كنارحجاريان در نگاران روزنامه سال تحويل
!"عيد" براي از نامهاي لغت
!بگيريم جدي را ايمني توصيههاي
ميآورد سيري دل نميآورد ، سيري سيب
دوستانش زبان از حجاريان
حجاريان كنار در روزنامهنگاران سال تحويل
سردبيران و مديران روزنامهنگاران ، :اجتماعي گروه
و حجاريان سعيد كنار در را نو سال تحويل مطبوعات
خدمات پاس به روزنامهنگاران.ميگذرانند خانوادهاش
تحويل ساعت مدني جامعه و مطبوعاتي آزادي براي حجاريان
ميگذرانند حجاريان سعيد بالين بر و بيمارستان در را سال
خود عهد هيچگاه روزنامهنگاران بدانند آزادي دشمنان تا
.نميكنند فراموش آزادي پاسداشت براي را
سعيد با روزنامهنگاران پيمان تجديد ساعت سال تحويل ساعت
.است آزادي سر بر حجاريان
!"عيد" براي از نامهاي لغت
"عيد" لغوي معناي درخصوص فرهنگي باستانشناس زعماي
هر يا و نو روزي يعني "عيد".جشن يعني "عيد":ميگويند
.خورد بهچشم شادي و خوشي از يادبودي آن در كه روزي
كلمه معاني باب از هم را مثالهايي اوقات ، گاهي البته
جامعه كمتوقع و خجول جماعت از "عيد" چون شگرفي
جالبانگيز نوع دو به ميتوانيم نمونه براي كه شنيدهايم
مثالهايي !كنيم اشاره نيز آنها كمعجيب يك هم شايد و
!"شوم ميلياردر يك به تبديل كه است روزي آن من عيد":نظير
چراغ يك كه مييابد معنا زماني من براي عيد" يا و
كه !"باشم داشته سليمان ، حضرت قاليچه يك يا علاءالدين ،
باشد نميتواند هم عقل از دور همچنان صدالبته ، و البته
اولين دميدن با سحرگاه و كنند لالا شب كساني يا كسي كه
!يابند دست معجزه اين به خانوم ، خورشيد زيباي اشعههاي
اين در باشند مطمئن بايد البته صد و البته هم باز كه
براي است بهتر..دنبال به بهدست چراغ بايد باز زمان ،
بههرحال ، !شود مراجعه مولانا حضرت ديوان به معما اين حل
عيد ، لغتنامه پيرامون سخن بگذريم ، كه سخنها اين تمام از
يك و مهر به دهيم هم دست به دست بيائيد پس !است خوشتر
خبردار را همه هايهاي و برداريم گلابي از پر آبي دستمال
يك و بخوانيم را صد -نود...سي -بيست -ده آنگاه ، و كنيم
دوتا ، -دو حساب به تا بيندازيم راه پرسي نفر چندين
لغت معناي نهايت در كه شويم آگاه و يابيم دست چهارتا
!چيست موجود جماعت نظر از "عيد" همچون خيالانگيزي و عجيب
قرار يعني.جديد سال يعني عيد خانهدار ، -ساله ف 76 -فضه
شاءالله ان.ديگر سال يك تا اميرالموءمنين سايه زير گرفتن
.است مبارك
عمر دوباره بهار عيد معني دانشجو ، -ساله 24-نوعي بهارك
.بخواهد خدا اگر البته.است
.گل و گل و گل يعني عيد گلفروش ، -ساله 28-اشتري يوسف
!بيشتر كسب و شادي و جشن و عروسي
نو لباس اينكه يعني محصل ، -ساله 7-نباتساز -الميرا
!بخوريم شيريني.بگيريم عيدي بپوشيم ،
!چه؟ من به داري؟ حوصله فروش ، سيگار -ساله ن ، 40 -رحمان
!بكشن سيگار بيشتر مردم عيد ايام در ميخواد دلم
بيشتر يعني عيد واي ، منشي ، -ساله 36-جليلزاده عاطفه
پيشرفت براي اضافهكاري حق دريافت بدون شركت تو موندن
!مديرعامل آقاي
!"سوپري" بنويسيد "لطفا خواربارفروش ، -فرازمند مرتضي
كند خدا فقط !"سنجد" يعني من بهنظر "عيد" اينكه بعدم
!هفتادونه شوخي اينم !!نبينن سنجدمرو جوجوهاي خريدارها ،
يعني "عيد" بابام ، قول به محصل ، -ساله 16-ارجمند ميلاد
را دليلش بابام البته !مكيدن ديگر يكسال براي را سماق
