معنا دموكرات انسانهاي دموكراسيبدون
ندارد
از و مغرب دانشگاههاي استاد اومليل ، علي دكتر :اشاره
.آفريقاست شمال اعراب فلسفي -فكري نوين نحله متفكران
انديشمندان خوار ميراث را خود كه فلسفي نحله اين
ابنخلدون و ابنرشد يعني اسلام باختري خطه عينگراي
ذهنگرا متفكران از را خود فكري صفوف تا ميكوشد ميداند
.كند جدا ابنسينا و فارابي و غزالي همانند
عابد محمد دكتر و جعيط هشام دكتر اومليل ، علي دكتر
فلسفه به آشنايي با نحله ، اين انديشمندان ديگر و جابري
اسلامي ، -عربي كلاسيك انديشه و فكر نيز و غرب نوين
اسلام و عرب جهان در نويني انديشه و ديدگاه پايهگذار
پيشتر.محض سنتگراي نه و است صرف غربگراي نه كه هستند
روزنامه اين در جابري محمدعابد و جعيط هشام از را آثاري
علي از را زير اجتماعي -فكري تحليل اكنون و خواندهايم
:ميخوانيم اومليل
اومليل علي دكتر :نوشته
بنيطرف عزيزي يوسف :ترجمه
سخني همان ميشود گفته فرهنگ درباره كه سخني هر اكنون
فن انقلاب از قبل يعني ميشد ، گفته پيش دهه چند كه نيست
مصرفگرايي رواج و بازار اقتصاد پيروزي و ارتباطات آوري
فرهنگ نتيجه ، در.فرهنگي كالاهاي رواج ميان آن از و
غربي فرهنگ فشار زير رشد حال در جهان به وابسته ملتهاي
به كه دفاعي با ملتها اين.است گرفته قرار شده جهاني
ميتواند كه دارند درواكنش سعي ميكنند خود از هويت نام
و جوامع جهانگرايي ، زيرا.نباشد يا باشد كارساز
.ميكند متفرق را آنها و ميراند حاشيه به را فرهنگها
بر مسلط پيشرفته جوامع جهانگرايي گواه ما اينجا در
يك از آنها استمرار و منافع و رسانهها شبكههاي و مراكز
از قومي و مذهبي ديني ، فرهنگي ، گسستگي و پراكندگي و سو
.هستيم ديگر سوي
مفسران و نويسندگان از بسياري ميان در گفتماني اكنون
كشورهاي شكست يا پيروزي ميگويد كه است رايج غربي
:است چيز دو در آنها موفقيت عدم يا موفقيت گرو در غيرغربي
دموكراسي تجربه موفقيت و رقابتي بازار اقتصاد برپايي
كنار در غرب نوين تجربه در مقوله دو اين برپايي.ليبرال
و ارزشها آنجا ، در.است گرفته صورت هم با همراه و هم
فردي رفتارهاي ايجاد و انديشهها تغيير باعث اساسي اصول
خردورزي ، فردگرايي ، آزادي ، مثل است شده جديدي اجتماعي و
دولت و سرمايهداري نتيجه در.قوا استقلال و قانون سلطه
را ملي بازارهاي سرمايهداري.شد ايجاد دموكراتيك نوين
و تنظيم زمانبندي كرد ، جهاني را اقتصاد كرد ، يكپارچه
و كرد عقلاني را گفتگوها نمود ، منضبط را توليد انباشتگي
خانواده ، تنظيم روابط ، رفتار ، عرصههاي در را عقلانيت اين
نظام براساس دموكراسي.داد رواج حكومتي نظام و جامعه
حق عمومي ، و فردي آزاديهاي فرصتها ، برابري نمايندگي ،
.گرديد برپا حاكميت تداول و مشاركت
.است "استثنا" يك تاريخ در جديد غرب ميكنند تاكيد آنان
.است كرده تحميل قاعده عنوان به را خود كه استثنايي اما
و اقتصادي توسعه دو غرب ، از بيرون در كه معنا اين به
طبيعت امر ، اين اساس.است نيافته تحقق دموكراتيك سياسي
مدعيان.است آزادي ارزش آنها پيشاپيش در و فرهنگي ارزش
