است اجتماعي واقعيتي ملي ، هنر
موسيقي 70 مركز جديد دستورالعمل براساس
آثار توليد براي كشور ، موسيقيدان هنرمند
ندارند ارشاد وزارت مجوز به نيازي صوتي
مطبوعات در ايران سينماي موفقيت بازتاب
كويت
است اجتماعي واقعيتي ملي ، هنر
ملل ميان در آن اهميت و ملي هنر درباره
بروگل اثرجان
هملت نمايشنامه در اليويه لارنس
آثار خود ، ژرف اجتماعي بينش با كه ملي هنرمندان نام *
است بسيار ملي هنر تاريخ در آوردند ، پديد هنري
درباره كوتاهي مقدمه بيان از پس حاضر ، مقاله :سرآغاز
تاريخي رسالت و اهميت تا كوشيده "ملي هنر" مفهوم و تعريف
ديدگاه از مختلف ملل و مردم ميان در را آن ملي و
و رسالت كه نمايد روشن و كند بيان هنر ، جامعهشناسي
آثار از يك كدام.باشد بايد چه جامعه در هنرمند التزام
چه ملي ، هنرمندان و ناميد "ملي هنر" ميتوان را هنري
.باشند ميتوانند كساني
برجسته آثار مقايسه و بررسي به مقاله منظور ، اين به
و پيام تا پرداخته ، كشورها ساير و ايران ملي هنرمندان
گيرد قرار ملي آثار رديف در آثارشان ، شده باعث كه دلايلي
ارائه را پيام اين سرانجام.كند بيان بماند جاودانه و
از جلوههايي بر كه است هنري ملي ، و اصيل هنر كه دهد
عظيم ايدهآل آرمانهاي و ژرف نيازهاي و اساسي مسائل
براي ارزندهاي رهآوردهاي بتواند و باشد متكي جامعه
طرز و گرايش و بينش تفكر ، طرز در و آورد ارمغان به جامعه
.باشد موءثر خود خوانندگان رفتار
دانشگاه علمي هيات عضو مقدم قرائي امان دكتر
هنر به نسبت بيش و كم كه مردمي هزاران از يكي عنوان به
و بحث به تا دانستم لازم دارند ، حساسيت ايران سنتي و ملي
و اصيل هنر شود معلوم تا بپردازم باره اين در بررسي
و رسالت و هستند؟ كساني چه بزرگ چيست؟هنرمندان ماندني
باشد؟ بايد چه جامعه در هنرمند نقش و التزام
آن دلالت طرز و قالبها و عناصر كه است هنري "ملي هنر"
نيازهاي موافق را سنتها و شده گرفته مردم زندگي از
ميدهد پيوند مردم زندگي به كرده ، دگرگون جامعه در موجود
هنري و ميكند منعكس خوبي به را اجتماعي زندگي كشاكش و
انسجام ، به كه جهت آن از "ملي هنر" همچنين ، .است سياسي
قدمت ، از ميكند ، كمك مليت يا اجتماعي وحدت و يگانگي
زيادي بسيار اهميت و جنبشانگيزي هيجان ، پويايي ، مداومت ،
.است برخوردار
هرگز ميگيرد ، بهره مردم فرهنگ از چون ملي ، هنر
بدين.ميپذيرد بهبود و ميكند تغيير فقط بلكه نميميرد ،
به پرداخت ، خواهيم آن به كه را بزرگ هنرمندان آثار جهت
مردم اجتماعي احوال و اوضاع و فرهنگ از ميتوان ندرت
و پديده خود ، اصيل مفهوم به هنر زيرا.يافت بيبهره
انديشه تجسم و انعكاس از جلوهاي و اجتماعي است واقعيتي
از بيروني ، ملموس و محسوس جهان در هنرمند دروني احساس و
همانند ويژگيهايش و محتويات ضرورت بنابر هنر جهت اين
و ميتازد پيش به وجود فرايند در اجتماعي پديدههاي ديگر
ياري به هنرمند كه است آگاهانه و انساني فعاليت يك"
انتقال ديگران به كرده ، تجربه خود كه ظاهري مشخصه علايم
(1)"ميدهد
تاثير تحت ميكند ، حس طبيعت دامن در را آنچه حتي هنرمند
و اجتماعي طريقي به را آن و دارد ، قرار آن فرهنگ و جامعه
نشان تجربه و ميكند حس كه هنري نحله و تمايلات مطابق