!فهميدم چيزهايي يك خودم اما.نگفت
"عيد" معني گمانم خانهدار ، -ساله 78-فراز سالار قمر
كه فاميل موقت احترام و بازديد يعني من امثال و من براي
!!ميشه انجام يكبار سالي فقط
"اخي" يعني "عيد".نگو نگو ، بازنشسته ، ساله ، ع ، 63 -هاشم
!عيال و اهل پيش شدن
شما ، انور حضور به عرضم املاك ، مشاور ساله ، ك ، 48 -صفر
و نون معامله يك دادن جوش يعني "عيد" كلمه معني بگم بايد
ديگه كه باشه مجتمع يا پاساژ درباره اگه البته !آبدار
....هيچ
پشت يعني چاكر بهنظر "عيد" راننده ، -ساله مصطفي 25
!كردن سوار دربستي مسافر سرهم
شادي بدون كه عيدي.شادي يعني دانشجو ، -ساله پ ، 18 -نگين
شدن كم روز ميتونه عيد درضمن.نيست عيد باشه آدما دل
!باشه هم درسي كتابهاي شدن پيدا و شهريهها
حدود "لطفا !عيد؟ معني آرايشگر ، -ساله 29-الف پريچهر
خودتون چشم به تا آدرس ، اين به بياوريد تشريف اسفند بيست
قيمت نصف شما براي حاضرم درضمن !بفهميد رو"عيد" معني
!كنم حساب
!من برم معنياش و خودشو قربون محصل ، -ساله 15-حمزه محمد
به چقده امتحان و حاضرغايب از خلاصي روز سيزده كه آخ
....ميچسبه آدم
باشه ، خوش دل هروقت بازنشسته ، -ساله 81-موسيوند اسماعيل
دادن بازنشستهها به امكانات و بيشتر حقوق وقت هر.عيده
!بگم؟ بازم.عيده نكردن حسابشون خدمتي مرحوم و
عاشقچند فقط كنين باور كارمند ، -ساله 27-ج افسانه
!خستهام چقدر كه آخ !هستم تعطيليش روز
من كه روزي يعني "عيد" سرباز ، -ساله 21-ل مهرداد
!!بزنم ژل موهامو بتونم دوباره
اون من "عيد" كنكوري ، پشت -ساله 20-عظيمي آناهيتا
قبول كنكور در ميكنم زندگي كه جايي در بتونم زمانيهكه
!ندارم كاري و كس كه غريب شهر يه تو نه بشم
خالهام خونه وقتي محصل ، -ساله 15-نيكخو هوشمند
.مهربونه خيلي آخه.برم مهموني
شلوغي يعني "عيد" كودكان ، مطب منشي ساله ، 22-شاد لاله
شدنشان "جيز" !بچهها شكمچراني روز سيزده بعداز مطبها
....!است ديدني
"عيد" معني بابا ، اي بازنشسته ، -ساله 73-بشرخواه حسين
سالي فيروز حاجي مثه شده آدم بچههاي و فاميل و فك براي
و بوديم جوون روزي يه هم ما اينكه از غافل !روز يه
....حالا اما بود پر دورمونم
تفكر به را شما آنچنان مختصر شرح اين با كنيم گمان
!نبريد رنج بيكاري از ديگر سال يك تا كه واداشتيم فلسفي
و واضح ما بر كه آنچه بههرحال اما.بگذريم...هم شايد
و نظريهها اين رويت و ملاحظه با حتي كه آنست است مبرهن
در "عيد" كلمه معناي منكر نميتوان جالبانگيز ، عقايد
يعني "عيد" كه نكرد اعتراف و شد اصلي لغتنامه فرهنگ
شادي ، يعني عيد دوباره ، فرصت يك يعني عيد خورشيد ، طلوع
و شورانگيز رويداد يك يا اميد يعني همراهي ، و كمك يعني
قدم يك فقط اندازه به حركتي با ميتواند كه افزا نشاط
نگاهي و موفقيت شادابي ، تازگي ، با همراه سازندگي ، براي
بدون اميدواريم پس.گيرد صورت روشن ، آيندهاي به خوب
با شهر ، دور راهافتادن يا و مولانا ديوان به مراجعه
.كنيم عيد به تبديل را روزها همه خوبمان اعمال و افكار
آن قاهقاه نوع البته.نفرمائيد فراموش را خنده درضمن
!ندارد اشكالي بود ، هم مليح نوع از اگر اما.است ما توصيه
رستم مشهدي فاطمه
!بگيريم جدي را ايمني توصيههاي
نوروزي طنز
!خوبه حالم مرسي ، !عليكسلام
و خالصانه و بيدريغ و بيشائبه فعاليت از سال دو..