-ميدهند نسبت يونان به را غرب اصول گرچه -بودن استثنا
غرب با آن نوين مفهوم به آزادي كه باورند اين بر اما
يونان شهرهاي مسائل در مشاركت حق زيرا.ميشود مشخص جديد
و زنان بردگان ، كردن محروم و شهرها آزاد افراد به منحصر
به نوين ، غرب پيدايش با آزادي.بود حق اين از بيگانگان
روابط چارچوب و مسئوليت و رفتار اصل و اخلاقي ارزش عنوان
جنبههاي در و دولت و فرد ميان حقوقي رابطه در و اجتماعي
بودند صنفي گروههاي طرف يك از:شد متجلي پيوسته ، هم به
برابر در تعهدات ديگر و خارجي تعهدات از رهايي جهت در كه
كه بود ديني آزادي ديگر سوي از و ميكردند فعاليت حاكميت
آزادي شناختن رسميت به منظور به پروتستان مذهب اصحاب
مبارزه كليسا سلطه از رهايي و مناسك انجام و عقيده
و عام طور به را انديشه آزادي شده ، ياد مفهوم.ميكردند
پژوهش و فكري توليد و ادبي نوآوري در اصل يك عنوان به
را مطلق حاكميت ضد بر سياسي آزادي نيز و فلسفي و علمي
اساس عنوان به را فرد آزادي سياسي ، آزادي.دربرميگرفت
ترتيب اين به.ميشناسد رسميت به سياسي نظام در قرارداد
:-مينويسد سال 1770 در تورگو كه گونه همان -آزادي واژه
.است مردم از تودههايي براي سياسي عقيدهاي خود خودي به"
؟ كرد پيدا راه غرب دنياي از خارج به چگونه انديشه اين
عرصه دو در ما كهن ميراث در آزادي مفهوم كه بپذيريم بايد
و برده با مرتبط احكام در فقهي عرصه:است بوده توجه مورد
.ميگيرد قرار بردگي برابر در -اينجا در -آزادي.آزاده
انسان اعمال پيرامون متكلمان جدل آن طي كه كلامي عرصه
خالق ميگويند ، معتزله كه گونه آن انسان ، آيا:ميزد دور
وي كارهاي اشاعره گفته طبق كه اين يا است خود كارهاي
اعمال ، همه ميگويند ، جبريه كه گونه آن يا هستند اكتسابي
اين.ندارد انسان با نسبتي هيچ و است خداوند قدر و قضا
عرصه به را آزادي تا نشد گسترده قدر آن كلامي بحثهاي
اين به هرگز معتزله.بكشاند سياسي عرصه يا فردي آزادي
فرد طبيعي حق عنوان به آزادي درباره تا نميانديشيدند
همه با و قانوني طور به را حق اين و بگويند سخن
درباره آنان نيز.برسانند اثبات به فردي آزادي تضمينهاي
-عمومي آزاديهاي يعني -آزادي از سياسي و مدني برداشت
غرب ، كه باشد درست اگر حتي همه اين بانداشتند تصوري
آزاديهاي عنوان به و مفهوم يك عنوان به آزادي مبتكر
در آن غرس بودن ناممكن معناي به اين است ، عمومي و فردي
.نيست غرب عرصه از خارج
جنبش زمان از آزادي انديشه ميبينيم ، كه اينجاست
به خصوص به و عربي معاصر انديشه به نوين اصلاحطلبي
جنبش واسطه به انديشه اين.گرديد منتقل سياسي انديشه
نبايد.شد منتقل عرب دنياي به عثماني اصلاحطلبانه
كشورهاي پيشينه كه هنگامي -عرب روشنفكران كه كنيم فراموش
استواري پيوند -ميرفتند شمار به عثماني ايالتهاي عربي ،
شعار ازداشتند عثماني اصلاحطلبانه و فكري جنبشهاي با
عليه تبليغ در فرانسه انقلاب شعارهاي ديگر همانند آزادي ،
تابع اروپايي كشورهاي استقلال جهت در و عثماني دولت
.شد استفاده بالكان ، منطقه در بويژه و عثماني امپراتوري
