترسانيدند او از را مردم و بودند متنفر او از اربابها
موقع كه ميگفتند بد گلمحمدها از آنقدر اوقات گاهي
ميكردند فرار يا روستا جوانهاي آباديها به گلمحمد آمدن
.ميشد گلمحمد رنجش موجب هميشه اين و ميشدند پنهان يا
بود قهرماني سبزوار مردم اكثر نظر به گلمحمد صورت هر به
آنهايي و اربابها.بود خورده شكست و شده واقع مظلوم كه
گلمحمد مرگ از بعد ميشد تمام ضررشان به گلمحمد كار كه
اين تمام با باز ولي بوده گلمحمد كردن خوار قصدشان
اين و بود مردم محبت مورد هم مرگش از بعد گلمحمد حرفها
ميخواندند و ميساختند چهاربيتيها گلمحمد درباره مردم
تنها و ;ميآوردند عمل به تجليل مظلوم قهرمان اين از و
عنوان به را -بود شدنشان كشته به مربوط كه -او عكس
.ميآويختند يادگار به اتاقشان ديوار به شهيد قهرمان
برخي را خواندهاند گلمحمد حال وصف در كه دوبيتيهايي
به سبزواري زنان ميگويند برخي و ميدانند مادرش گفته
اين از و ميگويند جان ننه گيرد قرار دلسوزي مورد كه كسي
و خواندهاند آنان را دوبيتيها اين ميگويند بابت
پيرزني را دوبيتيها اين كه هستند معتقد هم بعضيها
است بوده گلمحمد حمايت مورد خودش زمان در كه است خوانده
گلمحمد همچنين و داشت گلمحمد به عجيبي علاقه پيرزن و
.پيرزن به
مورد اين در سبزوار شهر معلمين از يكي فصيحي محسن
پشمريسي دستگاه پشت مادربزرگم بودم كه كوچكتر":ميگويد
كه را بيتيهايي چهار ميرشت پشم كه همانطور دستياش
من و ميخواند گلمحمد شدن كشته از بعد به ميشد مربوط
گلمحمد مادر زبان از كه بيتيها چهار اين مبهوت و غرق
و عروسيها در كه شبها چه و روزها چه.بودم ميشد گفته
كه هنگامي يا گندم كردن درو موقع در يا شبانه محافل در
و ميخواندهاند را بيتيها چهار اين ميرشتند پنبه زنها
و بودم گرفته خو بيتيها چهار اين با كودكي زمان همان از
از آنچه و ميكردم زمزمه تنهايي در وقتها گاهي لب زير
.بود چنين اين ميآيد يادم هنوز آنها
گلمحمد ننه مكو همچي گفتم بار صد
گلمحمد ننه مكو قيچي ر سيا زلفاي
گلمحمد ننه پلاومخار گفتم بار صد
گلمحمد ننه [مخور تاب] مخار تاو كوها وردور
گلمحمد ننه مرو ياغي گفتم بار صد
گلمحمد ننه مرو الدغي رفيق
گلمحمد ننه [بيفاست] بيبفاي الدغي
گلمحمد ننه [نميآيد] نياي تو با اخر تا
گلمحمد ننه [تست] دورنس دور كه ايمروز
گلمحمد ننه لونس دجو سيات اسب
گلمحمد ننه نيس هميشه جاولونا اي
گلمحمد ننه نيس دبيشه سيات اسب
گلمحمد ننه ايرونس د شما وصف
گلمحمد ننه تهرونس د شما عكس
گلمحمد ننه شمشيرت جرق و جرق كو
گلمحمد ننه تيرت هفت درق و درق كو
گلمحمد ننه اتاقت ، كو اجاقت ، كو
گلمحمد ننه قولچماقت براراي كو
گلمحمد ننه ي دخاوبي د گلمحمد
گلمحمد ننه بيي برناو تفنگشم
گلمحمد ننه نونت لاي مرغاي تخم او
گلمحمد ننه جونت نيش نرف اخر
گلمحمد ننه رف شوه بلندت قت
گلمحمد ننه رف بيوه قشنگت زن
گلمحمد ننه قطار قطار ، بند د فشنگ
گلمحمد ننه سبزوار جنگ به بار وخ
گلمحمد ننه قاتلت بمير الاي
گلمحمد ننه مارت دل و رو خنك
از "عموما كه بود خراسان كردهاي از گلمحمد ريشه و اصل
در كه هستند كردستان كردهاي همين به پيوسته ريشه لحاظ
سياسي اهداف و انگيزه با نادر دوران و صفويه دوران
مرز آنها ، نيروهاي با كه بود اين علتش و ميشدند جابهجا
در كه خراسان كردهاي كنند ، حفظ تاجيكها هجوم از را شرقي
به بودن شبيه علت به شدهاند داده اسكان شمالي مناطق
و دشتها و مراتع كوهپايه ، و هوا و آب لحاظ از كردستان
گلمحمد و ميپرداختند شباني كار به قشلاق و ييلاق امكان
تيرهاي از و طايفهاي از منطقهاي قهرمان يك عنوان به
به و كرد رشد كلميشي خانواده در ميشكاليها به معروف