بفرمائيد شايد !ميگذرد اينهاست ، شبيه كه ديگري هرچيز
تازه ، و است آنچناني و اينچناني فعاليت كدام منظور
....ميكنم عرض !چيز؟ چه درباره
"ايمني توصيههاي" بيدريغ و بيشائبه فعاليت از سال دو
عيد ايام بگوييم ، بهتر يا نو سال فرخنده آغازين روزهاي
اين مبارك سال سومين به اينك ، .است گذشته قبل سالهاي
"اصولا و عزيز ايران خطه سراسر در مشابه بدون توصيههاي
!رسيدهايم پايدار ، جهان
توصيههاي اين طرفدار خيلي خيلي عزيزان شما كه آنجا از
و بوده است ، عيد شب "ايمني توصيههاي" منظور مفيد ، بسيار
هورا و زدن دست و سوت با را ما خود ، سكونت محل از هرساله
تا شديم آن بر لذا فرمودهايد ، تشويق كردن ، بايباي و
نيز را ميمون 1379 سال يعني ، امسال ، مجاني و مفت هديه
(گلو تو بپر هلو) هلويي مطالب به تبديل قبل سالهاي مانند
ميهمانان و شما كه باشد دهيم ، پيشكش شما براي و كرده
را مجاني سورچراني جهت فراخ ، معدههاي به مجهز و مهاجم
گاه چشم و نموده ارشاد نوروزي ، تربيت و تعليم باب در
است ، مصلحتي "تماما البته كه را جماعت نابيناي گاه و بينا
توصيههاي" يا "ايمني توصيههاي" مبارك انوار به
!باشيم كرده روشن "عيد روز و عيد شب مخصوص اجتماعي
!(تبصره):توجه
اطمينان حصول براي شده ، توصيه موارد ملاحظه از پس "لطفا
بندشان بند ، حافظهتان ، در آنها كردن جاسازي از بيشتر ،
دچار چنانچه اگر تا بزنيد "تيك" مباركتان ملاج در را
در و شده حفظ مهم بسيار نكات اين مصونيت شديد ، "آلزايمر"
!بماند باقي محفوظ خود جاي
به را آنها امسال ، توصيههاي آموزش اثربخشي براي "ضمنا
مهمترين البته كه كرديم تهيه دستهايتان انگشت تعداد
به عيد ، ايام در شما عميق نگاه در كار ، اين امتياز
!مفيدتر؟ اين از يادآوريميباشد انگشتانتان
آجيل و شيريني و ميوه ماندن امان در براي ميتوانيد -شصت
را آنها كدام هر از عدد يك فقط قضايا ، مابقي و شكلات و
.دهيد قرار پذيرايي ميز روي و كرده انتخاب نمونه بهعنوان
نوع بدترين از بايد نمونهها اين باشيد ، داشته توجه
عيد خوراكي چه هر از عزيز مهمانان بهنحويكه شود انتخاب
يخزده ، پرتقال -گنديده سيب:مثال بهطور !شوند بيزار است
...!الخ و جوجودار آجيل
آن از مانع شرم و بوديد كمرويي دچار درصورتيكه -سبابه
آوريد فراهم شده توصيه نوع از را خوراكيها نمونه كه شد
روي را آنها خندان و آبدار و سفيد و سرخ نوع ميتوانيد
!فرمائيد متصل برق ، لخت سيم يك هريك ، به و داده قرار ميز
و در از ميتوانيد تا موعود روزهاي در -سبابه بعداز
خردسال ، تا نوزاد سني ردههاي در نزديكانتان و همسايه
يك نوبت ، هر در گرامي ، مهمانان ورود با و كنيد قرض بچه
ونگونگ با باشيد مطمئن !بگيريد بچهها از محكم "نيشگون"
و قرض خردسال بچههاي بنفش جيغ و گريه و نوزادتان
خواهند ترجيح قرار بر را فرار عزيز مهمانان قروضيتان ،
!داد
كيف و جيب با جدي ، و شوخي قالب در -بيانگشتر انگشت
خود ، منزل در عيدي دريافت بهانه به نورچشميتان مهمانان