اصوات ، گچ ، سنگ ، در درآورده ، مادي حالت به ميدهد ،
هنر جهت ، همين بهميكند بيان و آشكار الفاظ و تصاوير
ناچار هنرمند بنابراين ، .اجتماعي بيان براي است وسيلهاي
نظر از را عموم ذوق و اجتماعي مقتضيات حال ، همه در است
در را خويش عصر مردم سليقه و ذوق تمايلات ، و ندارد دور
متصف آثارشان كه بزرگي هنرمندان اساس ، اين بر.بگيرد نظر
و بوده برخوردار عوام هنر از همواره شده ، ملي صفت به
مردم زندگي از را خود هنر دلالت طرز و قوالب و عناصر
در ميآورد ، پديد نويني ، سبك هنرمند كه هنگامي و گرفته
همين و ميآورد عمل به هنري كار در كه است تصرفي واقع
تصرف اين اما.ميرساند اثبات به را او نبوغ كه است تصرف
افراد از گروهي يا جامعه درك و فهم قابل كه است حدي به
است اين در ملي ، هنر عظمت راز ديگر ، عبارت بهباشد آن
دگرگون جامعه در موجود نيازهاي موافق را سنتها كه
"فردوسي" شاهنامه.ميدهد پيوند مردم زندگي به و ميكند
ايراني ، جامعه در آن رواج و است "ملي هنر" از نمونهاي
تاريخي مواريث به سو يك از فردوسي كه است آن گوياي
انحراف كهن داستانهاي از و ماند وفادار جامعه ديرينه
پراكنده داستانهاي نظم به "صرفا ديگر ، سوي از و نجست
مردم برانگيختن كه خود منظور مطابق بلكه.نورزيد اكتفا
بود ، رفته كف از عظمت و استقلال بازيافت به ايران
زندگي مسائل زمينه و پيوست هم به را مبتكرانه داستانهاي
.گرديد ايرانيان اجتماعي
بخش در:است بخش سه شامل مفهوم لحاظ از فردوسي شاهنامه
فريدون غلبه كه آن مهم و نهايي نتيجه و كهن حوادث اول ،
.ميشود بيان است ، سعادت پر دوره بشارت و ضحاك بر
دشمنان شكستن هم در و رستم دلاوريهاي به مربوط:دوم بخش
تركتازي به سوم بخش در سرانجام و ميدهد نمايش را ايران
. ميپردازد تورانيان بر ايرانيان قطعي غلبه و اسكندر
اميد مايه ايران ، حماسي سنتهاي ياري به "فردوسي"
ايران مردم سر در مبارزه و شور و ميشود ايرانيان
(2).مينمايد دعوت مهاجمان ظلم عليه طغيان به و مياندازد
از جلوههايي بر كه است ماندني و اصيل هنري اساس ، اين بر
عظيم ايدهآلهاي و آرمانها و ژرف نيازهاي و اساسي مسائل
جامعه براي ارزندهاي رهآوردهاي و دارد نظر ايران جامعه
يك.باشد جامعه خدمت در كه آن خلاصه و آورد ارمغان به
و سطحي والتذاذ تفريح به تنها هنري ، برجسته و مفيد اثر
هنري مطلوب ، و اصيل هنر بلكه.نميشود محدود مخاطبين آني
و رفتار تغيير گرايش ، بينش ، تفكر ، طرز در بتواند كه است
به و باشد داشته موثري نقش خود مخاطبان تكامل و رشد
.باشد اجتماعي "الزاما اصطلاح
هومر ، اوديسه و ايلياد فردوسي ، شاهنامه" چون هنري اثر يك
گوته ، اگمنت بايرون ، ژوان دون شكسپير ، اتللو و هملت
و استوارت ماري راهزنان ، نمايشنامههاي و شادماني قصيده
اوژن رمانهاي اشعار و دانته الهي كمدي و شيللر كارلو دون
چرم و اوژنيگرانده و "باباگوريو" و "پوشكين"اونگين
و "تولستوي" صلح و جنگ و رستاخيز و "بالزاك"ساغري
هنرمندان موسيقي آثار و "بك اشتاين جان" خشم خوشههاي
"بتهوون" و 3 شماره 5 وسمفوني "اگمنت" اورتور چون بزرگي
نقاشاني و "سيبليوس"،"فنيلانديا" قطعه و "وردي" اپراي و
جهت آن از...و هلندي بروگل و "بوش" رافائل چون
جاودانه و كنند برقرار پيوند انسانها روح با توانستهاند