.كرد ظهور سبزوار منطقه در مبارز يك عنوان
نيروي يك عنوان به و كرد عصيان خود زمان در گلمحمد
كه مرگي با پايان در و برخاست مبارزه به حكومت با معترض
در گلمحمد چه گرنداد خواري و خفت به تن برگزيد خود
مرگش از بعد كه افرادي بودند ليكن و بود عزيز مردم نگاه
دست مردم اموال به كه ميدانستند ياغياي را او هنوز
.ميكرد درازي
ولايت به تحقيقاتياش سفرهاي از يكي در دولتآبادي محمود
وقتي و ميرود بود سنگرد ارباب كه كسي خانه به سنگرد
او به خلاصه خيلي سنگرد ارباب ميپرسد گلمحمد درباره
به اشاره) كوهها اين در كه بود دزد يك گلمحمد":ميگويد
تحقيقات دولتآبادي كه بعد و "كشتندش (سنگرد كوه طرف
از يكي خود سنگرد ارباب كه ميفهمد ميدهد انجام را بعدي
كدخداي سفر همين در.است بوده كلميشي گلمحمد حريفهاي
بعد خانمحمد" كه ميكند صحبت خودش مظلوميت از زعفراني
او و بكشد را او ميخواسته گلمحمد برادرش شدن كشته از
دشت توي همهاش خانمحمد و نميآمده خانه به مدتي
پايين منزلم بالاخانه از هم من و ميكرده كمين ميآمده
".بودم خانمحمد گلوله تيررس در وگرنه نميآمدم
براي مركز از كه عملياتي گروه جزء كه سالهاي سرهنگ 94
او از نامي نميخواهد و ، بوده ، شد مامور گلمحمد سركوب
كليدر در دولتآبادي محمود آنچه":ميگويد شود برده
وجود چيزي چنين "اصلا است ، بزرگ دروغ يك است نوشته
سبزوار روستاهاي مردم كه بود دزدي گلمحمد.است نداشته
وقت ژاندارمري رئيس به او و بودند آمده تنگ به او از
نام به كليدر رمان در) الدغي نام به شخصي توسط سبزوار
بود آبادي پارچه چند ارباب كه (است شده برده نام آلاجاقي
غارت به دست ژاندارمري كامل امنيت در و ميداده رشوه
سركوب براي مركزي دولت مدتي از بعد و ميزده مردم
و خدا با سرهنگ سرپرستي به ويژهاي نيروي به گلمحمدها
گلمحمدها كه داد ويژه ماموريت ميرفندرسكي نام به موءمني
كوههاي در گلمحمد بومي نيروهاي كمك با كه شوند سركوب
نزديك را او جنازه و شد كشته و سركوب سبزوار اطراف
تنها كه ميآيد يادم.سپردند خاك به سبزوار ژاندارمري
از كه بود الدغي بود ناراحت خيلي گلمحمد مرگ از كه كسي
".ميرسيد نوايي و نان به گلمحمد چپاول كنار
خيابان در كه سبزوار شهر بازاريان از يكي نودهي محمدعلي
است سال ساليان من:ميگويد دارد لباسفروشي مغازه بيهق
"اكثرا آنها اصلي شغل ميشناسم را كلميشي خانواده كه
و گلمحمد پسر حتي است كشاورزي و (چوپاني) مالداري
و حساب خوش مردماني هستند من مشتريهاي از خانمحمد
به حتي كه آنها حسابي خوش به مشتري كمتر من هستند باغيرت
كه گلمحمد زن ديدهام ، ميگيرند جنس من از نسيه صورت
موقع":ميگفت او رفت دنيا از پيش سال دو كند رحمتش خدا
نظر به و "بود آمده دنيا به تازه پسرش گلمحمد شدن كشته
و غيرت خاطر به شدند ياغي گلمحمدها كه دلايلي از يكي من
تجاوزي گمانم به و بود داشتند خانواده به نسبت كه تعصبي
خواهرش ميكنم فكر يا گلمحمد زن به امنيهها كه بود
كه ميشود باعث همين و ميكشد را امنيهها او ميكنند
ميشوند ياغي زمان مرور به و باشند فراري هميشه براي
نداشته كاري فقرا به وقت هيچ او ميگويند كه طوري البته
بود ياغي او اصل در ميكرد ، كمك هم اينها از خيلي به حتي
گلمحمد مظلوميت دليل و بود محرومان و فقرا حامي كه
و الدغي همچون شد او به دوستانش جانب از كه بود خيانتي
خان كه سالي هشت هفت از بعد البته كه دهنهاي علياكبر
روستاي در را دهنهاي علياكبر و ميآيد بود فراري محمد
برادرانش انتقام و ميسوزاند آتش در زنده كليدر سنگ دهنه
".ميگيرد را عمويش و
است نديده را گلمحمدها از كدام هيچ خود كه دولتآبادي