"زدن را دونشانه تير يك با" يا راه ، كردن نزديك سبب به
جيب شدن خالي ترس از عزيزان ، اين تا كنيد بازي قايمموشك
!نمايند كوتاهتر شما ، منزل در را خود توقف كيفشان ، و
انواع از آنرا روي كه ميزي با ميتوانيد -نخودي انگشت
و خود بازديد ، و ديد روزهاي در كردهايد ، پر خوراكي
كه بيماري البته.بزنيد بيماري به را خانوادهتان افراد
!!است مشخص نتيجه !است مسري
!دست يكي آن انگشتان براي مشابه ، نسخه
فرو سوزن چندين خوراكيها ، تمام روي است كافي فقط -اولي
قرار بيرون روبه آنها تيز نوك كه ترتيبي به البته !كنيد
عزيز مهمانان آنها ، به زدن دست هنگام در است بديهيگيرد
!خواهندشد فاجعهاي چه دچار
سپس گرفته ، اندازه را خود مبل يا صندلي هر رويه -دومي
.بپوشانيد سوزن و ميخ با آنرا سطح و خريده مقاومي پارچه
منزل مبلهاي و صندليها روي را پارچهها اين آنگاه
!بگسترانيد
داشت نخواهند دوست شما ، نازنين مهمانان از هيچيك گمان بي
!كنند عيدديدني "مرتاض" نقش در
ايام در منزلتان دكور تغيير بهعنوان ميتوانيد -سومي
مسكوني منطقه" يا "وحشت تونل" نظير جايي به را خانه عيد ،
و ديد بدانيد مسلم !نماييد تبديل "خبيثه ارواح
شدن دچار از پيشگيري بهلحاظ شما ، نوروزي بازديدكنندگان
!بخشيد خواهند لقا به را عطا اعصاب ، بيماري به
و دوستان ديدن از را خود شادي و محبت آنكه براي -چهارمي
در ميتوانيد كنيد ، اثبات نوروز ايام در آشنايان و اقوام
بر مشروط البته !نمائيد دود اسفند آنان "جلوس" هنگام
شده ، غربال خاك و گرد معتنابهي مقدار اسفند ، ظرف در آنكه
به ظرف كردن نزديك با اينصورت در كه !باشيد كرده داخل
اسفند دود كردن فوت سپس و جان از عزيزتر مهمانان صورت
بله ، !افتاد خواهد اتفاقي چه است معلوم خب آنان ، بهطرف
نوع از خداحافظي خاك ، و گرد از ماندن مصون براي آنها
!داشت خواهند فرار ،
شما نوروزي ، ايمني توصيه آخرين بهعنوان اما و -پنجمي
مهمانان حضور هنگام بار هر ميتوانيد دوست مهمان همشهري
استفاده آب شلنگ يك از چندبار ، سالي و يكبار سالي مهربان
مطمئن عزيزتان مهمانان نشستن از وقتي است كافي فقط !كنيد
پشت از آهسته آهسته ، را شلنگ و كرده باز را آب شير شديد ،
مبل ، و صندلي وجود عدم درصورت) مبل يا صندلي روي آنها ، سر
آنان ، جاي كردن خيس قدري از پس و نموده سرازير (زمين روي
باشيد مطمئن !دهيد قرار بقيه چشم از دور جايي را شلنگ
شما منزل از زيادي خجالت با شدن ، جابهجا كمي از پس آنها
معما اين در هم عمرشان آخر تا البته و درخواهندرفت
!!آن يا بوده اين جريان كه ماند خواهند
ميآورد سيري دل نميآورد ، سيري سيب
كنيم قسمت نيازمندان با را بهار
گاه است گرفته را انسان جاي تكنولوژي و ماشين كه عصري در
نيز او انساني عواطف و روح آيا كه ميماند متعجب انسان
است؟ يكي ديروز انسان با امروز انسان آيا است؟ شده ماشيني
زمينه در كه عظيمي تحول از بعد و صنعتي انقلاب از بعد
انسان واقعي صورت در انسان گرفت صورت تكنولوژي و علم
