انقلاب ماركسيستي نظريه نقد
(پاياني بخش)تضاد جامعهشناختي در انقلاب پديده
پديده تبيين براي سنتي و كلاسيك ماركسيسم نظريه در
اساسي اهميت جامعه بخش زيربناييترين به ميبايست انقلاب
تكامل حركت موتور كه معني بدين.شود داده بنيادين و
تضاد و مولد نيروهاي ذاتي پويايي و رشد در ريشه اجتماعي ،
فرماسيون هر پيدايش آغاز در.دارد توليد روابط با آن
جامعه توليدي روابط و مولد نيروهاي اجتماعي -اقتصادي
نيروهاي اينكه به توجه با اما (14).دارند متقابل هماهنگي
موجب آن تدريجي توسعه و رشد دارد ، ذاتي پوياي خصلت مولد
و هماهنگ آن با نتواند مرور به توليد روابط كه ميگردد
روابط ميگذرد زمان از هرچه كه ترتيب بدينشود متناسب
دست از توليد نيروهاي رشد با را خود تطابق توان توليد
به.ميشود تشديد آنها بين ناهماهنگي و تضاد و داده
كهنگي و ماندگاري و يكسو از مولد نيروهاي بالندگي بياني
را آنها بين ناهمگوني و تضاد ديگر ، سوي از توليدي روابط
طبقاتي مبارزه تضاد اين افزايش با (15).ميدهد افزايش
موجود فرماسيون بطن از رفتهرفته و يافته تازهاي ابعاد
.ميگردد مهيا جديد توليد روابط پيدايش و خلق زمينههاي
حد به توليد روابط و مولد نيروهاي بين تضاد كه زماني
نابودي و انقراض در پاي موجود فرماسيون رسيد خود اعلاي
تازهاي اجتماعي نيروهاي و طبقات كه طوري به ميگذارد ،
اجتماعي ، قدرت كسب پي در كه آورده برون سر تاريخ دل از
بود خواهند نوظهور فرماسيون در فرهنگي و اقتصادي سياسي ،
خود گرفته پا تازه اجتماعي نظام تثبيت و توجيه براي كه
كه بهگونهاي كرده مجهز خاصي فرهنگ و ايدئولوژي به را
اجتماعي گروههاي و طبقات خواستههاي و منافع بيانكننده
پيدايش با بنابراين (16).بود خواهند رسيده قدرت به تازه
بنيادين تعارض و تضاد آن ، گرفتن پا و جديد توليد شيوه
اضمحلال با و رسيده حداكثر به جامعه روبناي و زيربنا بين
جديد ، روبناي شدن جايگزين و قديم مندرس روبناي تلاشي و
نويني اجتماعي نظام و شده منقرض گذشته اجتماعي نظام كل
و انقلاب روايت چنين اين و ميگذارد وجود عرصه به پا
.ميپذيرد تحقق اجتماعي تكامل
انقلاب ماركسيستي نظريه نقد
نگاهي توانسته حدودي تا كلاسيك ماركسيسم تئوري اينكه با
تحول و انقلاب پديده يعني مطالعهاش مورد موضوع به وسيع
را آن مختصات و ابعاد اندازهاي تا و بياندازد اجتماعي
واقعيت با كامل انطباقي زير دلايل بنابه اما نمايد عيان
.ندارد
و اقتصادي عناصر به حد از بيش تاكيد مزبور نظريه1
در نوعي به و دارد انقلاب پديده تبيين در توليدي نيروهاي
طوري به است شده (17)اقتصادي تقليلگرايي دچار خصوص اين
قائل قاطع و تعيينكننده جايگاهي توليدي نيروهاي براي كه
بهاي سياسي و ارزشي فرهنگي ، متغيرهاي و عناصر به و است
پديده هر فهم و تبيين در سبببيني تكنميدهد چنداني
.نيست معاصر جامعهشناسي قبول مورد ديگر امروز اجتماعي
پديده ديناميزم و مكانيزم به معرفتشناختي و عميق تاملي
و نقش ارزشي ، و فرهنگي عوامل نقش كه ميدهد نشان انقلاب
امروز.دارد اقتصادي عوامل از برتر حتي و همسنگ تاثيري
هر فهم و تبيين در علتبيني تك روي بر ميبايست ديگر
ديد افق علتبيني تك كه چرا كشيد بطلان خط اجتماعي موضوع