مگر نيستند زنده گلمحمدها از كدام هيچ":ميگويد
از نيامدهاند ، كتابم متن در كه حاشيهاي قهرمانهاي
بود ، زنده (الدغي) آلاجاقي زمان آن رمان اصلي قهرمانان
زنهاي تمام و خانمحمد زنهاي از يكي پسر و بلوچ قربان
كه روئيدهاند جواني زن سياه چشمان عمق از هم كليدر رمان
در.بود نشسته آب برداشتن به ده سوزن جوي باريكه لب بر
مادري عصيانش دوره در گلمحمد و كليدر رمان تحقيق هنگام
مادر بدون رمانم قهرمان كه نميخواستم من و است نداشته
خيانتي از بعد "آفريدم را بلقيس شخصيت همين براي و باشد
به كليدر دهنهسنگ اهل ارباب دهنهاي اكبر علي كه
و ميكشند كليدر كوههاي در را گلمحمدها ميكند گلمحمد
سالم جان درگيري صحنه از گلمحمد بزرگتر برادر خانمحمد
گلمحمد ، جنازه امنيهها.ميكند فرار و ميبرد در به
عبرت براي را (عمو خان) عليخان سربريده و صبرو بيگمحمد ،
يادگاري عكس گرفتن از بعد و ميگردانند شهر دور ديگران
مستقر آنجا در سابق ژاندارمري كه رباطشهر از دورتر كمي
هجري سال 1323 در درست واقعه اين ميسپارند خاك به بود
و كردند شادي جنازهها بر بعضيها افتاد اتفاق شمسي
:ميگويد حقوق دانشجوي نيكفر حميد.گريه بعضيها
كوير خطه مردم محبوب و ايثار و عشق از سمبلي گلمحمد"
گلمحمدها دفن محل سبزوار اسلامي شهر شوراي خوبست چه است
از يكي نام كه است بهتر چه بنده نظر به و كند بازسازي را
نام به را شهر اصلي ميدانهاي از يكي يا خيابانها
".كنند گلمحمدها
رمان آيا ميپرسند دولتآبادي از پاسخي و پرسش جلسه در
از وقت هيچ":ميگويد وي است؟ داشته واقعيت كليدر
يا دارد واقعيت شما داستان آيا كه نپرسيد نويسندهاي
كليدر قهرمان":ميگويد دولتآبادي ديگر ، جاي در "ندارد
آن رسمي معناي در غيرتاريخي و غيرافسانهاي مردماني
به كسي ما ايران معاصر ادبيات در امروز تا چون هستند
كه گونه آن را مردمان اين تا است نيفتاده عشق اين صرافت
و همدوش چنانكه قامت به و استوار زيبا ، هستند "واقعا
.بنگرد بنمايند همبراسطوره
شخصيتهاي تمام":ميگويد كليدر قهرمانان مورد در و
اين تمام عبارتي به و منند وجود از همهشان كليدر
"منند وجود بازتاب قهرمانها
"فرخزاديان عليرضا"
گرفت جايزه هم باز كيارستمي
در كوروساوا جايزه ايراني فيلمساز رستمي كيا :هنري گروه
.داد اختصاص خود به سانفرانسيسكورا جشنواره
كه 59 كيارستمي عباس نوشت ، سانفرانسيسكو جشنواره نشريه
در و كرد آغاز را فيلمسازي سال 1970 دارداز سال
دارند ، را نقش كودكانبيشترين به توجه وي فيلمهاي
خواهد بهآمريكا سفري (ارديبهشت) آوريل ماه آخر كيارستمي
.داشت
كن فستيوال در را طلايي جايزه كيارستمي گيلاس طعم فيلم
.داد اختصاص خود سال 1997به در
كه جشنواره اين حاشيه در است قرار سانفرانسيسكو جشنواره
را كيارستمي فيلم چهار شد برگزار كابوكي سي.ام.تئاترآ در
.بگذارد نمايش به
چيان تماشا جايزه نيز رستمي برد خواهد را ما باد فيلم
را مونترال نو رسانههاي و نو سينماي جشنوارهبينالمللي
.خودساخت آن از پيش ماه چند
يك طي جهان سراسر در فيلم جشنوارههاي ريز برنامه شش
و برجستهترين را كيارستمي پيش ماه نظرسنجيدو
.كردند دهه 90معرفي ساز فيلم محترمترين
سينماي حاضر حال در جهان بزرگ منتقدين از زيادي تعداد
بينالمللي هنري سينماهاي مهمترين درسطح را ايران
.ميكنند ارزيابي
سينماي كارهاي با حاضر حال در ايران سينماي در كار
.است شده مقايسه قبل دردهههاي ايتاليا
وي است جهان كارگردانان بزرگترين از يكي كوروساوا
سپرد جان بزرگ كارگردان ري ساتياريت زمانيكه:ميگويد
ديدم را كيارستمي كارهاي وقتيكه اما شدم غمگين بسيار
.فرستادهاست او جاي به را كيارستمي خداوند فهميدم
|