تعيين و اجتماعي حيات اصلي مسائل ترسيم در كه بمانند
اثر هر عمر اينرو ، از.بودهاند موفق آن ، اصيل نيازهاي
درون با كه است ارتباطي ميزان به بسته "غالبا هنري
.دارد جامعه وجود حقيقت و واقعيت با و انسانها
ميكند منعكس خوبي به را اجتماعي زندگي كشاكش ملي ، هنر
سمفوني و "اگمنت" اورتور كه است همراه ملي سياست با و
"داونز ادوارد".است آن نمونههاي از بتهوون پنج شماره
اورتور به نميتواند كس هيچ من نظر به":مينويسد
اين بدون دهد ، گوش اگمنت عظيم بسيار و حساس و دراماتيك
شكوه با بسيار پيروزي سرود يك مزبور قطعه نكند احساس كه
از پساست پيروزي سرود يك اورتور ، اين هم "واقعا ".است
به ستمگر اشغالگران دست به را خود قهرمان گوته كه آن
"اگمنت" مرگ ماميگويد به كه آن از پس و ميرساند شهادت
برميفروزد را هلنديها كينه و خشم كانون كه است جرقهاي
صبرشان پيمانه شدن لبريز از ناشي طغيان به را آنها و
دست از آزادي تا ميكشاند مبارزه به و برميانگيزد
يك چيرهدستي و فصاحت كه آن از پس.بازيابند را رفتهشان
شود ، گفته است ممكن لغات ياري به را آنچه بزرگ شاعر
كلماتي لفاف در و ميآورد روي موسيقي به گاه آن ميگويد ،
تا شود ، سروده پيروزي "سمفوني" يك ميكند درخواست چند
.بازگويد است خارج كلمات قدرت از بيانش را آنچه
و شايستهتر كس هيچ ،"گوته"خواست به بخشيدن تحقق براي
تجسم وي موسيقي زيرا.نميشد پيدا "بتهوون" از مناسبتر
آزادي درباره "گوته" ايدهآلهاي از گويايي و جالب بسيار
اين چرا كه اين بر بارز دليل يك.است قهرماني و شجاعت و
آن گشته ، موسيقي عالم جاويدان شاهكارهاي از يكي اورتور
آمادگي و آزادي يعني آن وراي در نهفته ايدهآلهاي كه است
"گوته" دردرام فقط هدف ، آن راه در شهادت و جانسپاري براي
بزرگ ، نمايشنامههاي اغلب نظير نيز ، "اگمنت".ندارد وجود
برابر در هلنديها مبارزه و دارد استعاري و تمثيلي جنبه
و تعدي و جور از كه است داستاني اسپانيولي ، اشغالگران
اتفاق ما دوران در است ممكن كه ترتيب همان به و بيداد
نيز امروز اروپاي در چنانكه.ميشود بيان باشد ، افتاده
دسامبر تاريخ 7 در و ميگردد تكرار صراحت و حدت همان به
كشورهاي به آلمان وحشيانه تعدي و هجوم هنگام به يا 1941
اتفاق نو از چيز همه كه ميشويم متوجه فرانسه و نروژ
كه مييابيم در صراحت و روشني با ناگهان و ميافتاد
يا و ميشود تكرار "اگمنت" در"بتهوون" و "گوته" دوران
توست داستان اين":ميگويد لاتيني مشهور جمله كه طور همان
و (ميدارد صحبت تو از داستان اين) "ميشود گفته كه
ميشود ، نزديك خود تراژديك اوج به "اگمنت" نمايشنامه وقتي
چون بلكه ميساخت ، محكوم را اسپانيولي غارتگران تنها نه
و قهوهاي اونيفورمهاي در كه هيتلري سربازان سر بر شلاقي
نكته همين.ميآمد فرود بودند ، ستم و قهر مظهر خود سياه
صادق نيز بتهوون پنجم سمفوني و "اگمنت" اورتور مورد در
.است
سمفوني و "اگمنت" قطعه من وقتي كه ، ميدهد ادامه "دوانز"
منتقدين از بعضي كه اين از ميكنم تعجب ميشنوم ، را پنجم
و شود مخلوط يكديگر با نبايد سياست و هنر كه ميگويند ،
از كه شخصي فقط من ، نظر بهباشد داشته ارتباط يكديگر با
عنوان به را آن كه كسي و باشد داشته بسيار اطلاع هنر