مناظر ديدن از را آدمي و كرده تنگ و محدود را انسان
.مينمايد محروم مساله شناخت در متقابل
چند به را خود جاي علتبيني تك امروز اينكه ضمن.2
اجتماعي پديدههاي شناخت در (سبببيني چند) علتنگري
اثري و داشته اهميت بيشتر آنچه اما.است داده
شرايط و عوامل از برتر و فراتر چيزي دارد ، تعيينكننده
آگاه ، مفسر ، موجودي مثابه به انسانها نقش آن و است
اجتماعي تحولات و تغيير فرآيند در كنشگر و انتخابگر
شرايط شرطي اما است ، شرايط در درگير اينكه با انسان.است
برگزيند ، را راهي چه كه اوست تعيينكننده نقش اين و نيست
ديالكتيك در پاي يا بماند ماندگي ديالكتيك بند در اينكه
پديده جمله از اجتماعي پديدههاي تمامي.گذارد تازگي
سر انسان از آنها كه طوري به است آدمي كنش حاصل انقلاب
.ميگردند باز او به و ميشوند ساطع وي از ميزنند ،
و ضرورت كه ميآموزد ما به انتقادي -تفسيري جامعهشناسي
اجتماعي شرايط و عوامل (18).نيست كار در قطعي حتميتي
انسان است تعيينكننده آنچه و داشته اثرگذار نقش تنها
كنش با كه اوست ايناست كنشگر و انتخابگر آگاه ، مفسر ،
اين.برگزيند را راهي چه كه ميكند انتخاب خود رفتار و
نوين راهي پي در يا شود شرايط شرطي ميپذيرد كه اوست
روابط توليد ، نيروهاي چون متغيرهايي و عوامل.گردد روان
خلق انسانها را غيره و روبنا زيربنا ، توليد ، شيوه توليد ،
انسانها نهايت در و ميدهند آنها به تن انسانها ميكنند ،
.نمايند متحولشان ميتوانند كه هستند
هر پي از "جبرا كه نيست كار در حتميتي و ضرورت هيچ.3
(19).شود حادث آن پي در ديگري ضروري اجتماعي نظام نظامي ،
كنشگر و خلاق و متفكر مفسر ، انسان را تاريخ كه چرا
مراحلي هم پي از كه نيست بسته تاريخ بنابراين.ميسازد
نقش با متعدد امكانات عرصه و است باز تاريخ بيايد ، قطعي
.ميباشد انسان ارادهمند و تعيينكننده
جمله از اجتماعي پديدارهاي شناخت روششناسي در امروزه.4
صرف علتكاوي بند و قيد از را خود ميبايست انقلاب پديده
.كرد عنايت نيز پديدهها آن (20)تاويل و فهم به و رهانيده
ضروري اجتماعي پديدههاي شناخت در كاوي علت كه همانگونه
مفيد و كارساز بسيار نيز كاوي معني روش ميرسد ، نظر به
از را خود كه است رسيده فرا آن زمان.ميباشد
كنيم برحذر شناسي روش در تقليلگرايانه دوگانهبينيهاي
قرار نظر امعان مورد پديدهها شناخت براي را روش دو هر و
تبيين در سعي بيشتر كلاسيك ماركسيستي شناسي جامعه.دهيم
پديده و موضوع تاويل و تفسير نه و (معلولي و علت رابطه)
روششناسي اسلوب گرفتار را خود چنين اين و دارد انقلاب
.است نموده علي گرايي تقليل
مفهوم كارگيري به كه ميآموزد ما به معاصر جامعهشناسي.5
نميتوان و نيست موردقبول ديگر امروزه روساخت و زيرساخت
در چه و تاريخ طول در چه بشري جوامع تمامي به را آن
اقتصادي عوامل همواره كه چرا.داد تعميم فعلي جوامع
.نميآورند پديده تعيينكننده بهصورت را انقلابي شرايط
ايجاد در ميتواند شخصيتي و وفكري فرهنگي عوامل نقش
.باشد تعيينكننده جوامع از بسياري در انقلابي فرآيند
از مستقل ميتوانند فوق شده برشمرده عوامل گاه اينكه ضمن
تبيين در بنابراين.باشند اثرگذار اقتصادي عوامل و شرايط
شرايط و عوامل آن ميبايست انقلابي شرايطي عوامل و علل