زندگي يقين قاف در سيمرغي همچون و ماند مهجور خود بودن
.نازيد خود خيالين پروازهاي به و كرد
دليل به همچنين و جمعيت افزايش دليل به امروزه متاسفانه
يكديگر از انسانها شهري زندگي زياد بسيار مشغلههاي
تنها كه هستند فكر اين به فقط قولي به و گرفتهاند فاصله
و افراد از غافلند اما بكشند بيرون آب از را خود گليم
فراموش حتي اوقات گاهي هستند ، آنها اطراف در كه آدمهايي
زندگي انسانها با و انسانند نيز خودشان كه ميكنند
.ميكنند
شايد باشد داشته ميتواند عمدهاي دلايل فراموشي اين
فراموش خاص ، مشكل يك در شدن غرق شايد تكبر و نخوت غرور ،
به نسبت بيتفاوتي يا و گذشته سخت و تلخ خاطرات كردن
.باشد اطرافيان
تقسيم ديگران با را خود شاديهاي كه كساني معدودند
كساني بسيارند و ميتازند يكه اندوه و غم در و ميكنند
تنهايي به و ميكنند تقسيم ديگران با را خود غمهاي كه
روح كه معتقدند افراد از بسياري.ميروند فرو شاديها در
هر و زيباست او سيرت و پاك فطرت با و بالطبع آدمي سرشت و
.ميپسندد را زيبايي عمل صورت زيبايي سيرت
با است عملي نيست توخالي شعار يك ديگران به كردن كمك
.محبت و مهر از است كولهباري و ارزش
هر ميخوريم زمين بيشتر ميرويم پيش هرچه امروز دنياي در
ميبخشيم چه هر اما ميآوريم بدست كمتر ميزنيم حرص چه
زندگي صحنه در را بازتاب اين و ميگردانيم باز دوچندان
.كردهايم مشاهده بارها و بارها خود
.كنيد قسمت كه است اين هدف كنيد كمك كه نيست اين منظور
كه عدهاي به دارند كه عدهاي كه نيست معنا بدين اين
قسمت رضايت عين در كه است اين مقصود بلكه ببخشند ندارند
اطرافيانمان در كه ميافتد اتفاق كمتر امروزه.كنند
پيش ندرت به همچنين و باشد نداشته وجود نيازمند افراد
.نباشيم كسي محتاج نيز ما خود كه ميآيد
زندگي چنين به وادار را مردم جديد عصر در زندگي شايد
.ما و تو و من نه باشم من فقط و فقط كه كرد ، كردني
چنين آنها گفتههاي از مينشينيم بزرگترها صحبت پاي وقتي
مراتب به قديم در گذشت و محبت و مهر كه ميشود استباط
در امروزه ما.فردا از كمتر و بوده امروز از بيشتر خيلي
دوستان ، ) داريم سراغ محتاجند كمي كه عدهاي از اطرافيان
را آنها كه انسانهايي و غريبهها به اما (فاميل
دوست از دستگيري بجاي و ميكنيم كمك نميشناسيم
است ريا كار اين نميگوييم ميكنيم غريبه از دستگيري
خانه به كه چراغي قولي به.است رضا كه نميگوييم اما
.است حرام مسجد به رواست
.است شده جديد نسل عاطفه معضل امروز مشكلات حلال پول
روزهايي.پول عشق با امروز و ميخريدند عشق پول با روزي
كس هيچميكردند زندگي طلايي عصر در آن مردمان كه بود
-نياز - بيوفايي از حرف همه اين.نبود نيازمند و محتاج
زندگي گذشت و بخشش عين در مردم نبود گذشت و بخشش
زود خيلي انسان عمر طلايي روزهاي كه افسوس اما ميكردند
.شد تباهي عصر به تبديل طلايي عصر و گذشتند
بايد كس هر ميزند را آخر و اول حرف پول ميگويند عدهاي
چوب كس هر برود جلو و بسازد و كند بنا خانهاي خود براي