ميتواند كسي چنين ميكند ، تلقي زندگي از گريز وسيله
و مجزا يكديگر از بايد سياست و هنر كه باشد داشته عقيده
دانته يا گوته يا بتهوون شخص "مطمئنا.شود نگهداشته دور
هيچگاه ما ، دوران متفكر مغزهاي و هنرمندان از يك هيچ يا
آزادانديشان ، نظر در.نيستند و نبوده عقيدهاي چنين سر بر
و زندگي از فرار و گريز وسيله عنوان به هيچگاه هنر
عنوان به بايد بلكه.باشد نبايد و است نبوده آن واقعيات
(3).باشد زندگي مظاهر ساختن غني جهت موءثري عامل
ارتباط درباره آلماني بزرگ موسيقيدان "شومان روبرت"
قالب در استطوري ممكن انقلاب":ميگويد سياست و موسيقي
بويي آن از هرگز پليس دستگاه كه شود گنجانده سمفوني يك
جنبه است ممكن سمفونيك ، پوئم يك جهت همين به (4).نبرد
اجراي وقتي نيز پليس دستگاه چنانكه.باشد داشته انقلابي
اين ميكرد ، قدغن را "سيبليوس ژان" اثر"فينلانديا" قطعه
تهييج حالت چه مزبور قطعه كه ميدانست خوبي به را نكته
"فنلاند" كه افتاده اتفاق وقتي ماجرا اين.دارد كنندهاي
سلطه و يوغ زير از آمدن بيرون خاطر به و استقلال طلب در
(5).بود خاسته بهپا تزاري روسيه
موجب سو ، يك از نيز ايتاليايي آهنگساز "وردي" اپراي
براي ديگر ، جانب از و گرديد هموطنانش هيجان و شادماني
.آورد فراهم دائمي دردسر و خاطر اضطراب موجبات اتريش پليس
كه بود مبارزهطلبي و رزمجويي نعره سان به "وردي" نام
بر گلو از وطنشان استقلال خاطر به ايتاليا ميهنپرستان
و در بر كه "وردي باد زنده" فريادهايميآوردند
منظور به حقيقت در ميشد نوشته ايتاليا ديوارهاي
كه بود اتريشي مهاجمان دست از مستقل و آزاد ايتالياي
چنان آوردن وجود به راه در روز و شب ايتاليا ميهنپرستان
با عمر تمام در نيز "وردي".ميكردند مبارزه ايتاليايي
اتحاد و آزادي آرزوي در اشتياق پر قلبي و استوار ايماني
تراژدي آن نمونه كه ساخت آهنگ و كرد نغمهسرايي ايتاليا
(6).است "اتللو"
سرودي با را دموكراسي حكومتهاي سپيده دميدن "بتهوون"
ميگفت ثنا (اروئيگا)شماره 3 سمفوني و "اگمنت":چون عظيم
سمفوني در جوان ، "ديميتريشوستاكويچ" و ميكرد تجليل و
دليري و عظمت "لنينگراد شهر از دفاع" خود هفتم و پنجم
موسيقي":"شوستاكويچ" نظر به (7).ميستايد را مدافعين
و ايده.باشد ملي و سياسي هدف و زمينه بدون نميتواند
وجود نميتواند خاص ايدهئولوژي بدون موسيقي انديشه
و اميدوار را انسان كه است آن خوب موسيقي.باشد داشته
و كار براي را شخص و سازد علاقهمند زندگي به و نيرومند
و موءثر وسيله يك صورت به و نمايد آماده فعاليت و كوشش
(8)"درآيد زندگي مبارزه ميدان در برنده و ضربهكاري
ماه خرداد يازدهم آينده چهارشنبه را مطلب اين ادامه
.بخوانيد صفحه همين در مقاله به مربوط منابع با همراه
موسيقي 70 مركز جديد دستورالعمل براساس
آثار توليد براي كشور ، موسيقيدان هنرمند
ندارند ارشاد وزارت مجوز به نيازي صوتي
هنرمندان از تن به 70 نزديك پس ، اين از :هنري گروه
آثار توليد براي موسيقي مركز مجوز به نيازي كشور موسيقي
.ندارند صوتي
با گذشته روز كه كشور موسيقي عالي شوراي نشست اولين در
خانه مديره هيات اعضاي و كشور موسيقي بنام استادان حضور
مركز و اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت مسئولان و موسيقي