ديدگاه امروز.نمود مشخص جامعه و زمان مكان ، به مشروط را
به اجتماعي پديدههاي فهم و تبيين در (21)يكسانانگاري
.است رسيده خود كار پايان
بسيار توسعه و رشد به ميتوانند توليد نيروهاي.6
توسعه اين اما يابند دست هست كه آنچه از تري پيشرفته
(آهنين قفس) ابزاري عقلانيت بيشتر استيلاي باعث تنها شايد
-ذاتي عقلانيت از را انسان و گرديده آدمي وجود پيكره بر
خواست با انسان نوع كه صورتي در تنها (22).بازدارد معنوي
-ذاتي كنش) ارتباطي عقلانيت تحقق پي در خود اراده و
و ابزاري عقلانيت بر ميتواند باشد (مفاهمهاي -معنوي
خويشتن با آشتي سر بر نهايت در و آمده فائق بيمارگونه
.آيد فرود
(خصوصي مالكيت) توليد ابزار بر مالكيت نابودي و محو.7
.نيست بهرهكش و سلطه نظامهاي كليت زوال و محو معناي به
ابزار مالكيت اينكه با كه داد نشان شوروي اتحاد تجربه
سرير بر نابرابر و سلطه روابط اما گرديد لغو آن در توليد
آدمي شخصيتي نظام و روان و روح بر و (23)ماند باقي قدرت
كه نيست تضميني هيچ.ساخت وارد دردناكي و مخوف بس اثرات
ودمكراتيك ، عادلانه اجتماعي نظام خصوصي ، مالكيت محو با
ديگر وجوه و ابعاد كه زماني تا كه چرا يابد ، استقرار
مستقر و پيدايش امكان نيابد بنيادين تحولي انسان هستي
نظام از بتوارهتر و سهمگينتر اجتماعي نظامهاي گرديدن
محو به انقلاب تقليل بنابراين.دارد وجود سرمايهداري
ابعاد در تحول انگاشتن ناديده معناي به خصوصي مالكيت
.است بشري جامعه ديگر
اما گرفت بدست را سياسي قدرت بتوان شايد انقلاب با.8
شود فتح بايد كه كه است سنگري دهها از سنگر يك تنها اين
آنتونيو قول به.يابد اعتلا و توسعه مدني جامعه تا
آنها فتح كه دارد وجود ديگر اجتماعي سنگر دهها گرامشي
از كه است سياسي قدرت فتح از دشوارتر و سختتر بسيار
سنگرها اين فتح.نميباشند فتح قابل سياسي انقلاب طريق
و قالبها (24)سلطه ، فرهنگي سدهاي از گذشتن معناي به
ديگر همدلي ، عشق ، آن پي در كه است كاذب پيشداوريهاي
.شد خواهد ميسر انسانها بين تفاهم و دوستي
كه معني بدين مرسوم سياق و سبك به انقلاب تحقق9
براي را عدالت و آزادي و گرفته دست به را قدرت طبقهاي
افسانه.نيست بيش تخيلي و افسانه آورد ارمغان به بشريت
در آن ديكتاتوري و پرولتاريا توسط انسان نجات رسالت
در و اسارت تحميق ، سركوب ، جز چيزي سابق ، كمونيستي جوامع
نشان تاريخ.است نياورده بار به وعدالت آزادي كشيدن بند
ساير يا و انقلابي فرآيند در طبقهاي گاه هر كه ميدهد
و ثروت قدرت ، منابع يابد دست حاكميت به قدرت كسب اشكال
ايدئولوژيك و فكري نظام و آورده در انحصار در را منزلت
در سلطه نظام چنين اين و است كرده حقنه جامعه به را خويش
انساني براي بيترديد (25).است شده توليد باز تاريخ بستر
مبتني نوين جامعهاي گسترش و ايجاد و اجتماعي روابط شدن
و مسئوليتپذيري تعهد ، با تنها عام ، اجتماعي انسجام بر
طبقه يك اسطورهاي نقش نه و بشر ابناي تمامي همت
كيفيت آن به انسانها همه كه زماني.بود خواهد امكانپذير
يكديگر تعالي و رشد براي و يابند دست عام و جمعي شعور و
دست بشري هويت جهانشمولي به ميتوان كنند زيست هم براي و
.يافت
ماخذ و منابع فهرست
:تهران ،"سياسي بسيج و انقلاب" حسين ، بشيريه ، .14
و 27 ص 26 تهران ، 1372 ، دانشگاه