فرياد كه نيست كس هيچ اما ميخورد را خود عقل نان يا
چه كردن ويران قيمت به خانه اين ساختن كه بگويد و بزند
كردن ويران با ساختن هر "مطمئنا دلهاست و خانهها
.است عمارتي
و عشق عنصرهاي از بسياري هنوز ما جامعه مردم خوشبختانه
و گذشت شعلههاي هنوز و هستند دارا را يكديگر به علاقه
اين گوناگون دلايل به امروزه شايد است شعلهور ايثار
قبل مانند باز اشارهاي كوچكترين با اما شده خاكستر شعله
به كه هستند جهان نقاط اقصا در خير مردم هنوز.ميشود
معتقدند آنها ميكنند كمك ديگران به خود سخت روزهاي ياد
اين حق در ديگران و ميآورد سيري دل نميآورد سيري سيب
كه انداز ، دجله در ميكن تونيكي:ميگويند شريف مردم
.باز دهد دربيابانت ايزد
رافقط ديگران به كمك كه هستند كساني باز ميان دراين اما
كنند دفع خود از را بلايي كه اين براي ميپندارند صدقه
شكوفه به را او لب و خوشحال را انساني دل كه اين براي نه
.كنند باز لبخند
دل دلنشين كلام و بيان خدمت با نميتوانيم پول با اگر
بيان با چند هر بيفزاييم بايد البته. كنيم راشاد ديگران
يك با اما كرد شاد را دلي ميتوان گل شاخه يك و كلام و
شاد را بيشماري دلهاي ميتوان نيز..و لباس و كفش جفت
مشكلات از بسياري روزها اين در مادي مشكل يك حل چون كرد ،
.ميبرد بين از را معنوي
كه:كردهايم توجه شيرين ضربالمثل اين به بحال تا آيا
كنيم دقت كمي اگر.ميآورد سيري دل نميآورد سيري سيب
به قرمز يا آن رنگ و عشق مظهر سيب كه ميشويم متوجه
زرد يا و عطوفت اوج سبز يا محبت و عشق شعله رنگآخرين
داده ديگري دست به دستي با كه است ملايمت از سرشار
.ميكند تقديم را عشق كه است اتحادي دست واقع در ميشود
زايش -آفرينش تصاوير نو سال فرارسيدن و بهار فصل آمدن با
"متقابلا و ميشود تداعي ذهن در...خريد و خانهتكاني
فرزندان و كودكان كردن نوار نو به قادر كه هستند كساني
سرسختانه كودكان اميد پر چشمان از شرمنده و نيستند خود
و دوستان به كمك با بنابراينميكنند فرار آنها از
به خود براي را بركت پر سالي ميتوانيم خود همنوعان
توجه آنهايي به اول ميان اين در. باشيم داشته ارمغان
و دوستان از بهعبارتي هستند ، ما ميان در كه كنيم
ديگر انسانهاي به بعد مرحله در بعد وابستگان و آشنايان
تقسيم ديگران با را خود شاديهاي اگر.رسانيم ياري
رحم اگر كنيم تقسيم آنها با را خود اموال نميكنيم
ديوانه كتاب در جبران خليل جبراننكنيم هم ظلم نميكنيم
در را او آمد دنيا به من شادي كه هنگامي":مينويسد خود
بياييد همسايگان اي زدم فرياد خانه بام روي و گرفتم بغل
همسايگانم از يك هيچ ولي راببينيد من شادي و بياييد
".شدم شگفت در بسيار من و ببينند مرا شادي تا نيامدند
به مجبور را آن و آوريم ترحم بر را دلي كه نيست اين سخن
قسمت عشق با كه است اين سخنكنيم همياري و همدلي و كمك
انشاءالله.كنيم همت قسمت اين در و كنيم
مردي اميري خويش نفس سر بر گر
مردي مگيري خرده دگري بر ور
زدن پاي را فتاده نبود مردي
مردي بگيري فتادهاي گردست
موسيوند معصومه