و توليد مجوز صدور اجرايي دستورالعمل شد ، برگزار موسيقي
به نياز بدون موسيقي هنرمندان برخي صوتي آثار تكثير
.گرفت قرار تصويب مورد كشور موسيقي مركز از مجوز دريافت
نيز و پاپ گروههاي از آن در كه دستورالعمل اين براساس
اين دليل و نيست اثري و نام آهنگساز و نوازنده بانوان
مفاد و نشده عنوان موسيقي مركز سوي از نيز ناهمساني
نگرفته قرار گروهي رسانههاي اختيار در نيز دستورالعمل
:ميخورد چشم به زير افراد نام است
مليك اسپندار ، شيرمحمد ابراهيمي ، احمد آذرسينا ، مهدي
فرامرز انتظامي ، مجيد افشارنيا ، عبدالنقي اصلانيان ،
پيرنياكان ، داريوش پورتراب ، مصطفي پژمان ، احمد پايور ،
عطاءالله چكناوريان ، لوريس تعريف ، صديق تجويدي ، علي
خرم ، همايون حداديان ، محمدعلي حافظي ، فريدون جنگوك ،
نورالدين ذوالفنون ، جلال دهلوي ، حسين درويشي ، محمدرضا
عبدالله رياحي ، حسن روشنروان ، كامبيز سروستاني ، رضوي
محمدرضا سليماني ، قربان حاج سرير ، محمد احمدي ، سرور
شناسا ، مسعود شريفيان ، محمدسعيد شريف ، فرهنگ شجريان ،
رامبد صالحعظيمي ، كريم شهناز ، جليل شهبازيان ، فريدون
هوشنگ طهماسبي ، ارشد طلايي ، داريوش صفوت ، داريوش صديف ،
فرهاد فرهت ، شاهين عليزاده ، حسين عسگري ، حاتم ظريف ،
كياني ، مجيد كسايي ، حسن كامكار ، هوشنگ فخرالديني ،
لطفي ، شريف گنجهاي ، داود كيانينژاد ، محمدعلي
درويشرضا مشكاتيان ، پرويز مشايخي ، عليرضا محمدرضالطفي ،
ناصحپور ، نصرالله ميرزاغوثي ، خليفه موسوي ، محمد منظمي ،
يوسفزماني ، حسين وهداني ، رضا ناظري ، شهرام ناصري ، فريدون
محمد كامكار ، اردشير و ارسلان پشنگ ، شكارچي ، علياكبر
.ياحقي پرويز و خواجهنوري شاهرخ سراج ، حسامالدين نوري ،
پژوهشي برنامههاي تقدير لوح همچنين نشست اين در
زندهياد استاد همسر به فجر موسيقي جشنواره پانزدهمين
.شد اهداء سروستاني رضوي نورالدين
مطبوعات در ايران سينماي موفقيت بازتاب
كويت
ايراني سينماگران موفقيت از كويت روزنامههاي :هنري گروه
در ايران سينماي موقعيت از كنو فيلم اخير جشنواره در
.كردند تجليل جهان
عنوان با كن از گزارشي در ديروز روزنامهالانباء
صدا به اروپا سينماي براي را زنگخطر آسيا سينماي"
را جشنواره ايرانيدر فيلم سه همزمان موفقيت "درآورد
"ايران در هفتم هنر گوناگون صور ترقي و پيشرفت" نشانه
.ذكركرد
سياه ، تخته هاي فيلم چشمگير پيروزي":نوشت روزنامه اين
موفقيت بر مجددي تاكيد جمعه ، و اسبها برايمستي زماني
كارگردانان آن در كه ايراناست سينماي اخير هاي سال
".گرفتهاند جا مخملباف و كيارستمي مانند بزرگي
مخملباف ، سميرا":نوشت نيز كويتي ديگر روزنامه الوطن ،
ناظران ، اعجاب ميان در جهان سينماي كمسالترينكارگردان
:افزود روزنامه اين.كرد خود ازآن را جشنواره ويژه جايزه
با همراه كه ايراني ساله بيست كارگردان"
هيات ويژه جايزه با آمد ، كن به ايراني آرزوهايهنرمندان
".بازگشت ايران به تختهسياه فيلم براي داوران
حسن به طلايي دوربين بهاهداي اشاره با روزنامه اين
سميرامخملباف به ويژه جايزه قباديو يكتاپرستوبهمن
از تجليل به واقع در كن ، جشنواره مراسمپاياني":نوشت
".داشت اختصاص ايران سينماي
|