ص 27 ;همانجا.15
ص 26 ، 27 ، 30 ;همانجا16
"معاصر دوران در جامعهشناسي نظريههاي" جورج ، ريتزر ، .17
ص 216 علمي ، انتشارات:تهران ثلاثي ، محسن ترجمه ،
و مكابت بر درآمدي" ابوالحسن ، حسين تنهايي ، 18
صفحات 44 مرنديز ، 1374 گناباد ، ،"جامعهشناسي نظريههاي
و 45
و 275 ص273 ، 274 ;همانجا19
،"اجتماعي علوم در تحقيق روشهاي" باقر ، ساروخاني ، .20
فرهنگي ، مطالعات و انساني علوم پژوهشگاه:دوم ، تهران جلد
الي 77 ص 72 1377 ،
علوم دايرتالمعارف بر درآمدي" ، باقر ساروخاني ، .21
ص 489 كيهان ، 1370 ، :تهران "اجتماعي
بيستم ، قرن سياسي انديشههاي تاريخ" حسين ، بشيريه ، .22
صفحات 223 ، 224 ، 225 ، 226 ، ني ، 1376 نشر:تهران اول ، جلد
و 228 227
ترجمه ،"اروپا انقلاب در ژرفنگري" رالف ، ورف ، دارند.23
صفحات 26 ، 31 ، 35 ، اطلاعات ، 1370:تهران لاهوتي ، هوشنگ
و 60 44 ، 59
حكيمي ، محسن ترجمه ،"آنتونيوگرامشي" رناته ، هالوپ ، .24
الي 140 صفحات 121 چشمه ، 1374 ، نشر تهران ،
،"شناسي جامعه در انديشه اساسي مراحل" ريمون ، آرون ، 25
ص 205 تهران1362 ، پرهام ، باقر ترجمه
انديشه تازههاي
|
مبارزه ديالكتيك و شريعتي
/زمستان 78:چاپ نوبت /بزرگمهر:ناشر /سروش علي:نويسنده
تومان بها1750 /نسخه شمارگان5000
اجتماعي رسالت و شريعتي -فصل1 پنج در كتاب اين
در سرگشتگي ساختار -مبارزه 3 ديالكتيك -روشنفكران ، 2
به بازگشت -و 5 مارتينلوتر و شريعتي -تاريخ 4 نگارش
تشريح به كتاب اين اصلي مباحث.مليت و مذهب پيوند:خويش
شكل او انديشههاي و مبارزه در شريعتي فرهنگي رويكرد
.است گرفته
:ميخوانيم آن نگارش هدف درباره كتاب مقدمه از بخشي در
روحاني ، حميد تاليف (ره)خميني امام نهضت كتاب انتشار"
علي دكتر ياد جاودان به نگاه در را تازهاي چشمانداز
چهره اين مبارزاتي و سياسي -فرهنگي رسالت و شريعتي
با...گشود ايران ملت ضداستعماري مبارزات تاريخ درخشان
بر تعريفي "صرفا نميتوان و نبايد را حاضر اثر همه اين
سالهاي در.برشمرد روحاني آقاي نتيجهگيريهاي و نوشتهها
آن طي كه بخوانند چنان را شريعتي آثار كه شيوه اين گذشته
به بماند ناشناخته شريعتي اصلي رسالت و عملكرد و اهداف
.است شده تبديل او انديشه و شريعتي به نگاه در روش يك
همين بر مروري حقيقت در كتاب اين در نويسنده اصلي هدف
كردارش و گفتار براي شريعتي كه بود رسالتي يعني نكته
.دهد عمق خود كوشش به زاويه همان از ميكوشيد و داشت باور
بيستم قرن در تاريخ فلسفه
چاپ /ققنوس انتشارات /حكيمي محسن:ترجمه /ماتيوز اريك
.ريال قيمت15000 /1378;اول
بزرگ فيلسوفان آثار از انتقادي و تاريخي شرحي كتاب اين
نشان ساده زباني به نويسنده.است بيستم قرن در فرانسه
بيستم قرن در دكارت از گرفته سرچشمه فلسفي سنت كه ميدهد
فوكو ، لاكان ، سارتر ، برگون ، چون مهمي چهرههاي آثار در
ولودف كريستوا چون فمينيستهايي و ليوتار دريدا ، لويناس ،
ساختارگرايي ، چون جريانهايي آن دل از و ميشود متحول
.ميآيند بيرون پسامدرنيسم و پساساختارگرايي
در اواست آبردين دانشگاه در فلسفه استاد كتاب نويسنده
دانشگاه در بعد ، به سال 1963 از و خوانده فلسفه آكسفورد
.است داده درس فلسفه آبردين
|
|