جنبش آن پي در و عثماني اصلاحطلبانه جنبش وجود ، اين با
با رويارويي براي آزادي انديشه از عربي اصلاحطلبانه
اصلي علت را آن اصلاحطلبان كه گرفتند بهره چيزي
.(عثماني)استبدادي نظام يعني ميدانستند شرق عقبماندگي
برخلاف -سلفيها ميان آن از و -مسلمان و عرب اصلاحطلبان
آزادي با ميدهند انجام بنيادگرايان اكنون كه چه آن
ادعا كه است آن بنيادگرايان مخالفت علت.نكردند مخالفت
اين چراميانجامد الحاد و اباحيگري به آزادي ميكنند
آمد؟ پديد نظر دو
كتابها در آزادي انديشه رواج باعث كه چه آن
مخالفت در آن از بهرهگيري شد ، اصلاحطلبان وسخنرانيهاي
مقولههاي ميان هماهنگي به كه بود بيگانه اشغالگران با
كشور يك در آزادي شعار وقتي.انجاميد استقلال و آزادي
ملي استقلال معناي به چيز هر از قبل ميشد ، مطرح مستعمره
اعتراف خواستار ملي ، جنبشهاي نيز.بود استعمار يوغ از
اين.بودند عمومي و فردي آزاديهاي داشتن در مردم حق به
شناسايي براي ملي جنبش فعالان درخواست مثابه به امر
و مسكن وداشتن انديشه آزادي.بود آزادي عملي و قانوني
اما است شخصي آزاديهاي جزو مكاتبات بودن مخفي تضمين
ملي فعاليتهاي از حمايت براي چيز هر از قبل اينها ،
استعماري حاكميت از ملي جنبش رهبران درخواستبود ضروري
منظور به عمومي و فردي آزاديهاي تضمين عربي ، كشورهاي در
سياسي ، ملي ، سازمانهاي تشكيل حق شناختن رسميت به
.بود ورزشي و فرهنگي سنديكايي ،
آزاديها مصلحتآميز گزينش
دوران در آزادي انديشه چرا كه درمييابيم دليل اين به
گزينش نوعي اينرو از.بود ضروري بلكه و مقبول استعمار ،
آزادي "مثلا.ميگرفت انجام آزاديها از مصلحتآميز
آزادي بيان ، آزادي همانا ملتگرايان ، موردتوجه انديشه
انديشههاي نشر و استعماري دولت از انتقاد و مطبوعات
آزادي عرصههاي ديگر هنگام ، آن در.بود ملتگرايانه
از غير.نبود ضروري ديني ، عقيده آزادي همانند انديشه ،
استعمارزده كشورهاي در دين زيرا باشد نميتوانست نيز اين
مساله.ميكند فرق اروپا ديني تجربه با كه دارد جايگاهي
و بود سياسي و فكري نبرد موضوع اروپا ، قاره در ديني
.آمد بيرون ديني آزادي از دفاع جنبش بستر از انديشه آزادي
انجمنهاي به ديني ، انجمنهاي اسلامي ، كشورهاي در اما
.شدند تبديل ملي هويت از دفاع براي بستري و گروهي
.داد رخ آزاديها به توجه در گزينش از نوعي بنابراين
ديگر پارهاي و بيشتر آزاديها ، از برخي درخواست و توجه
بر عمومي آزاديهاي به اهتمامشدند گرفته ناديده
دوم مورد به كه وقتي حتي.يافت رجحان فردي آزاديهاي
به نه و بود ملي مبارزه تحكيم در آن نقش خاطر به شد توجه
حق و انديشه آزادي درباره امر اين.آن ذاتي ارزش دليل
.ميكند صدق مكاتبات ماندن پنهان و مسكن
جديد ، سلفيگراي متفكران چرا درمييابيم كه اينجاست
آن اسلاميكردن در سعي و پذيرفتند را آزادي انديشه
داده يك (مغربي متفكر) علالالفاسي نظر از آزادي.نمودند
-ميگويند طبيعي حقوق فلسفه اصحاب كه آنگونه -طبيعي
و مفهوم كلاسيك مرجعيت فلسفه ، اين كه ميدانيمنيست
.ميدهد تشكيل را بشر حقوق اصول