دوستانش زبان از حجاريان
و خرداد دوم جبهه شاخص چهرههاي از خانيكي و عبدي آقايان
آمده سينا بيمارستان به وي عيادت براي كه حجاريان دوستان
و شخصيت با ارتباط در و شده حاضر خبرنگاران جمع در بودند
پرداختند گفتگو و بحث به حجاريان سوابق
سعيد آقاي با:گفت حجاريان با آشنايياش مورد در عبدي
بچه نازيآباد در هم با بودم ، آشنا سال 1350 از حجاريان
من از بزرگتر سال حجاريان 3 سني لحاظ از بوديم ، محل
اعضاي همه بودم ، دوست سعيد برادر با ابتدا هستند ،
.هستند اسمي دو حجاريان خانواده
و ميزديم صدا مسعود را او داشت نام علي كه وي برادر
ما محله در حجاريان خانواده:افزود وي.عباس را سعيد
هميشه و داشت فرشفروشي مغازه پدرش بودند ، مرفه "نسبتا
با او ولي باشد داشته اتومبيل او كه بود امكان اين
رئيس مشاور كه هم هنوز ميآمد ، فني دانشكده به موتورگازي
سوار بالاتر پيكان از كه نميگنجد ذهنش در است جمهوري
.شود
دسته يك:گفت و كرد تقسيم دسته دو به را افراد عبدي
نمودشان از بيش بودشان دوم دسته و بودشان از بيش نمودشان
نمودش از بيش بودش يعني بود دوم دسته جمله از سعيد.است
.بود
خلاقي خيلي ذهن وي بود ، استثناء خانواده در سعيد "مجموعا
.داشتيم سعيد مانند ذهني كمتر ايران تاريخ در داشت
از سخنراني يك در سعيد كه نديدهام حال به تا:گفت وي
داده پاسخي دارد امكان باشد ، كرده دفاعي يا و صحبت خودش
.است بوده اهدافش به رسيدن براي هم آن باشد
با را عالياش تحصيلات دوران سعيد اينكه به اشاره با وي
علم براي را علم حجاريان:كرد خاطرنشان گذراند ، معدل 20
اجتماعي خدمت و استفاده براي را آن بلكه نميخواست ،
.ميپسنديد
هم شما كه گفت ما به شوخي به نفر يك:گفت پايان در عبدي
بدهيم شهيد بوديم 5 حاضر گفتم من ميداديد ، شهيد بايد
.ندهيم دست از را حجاريان سعيد اما
در عالي آموزش و فرهنگ وزير فرهنگي معاون مشاور خانيكي
حجاريان سعيد زندگي ويژگي مهمترين:گفت خبرنگاران جمع
يا و آگاهانه حملات برابر در كه چرا.بود او مظلوميت
.نميكرد دفاع خودش از هيچگاه ناآگاهانه
براي فرصتي عنوان به ميتوانيم حادثه اين از:گفت وي
.ببريم بهره ذخائرمان به پيبردن
و زياد ذهني آفرينندگيهاي و خلاقيت حجاريان:گفت خانيكي
:كرد خاطرشان وي. دارد گفتن براي تازهاي حرفهاي هميشه
از سادگي و صميميت و ميگفت صادقانه را خود مطالب سعيد
.بود او بارز ويژگيهاي
گفته بعضيها كه نوشتند نشريات در داد ، ادامه همچنين وي
نباشد ، حجاريان كه ديد خواهد آسايش روي زماني كشور بودند
در رايج معيارهاي با كه بود حجاريان ذهني خلاقيتهاي اين
.نبود معادل جامعه
سعيد.بود رسانه خودش نداشت تبليغ به احتياج حجاريان
آرمانهاي حجاريان در:كرد تصريح وي.بود ارتباطگر خودش
.داشت وجود يكديگر با همراه اصلاحي و انقلابي
و داشت اعتقاد اصلاحات به "واقعا حجاريان داد ادامه وي
كه كرد تصريح وي.نميدانست انقلاب براندازي را آن
.بود اصلاحات متفكر مغز كه شد ترور دليل اين به حجاريان
|