و است قانوني جعل" مغربي انديشمند اين ديدگاه از آزادي
بلكه است نشده آفريده آزاد انسان..نيست طبيعي حق
متفكر) مودودي ابوعلي حتي ما."باشد آزاد تا شده آفريده
به كه ميبينيم را (سوداني انديشمند) ترابي و (پاكستاني
اخلاص" مودودي نظر از آزادي.ميكنند اشاره آزادي انديشه
از باشد ، مخلصتر بندگي در انسان هرچه و "خداست بندگي در
اين از مودودي.شد خواهد رهاتر طبيعت ، در آفريدهاي هر
اسلام دين از انتقاد حتي و بيان آزادي و ميرود فراتر هم
.ميشمارد غيرمسلمانان حق را
آزادي تحريم
در آن طرح علت از و كند تعجب سخنان اين خواننده شايد
از يا آنان توسط پديدآمده اسلامي و سياسي سازمانهاي
نويسندگان از برخي.بپرسد انديشههايشان به آن انتساب
لذا.ميكنند تحريم را آزادي كه دارند وجود نيز اسلامگرا
تباهيهاي آزادي ، ":ميگويد قاطعانه آنها از يكي
مساله بيبندوباري ، اين بهانه به و دارد پنهانناكردني
".ميشود مطرح مخالفان يا دگرانديشان بهاصطلاح احترام
قاطعانه و ميشود شمرده كفر وي ديدگاه از دموكراسي
و است كفر كنوني برافراشته پرچم دموكراسي ، " كه ميگويد
".ميكند نابود را واقعي دموكراسي اسلام ،
به نسبت را خود شناخت كه ميبينيم را ديگري نويسنده نيز
و است سطحي شناختي" كه ميكند عرضه آن قواعد و دموكراسي
رد را آن اسلام بهنام كه است كساني شناخت نظير "معمولا
و انتخاب مكانيسم و ملت حاكميت مفاهيم وي."ميكنند
.ميكند رد را عمومي اراده مفهوم و اكثريت حاكميت
يا دموكراتها به نهتنها نويسندگان اينگونه كه آن شگفت
كه اسلامگرايي نويسندگان به بلكه سياسي مدرنيسم هواداران
.ميدهند پاسخ خشونت با نيز ندارند قبول را ديدگاهشان
نظير كساني به "دموكراتيك نظام نقض" كتاب مولف
شيخ -مراغي ابوالمجد ، كمال احمد مصطفيالشكعه ،
شوراي همان دموكراسي ميگويند كه ديگران و -سابقالازهر
:ميگويد قرضاوي شيخ كه هنگامي و ميدهد پاسخ است اسلامي
به دستيابي براي كه را چه آن دموكراسي شيوههاي از بايد"
اسلامگرا ديگر نويسنده يك ".كنيم اقتباس است لازم عدالت
مسلمان فرد كسي چه":ميگويد و ميگيرد موضع وي دربرابر
"ميكند؟ انسان به اهانت و ستم و كفر اقتباس به مجبور را
و خدا كتاب كه حالي در مسلمانان ما":ميافزايد آنگاه
و سياسي عرصه در كمبودي چه ماست دستان در پيامبر سنت
:ميگويد شخص اين وقتي "داريم؟ قانونگذاري و حكومت
و قرضاوي شيخ زيرا است؟ كسي چه منظورش "ماست دردست"
معنايش اين و ميكنند استناد سنت و كتاب به نيز ديگران
آن ، دليل كه دارد قرائت چندين مقدس ، كتاب كه است آن
.ميبينيم اكنون كه است صورتي به اسلامگرايان خود اختلاف
كه ميدهد پاسخ نيز ياسين عبدالسلام شيخ به نويسنده اين
بهشمار تندرو مغرب ، در كه است ديني -سياسي گروه يك رئيس
آن به و نوشته دموكراسي درباره كتابي وي.ميرود
اينرو ، ازاست كرده حمله ملحد و مادي مكتب يك بهعنوان
نهتنها كه هستيم روبهرو اسلامگرايان از طايفهاي با ما
تكفير نيز را اسلامگرايان ديگر از برخي بلكه لاييكها
.ميكنند
دارد ادامه
|